انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
خاطرات و داستان های ادبی
  
صفحه  صفحه 6 از 14:  « پیشین  1  ...  5  6  7  ...  13  14  پسین »

اندر پیچ و خم بد شانسی های من


مرد

 
اينم یه داستان خنده دار :
باطری ماشين عموم خالی شده بود با هزار بدبختي حل داديم برديم باطريساز , رفتيم باطريسازو پیدا كرديم گفت بزار شيشه هاي ماشينمو پاك كنم بيام صب كردیم, تقريبا بيس دقيقه از ماشينش(يه پيكان قراضه) تعريف كرد و گفت كه باطريش اصله اصله بعد از ده روز بايه استارت روشن میشه... اقا سوار شديم بريم دوساعت استارت زد روشن نشد كه نشد حالا ما ماشين عمو رو ول كرديم داريم ماشين اين يارو رو حل ميدیم بدبخت اونقد خجالت كشيد كه نگو...
در عجبم از مردمی که خود زير شلاق ظلم و ستم زندگی ميكنند و بر حسينی میگریند كه آزادانه زيست....
‎‏(دکتر علی شريعتی‏)‏
     
  
مرد

 
يادش بخير با رفيقا پارسال رفتيم جمکران!

كرممون گرفت بشينيم رو ويلچر!

همین طور كه مسخره بازي در میاورديم

رفتيم سمت مسجد جمکران!

چشمتون روز بد نبينه بعد از 5 دقيقه رازو نياز

(من حواسم نبود كجام)از روي ويلچر بلند شدم كه

برم بيش بقيه كه ديدم ملت يجوري نگام ميكنن!

یه نگاه به خودم یه نگاه به ويلچر!تازه فهميدم جه غلطي كردم!

نامردا امون ندادن در برم فقط التماس ميكردم با شلوارم

كاري نداشته باشن

(فكر كرده بودن شفا گرفتم )

پیرهنمو تيكه تيكه كردن آخرش طوري شد

كه با ويلچر تا هتل رفتيم .............!!!
من اگر کشته شوم باعث بد نامي توست!
موجب شهرت بي باکيو خود کاميه توست!
     
  
مرد

 
پریروز با دو سه تا همکارام از دفتر محل کار که بیرون اومدیم، دو سه تا دستفروش با گاری میوه گذاشته بودن تا بفروشن...
با دوستان سری بهشون زدیم تا اگه میوه های مرغوبی بود، بخریم.ظاهر زردآلو هاش که بد نبود ولی چون من هیچوقت به خاطر ظاهر چیزی نمی خرمش، یکیشونو برداشتم و به فروشنده گفتم: حاجی راضی من یکی از زرد آلوها رو واسه امتحان بخورم؟
اونم بیچاره نه نگفت.همکارم یهو زد زیر خنده و گفت:یعنی اگه این اقا اجازه بده میخوری؟
گفتم:چرا که نه؟
و زرد آلو رو نصف کردم و گذاشتم دهنم...عجب طعم شیرین و ترشی داشت!!!
یهو همکارم با لبخند گفت:حداقل روزه نمیگیری، روزه خواری نکن!
چشمام گرد شده بود و زردآلوی بیچاره زیر دندونام وسط زمین و هوا مونده که میخورمش یا نه؟!
حتی اگر نباشی، می آفرینمت!
چونان که التهاب بیابان،
سراب را...
     
  

 
اقا اين مال من نيست:
‏_-_-_-_-_

اقا ما سر کلاس الکترونیک نشسته بودیم و داشتیم جزوه مینوشتیم !
یهو استاد که دید همه پسرا بغل هم نشستیم و داریم مسخره بازی درمیاریم من رو بلند کرد برد دقیقا یه ردیف جلودخترا نشوند !
همینطوری مشغول نوشتن بودم یهو یهصدایی در گوشم طنین انداز شد :d
بله دخترای کلاس بودن ! یکی برگشت بهاون یکی گفت ندا نمیدونم چرا زیر دلم درد گرفته =)))))))) اونم گفت خوب داری پریود میشی دیگه :D
شما خودتون دیگه تصور کنید اون لحظه من چه حسی بم دست داد میخواستم زمینرو گاز بگیرم
بعدش خواستم شادی خودم رو با بقیه تقسیم کنم به رفيقم اس دادم که سارینا زیر دلش درد میکنه=))))
علیرضا هم نامردی نکرد با صدای بلندگفت اره شنیدم زیر دلش درد گرفته=))))))))) )))
بنده خدا از کلاس انداخت رفت بیرون
     
  

 
نقل قول از یکی از دوستامه که واستون میگم:
یه روز توی دوران دبیرستان که خسته ازمدرسه برگشته بودم ، مامانم اصرارواصرار که باید بری شیر بخری . منم کهاصلا حوصله ی هیچ کاریو نداشتم یه چادر برداشتم انداختم سرم و شیشه های شیر رو گذاشتم توی یه سبد دسته دار ( با یه دستم سبد رو گرفته بودم با یه دستم هم چادرو زیر گلوم گرفته بودم )
رفتم بقالی محله و شیر خریدم ، برگشتم خونه . تا در خونه رو باز کردم مامانم گفت پس چادرت کو ؟ همین طورکه دستم بصورت مشت زیر گلوم بود گفتم اینا هاش دیگه ! دیدم دستم خالی زیر گلومه و چادری توی مشت دستم نیست. وقتی برگشتم دیدم چادر روی پله ی بقالیه افتاده بود و من تمام راه با دستم چادری که روی سرم نبود رو زیر گلوم نگه داشته بودم
     
  
مرد

 
تو محلمون تازه گاز کشی شده بود، همسایمون یک خانم آذری زبون خوشگله. حدودا چهل سالش بود اونموقع.
با خودش فکر کرده بود حالا که گاز اومده، پاشه بره ته سماورشو گازی کنه. دو تا ته سماور نفتی برداشته بود و برده بود سماور سازی محل که اینارو گازسوز کنه یا با ته سماور گازی عوض کنه. ظاهرا اذری زبانها به ته سماور، کون سماور میگویند. این بنده خدا هم از رو سادگی با همون لهجه شیرینش به سماورسازه گفته بود: حاج آقا اگه من دو تا کون بهتون بدم شما یه کون بهم میدید (منظورش این بوده که اگر دو تا ته سماور نفتی به شما بدم یدونه ته سماور گازی بمن میدید) حاج آقام که چوب برداشته بود دنبال خانمه که زنیکه هرزه از ریش سفیدم خجالت نمیکشه هرچی به دهنش میاد میگه...
چند وقتی جک محل بود این جریان
     
  
مرد

 
زمانی که حدودا ۹ ساله بودم؛ تفریحم این بود که وقتی جوراب

پوشیدم، پامو روی فرش

بکشم و به یه نفر دیگه دست بزنم تا جرقه بزنه!!!

یه بار توی یه کتاب خوندم که این کار رو با دمپایی ابری اگه انجام بدی،

جرقه ی قوی تری می

زنه. این مطلب توی ذهنم مونده بود……

نوروز شد و رفته بودیم خونه مادربزرگم عید دیدنی، دیدم کنار سالن یه

دمپایی ابری هست.

یه مرتبه افکار شیطانی به سراغم اومد…

رفتم پوشیدم و عین مونگولا حدود نیم ساعت پامو رو زمین می

کشیدم! بعد رفتم جلوی

همه انگوشتمو زدم به نوک دماغ بابام!!!!

آنچنان جرقه ای زد….. که فکر کنم کل محل صداشو شنیدن!!

موهای جفتمون عین برق گرفته ها سیخ شده بود و همه مات و مبهوت

نگاه می کردن و

نمی فهمیدن چه اتفاقی افتاده!

از لحظات بعد از اون اتفاق؛ به علت ضربات سنگین وارد شده، چیزی

یادم نمیاد...!!!
لوتی هم نسلش عوض شده :-D
یه مدت نبودیم هم نسلای ما رفتن ی سری جدید اومدن :-D
     
  
مرد

 
رفتیم جشن عروسی یکی از رفیقام که تو یه ویلا با یه حیاط گنده برگزار

کرده بودن …

تو حیاطم بزن بکوب میکردن که یهو بارون شدیدی گرفت.

رفیق منم ساق دوش بود که مسته مست بود و هیچی حالیش

نبود اینقدر خورده بود … همه مهمونا وقتی دیدن بارون گرفت رفتن داخل

ویلا ولی هر چی دنبال ساق دوش میگشتیم میدیدیم نیست رفتیم

بیرون تو حیاط , دیدیم زیر بارون داره به گلا با شیلنگ آب میده ...!!!
لوتی هم نسلش عوض شده :-D
یه مدت نبودیم هم نسلای ما رفتن ی سری جدید اومدن :-D
     
  
مرد

 
تو تاکسی نشستم ، با راننده گرم گرفتم ازم پرسيد چي خوندي؟

گفتم: كامپيوتر

گفت ميتوني يه سي دي آهنگهاي باحال واسم بزني...!!!؟؟؟
______________
جالبه:
فکرشو کنید هانیه توسلی با حامد کمیلی ازدواج کنه بچه شون میشه

دعای ندبه...!!!
لوتی هم نسلش عوض شده :-D
یه مدت نبودیم هم نسلای ما رفتن ی سری جدید اومدن :-D
     
  
مرد

 
اینو بخونید لطفا:
يه ایرانی تو يكي از اتوباناي فرانسه مشغول رانندگی بوده كه متوجه میشه از خروجی

مورد نظرش رد شده، طبق عادت دیرینه ی ایرانیا، میزنه رو ترمز و با دنده عقب، شروع

میکنه برگشتن به سمت خروجي، كه يهو با یه ماشین دیگه تصادف میکنه،

سرتونو درد نیارم،

پلیس میاد و اول ميره با راننده ی فرانسوی صحبت میکنه و بعد میاد سراغ ایرانیه و

بهش میگه ما باید اون راننده رو بازداشت کنیم، چون اونقدر مسته که فکر میکنه شما تو

اتوبان داشتین دنده عقب میرفتین...!!!
لوتی هم نسلش عوض شده :-D
یه مدت نبودیم هم نسلای ما رفتن ی سری جدید اومدن :-D
     
  
صفحه  صفحه 6 از 14:  « پیشین  1  ...  5  6  7  ...  13  14  پسین » 
خاطرات و داستان های ادبی

اندر پیچ و خم بد شانسی های من

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA