انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 122 از 283:  « پیشین  1  ...  121  122  123  ...  282  283  پسین »

Bidel Dehlavi | بیدل دهلوی


مرد

 
غزل شمارهٔ ۱۲۰۹

خلوتسرای تحقیق کاشانهٔ که باشد
در بسته ششجهت باز این خانهٔ ‌که باشد

گردون‌دربن بیابان عمری‌ست بی‌سروباست
این گردباد یارب دیوانهٔ که باشد

بنیاد خلق امروز گرد خرابه دیدی
تا مسکن تو فردا وبرانهٔ که باشد

برالفت نفسها بزم هوس مچینید
سیلاب یک دو دم بیش همخانهٔ ‌که ‌باشد

ای دور از آشنایی تاکی غم جدایی
آنکس‌که هرچه هست اوست بیگانهٔ‌ که‌ باشد

بالطبع موشکافان آشفتگی پرستند
با زلف‌ کار دارد دل شانهٔ‌ که باشد

دل در غم حوادث بی نوحه نیست یکدم
درد شکست ازین بیش با دانهٔ‌ که باشد

خلقی به دور گردون مخمور و مست وهم است
این خالی پر از هیچ پیمانهٔ‌که باشد

رنگم به این پر و بال‌کز خود رمیدنش نیست
گرد تو گر نگردد پروانهٔ ‌که باشد

بیدل صریرکلکت‌گر نیست سحرپرداز
صور قیامت آهنگ افسانهٔ که باشد
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۱۲۱۰

نیام تیغ عالمگیر مستی موج می باشد
خدنگ دلنشین نغمه را قندیل نی باشد

به دل غیر از خیال جلوه‌ات نقشی نمی‌یابم
به جز حیرت‌کسی در خانهٔ آیینه‌ کی باشد

ز باغ عافیت رنگ امیدی نیست عاشق را
محبت غیر خون گشتن نمی‌دانم چه شی باشد

ز الفت چشم نگشایی به رنگ و بوی این گلشن
که می‌ترسم نگاه عبرت‌آلودی ز پی باشد

گذشتن برنتابد از سر این خاکدان همت
که ننگ پاست طی کردن بساطی را که طی باشد

به بادی هم نمی‌سنجم نوای عیش امکان را
به گوشم تا شکست استخوان آواز نی باشد

ندارد از حوادث توسن فرصت عنان‌داری
نواهای شکست خویش بر امواج هی باشد

توان از یک تغافل صد دهان هرزه‌گو بستن
چه لازم رغبت طبعت به طشت‌ پر ز قی باشد

جنون‌جوش است امشب مجلس‌کیفیت مستان
مبادا چشم مستی در قفای جام می باشد

ز شور عجز، ما گردنکشان را لرزه می‌گیرد
هجوم خاروخس بر روی آتش فصل دی باشد

قفس‌فرسوده این تنگنایم ای هوس خون شو
که می‌داند زمان رخصت پرواز کی باشد

نیابی جز امل شیرازهٔ سختی‌کشان بیدل
مدار ستخوان در بندبند خلق پی باشد
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۱۲۱۱

در این خرابه نه دشمن نه دوست می‌باشد
به هرچه وارسی آنجاکه اوست می‌باشد

به رنج شبهه مفرسا که حرف مکتب عشق
در آن جریده‌ که بی‌پشت و رو‌ست می‌باشد

غم جدایی اسباب می‌خورد همه کس
همیشه نان تعلق دو پوست می‌باشد

تلاش فطرت دون غیر خودنمایی نیست
دماغ آبله آماس دوست می‌باشد

ز بس‌که نسخهٔ تحقیق ما پریشان است
نظر به‌کاشغر و دل به خوست می‌باشد

غبار معبد تقوا به باده ده‌ کانجا
کمال صدق و صفا تا وضوست می‌باشد

تو لفظ‌، مغتنم انگار، فکر معنی چیست
که مغزها همه محتاج پوست می‌باشد

جبین ز سجده ندزدی ‌که سربلندی شرم
به عالمی‌که زمین روبروست می‌باشد

ز تازه‌رویی اخلاق نگذری بیدل
بهار تا اثر رنگ و بوست می‌باشد
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۱۲۱۲

نگه در شبههٔ تحقیق من معذور می‌باشد
سراب آیینه‌ام آیینهٔ من دور می‌باشد

من‌ و ساز دکان خودفروشی‌ها، چه‌حرف‌است این
جنون این فضولی در سرمنصور می‌باشد

عذابی نیست ‌گر از خانه‌پردازی برون آیی
جهانی از غم طاق و سرا درگور می‌باشد

چه دارد آگهی غیر از قدح‌پیمایی حاجت
به قدر چشم واکردن نگه مخمور می‌باشد

معاش جاه بی‌عاجزکشی صورت نمی‌بندد
برات رزق شاهان بر دهان مور می‌باشد

علاج خارخار حرص ممکن نیست جز مردن
کفن این زخمها را مرهم‌ کافور می باشد

حذر از گوشهٔ چشمی ‌کزین یاران طمع‌ داری
نگاه اینجا چراغ خانهٔ زنبور می‌باشد

سراغ یک نگاه آشنا از کس نمی‌یابم
جهان‌چون‌نرگسستان بی‌تو شهر کور می‌باشد

در آن وادی که من دارم جنون شعله‌پروازی
اگر عنقاست محتاج پر عصفور می‌باشد

ترنگی نیست ‌کز شوقت نپیچد در دماغ من
سر عشاق چینی خانهٔ فغفور می‌باشد

ندارد ساز این کهسار جز خاموشی آهنگی
ز موسی پرس آوازی‌که شمع طور می‌باشد

خرابات یقین فرقی ندارد ظرف و مظروفش
می و مینا همان یک دانهٔ انگور می‌باشد

عبارت چیست غیر از اقتضای شوخی معنی
پری تا نیست پیدا شیشه هم مستور می‌باشد

سیاهی ریخت بر آیینهٔ ادراک ما بیدل
چراغ محفل تحقیق را این نور می‌باشد
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۱۲۱۳

لب بی‌صرفه نوا جهل سبق می‌باشد
خامه شایان عرق در خور شق می‌باشد

با ادب باش که در انجمن یکتایی
دعوی باطلت اندیشهٔ حق می‌باشد

بلبلان قصه مخوانید که در مکتب عشق
دفترگل پر پروانه ورق می‌باشد

هرکجا غیرت حسن انجمن‌آرای حیاست
خجلت از آینه‌داران عرق می‌باشد

در قناعت اگر ابرام نجوشد چو حباب
سکتهٔ وضع رضا سد رمق می‌باشد

جوع و شهوت همه جا پرده در دلکوبی‌ست
نغمهٔ دهر ز قانون نهق می‌باشد

خون ما مغتنم ‌گرد سر تمکین‌ گیر
چترکوه از پر طاووس شفق می‌باشد

سنگ هم درکف اطفال ندارد آرام
دور مجنون چقدر سست نسق می‌باشد

ورق جود کریمان جهان برگردید
نان محتاج ‌کنون پشت طبق می‌باشد

بید‌ل از خلق جهان عشوهٔ خوبی نخوری
غازهٔ چهرهٔ این قوم به حق می‌باشد
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۱۲۱۴

نقش نیرنگ جهان جوهر رم می‌باشد
صفحهٔ آینه تمثال رقم می‌باشد

یاس انگشت‌نما را ندهی شهرت جاه
موی ماتم‌زده بر فرق علم می‌باشد

ربط احباب در این بزم ندامت‌خیزست
دستها درخور افسوس به هم می‌باشد

نتوان شد سبب چاک‌گریبان‌کسی
پشت ناخن خم از اندوه قلم می‌باشد

هرکجا حکم قضا ممتحن تدبیر است
سپر بیخردان تیغ دو دم می‌باشد

رمز تنزیه حرم فکر برهمن نشکافت
صمد است آنکه هیولای صنم می‌باشد

به خیال دهنت‌گر نرسم معذورم
مدعا اندکی آن سوی عدم می‌باشد

طاقت خلق بجز عذر طلب پیش نبرد
پا در این مرحله بی‌آبله‌ کم می‌باشد

هستی منفعلم بی‌عرق جبهه نخواست
بر سرم خاک زمینی است که نم می‌باشد

کف افسوس سراغی است زکیفیت عمر
فرصت رفته به این نقش قدم می‌باشد

هرچه آید به نظر زان سرکو سجده‌کنید
سنگ و دیوار در کعبه صنم می‌باشد

رگ ‌گردن به حیا راست نیاید بیدل
تا ته پاست نظر بر مژه خم می‌باشد
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۱۲۱۵

پیر خمیازه‌کش وضع جوان می‌باشد
حسرت تیر در آغوش ‌کمان می‌باشد

نوبهار چمن عمر همین خاموشی‌ست
گفتگو صرصر تمهید خزان می‌باشد

غفلت از منتظر وصل خیالی است محال
چشم اگر بسته شود دل نگران می‌باشد

رهبر عالم بالاست خیال قد یار
خضر این بادیه چون سرو جوان می‌باشد

قطع زنجیر ز مجنون تو نتوان‌ کردن
موج جزو بدن آب روان می‌باشد

چه خیالی‌ست نوایی ز تمنا نکشیم
که نفس رشتهٔ قانون فغان می‌باشد

سخت دور است ازین دامگه آزادی ما
مژه از بیخبری بال‌فشان می‌باشد

خاطر نازک ما ایمن از آفات نشد
سنگ درکارگه شیشه‌گران می‌باشد

سر تسلیم سبک‌مایه به بی‌قدریهاست
جنس ما را به ‌کف دست دکان می‌باشد

بلبل طفل مزاجم به‌کجا دل بندم
گل این باغ ز رنگین‌قفسان می‌باشد

کج‌ ادایانه به ارباب مطالب سرکن
راستی بر دل ین قوم سنان می‌باشد

چشم تا واکنی از خویش برون تاخته‌ایم
صورت آیینهٔ دامن به میان می‌باشد

صاف‌مشرب دو زبانی نپسندد بیدل
هرچه در دل‌، به لب آب همان می‌باشد
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۱۲۱۶

راحت دل ز نفس بال‌فشان می‌باشد
آب این آینه چون باد روان می‌باشد

شعله‌ها رنگ به خاکستر ما باخته است
شور پرواز درن سرمه نهان می‌باشد

سادگی جنس چو آیینه دکانی داریم
زینت ما به متاع دگران می‌باشد

به زبان راز دل خویش سپردیم چو شمع
موج این‌گوهر خون‌گشته زبان می‌باشد

حایلی نیست به جولانگه معنی هشدار
خواب پا در ره ما سنگ‌نشان می‌باشد

بی‌گهر نشئهٔ تمکین صدف ممکن نیست
تا نم آب بگو شست‌گران می‌باشد

کینهٔ خصم بداندیش ملایم‌گفتار
نیش خاری است ‌که در آب نهان می‌باشد

ایمن از فتنه نگردی به مدارای حسود
آب تیغ آفت قعرش به‌کران می‌باشد

تیره‌بختی نفسی از طلبم غافل نیست
سایه دایم ز پی شخص روان می‌باشد

ذوق خود بینی ما تا نشود محو فنا
نتوان یافت که آیینه چسان می‌باشد

شرر از سنگ دهد عرضهٔ شوخی بیدل
تیغ‌ کین را سخن سخت فسان می‌باشد
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۱۲۱۷

دماغ وحشت‌آهنگان خیال‌آور نمی‌باشد
سر ما طایران رنگ زبر پر نمی‌باشد

خیال ثابت و سیار تا کی خواند افسونت
سلامت نقشبند طاق این منظر نمی‌باشد

خیالش در دل است اما چه حاصل غیر نومیدی
پری در شیشه جز در عالم دیگر نمی‌باشد

به سامان جهان پوچ تسکین چیده‌ایم اما
به این صندل ‌که ما داریم دردسر نمی‌باشد

حواس آواره افتاده است از خلوتسرای دل
وگرنه حلقهٔ صحبت برون در نمی‌باشد

بلد از عجز طاقت‌گیر و هر راهی‌ که خواهی رو
خط پیشانی تسلیم بی‌مسطر نمی‌باشد

زترک مطلب نایاب صید بی‌نیازی ‌کن
دل جمعی ‌که می‌خواهی درین ‌کشور نمی‌باشد

کدورت‌گر همه باد است بر دل بار می‌چیند
نفس در خانهٔ آیینه بی‌لنگر نمی‌باشد

سواد هر دو عالم شسته ‌است اشکی ‌که من دارم
رواج سرمه در اقلیم چشم تر نمی‌باشد

مروت‌سخت‌مخمور است در خمخانهٔ مطلب
جبین هیچکس اینجا عرق ساغر نمی‌باشد

جنون فطرتی در رقص دارد نبض امکان را
همه گر پا به‌ گردش آوری بی‌سر نمی‌باشد

تأمل بی‌کمالی نیست در ساز نفس بیدل
اگر شد رشته‌ات لاغر گره لاغر نمی‌باشد
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۱۲۱۸

بنای رنگ فطرت بر مزاج دون نمی‌باشا
زمین خانهٔ خورشید جز گردون نمی‌باشد

شکست‌ کار دنیا نیست تشویش دماغ من
خیال موی چینی در سر مجنون نمی‌باشد

کمند همتم گیرایی دارد که چون گردون
سر من نیز از فتراک من بیرون نمی‌باشد

به دامان قیامت پاک نتوان ‌کرد مژگانم
نم‌ چشمی که من‌ دارم به‌ صد جیحون نمی‌باشد

که دارد طاقت سنگ ترازوی عدم بود
کمم چندانکه از من هیچکس افزون نمی‌باشد

دم تقریر اگر گاهی نفس دزدم مکن عیبم
به طور اهل معنی سکته ناموزون نمی‌باشد

سواد راست‌بینی کردنست ای بیخبر روشن
خط ترسا هم اینجا آنقدر واژون نمی‌باشد

به سامان لباس از سعی رسوایی تبرا کن
عبارت جز گریبان‌چاکی مضمون نمی‌باشد

حذر کن از شکفتن تا نبازی رنگ جمعیت
جراحتها جز آغوش وداع خون نمی‌باشد

درین عبرت فضا تا کی بساط‌ کر و فرچیدن
زمانی بیش گرد سیل در هامون نمی‌باشد

زر و مال‌آنقدر خوشترکه‌خاکش‌کم خوردبیدل
تلاش‌گنج جز سرمنزل قارون نمی‌باشد
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
صفحه  صفحه 122 از 283:  « پیشین  1  ...  121  122  123  ...  282  283  پسین » 
شعر و ادبیات

Bidel Dehlavi | بیدل دهلوی

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA