انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
مذهب
  
صفحه  صفحه 2 از 17:  « پیشین  1  2  3  4  5  ...  14  15  16  17  پسین »

Omar Ebn Khatab | عمر بن خطاب


مرد

 
ali_t4nh44: حالا خوب یا بد
بله با این موضوع هیچکس مشکلی نداره
ولی بدون
اگه شیعه هستی شیعه علوی باش نه صفوی
شیعه علوی تو کارش توهین نیست
شیعه علوی به امیر المومنین اقتدا میکنه
امیرالمونین به کسی توهین نمیکنه عزیزم
     
  
مرد

 
نهي از حج تمتع

پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه وآله خود فريضه حج تمتع را انجام داد. و از سوى خداوند متعال مأ مور به انجام آن گرديد. نص صريح گفتار خداوند اين است:

پس هر كه با پايان بردن عمره تمتّع به سوى حج تمتّع رود، آنچه از قربانى ميسر است [قربانى كند]. و هر كس به قربانى تمكّن نيافت سه روز در ايام حجّ روزه بدارد و هفت روز هنگام مراجعت، كه ده روز تمام شود اين عمل بر آن كس است كه اهل شهر مكّه نباشد. (ایه 196 سوره بقره)

ولي روزى عمر در منبر خطبه خواند و ضمن آن با كمال صراحت و بى پروايى گفت: دو متعه در زمان پیامبر اکرم صلوات الله علیه واله (حلال) بوده و من امروز آنها را حرام میکنم و مرتکبین آنها را به کیفر میرسانم. يكي متعه زنان و دیگری متعه حج.(1)

و در روایت دیگر آمده است که عمر گفت: دو متعه در زمان رسول الله صلی الله علیه و اله و خلافت ابوبکر بود. و من امروز از آنها نهی می کنم (حرام مي كنم) (2)

همچنین ابو موسى مي گويد: عمر گفت : حج تمتّع سنّت پيغمبر است ، ولى من مى ترسم حاجيان در زير درخت با زنان خود همبستر شوند، سپس با آنها به حج بروند !! (3)

از ابن عباس می گوید: شنیدم که عمر می گفت: به خدا قسم من شما را از حج تمتع نهی می کنم در حالی که به طور قطع آن در کتاب خدا آمده است و خودم آن را با رسول الله ص انجام می دادم !! (4)

اسناد:

(1) تفسير الرازي ج 2 / 167 وج 3 / 201 و 202 ط 1، شرح نهج البلاغة لابن أبى الحديد ج 12 / 251 و 252 وج 1 / 182، البيان والتبيان للجاحظ ج 2 / 223، أحكام القرآن للجصاص ج 1 / 342 و 345 وج 2 / 184، تفسير القرطبى ج 2 / 270 وفى طبع آخر ج 2 / 39، المبسوط للسرخسي الحنفي باب القرآن من كتاب الحج وصححه ج، زاد المعاد لابن القيم ج 1 / 444 فقال ثبت عن عمر وفى طبع آخر ج 2 / 205 فصل اباحة متعة النساء، كنز العمال ج 8 / 293 و 294 ط 1، ضوء الشمس ج 2 / 94، سنن البيهقى ج 7 / 206، الغدير للاميني ج 6 / 211، المغنى لابن قدامة ج 7 / 527، المحلى لابن حزم ج 7 / 107، شرح معاني الاثار باب مناسك الحج للطحاوي ص 374، مقدمة مرآة العقول ج 1 / 200.

(2) قال عمر: " متعتان كانتا على عهد رسول الله صلى الله عليه وسلم وعلى عهد أبى بكر رضى الله عنه وأنا أنهى عنهما ". راجع: وفيات الاعيان لابن خلكان ج 2 / 359 ط ايران، الغدير ج 6 / 211.

(3) أخرجه الامام أحمد من حديث عمر في ص 49 من الجزء الاول من مسنده (منه قدس). مسند أحمد ج 1 / 49، الغدير ج 6 / 202 عن المسند.

(4) وعن ابن عباس قال: سمعت عمر يقول: والله انى لانهاكم عن المتعة وانها لفى كتاب الله ولقد فعلتها مع رسول الله صلى الله عليه وآله يعنى العمرة في الحج . راجع: سنن النسائي ج 2 / 16، تاريخ ابن كثير ج 5 / 109. اعتراف عمر ان الرسول صلى الله عليه وآله فعل متعة الحج وهى في كتاب الله: صحيح مسلم ص 896 ح 157، مسند الطيالسي ج 2 / 70 ح 516، مسند أحمد ج 1 / 49 و 50 ط 1، سنن ابن ماجة ص 692 ح 2979، كنز العمال ج 5 / 86 ط 1، مقدمة مرآة العقول ج 1 / 225، حلية الاولياء ج 5 / 205.
     
  ویرایش شده توسط: ali_t4nh44   
مرد

 
بدعت در اذان صبح

مالك بن انس در کتاب موطأ مى نويسد: مؤ ذن عمر نزد عمر بن خطاب آمد تا او را براى نماز صدا كند، ديد عمر خوابيده است ، پس گفت : الصلاة خير من النوم . یعنی نماز بهتر از خواب است. عمر هم دستور داد مؤ ذن ، اين جمله را در اذان صبح قرار دهد. (1)

زرقانى در تعليق خود بر اين روايت در شرح موطأ مالك مى نويسد: اين مطلب را دارقطنى در سنن خود آورده است كه عمر به مؤ ذن خود گفت : وقتى در نماز صبح به حىّ على الفلاح رسيدى بگو: الصلاة خير من النوم ، الصلاة خير من النوم .(2)

اين حديث را ابن ابى شيبه از هشام بن عروه نقل كرده است . ساير محدّثان بزرگ اهل سنّت نيز آن را روايت نموده اند.

اسناد:
(1) الموطأ للامام مالك ص 58 ح 151 ط بيروت.


(2) ما جاء في النداء للصلاة ص 25
بدعت در اذان


شیعه و سنی متفق هستند که در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله "حی علی خیر العمل" جزئی از اذان بوده است (1). ولی عمر در زمان خلافتش تصمیم گرفت "حی علی خیر العمل" را از اذان حذف کند. قوشچى (از علمای اهل سنت) می نویسد: خليفه دوم در منبر گفت : سه چيز در زمان پيغمبر صلّى اللّه عليه وآله بود كه من از آن جلوگيرى مى كنم و حرام مى دانم و هر كسى انجام دهد به كيفر مى رسانم : متعه زنان ، حج تمتع و گفتن حى على خير العمل (2) !!!

عمر علت این بدعت را اینچنین بیان کرد: وقتی موذن می گوید حی علی خیرالعمل مردم تصور می کنند نماز بهترین عمل هاست فلذا همه کارها را ترک می کنند و رو به نماز می آورند. و مبادا به خاطر این تصور که نماز بهترین اعمال است به جهاد نروند ! (3)

اسناد:

(1) " حى على خير العمل " كان في الاذان على عهد الرسول صلى الله عليه وآله: وبه قالت الامامية بل عندهم اجماعي كما عن السيد المرتضى في الانتصار ص 39 الجواهر ج 9 ص 81 وغيرهما، بل اعترف به غيرهم: راجع: سنن البيهقى ج 1 / 524 - 525، السيرة الحلبية ج 2 / 105 ط 1382 ه‍ سعد السعود ص 100، مقاتل الطالبيين ص 297، جامع أحاديث الشيعة ج 4 / 685 - 686، البحار ج 84 / 107، جواهر الاخبار والاثار المستخرجة من لجة البحر الزخار ج 2 / 291 و 192، الامام الصادق والمذاهب الاربعة ج 5 / 283، ميزان الاعتدال للذهبي ج 1 / 139، لسان الميزان ج 1 / 268، نيل الاوطار للشوكاني ج 2 / 32، دعائم الاسلام ج 1 / 45، البحار ج 84 / 179، الروض النضير ج 1 / 542 وج 2 / 42، منتخب كنز العمال بهامش مسند أحمد ج 3 / 276، كنز العمال ج 4 / 266، دلائل الصدق ج 3 / 99 و 100 عن مبادى الفقه الاسلامي للعرفي ص 38، سيرة المصطفى للسيد هاشم معروف ص 274.

(2) شرح التجريد للقوشجى ط ايران ص 484 مبحث الامامة، كنز العرفان للسيورى ج 2 / 158 عن الطبري في المستنير، الغدير ج 6 / 213، جواهر الاخبار والاثار ج 2 / 192 عن التفتازانى في حاشيته على شرح العضدي، الصراط المستقيم للبياضى ج.

(3) السبب في حذف " حى على خير العمل " من الاذان ؟ عن عكرمة قال: قلت لابن عباس أخبرني لاى شئ حذف من الاذان " حى على خير العمل " قال: أراد عمر أن لا يتكل الناس على الصلاة ويدعوا الجهاد فلذلك حذفها من الاذان. راجع: دراسات وبحوث في التاريخ والاسلام 1 / 238 عن الايضاح ص 201 - 202، دعائم الاسلام ج 1 / 144، البحار ج 84 / 156 و 140، علل الشرائع ج 2 / 56، دلائل الصدق ج 3 / 100 عن مبادى الفقه الاسلامي للعرفي ص 38، الروض النضير ج 2 / 42 سيرة المصطفى للسيد هاشم معروف ص 274، الصحيح من سيرة النبي الاعظم ج 3 / 97.
     
  
مرد

 
بدعت در طلاق

طلاق سومى كه زن مطلقه براى طلاق دهنده جز با محلل شرعى ، حلال نمى شود، سومين طلاقى است كه قبل از آن مرد دو بار به زن طلاق داده خود رجوع كرده باشد.

به اين معنا كه يك بار طلاق داده و رجوع نموده بار دوم طلاق داده و رجوع كرده است ، سپس براى سومين بار كه طلاق دهد، ديگر براى او حلال نخواهد شد مگر اينكه شخصى به عنوان محلّل با زن مطلقه همبستر شود. اين همان سه طلاقه معروف است كه زن براى شوهر حلال نمى شود مگر اينكه شوهر ديگرى با وى تماس بگيرد.

مساله سه طلاقه کردن به اتفاق شیعه و سنی در زمان رسول الله صلی الله علیه و اله و ابوبکر و مقداری از خلافت عمر به روشی که بود شرح داده شد. ولی عمر در زمان خلافتش حکم خدا را عوض کرد. و سه طلاقه کردن در یک مجلس و بدون فاصله را جائز دانست. و روایات اهل سنت در نسبت این بدعت به عمر صریح هستند.

از جمله روایتی که از ابن عباس به طرق متعدد - كه همگى صحيح است - روايت شده كه گفت : طلاق سوم در عصر پيغمبر - صلّى اللّه عليه وآله - و ابوبكر و دو سال اول زمان خلافت عمر، يكسان بود، ولى عمر گفت : مردم درباره امرى كه شوق زيادى به آن دارند، عجله مى كنند، خوب است ما هم آن را امضا كنيم و براى ايشان جايز بدانيم ! و بدينگونه (سه ) طلاق با يك لفظ (و بدون فاصله ) را براى آنها تجويز كرد !(1)

يعني طبق بدعتی که عمر بنا نهاد اگر مردی یک جا و بدون فاصله به زنش بگوید: اَنْتِ طالِقٌ ثلاثاً زن بر او حرام ابد می شود مگر این که شخصی به عنوان محلل با زن مطلقه همبستر شود !


اسناد:

(صحيح مسلم ك الطلاق باب طلاق الثلاث ج 4 / 184 ط العامرة، ارشاد السارى ج 8 / 127، الدر المنثور ج 1 / 279، الغدير ج 6 / 178، مسند أحمد ج 1 / 314، سنن البيهقى ج 7 / 336، تفسير القرطبى ج 3 / 130.)
بدعت تراویح

ظاهر پاره ای نصوص این است که نخستین کسی که جماعت در نافله رمضان را سنّت کرد، عمربن خطاب بود و در زمان پیغمبر(صلی الله علیه و آله) و دوره خلافت ابوبکر چنین چیزی وجود نداشت. امّا عمر با استحسان به این امر رأی داد ومردم را بدان ترغیب کرد و خود معترف بود که این بدعت است امّا می گفت بدعت خوبی است! و به این بدعت عمر بزرگان اهل سنت نيز اعتراف کرده اند و در کتب خود آورده اند:


اعتراف عمر بر بدعت تروایح در صحیح بخاری

ابن شهاب از عروة بن زبیر، از عبدالرحمان بن عبدالقاری نقل کرده که گفت: شبی از شبهای رمضان با عمربن خطاب به مسجد رفتیم، مردم متفرق بودند و هرکس برای خود نماز می خواند و بعضاً مردی با اقوام خود به نماز مشغول بود. عمر چون این بدید گفت: به عقیده من اگر اینها را با یک امام گرد آوریم بهتر است. و در پی این تصمیم ابیّبن کعب را به امامت گماشت. شب دیگر به اتفاق به مسجد رفتیم و مردم به جماعت نماز می خواندند، عمر گفت: نعم البدعة هذه این بدعت خوبی است! البته نمازی که پس از خوابیدن بخوانند; یعنی آخر شب از اینکه اوّل شب اقامه شود بهتـر خـواهـد بـود.


(صحيح البخاري ك التراويح ج 2 / 252، موطأ مالك ج 1 / 114، الطرائف لابن طاوس ص 445 عن الجمع بين الصحيحين.)
بدعت در عده زن باردار

بيهقى در كتاب شعب الايمان روايت نموده است كه زنى از عمر استفتا كرد كه من قبل از انقضاى عده شوهر متوفّايم ، وضع حمل كردم . عمر فتوا داد كه بايد صبر كند، تا چهار ماه و ده روز بگذرد. ولى ابى بن كعب به وى اعتراض كرد و روايت كرد كه عده اين زن ، وضع حمل اوست . و پس ‍ از آن ، قبل از تكميل چهار ماه و ده روز جايز است كه شوهر كند.

عمر هم به زن گفت : من هم آنچه را تو مى شنوى ، مى شنوم . سپس از فتواى خود برگشت ، ولى حكمى نكرد. اما بعد نظر ابى بن كعب را پذيرفت و گفت اگر وضع حمل كرد و جنازه شوهرش هنوز روى تخت افتاده و به خاك نرفته است. جايز است كه شوهر كند. پيروان مذاهب اربعه نيز تا زمان ما به همين طرز عمل كرده اند. ( الفقه على المذاهب الخمسة ص 433 و کنزالعمال ج5ص166)

در حالیکه خداوند در آیه 4 سوره طلاق می فرماید: عده زنان باردار وضع حمل آنهاست
بدعت در تکبیر نماز میت


پيغمبر اكرم - صلّى اللّه عليه وآله - در نماز بر اموات ، پنج تكبير مى گفت ، ولى خليفه دوم ، به نظرش رسيد كه بايد چهار تكبير گفت ، پس ‍ مردم را واداشت كه در نماز ميّت ، چهار تكبير بگويند. گروهى از بزرگان اهل تسنن به اين معنا تصريح كرده اند؛ مانند سيوطى به نقل از ابو هلال عسكرى در تاريخ الخلفا و ابن شحنه در حوادث سال 23 كتاب روضة المناظر كه در حاشيه كامل ابن اثير به طبع رسيده و ساير علماى متتبع .


(روضة الناظر لابن الشحنة بهامش الكامل ج 1 / 203 ط قديم، الكامل في التاريخ ج 3 / 31، الغدير ج 6 / 245.)
     
  
مرد

 


photo upload




شرابخوری عمر ابن خطاب!!!!

از محرمات شرعی به نص قرآن کریم شرب خمر است، و یکی از علل تحریم آن عادت عرب قبل از اسلام به نوشیدن آن است و چون این عادت اندکی پس از آمدن اسلام هنوز رواج داشت تحریم آن طی مراحلی از طرف خداوند آغاز شد و لی با وجود تحریم آن وابلاغ آن توسط رسول اکرم(ص) افرادی با حالت مستی به نماز می ایستادند و خداوند با فرستادن فرمان دیگر آنان را از این عمل زشت نهی فرمود، پس از آن گروهی نوشیدن خمر را ترک کردند، و ازکسانی که به این عمل خبیث مبتلا بود شخص عمر بن خطاب است که در حالت مستی با استخوان شتر فرق سر عبد الرحمان عوف را شکافت سپس نشست و بر کشته ها ی بدر گریه می کرد خبر به رسول خدا (ص) رسید، حضرت خشمگین شد و در حالیکه عبایش روی زمین کشیده می شد نزد عمر آمد و با وسیله ای که در دست مبارکش بود بر سر عمر کوبید، عمر فریاد زد از خشم خدا و رسول به خدا پناه می برم، پس از این قضیه بود که این آیه نازل شد: همانا شیطان بوسیله شراب و قمار می خواهد بین شما دشمنی ایجاد کند. عمر پا شنیدن آیه گفت: قبول کردیم حکم خدا را.
[aligncenter]

picture sharing]
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"

Signature
     
  
زن

 
واقعا ینی صحابه پیامبر اینطوری بودن؟؟؟؟؟؟؟؟؟ من دارم به پیامبر و امامام هم شک میکنم با این حرفا
دیگر هیچ مزه ای دلچسب نخواهد بود...
من تمام حس چشاییم را...
روی لبانت...
جا گذاشته ام
     
  
مرد

 
بین شیعه و سنی در مورد صحابی کبار بودن تفاوت و اختلاف نظر زیادیه خیلی زیادیه

اهل سنت امام های مارو اصلا امام نمیدونن

شیعه صحابی پیامبر رو (برخی مشخص)رو متظاهر به اسلام میدونه و میگه منافق بودن و اصلا به قلب ایمان نیاوردن
Signature
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
     
  
مرد

 
shenia: واقعا ینی صحابه پیامبر اینطوری بودن؟؟؟؟؟؟؟؟؟
همه اصحاب این طوری نبودن مثل جناب سلمان فارسی مثل جناب اباذر مثل جناب بلال حبشی

اما خب بعضی ها هم مثل جناب عمر بن خطاب اینگونه بوده اند.
     
  
مرد

 
قطع درخت حديبيه


اين درخت حديبيه همان درختى بود كه پيغمبر اكرم - صلّى اللّه عليه وآله - از اصحاب خود در زير آن بيعت رضوان گرفت . از نتايج آن بيعت اين بود كه خداوند فتح آشكارى را نصيب بنده و رسولش ‍ نمود و او را پيروز گردانيد.

پس از اين ماجرا، بعضى از مسلمانان كه از آنجا مى گذشتند، از باب تبرّك در زير آن درخت ، نماز مى گزاردند و خدا را شكر مى كردند كه به واسطه آن بيعت پر بركت ، ايشان را به آرزويشان نايل گردانيد (مكه فتح شد و مسلمين توانستند مراسم حجّ را بپاى دارند)

وقتى به عمر خبر رسيد كه مسلمانان در زير آن درخت نماز مى گزارند، دستور داد درخت را قطع كنند! و گفت : از اين به بعد هر كس را آوردند كه در زير آن درخت نماز گزارده ست ، مانند مرتد او را با شمشير به قتل مى رسانم !!!

البته در همان روزی که بیعت رضوان انجام شد, با توجه به اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله به انجام آن اصرار داشتند, عمر بسیار با دستور ایشان مخالفت کرد. و با گستاخی فراوان به پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله توهین کرد تا حدی که گفت: هرگز به اندازه شکی که در روز حدیبیه در نبوت پیامبر اکرم ص کردم شک نکرده بودم ! و این بغض و کینه او نسبت به بیعت رضوان و این درخت از همان روز نشأت می گیرد.


(الغدير للاميني ج 6 / 146، شرح النهج الحديدي ج 3 / 122، سيرة عمر لابن الجوزى ص 107، الطبقات الكبرى لابن سعد، السيرة الحلبية ج 3 / 29، فتح الباري ج 7 / 361 وقد صححه، ارشاد السارى ج 6 / 337، شرح المواهب للزرقاني ج 2 / 207، الدر المنثور ج 6 / 73، عمدة القارى ج 8 / 284 وقال: اسناد صحيح.)
جهل عمر به تیمم

مشهور است كه عمر فتوا داده است : وقتى آب موجود نبود، نماز واجب ، ساقط است !! تا اينكه دسترسى به آب پيدا كنيد؟!! (1)

بخارى و مسلم در صحيح خود (در باب تيمم ) آورده اند که مردی در خلافت عمر به نزد او آمد و گفت: من جنب شده ام و آبی نبود که غسل کنم چه کار باید انجام دهم ؟

عمر گفت: هرگاه آب نیافتی نماز نخوان !!!

عمار یاسر حاضر بود گفت: ای عمر! یادت نیست که در فلان سفر من وتو به حسب اتفاق احتیاج به غسل پیدا کرده بودیم. تو به علت نبود آب نماز نخواندی و من چون گمان کردم که تیمم به جای غسل است و همه بدن را به خاک باید رسانید در خاک غلطیدم و نماز خواندم. وقتی خدمت حضرت رسول صلی الله علیه و آله رسیدیم تبسم نمودند و فرمودند: یا عمار! در تیمم همین قدر بس است که دستها را بر زمین زنند و به هر دو کف دست پیشانی را و بعد از آن با کف دست چپ پشت دست راست و با کف دست راست پشت دست چپ را مسح نمایند.

وقتی عمار این حکایت را نقل کرد. عمر گفت: ای عمار! از خدا بترس!

عمار گفت: اگر امر میکنی نقل این حدیث نکنم. عمر گفت: واگذاشتیم تو را به آنچه میخواهی. (2)

این درحالیستکه که در قرآن آمده: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُكارى‏ حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ وَ لا جُنُباً إِلاَّ عابِري سَبيلٍ حَتَّى‏ تَغْتَسِلُوا وَ إِنْ كُنْتُمْ مَرْضى‏ أَوْ عَلى‏ سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا صَعيداً طَيِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَ أَيْديكُمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَفُوًّا غَفُوراً (نساء/43) و رسول خدا صلی الله علیه و اله بسیار گفته بودند که اگر آب نباشد تیمم کنید.

اسناد:

(1) : الغدير للاميني ج 6 / 84 و 85، عمدة القارى للعينى ج 2 / 172، فتح الباري ج 1 / 352، صحيح مسلم ج 1 / 193.

(2) صحيح مسلم ك الطهارة باب التيمم ج 1 / 193، صحيح البخاري ج 1 / 87، الطرائف لابن طاوس ص 464 عن الجمع بين الصحيحين، سنن أبى داود ج 1 / 53، سنن ابن ماجة ج 1 / 200، مسند أحمد ج 4 / 265، سنن النسائي ج 1 / 59 و 61، سنن البيهقى ج 1 / 209، الغدير ج 6 / 83.
     
  
مرد

 
Haus: میگن عمر صیغه کردن رو حرام کرده
بله درسته این کار رو عمر بن خطاب انجام داده است.

نهي از متعه (ازدواج موقت)


خلیفه دوم متعه ازدواج موقت زنها را برداشت و آن را حرام کرد. زمانی که متصدی حکومت شد و کرسی خلافت را غصب کرد گفت:

متعتان کانتا علی عهد رسول الله و انا احرمهما و اعاقب (1)

یعنی دو متعه در زمان پیامبر اکرم صلوات الله علیه واله (حلال) بوده و من امروز آنها را حرام میکنم و مرتکبین آنها را به کیفر میرسانم. يكي متعه زنان و دیگری متعه حج.

ودر بعضی از نسخه ها آمده:

ثلاث کان علی عهد رسول الله انا انهی عنهن و احرمهن و اعاقب علیهن متعه النساء و متعه الحج و حی علی خیر العمل.

در این سخن عمر به یکی دیگر از بدعتهای خود یعنی حذف حی علی خیر العمل از اذان نیز اشاره کرده است.

مسلمانان اتفاق دارند که نکاح متعه در صدر اسلام شایع بود و صحابه در زمان رسول خدا به آن عمل میکرده اند و در زمان ابوبکر و در پاره ای از عهد عمر نیز بوده. بعد از آن عمر نهی کرد.


میگویند یک سنی مذهب با شیعه مذهب در رابطه با متعه نزاع کردند. سنی از شیعه پرسید که به چه دلیل میگویی متعه حلال است؟ شیعه گفت: دلیل من قول عمر خطاب است که در همه جا نقل کرده اند که او گفت: کانتا فی زمن رسول الله و انا احرمهما. کدام دلیل بهتر از این است که میگوید: در زمان پیغمبر بود؟ پس به فرموده خدا و رسول خدا حلال است و میگفته که من حرام کردم! به او باید گفت که: تو خدا و پیغمبر نیستی به تو چه ربطی دارد ؟ چرا حرام میکنی؟

احمد بن حنبل در مسند خود نقل کرده است از عمران بن حصین که او گفت: نازل شد متعه در کتاب خدا و ما عمل میکردیم به آن و تا رسول خدا بود جمیع صحابه عمل به آن میکردند و نشنیدیم که قرآن نسخ آن را کرده باشد یا رسول الله منع آن نموده باشد. تا آنکه رسول خدا از دنیا رحلت نمود.

در صحیح ترمذی ذکر شده است که: از عبدالله بن عمر پرسیدند که: نظرت راجع به متعه نساء چیست؟ گفت: البته حلال است و آن سوال کننده از اهل شام بود. گفت: پدر تو مردم را از آن نهی کرده است. عبدالله گفت: پدرم نهی کرده است و رسول خدا امر فرموده. من گفته رسول را به جهت گفته پدرم ترک نخواهم کرد.

و در کتب و تواریخ و احادیث ذکر شده است که: ابن عباس و ابن مسعود و جابر بن عبدالله انصاری و ابوسعید خدری و سامه بن اکوع و مغیره بن شعبه و جمعی کثیر از اصحاب و تابعین التفاتی به سخن عمر نکرده اند. و فتوی میدادند که متعه مباح و حلال است و عمل به آن هم میکردند. و میگفتند که چیزی را که ما نزد رسول خدا شنیده باشیم و در حیات او نقیض آن را نشنیدیم از قول عمر برمیگردیم.

در تفاسیر طبری و فخر رازی و ابن حیان و الدر المنثور و ثعلبی در تفسیرش ذکر کرده اند که حضرت امیرالمومنین علیه السلام فرمود:

لولا نهی عمر عن المتعه ما زنی الا شقی. (2)

یعنی اگر عمر از متعه نهی نمیکرد هیچ زنایی واقع نمی شد مگر برای شقی و بدبخت.

پس باید دانست که منع عمر از متعه باعث زنا و فحشا در جامعه شد و رواج پیدا کرد. عمر با این عمل خود حکم خدا و رسولش را ابطال نمود و سبب شیوع فحشا گردیدم مشمول این سه ایه شد: و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الظلمون......فاولئک هم الفاسقون.....فاولئک هم الکافرون. یعنی هر کس به دستور خدا حکم نکند (بر خلاف آن دستور بدهد) او از ستمکاران و از فاسقان و از کافران خواهد بود.

اسناد:

(1) تفسير الرازي ج 2 / 167 وج 3 / 201 و 202 ط 1، شرح نهج البلاغة لابن أبى الحديد ج 12 / 251 و 252 وج 1 / 182، البيان والتبيان للجاحظ ج 2 / 223، أحكام القرآن للجصاص ج 1 / 342 و 345 وج 2 / 184، تفسير القرطبى ج 2 / 270 وفى طبع آخر ج 2 / 39، المبسوط للسرخسي الحنفي باب القرآن من كتاب الحج وصححه ج، زاد المعاد لابن القيم ج 1 / 444 فقال ثبت عن عمر وفى طبع آخر ج 2 / 205 فصل اباحة متعة النساء، كنز العمال ج 8 / 293 و 294 ط 1، ضوء الشمس ج 2 / 94، سنن البيهقى ج 7 / 206، الغدير للاميني ج 6 / 211، المغنى لابن قدامة ج 7 / 527، المحلى لابن حزم ج 7 / 107، شرح معاني الاثار باب مناسك الحج للطحاوي ص 374، مقدمة مرآة العقول ج 1 / 200.



(2) جاء فی تفسیر الطبری ج 5 ص19 ، ط الأولى دار إحیاء التراث العربی. قال الحكم: قال علی رضی الله عنه : لولا أن عمر رضی الله عنه نهى عن المتعة ما زنى إلا شقى
روى القرطبی فی تفسیره ج 3 ص 1700 ، ط دار الثقافة و روى عطاء عن ابن عباس قال : ما كانت المتعة إلا رحمة من الله تعالى رحم بها عباده ولولا نهى عمر عنها ما زنى إلا شقی -و قال السیوطی فی تفسیره الدر المنثور ج 2 ص 486 ، ط دار الفكر - وأخرج عبدالرزاق وأبو داوود فی ناسخه وابن جریر عن الحكم أنه سئل عن هذه الآیة أمنسوخة ؟ قال : لا وقال علی : لولا أن عمر نهى عن المتعة ما زنا إلا شقی
     
  
صفحه  صفحه 2 از 17:  « پیشین  1  2  3  4  5  ...  14  15  16  17  پسین » 
مذهب
مذهب

Omar Ebn Khatab | عمر بن خطاب


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA