انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 64 از 132:  « پیشین  1  ...  63  64  65  ...  131  132  پسین »

Ali salehi|علی صالحی


مرد

 
۵


اگه ممکنه مال من پُرتر باشه
با ماءالشعير
ليموی تازه‌ی تابستونی!
قرينه، قدِ دوتا مشت باز،
تُرش عينِ عسل!
حالا سه‌تار بزن ستاره‌ی اهل تبريزِ من!
يکی اهل آملِ، اما تا باد مياد
بوی پيرهن دريا مياره صاف با خودش
ميگه بيا، حالا اگه تونستی،‌ ترانه نگو!


می‌آيی خوابِ چگور و گريه‌های دريا رو تمرين کنيم؟!
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری

کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
     
  
مرد

 
۶


هر چند پير و خسته و ناتوان شدم
حافظ ميگه، به من چه
ولی باز دارم ميام
اصلا داره يادم مياد
يه سالکِ نازِ مامانی اين گوشه‌ی گونه‌ت بود.
چقدر منِ ساده‌ی دهاتیِ عاشقِ کَله‌خراب
از همين جاده رفتم سمت باغ بُلبلا!
مکتب من يه چيز ديگه بود.
ها، همينه که هست
هست همينه که هست
مستِ مست ... يکی بياد محضِ رضایِ روياهام
اين درو باز کنه
من الکی لال نميشم، مگه روزی که از مزارم برگردين!
من پیِ پيرِ مغان و حضرت "ری‌را" بودم
يه هو ديدم اينجام
هو، کو، کو ... کو در عکس آب
از چاهِ مشتری
که زهره بربط می‌زنه حالا!
بی‌خيال، همين الان وقتشه
الان نزنيم، کی بزنيم؟!


نوشِ احوالِ آينه!
بذار بگن تکراريه.
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری

کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
     
  
مرد

 
۷


با ما هم يه شَب عنايتی!
کدوم طعنه
کو حديث
چه کنايتی!؟
(چقدر قُلمبه گفتم مثلِ همين حضرات!)
ها، باز رو به رو، رو تو بَرم به خدا!
يه مُشت کلمه‌ی دُرُشت دُرُشت
که گير می‌کنن تو راه، سرِ پيچ، کنج کتاب، که چی؟
مردم که نمی‌دونن اين حرفا مالِ يکی ديگه‌ست
خيالشون ورداشته مثلا من گفتم:
ماه خوشکله، "ری‌را" اسم يه زنِ معموليه
يا گاهی اوقات که منم خواب می‌بينم رفتم بهشت!


نگاه کن!
ماه عين يه دو ريالی افتاده تو آب
به گمونم پیِ بوسه‌های باد اومده بود، هی تَر دامن!
گول خورده ماه
که افتاده تو دامنِ تَرِ دريا.
حالا تو تشنه‌ی کدوم ترانه‌ای؟
چقدر داغ شدی عزيزم
تبت اون‌قَدَر بالاست که نميشه بوسيدت،
برم برات آب بيارم، يه پياله بيدِ مشک خنک!
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری

کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
     
  
مرد

 
۸


به اين قبله‌ی هرچه مَستِ طهورا
منم مستِ مستم، سياه عينِ باد و رود و کبوتر،
چی ... گفتم، ها!
خودم گفتم تو بو گُل ميدی
بذار ببوسمت
من خودم آرايش گُلارو از اولادِ فروردين ياد گرفتم.


داری هوای آن که
تو بگو
افسانه‌های آسانِ عادیِ ما
بخوانَد در اين غروبِ نيمايی
اوزان که جمع کتابتِ بی‌قاف
بی‌قافيه، دروغ‌های دختری در مِه
مه آمده، من محاوره‌ی حرفم.
هوا داره ابری ميشه
خونه‌ی "نيما" بايد همين طرفا باشه،
بيا بريم، خودم يه شعر از مولوی برمی‌دارم
ميگم از خودمه، "نيما" حواسش نيست!
به خدا زهرِ هجری چشيده‌ام که مپرس!
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری

کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
     
  
مرد

 
۹


حالا بريم يه فال بزنيم
ببينيم رفيقمون ... اين شيرازيه چی گفته،
دختره که اهل بخارا بود
کی ميره اين همه راه رو؟!
حالا بگو بخارا ... نه، سمرقند!
منم مستِ اَلَستِ حضرتِ گُل
بو می‌کِشم بوی ماه رو ... بعد خدا عالمه
از کجا ميرم، از کجا برمی‌گردم!
تِلوتِلو می‌خورم تو خوابِ اين همه گريه
که ميگن آب نيست
حق با عينِ تشنگی‌ست
که رفتيم به يه راهِ نزديک به مولوی.


دستت ... دريا
دلت هوای سفر
لبات، نم‌نمِ يه آوازِ خوش
اون وقت ميگن برو ستاره بگير از اين همه دريا!
من خودم هفت رود و هفت ستاره و هفت ... هرچه!
چی ميگن اين ساده‌های قشنگ!
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری

کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
     
  
مرد

 
۱۰


من که نمرده‌ام هنوز
حالا سايه بياد بالا سرِ گُلِ سرخ
بگه: پَرپَرِ پاييز!؟
بگه مُفتِ بی‌مورد؟
من خودم يه پا پيرِ مغان و فالِ ستاره‌م
سلام به نوشِ همين سجده که تو يعنی فدات!
هی درد و بلات به سرم
چه خوب شد فردا دوشنبه نيست!
بيا، اينم سند، برات، نشانی، ضامن!
ديگه چی از جونم می‌خوای ...؟
بذار برَم زندگيمو بکنم
من عاشق ده بيست تا آدمم!
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری

کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
     
  
مرد

 
۱۱


بيا اين هم خونه‌ی آخر
رسيديم
در بزن
اگه حافظ اومد دَمِ در
بگو سيد سلام رسوند و گفت:
بينی بين‌الله ببينم تو شاعرتری
يا اون دختره که روفت روسری‌شو داد دستِ باد!؟
خُب جواب نداره،
بادِ خوشکل نديده هم اومد و
خيلی چيزای ديگه ...!


هميشه ترا از هرچه هست
هرچه که بوده بود
هرچه که خواهد او، همو که من از به نامِ او
کلمات را به آسمان خواهم برد


ما يادمون رفته بود
کجاييم
ما يادمون رفته بود
چی بگيم، چطور بگيم، چکار کنيم
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری

کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
     
  
مرد

 
۱۲


بابا جون، اين سبکبارای لب دريا ديگه چی ميگن؟
خُب شب تاريک!
بعله، دُرُست، تو چه کردی؟
خُب گردابی چنين هايل
بعله، دُرُست، تو که نونت آجر نشده
تا بفهمی سَر شکسته چطور چشم ديدن نداره
روی برگشتن به خونه رو نداره
شب نداره، شادی . ... چی بگم به اين قبله!
خُب نترس از بَدنامیِ روزگار
تو، يه رازی
سَر به مُهرِ نماز
بگو قنوت!
ما خودمون رفتيم، رفتيم که رفتيم!


گوش به اين حرفا نَده
ديگه وقتِ برگشتنِ باد نيست
هی ... هایِ هوایِ هو!
از هستِ بوده‌ها
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری

کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
     
  
مرد

 
۱۳


هی گارسيا ... گارسيا
انگورای کنارِ ديوارِ سفيدِ اسپانيا رسيده‌ن؟
يه پياله می‌خوری از خوابِ اين پسين؟
بعد ميريم شيراز،‌ با حافظ يه بليط دوسره می‌گيريم،
حالِ احمد خوش نيست
خدا می‌دونه پاشو بُردن کجا خاک کردن!


تو راه اگه دلمون گرفت
تو گيتارتو بيار حتما
يه وقتی شايد دلمون خواست گريه کنيم.
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری

کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
     
  
مرد

 
۱۴


يه وقتايی باد مياد
پَرپَر سوخته‌های يه برگ چنار،
ميگه کی وقتشه که بفهمی يه فرقی هست
اين وََسطا اسمشو،‌ تو ميذاری علاقه،
ولی حسودی، يه چيزِ ديگه، يه نَقل و حرفِ دور،
يه وقتايی ممکنه بزنی زير گريه
همه چيز اين دنيا رو که برا تو نخواسته‌ن
يه وقتايی
يه وقتايی ممکنه باد بوی غَم و آبان و گريه بياره
اون وقت چی؟
يه لحظه فکر کردی بعدش تو کجا، دنيا کجا، اينجا کجا!
يه وقتا که خيلی دلت گرفته
برو يه موسيقی بذار
يا برو پيش يکی که بفهمه حالِ عزيزِ آينه خرابه
اين دلِ بی‌صاحبت شکسته
بايد يه کاری بکنی!


کاش همين دوست داشتنِ بی‌خودی هم نبود
حالا هی بايد بری يه جای خيلی دور
خسته‌خسته روياهاتو از اينور و اونور جمع کنی
بياری تا برسی به يه اومدن که تازه اولِ رفتنه
می‌فهمی چی می‌گم؟
هيچ‌کی نفهمه، تو می‌فهمی "ری‌را"
حالا خودت بگو
چقدر گريه بسه تا يه دريا بخوابه از اين همه حرف،
از اين همه رفتن
از اين همه اومدن.
کاش دنيا
اين همه آدمِ عاقل نداشت!
واسه اين وقتا
من مال يه دنيای ديگه‌م،
اين حرفا هم مال من نيست!
ولم کنين
من دلم يه جای آبیِ مايل به زندگيه
هر جا که تو باشی
بگو اونور هر دريا ... دور، من ميان باهات!
يه سقفی از بالِ باد باشه، بسه‌مونه به خدا.
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری

کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
     
  
صفحه  صفحه 64 از 132:  « پیشین  1  ...  63  64  65  ...  131  132  پسین » 
شعر و ادبیات

Ali salehi|علی صالحی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA