انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 165 از 718:  « پیشین  1  ...  164  165  166  ...  717  718  پسین »

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


زن

andishmand
 
غزل شماره۱۶۴۲

لب لعل تو ز خون دل من جام گرفت
سرو قد تو ز آغوش من اندام گرفت

هیچ کس زهره نظاره چشم تو نداشت
نمک اشک من این تلخی بادام گرفت

کوه تمکین تو تا سایه به دریا افکند
نبض بیتابی موج خطر آرام گرفت

خم می جلوه فانوس تجلی دارد
پرتو روی تو تا در می گلفام گرفت

می چکد خون ز جبین عرق شرم امروز
تا که از لعل لبت بوسه به پیغام گرفت؟

هر کجا حسن گلوسوز تو منزل سازد
می توان بوسه به رغبت ز لب بام گرفت

کرد یعقوب صفت جامه نظاره سفید
چشم هر کس به تماشای تو احرام گرفت

نیست یک شمع درین بزم به سرگرمی من
سوخت هر کس که من سوخته را نام گرفت

تا قیامت نتوانست گرفتن خود را
هر که صائب ز کف ساقی ما جام گرفت
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
غزل شماره ۱۶۴۳

هر که از اهل جهان گوشه عزلت نگرفت
رفت از دست و رگ خواب فراغت نگرفت

وحشت روی زمین زیر زمین خواهد یافت
هر که در روی زمین خوی به وحدت نگرفت

آمد انگاره و انگاره از این عالم رفت
هر که اندام ز سوهان نصیحت نگرفت

رفت بر باد فنا عمر گرامی افسوس
پیش این شمع کسی دست حمایت نگرفت

هر که در مجلس می گریه مستانه نکرد
خون دل خورد و گلاب از گل صحبت نگرفت

فقر مشاطه جو دست که دست از زر و سیم
تا نگردید تهی، دامن شهرت نگرفت

آفت زندگی و راحت مردن را دید
خضر از تشنه لبان آب ز خست نگرفت

صائب این با که توان گفت که با چندین درد
خبر از ما یکی از اهل مروت نگرفت
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
غزل شماره ۱۶۴۴

خیال آب مرا در سرابها انداخت
امید گنج مرا در خرابها انداخت

اگر چه عشق ندارد ز من فسرده تری
توان به سینه گرمم کبابها انداخت

به زیر بار غمی عشق او کشید مرا
که کوه را به کمر پیچ و تابها انداخت

اگر چه شکوه من از حساب بیرون بود
به یک نگاه ز هم آن حساب ها انداخت

ز چشم شور مکافات مزد خواهد یافت
ستمگری که نمک در شرابها انداخت

اگر ادب نکند آه را عنانداری
توان ز چهره مطلب نقابها انداخت

مکن شتاب برای شکفتگی زنهار
که برق را ز نفس این شتابها انداخت

اگر ستاره من سوخت عشق عالمسوز
ز داغ در جگرم آفتابها انداخت

شد از غرور عبادت زبان عذر خموش
مرا به راه خطا این صوابها انداخت

هنوز لاله رخ من زنی سواران بود
که در قلمرو در انقلابها انداخت

نداشت کار کسی با سپند من صائب
مرا ز بزم برون اضطراب ها انداخت
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
غزل شماره ۱۶۴۵

که این نمک ز تبسم در آتشم انداخت؟
که شور در دل و جان مشوشم انداخت

چو تیر راست، گریزان ز کجروی بودم
فلک چرا چو کمان در کشاکشم انداخت؟

خبر نداشت که آتش مراست آب حیات
کسی که همچو سمندر در آتشم انداخت

بهشت نقد ترا باد روزی ای ساقی
که بیخودی به عجب عالم خوشم انداخت!

عطیه ای است سزاوار قهر یار شدن
چه شد که از نظر لطف، مهوشم انداخت؟

ز اشک ساخته، پروانه وار شمع مرا
به آب راند و به دریای آتشم انداخت

شدم ز بند غم آزاد آن زمان صائب
که دل به حلقه آن زلف دلکشم انداخت
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۱۶۴۶

بنفشه پیش خطت قفل بر زبان انداخت
گهر ز شرم لبت سنگ در دهان انداخت

ز سنگ تفرقه یک شیشه درست نماند
چه فتنه بود که زلف تو در میان انداخت

کدام سینه هدف شد، که ناوکش خود را
نفس گداخته در خانه کمان انداخت

گلاب صبح قیامت کجا به هوش آرد؟
مرا که حیرت دیدار از زبان انداخت

اگر به دامن همت غبار نشیند
ز آسیای فلک آب می توان انداخت

ازان به دیده خورشید، عشق سوزن زد
که طرح بوسه بر آن خاک آستان انداخت

فسردگی نفس شعله را گره زده بود
سپند، زمزمه عشق در میان انداخت

به کلک قدرت صائب شکستگی مرساد!
که طرز حافظ شیراز در میان انداخت
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۱۶۴۷

ز شرم در حرم وصل جان محرم سوخت
فغان که تشنه ما در کنار زمزم سوخت

گذشت پرتو روی تو بر بساط چمن
عقیق لاله و گل در دهان شبنم سوخت

بس است سوختن خارزار تهمت را
به نور چهره چراغی که شرم مریم سوخت

ز حد گذشت چو باران، ز برق کمتر نیست
بهار و باغ من از گریه دمادم سوخت

ز چرب نرمی بدباطنان ز راه مرو
که داغهای من از چشم نرم مرهم سوخت

ز انقلاب جهان زینهار امن مباش
که شمع سور مکرر برای ماتم سوخت

دل گرفته ما را به حال خود بگذار
که در گشودن این غنچه صبح را دم سوخت

ز چشم خیره تردامنان مشو ایمن
که گل به آتش سوزان ز چشم شبنم سوخت

همان ز خنده بیجا به مرگ خویش نشست
اگر چه برق فنا خانمان عالم سوخت

همان چراغ مرا نیست روشنی صائب
اگر چه از نفس گرم من دو عالم سوخت
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۱۶۴۸

عبیر زلف به جیب صبا نباید ریخت
به چشم بی بصران توتیا نباید ریختی

به زود، باده به اهل ریا نباید داد
به خاک شوره زار بقا نباید ریخت

ز سوز دل پر و بال من است زخم زبان
چو برق، خار مرا پیش پا نباید ریخت

به سخت رویی گردون صبور باید بود
وگرنه دانه درین آسیا نباید ریخت

خراب حالی قصر حباب می گوید
که رنگ خانه ز دریا جدا نباید ریخت

ز بی بضاعتی خویش آب خواهی شد
ز دل برون غم خود پیش ما نباید ریخت

دلیل عزت اهل سخن همین کافی است
که خرده های قلم زیر پا نباید ریخت

چو ماه مصر، سخن را عزیز باید داشت
گهر چو آبله در دست و پا نباید ریخت

بس است روزی طوطی شکرزبانی خویش
شکر به صائب شیرین نوا نباید ریخت

بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۱۶۴۹

فروغ روی تو برقی به خرمن گل ریخت
که جای نغمه شرار از زبان بلبل ریخت

ز سیر باغ نمکسود می شود دلها
نمک به خنده گل بس که شور بلبل ریخت

ز هوش برد چمن را چنان نظاره تو
که شبنم آب مکرر به چهره گل ریخت

نسیم زلف که یارب گذشت ازین گلشن؟
که پیچ و تاب طراوت ز زلف سنبل ریخت

به دیدن از رخ گلهای تازه قانع شو
که هر که چید گل از باغ، خون بلبل ریخت

نبود حوصله سوز اینقدر می گلرنگ
عرق ز چهره ساقی مگر درین مل ریخت؟

حریف برق تجلی که می تواند شد؟
که کوه طور به صحرا ازین تزلزل ریخت

ز چهره عرق افشان او که حرفی گفت؟
که رنگ شرم و حیا لاله لاله از گل ریخت

ز بردباری دشمن خدا نگه دارد!
که بارها دم تیغ از من از تحمل ریخت

کدام سرد نفس رو به این گلستان کرد؟
که همچو برگ: خزان دیده، بال بلبل ریخت

حذر نمی کند از اشک من فلک، غافل
که سیل گریه من صد هزار ازین پل ریخت

شد از عذار تو خورشید آفتاب زده
ز آفتاب اگر رنگ چهره گل ریخت

به زور، می به حریفان دهد غلط بخشی
که زهر در قدح من به صد تأمل ریخت

ز خار زار قدم بر بساط گل دارم
مرا که برگ سفر در قدم توکل ریخت

توقع صله صائب ز نو گلی دارم
که زر به دامن گلچین به رغم بلبل ریخت
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۱۶۵۰

بتان که صید به نیرنگ می نمایندت
کباب آتش بیرنگ می نمایندت

اگر برون کنی از دل هوای آزادی
بهشت در قفس تنگ می نمایندت

ببر ز مردم غافل که این گرانجانان
گران رکاب تر از سنگ می نمایندت

به ناخنی که رسد، پرده را بگردانند
معاشران که هماهنگ می نمایندت

گر از لباس برآیی نمی شناسندت
همین گروه که یکرنگ می نمایندت

ز زنگ، آینه دل اگر بپردازی
هزار آینه در زرنگ می نمایندت

علامت نفس سوخته است، منزل نیست
سیاهیی که به فرسنگ می نمایندت

بکن به لاله رخان چشم خود سیه صائب
که زود چهره به خون رنگ می نمایندت
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۱۶۵۱

کباب شد دلم از بویش این شراب کجاست؟
شکست در جگرم شیشه این گلاب کجاست؟

نه شب شناسد و نه روز ابر، حیرانم
که چشم روزن من محو آفتاب کجاست؟

عنان گسسته ز صحرا و دشت می گذرد
دل رمیده من موجه سراب کجاست؟

پلی است در گذر سیل حادثات فلک
درین قلمرو سیلاب، وقت خواب کجاست؟

مقام فقر و فنا جای خودفروشی نیست
متاع خویش ندانسته ای که باب کجاست

فتاد دم به شمار و تو از سیاه دلی
به فکر خویش نمی افتی، این حساب کجاست؟

ز کار رفته سزاوار زخم کاری نیست
به من که رفته ام از هوش، این عتاب کجاست؟

هزار جان عوض بوسه ای ز مشتاقان
ستانی و نشماری یکی، حساب کجاست؟

روی به خانه آیینه بی طلب هر دم
کناره از دل روشن کنی، حجاب کجاست

نه بوسه است جواب سلام تا ندهند
گره به گوشه ابرو زدن جواب کجاست؟

درین خرابه کمر باز می کند سیلاب
به گوشه دل ویرانم این شتاب کجاست؟

ز بس که حسن تو سر تا به پا گلوسوزست
نیافتم که دل خونچکان کباب کجاست

ز جوش فکر تو صائب جهان به وجد آمد
سیاه مستی کلک تو از شراب کجاست؟
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
صفحه  صفحه 165 از 718:  « پیشین  1  ...  164  165  166  ...  717  718  پسین » 
شعر و ادبیات

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA