انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 186 از 718:  « پیشین  1  ...  185  186  187  ...  717  718  پسین »

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


زن

andishmand
 
غزل شماره ۱۸۵۳

سر جوش داغ بر دل ما نوبهار ریخت
دردی که ماند بر جگر لاله زار ریخت

بی وقت هر که همچو صدف لب نکرد باز
ابر بهارش آب گهر در کنار ریخت

عاشق به شوربختی من نیست در جهان
برخاستم ز جا، نمکم از کنار ریخت

هر جا که شد ترانه ما انجمن فروز
گردید آب نغمه و از زلف تار ریخت

شور جزا، ذخیره فردای خویش را
امروز بر جراحت این دل فگار ریخت

از رشک قرب شانه دلم شاخ شاخ شد
این زهرگویی از بن دندان مار ریخت

آن کس که دشنه در گذر ما به خاک کرد
در رهگذار برق سبکسیر، خار ریخت

با ترک هستی از غم ایام فارغم
آسوده شد ز سنگ، درختی که بار ریخت

مشاطه دماغ پریشان عالم است
صائب هر آنچه از قلم مشکبار ریخت
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۱۸۵۴

باران چو انجم از فلک گریه تاک ریخت
ابر بهار، رنگ قیامت به خاک ریخت

گفتی به جای قطره باران درین بهار
دامان پر گل از کف گردون به خاک ریخت

چون سینه صدف گهر آبدار کرد
هر شبنمی که گل به گریبان خاک ریخت

آینه رویی از جگر خاک جلوه کرد
هر قطره عرق که ازان روی پاک ریخت

ماند چگونه نامه مستان سیاهروی؟
زان اشک بی شمار که از چشم تاک ریخت

هر نخل آرزو که دل از روی شوق بست
چون نخل موم ازین نفس شعله ناک ریخت

رویم ز اشک شور نمکزار گشته است
یارب که این نمک به دل چاک چاک ریخت؟

آورد سر برون ز گریبان بخت سبز
چون شیشه هر که جرعه خود را به خاک ریخت

صائب نگاه یار که می می چکد ازو
در جام ما برای چه زهر هلاک ریخت؟

بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۱۸۵۵

شد یوسف آنکه رشته حب الوطن گسیخت
آمد برون ز چاه، کسی کاین رسن گسیخت

چشم مرا به ابر بهاران چه نسبت است؟
کز زور گریه رشته مژگان من گسیخت

از بخت نارسا نکنم شکوه، چون کنم؟
آن یوسفم که بر لب چاهم رسن گسیخت

صد عقده زهد خشک به کارم فکنده بود
ذکرش به خیر باد که تسبیح من گسیخت!

ای بیستون ز سنگ چه پا سخت کرده ای؟
برخیز از میان، کمر کوهکن گسیخت

از دستبرد رشک زلیخا که کور باد
پای نسیم مصر ز بیت الحزن گسیخت

تا رفت دل ز سینه دگر روز خوش ندید
این خون گرفته شمع، عبث از لگن گسیخت

روزی که تیغ داد زلیخا به مصریان
سر رشته امید من از پیرهن گسیخت

از امن گاه گوشه خلوت برون میا
زان شمع کشته شد که دل از انجمن گسیخت

حرفی بگو که باعث دلبستگی شو
صائب به ذوق دام تو از صد چمن گسیخت
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۱۸۵۶

دندان نماند و حرف طرازی همان بجاست
برچیده گشت مهره و بازی همان بجاست

روز قیامت و شب هجران به سر رسید
وین راه را چو زلف درازی همان بجاست

سودی نداد سلسله پردازی جنون
کز نقش پای، سلسله سازی همان بجاست

صد بار اگر چو ماه، مرا چرخ بشکند
خورشید را شکسته نوازی همان بجاست

هر چند سوخت عشق حقیقی دل مرا
دلبستگی به عشق مجازی همان بجاست

در ابر خط نهفته نشد آفتاب تو
روی ترا نظاره گدازی همان بجاست

هر چند حسن را ز ستم توبه داد خط
در چشم یار عربده سازی همان بجاست

آلوده شد ز لوث ریا دامن زمین
پاکی خرقه های نمازی همان بجاست

صائب چو شانه گر چه مرا دست خشک شد
با زلف یار دست درازی همان بجاست
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۱۸۵۷

خط سر زد و تغافل او همچنان بجاست
گل کوچ کرد و گوش کر باغبان بجاست

ایمن مشو ز خصمی تیغ زبان که شمع
در بوته گداز بود تا زبان بجاست

کو سینه ای که داغ عزیزان ندیده است؟
اینک هزار لاله درین بوستان بجاست

آیینه خانه دل ما بی غبار نیست
چندان که سرمه واری ازین خاکدان بجاست

عهد شباب رفت و همان مست غفلتیم
شد نوبهار و زحمت خواب گران بجاست

جان را ببین کدام به تلخی سپرده اند؟
از طوطیان شکر، ز هما استخوان بجاست

کج بحث، راستی ز طبیعت برون برد
پهلو تهی نمودن تیر از کمان بجاست

صائب زبان کلک سخن آفرین ماست
امروز شعله ای که درین دودمان بجاست
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۱۸۵۸

جان در طلسم جسم ز تن پروری بجاست
این تیغ در نیام ز بیجوهری بجاست

غیر از خط تو، خط که را ای بهار صنع
در آفتابروی قیامت تری بجاست؟

ایمان به خط سبز تو آورد هر که بود
چشم سیاه مست ترا کافری بجاست

حرفی است این که سرمه شود مهر خامشی
چشم ترا ز سرمه زبان آوری بجاست

باران اگر چه نیست بجا در زمین شور
با زاهدان خشک زمستان تری بجاست

آیینه را گزیر نباشد ز پشت و روی
تا دین به جای خویش بود کافری بجاست

از بخل نیست راز حقیقت نهفته روی
در شیشه این شراب ز بی ساغری بجاست

کم نیست ز آب خضر، اثرهای پایدار
ز آیینه قصر دولت اسکندری بجاست

شیرازه نظام جهان است راستی
تا این علم بپای بود لشکری بجاست

زنار می شود کمر بندگی ترا
تا در دل تو داعیه سروری بجاست

عمر دراز قسمت بی حاصلان شود
صد سال سرو در چمن از بی بری بجاست

نتوان به دخل زلف سخن را ز دست داد
هم بت شکن به موقع و هم بتگری بجاست

از سر هوای جاه به افسون نمی رود
تا سر به جای خویش بود سروری بجاست

الزام خصم، کار فرومایگان بود
صائب گذشت اگر ز سر داوری بجاست
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۱۸۵۹

میگون لبی که مست و خرابم
سرچشمه ای که سیر ز آبم کند کجاست؟

دریادلی که از قدح بی شمار می
فارغ ز فکر روز حسابم کند کجاست؟

عمری است تا ز جسم گرانجان در آتشم
سیل سبکروی که خرابم کند کجاست؟

کرده است تلخ دیده بیدار عیش من
شیرین فسانه ای که به خوابم کند کجاست؟

چون لاله شد دلم سیه از تنگنای شهر
دشتی که خوش عنان چو سرابم کند کجاست؟

چون گل ز هرزه خندی بیجای خود ترم
سوز محبتی که گلابم کند کجاست؟

بند زبان من شده در بزم وصل، هوش
پیمانه ای که رفع حجابم کند کجاست؟

لرزان ز سردسیر صباحت رسیده ام
حسن برشته ای که کبابم کند کجاست؟

صائب سخن رسی که درین قحط سال هوش
گوشی به فکرهای صوابم کند کجاست؟
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۱۸۶۰

چشم خوشی که مست و خرابش شوم کجاست؟
سر خوش ز شیوه های عتابش شوم کجاست؟

آن برق خانه سوز که داغش شوم چه شد؟
وان سیل تندرو که خرابش شوم کجاست؟

لرزان ز سردسیر صباحت رسیده ام
حسن برشته ای که کبابش شوم کجاست؟

خمیازه چه واکند آغوش اشتیاق؟
پیمانه ای که مست و خرابش شوم کجاست؟

دشنام تلخ را به صد ابرام می دهد
بختی که قابل شکرابش شوم کجاست؟

آن طالع بلند که در بزم خیرگی
محرم به بندبند نقابش شوم کجاست؟

نتوان گرفت کام به بیداری از لبش
دستی که محرم رگ خوابش شوم کجاست؟

صد پرده از حجاب فکنده است بر عذار
چشمی که پرده سوز حجابش شوم کجاست؟

از همعنانیش نفس برق سوخته است
پایی که بوسه چین رکابش شوم کجاست؟

صائب همین بس است که خواند سگ خودم
بختی که سربلند خطابش شوم کجاست؟
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۱۸۶۱

رویی کز او نریخته است آبرو کجاست؟
ابرتری که تازه شود جان ازو کجاست؟

تا چون حریم کعبه بگردم به گرد او
یارب درین جهان دل بی آرزو کجاست؟

از تهمت است پیرهن ماه مصر چاک
دامان عصمتی که ندارد رفو کجاست؟

هر چند صیقلی کند آیینه روی خویش
آن جوهری که با تو شود روبرو کجاست؟

چون طوطیان ز من نکشد آبگینه حرف
جز عکس خود مرا طرف گفتگو کجاست؟

آبی جز آب تیغ که از چشم شور خلق
لب تشنه را گره نشود در گلو کجاست؟

صائب ز بس که بر سر هم ریخته است دل
ره شانه را به کاکل آن فتنه جو کجاست؟

بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 

غزل شماره ۱۸۶۲


شد مدتی که خشت سر خم کتاب ماست
موج شراب، سرخی سرهای باب ماست

مرغابی ایم و عالم آب است جان ما
در مجلسی که باده نباشد سراب ماست

از بس کتاب در گرو باده کرده ایم
امروز خشت میکده ها از کتاب ماست

خود را به تلخ و شور برآورده ایم ما
در آب اگر بود رگ تلخی، گلاب ماست

هرگز کباب ما نمکی بر جگر نداشت
دایم ز بخت شور، نمک در شراب ماست

در زیر پای سرو، شکرخواب می زنیم
چندان که شیشه بر سر بالین خواب ماست

با آن که غیر باد نداریم در گره
لب تشنه تیغ موج به خون حباب ماست

نی می کند به ناخن دشمن شکست ما
آتش کباب کرده مرغ کباب ماست

در دفتر معامله ما خلاف نیست
آن روز عید ماست که روز حساب ماست

از پیچ و تاب زلف مگوئید پیش ما
موی میان، گداخته پیچ و تاب ماست

یک نقطه انتخاب نکرده است هیچ کس
خال بیاض گردن او انتخاب ماست

هر مصرعی که گوشه ابرو کند بلند
افسر به فرقش از رقم انتخاب ماست

چون خصم مضطرب نشود از سؤال ما؟
درمانده کوه طور به فکر جواب ماست

صائب بر آستان قناعت نشسته ایم
گردون غلام همت عالی جناب ماست
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
صفحه  صفحه 186 از 718:  « پیشین  1  ...  185  186  187  ...  717  718  پسین » 
شعر و ادبیات

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA