انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 442 از 718:  « پیشین  1  ...  441  442  443  ...  717  718  پسین »

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۴۳۵

گر چشم تر از پوست چو بادام برآید
آسان ز وصال شکرش کام برآید

جان من مشتاق به لب می رسد از شوق
تا از دهن تنگ تو پیغام برآید

خون در دل یاقوت زند جوش ز غیرت
هر جا ز عقیق لب او نام برآید

مشکل بود از رشته امید گسستن
چون مرغ گرفتار من از دام برآید

بیرون ندهد نم ز جگر لاله سیراب
کی حرف به مستی ز لب جام برآید

آن را که بود همچو شرر دیده روشن
در نقطه آغاز ز انجام برآید

از موج حوادث نشود پخته سبک مغز
از بحر همان عنبر تر خام برآید

زنهار مکن سرکشی از حلقه عشاق
کز فاخته این سرو به اندام برآید

زآتشکده هند شد آدم ز گنه پاک
زین بوته محال است کسی خام برآید

در کلبه مقصود نفس راست نماید
از هر دو جهان هر که به یک گام برآید
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۴۳۶

خوب است که بی رنج طلب کام برآید
آن کام چه ارزد که به ابرام برآید

آتش نفسان گوش به تعظیم بگیرند
هرجا که من سوخته را نام برآید

ریزند کواکب چو عرق از رخ گردون
آن روز که خورشید تو بر بام برآید

نقش قدمش شمع ره گرمروان است
از شوق تو آن کس که ز آرام برآید

در باده اگر سرمه نریزد ادب عشق
فریاد اناالحق ز لب جام برآید

شرمنده ام از عشق که با شغل دوعالم
نگذاشت کباب دل من خام برآید

از گردش چشم تو دل چرخ فروریخت
چون حوصله از عهده این جام برآید

صائب چو ز اندیشه روزی است مرا رزق
زینم چه که برگرد جهان نام برآید
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۴۳۷

حاشا که زعاشق سخن کام برآید
از سینه آتش نفس خام برآید

بالیدن نخل تو ز پیوند دل ماست
این سرو ز آغوش به اندام برآید

بگذشت ز تلخی همه ایام نشاطم
چون طفل یتیمی که به دشنام برآید

یک چشم زدن چشم تو غایب ز نظر نیست
آهو که گمان داشت چنین رام برآید

شیران جهان گردن تسلیم گذارند
از سلسله زلف تو چون نام برآید

در فکر اثر باش که چون دور کند چرخ
آوازه جمع از دهن جام برآید

بااینهمه آتش که نهان در جگر اوست
صائب که گمان داشت چنین خام برآید
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۴۳۸

بیخواست ز دل ناله جانکاه برآید
بی دلو ورسن یوسف ازین چاه برآید

از دیده وران میکندش قطره شبنم
هر غنچه که از پوست سحرگاه برآید

آن روز مرا مزرع امید شود سبز
کز دانه خال تو ز خط آه برآید

در دایره هاله شود ماه زمین گیر
چون حسن تمام تو ز خرگاه برآید

زنگار محابا نکند از دم شمشیر
چون با خط سبز آن رخ چون ماه برآید

دستی که فشاندم ز بلندی به دو عالم
ترسم که ز دامان تو کوتاه برآید

از راست روان زخم زبان طرف نبندد
پامال شود سبزه چو از راه برآید

صد حرف نفهمیده کند بیخبر انشا
تا یک سخن از خاطر آگاه برآید

در صحبت اشراق خموش است زبانها
رحم است به شمعی که شب ماه برآید

باهمت ناقص به فلک بر نتوان شد
کی دانه ز خرمن به پرکاه برآید

جایی که عزیزان به زر قلب گرانند
یوسف چه فتاده است که از چاه برآید

از غیرت رنگینی افکار تو صائب
صد آه یمن را ز جگر گاه برآید
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۴۳۹

لعل از جگر سنگ گر از تیشه برآید
از دل سخن از کاوش اندیشه برآید

هر لحظه به رنگی ز دل اندیشه برآید
یک باده به صد رنگ ازین شیشه برآید

بی عشق محال است دل سخت شود نرم
گر سنگ به این بوته رود شیشه برآید

جایی که ز حیرت گره دل نگشاید
از فکر چه خیزد چه ز اندیشه برآید

از دوستی تازه خطان دل نتوان کند
هر چند که ریحان سبک از ریشه برآید

در سینه پر ناوک ما اشک شود خون
سیلاب نفس سوخته زین بیشه برآید

در کوه غم عشق خلل راه نیابد
چون ناخن اگر از کف من تیشه برآید

بیرون نرود کجروی ازطینت گردون
این دیو محال است ازین شیشه برآید

هر نخل امیدی که نشاند دل خود کام
آهی شود از سینه غم پیشه برآید

صائب چو به خاطر گذرد برق جمالش
دودم چو نیستان ز رگ وریشه برآید
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۴۴۰

هویی که مرا از دل دیوانه برآید
دودی است که از خرمن پروانه برآید

داغ من سودازده از زیر سیاهی
چون چهره لیلی ز سیه خانه برآید

تا حشر شود واله دیوانگی من
طفلی که به دنبال من از خانه برآید

از موج محابا نکند شورش دریا
زنجیر کی از عهده دیوانه برآید

کامی که بود عاجز ازان گردش افلاک
در میکده از گردش پیمانه برآید

ریحان بهشت است براو شام غریبان
بازلف تو هر دست که چون شانه برآید

روزی که من از گوشه بتخانه برآید
فریاد زناقوس غریبانه برآید

احرامی هر کس بود از پرده پندار
در کعبه رود از در بتخانه برآید

از دل به نصیحت نرود بیخودی عشق
از دیده کجا خواب به افسانه برآید

پیوسته بود در دل ممسک غم دنیا
این جغد محال است ز ویرانه برآید

از نفس حذر بیش کن از دشمن خارج
زان آب بیندیش که از خانه برآید

دیگر نزند جوش طرب سینه خمها
صائب اگر از گوشه میخانه برآید
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۴۴۱

خورشید اگر از چشم کسان آب گشاید
رخساره گلرنگ تو خوناب گشاید

از چشمه خورشید مجو آب مروت
کاین چشمه ز چشم دگران آب گشاید

در نیم نفس می شود از پاک فروشان
هر کس چو کتان بار به مهتاب گشاید

در بحر سر از حلقه گرداب برآرد
هر کس که کمر در ره سیلاب گشاید




·-☆·-·-☆·-·-☆·-·-☆·-·-☆·-·-☆·-



غزل شماره ۴۴۴۲

مشکل که دل از ناله و فریاد گشاید
از غنچه پیکان چه گره باد گشاید

گر عشق نبندد کمر غیرت فرهاد
پیداست چه از تیشه فولاد گشاید

چون نشتر الماس پر و بال ضعیفان
خون از دل بیرحمی صیاد گشاید

محکم شود از خون گره غنچه پیکان
از باده مرا چون دل ناشاد گشاید

در ناخن تدبیر کسان هیچ نبسته است
کز تیشه خود عقده فرهاد گشاید

آن روز زمین تخت سلیمان شود از گل
کز ابر هوابال پریزاد گشاید

از کاوش من دست نگه دار که این رگ
خون از مژه نشتر فصاد گشاید

بی یار موافق دل غمگین نشود باز
شمشاد گره از دل شمشاد گشاید

از سفله حذر کن گه سیری که فلاخن
سنگین چو شود دست به بیداد گشاید

وقت است که از خجلت دیوان تو صائب
گل دفتر خود را به ره باد گشاید
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۴۴۳

از سیر چمن کی دل افگار گشاید
این عقده مگر از رخ دلدار گشاید

جایی که بود چشم سخنگو طرف حرف
از بهر چه عاشق لب اظهار گشاید

با ناز خریدار همان به که بسازد
حسنی که دکان بر سر بازار گشاید

از حسن به تدریج توان کامروا شد
گلبن چه خیال است به یکبار گشاید

از چرخ مجویید گشایش که محال است
کز نقطه گره گردش پرگار گشاید

نگشود به رویم دری از آه مگر اشک
برمن دری از رخنه دیوار گشاید

زینسان که گشایش ز جهان دست کشیده است
مشکل گره آبله از خار گشاید

گردد صدف گوهر شهوار کنارش
دستی به دعا هر که شب تار گشاید

تیغ دو دم خویش کند زخم نمایان
لب هر که نفهمیده به گفتار گشاید

چون نیست سخن سنج درین دایره صائب
طوطی به سخن بهر چه منقار گشاید
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۴۴۴

با تنگدلی از لب خندان چه گشاید
از خنده سوفار ز پیکان چه گشاید

تیغی است دو دم هر خوشیی کز ته دل نیست
چون پسته مرا از لب خندان چه گشاید

افزود ز صحرا گره خاطر مجنون
با پای فروبسته ز میدان چه گشاید

از خنده بیدرد نمکسود شود زخم
دلهای غمین را ز گلستان چه گشاید

از دیدن اوضاع جهان چشم فروپوش
جز تفرقه زین خواب پریشان چه گشاید

هرگز به گره وانتوان کرد گره را
پیداست که از جبهه دربان چه گشاید

با مردم عاقل چه کند باد بهاران
بی سلسله از سلسله جنبان چه گشاید

آن راهروی را که بود آبله در دل
از نیشتر خار مغیلان چه گشاید

بی رهبر بینا نرسد کار به انجام
از رشته بی سوزن باران چه گشاید

جز خیرگی دیده و جز اشک دمادم
از دیدن خورشید درخشان چه گشاید

آنجا که کشد خارسراز چاک گریبان
چون غنچه ز برچیدن دامان چه گشاید

چون تیغ برآرد زمیان برق جهانسوز
از ترکش پرتیرنیستان چه گشاید

زان زلف سیه شد شفقی چهره صائب
جز خون دل از شام غریبان چه گشاید
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۴۴۵

یک شعله شوخ است که دیدار نماید
گاه از شجر طور وگه از دار نماید

گاهی چو تبسم ز لب غنچه بخندد
گاهی چو خلش از مژه خار نماید

سر حلقه تسبیح شود گه چو موذن
چون تاب گه از رشته زنارنماید

توفیق کلاه نمدفقر نیابد
هر کس که به ما طره دستار نماید

تا یافته بلبل که در آن بزم رهم نیست
گل را به من از دور به منقار نماید

شد دست ودل مشتریان در پی یوسف
گوهر چه درین سردی بازارنماید

طوطی بچشانم به تو شیرین سخنی را
گر رو به من آن باعث گفتار نماید

عیاری زلف است پریشانی ظاهر
پر کاری چشم است که بیمارنماید

صائب سخن تازه من آب حیات است
کی روی به هر تشنه دیدارنماید
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
صفحه  صفحه 442 از 718:  « پیشین  1  ...  441  442  443  ...  717  718  پسین » 
شعر و ادبیات

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA