انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 444 از 718:  « پیشین  1  ...  443  444  445  ...  717  718  پسین »

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۴۵۶

خط سیه مبادا زان خال سربرآرد
عمرش تمام گردد چون مور پربرآرد

در غنچگی چو لاله ما شعله طینتان را
داغ سیاه بختی دود از جگر برآرد

دم را به لب گره زن کز قعر بحر غواص
از دولت خموشی عقده گهر برآرد

تنها نمی پرد چشم بر دانه های خالش
وقت است خیل مژگان چون مور پربرآرد

هر شاخی از بنفشه میلی است سرمه آلود
بیچاره عندلیبی کز بیضه سربرآرد

سهل است اگر ز تیرش داریم چشم پیکان
از بید می تواند همت ثمر برآرد

خضر بلند فطرت با آن سواد روشن
از خط جوهر تیغ مشکل که سربرآرد

از زلف دل گرفتن بازیچه می شمارد
از قید هند صائب خودرا اگر برآرد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۴۵۷

شرم وحجاب مارا در پیچ وتاب دارد
خون خوردن است کارش تیغی که آب دارد

اندیشه رهایی نقش برآب باشد
در قلزمی که گرداب بیش از حباب دارد

گر خون شود دل سنگ چندان عجب نباشد
در عالمی که گوهر چشم پرآب دارد

از سینه برنیارد نشمرده یک نفس را
چون صبح هر که در دل بیم حساب دارد

تیغ زبان دعوی برهان جهل باشد
صحرای موج افزون موج سراب دارد

آن شاخ گل همانا خواهد به باغ آمد
کز طوق قمریان سرو پا در رکاب دارد

از آفتاب محشر اندیشه نیست مارا
حسن برشته اودل را کباب دارد

زان چشم اگرپرآب است زین آب می شود دل
رخسار او چه نسبت با آفتاب دارد

در آستین نگیرد دست کریم آرام
در آتش است نعلش ابری که آب دارد

بند خود از تپیدن چون مرغ سخت سازد
در انتظام دنیا هر کس شتاب دارد

در زیر چرخ هر کس خواهد نفس کند راست
فکر نفس کشیدن در زیر آب دارد

از فقر بر دل ما گرد کدورتی نیست
معماری کریمان ما را خراب دارد

درپرده رونهفتن صائب زبی حجابی است
رویی که شرمگین است از خود نقاب دارد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۴۵۸

از حلقه های زنجیر سودا چه باک دارد
از گوشمال گرداب دریا چه باک دارد

همواری از خطرها دیوارآهنین است
ز ترکتاز سیلاب دریا چه باک دارد

زخم زبان ندارد رنگی ز سخت رویان
از شیشه شکسته خارا چه باک دارد

طبع کریم خواهد تقریب بهر ریزش
از ساغر تهی چشم مینا چه باک دارد

ایمن ز بر گریزست آن را که نیست برگی
از چشم تنگ سوزن عیسی چه باک دارد

دلهای پینه بسته آسوده از گزندست
از رفتن عزیزان دنیا چه باک دارد

پرواز گوشه گیران بالاتراز سپهرست
از سربلندی قاف عنقا چه باک دارد

در پیش رحمت حق گرد گنه چه باشد
از سیلهای تیره دریا چه باک دارد

بر عاشقان گواراست صائب عتاب معشوق
از تیغ بازی مهر حربا چه باک دارد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۴۵۹

پروای خط مشکین آن دلرباندارد
اندیشه از سیاهی آب بقا ندارد

با راستی توان برد از پیش کار حق را
موسی سلاح دیگر غیر از عصا ندارد

ظالم ز سختی دل بر کوه پشت داده است
غافل که بیمی از سنگ تیر دعا ندارد

انگشت اعتراض است کوته ز گوشه گیران
در خانه کمان تیر بیم خطا ندارد

دل واپسی فزون است سرکردگان ره را
پیرو چو پیشوایان رو بر قفا ندارد

آیینه با عذارش خود را کند برابر
رویی که سخت افتاد شرم وحیا ندارد

از حسن وعشق باشد پیرایه این جهان را
بی عندلیب وگل باغ برگ ونوا ندارد

عجز آورد به محراب روی گناهکاران
عامل چو گشت معزول دست ازدعا ندارد

مشکل بود کمان را تیر خدنگ کردن
امید راست گشتن قددوتا ندارد

صائب چو عمر خودرابربادمی دهی تو
یک گل ازین گلستان بوی وفا ندارد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۴۶۰

پروای شکوه من آن سیمتن ندارد
دردش مباد هر چند درد سخن ندارد

ناسازگاریی هست در خوی گلعذاران
کو یوسفی که گرگی در پیرهن ندارد

هرکس فتد تهی چشم در فکر دیگران نیست
پروای تشنه جانان چاه دفن ندارد

از نارسایی جودسایل برآورد دست
چاهی که می رسد دست دلو ورسن ندارد

چون شمع سرگرانان در زیر پا نبینند
پای چراغ نوری در انجمن ندارد

از زندگی به تنگند دایم سیاه روزان
ذوقی چراغ ماتم از زیستن ندارد

ناجنس کی تواند ما را به حرف آورد
با آبگینه طوطی روی سخن ندارد

عارف ز جرم مردم در پرده حجاب است
یوسف ز شرم اخوان روی وطن ندارد

باشند زردرویان صائب به پرده محتاج
هر کس شهید گردد فکر کفن ندارد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۴۶۱

سودای عشق ما را بی نام وبی نشان کرد
از ما چه می توان بردباماچه می توان کرد

از خواب غفلت ما در سنگ چون شرر ماند
شوقی که کوهها را ابر سبک عنان کرد

امید خانه سازی از عاشقان مدارید
از خارخار نتوان سامان آشیان کرد

شوری که در دل ماست شوقی که در سرماست
از سنگ می تواند سرچشمه ها روان کرد

شیرین کلامی ما کاری که کرد با ما
چون خواب صبح ما را در دیده ها گران کرد

ای ابر بی مروت تا چند خشک مغزی
ما را غبار خاطر از دیده ها نهان کرد

با شوخ چشمی عشق کوه شکیب هیچ است
در سنگ این شرررا پنهان نمی توان کرد

سررشته تأمل هر کس که داد از دست
چون شمع صائب آخر سردرسرزبان کرد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۴۶۲

دل را به زلف پرچین تسخیر می توان کرد
این شیر را به مویی زنجیر می توان کرد

خط نرسته پیداست از چهره نکویان
مو را چگونه پنهان در شیر می توان کرد

هر چند صد بیابان وحشی تر از غزالیم
ما را به گوشه چشم تسخیر می توان کرد

از بحر تشنه چشمان لب خشک بازگردند
آیینه را ز دیدار کی سیر می توان کرد

ما را خراب حالی از رعشه خمارست
از درد باده ما را تعمیر می توان کرد

در چشم خرده بینان هر نقطه صد کتاب است
آن خال را به صد وجه تفسیر می توان کرد

در بوته ریاضت یک چند اگر گذاری
قلب وجود خودرا اکسیر می توان کرد

گر گوش هوش باشد در پرده خموشی
صد داستان شکایت تقریر می توان کرد

فریاد کاهل دولت از نخوتند غافل
کز خلق خوش چه دلها تسخیر می توان کرد

بی منصبی ز تغییر ایمن بود وگرنه
هر منصب دگر هست تغییر می توان کرد

اوضاع خوش خیالان سامان پذیر گردد
گر خواب شاعران را تعبیر می توان کرد

از درد عشق اگر هست صائب ترا نصیبی
از ناله در دل سنگ تأثیر می توان کرد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۴۶۳

هر چند ره در آن زلف پیدا نمی توان کرد
قطع امید ازان زلف قطعا نمی توان کرد

تا از سر دل ودین مردانه برنخیزی
با کاروان یوسف سودا نمی توان کرد

از کف مده به بازی آن زلف عنبرین را
کاین رشته چون رها شد پیدا نمی توان کرد

دریای بیکران را نتوان به ساحل آورد
در نامه شوق ما را انشا نمی توان کرد

از دام ما چو مجنون آهو نجست سالم
پهلو تهی به وحشت از ما نمی توان کرد

از آفتاب تابان گر نور وام گیری
چون ماه نو سر از شرم بالا نمی توان کرد

امید یافتن هست گم گشته جهان را
در خویش هر که گم گشت پیدا نمی توان کرد

دل بحرخون شدازعشق کوآن کسی که می گفت
سرچشمه را به کاوش دریا نمی توان کرد

از زاهد ترشرو مشرب طمع مدارید
انگور سرکه چون شد صهبا نمی توان کرد

سیلاب فتنه صائب با بیخودان چه سازد
آن را که نیست جایی بی جا نمی توان کرد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۴۶۴

خالت ز خط مشکین دست دگر برآورد
حرصش شود دوبالا موری که پر برآورد

مو از خمیر نتوان آسان چنان کشیدن
کز عقل وهوش ماراآن خوش کمر برآورد

چون پسته مغز هر کس از زهر سبز گردید
از پوست چون برآمد سر از شکر برآورد

از پیچ وتاب زنهارچون رشته سر مپیچید
کاین راه پرخم و پیچ سر از گهر برآورد

گفتم کشم به پیری پا چون هدف به دامن
از قد چون کمان حرص چون تیر پر برآورد

ابرام بی اثر نیست کز مغز سنگ آهن
از روی سخت صائب چندین شرر برآورد

بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۴۶۵

خوش آن که خواب راحت برخودحرام سازد
پیش از تمامی عمر خودرا تمام سازد

آب حیات آثار گر در جهان نباشد
کس عمر بی بقا را چون مستدام سازد

روی گشاده باشد مفتاح بی زبانان
آیینه طوطیان را شیرین کلام سازد

ترک جهان فانی شوق سرای باقی
دارفنا به منصور دارالسلام سازد

از چشم شور حاسد خط امان ستاند
از لطف خاص هر کس با لطف عام سازد

ناقص به صبرگردد کامل که ماه نو را
خورشید در دو هفته ماه تمام سازد

از قرب سایه خود شوخی که می کند رم
عاشق چگونه اورا با خویش رام سازد

گفتم ز قید آن زلف خالش دهد نجاتم
غافل که حسن گیرااز دانه دام سازد

افتد ز کام بیرون از تشنگی زبانها
شمشیر غمزه اوچون با نیام سازد

چون گرد رهنوردان در دیده جا دهندش
آن را که خاکساری عالی مقام سازد

سنجیدگی سخن را مانع ز دخل بیجا
دندان محتسب کند سنگ تمام سازد

صائب ز جان اقامت جستن ز ساده لوحی است
ریگ روان محال است یک جا مقام سازد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
صفحه  صفحه 444 از 718:  « پیشین  1  ...  443  444  445  ...  717  718  پسین » 
شعر و ادبیات

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA