انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 555 از 718:  « پیشین  1  ...  554  555  556  ...  717  718  پسین »

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


زن

andishmand
 
غرل شماره ۵۶۱۳

عالم بیخبری بود بهشت آبادم
تا به هوش آمدم از عرش به فرش افتادم

عشق بر باد اگر داد باکی نیست
می کشد جانب خود باز چو کاغذ بادم

نیستم از کشش موجه رحمت نومید
گر چه از قلزم رحمت به کار افتادم

موجه ریگ روانم که به هر جنبش باد
می زند غوطه به دریای عدم بنیادم

منم آن طفل بدآموز شکر خواب عدم
که شب اول گورست شب میلادم

گره از غنچه پیکان نگشاید به نسیم
نتوان کرد به افسون طرب دلشادم

از دم تیغ که هر دم به سرم می بارد
می توان یافت که سهو القلم ایجادم

عزت عشق جهانسوز بود عزت من
گر چه خاکسترم، از آتش سوزان زادم

گوشمال عبثی می دهد استاد مرا
سبقی نیست محبت که رود از یادم

اختیاری نبود نقش بد و نیک مرا
کعبتینم که گرفتار کف نرادم

از گرفتاری من هست اگر عار ترا
می توان کرد به یک چین جبین آزادم

چه عجب صائب اگر شد سخن من یکدست
من که از فکر متین چون قلم فولادم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غرل شماره ۵۶۱۴

بیخودی داشت ز فکر دو جهان آزادم
تا به هوش آمدم از عرش به فرش افتادم

پای من بر سر گنج است چو دیوار یتیم
دست خود بوسه زند هر که کند آبادم

سفر بیخودیم پا به رکاب است، کجاست
باد دستی که به یک جرعه کند امدادم؟

کار من در گره از پرهنری افتاده است
دارد از جوهر خود مو قلم فولادم

باد یارب ز سعادت همه روزش نوروز
هر که در عید نیاید به مبارکبادم!

ناله مرغ گرفتار اثرها دارد
خواهد افتاد به دام دگران صیادم

خانه آینه را تنگ کند بر شیرین
بیستونی که مصور شود از فرهادم

منهم آن گوهر شهوار که از غلطانی
از کنار صدف چرخ به خاک افتادم

شب آبستن امید شد آن روز عقیم
که من از مادر سنگین دل دوران زادم

به چه امید دهم دامن فریاد از دست؟
من که فریاد رسی نیست بجز فریادم

نیست آن مصرع برجسته خدنگش صائب
که اگر بال برآرد، برود از یادم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غرل شماره ۵۶۱۵

اگر چه چندی به زمین همچو غبار افتادم
عاقبت در پی آن شاهسوار افتادم

کشش بحر مرا جانب خود باز کشید
گر چه چون موج ز دریا به کنار افتادم

شد به یک چشم زدن خرج عدم خرده من
تا جدا ز آتش سوزان چو شرار افتادم

شد مگر قطره من بیخبر از شکر وصول؟
که ز دریا به کف ابر بهار افتادم

ز آهن و سنگ چه سختی که نیامد پیشم
در دل سوخته ای تا چو شرار افتادم

فتح بابی که مرا شد ز گلستان این بود
که ز خمیازه گلها به خمار افتادم

من که یک عمر به خود راه نبردم صائب
به چه امید به اندیشه یار افتادم؟
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غرل شماره ۵۶۱۶

عمرها تربیت دیده بینا کردم
تا ترا یک نظر از دور تماشا کردم

رخنه از آه در آن دل نتوانستم کرد
من که صد غنچه پیکان به نفس وا کردم

هر قدر خون که به دلها طلب دنیا کرد
من ز گرداندن رو در دل دنیا کردم

نشد از ابر گهر بار صدف را روزی
آنچه من جمع ز دریوزه دلها کردم

زور سیلاب به همواری صحرا چه کند؟
خاک در کاسه دشمن به مدارا کردم

منم آن غنچه غافل ز بی حوصلگی
سر خود در سر یک خنده بیجا کردم

از گل آتش به ته پای چو شبنم دارم
تا هوای سفر عالم بالا کردم

نفرت از دیدن مکروه یکی صد گردد
نیست از رغبت اگر روی به دنیا کردم

نفس از موج خطر راست نکردم صائب
سر برون تا چو حباب از دل دریا کردم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غرل شماره ۵۶۱۷

در مصافی که من از آه علم وا کردم
کوه اگر بود طرف، بادیه پیما کردم

توشه آخرت من ز خرابات وجود
مشت خاکی است که در کاسه دنیا کردم

گوهری نیست که درد امن این صحرانیست
من قناعت به همین آبله پا کردم

سفری را که توان گفت به دل بار نبود
سفر بیخودیی بود که تنها کردم

کمر ساحل مقصود به دستم آمد
تا درین قلزم خونخوار کمر وا کردم

حیف ازین عمر گرانمایه که از بیخبری
صرف طول امل و عرض تمنا کردم

پاس اندوه بدارید که من همچو شرر
عمر خود در سر یک خنده بیجا کردم

چون معنبر نشود بزم دو عالم صائب؟
زین گرهها که من از زلف سخن وا کردم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غرل شماره ۵۶۱۸

قطع امید ز هجران و وصالش کردم
سیر چشمانه قناعت به خیالش کردم

پشت دستم هدف زخم ندامت شده است
که چرا دست در آغوش خیالش کردم

مرغ تصویر در آرامگهم گر جنبید
نامه شوق ترا شهپر بالش کردم

سرو اگر کرد به شمشاد تو بی اندامی
به یک آه چمن افروز خلالش کردم

در شب تار پی دزد دویدن جهل است
دل اگر برد ز من زلف، حلالش کردم

سرو اگر بر سر من سایه رحمت افکند
من هم از نسبت قد تو نهالش کردم

قفل تبخال زدم بر دهن خود صائب
قطع امید ز خضر و ز زلالش کردم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غرل شماره ۵۶۱۹

مدتی صبر چو زنجیر به زندان کردم
تا نظر باز به روی مه کنعان کردم

تا ز یاقوت لب او نظری دادم آب
ریگ این بادیه را لعل بدخشان کردم

تا مرا کعبه مقصود به بالین آید
سالها بستر خود خار مغیلان کردم

سوخت چون لاله نفس در جگر خونینم
قطع این وادی خونخوار نه آسان کردم

روز عمرم به شب تیره مبدل گردید
تا شبی روز در آن زلف پریشان کردم

تا سر زلف تو چون شانه به دستم آمد
دست در گردن صد زخم نمایان کردم

شورش عشق مرا گرد جهان گردانید
سیر این بحر به بال و پر طوفان کردم

ابرا ین بادیه در شوره زمین می گردد
حیف و صد حیف ز تخمی که پریشان کردم

چه ضرورست به دامان بهار آویزم؟
من که سیر چمن از چاک گریبان کردم

لله الحمد که بعد از سفر حج صائب
عهد خود تازه به سلطان خراسان کردم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غرل شماره ۵۶۲۰

یاد آن عهد که در بحر سفر می کردم
کمر سعی خود از موج خطر می کردم

چون صدف قطره اشکی که به من می دادند
می زدم بر لب خود مهر و گهر می کردم

یک جهان سوخته دل می شد اگر مهمانم
به دم گرم چراغ همه بر می کردم

گر دو صد قافله مخمور به من بر می خورد
سر خوش از میکده خون جگر می کردم

از چمن محو جمال چمن آرا بودم
چشم پوشیده ز فردوس گذر می کردم

می گرفتند بتان گوش خود از افغانم
در دل سنگ به فریاد اثر می کردم

گر چه دنباله رو قافله دل بودم
خفتگان را به سر پای خبر می کردم

ز آشنایی بی طلسم ره و رسم افتادم
من که از معنی بیگانه حذر می کردم

ای خوش آن عهد که در مصر وجود از مستی
یوسفی بود به هر جای نظر می کردم

این که عمرم همه در مرحله پیمایی رفت
کاش یک بار هم از خویش سفر می کردم

یاد عهدی که به اکسیر قناعت صائب
زهر اگر قسمت من بود شکر می کردم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غرل شماره ۵۶۲۱

دست در دامن رنگین بهاری نزدم
ناخنی بر دل گلزار چو خاری نزدم

شبنمی نیست درین باغ به محرومی من
که دلم خون شد و بر لاله عذاری نزدم

دهشت سختی این راه گره کرد مرا
سینه چون آبله بر نشتر خاری نزدم

ساختم چون خس گرداب به سرگردانی
دست چون موج به دامان کناری نزدم

گنج پر گوهر من اشک ندامت کافی است
بر سر گنجی اگر حلقه چو ماری نزدم

در شکست دل من چرخ چرا می کوشد؟
سنگ بر شیشه پیمانه گساری نزدم

زان ز عیب و هنر خویش نگشتم آگاه
که به اخلاص در آینه داری نزدم

شد سرم خاک درین بادیه و ز پاس ادب
دست چون گرد به فتراک سواری نزدم

گشت خرج کف افسوس، حنای خونم
بوسه بر پای بلورین نگاری نزدم

گر چه سر حلقه دلسوختگانم چون داغ
ناخنی بر جگر لاله عذاری نزدم

تیر تخشی طمع از شیر شکاران دارم
که ز کوتاهی اقبال شکاری نزدم

سیل بر خانه من زور چرا می آرد؟
من چون بی وقت در خانه یاری نزدم

کار این نشأه سزاوار به اقبال نبود
نه ز عجزست اگر دست به کاری نزدم

به چه تقصیر زرم قسمت آتش گردید؟
خنده چون گل به تهیدستی خاری نزدم

گر چه چون شانه دو صد زخم نمایان خوردم
دست صائب به سر زلف نگاری نزدم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غرل شماره ۵۶۲۲

فیض در بیخبری بود چو هشیار شدم
صرفه در خواب گران بود چو بیدار شدم

دستم آن روز گرفتند که رفتم از دست
کارم آن روز نسق یافت که از کار شدم

من از زیرکی از دام قضا می جستم
به دوپا در شکن زلف گرفتار شدم

سر برآورد ز پیراهن من آخر کار
یوسفی را که ز آفاق خریدار شدم

خرده ای را که ز جیب دگران می جستم
همه در نقطه من بود چو پرگار شدم

گر چه یکرنگ به آیینه نشد طوطی من
اینقدر بود که یکرنگ به زنگار شدم

چون گهر در نظر جوهریان شد شیرین
خزفی را که من از عشق خریدار شدم

می چکد زهر ندامت ز پر و بال مرا
که چرا طوطی هر آینه رخسار شدم

سود و سرمایه من چیست بغیر از افسوس؟
من که با دست تهی بر سر بازار شدم

افسرده دلی حلقه بیرون درم
آب چون گشت دلم شبنم گلزار شدم

من که دارم به جگر خار ز ناسازی خویش
زین چه حاصل که جهان را گل بی خار شدم؟

سر من تکمه پیراهن خجلت گردید
بس که مشغول به آرایش دستار شدم

نفس خوش نکشیدند غزالان صائب
تا من این قافله را قافله سالار شدم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
صفحه  صفحه 555 از 718:  « پیشین  1  ...  554  555  556  ...  717  718  پسین » 
شعر و ادبیات

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA