انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 560 از 718:  « پیشین  1  ...  559  560  561  ...  717  718  پسین »

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۶۶۴

ما به پیغامی از ان تنگ دهن ساخته ایم
چو نی خامه ز شکر به سخن ساخته ایم

چشم ما بر زر گل نیست ز بی برگیها
ما چو بلبل به نوایی ز چمن ساخته ایم

لقمه بوسه زیاد از دهن جرأت ماست
ما به حرف از لب آن غنچه دهن ساخته ایم

از شکر چاشنی حرف گلوسوز ترست
همچو طوطی ز شکر ما به سخن ساخته ایم

محرم راز چو در دایره امکان نیست
مخزن راز خود آن چاه ذقن ساخته ایم

نیست در مصر غریبی ز عزیزان خبری
ما نه از بی پر و بالی به وطن ساخته ایم

بر تن از دار فنا بیجگران می لرزند
ما ازین پنبه چو حلاج رسن ساخته ایم

نرسد دست چو ما را به گریبان سهیل
با جگر گاه پر از خون چو یمن ساخته ایم

میل مرکز همه را نعل در آتش دارد
ما به یاد وطن خون ز وطن ساخته ایم

بار دندان نکشد میوه جنت صائب
ما به نظاره آن سیب ذقن ساخته ایم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۶۶۵

نقد جان در بغل از بهر نثار آمده ایم
همه جا رقص کنان همچو شرار آمده ایم

عشق استاده و ما جای دگر مشغولیم
به طواف حرم از بهر شکار آمده ایم

نقد جان چیست که در راه فنا نتوان باخت؟
ما درین کار به صد حرص شرار آمده ایم

برگ ما لخت جگر، میوه ما بار دل است
ما چه نخلیم ندانیم به بار آمده ایم

چشم باطن بگشا، رم مخور از ظاهر ما
گنج عشقیم که در کسوت مار آمده ایم

چهره عیش در آیینه ما ننموده است
تا به این خانه پر گرد و غبار آمده ایم

پرده سنگ خطر دامن ساحل بوده است
دل ما خوش که ز دریا به کنار آمده ایم

نیست یک نقطه بیکار درین صفحه خاک
ما درین غمکده یارب به چه کار آمده ایم

چون گل از خاک به نظاره رویش صائب
با طبقهای پر از زر نثار آمده ایم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۶۶۶

ما به دنیا نه پی ناز و نعم آمده ایم
بهر تحصیل غم و درد و الم آمده ایم

دامن از ما مکش ای ساحل امید که ما
به زمین بوس تو از بحر عدم آمده ایم

قطع و وصل شب و روز از نفس روشن ماست
نور صبحیم که با تیغ دودم آمده ایم

باش گو وقت سفر تنگتر از شق قلم
ما کمر بسته برون همچو قلم آمده ایم

نعل وارون نشود رهزن ماراست روان
کز ره دیر مکرر به حرم آمده ایم

بی نیازی ز دل یار گدایی داریم
ما به این در نه به امید درم آمده ایم

صائب از تیغ ز درگاه کرم پا نکشیم
ما درین راه به سر همچو قلم آمده ایم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۶۶۷

گر چه با کوه گرانسنگ گناه آمده ایم
لیک چون سنگ نشان بر سر راه آمده ایم

بر سیه کاری ما هر سر مویی است گواه
گر چه خاموش ز اقرار گناه آمده ایم

نیستم از کرم بحر چو عنبر نومید
گر چه از خامی دل نامه سیاه آمده ایم

پرده بردار ز رخسار خود ای صبح امید
که سیه نامه چو شبهای گناه آمدیم

رایت فتح ز انگشت شهادت داریم
گر چه در گرد نهان همچو سپاه آمده ایم

شب ظلمانی ما نامه سیه چون ماند
که به جولانگه آن روی چو ماه آمده ایم

سبز کن بار دگر مزرع بی حاصل ما
گر چه مستوجب آتش چو گیاه آمده ایم

هست امید که نومید ز غفران نشویم
ما که با هدیه مقبول گناه آمده ایم

جان ما را به نگهبانی عصمت دریاب
که ز کوته نظری بر لب چاه آمده ایم

رحم کن بر نفس سوخته ما یارب
که درین راه، عنان ریز چو آه آمده ایم

نیست ممکن که شود خدمت ما پا به رکاب
با قد خم شده آخر همه راه آمده ایم

خوشه ای چون مه نو قسمت ما خواهد شد
در تمامی به سر خرمن ماه آمده ایم

پاک کن از خودی آیینه خودبینی ما
که به درگاه تو از خود به پناه آمده ایم

این که در جامه زهدیم نه از دینداری است
که پی راهزنی بر سر راه آمده ایم

نیست انصاف نظر بسته گذاشتن از ما
به امیدی به سر راه نگاه آمده ایم

صائب این آن غزل حافظ والا گهرست
که درین بحر کرم غرق گناه آمده ایم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۶۶۸

ما ز بیقدری اگر لایق دیدار نه ایم
قابل منع نگاه در و دیوار نه ایم

گر چه چون سرو درین باغ نداریم بری
از رخ تازه به نظاره گیان بار نه ایم

شیوه عشق بود بنده نوازی، ورنه
ما به این درد گرانمایه سزاوار نه ایم

به گل و خار رسد فیض بهاران یکسان
ناامید از نظر مرحمت یار نه ایم

گر چه از پاس نفس صورت دیوار شدیم
همچنان محرم آن آینه رخسار نه ایم

نیست دلبستگیی با تن خاکی ما را
برگ کاهیم ولی در ته دیوار نه ایم

گر چه باری نتوانیم از دلها برداشت
لله الحمد که بر خاطر کس بار نه ایم

چشم گویاست گرفتاری ما را باعث
به رخ و زلف و خط و خال گرفتار نه ایم

درد و داغیم که جا در همه دلها داریم
درس عشقیم که محتاج به تکرار نه ایم

خود فروشی نبود کار غیوران صائب
دلگران از جهت قحط خریدار نه ایم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۶۶۹

از غم زلف تو در دام بلا افتادیم
چه هوا در سر ما بود و کجا افتادیم

بوی پیراهن مصریم که از بی قیدی
در گریبان گل و جیب صبا افتادیم

پوست بر پیکر ارباب جنون زندان است
سستی ماست که در بند قبا افتادیم

همچنان منتظر سرزنش خار و خسیم
گر چه چون آبله در هر ته پا افتادیم

خضر توفیق بود تشنه تنها گردان
بی سبب در عقب راهنما افتادیم

تکیه بر عقل مکن پیش زنخدان بتان
که درین چاه مکرر به عصا افتادیم

موجه سبزه زنگار گذشت از سر ما
تا از آن آینه رخسار جدا افتادیم

صائب افسانه زلفش به جنون انجامید
در کجا بود حکایت، به کجا افتادیم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۶۷۰

صفحه دل، سیه از مشق تمنا کردیم
کعبه را بتکده زین خط چلیپا کردیم

از سیه کاری انفاس، دل روشن را
آخرالامر سیه خانه سودا کردیم

رشته، گوهر سنجیده، عبرتها بود
نگهی چند که ما صرف تماشا کردیم

نفسی چند که در غم گذاردن ستم است
همچو گل صرف شکر خنده بیجا کردیم

به زر قلب ز کف دامن یوسف دادیم
دل ما خوش که درین قافله سودا کردیم

عمر در بیهده گردی گذراندیم چو موج
از گهر صلح به خار و خس دریا کردیم

سیلی مرگی به عقبی نکند ما را روی
این چنین کز ته دل روی به دنیا کردیم

چه خیال است توانیم کمر بستن باز
ما که در رهگذر سیل کمر وا کردیم

هیچ زنگار به آیینه روشن نکند
آنچه ما با دل و با دیده بینا کردیم

نظری را که گشاد دو جهان بود ازو
شانه زلف گرهگیر تماشا کردیم

گر چه ز افسرده دلانیم به ظاهر صائب
عالمی را به دم گرم خود احیا کردیم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۶۷۱

جز غبار از سفر خاک چه حاصل کردیم
سفر آن بود که ما در قدم دل کردیم

دامن کعبه چه گرد از رخ ما پاک کند
ما که هر گام درین راه دو منزل کردیم

دست از آن زلف بدارید که ما بیکاران
عمر خود در سر یک عقده مشکل کردیم

باغبان بر رخ ما گو در بستان مگشا
ما تماشای گل از روزنه دل کردیم

هر چه جز یاد حق، از دامن دل افشاندیم
خاک در دیده اندیشه باطل کردیم

آسمان بود و زمین، پله شادی با غم
غم و شادی جهان را چو مقابل کردیم

دل ما مفت نشد مشرق انوار یقین
چشم را در سر روشنگری دل کردیم

ای معلم سر خود گیر که ما چون گرداب
قطع امید ز سر رشته ساحل کردیم

آه اگر در جگر تیغ گوارا نشود
مشت خونی که نثار ره قاتل کردیم

رفت در کار سخن عمر گرامی صائب
جز پشیمانی ازین کار چه حاصل کردیم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۶۷۲

خط به اوراق جهان، دیده و نادیده زدیم
پشت دستی به گل چیده و ناچیده زدیم

هر دم از ماتم برگی نتوان آه کشید
چار تکبیر بر این نخل خزان دیده زدیم

حاصل ما ز عزیزان سفر کرده خویش
مشت آبی است که بر آینه دیده زدیم

هدف ناوک دلدوز مکافات شدیم
بر سر خاری اگر پای نفهمیده زدیم

قدم از چشم نمودند سبک رفتاران
ما درین بادیه تن چون ره خوابیده زدیم

خار سیلاب پریشان نظری خواهد شد
بخیه ای کز مژه بر دیده نادیده زدیم

برشکست خزف اکنون دل ما می لرزد
گر چه بر سنگ دوصد گوهر سنجیده زدیم

شد گرانخواب تر از کوشش ما صائب بخت
لگدی چند بر این سبزه خوابیده زدیم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۶۷۳

صبح در خواب عدم بود که بیدار شدیم
شب سیه مست فنا بود که هشیار شدیم

پای ما نقطه صفت در گرو دامن بود
به تماشای تو سرگشته چو پرگار شدیم

به شکار آمده بودیم ز معموره قدس
دانه خال تو دیدیم گرفتار شدیم

در کف عقل کم از قطره شبنم بودیم
کاوشی کرد جنون قلزم زخار شدیم

پای زنگار بر آیینه ما می لغزد
صیقلی بس که از آن آینه رخسار شدیم

نرود دیده شبنم به شکر خواب بهار
عبث افسانه طراز دل بیدار شدیم

خانه پردازتر از سیل بهاران بودیم
لنگر انداخت خرد، خانه نگهدار شدیم

چون مؤذن سر تسبیح شماران بودیم
گردشی کرد فلک، رشته ز تار شدیم

جان به تاراج دهد خدمت سی روزه عشق
قوت طالع ما بود که بیمار شدیم

عالم بیخبری طرفه بهشتی بوده است
حیف و صید حیف که ما دیر خبردار شدیم!

صائب از کاسه دریوزه ما ریزد نور
تا گدای در شه قاسم انوار شدیم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
صفحه  صفحه 560 از 718:  « پیشین  1  ...  559  560  561  ...  717  718  پسین » 
شعر و ادبیات

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA