انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 576 از 718:  « پیشین  1  ...  575  576  577  ...  717  718  پسین »

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۸۲۹

تا چند پیر میکده را درد سر دهم؟
رفتم ز می قرار به خون جگر دهم

یکسر ز تاج و تخت برآیند خسروان
گر از حضور کنج قناعت خبر دهم

چون بهله باز گشت مبادا به ساعدش
روزی که دست خویش به دست دگر دهم

دل نیست وحشیی که شود رام با کسی
دیوانه را به کوچه و بازار سر دهم

بحر سخاوتم که به هر قطره وقت جوش
از موجه و حباب کلاه و کمر دهم

یوسف به سیم قلب فروش ز عقل نیست
حاشا که فیض صبح به خواب سحر دهم

نقصان نمی کند دهد آن کس که زر به زر
زان نقدجان خویش به آن سیمبر دهم

گر آسمان کند نگه تلخ سوی من
نه خرمنش به باد ز آه سحر دهم

مجنون من ز سنگ ملامت گرفته نیست
چون کبک، داد خنده به کوه و کمر دهم

چون نخل میوه دار درین بوستانسرا
بارد اگر به فرق مرا سنگ، بر دهم

در حالت خمار ندارم اگر شعور
هنگام مستی از ته دلها خبر دهم

مرگ من است صحبت تردامنان دهر
جان از برای سوختگان چون شرر دهم

بی حاصل است نخل امیدم چو بیدو سرو
صائب مگر به تربیت عشق بردهم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۸۳۰

سنجد کسی که باده و تریاک را به هم
نسبت کند سخاوت و امساک را به هم

پای مرا به دامن عزلت شکسته است
بسته است آن که دامن افلاک را به هم

دارم امیدها به گرستن که دست داد
از گریه خوشه های گهر تاک را به هم

پای چراغ را نبود بهره از چراغ
خصمی است بخت و شعله ادراک را به هم

غافل مشو چو لاله ز ادراک نشأتین
یک کاسه ساز باده و تریاک را به هم

عاجز ز خارزار علایق شدم، کجاست
سیلی که آرد این خس و خاشاک را به هم؟

جز زلف دلفریب، که پیوند می دهد؟
چون تار سبحه صد دل غمناک را به هم

صائب صفا کسی ز که دیگر طمع کند؟
خصمی است آب و آینه پاک را به هم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۸۳۱

کاری مکن که رو به در آسمان نهم
هر تیر ناله ای که بود در کمان نهم

کاری مکن که پا کشم از آستان تو
داغ صبوریی که ندارم به جان نهم

کاری مکن که بدعت وارستگی ز عشق
من در میان سلسله عاشقان نهم

کاری مکن که نیمشب از رخنه قفس
راه گریز پیش دل ناتوان نهم

کاری مکن که راز جگر سوز داغ را
با مرهم حرام نمک، در میان نهم

انصاف نیست کز چمنت بعد صد بهار
بی برگ سبزرو به در آشیان نهم

آخر چنان مکن که چو صائب ز زلف تو
دل بر گرفته رو به صف نیکوان نهم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۸۳۲

دست طمع ز مایده چرخ شسته ایم
از جان سخت خود به شکم سنگ بسته ایم

دامان بادبان توکل گرفته ایم
در زورق حباب به لنگر نشسته ایم

برگ خزان رسیده گلزار عالمیم
پیوند شاخسار اقامت گسسته ایم

موقوف ترکتاز نسیمی است گرد ما
بر روی برگ گل به امانت نشسته ایم

چون قطره سر به دامن دریا نهاده ایم
وز موجه تردد خاطر نرسته ایم

در بند یک اشاره موج است این طلسم
دل چون حباب بر نفس خود نبسته ایم

کیفیت از عبادت ما می چکد به خاک
در آب تلخ دامن سجاده شسته ایم

فردا به روی مصحف دل چون نگه کنیم؟
شیرازه اش به رشته زنار بسته ایم

مردم چرا به خرمن ما اوفتاده اند ؟
هرگز به سهو خاطر موری نخسته ایم

مکتوب خویش از الف آه کرده ایم
کاغذ دریده ایم و قلم را شکسته ایم

صائب به عیب خویش فتاده است کار ما
زان رو زبان زنیک و بد خلق بسته ایم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۸۳۳

از دست رفت فرصت و ما پا شکسته ایم
در راه آرمیده چو منزل نشسته ایم

چون شیشه نیمه گشت کمر بسته می شود
شد عمر ما تمام و میان را نبسته ایم

سیلاب حادثات ز فریادیان ماست
تا همچو کوه پای به دامن شکسته ایم

داریم فکر ریشه دواندن ز سادگی
با آن که چون سپند بر آتش نشسته ایم

چون تن دهیم روز قیامت به زندگی؟
خون خورده تا ازین قفس تنگ جسته ایم

ما را امید وصل شکر باغ دلگشاست
در زیر پوست خنده زنان همچو پسته ایم

هر چند خون شود به مقامی نمی رسد
این شیشه ها که در ره دل ما شکسته ایم

داغ است چرخ شیشه دل از جان سخت ما
چون کوه زیر تیغ به تمکین نشسته ایم

صائب فضای سینه ما شیشه خانه ای است
از بس که آرزو به دل خود شکسته ایم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۸۳۴

عمری است ما لب از طمع خام بسته ایم
از صبر سنگ بر دل ناکام بسته ایم

مینای باده با رگ گردن مطیع ماست
تا لب ز گفتگو چو لب جام بسته ایم

از شکرست بستر و بالین ما چو مغز
تا دیده از نظاره چو بادام بسته ایم

بی طالعیم، ورنه درین طرفه صیدگاه
چندان که چشم کار کند دام بسته ایم

زان لب کز او کسی نشنیده است حرف تلخ
امیدها به بوسه و پیغام بسته ایم

اسباب کامرانی خصم است سالها
طرفی که ما ازین دل خود کام بسته ایم

هر چند بر زمین پر ما نقش بسته است
احرام بوسه لب آن بام بسته ایم

ز آغاز می توان به سرانجام راه برد
ما دل عبث به فکر سرانجام بسته ایم

چون دانه نیست عاریتی سیر دام ما
ما دل به دام چون گره دام بسته ایم

صائب به ذوق ما نتوان یافت کافری
زنار را به رغبت احرام بسته ایم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۸۳۵

طومار عمر طی شد و غافل نشسته ایم
در راه آرمیده چو منزل نشسته ایم

بالین ز تیغ کرده و آسوده خفته ایم
بر موج تکیه کرده و غافل نشسته ایم

موج وحباب تاج و کمر از محیط یافت
ما همچنان به دامن ساحل نشسته ایم

مشکل روان شود به دوصد نیش خون ما
از بس میان مردم کاهل نشسته ایم

حیرت نگر که بر دم شمشیر آبدار
در انتظار جلوه قاتل نشسته ایم

از دیر و کعبه دیده امیدوار خویش
پوشیده، روز و شب به در دل نشسته ایم

غفلت به ما چه ظلم ازین بیشتر کند؟
در دور چشم مست تو عاقل نشسته ایم

نومید از کشاکش بحر کرم نه ایم
صائب اگر چه تا مژه در گل نشسته ایم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۸۳۶

خندان به زیر تیغ تغافل نشسته ایم
در خارزار بر ورق گل نشسته ایم

از انفعال،خار بیابان وحشتیم
چون خار اگر چه در قدم گل نشسته ایم

زیر سپهر پای به دامن کشیده ایم
در فصل نوبهار ته پل نشسته ایم

چون نوبهار جلوه ما یک دو هفته است
بر دامن گل و پر بلبل نشسته ایم

چون شبنم گداخته بر روی دست گل
آماده هزار تزلزل نشسته ایم

از شرم ناکسی جگر خویش می خوریم
بر شاخ گل اگر چه چو بلبل نشسته ایم

از چشم نرم خلق ز بس زخم خورده ایم
بر روی برگ گل به تأمل نشسته ایم

صائب ز فکر زلف پریشان آن نگار
آشفته تر ز طره سنبل نشسته ایم


بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۸۳۷

خرسند با هزار تمنی نشسته ایم
با صد هزار درد تسلی نشسته ایم

از بادبان باد مرادیم بی نیاز
کشتی به خشک بسته تسلی نشسته ایم

بر آشیان ما نبود دست سنگ را
بر شاخسار سد ره و طوبی نشسته ایم

دامن ز خارزار تعلق کشیده ایم
بر مسند تجرد عیس نشسته ایم

از بخت تیره روز نداریم شکوه ای
زیر سیاه خیمه لیلی نشسته ایم

چون طفل شوخ، پیش ادیب بهانه جو
آماده تپانچه و سیلی نشسته ایم

از ترس خلق در دهن شیر رفته ایم
مجنون صفت به دامن وادی نشسته ایم

محتاج دستگیری طفلان ناقصیم
بر رهگذر چون مردم اعمی نشسته ایم

ما سایه پرور شجر طور نیستیم
در آفتاب روی تجلی نشسته ایم

ای ناخدا ز مصلحت ما بشوی دست
ما با خدای خویش به کشتی نشسته ایم

پروانه داغ شو که به این بخت خواب دوست
با شمع تا به صبح به دعوی نشسته ایم

صائب میان مردم عالم کمال ما
این بس که کم به مردم دنیی نشسته ایم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۸۳۸

ما از امیدها همه یکجا گذشته ایم
از آخرت بریده ز دنیا گذشته ایم

سوداگری است خاک به زر ساختن بدل
ما بهر آخرت نه ز دنیا گذشته ایم

از ما مجو تردد خاطر که عمرهاست
کز آرزوی وسوسه فرما گذشته ایم

آسوده از پریدن حرص است چشم ما
از توتیا به کوری اعدا گذشته ایم

هر سایلی به ما نرسد در گذشتگی
ما از گدایی در دلها گذشته ایم

گشته است در میانه روی عمر ما تمام
ما از پل صراط همین جا گذشته ایم

عزم درست کار پر و بال می کند
با کشتی شکسته ز دریا گذشته ایم

آزادگان گر از سر دنیا گذشته اند
ما از سر گذشتن دنیا گذشته ایم

از نقش پای ما سخنی چند چون قلم
مانده است یادگار به هر جا گذشته ایم

افتاده است شهپر پرواز ما بلند
در بیضه از نشیمن عنقا گذشته ایم

هر کس که پا نهاد گرفتار می شود
بر هر زمین که سلسله بر پا گذشته ایم

ما چون حباب منت رهبر نمی کشیم
صدبار چشم بسته ز دریا گذشته ایم

هموار ساخته است به ما شوق راه را
در کوه اگر رسیده، ز صحرا گذشته ایم

صائب ز راز سینه بحریم با خبر
چون موج اگر چه تند ز دریا گذشته ایم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
صفحه  صفحه 576 از 718:  « پیشین  1  ...  575  576  577  ...  717  718  پسین » 
شعر و ادبیات

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA