انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 63 از 85:  « پیشین  1  ...  62  63  64  ...  84  85  پسین »

Gay Stories - داستان های سکسی مربوط به همجنسگرایان مرد


مرد

 
کون دادن‌های سه نفره

سلام خدمت همه دوستان. من مهرداد ۱۸ سالمه. قدم معمولیه و سفیدم و یه ذره تو پر...

من یه پسرخاله دارم که اسمش سامانه. همسن و هم قد منه مثل منم سفیده ولی یه ذره از من تو پر تره نه که چاق باشه ولی یکمکی بگی نگی تپله. من و سامان بهترین دوستای همیم و از بچگی همه کارامون با هم می کنیم چون خونه هامون با خونه مامان بزرگ مادریمون تو یه کوچست. ما از هم چیزیو پنهون نداریم و راجب همه چیز از مسایل بزرگ تا کس و کون با هم حرف می زنیم..

***

داستان من و سامان از ۱۶ سالگی شروع میشه. یه روز که واسه تمیزکاری انباری خونه مامان بزرگمون بودیم داشتیم بهش کمک می کردیم تا وسایل جا به جا کنه اتفاقی دست سامان به کیر من خورد. من یه نگاه بد بهش کردم که گفت:چیه نیگا میکنی سر کارتونو بگیر. کارتون بردیم بیرون انباری که موقعی که کارتون گذاشتیم زمین این دفعه از عمد پشت دستشو زد به کیرم. همیشه وقتی واسه موضوعی بد نگاش می کردم واسه اینکه لج منو در بیاره دوباره اون موضوع تکرار می کرد. بش گفتم:نکن بد میبینی ها. یه نیش خندی زد و رفت. تو زمین گذاشتن کارتون بعدی کونم خارید و من دستمو زدم به کیرش. سر کلکل همین جور دور از چشم مامان بزرگ هی میزدیم به کیرای هم. گاهی انقد محکم که واقعن دردمون میگرفت. کارای انباری که تموم شد آخ اوخ جفتمون رفته بود هوا. بنده خدا مامان بزرگمون که فکر می کرد از کمر درد جا به جایی وسایله کلی ازمون معذرت خواست و تشکر کرد و قول یه هدیه خوب به جفتمون داد. ما هم کلی تعارف تیکه پاره کردیم و خدافظی کردیم. اومدیم تو کوچه کلی با هم خندیدیم و سامان گفت بریم خونه ما گیم بزنیم که منم قبول کردم و رفتیم خونه اونا. به خالم سلام کردیم از تو آشپز خونه داد زد گفت:تموم شد کارای مامان بزرگ؟ سامان گفت:آره مامان. خالم تا اومد تو پذیرایی گفت: اه اه چه بوی عرقی میدین یالا سریع برین حموم خونه رو بو گند ورداشته. من و سامان قبلا با هم زیاد حموم رفته بودیم البته با شرت و مامانمونم بهمون اعتماد کامل داشتن چون کلا پسرای خوب و حرف گوش کنی بودیم. به خصوص خالم که کمتر نسبت به مامانم حساس بود رو مسایل. ما هم که کلی غر زدیم که بابا می خوایم گیم بزنیم و چه گیری میدی اون از حمالی کردن این از الان.



خلاصه به زور رفتیم تو حموم و لباسامون جز شرتمون در آوردیم و رفتیم زیر دوش (حمومشون از خونشون بزرگتر). داشتیم خودمون می شستیم که سامان گفت: کس کش خوب از صدقه سر من یه کادوی مفت گیرت میاد ها. گفتم: ببند دهنتو بابا. اگه من نمیزدم تو کیرت که اصلا کلکلی پیش نمیومد ولی لاشی جفت تخمام داره میترکه از درد. گفت: نکه تو مال من ناز میکردی و یکی دیگه محکمتر از دفعه های قبلی زد قشنگ زیر تخمام. آخه شرتم کمی نازک و تنگ بود و دم دسگام یه ذره معلوم بود. دفعه های قبل همین جوری شانسی میزد و زیاد به خایه هام نمی خورد. از درد به خودم پیچیدم و افتادم تو وان ولی جرعت داد زدنو نداشتم تا خالم نفهمه. چون تا میفهمید می پرید تو حموم می گفت چی شده اون وقت باس خر میاوردیم باقالی بار می کردیم(قبلا زیاد این کار کرده بود).سامان زهر ترک شد از ترس و گفت: چی شد؟ گفتم:خواهرتو گاییدم (سامان خواهر نداره واسه همین تیکه کلام من بهش همینه).



به سختی لای پام و باز کردم کش شرتم به سمت بیرون کشیدم و با دست دیگم کیرم دادم بالا که ببینم خایهام هستن یا نه. سامانم اومد تو وان نشست و کش شرتم بیشتر کشید تا ببینه چی شده. اولین باری بود که کیر و خایه منو می دید. گفتم: هوووی راحت باش و دستشو از رو شرتم ور داشتم. تو چهرش ترس داد می زد و مشخص بود غریزی این کارو کرد. گفت: شرمنده نمی خواستم انقد محکم بزنم. منم همین جور که دستم تو شرتم بود خایه هامو می مالیدم گفتم: برو گوه تو بخور. سامان بلند شد و رفت زیر دوش. شرتم تنگ بود و مالش بیضه هام و سخت می کرد. بعد چند دقیقه سکوت بینمون سامان در حالی زمین نیگا می کرد گفت: من که دیدمش شرتت درار تا راحت تر بمالیشون. راستش یه جورایی خوشم اومد از حرفش. باسنم آروم از کف وان بلند کردم یه جورایی با اشوه و در حالی که نگام به سامان بود شرتم تا بالای زانوهام دادم پایین و همین جور میمالیدم. فکر کنم یه 15 مین به همین روال گذشت و من دیگه درد فراموش کرده بودم از رو لذت خودم میمالیدم و سامانم الکی خودشو زیر دوش می شست. آروم بلند شدم و در حالی که همین جور شرتم تا بالای زانوم بود رفتم زیر دوش کنار سامان. سامان گفت: بهتر شد؟ چیزی نگفتم. حس عجیبی بود تا حالا کسی به غیر از خودم به کیرم نیگا نکرده بود. سامان دیگه خیلی راحت زل زده بود به کیرم. داشت لجم در می اومد از نیگاهاش. یه دفعه شرتشو کشیدم پایین. گفت: چیکار می کنی؟ گفتم: تو مال منو دیدی منم باس مال تو رو ببینم.



چیزی نگفت و شرتش کامل در آورد منم همین کاور کردم. کیرش مثل مال من نیمه شق بود. درازی کیر من بیشتر به نظر میومد (کیرم ۱۴ سانتی میشد ولی مال اون از مال من واقعا کلفت تر بود. دیگه هر کی داشت مال خودشو می مالید به مال اون یکی نیگا می کرد. کیرامون شق شده بود و حسابی حشری شده بودیم. سامان آروم دستش گذاشت رو کیرم شروع به مالیدن کرد و گفت: ببخش کوچولو اگه زدمت و خندید. منم شروع کردم به مالیدن کیر سامان. یواش یواش چسبیدم به سامان و کونش هم ناز کردم اونم همین کارو کرد. دیگه حسابی داشتیم هم میمالیدیم و حال می کردیم که یهو آب من اومد ریخت رو شیکم سامان. یه لبخند رضایت زدم و کیر سامان تند تر مالیدم که بلافاصله آب اونم اومد ریخت رو دستم. سریع همدیگه شستیم و رفتیم بیرون که خالم شک نکنه آخه خیلی طولانی شده بود حمومون. تو این فاصله اصلا حرفی بینمون رد و بدل نشد و فقط مالیدن هم دیگه بود و بس. رفتیم بیرون و خالم گفت که چقدر طول دادین. من گفتم: انقدر غر زدی خاله گفتیم خودمون حسابی بشوریم باز گیر ندی رفتین چرکاتون خیس کردین برگشتین. واسمون دو لیوان شربت آورد و یکی زد پس کلم. با خودم گفتم یا خدا فهمیده تو حموم چیکار کردیم. گفتم: واسه چی میزنی خاله؟ گفت: واسه اینکه دیگه واسه من زبون درازی نکنی. یه نفس راحتی کشیدم و آروم شدم. با سامان رفتیم تو اتاقش شروع کردیم به بازی. تو مدت بازی دستامون رو کیر هم بود و حسابی از خجالت هم در اومدیم. انقدر مالیدیم همو که آب جفتون تو شرتامون اومد. یه سه ساعتی گذشت که خالم صدام زد گفت: مامانت زنگ زد گفت بری خونتون کارت داره. منم رفتم تو اتاق به سامان گفتم و اومدم خدافظی کنم باش یهو لباش گذاشت رو لبام و بوسم کرد و گفت: مرسی خیلی خوب بود. راستش یه ذره حالم بد شد از لب گرفتنش ولی چیزی نگفتم و یه چشمک زدم و رفتم. فردا صبح که داشتیم می رفتیم مدرسه( پیاده میریم چون مدرسمون نزدیک) گفت: نمی خوای راجب اتفاقای دیروز حرف بزنی؟ آخه همیشه من ادای آدم منطقی ها رو در می آوردم و شروع به سخنرانی می کردم. با خودم گفتم بذار یه کم اذیتش کنم. گفتم: آره شب پا درد شدم از بس جعبه جا به جا کردیم. گفت: کس مغز بی مزه منظورم راجب کارایی که تو خونه ما کردیم. گفتم: آها خوب کلتو خوابوندم ها دیگه باس دنبال یه حریف حرفه ای تر باشم.



اعصابش خورد شد و گفت: کس کش. دیگه هیچی نگفت. یه دو مین بعد گغتم: می خوام صادقانه بگی چه حسی نسبت بهش داری؟ گفت: راستش خیلی حال داد تو چی؟ گفتم: به منم خیلی خوش گذشت. گفت: ادامه بدیم؟ گفتم: اینجا وسط خیابون؟ گفت: یه دقیقه جدی باش کلی گفتم. تو همین لحظه یکی از هم کلاسی هامون از اون ور خیابون صدامون زد. اومد سمت ما تا با هم بریم و بحث ما نیم کاره موند ولی با نیگام به سامان رسوندم که منم می خوام ادامه بدیم. رسیدیم مدرسه و رفتیم تو کلاس. زنگ اول ریاضیات داشتیم و غرق درس دادن آقای جعفری بودم چون هم ریاضی دوس داشتم هم از روش درس دادن آقای جعفری خوشم می اومد که یه دفعه سامان دستش گذاشت رو کیرم آروم شروع کرد به مالیدن (تو نیمکتای دو نفره کنار هم میشستیم). دستشو کشیدم و جدی گفتم: دارم درس گوش میدم. چیزی نگفت و تا زنگ آخر بام سرد بود. تو راه برگشت گفتم: از دستم دلخوری. گفت: نه چطور. گفتم: واسه زنگ اول. گفت: نه بابا. رسیدیم در خونه ما. گفتم: بیا بریم بالا کارت دارم. فهمید که بله. رفتیم بالا و سامان به مامانش زنگ زد که اومده خونه ما و تا شب اینجاست. می دونستم مامانم خونه نیست و تا شب نمیاد.



شروع کردم که لباسای مدرسم عوض کنم که شرتمم در آوردم. سامان داشت نیگا می کرد. گفتم: تو لخت نمیشی؟ اونم سریع لخت شد. رفتیم تو تخت من و چهار زانو نشستیم رو به روی هم. شروع کردم به مالیدن کیرم و کیر اون. اونم کیرمو از دستم گرفت شروع به مالیدن کرد. یه 5 مین همین جور مالیدیم و رفته بودیم تو حال حسابی که سامان گفت: بیا مال همو بخوریم. گفتم: بریم تو حموم اول خودمون بشوریم بعد. قبول کرد و رفتیم تو حموم شروع کردیم به شستن و کف مالی کردن هم. سامان گفت: بخورش دیگه. آروم جلوش زانو زدم و سر کیرشو بوسیدم. یه آه باحال کشید که باعث شد بوس دوم آبدارتر بکنم. زبونم آوردم بیرون یه لیس حسابی زدم سرش و بعدم رگ زیر کیرش و بقلای کیرش. خیلی خوشم اومده بود و سامانم کیرش رو زبون من و خودش تو آسمونا بود. همین جور با ولع لیس میزدم که کیرشو هل داد تو دهنم منم نامردی نکردم حسابی شروع به ساک زدن کردم. چیزی نگذشته بود که یهو آبش اومد. جهش اولش تو گلوم پرید و کیرشو در آوردم و دومی و سومین جهسشش رو لبام و گردنم ریخت. آبش تف کردم و گفتم: خوارکسه چرا آبتو ریختی تو دهنم. سامان تو اوج بود و همین جور کیرشو می مالید. گفتم: هوی با توام. گفت: خیلی حال دادی اصلا نتونستم خودم کنترل کنم. یکم که سرحال شد نشست و یکجا کیرم تا آخر کرد تو دهنش با ولع تمام شروع به ساکیدن کرد. منم رفتم تو حال که آبم بریزم تو دهنش که بعد چند مین فکری به سرم زد. گفتم: بسه. گفت: واسه چی هنوز که آبت نیومده. گفتم: بلند شو. پاشد. چنگ انداختم دو تا لپای کون سفیدش و چنگ زدم گفتم: می خوام بکنمت. گفت: عمرا. گفتم: بعدش تو منو بکن گفت: درد داره. گفتم: شامپو میزنم و اول انگشتت می کنم تا جا باز کنه. با اکراه و به امید کون من چرخید. نشستم و شروع کردم به شستن کونش. بعدش شروع به خوردن کپلاش و لیس زدن و مالیدن سوراخش کردم. از فرط لذت تو فضا سیر میکردم. رد دندونام و دستام رو کونش مونده بود و منظره سکسی ایجاد کرده بود.



انگشت اشارمو توفی کردم و آروم در حال مالیدن سوراخش بودم که سر انگشتمو کردم تو یه آخی گفت من انگشتم بیشتر کردم تو. گفت: آرومتر درد داره. منم سرعتمو کم کردم. چند مین بعد که انگشتمو تا آخر تو کونش کرده بودم انگشت وسطمم آروم آروم کردم تو. سامان فقط ناله می کرد و می گفت آروم تو رو خدا. وقتی حس کردم خوب جا باز کرده بلند شدم یه تف اساسی سر کیرم کردم و گذاشتم رو سوراخ سامان. یه فشار دادم تا سر کیرم رفت تو سامان. از درد کونشو سفت کرد تا خواست در بره گرفتمش و نذاشتم. با یه فشار دیگه همه کیرمو کردم تو. سامان تو درد غرق بود و من تو لذت. بهترین حسی بود که تا حالا تجربه کرده بودم. شروع به تلمبه زدن کردم و در عرض 1 مین از گرمی و تنگی کون سامان آبم اومد و همشو خالی کردم تو کون سامان. بیچاره از درد هیچی نگفت و نشست کف حموم. 10 مین که گذشت گفت: بریم بیرون من کونم درد میکنه. منم خوشحال از اینکه گاییده نمیشم قبول کردم و خودمون آب کشیدیم رفتیم بیرون. رفتیم تو تخت من. سامان رو به شکم دراز کشید و کونش قلمبه زد بیرون. هم دیدم دوباره شق کردم. رفتم کنارش دراز کشیدم و گفتم: میخوای بمالم بهتر شه؟ سرش تکون داد و گذاشت رو بالش.منم شروع کردم و تا یکم لای کونش وا کردم دیدم سوراخش یکم وا مونده خیلی دیدنی بود. همین جور که کون سامان و میمالیدم واسه خودمم جرق میزدم که بعد 10 مین آبم اومد تو دستمال خالی کردم. سامان یه نیگا بد از اون نیگاهای خودم کرد ولی چیزی نگفت. منم همین جور که دستم لای کون سامان بود از شدت خستگی خوابم برد. داشتم رویای کردن دوباره سامان میدیدم که یهو درد عجیبی تو سوراخ کونم حس کردم. از خواب پریدم و فشار زیادی روم بود. داد زدم و خواستم تکون بخورم که نتونستم. سامان از خواب بودن من استفاده کرده بود و کیرش تا ته کرده بود تو کونم و خودش انداخته بود روم. التماسش می کردم که بلند شه ولی گوش نمی کرد و همش می گفت الان خوب میشه. گریم در اومده بود از درد. تازه فهمیدم که بیچاره چه دردی تو حموم کشیده. بعد 5 مین که آروم تر شدم گفت: اگه بلند شم تف بزنم که راحت تر تلمبه بزنم و کمتر دردت بیاد فرار نمی کنی؟ اشکامو پاک کردم و گفتم: نه. کیرش آروم در آورد و حس کردم سوراخم همین جور باز موند. حواسش به من بود که در نرم. نمی دونست که تمام بدنم لس و بی حس شده که حتی نمی تونستم تکون بخورم چه برسه به اینکه در برم. سر کیرش تف زد و دوباره کرد تو کونم. اینبار درد خیلی کمی داشت و با شروع شدن تلمبه های سامان منم کم کم داشتم احساس لذت می کردم. تازه داشتم به اوج نزدیک می شدم که نفسای سامان تندتر شد و حس یه لزجت داغی تو سوراخ کونم حس کردم. سامان همه آبش توم خالی کرد و بی حال افتاد بغلم. تا سرم چرخوندم چشمم افتاد به ساعت که 7:40 بود.

ادامه پست بعد
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
ادامه پست قبل

به سامان گفتم: پاشو خودمون جمع جور کنیم الاناس که مامانم بیاد. دو تا دستمال کاغذی ورداشت و آب کیرش که از سوراخ کونم داشت می ریخت بیرون تمیز کرد. بلند شدم رفتم دستشویی تا خودم بشورم. تو دستشویی به کارایی که کرده بودیم فکر کردم از لذتی که برده بودم خوشحال. اومدم بیرون سامان لباسشو پوشیده بود داشت تختمو جمع می کرد. منم داشتم لباسامو می پوشیدم که صدای آیفون اومد. مامانم بود و من و سامان مسرور از اینکه به موقع خودمونو مرتب کردیم. مامانم اومد تو خونه و سلام کردیم و گفت: سامان خاله تو اینجا چیکار می کنی؟ سامانم گفت: اومدم تا با مهرداد درس بخونیم امتحانات نزدیکه. مامانمم گفت: آره بخونین که اگه معدلتون کم بشه وای به حال جففتتون. خلاصه از اون بعد از ظهر به بعد من و سامان هفته ای 3 یا 4 بار همو میکنیم. از تو مدرسه گرفته تا تو مغازه بابام و یک سر به هم ور می ریم. خاطره زیاد اگه بخوام تعرف کنم. تو ایام امتحانات بود و مامانامون نمی ذاشتن همو ببینیم تا بشینیم درسامونو بخونیم. یه 4 روزی میشد که فرصت پیش نیومده بود تا همو بکنیم. جمعه بود همه خونه مامان بزرگمون دعوت بودن ناهار. ساعتای 12:30 بود که رفتم اونجا سامان زودتر اومده بود تا چشممون به هم افتاد در حد لالیگا هوسی شدیم. بهش گفتم: تا همه بیان و سفره بندازن یه یک ساعتی وقت داریم بیا به بهانه رفع اشکال بریم خونه شما. گفت: فکر خوبیه. همه رو پیچوندیم رفتیم خونه سامانشون. از تو آسانسور پریدیم به هم و مالیدن. از شدت هوس نمی فهمیدیم چیکار می کنیم. تا رفتیم تو خونشون لخت شدیم و سامان شروع کرد به ساک زدن واسم. عادت داریم اول از همه یه بار آبم تو دهنش می یارم و می ره تف می کنه (خودش دوس داره) بعد می ریم سراغ بقیه حالمون ولی من خوشم نمیاد که آبش تو دهم بیاد سامانم باهاش کنار اومده. چون 4 روز آبم نیومده بود آبم سه ثانیه ای اومد و رفت تف کرد. بعدش یکم من واسش ساک زدم که رفتیم تو تختشو گفتم: بخواب رو تخت. عاشق کردنش تو حالت خوابیده ام. اونم از همه بیشتر دوس داره رو کیرش بشینم و قر بدم و بالا پایین شم. سریع خوابید رو تخت و کونش قلمبه داد بالا و داد زد: بکککنم که دارم می میرم. گفتم: جووون و مثل وحشیا پریدم روش و با یه تف رو سوراخش کردم تو.



همین جور داشتم دیوونه وار تلمبه میزدم و سامان از لذت آروم آه آه می کرد که یه دفعه صدای آه آه سامان قطع شد. توجهی نکردم و مرگبار به کارم ادامه می دادم که سامان با صدایی عاجزانه گفت: مهرداد واستا بکش بیرون. گفتم: جووونم داری جر می خوری یه جوری بکنمت که مجنون لیلیو نکرده. گفت: کس نگو و سعی کرد از زیرم بیاد بیرون. دست نگه داشتم و گفتم: چی شده که متوجه امتداد نگاش به در اتاقش شدم. تا نیگا کردم مردم. دانیال پسر عمه سامان جلو در وایستاده بود و داشت ما رو نیگا می کرد. تا از رو سامان بلند شدم از جلو در رفت اونور. به سرعت نور شرتمو پام کردم و رفتم بیرون اتاق که دیدم دانیال جلو در ورودی خونه داره میره بیرون. دوییدم سمت در و تا رسیدم جلو در رفته بود تو آسانسور. از تو آسانسور کشیدمش بیرون و گفتم: کجا؟ بیا کارت دارم. گفت: به من دست نزن آشغال کثافت من باهات کاری ندارم. گفتم: خیله خب بهت دست نمیزنم بیا می خوام باهات صحبت کنم همین. با اصرار من و با اکراه اومد تو. گفتم: بشینن برم لباسامو بپوشم تا با هم صحبت کنیم کارت دارم. داشتم کس شعر می گفتم فقط می خواستم از خونه نره بیرون بقیش مهم نبود. رفتم تو اتاق دیدم سامان همین جور لخت لخت رو تختش و سرشو گذاشته تو دستاش. گفتم: هوی مردی ایشالا. پاشو یه چیزی بپوش چرا اینجوری ول خوابیدی. بیا یه کمکی کن این طوله سگو خفه کنیم نره کونمونو پاره کنه. شلوارم و تی شرتمو تنم کردم و سامان تکون نخورد. با دست تکونش دادم و گفتم: خوارکسه با توام ها. سرش آورد بالا و گغت: کونمون پاره نکنه! این مادر جنده تا تیرای برق تو کوچه رو نکنه تو کونمون ولمون نمی کنه.شاید بتونی سوراخ کون الکسیس تگزاسو ببندی ولی دهن اینو نمیتونی ببندی. به فاک رفتیم وای اگه بابام بفهمه وای وای. این چه گهی بود خوردیم. گفتم: یعنی می خوای همین جور بذاری بره پاشو باش حرف بزنیم ببینیم چه خاکی باس بریزیم رو سرمون. بابا پسر عمه تو ها بهتر از من می شناسیش. پاشو پاشو. به زور بلندش کردم گفتم: لباستو بپوش بیا بیرون. رفتم تو نشیمن روی مبل رو به روش نشستم. گفت: چیکارم داری بگو کار دارم باید برم. گفتم: ببین چیزی که دیدی اون جور که فکر می کنی نی. گفت: داشتی سامانو می کردی ها بعد میگی اون جور که فکر می کنم نیس. تو همین لحظه سامان از اتاق اومد بیرون و گفت: مهرداد راس میگه دانیال. دانیال گفت: تو کونی خفه شو. گفتم: ببین دانیال. من و سامان یه نیازایی داریم و با هم توافق کردیم که به هم کمک کنیم تا نیازای هم رو بر طرف کنیم. گفت: کس نگو بابا. منم مثل شمام ولی نمیام نیازمو با هم جنسم بر طرف کنم. گفتم: بابا هر کسی آزاد هر جور دوست داره نیازاشو برطرف کنه. گفت: آره مثلا به پسر خالش کون بده و با سر به سامان اشاره کرد.



سامانم از کوره در رفت و گفت: خب کون وا مونده به تو چه خودت گه می کنی این وسط (دلیل واکنش شدید سامان کم سن تر بودن دانیال نسبت به ما (1.5 سال کوچیکتر) و چاق بودن و کون گنده تر بودنش بود. کونی داره که فکر می کنی روزی ده بار میکننش). دانیالم پاشد و گفت: کون تویی جنده ننه به من ربط نداره دیگه منم با شما حرفی ندارم و رفت سمت در. سامان بلند شد که بزنتش جلوش و گرفتم و گفتم: دو دقیقه نمی تونی زبونت نگه داری. گفت: داره به مامانم فوش میده ها. رومو کردم سمت دانیال و گفتم: این حرفت یعنی هر چی که دیدی با کسی درمیون نمی ذاری دیگه؟ گفت: اتفاقا همه باید بدونن شما دو تا چه حروم زاده هایی هستین. تا این گفت اعصابم کیری شد و به سامان یه اشاره کردم که بریم سمتش و دوییدیم سمتش گرفتیمش. داشت سر و صدا و تقلا می کرد که سامان جلو دهنش و گرفت نذاشت جیغ بزنه. گفتم: دست و پا نزن لباسای مهمونیت پاره میشه همه می فهمن کون دادی و چه حروم زاده ای هستی. انداختیمش رو مبل و شروع کردیم لباساشو در آوردن. گفتم: خودت مجبورمون کردی. دستاش به نشونه تسلیم برد بالا و سامان دستش از جلو دهنش برداشت تا حرف بزنه. دانیال گفت: به کسی چیزی نمی گم فقط ولم کنین. سامان گفت: دیگه دیره. منم سری تکون دادم که یعنی هر چی سامان بگه. شروع کرد به داد زدن که سامان دوباره جلو دهنشو گرفت و به سختی لباساشو در آوردیم. وقتی که داشتم شرتشو در می آوردم یهو کیرش افتاد بیرون که نیمه شقش اندازه کیر شق شده ما بود. من و سامان خشکمون زد یه لحظه. همیشه فکر می کردم آدمای کون گنده و تپل کیراشون کوچیکه. چه کیری داشت این پسر و جالبیش این بود که یه تار حتی یه تار کرکم نداشت. نه که تیغ زده باشه ها نه کلا هیج جای بدنش مو نداشت. منو سامانم بدنامون کم مو داره ولی یه کرکی داریم این پسر هیچی نداشت. برش گردوندم و یه کون دو برابر کون سامان سفید تر و بدون مو اومد جلوم. با اینکه یه ذره وسواس دارم ولی نتونستم خودمو کنترل کنم و مغلوب بهشتش شدم و سرم کردم تو کونش و شروع کردم به خوردن. سامانم محکم گرفته بودتش.



خیلی دست و پا میزد نمی ذاشت درست حسابی حال کنم. گوشیمو دراوردم و شروع به فیلم گرفتن از صورت و کون بدنش کردم. کیرم گذاشتم لای کونش و شروع به تلمبه زدن کردم.نمی شد بکنم تو سوراخ صورتیش خیلی تکون می خورد نمی ذاشت. یه دقیقه ای آبم اومد و ریختم لای کونش و با انگشتم دادم تو سوراخ کونش و قشنگ فیلم گرفتم. بیچاره دانیال داشت بشدت گریه می کرد و دیگه شل شده بود و سامان تقریبا ولش کرده بود. دلم واسش سوخت و در گوشش گفتم: خودت مجبورم کردی .من گفتم بیا با صحبت حلش کنیم قبول نکردی. یکی زد تو گوشم. دستمال کاغذی دادم بهش تا خودشو تمیز کنه و سامانم نشست فیلمی که گرفته بودم نیگا کنه. رفتم کنار سامان نشستم و گفتم: نزدیک بود چس مثقال بچه به فاک بدمون ها. گفت: الان که ما اون به فاک دادیم. نیش خندی زد و یه نیگا به دانیال کرد دید داره لباساش میپوشه گفت: هی من هنوز نکردمت کون من درار لباساتو. دانیال گفت: تو رو خدا بذارین برم ازم فیلمم که گرفتین به کسی چیزی نمی گم. سامان گفت: من با تو کاری ندارم با کونت کار دارم و بلند شد رفت سمت دانیال. دانیال شروع کرد به مقاومت کردن و با سامان گلاویز شدن. رفتم وسطشون و به دانیال گفتم: سامان که بلاخره می کنتت بذار کارشو بکنه تا کمتر اذیت شی. اصلا به نظر من حس نزدیکی با یه نفر تجربه کن شاید خوشت اومد و لذت بردی. تا یه چیزو امتحان نکنی که نمی تونی بفهمی چجوریه. دانیال طفلی هم قبول کرد. لخت شد رو مبل دراز کشید یعنی چاره ای نداشت. سامان در گوشم گفت: کیرم تو زبونت کس کش. منم بهش گفتم: من که از خدامه. فقط طفلیو زیاد اذیتش نکن لاپایی بزن. سوراخشو ول کن به اندازه کافی اذیت شده. سامانم اوکی داد و رفت روی دانیال خوابید. به دانیال گفت: لاپات بچسبون به هم و اونم همین کارو کرد و آب سامان سریع اومد آبش ریخت لای پای دانیال و بلند شد از روش و بهش گفت: کونت حرف نداره یکی محکم زد در کون دانیال که تا 30 ثانیه کون دانیال می لرزید.



به سامان گفتم: نه به اون عزایی که نیم ساعت پیش رو تختت گرفته بودی نه به حالات. گفت: اون موقع فکرم کار نمی کرد و با خودم گفتم دیگه قرار بمیرم. تو که می دونی من همچین آدمی نیستم تازه به مامانمم فوش داد اعصابم خط خطی شد. بعد رفت سمت دانیال و ازش معذرت خواهی کرد. دانیالم هیچی نگفت. تو همین لحظه تلفن زنگ خورد. سامان رفت جواب بده. صحبتش تموم شد گفت: از خونه مامان بزرگ بود گفتن بیاین ناهار. حالا ما سه تایی لخت و خونه به ریخته. به سامان گفتم: تو حاضر شو سریع برو بگو من دارم به دانیال یه مبحث ریاضی که مشکل داره توضیح میدم زود میایم تا اینجا رو مرتب کنیم بیایم. سامانم همین کارو کرد و رفت. به دانیال گفتم: برو صورتتو یه آب بزن. همین جور لخت رفت تو آشپزخونه از یه طرف کیر گندش بالا پایین میشد از یه طرف کون نازش. صحنه شهوت انگیزی بود که باعث شد دوباره شق کنم. از آشپز خونه اومد بیرون یه نیگا به کیر شق شده من کرد و اومد کمک واسه مرتب کردن رو مبلی ها. گفتم: خب چی شد؟ گفت: چی چی شد؟ گفتم: سکس دیگه خوشت اومد؟ راستشو بگو؟ گفت: چی بگم. گفتم: ای شیطون بلا پس خوشت اومده. گفت: هی. ولی آبم نیومد که. گفتم: دوست داری منو بکنی؟ گفت: مگه تو هم کون میدی؟ گفتم: بهت که گفتم اون جور که فکر می کنی نیست. من سامانو می کنم سامانم منو میکنه. حالا دوست داری من بکنی یا نه؟ گفت: آره. گفتم: فقط یه شرط داره. گفت: چه شرطی؟ گفتم: منم بکنمت. گفت: درد داره نخواستم بابا. گفتم: منظورم این بود که لاپایی بزنم. وقتی داشتی میرفتی تو آشپزخونه رقص کونت داغونم کرد نیگا این بدبختو. گفت: قبوله. گفتم: بریم رو تخت سامان. اون جلو و من پشت سرش را افتادم. وای چه کووونی. داشتم دیوونه می شدم. از پشت چسبیدم بهش و کیرمو انداختم لای کونش. یه خنده ای کرد و به راهش ادامه داد. رسیدیم به تخت و هولش دادم رو تخت. اونم سریع قمبل کرد تا منو روانی کنه. سرمو کردم لای کونش و با تمام وجود می خوردم و صورتمو می مالیدم به کونش.



لای کونش مزه آب کیر سامانو می داد. دانیالم کونش رو صورتم می لرزوند که بیشتر حال کنم و هی می خندید و آه آروم میکشید. بعد 5 مین تو بهشت بودن پاشدم و گفتم:لای پاتو بهم بچسبون و کونتو شل شل کن. اونم یه تف زد لای کونش و کاری که گفتمو کرد. کیرم گذاشتم لای کونش و تلمبه مرگبار میزدم. هر بار که می خوردم به لپای کونش چنان میلرزید و هوسناک بود که با اون استرس و یه بار اومدن آبم بعد 2 مین آبم اومد و همشو ریختم لای کونش. یه بوس و تشکر کردم ازش و گفتم حالا باس جرم بدی. بلند شد و روشو کرد سمتم. گفتم: وای چه کیر بزرگی نسبت به سنت داری. گفت: آره می دونم. یه تف آبدار انداختم روش و شروع به مالیدنش کردم. همین جور داشت بلند و سفت میشد. منم داشتم دو دستی میمالیدم کیرشو. آخه تو یه دستم جا نمی شد. انقدر مست شدم که شروع کردم به ساک زدن کیرش. مال سامان همش تو دهنم جا میشد ولی مال دانیال نه. کیرش 15 سانتی بود اون موقع و کلفت (الان که 18 سانته هیولاس لامسب). خوب که شق شد رو تخت دراز کشیدم و قمبل کردم سمتش. گفتم: فقط آروم ها کیرت دقیقا دو برابر کیر سامانه باس بذاری کونم بش عادت کنه. یه تف زدم به سوراخم و خودمو انگشت کردم تا سوراخم وا بشه. دانیالم همراهی می کرد و سوراخم لیس میزد با انگشتش کمکم می کرد.بلند شد کیرشو تنظیم کرد رو سوراخمو سر کیرشو فشار داد تو و آروم می کرد تو که وسطای کیرش که رسید احساس کردم دارم جر می خورم و گفتم: واستا بی شرف. ولی اون نامرد تا ته کرد تو کونم و جر خوردم. یه دقیقه ای مکس کرد تا آروم شدم انگشتام تف زدم و مالیدم دور کیرش تا راحتتر بره تو کونم. دانیال شروع کرد کمر زدن و من داشتم حسابی حال می کردم. هی می گفت: چه کونی داری. چه کونی داری. منم گفتم: همش مال توه محکمتر بکنم. اونم سرعتشو برد بالا و آبش با شدت زیاد ریخت تو کونم.حس کردم پر شدم. آب کیرش انقدر زیاد و داغ بود که از دور کیرش در حالی که تو کونم بود می زد بیرون.



وقتی داشت میکشید بیرون هوا میرفت تو کونم و صدای گوز میداد و دانیال فقط می خندید. گفتم: پارم کردی عوضی. واقعا از کیر سامان لذت بخش تر بود. به سختی از جام بلند شدم و به محض بلند شدن جریان آب کیر دانیال از تو کونم به سمت رونام راه افتاد. گفتم: چه قدر آبت زیاد بود. گفت: تازه 2 روز پیش جرق زدم. خودمو تمیز کردم. موقع راه رفتن کونم می سوخت و قشنگ لپای کونم وا افتاده بودن. از صد کیلومتری می فهمیدن جرم دادن. سریع لباس پوشیدیم و راه افتادیم. تو آسانسور حسابی همو انگشت کردیم و من واسه اولین بار کون دانیالو با انگشتم فتح کردم. گفتم: راستی تو چیجوری اومدی خونه خاله؟ که گفت: زن دایی بهم گفت که شما دو تا خونه اونایین و اگه می خوای تو هم برو. داشتم میومدم که زن دایی گفت آیفونشون تازگی مشکل پیدا کرده و باید با کلید بری تو. منم گفتم بیام بترسونمتون که دیدم تو رو سامان خوابیدی و داری می کنیش. تا رفتیم خونه مامان بزرگم بابا مامان دانیال حسابی واسه درس دادن به دانیال ازم تشکر کردن. سامان گفت: چرا انقدر دیر اومدین؟ گفتم: جریان داره بت بعدا میگم. عصر که جریانو تو حیاط خونمون به سامان گفتم اون از هوسی شدن و واسه جبران خیانت من بردم تو انباری و دوبار آبشو تو دهنم ریخت و اون روز آغاز سکس های سه نفره من و سامان و دانیال بود. من و سامان دانیال می کردیم و دانیالم هر دفعه جفتمون. انقدر آب کیرش زیاده که کون جفتمونو پر می کنه. اگه فرصت شد براتون تعریف می کنم...





نوشته: مهرداد
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
کون دادن به معلم مهربون

سلام به همه...
یک خاطره از اولین سکس من در زمان تحصیلی در سن حدود ۱۷ سالگی امیدوارم خوشتون بیاد من در دوران تحصیل شاگرد زرنگی نبودم و اصلا علاقه به درس نداشتم برای همین هیچوقت رابطه معلمها با من خوب نبود یک روز معلم علومم که از دستم خیلی ناراحت بود بهم گفت ساسان باید مادر یا پدرت رو بیاری مدرسه تا من تکلیفتو روشن کنم من هم که خیلی از این قضیه میترسیدم با التماس گفتم آقای حسینی تو رو خدا کمکم کنید من چیکار کنم که درسو نمیفهمم خواهر یا برادر بزرگتر هم ندارم که تو درسها کمکم کنه خودم هم وقتی کتابو میذارم جلوم ذهنم به صد جا میره و اصلا نمیتونم ذهنمو جمع کنم آقای حسینی که خودش هم محلمون بود و منزلش چند کوچه دورتر از ما بود گفت پسر من هر موقع از خیابون رد میشم تو بیرون و در حال بازی کردنی کی میخوای دست از بازیگوشی برداری خلاصه با التماس گفتم ایندفعه رو منو ببخش و یک فرصت دیگه بهم بده و با هزار التماس قبول کرد ولی گفت به قولم اعتماد نداره و باید بعد از تعطیل شدن مدرسه با هم بیشتر در اینمورد صحبت کنیم و اجازه داد فعلا برم سر کلاس بعد از تعطیل شدن مدرسه من دم درب مدرسه وایسادم تا آقای حسینی اومد با هم راه افتادیم و کلی منو نصیحت کرد و در نهایت گفت حالا برو خونه نهارتو بخور و ساعت 4 با کتابت بیا منزل من تا کمی خودم باهات کار کنم ولی به هیچکس نگو که میای پیش من...
خلاصه ساعت 4 کتابمو برداشتم و رفتم منزلش زنگ زدم و آقای حسینی منو به داخل دعوت کرد اون زمانها بیشتر خانه ها در محل ما به اصطلاح حیات بود و آپارتمان کم بود منزلش حیات و حوضی داشت مجلل نبود و تنها زندگی میکرد آقای حسینی گفت اگر قول بدی کسی نفهمه که من تو درسها کمکت میکنم من روزی دو ساعت برات کلاس میذارم تا کمک کنم تو درسهات موفق بشی چون آموزش پرورش تدریس توسط معلم مدرسه رو ممنوع کرده و این باید بین ما یک راز باشه قبول کردم و کلاسو شروع کردیم خلاصه یکی دو جلسه که رفتم پیشش خیلی خوب داشتم پیش میرفتم و آقای حسینی از پیشرفتم خیلی راضی بود و دیگه باهام صمیمی شده بود و وسط درسها که استراحت میداد یا باهام صحبت میکرد یا شوخی میکرد کم کم دیگه گاهی دستشو به پرو پام میکشید تا اینکه یک روز ازم پرسید در مورد سکس چی میدونم و اصلا تا به حال سکس داشتم یا نه من که هم خجالت میکشیدم هم واقعا ادامه این بحث برام جذاب بود با یک شرم توام با شیطنت گفتم خوب تا بحال سکس نداشتم ....



گفت خوب تو جوونی وقتی که هوس میکنی چیکار میکنی؟ من که شک داشتم که میخواد حرفی از دهنم بیرون بکشه و علیه خودم استفاده کنه سکوت کردم اون با یک لبخند مهربون دستشو روی رونم گذاشت و گفت حتما خودت با دوولت ور میری آره؟ من به سکوتم ادامه دادم آقای حسینی که سکوتمو دید گفت اشکال نداره ساسان جان ولی بهت میگم که این طبیعیه و تو نباید اگر به سکس احتیاج داری خجالت بکشی اگر خواستی در اینمورد با من مشورت کنی حتما بهت کمک میکنم اینو گفت و رفت بیرون از اطاق و بعد از دقایقی برگشت و گفت اگر در اون مورد حرفی نداری به درسمون ادامه بدیم؟ من که احساس کرده بودم میشه بهش اعتماد کرد کمی مکث کردم و گفتم آره گاهی خودمو ارضاء میکنم البته چند بار هم دوستام ازم خواستن که با هم سکس کنیم ولی چون جا نداشتیم هیچوقت برام پیش نیومده گفت یعنی اگر جا بود دوست داشتی؟ گفتم نمیدونم ......شاید گفت ساسان خوب کردی که حرفتو به من گفتی ....راستش منم گاهی با خودم ور میرم و آبمو میارم همه ما احتیاج داریم ولی وقتی دو نفر با هم اینکارو میکنن هیجانش بیشتره و لذت بیشتری داره گفتم خوب من که جا ندارم .....دوستی هم که جا داشته باشه ندارم برا همین مجبورم که با خودم ور برم لبخندی زد و نگاهش به کیر راست شده من افتاد و با اشاره چشم به کیرم گفت انگار الان هم بدت نمیاد من دوباره خجالت کشیدم و سرمو پائین انداختم .....ولی اون گفت بابا خجالت نداره که .....منم الان مثل تو هستم و دستمو گرفتو از روی شلوارش گذاشت روی کیرش من که دستم به کیرش مالیده شد و کلفتی و نرمی کیرشو حس کردم به هوس افتادم ولی به روی خودم نیاوردم اومدم دستمو بردارم.....که گفت از نظر من اشکالی نداره اگر خواستی دستتو روش بذاری و بمالیش من با تته پته گفتم آخه؟ اون گفت آخه نداره راحت باش......و گفت میخوای منم مال تو رو بمالم و منتظر جواب من نشد و دستشو روی رونم گذاشت و کمی نوازش کرد و خیلی آروم به نزدیک کیرم برد...و دوباره پرسید اجازه هست کمی برات بمالمش؟ و ادامه داد اگر خواستی بگو و مطمئن باش این هم یک راز بین من و تو میمونه و هیچکس نمیفهمه من با علامت سر و فشار کوچکی که به کیرش آوردم بهش چراغ سبزو نشون دادم و اون دستشو آروم به کیرم رسوند و به آرامی نوازشش کرد



دو سه دقیقه در سکوت کیر همو میمالیدیم و هر دو سیخ کرده بودیم و حشری شده بودیم آقای حسینی سکوتو شکست و گفت میخوای لباسمونو در بیاریم و راحتتر با هم ور بریم؟ من گفتم آخه من خجالت میکشم اون خندید و گفت اشکال نداره بریم تو اتاق خواب که تاریکه تا منو نبینی که خجالت بکشی خلاصه رفتیم توی اتاق خواب و لخت شدیم ....درتاریکی اقای حسینی منو روی تخت خوابوند با یک دست کیرمو میمالید و با یک دست نوک سینه هامو و با لبهاش زیر گردن و تنمو ملیسید .....من واقعا حس قشنگی داشتم ....اولین بار بود که تا این حد لذت میبردم و حسابی حشری شده بودم ....حسینی ازم پرسید ساسان جان دوست داری؟ من گفتم آره آقا خیلی خوبه....اون که دوباره اوکی گرفته بود دستشو به کونم رسوند ......من در تاریکی نمیدیدم ولی احساس کردم کیرم خیلی داغ شده و انگار توی دهنشه و بآرامی سوراخ کونمو داره نوازش میکنه ..... حس عجیبی داشتم ......حسی متفاوت.....از این زیباتر نمیشد دیگه خجالت و این حرفا کنار رفته بود .....بشدت حشری بودم و احساس کردم دارم به انفجار میرسم .....و همزمان آبم پاشید.....حتی نتونستم به آقا بگم که داره آبم میاد و اون وقتی فهمید که کیرم توی دهنش تلمبه زد.....ولی خودشو کنترل کرد و با دستش تمام آب کیرمو خالی کرد و گفت پسر آخه خبر میکردی همه جامو خیس کردی ......بعد در تاریکی صدای کشیدن دستمال کاغذی اومد و آقای حسینی خودش و منو تمیز کرد ....بعد آروم اومد روی تخت و منو از پشت بغلم کرد و محکم در آغوش گرفت و پرسید ساسان جان دوست داشتی؟....بهت خوش گذشت؟ من که انگار تمام بار دنیا روی دوشمه با خستگی و شرمندگی گفتم آره آقا ببخشید که شمارو کثیف کردم ....ولی اون منو محکمتر بغل کرد و گفت نه عزیزم اشکال نداره ....تو اولین بارت بود و خوشحالم که لذت بردی حالا کمی استراحت کن تا دوباره شروع کنیم .....آخه حالا که آبت اومد دفعه دیگه میتونی مدت بیشتری لذت ببری بعد دوباره از بغل صورتمو بوسید و کیرشو گذاشت لای کونم و به آرومی کیرشو لای چاک کونم حرکت میداد و یک دستشو از زیر پهلوم به کیرم رسونده بود و با دست دیگش هم سینه و تنمو میمالید....تا اینکه من دوباره کیرم سیخ شد ....اون هم که کیرم توی دستش بود وقتی احساس کرد کیرم دوباره راست شده و دارم حشری میشم گفت ساسان جون حالا میخوام با یک مدل سکس دیگه آشنات کنم....مطمئن باش اگر باهام همراهی کنی باز هم لذت بیشتری میبری...



بعد گفت اگر میخوای لحافو بکش روی سرت چون میخوام برم وازلین بیارم و مجبورم چراغو روشن کنم بعد بلند شد رفت سر کمد و بعد از چند لحظه برگشتو چراغو خاموش کرد بعد دوباره کنارم روی تخت نشست و چاک کونمو از هم باز کرد و حسابی دور سوراخمو با وازلین چرب کرد و کیرشو هم چرب کردو گذاشت لای چاک کونم ولی اینبار نوکشو گذاشت دم سوراخم و از پشت بغلم کرد و گفت ساسان جون من نمیخوام اذیت بشی من بغلت میکنم تو در حدی که اذیت نشی کونتو روی کیرم فشار بده تا کیرم بره تو کونت ....اصلا خودتو اذیت نکن و کونتو کاملا شل کن بعد احساس کردم کیرشو با کمی تف خیس کرد و دوباره روی سوراخ کونم تنظیم کرد و با مالیدن کیرم و سینه هام تلاش کرد منو بطرف خودش فشار بده اولش کیرش کونمو میخاروند و خوشم میومد ولی وقتی سرش داشت توی کونم فرو میرفت کمی دردم گرفت اما من داشتم لذت میبردم و دلم میخواست کیرشو توی کونم تجربه کنم برای همین فشارشو بیشتر کردم تا سر کیرش فرو رفت تو کونم .....ولی دردم گرفت و کشیدم بیرون.....اما اون با تجربه بود و سریع دوباره کونم با کرم و آب دهنش خیس کرد و انگشتشو از داخل دور سوراخ کونم گردوند و سریع کیرشو گذاشت دم سوراخم و گفت عزیزم دوباره تلاش کن و خودت فشار بده .....اما اینبار راحتتر کیرش سر خورد تو کونم اون هم آروم آروم شروع کرد کیرشو تو کونم بازی دادن تا کونم روون شد و کیرش حرکت راحت و پیوسته ای رو در کونم ایجاد کرد و کم کم احساس کردم کیرش تا ته توی کونمه ......هم درد داشتم هم لذت میبردم ......کم کم و با افزایش سرعت کیرش تو کونم احساس لذت بیشتری بهم دست میداد و کونم کاملا برای کیرش جا باز کرده بود ....البته کیرش زیاد بزرگ نبود ....ولی برای کون من ایده آل بود ....واقعا پر از لذت بودم بقول معروف از کون کیف بودم .....خصوصا که از جلو هم داشت برام جق میزد و همین کارش لذت منو دو چندان میکرد و من هم مجبور میشدم که کونمو قنبلتر کنم و در نتیجه کیرش تا ته توی کونم فرو میرفت و هر دو به اوج لذت میرسیدیم ...



حس خوبی داشتم ولی برای اولین بار حدود ده دقیقه کون دادن برام سخت بود و دیگه احساس کردم داره اطراف سوراخم درد میکنه ....برای همین گفتم لطفا زودتر و اون هم گفت باشه و سرعت کیرشو تو کونم بیشتر کرد و منو با یک فشار از حالت بغل به حالت دمر خوابوند و دو طرف شانه هامو گرفت و چند تقه محکم توی کونم زد و بعد بدنش لرزید و کیرشو ته کونم نگه داشت تا احساس کردم توی کونم داغ شد و کیرش حرکات پرشی کوچکی توی کونم ایجاد کرد که داشت آبش تو کونم خالی میشد و این قسمت لذتبخش ترین قسمت سکسمون بود ...و همیشه بعد از اون هم لذت تخلیه آب طرف مقابل توی کونم شیرین ترین لحظه سکسمه ما تا پایان تحصیلم با هم ارتباط نزدیکی داشتیم و در هفته حداقل دو بار با هم سکس میکردیم و جالب اینجاست که اکثر اوقات من سراغ اون میرفتم چون هر وقت فاصله سکسمون بیشتر از دو سه روز میشد کونم به خارش میفتاد و هوس کیر میکردم....




نوشته: ساسان درسخون
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 
خاطره گی >> منبع آرشیو

,اون موقع دنبال کار میگشتم,یه مغازه فرش فروشی دیدم نوشته بود یک جوان به عنوان فروشنده نیازمندیم,رفتم تو یه مرده نشسته بود صحبت کردیم قرار شد از فردا صبح اونجا مشغول شم,مرد خوشتیپی بود حدوده ۴۰-۴۵ سالش میشد,یه مدت که اونجا کار کردم به ندرت مشتری میومد تابستون بود و هوا گرم,یه روز تو آشپزخونه داشتم ظرف میشستم حاجی اومد تو که مثلا استکان ورداره,اومد از آبچکون که جلوی من بود یه استکان برداشت و به همین بهونه بدنشو مالید بهم,.....کیر راست شدشو قشنگ از رو شلوارامون احساس کردم,بین خودمون بمونه من همیشه دوست داشتم با یه مرد سن بالا سکس داشته باشم,یعنی دوست داشتم اولین بارم یه مرددددد اینکارو بکنه....خلاصه اونجا اتفاقی نیوفتاد ولی بعدش نگاهامون انگار داشت کار خودشو میکرد؛خیلی آدم محتاطی بود برای همین احساس کردم باید یکم من قدم بردارم یه روز صبح زود پاشدم رفتم حموم همه جامو تراشیدم مثل برف شدم یکمم از رو شیطنت عطر زنونه زدم رفتم مغازه یه شلوار تنگ لی پوشیده بودم یکم فاقش پایین بود و اززیرش شورت نپوشیده بودم چن بار به بهانه های مختلف جلوش دولا شدم و متوجه شدم که داره چاک کونمو که از بالا شلوارم افتاده بیرون تماشا میکنه....اومدم از جلوش استکانای چایی رو برداشتم یه لبخند با اشوه بهش زدمو رفتم آشپزخونه...داشتم باز ظرف میشستم که دیدم اومد پشتم نگاش نکردم که راحت باشه خودشو از پشت بهم نزدیک کرد و یه سرفه آروم کرد منم برای اینکه بهش بفهمونم چراغ سبزه باسنمو اروم بردم عقب که بچسبه بهش ...حرارت کیرش مثل آتیش پشتمو گرم کرده بود که دیدم داره خودشو میماله بهم...بعد دستاشو حلقه کرد دورمو در گوشم گفت پس میخوای؟.....! من اروم گفتم حاجی در مغازه بازه....اینو که گفتم با یه حرکت رفت کرکره رو کشید پایین درم بست بعد اومد طرفم کنار آشپزخونه یه اتاق بود که ظهرا میرفت اونجا استراحت میکرد برای اولین بار منو برد اونجابا یه حرکت شلوارمو تی شرتمو در اورد ازینکه شورت پام نبود خیلی ذوق زده شده بود منم کلا خودمو فراموش کرده بودمو سپرده بودم به دست حاجی....یه تخت یه نفره اونجا بود کنارش یه پاتختی منو نشوند رو تخت و کیرشو با یه حرکت درآورد...نگام کردو گفت: می خوریش؟ من تاحالا ساک نزده بودم ولی بدون هیچ حرفی کیرشو گرفتمو شروع کردم به لیس زدن کیرش خوشگلی داشت سرخ و سفید بود و بطرز وحشتناکی سفت و کلفت هم حشری شده بودم هم می ترسیدم با خودم میگفتم کاش الان آبش بیاد چون اگه اینو بزاره تو کونم پاره میشم....ده دقیقه براش ساک زدم چند بار طبق اونچه تو فیلمای پورن دیده بودم کیرشو کردم تو حلقمو اوق زدم ولی خبری از آب نبود که یه دفعه گفت خوبه حالا پاشو شروع کرد بدنمو مالیدن
دست کرد تو کشو بغل پاتختیو یه ژلو یه کاندوم در اورد داشتم شاخ در می اوردم حدسم این بود که حاجی اینجا اصلا کاسبی نمی کنه....کون میکنه .....منو برگردوندو خابوند روی تخت و شروع کرد ژل ریختن رو کل باسنم یه آینه کنار تخت بود آینه قدی کون سفیدمو توش میدیدم و خیلی کیف می کردم که انگشتای حاجی شروع کردن به عملیات درد خفیفی با ورود انگشت کوچیکش که به نسبت سوراخ تنگ من کلفت بود احساس کردم...اروم گفتم ..آخخخ...اونم سریع حرکتشو آروم کردو گفت عزیزم درد داری؟ گفتم نه ادامه بده حاجی....خلاصه ۲۰ دقیقه به مالیدنو انگشت کردن گذشت دیگه داشتم از فرط شهوت میترکیدم...کیرش جلو چشام بود و دلم می خواست هر آن داد بکشم نوبته این نشدددددد؟ اینننننو می خواااااااااااااامم...که تو همون لحظات دیدم باقی لباساشو دراوردو خوابید روم
بدن داغیی داشت ترس همه جامو گرفته بود ولی گرماششش حس هوسمو ۱۰ برابر می کرد...یکم تو همون حالت کیرشو به دور سوراخم مالید...همیشه فکر میکردم باید قنبل باشم تا کیر بتونه راهشو به سوارخ باز کنه ولی متوجه شدم تو همین حالت حاجی داره سر کیرشو به سوراخم هل میده...نوک کیرش داشت هر لحظه جلو تر میومد بعدکه تو این لحظه گفت اولین بارته آره؟ گفتم اولین بار چی؟ گفت اینکه یه کیر می خواد بره توت؟ گفتم آره گفت خودتو شل کن یه ذذذذذره درد داره ولی سر ثانیه دردش کم میشه منم گفتم هر چی شما بگی حاجی...اینو که گفتم یه حرکت ناگهانی به کیرش داد و یه درد مثل کشش عضله شدید تو سوراخم حس کردم یه جیغ کوتاه کشیدم ولی طبق گفتش دیگه دردی نبود اونم صبر کرد تا آروم بشم بعد گفت هر وقت درد نداشتی خودت عقب جلو کن...منم تقریبا ۱۰ ثانیه بعدش شروع کردم زیرش تکون خوردن... به مجردی که حرکتمو دید اونم شروع کرد آروم آروم عقب جلو کردن همچنان درد داشتم ولی هر لحظه داشت کمتر می شد و هر چقدر که پیش می رفتیم شهوتم بیشتر می شد تا حدی که دیگه درد نداشتم و داشتم آهه لذت میکشدم کونم باز شده بود توسط یه مرد ۴۵ ساله و این آرزوی من بود...همین جور که کیرش تو کونم بود بلندم کار و تو حالت سگی به کارش ادامه داد وای چه لذتی داشت تو این لحظه برگشتمو نگاش کردم داشت هلم میداد و من نگاش میکردم بعد چشم به آینه پشتمون افتاد کیر خوشگلش و تخمای بزرگش که تیره تر از کون من بود تصویرش تو آینه مستم میکرد بش گفتم حاجی میخوای تلمبه بزنم ؟ گفت : فداااااات چرا که نه بعد خودش خوابید رو تخت و اینبار من نشستم رو کیرش..اونطور که فکر میکردم نبود چون دردم بیشتر شد ولی کماکان به پریدن روی کیرش ادامه میدادم بازم تصویرمو تو آینه تماشا کردم و لذتش بیشتر شد...تو همین لحظه حاجی دست انداخت رو کیرم و شروع کرد به مالیدن تا اومدم بگم نهههه تحریک شدم و با چنتا حرکتش آبم پایچیییید بیرون....که دیگه پا شدم و حس شرم سرتاپامو گرفت گفت چی شد گفتم دیگه نمی تونم گفت آخه من؟!!! گفتم نه واقعا دیگه نمی تونم خلاصه اون لذت وصف ناشدنی به اومد اب من زهر مار شد بعدها فهمیدم من تا وقتی ابم نیاد به مرد حس دارم ولی خوب..... چن بار دیگه با حاجی سکس کردم و تا اینکه ابش نیاد مواظب بودم اب منم نیاد و اینجوری کلی باهم بودیمو کیف کردیم امیدوارم داستانمو دوس داشته باشید که البته واقعی بود....
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
میهمان
 
سکس دو طرفه من ومحسن
داستان ما برمی گرده به سال 88 که من محسن کلاس سوم راهنمایی بودیم محسن دوسال دوکلاس پنجم و سوم راهنمایی مانده بود ومن هم کلاسی محسن شده بودم قبلا ما هم باهم رفت امد داشتیم محسن هم محله ای ما بود ولی از کلاس سوم راهنمایی دیگه دوست صمیمی شده بودیم محسن از سکس واین چیز ها خیلی حرف می زد من هم به حرف هاش توجه نمی کردم یک روز داداش بزرگتر شو دیده که جلق زده بود واسه من تعریف کرد که آب از کیرش بیرون امده من این چیزها رانمی دونستم تا یکروزی که داداش محسن رفته بود سفر ما هم رفتم تو اتاق داداش محسن کامپیوتر را روشن کردیم دیدیم فیلم ایرانی سکسی بود که پسره دختره را از کون میکرد کیر هر دوتای ما سیغ شده بود که مادر محسن صدا مون کرد کا مپیوتر را سریع خاموش کردیم و محسن گفت الان می اییم پایین ربعد چند دقیقه رفتیم پایین مادر محسن میوه اورده بود خوردیم وروی مبل نشتیم مادر محسن گفت می رم مغازه روبر خونه کمی خرت وپرت می گیرم شما بشینید تا بیام گفتیم باشه تا رفت بیررون دوباره رفتیم تو اتاق وفیلم گذاشتیم کیرامون سیغ شده بود محسن گفتت کیرامون نشون بدیم مال محسن بزرگتر وکلفتر بود چهار سانتی بزرگتر از من که محسن گفت می خواهم مثل اون پسره تورا بکنم من قبول نکردم تو همین موقع مادر محسن امد ما سریع کامپوتر راخاموش شلوارمون بالا کشیدیم رفتیم پایین تو این مدت همشیه کیرا نشون همدیگه می دادیم ومحسن می گفت بیا بکنیم همدیگه رو ولی موقیعت نمی شد تااینکه پسر عموی محسن تصادف کرده بود زن عموی محسن مارا فرستاد دنبال عموی محسن تو با غ بود انها باغ بزگی داشتند چند کیلومتری با ابادی فاصله داشت ما هم با دوچرخه رفتیم تو باغ عموی محسن تو اتاقک باغ چای می نوشید خبر کردیم عموی محسن با موتور رفت وکلید اتاق را به ما داد
ما هم چرخی تو باغ زدیم ورفتیم تو اتاقک باغ محسن گفت یک چیزی بگم راست می گی گفتم بگو گفت تا حالا کون دادی یا کون کردی گفتم نه گفت بیا یک بار امتحان کنیم من هم نکردم کیرامون در اوردیم به محسن گفتم توچه کار کردی که مال تو بزرگ شده گفت اگه یک بار به من کون بدی می گم گفتم نه نمی خوام محسن گفت مال تو هم بزرگ میشه گفتم نه کیرتو بزرگتره گفت نترس تف میزنم واروم میکنم درد نمی کنه گفتم نه ابروم می ره اگه به کسی بگی بد می شه محسن اصرار می کرد من هم تو دلم گفتم یکبار هیچ نمیشه که محسن گفت اصلا تو بیا اول منو بکن تا هرچه می تونی بکن ولی بذار یکبار کیرم بذارم توکونت گفتم باشه لخت شدیم کیر هرودوتا راست راست بودند محسن گفت بیا نزدیک کیر توببینم رفتم جلو خودش سر کیرم تف زد و خوابید گفت بیا بکن رفتم رو پاهاش جلو کونش کونش را باز کردم کیرم دم سوراخش گذاشتم وکارم شروع کردم سر کیرم رفت داخل بعد یواش یواش کیرم جلو وعقب می کردم وای وای چه حالی داشت برای اولین بار محسن هم گفت خوشم می اید بکن کیرم تا آخر توکونش بود بعد نگاهی به کیرم انداختم نصفش داخلش بود ونصفش بیرون دیگه خوابیدم روش وشروع کردم به جلو وعقب تقریبا ربع ساعت تا بیست دقیقه گذشت محسن هم خوشش امده بود چیزی نمی گفت گفتم بسه از روش بلند شدم محسن گفت کیف کردم دیگه نوبت توست بیا سر کیرم تف بزن تابکنم من سر کیرش تف ریختم با انگشتش پخش کرد وگفت بخواب تا کونت بکنم بد جوری ذوق زده بود رو پاهم نشست ولای کونم باز کرد وگفت الان کیرم می زارم توکونت کیرش گذاشت دم سوراخم یکم فشار داد سرش نرفت داخل گفت تنگه یکم فشار بیشتر کرد خواست بره داخل من تکون خوردم محسن گفت تکون نخو بذارسرش داخل کنم بعد یواش یواش می کنم بعد تف زد دم سورخ کونم وکیرش گذاشت وفشار داد یکم فشار بیشتر کرد سر کیرش رفت داخل کونم یک کم درد داشت حس خوبی داشتم بعد اروم اروم جلو عقب می برد تا کیر ش کلا رفت داخل دیگه درد نداشت محسن گفت کیف میکنم اروم اروم میکرد دیگه کیرش جا خوش کرده بود تقریبا پنچ دقیقه گذشت واون می کرد گفتم بسه تو گفتی یکم میکنم گفت صبر کن خوشم می اد یک کم دیگه می کنم دیگه حرفی نزدم اون سرعتش را بیشتر کرد یکم درد می کرد کیرشوجلو وعقب می برد دو سه دقیقه کرد و استپ کرد دیکه اون کیر برگش تا آخر تو کونم بود یک کم صبر کرد وگفت بسه وکشید بیرون دیگه کونم باز شده بود گفت یکبار دیگه می کنم دوباره کرد داخل دیگه رفت دوسه بار جلو عقب برد و کیرش بیرون کرد ونشست گفت یک روز دیگه می ایم گفتم نه دیگه همین یکبار بسه
     
  

 
سکس با نوجوون مست


پسره رو چند وقتی بود که تو خیابون میدیدم. تو کوچه ها پرسه می زد؛ همراشم همیشه دو تا از اون بچه کونیا بودن که اعصاب آدمو خرد می کنن. میومد وزنگ درو می زد و می گفت میخواد ازم ویسکی بخره. نه... معتادم نبود. ولی پول هم نداشت. منم عادت ندارم به کسایی که پول ندارن چیزی بفروشم.

من فروشنده مشروبم. مشتریام میان دم خونه م، تا یه چیکه از اون آب حیاتو بگیرن و یه پولی هم به من بدن. پسره رو دو سه بار اول دکش کردم، چارمین بار زدم در گوشش تا فقط دست از مزاحمت برداره. شاید دوم سوم دبیرستان بود. با وجودی که با لاتا می گشت خودش زیاد شبیه اونا نبود. صورتش قشنگ بود، با چشم های سیاهی که عمق عجیب و مرموزی داشت. وقتی بهشون نگاه می کردم حس می کردم دارم به چشمای یه گربه نگاه می کنم. با احتیاط، وحشی، ولی با این همه یه نرمشی هم داشت. انگار بهم می گفت «ما از یه جنسیم... می تونیم به هم نزدیک تر بشیم؟»

آپارتمان من یه خونه ی معمولی بود. عادت داشتم شبا صدای تلویزیونو زیاد کنم تا تنهایی اذیتم نکنه. همه ی چراغا رو روشن می کردم، لم میدادم به مبل کرم رنگ تو اتاق پذیراییم و تلویزیون میدیدم. معمولا شبا چت می کردم. با آدمای مختلف، گاهی سکس چت و گاهی هم صحبتای معمولی. به قدری عمر کرده بودم که بفهمم از پسرا خوشم میاد. یه سال پیش با یه نفر تو چت روم آشنا شده بودم. اسمش فربد بود. هرروز با هم چت می کردیم ولی حرفی از سکس نبود. بعد از یه مدتی حدس زده بودم که دگرجنسگرا باشه. چند بار برام پیام گذاشته بود و از دوست دخترش حرف زده بود. یه جمله ای که بهم گفته بود هیچ وقت یادم نمیرفت: آدم خوبی هستی... چون فقط نمیخوای از مردم یه چیزی بکنی.

میگفت با هم دوستیم. درمورد چیزای مختلف حرف می زدیم. گاهی هم کس شر می گفتیم ولی من ازش خوشم میومد. قبلا تنهاییم رو پر می کرد اما حالا سه ماهی بود که هیچ خبری ازش نشده بود. غیر از ایمیلش هیچی ازش نداشتم که بخوام باهاش تماس بگیرم. واسه همین بیخیالش شدم.

پدر و مادرم رو چند سالی می شد از دست داده بودم. با ارثیه ای که بهم رسیده بود میتونستم از پس زندگیم بربیام. به خاطر مذهبم نذاشتن برم دانشگاه و منم شدم مشروب فروشی که الان هستم. بیرون بارون میومد، صدای شرشرش روی ایوون حالمو تازه می کرد. همین جور که نشسته بودم یهو صدای زنگ در خورد. زیرلب فحش دادم. من کسی رو دعوت نکرده بودم. رفتم آیفونو برداشتم. تصویر همون پسر مزاحمه رو دیدم. اسمش سیاوش بود. بنظر تو حال خوبی نمیومد. حوصله ی دردسر نداشتم. نمیخواستم یه گربه خیابونی رو بیارم تو خونه م که بخواد چنگولم بزنه و بره... ولی فکر کردم بد هم نیست باهاش حرف بزنم. از تنهایی دیگه حالم به هم میخورد.

صداش اومد که گفت:
«کیوان؟ سلام؟»
نفسی کشیدم و گفتم: «علیک سلام. کارت چیه؟»
تو صفحه ی آیفون یکم عقب رفت. انگار هنوز مطمئن نبود چی میخواست بگه. گفت: «میشه یکم با هم حرف بزنیم؟»
صداش می لرزید. تصورش کردم که حتما زیر بارون مث موش آبکشیده خیس شده و سردش شده. وقتی کسی تو موضع ضعفه، نمیتونم جلوی خودمو بگیرم که کمکش نکنم. چرا بنظر انقدر درمونده میومد؟
گفتم: «خیلی خوب بیا تو پسر.»

و درو براش باز کردم و متنظر شدم که از راه پله برسه به خونه م. یه سیگاری روشن کردم. واقعا ایده ای نداشتم چی میخواد بگه... اما از دیدنش خوشحال بودم. ممکنه فک کنین که میخواستم ازش سو استفاده کنم؛ شایدم کردم... ولی بهرحال نیت بدی نداشتم. از چشمی در نگاه انداختم و دیدمش که به سمت در میومد. درو باز کردم و گفتم بیاد تو. واقعا هم انگار یه دفعه تو حوض اب فرو کرده بودنش و درآورده بودنش. با سیگار توی دهنم گفتم: «پسرجون تو که رسما گاییدی خودتو. چقد آب می چکه ازت!»
خندید و گفت: «آره... بارون دهنمو سرویس کرد.»
بهش یه حوله دادم و گفتم بشینه. سویی شرت خاکستری و شلوار براق سیاه رنگی پوشیده بود. نشست رو مبل و به اطراف نگاه کرد و گفت: «خونه ت قشنگه ها.»
دستاش رو تو جیبش فرو کرده بود، لبخند محوی رو صورتش نقش بسته بود. گفتم: «خب کارت چیه؟»
با نیشخند گفت: «امروز خیلی خوش اخلاق شدی. دفعه های پیش که میخواستی گلومو پاره کنی.»
با اخم گفتم: «الانم ممکنه همین کارو بکنم. بگو کارت چیه؟»
گفت: «این دفعه پولش رو دارم. پول ویسکی رو میگم... »
از داخل جیبش اسکناسای پنجاه تومنی رودرآورد.
بهش گفتم: «پس صبر کن بیارمش.»
«نه... نمیخوام بخرمش...»
من وسط راه وایسادم و گفتم: «خب پس چی میگی؟»
این که این جوری حرف می زد داشت می رفت رو اعصابم. از نوجوونایی که فک میکنن خیلی باهوشن بدم میاد.
گفت: «با هم بزنیم؟»
با تعجب بهش نگاه کردم. بنظر کاملا جدی میومد. یاد این افتادم که فردا صبح باید می رفتم کلی کار داشتم... بگذریم که اگه با کسی که حتی رفیقم هم نبود تو خونه م مست می کردم ممکن بود چیزی ازم بدزده. بالاخره منم باید جوانبو میسنجیدم. گفتم:
«الان حسشو ندارم.»
«من پول کل بطری رو می دم. اصلا تو فقط یه شات با من بزن. چطوره؟ »
«حالا چی شده آویزون شدی به من؟ »
«آخه پایه ی مشروب خوری ندارم...»
پوزخند زدم. گفتم: «آدم به مزاحماش هم عادت می کنه، منم همین جوری به سریشی مث تو عادت کردم. صب کن برم بیارمش.»
رفتم تو اتاقم و شنیدم که میگفت: «چاکرتم!»
وقتی بطری و جامش رو آوردم و رو میز گذاشتم با شوق خم شد تا از نزدیک تر ببینه. پرسید:
«خودشه دیگه نه؟»
«پس چیه اسکول. فکر کردی من سر مشتریام کلاه می ذارم؟ »
با شک و تردید منو ورانداز کرد و گفت: «نه بنظر که نمیاد.»
بعد از اون بود که رفتیم تو کار مشروب. براش ویسکی رو ریختم تو جامش، اونقدر مرغوب بود که مث یاقوت می درخشید. جاممون رو به هم زدیم و سر کشیدیم. صورتش با مزه کردن تلخی الکل در هم رفت. زبونش رو روی لباش کشید و گفت: عالی بود.
براش بازم ریختم. اونم سریع سر می کشید و گاهی وسطاش از مزه هایی که رو میز گذاشته بودم می خورد. چار شات خورد. بعد بهش گفتم: «رفیق، فک کنم دیگه زیاد داری می خوری.»
گفت: «جون کیوان، بازم برام بریز.»
گفتم: «یکم راه برو، ببین حالت چطوریه. فک کنم هنوز نگرفتت پسر.»
وقتی پا شد تلوتلو خورد و یهو افتاد رو مبل. بعد با سرخوشی خندید و گفت: «خوبم بابا.»
میدونستم که الکی می گه. الان تازه سرگیجه گرفته بود... در بطری رو بستم و گفتم: «سیاوش بودی دیگه نه؟ چی کاره ای؟»
اون وقت شروع کرد برام تعریف کردن. گفت که سال دوم دبیرستانه، رشته انسانی. پیش مامان و باباش تو کرج زندگی می کرد. وقتی چونه ش گرم شده بود بهش نزدیکتر شدم و دستمو انداختم دور گردنش. زمزمه کردم: «خوبی؟»
گفت: «محشرم! »
آروم خودش رو انداخت بغلم و خندید. موهای سیاه رنگش به گلوم می خورد و حس عجیبی بهم میداد. گفتم: «چرا اومدی پیش من؟ »
گفت: «گفتم که... میخواستم ویسکی... بخورم...»
با اخم گفتم: «پسره داری خودتو می مالی به من. خودتو جمع کن.»
بازوهاش رو چسبونده بود به سینه م و سرش رو انداخته بود پایین و توی بغلم وول می خورد.
«اه... آخه گرمی.»
خودش رو بیشتر بهم فشار داد. چشماش بسته و لبخند زده بود، انگار که درحال دیدن یه رویا باشه.
از جام بلند شدم. سیاوش اعتراض کرد: «کیوان؟ کجا رفتی؟»

حتما زیاد الکل خورده بود. باید صبر می کردم تا تاثیر مشروب تموم بشه و بعد میتونستم چند تا کللمه حرف منطقیی باهاش بزنم. واسه همینم اصلا برام مهم نبود الان چی میگه. با خودم گفتم اگه یه وقت از دستم در بره و یه کاریش بکنم و فردا شاکی بشه چی کارش کنم. ولی اون از جاش پا شد و پشت سر من راه افتاد. با غصه گفت: «کیوان؟ کیوان؟»
کج راه می رفت. حالش دست خودش نبود. به لباسم چنگ زد و گفت: «سرم گیج می ره.»
«بشین، خوب می شی. اه کون لقت، داری عصبیم میکنی.»
«تو کجا داری می ری؟»
«به تو چه. برو همون جا بشین. خرابی.»
خندید و چار دست و پا رو زمین نشست. کونش با شلوار سیاه براقش خودش رو نشون میداد. موهاش به هم ریخته بود... ولی اونقدر بهش میومد که وقتی این جوری دیدمش حالم یه جور دیگه ای شد. داشتم تحریک می شدم، خون تو رگ های کیرم هجوم آورد، حس کردم که کیرم راست کرده. چقد دلم میخواست اون لبا کیرم رو خیس کنن. چقد میخواستم اون کون لعنتی رو که انگار از عمد این جوری تو هوا بود رو بکنم... بهش حتی یه لحظه هم زمان نمیدادم که نفس بکشه... اونقدر تو کونش کیرمو تلمبه می کردم که از حال بره.

رفتم پیشش و با خشونت کمرش رو چسبوندم به کمرم. کون خوشترکیبش از رو شلوار به کیرم می مالید. بهش گفتم: «چی میخوای؟»
با بیحالی گفت: «چی کار داری میکنی؟»
زدم در گوشش. وقتی حشری می شدم خشن تر می شدم. گفتم: «وقتی ازت سوال می پرسم جوابمو بده.»
اون از رو شونه ش به من نگاه کرد. گفت: «بهت حشری ام... خیلی وقته این جوریم... از وقتی دیدمت... ازت خوشم میاد... »
موهاشو کشیدم و سرش رو آوردم طرف کیرم که از روی برآمدگی شلوارم می شد فهمید که راست کرده. بهش گفتم دستاشو پشت کمرش بذاره و با دندوناش زیپ شلوارم رو باز کنه. اون هم با دندونش زیپ رو پایین کشید و بعد با چونه ش شورتم رو آورد پایین و لباشو دور کیرم محکم کرد. خیسی و گرمی زبونش منو مث برق از جا پروند. از شدت لذت چشامو بستم. سیاوش برام ساک زد. زبون خیسش مث مخمل رو سر کیرم، جایی که بشتر از همه حساس بود می لغزید. دستم رو تو موهای سیاهش فرو بردم و مث سگ نوازشش کردم. انقدر خوب ساک می زد که کم مونده بود تو دهنم آبم بیاد. پیشونی ش رو هل دادم و گفتم بسه. چشاش که دوباره به چشام خورد دلم لرزید. بعد یه فکری به ذهنم رسید. کمربند شلوارم رو بیرون کشیدم و دور گردنش بستم. سیاه و نقره ای بود. درست مثل یه قلاده. بهش گفتم: «بلدی سگم بشی؟»
اون با گیجی گفت: «چی؟»
سر قلاده ش رو کشیدم و گفتم: «پارس کن.»
دستم رو گرفتم جلوی دهنش و گفتم:« لیسش بزن.»


اونم شروع کرد لیس زدن. برام له له زد و پارس کرد. دستمو کردم تو شورتش و کیرش رو تو دستم گرفتم. راست کرده بود. اون از تماس دستم، یکدفعه لبش رو گاز گرفت و با لذت آه کشید. لباساشو از تنش درآوردم... تن لختش با اون قلاده ی دور گردنش بیشتر حشریم کرد. وقتی به تنش دست می زدم زبونش رو روی لبش می کشید. اونقدرا که فک میکردم خجالتی نبود. شورتش رو که درآوردم کونش معلوم شد. بدون لباس از اون ترکیبی هم که با شلوارش داشت قشنگ تر بود. دستمو به کون گرد و خوش ترکیبش مالیدم و به تخماش و کیرش دست زدم. اون زیر لب گفت: «حشری ام بهت... حشری... ام... »
گفتم: «آره؟ پس باید تاوونش هم بدی.»
بعد سر کیر کلفتم رو چسبوندم به سوراخ کون کوچیکش. شاید اصلا تو کونش جا نمیشد... پوست نرم باسنش به کمرم می مالید و کیرم بیشتر تو چاک کونش فرو می رفت. اول انگشتم رو تو کونش کردم تا یکم جاش باز شه. اون یهو گفت:
«آخخخخخخخخ.»
گفتم: «چیه؟ نمیخوای کونتو بکنم؟»
درحالی که نفس نفسش رو می شنیدم گفت: «می خوام... میخوام... کونمو بکنی.»
انگشتم رو از کونش درآوردم و با آب دهنم کیرم رو خیس کردم. بعد کیرم رو فرو کردم تو کون خوشگلش. صدای خفه ش رو شنیدم که میگفت: «آخخخخخخخخخخخ... آییییی...»
و دیدم ساعدش رو گاز گرفته که داد نزنه اما نتونسته بود صداشو نگه داره. کونش واقعا خوب بود... تنگ و بکر بود. حلقه ی سوراخ کونش دور کیرم رو گرفته بود و فشارش می داد. تخمام به تخماش می خورد. کونش به آدم جوری حال میداد که آرزو می کرد فقط همین شریک جنسی رو بهش بدن. میگن وقتی بری بهش بهت حوری می دن. فکر نمی کنم بهشت برم ولی اگه قرار بود بهم حوری بدن میخواستم یه همچین پسر کونی حشری ای باشه. کیرش رو دستم گرفته بودم تا بیشتر حال کنه. گفتم: «چطوره؟»
اون در حالی که نفس نفس می زد گفت:«... خو...خوبه...»
یک دفعه کیرمو تا دسته تو کونش کردم. نفسش برید و داد زد. گفتم: «هنوزم خوبه؟»
اون جویده جویده گفت: «خو..به... به خدا... خوبه... نکن...»

دستمو مالیدم زیر تخماش که تو دستای بزرگ من گم می شد. داشت واقعا ازش خوشم میومد. از اون تن ظریف و اون روحیه ی سفت و سختش. اون زیر بدن قوی من مث یه بچه گربه سر و صدا می کرد. با کیرش ور رفتم و سر سینه هاش رو آروم نیشگون گرفتم. نفس هاش داشت داغ تر و شدیدتر می شد. وقتی داشتم کیرش رو دستمالی می کردم یک دفعه ناله ی کشداری کرد؛ عضلاتش منقبض شد و چشاشو بست. آبش دستامو خیس کرد و از لای انگشتام پایین چکید. زیاد طول نکشید منم از ارضای اون ارضا شدم و آبم اومد تو کون کوچولوش. جفتمون بیحال رو زمین افتاده بودیم و لذت ارضا رو آروم آروم مزه مزه می کردیم. بالاخره کیرمو از تو کونش درآوردم که ناله ی کوتاهی ازش بلند شد. بعد از پشت بغلش کردم. اون بازوی من رو بغل گرفته بود. با درموندگی گفت: «دوستم داری؟»

بهش گفتم دوستش دارم... بهش گفتم که بهترین سکسی بود که تا حالا داشته م. اما بنظر میومد هنوزم راضی نشده. بنظر ناامید میومد و مث بچه دبستانی ها قیافه ی غمگینی به خودش گرفته بود. موهای ژولیده و گردنش خیس از عرقش رو نوازش کردم.
گفت: «میدونی... یه چیزی هست که تو درمورد من نمیدونی.»
خندیدم و گفتم: «مگه اصلا چیزی ازت میدونم؟»
گفت: «نه... تو منو از قبل می شناسی.»
«منظور؟»
نگاهش رو پایین انداخته بود تا با من چشم تو چشم نشه. این پا و اون پا کرد و بعد گفت: «میخوام بگم... من فربدم... بهت درمورد اسمم دروغ گفته بودم. راستش حتی تعداد دروغام هم یادم رفته.»
با تعجب سینه خیز شدم و گفتم:« چی؟»
گفت: «من از قبل تو چت می شناختمت... باور کن نمیخواستم بهت دروغ بگم... اولش برام جدی نبود... بعدش که دیدم... با اون هویتم میتونم جذبت کنم... همین جوری ادامه دادم. تا وقتی که فهمیدم کجا زندگی می کنی... خودت بهم گفتی یادته؟»
سر جام میخکوب شده بودم. خاطره ی فربد تو ذهنم اومد که تو چت می گفت بیست سالشه و عاشق بسکتباله. پسری که جلوم میدیدم همون بود؟
با غصه گفت: «اه میدونم... خیلی بد کردم... اخه هیچ ایده ای نداشتم که درموردم چه فکری میکنی. پولدارم نیستم و از چیزی که گفته بودم کم سن ترم... »
«چرا بهم گفتی دوست دختر داری؟»
گفت: «واقعا داشتم. ولی دوستش نداشتم. اصلا وقتی که رابطه م رو باهاش به هم زدم تازه فهمیدم چقد تو برام مهم بودی... میخواستم پیدات کنم... ولی فکر کردم اگه ازم خوشت نیاد... »
این پسر داشت دیوونه م می کرد. گرفتمش بغل و سرشو به سینه م فشردم. پیشونیشو بوسیدم و گفتم: «نه... واقعا یه تخته ت کمه.» خندیدم. اونم اول خندید و بعد با چشای خیس بهم نگاه کرد و گفت: «دوستم داری؟»
جوابش رو ندادم. لبهاشو بوسیدم و یه بار دیگه اومدم روش. امشب کار جفتمون خراب بود. باید یه بار دیگه می کردمش.
     
  
مرد

 
کون دادن پولی

سلام.



من كامرانم الان بيست و دو سالمه و برايه اولين بار تو ١٧ سالكي به اين پي بردم كه با دخترا زياد رابطه نميتونم برقرار كنم و به پسرا خيلي بيشتر علاقه دارم برايه همين تو اينترنت در مورده حسم تحقيق كردم و فهميدم كه به ما همجنس گرا ميگن برا همين دنباله اين بودم كه حسمو بيشتر درك كنم و ميخواستم بودنه با يك پسرو تجربه كنم برايه همين خيلي سعي كردم تو محله اي كه بوديم با كسي ارتباط برقرار كنم ولي ميترسيدم كه نكنه برام داستان بشه و همه بفهمن واسه همين اون اوايل با خيار و بادمجون با خودم حال ميكردم و كونمو حسابي باز كرده بودم و ديگه با بادنجونايه كلفت حال ميكردم و تو خيالم فكر ميكردم كيره سياهه و حسابي حال ميكردم يه روز كه تو فيس بوك در مورده گي ها سرچ زدم ديدم بعضيا به صورت پولي اون تو كار ميكنن منم گفتم چه بهتر منم يه صفحه ميسازم و هم كير پيدا ميكنم و هم پول ميگيرم پيجو ساختمو چندتا عكس از كونه سفيد و گنده ام گرفتم در مورده خودمم بگم قدم ١٧٠ وزن ٦٥ ولي يه كونه گردو قلمبه دارم كه خيليم نرمه...



بعد دو روز ديدم چند نفري منو ادد كردن يكيشون اسمش محمد بود و فعال بود منم رفتم تو چت بعد شلام و اشنايي فهميدم كه تنها زندگي ميكنه و يه خونه كوچولو تو تهران پارس داره فلكه سوم از قيمت پرسيد منم گفتم چقدر ميتونه بده اونم گفت ٣٠ تومان منم كه تاحالا منتظره همين بودم پرسيدم كيرش چند سانته اونم گفت ١٨ سانت ولي كلفت وقتي عكسشو برام فرستاد اب از دهنم راه افتاد منم قبول كردم و قرارشو برايه فردا گذاشتيم فردا راه افتادم كه برم اونجا يه ترسي تو دلم بود چون برايه اولين بار بود كه ميخواستم زيره يه نفر بخوابم و بهش كون بدم اونم يه كيره ١٨ سانتي وقتي رسيدم دره خونشون بهش زنگ زدم كه من رسيدم تو تنهايي گفت نترس اره فقط ميخوايم حال كنيم رفتم تو خونشون يه خونه ٦٠ ٧٠ متري وقتي وارد شدم بدونه معطلي اومد جلو باهام دست داد و لبامو بوس كرد منم كه تا اون روز از هيچ مردي لب نگرفته بودم حسه خيلي خوبي بهم دست داد و فهميدم كه حسم در مورده خودم درست بوده گفت خودتو حاضر كن منم شروع كردم به در اووردنه لباسام وقتي شلوارمو در اوردم يهو ديدم با دستاش شروع كرد به ماليدنه كونم از رو شرت و هي ميگفت واااي چه كوني از كونه دختراهم بهتره وقتي داشت كونمو ميماليد حسه خيلي خوبي داشتم بعد شرتمو جمع كرد داد كنار و با انگشتش سوراخ كونمو ماليد گفت وااااي سوراخ كونت فقط كيره منو ميخواد...



منم سرمو برگردوندمو لبشو بوسيدمو گفتم من امروز كاملا برايه توام هركاري ميخواي با من بكن كه عاشقه كيرم بعد يدونه زد دره كونم گفت برو توشو كاملا بشور كه ميخوام جرت بدم منم رفتم تو دستشويي و كاملا كونمو تميز كردم وقتي اومدم ديدم رقته تو اتاق خواب و كاملا لخته با اشاره كيرشو نشون داد وااااااي يه كيره سفيده كلفت كه نيمه شق بود منم پريدم رو تخت و كيرشو گرفتم تو دستم باورم نميشد كييييير تو دستام بود شروع كردم به ساك زدنه كيرش جوووون چه مزه خوبي داشت كيرش كاملا سيخ شده بود و من كه منتظره كير بودم با وله كيرشو تا ته ميخوردم بعد محمد گفت كونتو بزار رو صورتم برات بخورم بعد اونم شروع كرد به خوردنه سوراخ كونم تو اوجه لذت بودم كه گفت ميخوام بكنمت كاندوم بزارم گفتم نه ميخوام كيرتو حس كنم اونم از خدا خواسته قبول كرد من به پشت خوابيدم و پاهامو با دوتا دستش گرفت و كيرشو گذاشت رو يه سوراخ كونم گفت ميخوام بهت حال بدم



اروم اول كلشو كرد تو كونم حسه خيلي بهتري نسبت به بادمجون بهم دست داد من كه حسابي حشري بودم گفتم تا ته بكن تو اونم با يه فشار كيرشو تا ته تو كنم كرد واقعا داشتم لذت ميبردم شروع كرد به عقب جلو كردن تو كونم با مهارته تما وقتي باهاش يه كونم ميخورد اوجه لذت بود بعد از چند دقيقه تلمبه زدن شروع كرد ازم لب گرفتن انگار تمامه لذته دنيارو داشتم ميبردم در حالي كه كيرش تا ته تو كونم برد داشت لبامو ميخورد بعد شروع كرد به خودنه سينه هام با اينكارش داشتم ديمونه ميشدم كه گفتم منو به حالته سگي بكن اونم كيرشو در اوورد منم برگشتمو با دستام لايه كونمو باز كردمو گفتم تا ته بكن تو اونم باهاشو تو طرفم گذاشت و از بالايه كونم كيره كلفتشو كرد تو كونم واقعا كرده شدنو دوست داشتم واقعا دلم ميخواست كه جرم بده بعد از چند دقيقه كه تلمبه هاي محكم تو كونم ميزد ديگه صدايه اه اه من تو كله اتاق پيچيده بود و محمد هي ميگفت جوووون جووووون هميشه ميكنمت عزيزم حتي حرفاشم منو بيشتر تحريك ميكرد كه يهو گفت ابم داره مياد منم برگشتمو ابشو ريخت رو صورتم بعدش كه خودمو تميز كردم اومدو پولمو داد منم گفتم كه پول نميخوام خيلي خوب منو كردي اونم گفت كه نه اين پول حقته بگير منم كه بهترين حسه زندگيمو تجربه كردم پولو گرفتمو اومدم بيرون الان هم تو فيس بوك مشتريام زياده تو اين چند سال به خيليا دادم و از اينكه يه كون دارم كه ميتونم كير توش كنم خوشحالم عاشقه كيرايه كلفتم .

بووووس بوووووس

نوشته:‌ کامران
تو این شهر پر نقاب ، تو با اون بخواب ، من با قرص خواب ......
     
  
مرد

 
ساختمون نیمه کاره

سلام. امیرم.
پریروز داشتم می رفتم دانشگاه که نرسیده به دانشگاه یه ساختمون نیمه کاره هست , داشتم از کنارش میگذشتم که یه پسره که لباس خاکی تنش بود و بهم اشاره کرد که یه لحظه برم اونجا , گفتم حتمن کمک می خواد , یه پسر افغانی بود که هیکلش خیلی خوب بود ؛ قلمی و حسابی لاغر که من عاشق این هیکلام ؛ حالا ... قیافشم ازون با نمکا بودا ...بعد دیدم میگه می تونی این شماره رو برام سیو کنی و با کللی عذرخواهی ...خلاصه گفتم باشه و گوشیشو گرفتم که سیو کنم همینطور که داشتم توی منوی گوشیش دنبال کانتکتا می گشتم واقعن همینجوری یهویی دستم خورد به گالریش دیدم پسر پر از فیلم سکسیه ... یه لبخند بهش زدم و اونم دیگه داشت می مرد از خجالت ! بهش گفتم نه بابا اشکال نداره , خب سخته برات اینجا تنهایی ... گفت آره خیلی ...گفتم چرا برا خودت یکیو پیدا نمی کنی ؟ گفت نمیشه من افغانی هستم ... لهجش خیلی بامزه بود ... گفتم حالا چجوری سکس می کنی و دوست داری؟گفت هرجوری باشه اینجا دیگه مهم نیست ...گفتم دوس داری ارضا بشی ؟ دوزاریش نیافتاد و یه لبخند تحویلم داد , فکر کنم اصلن نفهمید چی گفتم ... دوباره پرسیدم اسمت چیه ؟ گفت منصور , گفتم منصور دوس داری سکس داشته باشی ؟دستمو انداختم رو شونش و اون یکم شوکه شد ...گفتم کسی هست اینجا؟


گفت نه امروز تعطیله همه رفتن خونه هاشون و من یکم کار دارم و اینجا نگهبانی میدم , گفتم خب با پسرا سکس داشتی ؟‌گفت نه تابحال , گفتم دوس داری ؟‌یکم مکث کرد و بعد سرشو انداخت پایین و خندید و باز هیچی نگفت و دوباره پرسیدم دوس داری؟گفت خب ... گفتم کجا می خوابی؟گفت اونجا و یه اتاقکو نشون داد و گفتم بریم اونجا آفتاب اعصابمو خورد کرده ؛ گفت بریم , رفتیم تو اتاقکش هیچی نداشت و یه تخته داغون یه گوشش افتاده بود و یه سری ظرف و لباس هم یه گوشه افتاده بود , گفت بشین چای درست کنم گفتم نه من کلاس دارم ؛ کار گوشیت تموم بشه میرم . نشستم و اونم گفت باشه و نشست و پرسید تو دوس دختر داری و مشکلی نداری و سکس داشتی و اینا ... منم گفتم نه خوشم نمیاد ازینکارا , گفت خودت چی با پسر سکس داشتی ؟ یه نگا بهش انداختم گفتم تو دوس داری الان ؟ چیزی نگفت , یکم فکر کنم ترسیده بود , گفتم نترس , هرجوری خودت بخوای , تا هرجایی خودت بخوای , چیزی نگفت , گوشیشو گذاشتم رو تخت و رفتم کنارش و دستاشو گرفتم ...آروم لبامو گذاشتم رو لباش , واو...انقدر نرم مگه داریم لب ؟؟؟ کلفتم بود لباش ...خلاصه من داشتم با لباش ارضا می شدم , همونطور با فشار خوابوندمش و لباشو می خوردم , لباشو بیخیال شدم و همونطور که روش بودم کیرمو می کشیدم رو کیرش اونم یواش یواش خودشو تکون می داد و خلاصه حسابی داشتیم حال می کردیم گفتم جووون ... اونم لباشو گذاشت رو لبام , از زیر شلوار راحتیش دیگه کیرش کاملن مشخص بود , منم که شلوار لیم داشت جر می خورد ...



همونجوری لبای همو می خوردیم و رو همدیگه آروم بالا و پایین می کردیم و گاهی هم فشار می دادم روش و اونم خوشش میومد که دیدم خودشو محکم چسبوند به من و کیرشو حسابی به کیرم فشار می داد و آه و آههههههه ش بلند شد و فهمیدم که ارضا شد و منم دکمه های شلوارمو باز کردم و داشتم ارضا می شدم که نوک کیرمو با دست گرفتم که نریزه تو شلوارم , ریختم بیرون و دکمه های شلوارمو بستم , اون همونجور رو تخت دراز کشیده بود و بهم نگا می کرد , برگشتم و بهش خندیدم و گفتم چطور بود حال کردی ؟ گفت عالییییی ... اومد جلو و باز لب تو لب شدیم , منم شمارشو گرفتم و سریع راه افتادم سمت دانشگاه که به کلاسم برسم , الان خیلی وقته که با همیم , خیلی از پسرای ایرانی با معرفت تره , خیلی هم کوچولو موچولو....عشقه منه , کلن قرار شده همینجا بمونه , فعلن تو ساختمن خود ما سرایداری می کنه...

کامی
تو این شهر پر نقاب ، تو با اون بخواب ، من با قرص خواب ......
     
  
مرد

 
دود از کنده بلند میشه

سلام. اسم من امیره 26 ساله.

قبل از عید رفته بودم تهران کار اداری داشتم رفتم و دیدم اون کسی که باید برای من کاری انجام بده 2 ساعت دیرتر میاد و بخاطر همین رفتم پارک در شهرک مرزداران نشستم و روزنامه خرید تا مطالعه کنم تا وقت بگذره دیدم روبروی من یک مرد شیک پوش و سن بالا حدود 50 سالشه بود نشسته و همش منو نگاه می کنه مغز منم مثل رادار می چرخید و اونو می پاییدم که چرا اینقدر منو نگاه می کنه دیدم کم کم اومد پیش من نشسته و گفت می تونم روزنامه شما رو بخونم منم تعارف کردم و دادم بخونه و بعث فوتبال و کیروش و از این کوس و شعر ها دیدم بدجوری به باسنم و کیرم نگاه می کنه

اولش فکر کردم می خواد کون بده دیدم روزنامه رو کنار گذاشت و شروع کرد از من پرسیدن بچه کجایی اینجا چیکار می کنی منم براش گفتم برای کار اداری اومدم و از این حرفا باید 2 ساعتی منتظر بمونم تا مسئول اون واحد بیاد اومدم پارک برگشت به من گفت اندام متوسط و خوبی داری ورزشکاری و از این حرفا منم جوابشو دادم دیدم به من گفت خانمم و بچه ها رفتن ویلا توی چالوس و خونه خالیه میایی بریم چایی و میوه در خدمت شما هستم منم گفتم نه ممنون من باید برم کار دارم دیدم زیاد اصرار می کنه منم تو دلم گفتم این می خواد منو بکنه گفتم خب بد نیست حتما لاپایی می زاره و زود آبش میاد با خودم تو فکرم اینو تصور می کردم گفت بریم خونه کسی نیست خوش می گذره منم گفتم باداباد بریم ببینم چیکار داره تو راه دیدم همش به کونم نگاه می کنه منم رک و پوسکنده بهش گفتم دنبال کردن کسی هستی راستش و بگو . اونم گفت آره از تو خوشم اومده می خوای یه حالی به تو و به من بدم گفتم مال تو بلند می شه مگه گفت بیا بریم نشونت بدم



خلاصه سرتونو درد نیارم رسیدیم خونه راستش منم کیرم شق شده بود و سوراخ کونم هم می تپید اونایی که کون دادن می دونن چه حسی داره رفتیم تو و به من راهنمایی کرد و گفت برو دستشویی و دستشویی کن و توی کونتو چطوری بشور وقتی کارتو کردی شیلنگ آب رو بزار دم سوراخت و با فشار باز کن بزار آب بره تو کونت و بعد که پر شد با فشار خالی کن 5 بار این کارو بکن تا همه چی ازش خارج بشه و فقط آب خالی بیاد اونوقت توی کونت تمیز می شه دیدم عجب واردی هست این مرده . بهش گفتم من اهل ساک زدن نیستم فقط می تونم کون بدم اونم قبول کرد اومدم رفتیم تو تختخوابش و منو کم کم لخت کرد فقط شورت بود پام خودشم لخت شد و دیدم یک کیف کوچیک هم همراشه گفتم این چیه گفت این لوازم هستش نگران نباش دیدم بله آقا بدجوری حرفه ایی هستش بازش کرد منو دمر کرد و شورتمو از پام در آورد من هنوز کیرشو ندیده بودم چطوریه دیدم یک ماده قهوه ایی رنگ به سوراخ کونم مالید و گفت دمر باش و کونمو به هم فشار می داد و بعد ولش می کرد چند بار این کارو کرد و بعد گفت سوراخت چطوره گفتم بدجوری می خواره مواد کارشو کرده بود بعد اسپیری زد و گفت 5 دقیقه همینطوری بخواب تا من بیام



منم دمر کردم خودمو دیدم آقا اومد به کیر کلفت و شق شده وای وحشت کردم اندازه کیر من بود ولی بدجوری کلفت بود مخصوصا سرش واقعا بزرگ و کلفت بود من ترسیدم پاشدم گفتم برو این خیلی کلفته تو نمی ره منو می کشی گفت نترس اگه دردت گرفت نمی کنم خلاص دوباره دمر شدم یک ژل به سوراخم زد و با انگشتش با اون ور رفت خلاصه دیدم یک انگشت و بعد 2 انگشت تو سوراخمه دیگه سوراخ گشاد شده بود گفت دارم می زارم بزارم یا نه منم بدجوری دوست داشتم کیر کلفتش بره تو گفتم بزار و نوک کیرشو گذاشت و گفت یک نفس عمیق بزن منم زدم دیدم رفت تو درد عجیبی داشتم باشو گاز گرفتم خودمو جمع کردم گفت شل کرد مره توش پرسیدم چقدری رفت توش گفت نصف کیر تو کونته دیدم واقعا خوبه هم درد داره و هم لذت بعد خودم بهش گفت بنداز تا ته بره توش اونم با فشار انداخت تو و حدود 1 دقیقه همینطوری موند و بعد دیدم آروم آروم داره جلو و عقب می کنه

باورتون نمیشه یک لحظه تلمبه هاش محکم شد و همینوری داره می کوبه و منم دارم حال می کنم و هی می گم تند تر بزه عزیزم دوستت دارم خلاصه دوستان عزیز این مرد 50 ساله جا افتاده حدود 40 دقیقه منو گایید به هر نوع و روشی که دوست داشت از روبرو و دمر و بغل و خوابیده و آخرش گفت من می خوابم تو بیا بشین رو کیرم منم نشستم دیدم کیرش به روده هام خورده من بالا و پایین می کردم آخرش گفت داره آبم میاد دمر شو می خوام بریزم توش منم فوری دمر شدم کرد تو کونم و تا قطره آخر آبشو ریخت توش و بلند شد رفتیم دوش گرفتیم و گفتم منم می خوام آبمو بریزم برام جلق زد باورتون نمیشه اینقدر از کیرم آب ریخت در عمرم اینقدر آب نریخته بودم.واقعا راست گفتن که دود از کنده بلند میشه

***

خلاصه تا ظهر پیشش موندم و یکبار دیگه منو کرد و اومدم لباس پوشیدم بهش گفتم چرا اینقدر آبت دیر می آید گفت وقتی تو دمر خوابیده بودی گفتم 5 دقیقه همینطور باش من کمی شیره خوردم بخاطر همین آبم دیر اومد منم اومدم رفتم کار اداری رو انجام دادم و برگشتم شمال برای من جالب بود و طعم کون دادن رو هم چشیدم این بود خاطره بنده در تهران که کونی شدم و دوست دارم با سن بالاها باشم...



نوشته: امیر
تو این شهر پر نقاب ، تو با اون بخواب ، من با قرص خواب ......
     
  
مرد

 
یه روز خوب و گی

خونشون نزديكه خونومون بود فردا خانواده من و اون ميخواستن برن شهرستان منم طبق معمول ازسركار اومدم و شامم و خوردم روتختم دراز كشيدم اس داد فردا پايه حموم هستي منم جواب دادم عاشقتم صبح قرار بود ٩بياد من از هشت بلند شدم شوفاژو روشن كردم و خوابيدم زنگ زد اومد داخل گفت بريم منم پشتش راه افتادم رفتيم تو حموم جفتمون شلوارك داشتيم دراورديم تي شرت رو هم در اورديم نوبت ب شرتامون رسيد كير من ك سيخ شده بود اونم همينطور همزمان دست گذاشتيم رو كير هم ديگه من يكم مالوندم و شرتش و كشيدم پايين اونم واسه من وكشيد پايين رفتيم زيره دوش و اب بازي بعد شروع كردم سينه هاش رو ماليدن پف كرده بود ميك ميزدم ايستاده بود كم كم رفتم پايين و ي كم با دست كيرشو ماليدم و سرشو گذاشتم دهنمم يواش ليسش ميزدم و تو دهنم عقب جلوش ميكردم صداي ليس زدنم حموم رو پر كرده بود و نفساي اون هنوز اب باز بود با دستش شير اب رو بست با دستام كونش روهم ميمالوندم خوب ك واسش ساك زدم ب كمرم خوابيدم اومد روم شروع كرد گردنم رو ليس زدن و ميك زدن با دستاش سينه هام رو ميمالوند لذت ميبردم بعد شروع كردن ميك زدن سينه هام واي اوج لذته من بود يواش مثه خودم اومد پايين و يكم با كيرم ور رفت گذاشت دهنش و واسم ميخوردش ليس ميزد سرشو تف مينداخت روش جلق ميزد خودم پاهام و گرفتم بالا سولاخ كونم يكم اومد جلو چشش ي تف انداخت رو سولاخمو با زبون ليس ميزد دلم نميخواست تموم شه زبونشو لوله ميكرد يواش حول ميداد داخل ي انگشتشو گذاشت رو سوراخم و تكون تكون ميداد دلم ميخواست فرو كنه توش دوباره زبونش و گذاشت رو سولاخم و ليس ميزد انگشتشو دوباره گذاشت اينبار فرو كرد تو ي سوزشي تو كونم حس كردم ولي فقط اه اه ميكردم خب كه بازي بازي داد درش اورد دوباره با زبونش ليس ميزد دوتا انگشتشو گذاشت دمه سولاخم و يواش فشار داد داخل ي اخ گفتم و داخل نگه داشت ميچرخوند اينقد چرخوند ك جا باز كرد بلند شد دوزانو نشست سر كيرشو ي تف انداخت و خوب مالوند گذاشت دمه سولاخم اروم فشارش داد صداي نفسام شديدتر شد تا ته رفت خيلي ميسوخت اما لذت داشت دوسش داشتم يواش يواش عقب جلو كردم يكم ك جا باز كرد خودم كيرشو عقب جلو ميكردم چ لذتي بود واسم درش اوردم خوابوندمش نشستم رو كيرش و بالا پايين ميرفتم اونم با كيره من ور ميرفت اينقد لذت داشت ك دوست نداشتم ابش بياد ولي ديگه اخرش بود شدت تلمبه زدن رو كيرش رو بيشتر كردم حس كردم سرش داره بزرگ ميشه تا ته رو كيرش نشستم يهو داغ شدم ابه خودمم اومد ريخت رو شكمش نگام تو نگاش بود چشامون خمار بود همينجوري خودم و انداختم تو بغلش كيرش از تو كونم اومد بيرون تو همون حالت برگشتم همون ٦٩ خب كيرشو ميك زدم اونم جبران ميكرد ابه جفتمون تخليه شد ي چند لحظه اي همينجوري خوابمون برد پاشديم ي دوش گرفتيم و رفتيم خوابيديم.***

نوشته: حسام
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
     
  
صفحه  صفحه 63 از 85:  « پیشین  1  ...  62  63  64  ...  84  85  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

Gay Stories - داستان های سکسی مربوط به همجنسگرایان مرد

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA