انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 13 از 14:  « پیشین  1  ...  11  12  13  14  پسین »

Ghorbani Sex | قربانی سکس


مرد

 
با سلام خدمت دوستان گلم
بابت تاخیر معذرت می خوام
در اسرع وقت، قسمت جدید رو آپلود می کنم
     
  
مرد

 
با سلام خدمت نویسنده گرامی
داستانت عالی داره پیش میره
فقط سعی کن زود به زود اپ کنی
با تشکر
     
  
مرد

 
قسمت هفتم از فصل سوم

... در رو باز کردم! ... شیدا تنها دم در بود! ...
تیپی که زده بود فوق العاده بود.

موهاشو دم اسبی بسته بود با یه لباس شب که بالاش سفید بود؛ دکلته کیپور دار بود و یه خورده چاک سینش پیدا بود و قوص کنار سینه هاش از بغل پیدا بود. تیکه پاینشم که دامنش بود، مشکی به هم وصل بود و تنگ به بدنش چسبیده بود. کوتاه بود و تا زیر کونش بود تقریبا. یه کفش پاشنه بلند سفید رو هم باهاش ست کرده بود.

موهای بور دم اسبی شدش رو آورده بود روی سینه هاش چون بلند بود. پوست سفیدش که بیشتر تو بلور زیر گردنش و بالای سینش و رونای نازش که انگار اصلا بدون مو آفریده شده بود کلا آدم رو محو تماشی خودش می کرد.شکم صافش تو اون لباس تنگش و کون تاقچه خوشگلش و پهنش که با کمر باریکش، وقتی راه می رفت خودنمایی خاصی داشت و می درخشید.

قد بلندش که با کفش پاشنه بلندش که از شونه من بالاتر اومده بود، کنار من راه می رفت و دستش دور کمرم بود و منم فقط بهش خیره شده بودم و اونم با لبخند ملحیش منو همراهی می کرد.

رفتیم نشستم رو مبل و منتظر مینا موندیم. بغل من نشسته بود و دستاش رو پاهام بود و منم دست انداختم دور کمرش و به سمت من کج شده بود و پاهاشو به سمت من جفتی کج کرده بود و رون پاش به خاطر لباس کوتاهش و جمع شدنش، بیشتر تو چشم میومد. بدن نرم و خاصش زیر دستام، دستامو داشت آتیش میزد.

به هم نگاه می کردیم و اونم بهم لبخند می زد. به صورتم نزدیک شد و یواش چشاشو بست و آروم لباشو گذاشت رو لبام و شروع کرد به بوسیدن. منم چشامو نمی بستم چون می خواستم مدام نگاش کنم به خاطر صورت خوشگل و پوست زیباش و موهای بور دم اسبیش، لب کوچولوش و دماغ کشیده و چشای شیطون و خمارش. شروع کردیم لب گرفتم و اون دستاشو انداخته بود گردن من و منم دستام دور کمرش بود و نوازش می کردم.

مینا: خوب خوب، تک خوری نداشتیم!

مینا از اتاق اومد بیرون و یه لباس شب مشکی پوشیده بود که پاینش دامن چین دار باز بود و بالاش تاپ مانند بود و بازوهای خوشگلش تو چش میومد ولی سینه هاش پیدا نبود و چون سینه هاش از شیدا بزرگ تر بود تو اون لباس کلی خودشو نشون میداد و خودنمایی می کرد و به آدم چشمک می زد. کفش پاشنه بلند مشکی هم پاش کرده بود و موهاشو کامل باز گذاشته بود و یه خوردش رو شونه هاش ریخته شده بود از دو طرف.

راه که می رفت چنان قری میداد که می خواستی همونجا درسته قورتش بدی. به عمد برای من قر میومد که من بیشتر جذب اون بشم. هر دو آرایش ملایمی کرده بودن.

شیدا: مینا یه آهنگ بزار تا با هم برقصیم.
مینا: همین الان (با یه چشمک)!

مینا رفت تلویزیون رو روشن کرد و از فلاشی که داشت یه آهنگ انتخاب کرد! یکی از آهنگ های پیت بول بود. مشروب روی میز بود و همه یه پیک ورداشتن.

(دوستان برای حس کردن این قسمت، آهنگ (Time of our lives به نام زمان زندگی ما از پیت بول رو دانلود و گوش بدن)
(لینک دانلود: niksho.com/music/04.%20Time%20of%20Our%20Lives%20(feat.%20Ne-Yo)%20[128].mp3 )


I knew my rent was gon' be later 'bout a week ago " "

(متن آهنگ پخش شده)

شیدا پیکشو ورداشت و پاشد و با مینا وسط نشیمن شروع به رقص غربی کردن.

(... Have me a good time, before my time is up
قبل از اینکه وقت تموم بشه بیا با هم خوش بگذونیم)

به منم اشاره می کردن که بیام باهاشو برقصم.

( Hey, let's get it now
هی بیا شروع کنیم)

شیدا رقصش عالی بود و مدام خم می شد رو زانوهاش و کونشو خم می کرد طرف من و گاهی سمت مینا. خم که می شد رونش بیشتر تو چش میومد و لباسش بیشتر بالا می رفت که من بتونم ببینم زیر لباس چی پوشیده. ولی زیاد نمیشد دید. مدام میکشیدش پایین به عمد که من نتونم چیزی ببینم. از جلو هم که خم می شد، چاک سینه های لرزونش بیشتر مشخص می شد.

( I took another shot
من یه گیلاس مشروب دیگه میگیرم

Told her drop, drop, drop, drop it like it's hot
بهش بگو اونطوری که تحریک برانگیز باشه تکونش بده

Dirty talk, dirty dance
حرف کثیف ، رقص کثیف)

مینا هم تقریبا خوب می رقصید و بیشتر می خواست جلو شیدا کم نیاره ولی شیدا خیلی حرفه ای این کار رو می کرد. لباس مینا هم این ور اون ور می شد با تکوناش و کوتاه بود و روناش با هر تکونی بیشتر مشخص می شد و سینه هاش تو لباس بالا پایین می شد و این ور اون ور می شد. مینا بیشتر عاشق لباس های عروسکی بود و منم دوس داشتم.

شیدا دستمو گرفت و منم رفتم وسط باشون رقصیدم؛ من که زیاد رقص بلد نبودم. شیدا جلو من می رقصد و اومد جلو من برعکس شد با رقص خم شد و کونشو به من می مالوند. عین همینا که تو فیلما میشه دید. وایساد و دستشو برگردونتد عقب و دور گردنمو گرفت و باز خودشو از کون به من می مالوند.

مینا هم اومد از پشت به من چسبید و می رقصید و سینه های نرم و گندش به کمرم می خورد. منم دس کرده بودم دور کمر شیدا و بعد یه دستمو آروم آوردم زیر سینه هاش و یکی هم آهسته بردم تا زیر شکمش.

(But everyday above ground is a great day, remember that
اما یادت باشه هر روز روی این زمین یه روز عالی هست)

شعر تموم شد و با چنتا پیکی که اونا خورده بودن خیلی سرشون گرم شده بود و منم تقریبا داشتم گرم می شدم. مینا از پشت محکم منو چسبیده بود و شیدا هم از جلو. شیدا برگشت رو به من و با دستاش دور صورتمو گرفت و شروع کرد لب گرفتن. دستمو بردم دور کونش رو اون لباس تنگش که جنس خیلی نرم و باحالی داشت. خط شرت نداشت و حدس زدم از این شرتا که فقط یه خط لای کونی داره پاش هست.

مینا هم از پشت خودشو به من می مالید. مینا کم کم اومد بغل ما ایستاد و صورتشو به صورت جفتمون نزدیک کرد و شیدا برگشت نگاش کرد و از هم لب گرفتن. دستمامونو دور هم گرفتیم. دست راستم دور شیدا و دست چپم دور کمر مینا بود و اونا هم همین طوری. کلی از هم لب گرفتن و بعد باز صورتشونو آوردن سمت صورت من و هر دو، دو طرف لبمو شروع به خوردن کردن.

دستامو برده بودم رو کوناشون و می مالیدم. از رو لباس کون مینا و شیدا رو میمالیدم و کون مینا نرم تر بود چون گنده تر بود. زبون همو می خوردیم و لبای همو گاز می گرفتیم. این اولین تجربیه سکس 3 نفره من بود اون هم با دو زن هم زمان.

شیدا سریع رفت عقب و خواست تیشرتمو در بیاره و مینا هم سریع نشست و شلوارمو کشید پایین. هم زمان لختم کردن. شیدا دس می کشید به سینه هام و لب می گرفتیم و دست مینا بود که دور کیر شق شده من پیچ و تاپ می خورد و بعد گرما و خیسی دهنشو حس کردم.

ته کیرمو با دستش محکم گرفته بود که حس می کردم داره کیرم خفه میشه و کیرم که حس خیسی و خنکی بهش دس می داد که نشون میداد کامل درش میاره و دوباره می کنه تو دهنش و پیچ و تاپ دهنش که به سر کیرم یه حال خاصی میداد.

چراغا کامل روشن بود و همه چیزو میشد دید. ساعت دیگه از 11 گذشته بود و داشت به نیمه شب نزدیک می شدیم. شیدا منو ول کرد و رفت پایین نشست و حالا من تونستم به پایین نگاه کنم و ببینم چه خبره.

مینا طوری نشسته بود که دامنش باز شده بود و پهن شده بود اونجا و با دست راستش کیرمو محکم گرفته بود و مک می زد. شیدا هم رو زانوهاش نشسته بود و کونشو به عمد داده بود عقب و کمر باریکشو داده بود داخل تا بیشتر کونش خودشو نشون بده. کونش رو پاشنه های کفشش پهن شده بود و از بالا با اون کمر باریکش بیشتر خودشون نشون می داد و چاک سینش که تو اون لباس، هی زیاد و کم می شد با اون موهای دم اسبی نازش. خیلی سفید تر از مینا بود چون خیلی زن بوری بود.

به من نگاه میکرد و لبخند می زد و من محو اون خنده نازش بودم. اصلا با مینا متفاوت بود. نشست کنار مینا و مینا همون طور که دستشو دور کیر من حلقه کرده بود برگشت و با شیدا لب گرفت.

هر دوشون برگشت به بالا نگاه کردن و ...

ادامه دارد ...

لطفا با نظرات، پیشنهادات و انتقادات خود من رو در ادامه داستان یاری کنید

قسمت هشتم، جمعه همین هفته
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 
قسمت هفتم از فصل سوم

شیدا به مینا گفت که بره پشت چونم. خودشم باز با عشوه کیرمو گرفت و رو سرش لیس می زد و با دهن کوچولوش نوکشو می کرد دهنش و مکش می زد. دست راستش، ته کیرمو گرفته بود و دست چپش رو برده بود زیر تخمام و نوازش می کرد.

مینا رفت پشت کونم نشست و سرشو کرد تو کونم و شروع کرد لیس زدن وسط چاک کونم. وااااای داشتم دیونه می شدم. خیلی با هم هماهنگ بودن و معلوم بود بار اولشون نیست از این کارا می کنن. مینا زبونشو میزد رو سوراخ کونم و با زور می خواست زبونشو بکنه تو سوراخم. سوراخ کونم مدام باز و بسته میشد و حس می کردم داره کم کم زبونش میره تو کونم. از بس خیسش کرده بود و باهاش ور رفت.

شیدا هم مشغول کیر من بود و گاهی دستاشو میذاشت بغلم و سرشو فشار میداد تا کیرم بره ته حلقش و یه اوق میزد و دوباره درش می آورد و نفس می گرفت و آب دهنشو باز می ریخت رو کیرم و از کیرم می ریخت روی سرامیکای کف اونجا. با اون دهن کوچیکش که به زور کیرم توش جا میشد، ساک زدنش عالی بود و طوری دهنشو می چرخوند که فک می کردم الان کیرم پیچ می خوره یا کنده میشه از ته.

جفتی از عقب و جلو داشتن لیسم می زدن و منم در حال دیونه شدن بودم. شیدا رفت پشت و به مینا گفت که بره جلو. خودش شروع کرد لیس زدن کونم. دستاشو گذاشته بود رو لومبرای کونم و رو چاک کونم رو بوس می کرد و لیس می زد و با دستاش نوازش می کرد. بعد از هم بازش کرد و شروع کرد وسط کونمو لیس زدن از بالا تا پایین روی سوراخ کونم که به تخمم می رسید. بعد باز شروع کرد به لیس زدن سوراخ کونم. مینا اینقدر با زبونش باش ور رفته بود که دیگه جا باز کرده بود و مدام باز و بسته میشد. سرشو از پشت با دستام گرفته بودم و به عقب متمایل شده بود و اون یکی دستمم سر مینا رو گرفتم که در حال ساک زدن کیرم بود. مینا هم کیرمو تا ته می خورد و اوق می زد و خیلی سعی می کرد که از شیدا کم نیاره.

شیدا از پشتم بلند شد و بهم چسبید و شروع کردیم لب گرفتن از هم و مینا هم هنوز اون پایین مشغول کیر خوردن بود. دستمو برده بودم پشت کون شیدا و میمالیدمش. شیدا هم مدام به من نگاه می کرد و میگفت جوووون، عزییییزم! مینا هم بلند شد و از جلو بهم چسبید و گردن و گوشمو می خورد. اون یکی دستمم بردم زیر کون مینا از روی لباس می مالیدمش.

شیدا منو حل داد عقب و انداختم رو یکی از مبلای بزرگ اونجا. مینا اومدم بغلم نشست و شیدا هم دو تا پاهاشو به زور باز کرد و نشست رو پاهای من. دست می کشید رو سینه هام و خوابید رو من و شروع کرد لب گرفتن از منو مینا هم دس می کشید روی رونام. کلا من کیش و مات شده بودم، هدایت همه چیز بر عهده شیدا شده بود.

دکلته سفیدشو از بالا کشید پایین و سینه های خوشگلش افتاد بیرون. نوک و حلقه کوچولو سینش با رنگ صورتی و متمایل به گلبه ای کم رنگ و گرد و سر بالاش با اون سایز 75، کاملا روی صورت من بود. زیر یکیشو گرفت و آورد سمت دهن من و منم از خدا خواسته شروع کردم لیس زدن و مک زدن نوکش.

دست چپو دور کون شیدا کرده بودم و دست راستمو انداخته بودم دور کمر، روی کون مینا؛ شیدا دستشو از روی سینش ورداشت و لباس مشکی تنگشو کشید بالا و اومد روی صورت من.

یه کس بدون مو عین بدنش! اصلا بدنش نیاز به اپلاسیون نداشت چون بور بود و موهایی که داشت خیلی ریز و زرد بود و اصلا مشخص نبود. رنگش دقیقه شبیه سینه هاش بود و لبه های داخلی کسش یه خورده ازش زده بود بیرون و خیلی خوشگل به به نظر میومد.

شیدا: کسمو بخور ببینم چند مرده حلاجی! (ضرب المثل: کنایه از تبحر داشتن)
پویا: ای جان، من عاشق خوردن کسم، اونم کس تو شیدا جون!
مینا: ای نامرد، تو که عاشق خوردن کس من بودی فقط!

تو همون لحظه کامل شیدا اومد روی صورتم و کسشو انداخت تو دهنم. دستامو دو طرف کونش گرفته بودم و کسشو با زبونم لیس زدم. یه خورده شور بود و خیس شده بود. ولی بوی بدی نمی داد و بوی طبیعی بدنشو می داد چون حموم کرده بود و با بوی عطری که تو تنش بود آدم رو حشری می کرد.

یه لحظه احساس خیسی و سردی رو کیرم کردم. متوجه شدم که مینا رفته پایین و داره کیرمو ساک می زنه ولی نمی تونستم ببینم چطوری ولی متوجه می شدم که داره حسابی بهش حال میده. با دست چپش که روی رونم حسش می کردم، ته کیرمو گرفته بود محکم و به پایین فشار می داد و کیرمو تا اونجایی که کیرمو گرفته بود می خورد محکمو می پیچوندش. دست راستشم روی شکمم می کشید.

زبون من تو کس شیدا می چرخید و بعد یهو کسشو کامل کردم دهنم. کسش زیاد تپلی نبود مثل مینا ولی چون رنگ روشن و شکل قشنگی داشت، دوسش داشتم. کل کسشو کردم دهنم و شیدا هم نامردی نکرد و محکم خودشو چسبوند به صورتم و صدای آه و ناله شیدا بود که تو گوشش طنین انداز می شد. با اون صدای ناز و دلنشین و نازکش. (راستی صدای خیلی باحالی داشت و من خیلی عاشق صداش بود، تن خاصی داشت. واقعا ناز و دلنشین بود.)

دستم روی کون نرم و ظریف شیدا می چرخید و کسش تو دهنم می چرخوندم و گاهی زبونمو تو چاک کسش بالا پایین می کردم و توش بازی می کردم و تو سوراخ کسش می چرخوندم. گاهی محکم خودشو میزد به صورتم که کسشو بچپونه تو دهنم و احساس خفگی بهم دست میداد و بزاق دهنم که کلی آب ترشع کرده بود و با آب کسش قاطی شده بود و یه چالاپ چولوپی می کرد و یه خوردشو می رفت تو دهنم و مزه شورش دیگه اشباع شده بود تو دهنم.

مینا اون پایین دست بردار نبود رو کیرم و دیگه واقعا داشت آبم میومد که شیدا رو روی خودم زدم کنار و:

پویا: مینا بسه بسه، داره آبم میاد، خیلی حساسش کردی.

شیدا و مینا به هم نگاه کردن و کلی خندیدن.

شیدا: آخی عزیزم، فدای تو بشم که داغون شدی، دیگه داره چیزی ازت نمی مونه!
مینا: پویای من قویه، بیدی نیست که با این کسا بترسه!

بعد زدیم زیر خنده با هم. ولی باز دست بردارد نبود این شیدای نامرد. به عمد می خواست دمار از روزگار من دربیاره. تو همون حالت برگشت پاهاشو گذاشت روی مبل دو طرف من و کسشو باز داد طرف من و خودش خم شد پایین رو کیرم. باز من نمی دیدم اون زیر چه خبره. فقط حس می کردم که کیرمو محکم گرفتن.

شیدا: بخور کسمو باز، محکم بخور، راضی نیستم هنوز است!

شروع کردم باز کسشو لیس زدن و از وسطش کوچولو کوچول مک می زدم و کلی خیس شده بود. دوباره خودشو فشار داد عقب کسش کامل رو صورتم بود و منم باز کردم دهنم کامل و شروع کردم مک زدن. هر کاری می کردم نمیشد سیرش کرد، نمی دونستم چیکار کنم، واقعا جلوش کم آورده بودم.

صداشونو میشنیدم که دارن از هم لب می گیرن.

مینا: فدات بشم، خیلی دوست دارم!
شیدا: عزیز دلم، من عاشقتم مینا خوشگلم!
مینا: خوشگل تویی جیگرو!

باز شروع کردن لب گرفتن از هم و کیر منم تو دستشون بود و داشتم یه خورده بهش تنفس میدادم که آبم نیاد آبروم بره هرچند واقعا تو این حالت نمیشه جلو خودتو بگیری. کس شیدا رو هر طور که می شد می خوردم و لیس می زدم و مک میزدم. هر چی که بلد بودم رو می خواستم نشون بدم بریزم بیرون.

بالای کسشو کردم دهنم، چوچولشو کرده بودم دهنم و محکم مک می زدم که یه خورده به خودش پیچید و آه و نالش بیشتر شد؛ فهمیدم این قسمت عالیه و باید روش تمرکز کنم. شروع کردم محکم چوچولشو که با وجود کس کوچولوش، نسبت به کس مینا بیشتر مشخص و گنده تر بود مک زدن. زبونمو تو کسش می کشیدم و می آوردم رو چوچولش و باش ور می رفتم. دستمو دور کمرش، بالای کونش گرفته بودم که بتونم راحت رو صورتم هدایتش کنم.

یهو شروع کردن به خوردن کیرم و از صدای شیدا و حالت بالا پایین شدنش رو تنم متوجه شدم که داره اون کیرمو می خوره و با اشتهای خاصی اون رو می خورد. ته کیرمو گرفته بود و نوکشو محکم مک می زدم و سرشو مثه مارپیچ می چرخوند رو کیرم. منم دیونه تر شدم و بیشتر چوچولشو مک می زدم و گاهی زبون می زدم تو سوراخ کسش و لبه های داخلیش که اومده بود بیرون رو بیشتر مک می زدم. و باز برمی گشتم رو چوچولش و باز مشغول مک زدن بودم. صورتم خیس شده بود خصوصا دماخم که تو اون حالت بیشتر میرفت سمت سوراخ کسش.

یهو با حالت عجیبی به خودش پیچید و محکم کسشو به صورتم فشار داد و منم محکم تر کسشو مک زدم و یهو از حرکت ایستاد و دیگه آه و ناله نکرد. احساس خیسیه بیشتریم تو دهنم حس کردم که یه خورده شورتر بود، احتمالا ارضا شده بود اونم توی دهن من. یه خورده آب دهنمو دادم بیرون دزدکی که متوجه نشن من دوس ندارم.

مینا: عززییییزم، ارضا شدی؟!
شیدا: اوهوم!

بعد چند ثانیه بلند شد و اومد کنارم نشست و منو بغل کرد و سرشو گذاشت رو شونم و به مینا نگاه می کرد و لبخند می زدن به هم.

مینا: دیدی شیدای جون، می خواستی حریف پویا بشی؟! دیدی چی شد!
شیدا: اوهوم، آره واقعا، خیلی بدن سفتی داره نمیشه باش کل انداخت، البته باز کار دارم باهاش، فک کرده(رو به من با حالت لبخند شیطنت وار).

واقعا این رو بگم که، اگه یک دقیقه دیگه ادامه داده بودن، آب من بود که با حالت فواره می زد بیرون ولی شیدا فک می کردم من خیلی بدن محکمی دارم و نمی دونست یه چنتا ساک دیگه، اونم به حالت خوردن این دو نفر، هیچ کس و هیچ چیز نمی تونست جلوی آب منو بگیره!

کیر من تو دست مینا بود و گاهی باهاش ور می رفت و گاهی از سرش مک می زد و بوش می کرد تو همون حالت که نشسته بود. مینا اومد بالا و خم شد سمت من و شروع کردیم لب گرفتم و منم سینه هاشو می مالندمو. برگشت سمت شیدا و گفت:

مینا: عزیزم، می تونی لباسمو کلا در بیاری، خیلی خستم کرد.

شیدا هم از بغل من پاشد نشست رو مبل و تو اون حالت که من مشغول لب گرفتن با مینا بودم، اون هم زیپ پشت لباس مینا رو باز کرد و از دو طرف داشت لباسش باز می شد ...

ادامه دارد ...

لطفا با نظرات، پیشنهادات و انتقادات خود من رو در ادامه داستان یاری کنید

قسمت هشتم، جمعه همین هفته
     
  
مرد

 
تا اینجا خوب پیش اومده
خسته نباشی نویسنده گرامی
منتظر قسمت جدید هستیم
     
  
مرد

 
قسمت هشتم از فصل سوم

ساعت نزدیک به 12 بود و داشت از نیمه شب می گذشت و من با مینا و شیدا غرق در لذت سکسی بودم.
مینا روی پاهای من رو مبل نشسته بود و لب می گرفتیم و شیدا هم زیپ لباسشو از پشت باز کرد و لباسش از بغل شل شد. من دست کردم لباسشو از بغل کشیدم پایین. شیدا رفت پشت مینا ایستاد و کمک کرد که لباس مینا رو از تنش در بیاره. سینه های بزرگ و خوشگل مینا ریخت بیرون و تو اون حالت آویزون شد روی بدن. سینشو گرفت و کرد دهنم. کلا خیلی سعی داشت با شیدا رقابت کنه.

شیدا هم از پشت کمک کرد لباس مینا رو درآورد و کلا لختش کرد و اون هم هیچی تنش نکرده بود؛ بدون شرت و سوتین. قبل از لخت شدن هم کیرم می تونست دقیقت کسش رو تو اون حالت که روم نشسته بود حس کنه.
داشتم از مینا لب می گرفتم که صدای آه و ناله مینا بلند شد و متوجه شدم که شیدا در حال لیس زدن کس میناست تو همون حالت که کمرش رو خم کرده بود و کونش رو داده بود بالا.

از زیر مینا درومدم و مینا دستشو زده بود به بالای مبل و زانوهاش روی مبل بود و کونشو داده بود عقب و شیدا هم دو دستش رو کون مینا بود و در حال خوردن کس مینا بود. شیدارو یه لحظه کنار زدم و رفتم زیر مینا نشستم و سرمو به لبه مبل زدم. شروع کردم خوردن کس مینا.

شیدا: ای ول، یه چیزایی هم بلدی، ترشی نخوری یه چیزی میشی!
مینا: آی ... چی فک کردی پس! پویا عالیه؛ تازه کجاشو دیدی؛ آه ... آییی ...!

شیدا هم اومد روی من و شروع کرد کون مینا رو لیس زدن. هر دو داشتیم از عقب و جلو، مینا رو لیس می زدیم و بهش حال میدادیم. کون گنده و نرم و اون کس تپلش کلا در حال خوردن توسط ما بود.

یهو احساس داغی عجیبی کردم. شیدا کیرم رو گرفت و یواش کرد توی کسش. یه کس داغ و تنگ. همون طور که داشت کون مینا رو می خورد، روی کیر من هم بالا پایین می شد و صدای همه مون درومده بود.

مینا: ای نامرد، شیدا تک خوری؟! کیر پویا رو سریع تصاحب کردی!
شیدا: نگران نباش به تو هم بد نمی گزره!

باز شروع کرد به خوردن کون مینا و کس تپل و خیس مینا هم تو دهن من در حال جویده شدن بود و با زبونم داشتم به چوچول و سوراخ کوسش حال می دادم.

مینا خودشو تکون داد و برعکس چرخید سمت شیدا و کونشو گذاشت رو صورت من تا باز بتونم تو اون حالت کوسشو بخورم.

شیدا رو زانوهاش روی کیر من نشسته بود و بالا پایین می کرد خودشو و مینا هم روی کف پاهاش نشسته بود روی صورت من تا من بتونم کسشو لیس بزنم. کس شیدا خیلی بهتر از مینا بود ولی باز کس مینا رو دوس داشتم چون خیلی تپلی بود لبه هاش هم اصلا بیرون نبود. کلا با هم فرق داشتن شکلشون.

آب کس مینا کلا توی دهن و صورت من پخش شده بود. مینا بیشتر از شیدا آبش میومد! به خاطر همین هم هر وقت دست می زدم بهش خیس بود و همیشه آماده سکس بود.

کیر من سفت شده بود و با خوردن کوسه مینا هم داشت بدتر می شد و نمی شد که جلوی خودمو بگیرم که آبم نیاد.
مینا و شیدا تو اون حالت داشتن با هم ور می رفتن و صدای لب گرفتنشون با هم میومد و حرفایی که به هم می زدن. با سینه های هم ور می رفتن و حرفای سکسی می زدن.

شیدا: آه ... عزیزم می خوای کیر پویا رو بکنی تو کوست؟!
مینا: آی ... آره عزیزم، چرا نخوام!

هر دو بلند شدن و جاهاشونو عوض کردن. من هم مجبور بودم مدام کوس بخورم، کاریش نمی شد کرد. مینا رفت روی کیر من نشست و تمامشو کرد تو کوسش و شیدا هم کوسشو کامل آورد رو صورتم و منم دو طرف کونشو گرفتم و شروع کردم چوچولشو مک زدن.

صدای خنده های شهوتیشون با آه کشیدنشون کل فضا رو گرفته بود. مینا شروع کرد به مجکم بالا پایین کردن خودش طوری که انگار می خواست کوس خودشو با کیر من پاره کنه! محکم خودشو می کوبید و دوباره کامل می رفت بالا و دوباره محکم می زد. بعد از چند دقیقه با ناله های بلند متوقف شد.

شیدا: ارضا شدی گلی خانم؟!
مینا: آره، ولی باز می خوام، ولی نا ندارم دیگه!
شیدا: عزیییزم!

شروع کردن لب گرفتن و منم در حال خوردن کوس شیدا بودم. مینا بلند شد و شیدا رفت باز روی کیر من نشست و یهو کیرمو کرد تو کوسش و شروع کرد بالا پایین کردن. مینا هم بغل من کنار شیدا نشست و با شیدا ور می رفت و لب می گرفت. شیدا بعد چن دقیقه برگشت و پشتشو به من کرد و باز شروع کرد به بالا پایین شدن.

مینا از پشت موهاشو گرفت و کشید عقب و مجبورش کرد که کمرشو خم کنه و کونشو بده به سمت بالا و عقب. کونش روی من پهن شده بود و با اون کمر باریک و خم شدنش به سمت جلو، کون خوشگلش موقعی که به تنم می خورد بیشتر پهن می شد. مینا با تمام زور مجبورش می کرد که کمرشو خم کنه و موهاشو از عقب می کشید و تا اونجا که می تونست بهش فشار می آورد. منم لباسش که روی کمرش جمه شده بود رو از وسط می کشیدم که به طرف خودم خم بشه و دستاشو گرفتم و گذاشتم پشت کمرش و از روی مچ گرفتمش عقب به همراه لباسش که از وسط جمه شده بود تا شونه هاش به عقب بیاد و بیشتر بهش فشار بیارم تا بیشتر لذت ببرم.

من دیگه نمی تونستم این رو تحمل کنه و واقعا برام سکسی بود خصوصا اون حالت که به شیدا فشار جسمی می آورد و آه و ناله های سکسی همراه با دردش. حس می کردم داره کیرم وارد رحمش میشه؛ اینقدر که مینا با شیدا بی رحمانه برخورد می کرد و شیدا که به کوس خودش رحم نمی کرد تو بالا پایین شدن.

پویا: آهههه ... دارم میام، پاشو ... آههه ...!

ولی بی توجه به حرفای من بودن و من ارضا شدم و تمام آبم رو ریختم توی کوس شیدا و دیگه از بی رمقی، نای نفس کشیدن هم نداشتم. شیدا هنوز در حال بالا پایین شدن بود و به خودش حال می داد که متوجه شد کیر من داره کم کم شل می شه و فایده ای نداره. روی کیرم بلند شد و اومد سمت راستم دراز کشید و پاشو انداخت رو پاهام و لم داد. مینا هم طرف چپم خوابید و همین کار رو انجام داد.

ازشون نوبتی لب می گرفتم و شیدا با همون لبخند ملیحش بهم نگاه می کرد و ازم لب می گرفت. انگار شیدا سال هاست من رو می شناسه و زنمه و واقعا لبخندش دلنشین بود و به آدم حس می داد.

شیدا: خوب، پویا جان چطور بود عزیزم؟!
پویا: شما منو نابود کردین، فک نکنم بتونم تا صبح کاری بکنم یا حتی بتونم یک دقیقه بیدار بمونم!
مینا: آخی عزیز دلم، آره کلا جونت رفته عزیزم، باید استراحت کنی!
شیدا: چی چیو استراحت کنه، تازه اولشه، خودم ردیفش می کنم! احیاش می کنم! مگه تو نمی خوای؟ (رو به مینا)
مینا: خوب آره، اگه به منه که بازم می خوام، ولی پویا گناه داره آخه! مردا مثل زنا نیستن بتونن پشت سر هم بکنن!
پویا: آره راست میگه، من تا یه مدت دیگه کلا نا ندارم!
شیدا: خوب من هم نگفتم الان باز بیا مارو بکن که! خودم اوکیت می کنم! همه چی داری تو یخچال عزیزم؟! (رو به مینا)
مینا: آره عزیزم! همه چی تازه خریدم، هر چی می خوای برو وردار!
شیدا: خوب شما بشینید رو مبل تا من کارامو انجام بدم و بعد میام بهتون ملحق میشم.

شیدا پاشد و لباسشو درست کرد؛ از بالا دکلتشو کشید رو سینه هاش و از پایین هم دامنشو کشید پایین روی کونش و رفت توی آشپزخونه و مشغول شد. من و مینا هم لخت، نشسته بودیم رو مبل و هم دیگرو بغل کرده بودیم و سرشو گذاشته بود رو شونه هام و منم پیشونیشو ماچ می کردم.

پویا: خوب بودم مینا؟! تو راضی بودی؟!
مینا: راضی؟ تو فوق العاده ای!
پویا: مشکلی نداری با این که با شیدا با هم سکس کردیم؟!
شیدا: عزیزم مینا جونم میای کمکم؟!
مینا: باشه عزیزم الان میام! عزیزم من برم کمک شیدا میایم پیشت باز!
پویا: باشه، جوابمو ندادیا!
مینا: باشه بعد صحبت می کنیم، وقت هست!

مینا چشمک زد و رفت تو آشپزخونه. صدای آبمیوه گیری و کارای دیگه میومد. با هم صحبت می کردن و می خندیدن و از کارای روزمره و اتفاقاتی که براشون افتاده صحبت می کردن (همون حرفای زنونه). بعد از چند دقیقه هر دو تاشون برگشتن و شیدا تو دستش یه سینی با سه تا لیوان بزرگ بود که به من تعارف کرد که بردارم.

با این که بدن لختشو دیده بودم و همه جوره سکس کرده بودیم با هم، باز هم وقتی تو اون لباس می دیدمش دوس داشتم لختش کنم. لیوانمو ورداشتم و مینا رفت توی اتاقش.

شیدا خودش هم روی یکی از مبل های تکی نشست. یه گیلاس پر از شیر و موز درست کرده بود و شروع کردم به خوردن. عطشم و گرسنگیم داشت رفع می شد.

شیدا: خوبه؟! دوس داری؟!
پویا: چی عزیزم؟!
شیدا: سینه های من! شیر موز رو میگم دیگه! (بعد با هم کلی خندیدم)
پویا: آره عالی، واقعا کارتون حرف نداره! شما تو همه چیز عالی و بی نقصین! من هیچ حرفی برای گفتن ندارم!
شیدا: حتی تو دادن؟! (با عشوه و چشمک)

بعد زدیم زیر خنده و یهو دیدم که مینا از اتاق اومد بیرون. یه لباس شبیه سرافون بلند پوشیده بود که سفید طرح دار بود و کاملا تور بود و تمام تنش وقتی نور بهش می خورد مشخص بود و وقتی بهش می چسبید. شبیه لباس های سکسی خواب بود. بدن تپل و گوشتیش با اون سینه ها و کون گندش توش مشخص بود. رنگ و نوک سینه هاش و خط تیرگی کسش زیر لباس پیدا بود.

پویا: اوووو ببین مینا چه کرده؟!

شیدا دید نداشت و برگشت و نگاه کرد به مینا!

شیدا: اوه اوه چه سکسی و خوشتیپ! بابا دل ما رو تو بردی که!

مینا لبخند زنان اومد و تو راه رفتنش قر میداد و عشوه میومد. اومد و نشست کنار شیدا و پاشو گذاشت و پاشو نشست و لیوان شیرموز رو ورداشت و خورد.

شیدا: راستی مینا منم رفتم یه چیزی شبیه این خریدم وقتی پیش تو دیدمش!
مینا: مبارکه! چطوریه؟!
شیدا: ممنون عزیزم، یه لباس سرهمیه ولی خیلی نازکه! حالا یه بار می پوشمش!

برگشت رو به من به چشمکم زد!
داشتن با هم صحبت می کردن که من یه نگاه به ساعت انداختم و دیدم ساعت داره از یک می گذره. همون طور که لخت بودم و کیر بنده خدای ما هم آویزون بود و کم کم با دیدن مینا باز می خواست قد الم کنه، پاشدم!

پویا: بچه ها من باید برم! دیروقته!
شیدا: کجا کجا، همینجا شب بخواب، فردا می خوام واست ناهار درست کنم دست پخت منو بخوری!
مینا: آره عزیزم، به زنت که زنگ زدی، مشکلی نیست که! بمون!
پویا: آره زنگ زدم ولی نه این که نرم خونه کلا که! بعدشم باید فردا صبح برم سر کار! نمیشه همینجوری ول معطل بشم که!
شیدا: راستم میگه، کار و بارم داره بنده خدا! کارتون چیه؟! این مینا که همه چیو مخفی کرده! (رو به مینا با حالت قهرگونه). سر فرصت باید بیای بشینیم گپ بزنیم.
پویا: حتما!

دیگه کم کم لباسامو داشتم می پوشیدم و شیدا از رو مبل پاشد و در حال راه رفتن، لباسشو از بالا کشید پایین و از تنش درآورد و ...

ادامه دارد ...
لطفا با نظرات، پیشنهادات و انتقادات خود من رو در ادامه داستان یاری کنید

قسمت نهم، سه شنبه هفته بعد
     
  
مرد

 
قسمت نهم از فصل سوم

دیگه کم کم لباسامو داشتم می پوشیدم و شیدا از رو مبل پاشد و در حال راه رفتن، لباسشو از بالا کشید پایین و از تنش درآورد و رفت سمت حموم. منم داشتم اون اندام زیبا و خوش فرم باربیشو با اون کون قشنگش که با هر پا گذاشتنش رو زمین بالا پایین می شد و به عمد طوری راه می رفت که اونا تکون بخورن برن بالا و پایین. شیدا هم تو راه برمیگشت و به من نگاه می کرد و لبخند همیشگی شیطنت وارشو می زد.

یه لحظه متوجه شدم داره مینا نگاه بدی بهم می کنه و متوجه شده بود که من خیلی محو شیدا شدم. برگشتم دیدم شیدا نیستش. مینا از حالتش مشخص بود که یه خورده ناراحت شده. سرشو برگردوند و دیگه به من نگاه نکرد. رفتم پیشش نشستم، قبل از رفتن. دستمو انداختم دور گردنش و تن تپلشو داشتم زیر اون لباس نازک می دیدم. سینه های بزرگش و پاهای خوشگلش که رو هم بود رو می شد راحت زیر لباس دید. کمر و شکمش و خطی که بین پاهای گوشتیش افتاده بود.

سمت راستش نشستم، دست راستو زدم زیر چونش و به سمت خودم کشوندمش و با دست چپم بازوهاشو گرفته بودم.

پویا: مینا جونم، چی شده مگه؟ من که گفتم بهت با وجود شیدا مشکلی نداری! بعدم تو خودت آوردیش که!
مینا: من با وجود شیدا مشکلی ندارم! بعدشم، من که دعوتش نکردم، خودش پاشد سریع اومد؛ من اصلا نمی خواستم بیارمش! بعدم، مسئله این نیست!
پویا: پس مسئله چیه؟! خوب دیگه نیارش!
مینا: دیگه نمیشه، اون تو رو دیده و مزتم رفته زیر دندوناش (با حالت کنایه ای).
پویا: عزیزم، من که تو رو دوس دارم، حالا بیاد، بعدشم خودتم که لذت می بری از این رابطه! تازه ناقولا دیدم چطوری با همم ور می رید!
مینا: آره گاهی ما با هم لز می کنیم، اونم به خاطر این که با هر کسی نخوابیم! بعدشم آره جون خودن، تو فقط منو دوس داری، می بینم چطور محو اون میشی!
پویا: عزیزم خوب اون لخت بود من نگاش کردم ببینم کجا میره، نه این که محو اون شده باشم!
مینا: باشه تو راست میگی (کنایه ای). نو که میاد به بازار، کهنه میشه دل آزار. من دیگه برات جذابیتی ندارم. شیدا معلومه خیلی برات جذابه. حقم داری! همه چیز اون از من بهتره. خوشگل تر، خوش تیپ تر، همه چیش!
پویا: واااااای، مینا! تو دیگه این کارو با من نکن! من از دست آرزو به خاطر همین رفتارا مشکل پیدا کردم و همش با هم درگیریم! تو دیگه نه!

پاشدم که برم و راه افتادم سمت در و باهاش یه جورایی قهر کردم و خواستم تو منگنه قرارش بده!

پویا: مینا من به خاطر تو از رابطه با مریمم حتی خواستم بگزرم. تو و به اون ترجیح دادم، بعد تو این حرفارو به من می زنی! علاقه ای که من به تو داشتم و دارم، تا الان به کسی نداشتم؛ این همه کار من برات انجام دادم و نشون هم دادم برام مهمی! تو دیگه چرا!

پاشد سریع اومد سمتم و بدن لختش رو که زیر اون لباس در حال تکون خوردن بود میشد دید. متوجه شدم که تونستم خوب تحت تاثیر قرارش بدم. اومدم جلوم و بهم نگاه کرد و یهو مجکم بغلم کردم. سرش رو شونه هام بود.

مینا: آخه من خیلی دوست دارم پویا، نمی خوام از دستت بدم، نمی خوام با کسی قسمتت کنم! تو مال خودم من باید باشی!

پویا: خوب معلومه! دیگه من نمی دونم جریانت با شیدا چیه! باهاش کنار بیا، جلوش ضعف نشون نده! تو از اون بهتری!

بعد به هم نگاه کردیم و شروع کردیم لب گرفتن و منم از پشت از رو لباسش دسمالیش می کردم. سینه های بزرگش به هم چسبیده بود و بین بدنم پهن شده بود و دستام رو کمر و باسن نرمش بود و تو اون لباس بیشتر نرم شده بود.
یهو نشست جلوم و دکمه و زیپ شلوارمو باز کرد و بدون معطلی شلوار و شورتمو کشید تا آخر پایین. کیرمو گرفت و کرد کامل دهنش. چون هنوز تحریک نشده بود، کیرم خواب بود. کلا همشو کرد دهنشو شروع کرد مک زدن. کم کم تحریک شد و کیرم بزرگ شد و دیگه جا نمی شد دهنش و مجبور شد درش بیاره و تا نصف بخورتش.

همونجور که نشسته بود و کیرم دهنش بود، سریع لباسشو درآورد و خودشو لخت کرد تا من بتونم از بالا بدنشو دید بزنم. کیرم رو با صدا می خورد و با حالتی وحشیانه به جونش افتاده بود که تا حالا ازش ندیده بودم. برای این که با شیدا رقابت کنه هر کاری انجام می داد. دستاشو از زیر کیرم برد عقب و کونمو گرفت و به خودش می چسبوند.
حرکتی که من از هیچ کس تا حالا ندیده بودم. با دستش، دهن خودشو هدایت می کرد و کیر من رو می کرد دهنش و درمی آورد. منم بدن لختش رو از بالا دید می زدم. سینه های بزرگش که خیلی سکسی تلو تلو می خورد و کونش که زیر پاهاش که رو هم گذاشته بود پهن شده بود.

کیرمو کامل تا ته می خورد و اوق می زد و صدای آب دهنش و خوردنش به ته حلق کل خونه رو گرفته بود و با تمام وجودش کیرمو می خورد و آب دهنش از رو کیرم می ریخت رو سرامیکای جلوی در. گاهی هم تا ته که می کرد نگه می داشت و سرشو محکم به راست و چپ تکون می داد. خیلی تحریک شده بودم با این که دو نفر سکس رو همین یک ساعت پیش کرده بودم.

تو همون لحظه شیدا از حموم اومد بیرون و یه حوله کوچیک دور موهاش بود و یه لحظه از دیدن این صحنه جا خورد. مینا متوجه شد که شیدا داره ما رو می بینه. با دستاش کونمو بیشتر فشار می داد و کف دستاشو رو کونم محکم فشار می داد و خودشو میزدم به کیرم و در می آورد و باز محکم ته حلقش نگهش می داشت و سرشو تکون می داد. یه خورده از موهاشو از پشت گرفتم و به شیدا که لخت داشت یواش یواش میومد سمت من نگاه می کردم و بدن لخت زیباش که داره میاد سمت.

نخواستم مینا رو ناامید کنم؛ می دونستم اگه شیدا بیاد، مینا رو میزنه کنار و خودش آبم رو میاره و اون وقت کلا مینا ناامید میشه. تصورم رو بیشتر کردم و سعی کردم با ساک مینا آبم بیاد هرچند واقعا مینا با اون حالت ساک زدن عجیبش خیلی شوکم کرده بود. یه آه بلند کشیدم و سر مینا رو محکم گرفتم و مینا هم از کشیدن سرش اجتنابی نکرد و کیرمو بیشتر تو دهنش چپوند. دستاشو بیشتر کونمو فشار می داد سمت خودش همون طور که از زیر کیرم رد کرده بود.

چشام بسته شد یه لحظه و آبم کلا ریخت دهن مینا. حس کردم یه لحظه که مینا داره احساس خفگی می کنه ولی خودش رو نگه می داشت. وقتی تقریبا خالی شدم و با تکونای شدید، مینا کیرمو درآورد و شروع کرد نوکشو مک زدن تا بقیشم بیاد. به بالا بهم نگاه کرد و کلا قورتش داد. یه چشمکم بهم زد و دستشو روی پاهام می کشید از جلو و سر کیرمو بوس می کردم و گاهی مک می زد که بقیه آبمم بریزه دهنش.

شیدا هم دیگه به ما رسیده بود. ولی دیگه نتونست کاری بکنه و مینا کار خودش رو کرد و خواست به من نشون بده بهتره و به شیدا هم نشون بده که من هنوز عاشقشم و به بقیه ترجیحش میدم.

شیدا: فک کنم دیگه چیزی واسه من نموند! پویا جون بیا بشین تا باز حالت بیارم عزیزم!
پویا: نه نه، دیگه نه حالی برام مونده نه وقتش هست. ساعت داره از 2 هم می گزره.
مینا: آره گلم، برو عزیزم، سریع برو خونه استراحت کن که صبح بتونی بری سر کار! (با حالت رضایت و خوشحالی)
شیدا: اوه اوه، چه به فکرشم هست، حال خودتو کردی، حالا بگو برو دیگه!

با سه بار ارضا شدن تو ساعت های متمادی، دیگه پاهام نای راه رفتن نداشت. همیشه می گفتم من خیلی قویم و می تونم صد بار پشت سر هم آدم بکنم. ولی واقعا الان متوجه شدم کار بسیار سختیه. این بار آخر احساس کردم داره تخمام از مجرای اسپرم برم از کیرم میزنه بیرون و احساس درد میکردم تو تخمم. انگار داره تخمام خشک می شه.

شلوارمو پوشیدم و خودمو جمع و جور کردم و مینا هم ایستاد و شیدا بهش رسیده بود و شیدا از پشت دست انداخت دور کمر مینا و به من نگاه می کردن. باهاشون خداحافظی کردم و قبلش بیرون تو راه رو رو نگاه کردم که کسی نباشه واسه مینا بد بشه و همین که داشتم در رو می بستم دیدم شیدا برگشت رو به مینا همون طور که تو بغلش بود و شروع کرد لب گرفتن ازش.

دیگه من در رو بستم و رفتم سریع. تو راه همش به صحنه آخر فکر می کردم که بعد از من چه اتفاقی افتاده و حتما الان با هم کلی لز کردم. با این که جفتشون رو لخت دیده بودم و سکس کرده بودم باهاشون، بازم این صحنه برام لذت بخش و سکسی بود.

یه لحظه به یاد خونه افتادم که قطعا باید یه درگیری اونجا داشته باشم اگه آرزو بیدار باشه و تمام لذتایی که داشتم رو از دهنم در بیاره. بوی عطر مینا و شیدا تو تنم بود. بوی ارضا شدنم و هر بویی که فک کنید.

در خونه رو یواش باز کردم و سریع لباسامو درآوردم و رفتم حموم. صدای در اتاق اومد و آرزو بود که اومد پشت در حموم.

آرزو: توی پویا؟!
پویا: آره منم! تو برو بخواب من الان میام!
آرزو: کجا بودی تا الان؟! تو که این همه کارت طول نمی کشید!
پویا: کار برام پیش اومد، حتما باید می موندم. مشغول بار و وسایل تو مغازه بودم!
آرزو: خوب یه شاگرد بگیر که کمکت کنه این همه نمونی تا دیر وقت! منم بهت نیاز دارم!
پویا: باشه، تو فکرش هستم!

عجیب بود که اون شب زیاد گیر نداد و البته خودمم سعی کردم زیاد بد برخورد نکنم. سایشو دیدم پشت در حموم که خم شد و لباسامو ورداشت. یه لحظه گفتم عجب اشتباهی کردم لباسامو اونجا گذاشتم. نکنه متوجه بشه، بعد بگه اون بوی عطر زنونه و اون چیزا تو لباسات چیه. سبد لباس های کثیف تو اتاق بود و می خواستم بعدا خودم بندازمشون ولی اون همه رو برد. از حموم اومدم بیرون و یه لباس پوشیدم و رفتم روی تخت پیشش خوابیدم.

پشتش به من بود و منم کاریش نداشتم. گفتم بخوابه. گاهی یه خورده صدای دماغش میومد و حدس می زدم که داره یه خورده گریه می کنه. ولی حوصلشو نداشتم و با خودم می گفتم این کاریه که خودش مصببش بوده و زندگیمون رو به این سمت کشونده. احساسم تقریبا بهش خشک شده بود و به خاطر درگیری و غرهای اون بدتر شده بود. هرچند خودم هم عذاب می کشیدم و دوست نداشتم اینجور باشه.

خیلی خسته بودم و سریع خوابم برد. صبح زود بیدار شدم و دیدم آرزو هم بیدار شده و صبحونه رو آماده کرده و سریع صبحونه رو خوردم و از خونه زدم بیرون. اون هم با من اصلا حرف نمی زد و گفتم چه بهتر. حداقل درگیری با هم ایجاد نمی کنیم.

طرفای ظهر بود که مریم زنگ زد. کلا مینا رو از یاد برده بودم و همش بدن لخت شیدا تو ذهنم بود و لزش با مینا و بقیه اتفاقات.

پویا: ... سلام خوبی عزیزم ...؟!
مریم: ... سلام مرسی گلم ... تو خوبی؟! میگم پویا امروز ظهر بیا ناهار پیشم!
پویا: عزیزم من کار دارم، خودت می دونی که اول تا آخر هفته گرفتارم و ظهر جایی نمی تونم برم و خونه هم بلاخره گیر میدن.
مریم: می دونم عزیزم، منم نمیگم زود بیا. خودمم تا 2 سر کارم. تا برسم و ناهار درست کنم حدود 3 میشه. همون موقع بیا ناهار بخوریم و بعد هم عصر باز برو مغازه.
پویا: نمی دونم، آخه نمیشه!
مریم: نه نداریم، خیلی خوبم میشه، ناهار رو امروز بیا، دیگه تا آخر هفته کاریت ندارم می زارم به کارات برسی و هر وقت خودت خواستی بیای.
پویا: خوب باشه میام ساعت 3!

خداحافظی کردیم و قطع کردیم تلفن رو. بعد از اون مینا زنگ زد و کلی با هم در مورد سکس دیشبمون حرف زدیم و ازم مدام می پرسید که خوب بوده یا نه و می خواست که من تاییدش کنم و منم در مورد شیدا چیزی به روش نیاوردم که یه وقت ناراحت نشه. نتونستم بگم مریم دعوتم کرده خونش. اگه می گفتم که میخوام برم قطعا ناراحت میشد. تازه تعارفمم کرد که ناهار هم برم خونش که منم الکی بهونه آوردم که نه نمی تونم. از این هم می ترسیدم که مریم به مینا هم زنگ بزنه و یا در این مورد بهش بگه. تلفن که قطع کردیم، سریع به مریم زنگ زدم و تاکید کردم که به مینا زنگ نزنه و بقیه رو دعوت نکنه و خودمون تنها باشیم. نگه که من میخوام بیام اونجا. اون هم اولش می گفت چرا که منم با جواب این که تنها باشیم، قانعش کردم. هرچند اونم گفت که اصلا چنین قصدی نداشته و می خواسته تنها باشیم.
ساعت 3 شد و منم راهی خونه مریم شدم. در زدم و در رو باز کرد و رفتم تو حیاط و بعد وارد خونه شدم. از تو اتاق درومد و یه لباس ...

ادامه دارد ...

لطفا با نظرات، پیشنهادات و انتقادات خود من رو در ادامه داستان یاری کنید

قسمت دهم متعاقبا اعلام خواهد شد به دلیل تعطیلات
     
  
مرد

 
وایییییییییییییییییییییییییی عالی
     
  
مرد

 
کجایی پس؟
تعطیلات تموم شد رفت
قسمت جدید رو آپ کن تا یادمون نرفته داستان چی بود.
منتظریم
با تشکر از نویسنده عزیز
     
  
مرد

 
ARSHAM_98: کجایی پس؟
سلام
تو اون داستان نوشتم که در حال نوشتن هستم.
داستان سکس با ماشین زمان رو در اولویت گذاشتم ولی این رو هم ادامه میدم تا آخر فصل خودش.
     
  
صفحه  صفحه 13 از 14:  « پیشین  1  ...  11  12  13  14  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

Ghorbani Sex | قربانی سکس


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA