انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 27 از 107:  « پیشین  1  ...  26  27  28  ...  106  107  پسین »

خاطرات بهرام و مامانش


مرد

 
درود بر شهره خانم عزیز و همسر محترم و صاحبان داستان
خیلی عالی و هیجان انگیز بود!بنده که حسابی لذت بردم !ممنون و متشکرم و منتظر ادامه حکایت متنوع و شیرینتون هستم ارادتمندشما - کیانمهر.
     
  

 
شهره خانم خسته نباشي
اين قسمت با يه حس و حال خاصي نوشتي
داشتم مات و مبهوت ميخوندم
نفهميدم کي تمام شد
دستت درد نکنه
     
  
زن

 
arshiasi6969
Mohammadr7
سلام ..مرسی..از ابراز نظر و الطاف شماها ......در پناه الله باشین
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 
عالی بود دمت گرم
     
  

 
دوستان با کامنت هاتون به شهره خانم روحيه مضاعف بدين تا قسمت بعدي اپ بکنند
به افتخار شهره خانم عزيز دسسسسسست
     
  
زن

 
اون شب برخلاف شب های قبل تا طلوع صبح طاهره در اغوش برادر ناتنیش بود و این موندن و نرفتنش رو از اتفاقات عجیب و غیر طبیعی باید حساب کرد چون قبلا تحت هر شرایطی طاهره از فرشید دورو فاصله می گرفت و حتی چند باری که به اجبار وبرخلاف میلش گرفتار دست های برادر شهوتی و عاشقش میشد در اولین فرصت ازش فرار می کرد ولی اون شب طاهره کاملا خودشو تسلیمش کرده بودواین خواسته از درونش نشاط می گرفت..احساسی که حتی خودش در اون لحظات دلیلشو نمی دونست ولی وقتیکه دو روز بعد خبر تصادف و مرگ ناگهانی فرشید رو شنید به دلیل موندن و این احساسش رسیده بود ......فرشید با وجود مخالفت های نامزدش و حتی طاهره ..تن به این سفر مرگ اور داده بود تصادفی که بهت و تعجب همه کارشناسان این رشته رو دراورده بود..غلامرضا رفیقش که راننده بود کاملا سالم بود ولی متاسفانه با ضربه شدیدی که در اثر اصابت سر فرشید به شیشه جلو ماشین در جا تسلیم مرگ شده بود......این واقعه درد ناک درست یک هفته قبل از ازدواجش بوقوع پیوسته بود ...واین براستی درد اور و جان کاه بود.در مراسم به خاک سپاریش طاهره به شدت تمام و غم انگیزانه ای اشک خون و حزن می ریخت و در حالیکه لاشه سردو بدونه جون فرشید به خاک سپرده میشد به یاد اون شب خاطره انگیزش و اخرین سکسش با فرشید افتاد ....تمایلی که طاهره به برادرش داشت وصف شدنی بود قرشید مست و شنگول خواهرشو با همه وجود و عشقش در اغوش گرفته بود و لباشو می خورد و از ازدواج و خصوصیات نامزدش میگفت و اینکه پروین شباهت هایی به طاهره داشت واز عشقش می خواست که در عروسیش سنگ تموم بزاره و حتی ارایش و بزک کردنشو به عهده بگیره ....طاهره ارایشگر ماهری بود و اگر در این رشته کار می کرد می تونست نفر اول و شهره شهرش بشه ......فرشیدبعد از اینکه با ولع و اشتهای زیادی سر تا پای طاهره رو بوئید و بوسید ازش خواست به افتخار ازدواجش برای برادرش برقصه ....رقصی که نا خودگاه و با وجودی که فاقد موسیقی بود به بهترین نحو ممکنه از طرف طاهره اجرا شد....رقص کمر و باسن وگردش های کونش و با لرزوندن پستونا ی سفت و قشنگش فرشید را به مرز انفجار شهوت و هوسش
کشونده بود و با وجودیکه فرشید کنترل زیادی نداشت بلند شد و همگام با خواهرش میرقصید واین رقص دو نفره توام با لخت شدن و بیرون کشیدن لباس های همدیگه انجام میشد و خنده و شوخی های اهسته و اخرین شادی ها و سکسی که فرشید در این کره خاکی نصیبش شده بود دراون شب به کام هردوشون چسپید ...فرشید اونی که از ته قلبش می خواست دراون شب تصاحب کرده بود و طاهره با همه احساس و نیازش باهاش یکی شده بود ....فرشید پستونای طاهره رو در تایم بالای ده دقیقه می خورد و می لیسید و نوکاشو با زبونش مثل بچه ای که شیر از پستون مامانش می گیره در تصاحبش گرفته بود و این نمایشو هم در باسن و کوس و کون خواهرش با شدت بیشتری اعمال کرد ......طاهره فقط با اه ناله های خاموش و اهسته اش و پیچ تابی که به خودش میزد با این ارکستر عاشقونه و درام برادرش هماهنگ شده بود هیجان بیش از حد طاهره و شهوتی که در وجودش اسیرش کرده بود باعث شد از چشاش چند قطره اشک هوس و شهوت جاری بشه ..و بلافاصله شاهد تراوش اب کوسش بر تشک و صورت و سینه فرشید شده بود..این اب باید ریخته میشد وگرنه باعث میشد فریاد های بلند هوس الودش خونه و محله رو از خواب شیرین ادم های ساکن در اون شب بیدار کنه...طاهره به خواهش و التماس افتاده بود که کیر برادرش هر چه زودتر به کوسش برسه ......این سوراخ بد جوری به خارش افتاده و تشنه کیر شده بود .....و فرشید که اب اولیه شهوتیشو بارها دفع کرده و کمر بند کیرشو برای این سکس اخری که خودش نمی دونست سفت و محکم بست و بالا خره کوس تنگ و خیس خواهرشو مال خود کرد و ارکستر سنفونیک ضربات و تلمبه های پاپ گونه اش شروع شد .....دقایق زیادی طاهره در پوزیشن های گوناگون و در حالیکه غلط زنان و گردش کنان در تموم نقاط اتاق بزرگ مهمون قرار می گرفتند به شکل خوب و ایده الی گائیده میشد ...وفرشید انگار کیرش نمی خواست اب شو به این زودیا در این کوس ناب و همونی که سال ها دنبالش بود خالی کنه ...و لابد میدونست اخرین باری هست و دیگر سکسی و کوسی در کار نخواهد بود........هر دوشون خسته شده بودند و برای لحظاتی مثل تایم تنفس راند های بوکس و مبارزه های رزمی و بین دو نیمه یک مسابقه فوتبال رفع خستگی می کردند .....و فرصتی شد که کلامشون باهم یکی بشه
اه فرشید امشب چیشده ...خیلی گرم و باحال شدی ووانگار سیر بشو نمیشی و اب کیرت نمی خاد بیاد ......
طاهره خواهر عزیز تر از جانم همش به خاطر توه ....تو نباشی اصلا نمیخام در این کره خاکی باشم نفسم به خاطر تومیزنه و به عشق تو و وجود تو پروینو انتخاب کردم و باهاش عروسی می کنم عسق بازی با پروین فقط با اجازه و ارادت و عشقی که به تو دارم میسر میشه .....
اه فرشید نمی دونم امشب چم شده دلم میخاد از کنارت دور نشم و دوس دارم همش بغلت کنم میدونی که قبلا اینجوری نبودم و ازت فرار می کردم ..امشب از اون شب های طلایی و خوب منه ......ولی کاش به این سفر نمی رفتی ...
راستش عزیزم خودمم دلم رضا نمیده برم ولی غلامرضا میخاد پیکان جوانان بخره و یکیشو براش پیدا کردن و اصرار داره که منم باهاش باشم خب چیکار کنم دوستمه و احترامش واجبه ....زودی فردا میرم و روز بعدش بر می گردم تا باهم به کارای عروسیم برسیم
باشه فرشید منم قول میدم مجلس عروسیتو به بهترین شکل ممکنه گرم و دیدنی کنم رقصی برات بکنم که نمونه باشه ...
اه طاهره ...قربونت برم ......تو خیلی خوبی....اگه تو رو نداشتم انگیزه ای در وجودم نبود و زندگی برام معنایی نداشت ...
وای کیرم هنوز سفت مونده و باز کوستو میخاد ..........کوسم امشب مال کیرته ...بیارش که داخل کوسم بشه .....اخ اه اه اه اه
نیمه دوم سکس گرم و داغ طاهره و فرشید با سوت اه کشیدن های طاهره شروع شد......کوسش با تلمبه هایی که خودش میزد کیر می خوردچون روی فرشید نشسته بود وفرشید در بهترین فرم و حالت ممکنه چشای خمارشو به اندام زیبای خواهرش دوخته و از این منظره زیبا و بیاد ماندنی لذتشو میبرد ...اخرین لذت وخوشی که باید می گرفت و طاهره گاها روی صورتش خم میشد و لباشو می مکید و فرشید با دستاش روی باسن و رونای سفید و مانکنی طاهره اسکیشو میرفت ......باز هم در پوزیشن های گوناگون سکس کلاسیک و بیاد ماندنی برای طاهره ادامه پیدا کرد .....فرشید این پوزیشن ها رو ازفیلم هایی که قاچاقی با دوستش می دید یاد گرفته بود و الان بهترین وقت بود که روی معشوق و زنی که با همه وجودش دوسش داشت پیاده می کرد .....طاهره با وجود اینکه این مدل سکس ها براش تازه گی نداشت و قبلا در مجالس و مهمونی های دربار تجربه اش کرده بود ولی ازش لذت زیادی میبرد و از فرشید در واقع سورپرایز شده بود چون انتظارشو از فرشید نداشت .....بالا خره در حالتیکه فرشید کاملا روی خواهرش ولو شده بود اب کیرش برای اخرین بار تخلیه و در کوسی داخل شد که اونو می خواست .......
واینک طاهره با رسیدن به این نقطه خاطره اون شب شاهد قرار گرفتن لاشه کفن گرفته برادرش در قبر و ریختن خاک و دفن کاملش بود وهنوز این مرگشو باور نمی کرد ......قبر از خاک و بیل هایی که روش ریخته میشد پر شده بود و پروین در کنار طاهره و راحله گریه کنان و اشک ریزان این تراژدی و لحظات سیاه و غم انگیز و پایان تلخ زندگی فرشبد رو نظاره گر بودند ....
راحله اوضاع خوبی نداشت و افت فشار گرفته بود و با اشاره فاطی به بهرام ازش خواست به خونه اش برش گردونه ......
فاطی میدونست چیکار میکنه و از این پتشنهاد برنامه در سرش داشت و طبق قولی که به بهرام داده بود باید راحله رو براش جور می کرد واین لحظه بهترین فرصت میشدچون شوهر راحله در ماموریت اداری بود و مزاحمتی نمی توست داشته باشه ....وبا چشمک به بهرام موقعیت و همه چیو دستش داد........راحله ای که دلش برای سکس با بهرام یک ذره شده بود فاطی هر کار و غلطی که می کرد به راحله می گفت و از سکس ها و گائیدناش که با بهرام داشت با اب و تاب زیادی حرف میزد و هر بار راحله با شنیدن این حرفا تمایلش بیشتر و بیشتر میشد و طاهره اصلا فکرشو نمی کرد که پسرش خواهر کوچیکشو برای کردن و گائیدنش به خونه اش میبره و حواسش به پروین و اشک های تلخش بود که روی خاک قبر فرشید قطره قطره می چکید ...اه چه سرنوشت تلخ و بدی که این دو زوج ناکام داشتند........حرفای بیروح و غم انگیزی که با هم میزدند
وای وای فرشید جان .....هنوز مرگتو باور ندارم و باور نخواهم کرد ......بلند شو ببین کی اومده و کنارم ایستاده....خواهر عزیزت طاهره خانم که همیشه ورد زبونته و همش اسمشو میبردی ......هق هق هق هق هق هق ........اه طاهره ....من بارها بهش گفتم این سفر رو نرو ....نرو نرو ........وای طاهره خانم تو که چشات خونی شده حال و روزت ازمن بدتره ......بیا همدیگرو دلداری بریم....
اه پروین ...عروس دل شکسته و خوبم ..به خدا کاش من جای فرشید می مردم و مرگشو نمی دیدم ...اون برادر خوب و عزیزم بود و من
باز هم قلبم شکسته شد
قلبی که اولین بار با مرگ مادرش شکسته و گرد غبار غم بی مادری بر رویش نشست و بعدشم مرگ طاها و پدرش و اینک فرشید ......
پروین با طاهره و در کنار هم و با قلبی غم الود اون روز با هم به خونه برگشتند و طاهره ازش خواست در کنارش باشه ....
و این بودن و موندن دلیلی شد که طاهره و پروین باهم الفت و انس بگیرند و به یک دوست تبدیل بشن ......پروین عاشق فرشید شده بود و با طاهره بودن رو می خواست چون قصد نداشت شعله این عشق رو خاموش کنه و هر روز به دیدن طاهره میومد و هر بار همدیگرو در اغوش می گرفتند و ارامش و حس خوبی رو بهم دیگه تقدیم می کردند و کم کم این احساس تبدیل به یک وابستگی و عشق پنهونی شده بود و پروین در درونش طاهره رو برای عشق بازی و لز جستجو می کرد و در خیالات خودش و در بستر خوابش به جای عشق بازی با فرشید که قبلا در ذهنش می پرواند به طاهره و اندامش و خوردن نقاط حساسش فکر می کرد و حتی با بردن هویج و خیار به بستر خوابش ضمن مالوندن کوس تشنه اش...به استعمال این وسیله ها در کوس طاهره هم اندیشه می کرد و سوراخ کون طاهره رو با فرو کردن سر باریک هویج به مدخل کونش تجسم می کرد و بااین فانتزی خود ارضایی عشق و حال می کرد
و پروین در تدارک لز و رسیدن به طاهره بود و لی نمی دونست از چه راهی این پرده و شرم و حیا رو کنار بزاره .......
برخلاف انتظار رعنا از مرگ فرشید ناراحت وغمگین شده بود و این موضوع باعث تعجب طاهره و خیلیا شده بود خصوصیت اخلاقی و بی رحمی این زن را همه می دونستند دلیلشو غیر از خود رعنا هیچکسی نمی دونست چون قبل از ازدواجش با کمال در بره ای کوتاهی با فرسید رابطه عاشقونه یک طرفه ای داشتند...رعنا عاشق فرشید شده بود و وقتی که فرشید به خاطر عشقش طاهره به خونه شون میومد بهش اظهار علاقه می کرد ...واین دلیلی شدکه فرشید هوس باز و شهوتی از اندام دنبه ای وجاق و چله رعنا استفاده بهینه رو ببره واین ارتباطات خیلی پنهون حتی از دیدگان هوشمندانه طاهره هم مخفی نگه داشته شده بود
اولین باری که رعنا خودشو در اختیار فرشید گذاشت وقتی بود که چندبار با طاهره لز داشته بود و در همون ایامی که طاهره به خاطر یک النگو ی رعنا گرفتار و اسیر علی و رفقاش قرار گرفته بود و خونه دور از طاهره باعث شد در یک بعداز ظهر تابستون و در پشت باغچه حیاط خونه باسن رعنا لخت و عریان در معرض دستا و دهان و بالاخره کیر راست شده بهرام قرار بگیره ولی اون جلسه اول فقط با دست مالی کوس و کون و بوسیدن و لا پایی شروع و خاتمه پذیرفت ...اب کیر فراوان و غلیظ فرشید که کوس و کونشو خیلی خوب ابیاری و خیسونده بود این دختر رو به اوج شهوتش رسونده کار به جایی کشیده شد که رعنا از فرط خوشی و لذت بارها کیرشو ماچ کرد و بوئید....ارزوی رعنا ازدواج با فرشید شده بود رعنا قبل از رفتن فرشید وعده ملاقات دومشو بهش داده بود و بار دوم همون روز و دوساعت بعدش اتفاق افتاد همون لحظاتی که طاهره در خونه باغ متروکه بیرون شهر رنج و عذاب و شکنجه جنسی میشد (رجوع به اوایل داستان )...و رعنا این بار برای اولین بار طعم و مزه یک کیر سفت و جون دار رو در دهانش مز مزه کرد و اوایل کمی حالش بهم می خورد ولی با اصرار و تهدید های فرشید مجبور شد حسابی هم لیسش بزنه و هم بمکه و نهایتا ابشو تا فطره اخر قورت بده ..کاری که باعث شد بلافاصله حالش بهم بخوره و بالا بیاره و محتویات داخل معده شو رو دامن و بلوزش بریزه و گند به خودش بزنه.....رعنا ی دست و.پا شلخته ولی موذی و مکار اون روز ابروش پیش عشقش بدجوری رفت و تا مدتی اسباب مسخره و خنده فرشید شده بود..ولی رعنا همه رو به خاطر رابطه اش تحمل می کرد و دم بر نمی اورد ..بار سوم روزی شدکه رعنا و مادرش با طاهره خونه پدرفرشید دعوت بودند.واون روز خوب برای رعنا نقش گرفت چون در اتاق خلوتی که هیچ کسی مزاحمش نمیشد و سراغش نمی رفت باسنشو به حالت خوابیده و روی شکم تقدیم فرشید کرد که ازسوراخ کونش گائیده بشه ......این کون دادن برای رعنا رسمیت پیدا نمی کرد چون موقعی که برای اولین با ربه شوهرش کون می داد قسم خورده بود که سوراخش اکبند بوده و با کیر کمال کون گشایی شده است در صورتیکه قبلا با کیر کلفت فرشید ابیاری و گشاد شده بود ...کمال که استاد این کارا و متخصص این رشته بود میدونست زنش بهش دروغ میگه ولی با قسم خوردنای زنش نمی تونست مقابله بکنه و در نهایت به رعنا گفت
ببین رعنا این کون تو قبلا باهاش کار شده و من ختم این کارام پس بهتره اعتراف کنی و بگی من کونیم و اگه هم نمی گی و اصرار داری دیگه به خودت نناز و افتخار نکن که من سالم و دست نخورده ام و ادعا کنی که. حداقل مثل طاهره و خیلیا کونی نیستم ......من که به قسم خوردنات اصلا باور ندارم ....طاهره که زن برادرته اگه مدعی کون ندادنش باشه بهش میخوره و لیاقتشو داره چون ادم از دیدنش سیر نمیشه
این حرفا برای رعنا سنگین بود و قابل تحمل نبود و کینه هاشو به طاهره فقط بیشتر می کرد
رعنا مشتاق و پر هیجان از ورود کیر عشقش قرشید به مدخل کونش مرتب اوخ جون و اخ جون می گفت و بی صبرانه از فرشید می خواست بهش برسه ولی فرشید براش ناز می کرد و می خواست دست و پاشو ببوسه و ازش التماس کنه ......و این در حالی بود که با انگشتاش اتیش شهوتشو با مالوندن نقاط حساسش به اوج اعلا رسونده بود بیچاره رعنا مجبور شد پاهای قرشید و حتی بین انگشتاشو هم بلیسه و با اب دهانش قورتش بده کاری که باز باعث شد تا مرز بهم خوردن حالش برسه ولی این بار بخت یارش بود و بالا نیاوردو بجاش سوراخ کونش با کیر کلفت فرشید بد جوری جررررخورد و فقط تونست با گاز گرفتن از بلوزش جلو فریاد و داد زدنشو بگیره ....بلوزی که کمی پاره شده بود از بس که دندناشو روش کشونده بود..
این اتفاق و کون دادن چندین بار تکرار شد و هر بار خیلی کوتاه و سریع انجام میشد چون موقعیت و مکان مناسب براشون جور نمیشد ولی با شوهر کردن رعنا و رفتنشون به روستا ارتباط جنسی و نامشروعشون کاملا قطع شد
و اینک رعنا هم در دنیای درون خودش به مرگ جان کاه عشق اولیش یعنی فرشید اندیشه می کرد و غصه می خورد و با طاهره که ازش نفرت زیادی داشت همدردی خالصانه ای می کرد ...حسی که قدرت و معجزه عشق باعثش بود و بس .......
     
  
مرد

 
درود بر شما
این قسمت آخری به نظر خیلی سر سری و بقولی از سر رفع تکلیف انگار ،نوشته شده و از اون نکته بینی و تفصیلات خبری نبود ! شاید بخاطر تموم شدن نقش فرشید اینطوری لازم بوده !! در هر صورت امیدوارم طبق روال قبل به داستان ادامه داده بشه . ممنون از شما ! ارادتمند- کیانمهر.
     
  

 
داستان اين روزها شده دراميختن حس عشق ، سکس و غم
     
  

 
کمترين کسي ميتونه اين حس ها را ک شايد در واقع زياد قابليت ادغام نباشن ، ولي دمت گرم شهره خانم خيلي قشنگ اين کار کردي و مخاطب با خودت ميکشوني
     
  
زن

 
نقل از بهرام
مرگ ناگهانی دایی فرشید همه رو شوکه کرده بود شدت اندوه بیشتر بر دوش مادرش و مامانم و نامزد خوشکلش سنگینی می کرد ولی انچه منو به تعجب وا داشته بود گریه ها و اشک های عمه رعنا بود که برام هضم نمیشد واقعا این زنیکه شیطون و مکار چرا ..........با وجودیکه در فضای غم بار مراسم داییم منم غرق شده بودم ولی حواسم به اطرافم بود از اینکه هما و مهسا کنار مادرشون رعنا بودند و و گاها من هم براشون چشمک و ماچی حواله می کردم و اینو با مهارت خاصی اجرا می کردم که غیر از سحر هقت خط و خبره کسی متوجه ام نمیشد ......واما ندا جووون دوست سحر که با اون نگاه های مستانه اش گاها منو به خودش جذب و انگار که کوسشو می خاروند ...چون یه دستش به اونجاش میرفت و با سیاست و اختیاط خاصی مشغولش میشد اوووی شرایط جور نبود و گرنه میرفتم سراغش و بهش می گفتم این کار مال خودمه و تو خبره این چیزا نیستی ...بده به بهرام تا اروومت کنه ......سحر مثل قرقی . و عقاب چشاش به من بود و خط و نشون برام می کشید...این سحر خواهر خوشکل و خوردنی من باید به وقتش خدمتش برسم فعلا هنوز زوده تقاس همه این کاراشو تحویلش میدم .........وبعدش خاله نازو قشنگ و جذاب و کیر خورم فرانک جووون که گاها بهم نگاهی می کرد و با تبسم و لبخند معنا داری منو شهوتی می کرد ....اووووف کاش میشد و در محل و جای دنجی دستام به اندام نرم و گرمش میرسید و شهوتمو روش خالی می کردم و در نهایت خاله فاطی باسن قشنگه و کونیم که با چشاش انگار منو اسیر خودش کرده بود
همه این گزینه ها و تیکه ها روی هم جمع شده بود و کیرمو به اماده باش فرا خونده بود ...
از خاله راحله غافل شده بود م و وقتی متوجه اش شدم که حالش بهم خورده و در اغوش مامانم و خاله فاطی افتاده بود
خاله فاطی منو صدا میزد و ازم خواست کمکشون کنم ...
بهرام جووون راحله حالش خوب نیس و نمی تونه اینجا دوووم بیاره و شوهرشم مسافرته ..از تو مطمئن تر سراغ نداریم بهتره خاله تو ببری خونه شون تا استراحت کنه.......فهمیدی .....
این کلمه اخرشو با یه چشمک و پیغام و تبسم خاصی به من گقت و من همه چیو گرفتم ...و دونستم وقت گائیدن خاله راحله رسیده و انگار قسمت شده که در این روز تلخ این اتفاق میسر بشه ........
وزن سبک و لاغری خاله ام کارمو اسون کرده بود و فقط درکنارش دستمو دور کمرش گرفته و در راه رفتنش به من متکی شده بود با لمس اندامش از روی بلوزش حس می کردم که با یک دختر نوووجوون همراه هستم و بیشتر از همیشه مشتاق به کام گرفتنش شده بودم در مسیر خونه شون اب میوه ای براش گرفتم و خودم به دهنش گرفتم
وای وای بهرام .....همهشو بهم نده ...لااقل نصفشو خودت بخور.........خاله جون لازمه خودت بخوری تا جووون بگیری تازه موز هم برات گرفتم اونم باید بخوری .......اه اه اه بهرام جووون تو چقدر خوبی میدونی طرفت چیو دوس داره ..اتفاقا چشمم بهش افتاد هوسشو کردم ولی به شرطی میخورم که نصفشو تو بخوری ......ولی.......ولی نداره موزو باهم می خوریم ..خب بزار یکی دیگه بخرم که ........نمیخاد بهرام لذتش به اونه که باهم گازش بزنیم ....
اخیش با تو که هستم حالم داره خوب میشه .........اه بهرام روی همین نیمکت این پارک با مامانت یک روز نشسته بودیم طاهره جووون از تو بار دار بود و هر کی که از جلومون رد میشد به مامان خوشکلت نگاه عاشقونه می کرد و این باعث شد که ناراحت بشه ...اخه هیچکسی به من توجه نمی کرد ....اه بهرام عین تو رفت برام اب میوه و کیک اوردو من تا وقتی که مامانت بر گشت با یه پسر هم صحبت شدم ....و بهم ابراز علاقه کرد .....ههههه...از تو چه پنهون بهرام جون لبای همدیگه رو بوسیدیم و ووووکمی دست مالیم کرد......ولی تا طاهره رو دید رفت ومن اون روز از این اتفاق شوکه و به نوعی خوشحال شده بودم و اینو از پاقدمی مامانت می دونستم چون همیشه بهم روحیه می داد وخواهری بود که از بودنش و در کنارش لذت می بردم و قبل از اومدنمون به پارک هم انگار به دلش افتاده بود و بهم گفت راحله تو امروز یک پسر خوش تیپ بهت ابراز عشق می کنه .......اوا خواهر از کجا میدونی ....میدونم لابد دیدم که دنبالمون بوده .....حالا من میرم اب میوه رو میارم بلکه بیاد باهات حرف بزنه ..........اره بهرام جووون نمی دونم مامانت ازکجا فهمیده بود .......چون بعدش باهاش ازدواج کردم و وشد شوهرم....ولی الان هم برام معمایی شده طاهره از کجا میدونست .......راستی بهرام تعجب نکن این حرفا و این جوری باهات صحبت می کنم چون باهات احساس راحتی می کنم و جدا از اینکه خواهر زاده می ..حس می کنم باهم دوست و رفیق هستیم........خاله جووون خوشحالم که خوب شدی و بامن شاد و سرخوش میشی چون من هم باهاتون احساس خوبی دارم و .........چی ؟بهرام ......اه دستامو بگیر بهرام مثل یخ شده ....برام گرمش کن ......اه اه مرسی .......بهتره دستمو ول نکنی تا برسیم به خونه..........
قبوله بهرام .....هر چی شما بگی خاله جووون.........دستای لطیف و باریک و لاغرش در دستم بود و حس زیبایی به من می داد و این لحظاتی که تا خونه شون به من گذشت سرشار از هیجان و هوس و نشاط بود و بس ........
به خونه خاله راحله رسیدیم و در حالیکه دستامو می کشید به اتاق خوابش برد و روی تختش باهم نشستیم و نگاهشو به من دوخت .......چهره زیبا و قشنگش بر شهوتم و احساسات و تمایلاتم به تجاوز به خاله ام لحظه به لحظه اضافه میکرد.....دامن کوتاهش و رونای مانکنی و سفیدش بهم چشمک میزد وکاسه صبرم داشت لبریز میشد ولی برای چند لحظه فکر کردم که من شروع کننده نباشم چون می ترسیدم که واقعا قصد امیزش با من رو نداشته باشه و نباید بی گدار به اب بزنم........در همین لحظه و در این افکارم که مشغول بودم راحله لباشو به لبام نزدیک کرد و به اروومی روش گذاشت و بعد از چند لحظه گقت.........بهرام جووون.......به نظر تو من زشتم؟......نه خاله جون اتفاقا صورت قشنگی دارین ........ولی بهرام اندامم خوب نیس و تو ذوق میزنه......خاله تو رو خدا از این حرفا نزن ....مگه میشه خوشکل نباشی ........اه بهرام تعارفو بزار کنار و حقیقتو بگو .......اه خاله من دروغ نگفتم باور کن .......پس منو دوس داری ؟......مگه میشه دوس نداشته باشم ......بهرام بهت اعتماد دارم و میخام راز و همه حرفای نگفتمو به تو بگم ......میدونی چیه شوهرم ظاهرا مرد خوبیه و همه جوره تلاش می کنه که بهم برسه و محبت بکنه و چیزی در زندگی برام کم نمیاره ولی حس می کنم واقعا منو دوس نداره و چیزی وادارش می کنه که این زندگی و بودنشو با من داشته باشه .....واین شده معمای بزرگی برام که نمی تونم حلش کنم اینو حتی به فاطی هم نگغتم چون همه چیمون باهمه ..با طاهره جووون این حسو ندارم چون از بس دوسش دارم و بهش احترام میزارم که نمی تونم درد دلامو براش بگم ...می فهمی ......خیلی جالبه برام این حسو با تو اصلا ندارم و انگاری که سال هاس باهام بودیم.........خاله یعنی به شوهرت مشکوکی؟......مشکوک که نه ولی فکرام بهش مثبت نیس و حس می کنم مصنوعی به من مهر میوزه در وافع شاید یکی دیگه رو دوس داره و من ازش اطلاعی ندارم
یه چیزی بهتون بگم ...اره بهرام جووون بگو راحت باش ...
به نظر من بهتره این افکار منفی و نا خوشایندو از سزتون بیرون بریزید و به واقعیت زندگیتون بچسیپید ...چون نتیجه خوبی براتون به ارمغان نمیاره و فقط مایه عذاب و رنج و خود خوری میشه و حیف شما نیس که به جای شادی و خوشحالی و شور و نشاط از بهترین ایام و سالهای جووونی خودتون بهره ای نبرین و غصه و خیالات باطل داشته باشین ....به قول عوام بی خیال.همه چیزای بد و ناجور ..به لذت و ارامش و خوشبختی فکر کنین ...الان هم به یک خواب و استراحت خوب احتیاج دارین ..........خودمم باور نمی کردم این جملات فصار و سنگین رو گفته باشم .....یعنی واقعا خودم بودم که اینا گفتم ...افرین به خودم ..ای بابا دست مریزاد ..ولی کاشکی این جمله اخرو نمی گفتم ..چون اگه خوابش ببره من کاری نمی تونم بکنم ......
بهرام......الان که وقت خواب نیس ...میدو.نی وقت چه کاریه اگه گفتی........چه کاری ؟........یعنی واقعا نمی دونی ......چی بگم خاله ......واییییییییییی..........بهرام اصلا میدونی و تاحالا با خانما نزدیکی داشتی .......منظورتون چیه؟........اوا بهرام همون چیزه .......اخیش بگو خودت دیگه .....این کارو میگم بهرام جووونم
یهو خودشو روم پرت کرد و دورگردنم و صورتم رو با دستاش قفل کرد و لباشو رو لبام گرفت و به شدت تموم ادامش داد
حالا فهمیدی منظورم چی بود و به جای خواب کوفتی چی میخام ...این کار کاملا خوبم می کنه و اینو تو باید انجامش بدی ......ببینم بهرام تا حالا تجربه سکس داشتی و دوس دختر گرفتی >؟...ولی راستشو بگو درست مثل من که همه رازمو بهت گفتم
با این بوسه داغ و گرم و اتشین من پرده شرم و حیام رفته بود و می تونستم این جوابو نه کاملا راست ولی تا حدی توام با دروغ بهش بدم
راستش خاله جون اره داشتم با یک خانم خوشکل و زیبا و حشری (منظورم خاله فاطی بود و میدونستم که همه حرفاو راز و نیازشون با همه و باید به این اشاره می کردم البته با کنایه و بدونه اسم تا به من اعتماد کنه ...حواسم بود که چی باید بگم)
اها لابد اون خانمه هم اشناس و شایدم از فامیل های خودمون باشه ...حالا هر چی خاله جووون کاری به اسمشون نداشته باش و بهتره به خودمون برسیم .......
بهرام جووون بلدی که چه جور با یه زن سکس کنی ...ها .......
یه چیز ایی یاد گرفتم حالا هم از شما بهتر و کامل تر یاد می گیرم
فعلا لختم نکن وفقط با لبات و از روی شورتم خوب کوسمو بخورو در حین این کار سوراخمو انگشت بزن
کدوم سوراخت>...اوا بهرام خب معلومه کونمو میگم...اهان ..فهمیدم
اخ جووووووون ...خاله جون میتونم بااسم خالی صداتون کنم؟....چرا اسم خالی ...اخه خودت گقتی با هم دوست شدیم .....درسته بهرام حق با توه ...میتونی .......اووووف راحله کوس خوشکلی داری بزار شوراتتو در بیارم تا بهتر ببینم...
وایییییییییی چه کوس
با حالی ...اووووخ جوووون درست مثل کوس یک دختر 10 ساله میمونه
اه اه اه بخورش ....بهرام مگه تو کوس دختر 10 ساله رو دیدی که اینجوری نظر میدی
دیدم راحله جووون.....جدا؟....اره به جون خودم ....کیو؟.....دختر همسایمون ...اسمش ساراس و از بچه گی هم بازی بودیم و بارها همدیگه در حین بازی لخت کردیم و من کوسشو دیدم عین مال توه.......
اه اه اه اه بهرام چه زیبا و با احساس کوسمو می خوری......اوووووووف ......
خب ادامش بده الان هم باسارا جونت هستی
اره راحله با اجازت بهش لاپایی میزنم تا اون حد پیش رفتم
بهرام حواست باشه پرده شو نزنی کاری به کوسش اصلا نداشته باش ..با کونش کار کن ......
حواسم هس راحله جووون میدونم چیکار می کنم من که نمیخام زنم بشه و ابروم بره اگه پرده شو بزنم مجبورم عقدش کنم
پس دوسش نداری؟..........چرا دارم ولی نه دراون حدی که باهاش عروسی کنم
منو دوس داری ؟........اره راحله جو.ن اگه دوست نداشتم الان پیشت نبودم و باهاتون عشق بازی نمی کردم
اه اه بهرام داری الکی میگی تو فقط منو به خاطر شهوتت میخای عاشقم نیستی .....میدونم
راحله جووون ناراحت شدی ؟....نه نه چرا ناراحت بشم عاشق شدن که زورکی نمیشه ....اه اه اه بهرام حالا کم کم لباسامو درار واز نوک پاهام تا فرق سرمو خوب بمالون و با لبات بلیس......
وای وای بهرام ..بهرام جووون .....یه دونه پسر خواهر خوشکله خودم .....همه جامو بخور ...من مال توم دیگه ....گور پدر شوهرم با اون حس دروغش .......دیگه نمیخام بهش فکر کنم فقط به تو و کیرت و خوشیام اهمیت میدم......
اه کیرتو در بیار تا بخورمش.........اووووف بهرام شده یه لوله سنگ.....چه خوشکل و نازه ....اوووووف محصول کوس خوشکل طاهره جووونه...این کیرو باید خورد و مال خودم کنم .........
اه چه لحظات خوب و خوشیو من دارم .....اوووووخ جوووووون کوسمو بخور منم کیرتو می خورم ......جونم ..عمرم بهراممممم
وای راحله حس می کنم که با یه دختر 10 ساله سکس می کنم اندامتون مثل اوناس .....
اووووی بهرام چه خوب با حرفات اتیش به جونم میزنی ......پس به خیال اینکه من دختر 10ساله هستم و زیرت خوابیدم خوب منو بکن و جرررم بده ...........اخ اخ اخ اخ وای وای بهرام چه کیر کلفتی داری ....تو که همش 15سالته ..اگه بیست ساله بشی کیرت میشه دو برابر ......وای وای اون موقع منو بکنی چی میشه ..........
بهرام میخام حتی ازدواج هم کردی باهام باشی و ولم نکنی .........قول میدی.
راحه جووون این چه حرفیه میزنی ...من تا وقتی که خودت بخای کنارت میمونم و ولت نمی کنم واصلا اگه بشه جلو چشم شوهرت می کنمت ........اوا بهرام مگه شدنیه ..ولی اگه ممکن بشه خیلی مهیج و داغ میشه اونم برای من ......
راحله دوس داری این کارو بکنم .........ارررره دوسدارم ........اووووی بزن تلمبه به کوسم بزن .......افرین ....تندتر تندتر....
برم گردون و از پشت خوابیده کوسمو با کیرت پر کن .....اهان ........راحله یه چیزی بگم ؟...بگو بهرام جووون........سوراخ کونت به اون میخوره که کیر خورده باشه ....تا حالا کون دادی ........ههههههههه........اررررررررررره...دادم خیلی هم دادم
پس راحله جووون با اجازت لازم شد که کونتم بکنم ...با اجازه شوهرت و خودت کونت مال من میشه ..........اووووخ اووووخ.......اخ کونم اخ کونم ...وایییییی ..بهرام جووون......چیه راحله درش بیارم درد داری...نه نه این چه حرفیه میزنی اتفاقا کون دادن با درد و دوس دارم ..........کیر من کلفتره یا مال شوهرت ....هر دوتون ...کیر شوهرم هم کلفته و خوب راضیم می کنه ........خوبه که پس زیاد از شوهر جونت شاکی نباش ..........
اه بهرام ولی سکس با تو جوری دیگه س و خیلی خیلی با کیفت تره ...شوهرم مصنوعی و تظاهری منو می کنه
اخ اخ کونم ...وای وای وای بهرام جووون .....اخرش منو کردی و منم به تو رسیدم .......قربونت برم راحله جووون ...کون تر و تازه و خوبی داری دوس دارم تا صبح کونتو بکنم ولی داره ابم میاد .....ای ای ای ....اخیش ......راحت شدم .....چه لذتی داشت
راحله جووون ناراحت نشدی ابمو تو کونت ریختم ....نه نه ....خیلی حال داد ...خوشم میاد سوراخم از اب کیر ابیاری بشه
دوست دارم بهرام میخامت برای کردنم و ارووم کردن شهوتم ..........بهرام ازت میخام این رازو پیش خودت نگه داری و به هیچ کسی نگی .......میدونم راحله جووون حواسم هس ...
بعد از یک سکس کامل و خوب هردومون در اغوش هم به خواب شیرینی فرو رفتیم و وقتی که بیدارشدم که صدای شرشر اب حموم به گوشم خورده بود بلند شدم و متوجه کیرم شدم .....بازم بلند و راست شده بود و انگار راحله رو می خواست ...بلافاصله به طرف حموم رفتم و به شیشه مات درش ضربه زدم ......با باز شدن در حموم راحله رو در اغوشم گرفتم و باز هم همه جاشو می خوردم و لیس میزدم .....سه انگشتم داخل سوراخای کوس و کونش شده بود و روش تلمبه میزدم ..واین کارو با وجود اینکه راحله تلاش می کرد و برمی گشت تا از دست انگشتام خلاص بشه ادامش دادم ولی نمیزاشتم و اخرش به حالت ایستاده و زیردوش توام و به نوبت کوس و کونشو می کردم .....کوسش از کونش تنگتر و کوچیکتر نشون می داد و بیشتر از جلو می کردمش .....پستونای کوچولو و سفتش با لبام خورده میشد و صورت فشنگ و سفیدش در زیر ابریزش دوش حموم بیشتر و بهتر نمودار میشد...براستی سکس و عشق بازی با راحله خیلی لذت بخش برای من شده بود و با تموم وجودم در اوج شهوتم باهاش ارتباط جنسی خوبی داشتم و حس می کردم به این زودیا ازش سیر نمیشم و این رابطه تا مدتها باید ادامه داشته باشه
این بار ابمو بعد از یک ساک زدن کامل در دهنش تخلیه کردم و انچه شد راحله سرخال و شاداب و سلامت در خونه شون موند و من به خونه خودمون برگشتم تا در انتظار اتفاق و روی داد دیگری باشم .......
     
  
صفحه  صفحه 27 از 107:  « پیشین  1  ...  26  27  28  ...  106  107  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

خاطرات بهرام و مامانش


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA