انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 8 از 8:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8

سرنوشت یک پسر هیز


مرد

 
تو فقط ادامه بده
X
     
  

 
بابا عجب آدمایی هستین. مفتی میاین می خونین طلبکار هم هستین می گین ادمین بیاد پاک کنه. بابا مگه تعهد داده به شما که براتون بنویسه؟ بیا بخون جقتو بزن برو
     
  
مرد

 
amirchating
خب هرکسی یه سلیقه ای داره بالشخصه من دوسدارم داستان کامل رو بخونم وقتی هم از یه داستان خوشم بیاد دلم نمیخواد منتطر باشم شما میتونی بخونیو اصلا طلبکار نباشی مختارید
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
قسمت بیست و هفتم
راوی ناهید:
فرداش صبح امیر رفت پیگیر کارای جعفر بشه مهناز هم تصمیم گرفت بره دانشگاه درخواست حذف ترم بده میگفت دیگه تمرکز نداره درس بخونه، دستی دستی زندگیمو نابود کرده بودم ساعت حدودا ده صبح بود یه قرص آرام بخش خوردم و رو کاناپه دراز کشیدم داشتم به این فکر میکردم که اگه جعفرو اعدام کنن بچه هام بدبخت میشن اموالمون مصادره میشه و باید به گدایی بیفتیم اگر هم آزاد میشد که مبینا زندگیمو به تاراج میبرد دوس داشتم خودکشی کنم ولی بچه هامو چکار میکردم نگران مینا نبودم اون لااقل شوهر داشت ولی مهنار با این ننگ چجوری میتونستم یه شوهر خوب براش پیدا کنم علی رو چکار کنم اون هنوز بچه بود چی به سرش میومد، درگیر این فکرا بودم که به یاد پیامک حامد افتادم سریع به علی گفتم اومد و ازش خواستم درمورد حامد بهم توضیح بده اونم گفت که بابای حامد دادستانه و خیلی گردن کلفته و هرکاری میتونه برامون بکنه مادرش هم فلجه و براش پرستار گرفتن، به ذهنم رسید که از طریق حامد مشکلمو حل کنم با خودم گفتم من که قبلا یبار بهش دادم اینم از من و امیر فیلم داره و آخر مجبورم باهاش راه بیام چه بهتر که حداقل این قضیه رو حل کنم آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب، اصلا عذاب وجدان خیانت به شوهرم رو نداشتم ولی من عاشق امیر بودم قلبا راضی نبودم کس دیگه ای بهم دست بزنه حتی شوهرم ولی این مشکل فیلم رو خود امیر بوجود آورده بود و چاره ای نداشتم آخر باید تسلیم حامد میشدم، به علی گفتم زنگ بزن به حامد بگو بیا مامانم کارت داره اونم زنگ زد ولی حامد گفته بود شما بیاید خونمون من نمیتونم بیام، بهم خیلی برخورد علنا فهمیده بود جلوش ضعف دارم ولی چاره ای نبود با علی رفتیم اونجا قبلش به علی گفتم وقتی اشاره دادم برو بیرون نمیخوام جلو تو ازش کمک بگیرم دوس ندارم جلو دوستت خرد بشی بلاخره رفتیم خونشون یه خونه دوبلکس ویلایی داشتن مشخص بود چقد باباش از این شغل کاسبی کرده برا خودش، رفتیم داخل حامد با یه شلوارک و رکابی تو حال نشسته بود یکم احوال مامانشو پرسیدم و اونم جواب میداد حس بدی داشتم پسرم پیشم بود اونوقت این جلومون شلوارک پوشیده بود چند دقیقه حرف زدیم که یهو یه دختر خوشگل از طبقه بالا اومد پایین رفت برامون چایی آورد، فهمیدم پرستار مامانشه خیلی خوشگل بود فکر کردم با وجود اون چرا حامد باید به من گیر بده البته دروغ چرا ته دلم یه حس خوبی داشتم که این پسر با وجود اون دختر خوشگل بازم من تو گلوش گیر کردم، دختره از حامد خواست تا عصر اجازه بده بره بیرون حامدم داشت مِن و مِن میکرد که من سریع گفتم بذار بره من خودم حواسم به مامانت هست و همین لحظه به علی اشاره دادم که بره بیرون علی هم گفت مامان برم مدارکو برسونم دست امیر، بعد اینکه علی و پرستاره رفتن من و حامد تنها شدیم حامد گفت گرمه مانتو رو دربیار و با دست داشت کیرشو میمالید منم که از قبل میدونستم برا چی اومدم نخواستم ضد حال بزنم تصمیم داشتم از قدرت سکسیم استفاده کنم و به سکس با خودم وابستش کنم واسه همین پاشدم مانتومو درآوردم حالا دیگه یه تیشرت تنم بود و یه شلوار جین رفتم پیشش نشستم یه لبخند پیروزمندانه رو لبش بود لبامو بردم جلو که ازش لب بگیرم منو پس زد خیلی بهم برخورد اونم متوجه شد سریع منو خوابوند رو مبل و افتاد روم و شروع کرد به لب گرفتن و همزمان با دستاش باسنم و پستونامو فشار میداد حس عجیبی بود حامد یه پسر ۱۶ ساله لاغر و قدبلند بود قیافش به بچه های مثبت میخورد هیچوقت نمیتونستم تصور کنم یه روز با همچین کسی سکس کنم، عین وحشیا لب میگرفت موقع لب گرفتن آب دهنشو میکرد تو دهنم چندشم میشد ولی به رو خودم نمیاوردم بلاخره ازم جدا شد و نشست من که تصمیم داشتم خودم رو به سکس با اون مشتاق نشون بدم خودم رفتم سراغ کیرش از رو شلوارک بوش میکردم و خودمو حشری نشون میدادم حامد همش میگفت جوووون کیر دوس داری منم گفتم نه کیر تو رو فقط دوس دارم تورو خدا بدش بهم عین خر داشت حال میکرد این بچه، بلاخره براش شروع کردم به ساک زدن ولی عجیب بود آبش نمیومد سری قبل سریع ارضا میشد حس کردم وقتی فهمیده دارم میام خونشون تاخیری زده، کیرش بزرگ نبود کامل تو دهنم جا میشد و حسابی تونستم با آب دهنم خیسش کنم بلاخره خودش سرمو از کیرش جدا کرد و تیشرتمو از تنم درآورد من کامل خودمو رام نشون میدادم حالا با سوتین جلوش زانو زده بودم که منو کشوند سمت خودش و کیرشو از زیر سوتینم فرستاد بین پستونام شروع کرد به تلمبه زدن بین پستونام خیلی حشری بود بعد منو بلند کرد و شلوارم و شرتمو تا زانو داد پایین و منو نشوند بغل خودش انگار که اونویه صندلیه و من روش نشستم منم که فهمیدم منظورش چیه با دست کیرشو گذاشتم در سوراخ کصم که گفت نه کص نه اونو قبلا کردم میخوام بکنش تو کونت یه لحظه حس خوبی پیدا کردم فک کردم این کلا برا تنوع منو میخواد و زود ازم زده میشه از دستش راحت میشم نمیدونستم این تازه شروع بردگی منه، وقتی داشتم کیرشو رو کونم تنظیم میکردم خندم گرفته بود آخه کیرش کوچیک بود تو اون حالت همش لای لمبرای کونم میموند نهایتا سرش میرفت تو کونم ولی چاره ای نداشتم نباید به روش میاوردم یکم که سوراخمو باز کرد با کیرش الکی گفتم آیی درد میکنه لااقل یه کرمی چیزی بزن اونم که خوشش از این حرف اومد منو دولا کرد و شروع کرد با تف سوراخ کونمو خیس کردن خوب که خیسش کرد دوباره نشستم روش و شروع کردم به کون دادن بهش چون لاغر بود و وزن من اذیتش میکرد بعد چند دقیقه منو دولا کرد و باز از کون شروع کرد به تلمبه زدن تو این حالت منم بیشتر حال میکردم چون کیرش بیشتر تو کونم جا میشد بلاخره ارضا شد و آبشو تو کونم خالی کرد و افتاد رو مبل منم شلوارمو کشیدم بالا فقط شلوارم تنم بود با یه سوتین مشکی، رفتم پیشش که ازش لب بگیرم دیدم گفت دهنت کثیفه برام ساک زدی برو بشورش رفتم سمت سرویس بهداشتی
Ramblingtoto
     
  
مرد

 
دمت گرم که دوباره شروع کردی
مثل همیشه عالی بود
همچنان ناهید و ورود علی جذابیت داستانه
بازم دمت گرم
     
  
مرد

 
قسمت بیست و هشتم
راوی:ناهید
حسابی تحقیر شده بودم کنار روشویی نشستم و شروع به گریه کردم تو کمتر از شش ماه از یه زن نجیب به یه هرزه تبدیل شده بودم حالم از خودم به هم میخورد صدای زنگ گوشیم از تو حال باعث شد به خودم بیام سریع دست و صورتمو شستم و رفتم تو حال حامد گوشیو داد دستم علی بود نشستم رو مبل داشتم با علی حرف میزدم همزمان حامد منو بغل کرده بود و داشت ازم لب میگرفت علی پرسید کی میای؟بیام با هم برگردیم خونه، منم گفتم نمیخواد خودم نیم ساعت دیگه میام خونه دیگه گوشیو قطع کردم که حامد گفت کجا بری بمون اینجا فعلا که گفتم حامد من باید برم خونه
ح: کجا بری؟شوهرت که دیگه خونه نمیاد بمون پیش من
ن: شوهرم نیاد بچه هام که هستن باید برم به اونا برسم
ح: پرستار اینجا نیست بمون به بهانه پرستاری از مادرم
ن: نمیشه کار شوهرم گیره باید خونه باشم ببینم امیر چکار کرده براش
حامد تا اسم امیرو شنید سریع حسودیش شد گفت لازم نکرده اون کاری بکنه خودم درستش میکنم به یه شرط، گفتم چه شرطی؟ گفت تو بیا بشو پرستار مامانم از این به بعد گفتم پس اون یکی پرستاره چی؟ گفت لیلا هم هست تو هم باش اصلا پرستار نه به عنوان خدمتکار اینجا باش، از کلمه خدمتکار خوشم نیومد حامد که فهمید سریع گفت اسمش خدمتکاره فقط به عنوان یه بهانه برا اینکه اینجا باشی منم دیدم اوضاع برا من در هر صورت خرابه گفتم اگه جعفرو آزاد کنی قبوله میام اینجا ولی به عنوان پرستار میام نه خدمتکار، حامد گفت آزادش کنم؟ مگه کصخلم آزادش کنم بیاد رابطه مارو محدود کنه، اصلا مگه با این جرم اون میشه آزادش کرد، گفتم پس منظورت چیه دیشب گفتی کمکم میکنی، گفت ببین من تو فیلما دیدم که شوهرت چقد اذیتت میکنه چرا انقد دلواپسشی؟ بیاد که چی بشه؟ باز به زور بکنتت؟
حرفش درست بود من اصلا آزادی جعفر برام مهم نبود یکم حرف زدیم خلاصش کنم قرار شد حکم جعفرو به چندسال حبس تبدیل کنه و از مصادره اموالمون جلوگیری کنه البته اموالی که به اسم من و بچه هام باشه نه جعفر، اینجوری لااقل بعد آزادی جعفر هم دلیلی نداشت بخاطر مبینا استرس داشته باشم، از اون طرف منم قرار شد به عنوان پرستار بیام خونشون و با لیلا هماهنگ بشیم که تو دو شیفت مختلف بیایم خونشون اینجوری کسی هم نمیتونست به رابطمون پی ببره بلند شدم که مانتو و تیشرتمو بپوشم که حامد باز بغلم کرد و گفت کجا حالا فعلا بمون کارت دارم و شروع کرد به لب گرفتن و گفت بیا بریم بالا تو اتاقم از این به بعد زن منی و باید اتاقمونو نشونت بدم با هم رفتیم تو اتاقش و منو هول داد رو تخت دمر شدم نشست رو باسنم سرشو آورد کنار گوشم و گفت از این به بعد تو دیگه زن منی، اوکی؟ با یه اوم تایید کردم دوباره گفت شوهرت کیه؟ هیچی نگفتم باز تکرار کرد گفتم تو، گفت آفرین، صاحب بدنت کیه؟ گفتم تو گفت این شد، کاری به رابطت با امیر ندارم به شرطی که حرف گوش کن باشی و به حرفام گوش بدی بعدش شروع کرد از پشت سوتینمو باز کرد و شلوار و شرتمو در آورد کامل بدن لختمو بررسی کرد بهم گفت بهت پول میدم برو بدنتو لیزر کن از این به بعد هم با سلیقه من آرایش می‌کنی، گفتم چشم، شروع کرد به مالیدن پستونام و خوردن گردنم، بعدش هم حسابی کص و کونمو مالید و منو لبه تخت به صورت طاقباز دراز کرد و لنگامو داد بالا و شروع کرد تلمبه زدن راستش کیرش با اینکه کوچیک بود ولی خیلی خوشگل و سفید بود حس خوبی داشتم حین تلمبه زدن گاهی ازم لب میگرفت و تلمبه میزد یهو کیرشو کشید بیرون و منو نشوند جلو خودش و کیرشو کرد تو دهنم یکم ساک زدم که آبش اومد ریخت تو دهنم داشتم تو دهنم با آبش بازی میکردم که متوجه شدم داره ازم فیلم میگیره سریع پاشدم و عصبی بهش گفتم این چه کاریه، حذفش کن من به تو اعتماد کردم عوضی که اون گفت نترس به کسی نشون نمیدم اگه بخوام نشون بدم فیلم قبلیاتو هم دارم میخوان اینو یادگاری داشته باشم از روز اول ازدواجمون، بلاخره با زبون بازی راضیم کرد و بعدش رو تخت لخت منو بغل خودش خوابوند یه ساعت خوابیدیم و بعدش پاشدم لباسمو پوشیدم که برم خونه اونم منو بدرقه کرد و بهم اطمینان داد که علی هیچی نمیفهمه ازم یه لب طولانی گرفت و رفتم سمت خونه، شب بهم پیام داد که تونسته باباشو راضی کنه فقط قبل شروع دادگاه باید اموالو انتقال بدم به اسم خودم یا بچه ها، امیر و علی خیلی خوشحال بودن فرداش ام رفتیم از جعفر وکالت گرفتیم و همه چی رو زدیم به نام من و پسرم
Ramblingtoto
     
  
صفحه  صفحه 8 از 8:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8 
داستان سکسی ایرانی

سرنوشت یک پسر هیز


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA