انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 27 از 31:  « پیشین  1  ...  26  27  28  29  30  31  پسین »

داستان های ضربدری


زن

 
جناب مدیر میشه یه صفحه اختصاصی واسه این داستان باز کرد و قسمت های اپلود شده رو در اون قرار داد؟
چون این داستان طولانی هست البته اگه مخاطب ها راغب باشن که صفحه جداگونه داشته باشه که بتونن تمام داستان رو دنبال کنن
     
  
زن

 
ضربدری یک طرفه – قسمت بیست و هفتم
بعد از این سکس با زهره جونم دیگه کد ازاد شده بود و هر وقت زهره رو میخواستم پاهاش بالا بود و مثل بقیشون لوس نبود از اونجایی که زهره مادر زنم بود هر وقت بابای فرشته شهرستان کار داشت میرفتم پیشش و شب میموندم راحت بودم و زهره هم حسابی داغ و سکسی بود .حدودا چند ماه گذشت و سکس ها هم همچنان داغ بود البته واسه من و فرشته خیلی داغ بود چون هم من هم فرشته تو انتخاب تنوع داشتیم و گرنه بقیه چندان داغ نبودن چون فقط یه انتخاب داشتن اونم من بودم دو هفته ای یه بار با من بودن تا یک ماه دیگه سمتم نمیومدن البته هر بار و هر جایی که ممکن بود نمیتونستن بهم نه بگن.
فاطمه فقط امیر و من رو داشت اذر فقط من رو داشت به مهران که نمیداد و فقط اجازه داشت کسشو لیس بزنه براش زهرا فقط من رو داشت و البته زهره من و فرشته هم امیر و مهران و رو داشت.
تا یه شب همه خونه پدر خانم بودیم و فرزانه (خاله زنم و شوهرش احمد) هم بودن و همه تو فکر یه تفریح یکی دو روزه بودیم و بعد از کلی بحث قرار شد بریم باغ یکی از دوستان امیر که در واقع باغ میوه بود ولی یه خونه ویلایی شیک هم داشت رو واسه دو شب گرفت و چهارشنبه ظهر حرکت کردیم. خب بچه ها بودن و فرزانه و احمد هم بودن موقعی واسه ماها جور نبود و اذر و فاطمه که حسابی هم حشری بودن از این موضوع خوششون نمیومد ولی ازم قول گرفتن که باید یجوری حالا هر جور که شده باید ارضاشون کنم. رسیدیم و یه خونه باغ شیک و بزرگ که حدود یک هکتار باغ میوه بود و یه ویلا شیک هم داشت .جاگیر شدیم و وسایلا رو اوردیم تو خونه و موزیک و شام و رقص تا حدودای دو که بچه ها که همه خواب بودن و بقیه هم کم کم همه رفتن تو مود خواب البته فرشته زودتر از همه خوابید امیر و مهران و احمد هم که حسابی مشروب خورده بودن گیج خواب و من موندم و امیر و مهران و احمد که البته اونا مست و گیج بودن و فقط شر و ور میگفتن و اذر و فاطمه و فرزانه تو تراس پای اجاق اتیش چون اخرای شهریور بود هوا یکم سرد بود به حرف زدن و فرزانه هم داشت چت میکرد که بلند شد گفت برم دسشویی و رفت . منم داشتم سیگار میکشیدم لبه تراس که دیدم حمید اقا از ویلا رفت بیرون سمت باغ یکم شک کردم و منم به بهونه دسشویی رفتم بیرون و بی سر و صدا پشت سر حمید اقا که با نور موبایل میرفت رفتم که صدای مبهم و ارومی میشنیدم اروم بین درختا نشستم و نگاه میکردم حمید اقا موبایلشو به پشت گذاشت رو زمین که تاری نباشه و دیدم فرزانه هم همراشه و به به لب تو لب شدن
فرزانه : کسی ندیدت؟
حمید اقا: نه بابا کی ببینه شوهرت که مسته چه میفهمه بکش پایین
فرزانه پشتشو کرد به حمید اقا و شلوار و شورتشو تا زانو کشید پایین و خم شد دستاشو زد به درخت و گفت فقط زود تمومش کن بریم .جوووووون فرزانه چه کون لاغر و کوچیکی داشت با پاهای لاغر خم شده بود و کونشو داده بود عقب منم از بغل داشتم میدیدمش
حمید اقا : نترس بذار کارمونو بکنیم کی میفهمه .
حمید اقا کیرشو گرفت دست و مالید لای کس فرزانه و گفت جوووون چه کونی داری
فرزانه: نه که تو این ده سال ندیدی تا حالا
حمیداقا: هربار ببینم بازم کمه
کیرشو فرو کرد تو کس فرزانه و تلمبه میزد و دوطرف کون کوچولوشو گرفته بود و با کیر ده سانتی قلمی محکم میکوبید تو کس فرزانه و فرزانه هم اروم که صداش بیرون نیاد فقط زیر لب هوم هوم میکرد و لذت میبرد هنوز از دو سه دقیقه نشده بود که حمید اقا ابش اومد و تو کس فرزانه خالی کرد و اومد عقب و فرزانه گفت: اخخ بازم ریختی توم که
حمید اقا: اشکال نداره لذتش به همینهههه
فرزانه هم نشست و شروع کرد با فشار شاشیدن و همونجور که شلوارشو گرفته بود سرشو اورد بالا گفت زود تمومش کردی بیشتر میخواستما
حمید اقا:خیلی هوسی بودم
فرزانه: ولی خوب بود حال داد سبک شدم
حمید اقا: دفعه بعد بیشتر میکنمت
و فرزانه هم کارش تموم شد و شلوار و شورتشو کشد بالا و برگشتن سمت ویلا و منم یکم موندم تا برن رفتم سمت ویلا که تو راه یادم اومد ای داد چرا فیلم نگرفتم و حرصم گرفت ولی کیرم حسابی شق شده بود رسیدم پیش بچه ها دیدم امیر ومهران و احمد رفتن خوابیدن فقط فرزانه و اذر و فاطمه نشستن و هر سه تاشونم سرشون تو گوشیه منم که حسابی کیرم شق و به سختی قایمش کرده بودم به اذر و فاطمه گفتم بقیه که همه خوابن میاین بریم یه قدمی بزنیم؟
اذر و فاطمه از اینکه جلوی فرزانه گفته بودم بریم قدم بزنیم خیلی تعجب کرده بودن مونده بودن چه جوابی بدن که گفتم پاشین دیگه چقدر بی حالین بریم یه قدمی بزنیم بیاییم فرزانه رفت قدمش رو زد برگشت البته زود اومد ما دیرتر میاییم که فرزانه یهو نگام کرد و منم یه چشمک دور از چشم اذر و فاطمه بهش زدم که سرشو انداخت پایین و فهمید دیدمشون.
اذر و فاطمه هم با اینکه استرس گرفته بودن گفتن بریم .
بلند شدن که به فرزانه گفتم تو نمیایی؟ با ما هم خوش میگذره ها
اذر و فاطمه که از حرف من هم تعجب کرده بودن هم یجورایی حرصشون گرفته بود اخه میدونستن میخوان بیان بهم بدن فرزانه بیاد که نمیتونن
که فرزانه به بهونه خوابش میاد نیومد و سه تایی رفتیم و تو راه اذر نیشگونم گرفت و اروم گفت خیلیییییییی خرییییییی
من: چرااااا؟ خب فرزانه هم میکردم
فاطمه: اره همینجوری اونم اومد و کشید پایین تو بکنیش
من:اگه تا فردا شب نکردمش هر چی خواستین بگین
اذر:من که میدونم تو هر کی رو بخوای میکنی ولی اول باید جورش کنی ولی قبلش باید منو سیر بکنیییییی لامصب همینجور با نور گوشی حرف زنان رفتیم تا نزدیکای جایی که فرزانه و حمید اقا با هم سکس داشتن و رسیدم به همونجا که دست فاطمه رو گرفتم کشیدم سمت خودمو لبامو گذاشتم تو لباش و اذر هم کشیدم تو بغلم و هردوتاشونو گرفتم تو بغل و لباشونو میخوردم و دستمم رو کونشون بود جووووووون یه کون صاف و کوچولو و یه کون هم برجسته و گرد زیر دستام بود اخخخخخ دوتایی هم حسابی حشری بودن جلوی اذر دو زانو نشستم وشلوار و شورتشو کشیدم پایین و رفتم لای پاش و کسشو زبون میزدم که اه اه اروم اذر بلند شد و فاطمه هم شلوار و شورتشو کشیدم پایین و دستم بردم لای پاش اخخخخ خیس خیس شده بود لای پاشو باز کرد و کسشو مالش میدادم و حسابی خیس کرده بود جوووووووون اذر هم لای پاشو باز کرد و کسشو تو دهنم میخوردم و یکم بعد سرمو بردم لای پای فاطمه و کسشو با تمام ترشحاتش لیس میزدم و قورت میدادم چه لذتی داشت یکم خوردم بلند شدم فاطی زود برگشت خم شد و کونشو داد سمتم و کیرمو گذاشتم لای کسشو یکم مالیدم و بعد از دوماه فرو کردم تو کس فاطمه که تنگ شده بود جووووون اه اه اروم فاطمه در اومد و منم اروم اروم تلمبه میزدم تا کم کم تا ته رفت تو کسش واذر هم کنارم ایستاده بود و با نور موبایل رو کون فاطمه رو روشن کرده بود و منم دستم لای کون اذر بود و با سوراخ کونش بازی میکردم و تو کس فاطمه تلمبه میزدم چند دقیقه فاطمه رو کردم که جاش با اذر عوض کرد و خم شد و بعد از دو ماه کیرمو فرو کردم تو کس اذر و با یه اه کشدار اذر کیرم تا ته فرو کردم تو کسش و تلمبه میزدم واییییی سکس پراسترسی بود ولی خیلی لذت داشت اذر حسابی تو اوج بود و برعکس همیشه که خیلی دیر ارضا میشد کمتر از چهار دقیقه تلمبه زدن تو کسش ارضا شد و همه تنش به رعشه افتاد و رفت جلو و تنه درخت و محکم گرفت و میلرزید و ابش میریخت زیر پاش گفتم اذرچه زود شدیییی
اذر با ناز خوشکل همیشگی و صدای مخملیش گفت: ارش نمیدونی چه قدر دلم برات تنگ شده بود با همون دو س تا تلمبه اولی ارضا شدم ولی فقط میخواستم بیشتر حست کنم وگرنه همون اولش شده بودم الانم دیگه نتونستم تحمل کنم .
فاطمه اومد جلوم و خم شد و گفت بکننننن لامصب من میخوامممم و منم کیرمو یه ضرب و تا ته فرو کردم تو کسش و محکم تلمبه میزدم اذر هم شلوار و شورتشو پوشید و به درخت تکیه داد تا تموم بشه منم دو طرف کون فاطمه رو محکم گرفته بودم و تلمبه میکوبیدم ته کسش تا اونم ارضا شد و همونجور که خم شده بود همراه با ارضا شدن شروع کرد جیش کردن زیر پاش و گفت اوفیشششششش شاشیدن بعد از دادن چه کیفی دارههههههه و با فشار صدای جیش کردن فاطمه میومد
اذر: اره از تو که بعید نیست راحتی جیش کن دیوونه.
فاطمه: تو چرا بعد از دادن نمیشاشی اذر؟
اذر: خب نمیاد اگه هم بیاد جلوی بقیه که جیش نمیکنم الان دسشویی هم دارم پس بشینم همینجا دسشویی کنم؟
فاطمه: نه که تا حالا جلوی منو ارش نشاشیدی. اره چه اشکال داره
اذر:اونم فرق میکرد من جلوی ارش دسشویی هم کردم ولی شرایطش فرق داشت نه الان که میتونم برم دسشویی .
فاطمه جیشش تموم شد و لباسمونو مرتب کردیم و برگشتیم سمت ویلا تو نور که رسیدیم یه لحظه فاطه گفت وایییییی چی شدمممم من و اذر نگاه کردیم دیدیم لای پاش تا زانو خیس شده و خیلی ضایع معلومه
اذر: دیوونه ای توهمونجا که شاشیدی حواست نبود شلوارتو در بیاری گند زدی به خودت
فاطمه: تو اون حال کیر ارش تومه منم درحال ارضا شدن چطور یادم بمونه
که رفتیم پشت ویلا و اذر رفت بالا واسه فاطمه شلوار اورد و عوض کرد رفتیم تو که فرزانه یهو تو حال جلومون سبز شد با خنده معنی داری گفت خوش گذشت .
فاطمه و اذر هول شدن فاطمه گفت اره قدم زدیم خیلی خوب بود.حدود بیست دقیقه طول کشیده بود رفتیم و برگشتیم
گفتم : عالی بود جای تو خیلی خالی بود
فرزانه با خنده گفت: دستت درد نکنه من رفتم قدم زدم ولی کوتاه
من: دفعه بعد بیا طولانی ببرمت قدم بزنی
فرزانه: حتما
اذر و فاطمه که از ماجرا بی خبر بودن و نمیدونستن منظور حرف من و فرزانه چیه شب بخیر گفتن و رفتن بخوابن منم یه نخ سیگار دراردم و به فرزانه گفتم بریم تو تراس حرف بزنیم؟ و رفتیم تو تراس
من:چقدر وقته؟
فرزانه: خودت؟
من: حدود سه سال
فرزانه: ده سال
من: وووههه کهنه کاریا
فرزانه خندید:نه بابا واسه سرگرمیه
من: واسه سرگرمی؟
فرزانه: اره بابا با سه چهار دقیقه که کارم راه نمیافته
من: عجببببب احمدم که همینه
فرزانه: همه مردا همینن
من: چطوری کارتو راه میندازی؟
فرزانه خندید گفت: تا هست تو یخچال خیار و هویج
من: پس هنوز با یه مرد واقعی نبودی خیار و هویج رو بذاری کنار
فرزانه: مرد واقعی پیدا کن میذارم کنار
من: جلوت ایستاده
فرزانه: دو نفر و بردی و اومدی بیست دقیقه
من:اونا تمومش کردن نه من
فرزانه: یعنی تو نشدی؟
من: زیر یکساعت فکرشم نکن
فرزانه: دیگه چییییی . معلومه زیاد فیلم میبینی نه
من:امتحانش مجانیه زیر یکساعت شد هرچی گفتی
فرزانه:ارش یه حرف واقعی بزن محاله یکساعت تازه با بیحسی خیلی دووم بیاری بشه ربع ساعت
من: تجربه ثابت کرده گذشته از اون چیزی که تو امتحان میکنی درمقابل دارایی من بچه گونه ست
فرزانه: خب خب دیگه باورم شد فیلم تخیلی زیاد میبینی
من: قدمی بزنیم؟
فرزانه: دیگه چیییی
من: ببین شاید پسندیدی دوری باهاش بزنی
فرزانه: میدونی ساعت چنده؟
من: حدود سه
فرزانه: خب نمیشه دیگه
من:من که امشب نشدم تو هم مطمینا نشدی
فرزانه: دیوونه ای ارش نمیگی یکی بفهمه ببینه ؟
من: الان نصفشون مستن و بیهوش نصف دیگه هم هفت پادشاه رو دارن خواب میبینن بعدشم هرچقدر تو خواستی زمان دست تو
حس کردم فرزانه سست شده و دل دل میکنه چون خیلی دیر وقته گفتم: دور نمیریم تو تحمل کنی اروم باشی میریم پشت ویلا
فرزانه یکم دودل بود یکم مکث کرد گفت ارش خیلی ضایعه نصف شبی فرشته یا احمد بیدار بشن ابرومون میره
من: نزدیک باشیم تهش کسی بیدار شد من و تو رو با هم که نمیبینن ویلا دو تا در داره
که راضی شد و اروم رفتیم پشت ویلا که یه فضایی بین دو تا درخت سایه بود و دید نداشت و یه چراغ کم نور هم رو دیوار داشت
رسیدیم گفتم میخوای ببینیش و اروم شلوار و شورتمو کشیدم پایین و کیر شق کلفت و دراز افتاد بیرون که چشمای فرزانه از تعجب باز باز شد و با دهن باز داشت نگاش میکرد
من: چیه چرا تعجب کردی گفته بودم بهت
فرزانه: لامصب این چیههههههه
دستشو گرفتم گذاشتم رو کیرم که مثل همیشه تو شقی از سنگینی به پایین خم شده بود و گرفت تو دست و اروم فشار میداد و بالا پایین میکرد
گفتم تصور کن یک ساعت با این تلمبه بشی دیگه یاد خیار و هویج میفتی؟
فرزانه همونجور که کیرمو تو دستش گرفته بود گفت :اینی که من میبینم اگه بره تو قشنگ جر میخورم
من: تو نگران اون قسمتش نباش میفرستمش تو تا حالا کیر مردونه تو بدنت نرفته که حسش کنی
فرزانه خندش گرفت گفت:در مقابل تو اونایی که رفته تو من دودول بوده . اذر و فاطیه خوردنش؟
من:چه جورم
فرزانه: پس چه گشادن الکی ادای تنگا رو در میارن
من: چطور؟
فرزانه:پای حرف که میشه میگن ما که تو سکس خیلی اذیت میشیم تو چطور به احمد کون میدی
همونجور که فرزانه داشت کیرمو مالش میداد منم گرفتمش تو بغل و دستمو گذاشتم رو کون نرم و ظریفش وایییییییی از رو شلوار نخی انگار دستم مستقیم رو کونش بود اخخخخخخخ
من: فاطمه و اذر میگن؟واقعا؟
فرزانه: اره همین چند وقت پیش من شب قبلش از پشت سکس داشتم فرداش ناهار خونمون بودن پشتم درد میکرد بهشون گفتم اذر گفت واقعا از پشت میدی ؟ اذیت نمیشی؟ درد نداری؟
من خرهم گفتم دیگه عادت کردم میخواد نمیتونم بهش نه بگم بیحسی میزنم ولی خب بعدش درد داره
من: حالا اگه بهت بگم اذر و فاطمه سه ساله دارن به این کیر کون میدن چی
فرزانه باورش نمیشد کیرم من تو کون اونا رفته باشه چشاش گرد شده بود گفت: کون فاطمه؟؟؟؟؟؟
من: اره همون کون فاطمه
فرزانه: الکی نگو پشتشو هفته قبل دیدم
من: چرا دیدی؟
فرزانه: یه جوش زده بود لای باسنش براش دراوردم دیدمش گشاد نبود اونم در حدی که این توش رفته باشه
من: اخرین بار دو ماه و نیم پیش کردمش خب تنگ شده کاش امشب کرده بودمش
فرزانه: امشب کردیشون؟
من: پس فکر کردی رفتیم قدم دوستانه بزنیم. اتفاقا رفتیم همون جایی که حمید اقا .....
فرزانه خیلی خجالت کشید گفت خیلی بیحیایی دنبالمون کردی؟
ادامه دارد....
     
  
زن

 
صفحه خلوته
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
زن

 
ضربدری یک طرفه – قسمت بیست و هشتم
همونجور که فرزانه محو تماشا بود اروم دست انداختم دور کش شلوارش که بکشم پایین دستمو گرفت گفت: نمیتونم ارش الان نمیتونم واقعا میگم اصلا امادگیشو ندارم باید چربش کنم جیغم درمیاد
من:تف میزنم هرچقدرشو تونستی فرو میکنم
فرزانه: ارش با تف نمیرهههههه تو خیلی کلفته سرشو ببین
کم کم نرمش کردم و فرزانه هم شل کرد و منم از فرصت استفاده کردم برش گردوندم و اروم شلوار و شورتشو کشیدم پایین کونش اونقدر ظریف و کوچولو بود که شورتش براش گشاد و لق میزد دور کونش خم شد و دوزانو نشستم پشتش جوووووون سوراخ کون نقطه ای ولی معلوم بود کونم داده و شیار کس مودار که مشخص بود با ژیلت اصلاح میکنه و مثل بقیه لیزر نمیره و لبهای کسش هم کامل بیرون زده بود و خیلی تیره رنگ
فرزانه: چکار میکنیییی زشتههههه پاشو ارش الان یکی میاد ابرومون میره
من: یکم صبر کن همه اونایی که تو خونه خوابن بهم دادن جز تو اروم باش
اروم زبونمو بردم رو سوراخ کونش که یکمم بو میداد و دورش موداشت ولی برام مهم نبود و بوسیدم که یه اخ گفت و نوک زبونمو رو سوراخ کونش فشار میدادم و فرزانه هم دایما میگفت ارششش بسههههه پاشو الان یکی برسه ابروم میره جون من پاشو. منم سوراخ کونشو یکم لیس زدم و زبونمو بردم لای کسش جووووووووون اب کسش راه افتاده بود و خیس بود که فرزانه یه اخ دیگه گفت و ادامه داد ارشششششششش تو رو جون هرکی دوست داری زود باشششش یکی میبینه. منم یکم خوردم و فرزانه هم که استرسی شده بود و به سختی خودشو کنترل میکرد صداش در نیاد و سرمو گرفته بود که خیلی نخورم که اروم گفت بیا بالا دیگهههههه و منم بلند شدم و پشتش ایستادم و کیرمو لای کونش گذاشتم که شوک شد رفت جلو گفت تو نکنییییییی
من: نمیره تو که میگی نکنم؟
سر کیرمو گذاشتم در کسش و فرزانه به جلو کامل خم شد و کونشو داد عقب و لای پاشو باز کرد و منم سر کیرمو حسابی تف زدم و اروم فشار دادم تو کسش
فرزانه:ارش از جلو فقط تو جون فرشته یواشششششششششش که در حین یواش گفتنش ابتدای سر کیرمو تو کسش حس کرد گفت وای وای وای واییییی ارشششششششششش بسه نمیتونم درش بیارررر واییی
من:فرزانه خوشکلم هنوز سرش هم تو نرفته
فرزانه : خیلی میسوزه ارششششششش اخخخخخ جون من تو نکن بسه هر چقدر کردی تو بسهههه
واقعا تنگ بود تعجب کردم بعد از دو تا بچه که البته هردو سزارینی بودن و هفده سال سکس که ده سالش با دونفر بوده اینقدر تنگ باشه سر کیرم کامل رفت تو. فرزانه یه اهههههه کشید گفت واییییییی چه کلفتهههههههه صبر کن صبر کنننن اخ
منم مکث کردم و خیلی اروم فشار دادم یکم رفت تو و خیلی اروم اروم و با التماس های فرزانه که بسه جر خوردم نمیتونم درد میکنه سوختم بالاخره حدود سیزده چهارده سانت فرو کردم تو کس فرزانه که فرزانه دیگه نمیتونست کلفتیشو تحمل کنه و دهنشو محکم گرفته بود یکم فشار دادم که با دست محکم رون پامو گرفت و گفت نکننننننننننننننننن حرومزادهههههه پارم کردیییییییی نمیخوامممممممممم کس خواهرتو بکننننن لاشییییییی و منم دیگه فشار ندادم و همونجا نگه داشتم فرزانه صداش بریده بریده شده بود گفت نمیره تو ارش بسههههه نمیتونم درش بیار الانه جر بخورم درش بیر جون من درش بیارررررر
منم یکم نگه داشتم و اروم کشیدم بیرون که فرزانه نشست رو زمین و زد زیر گریه نشستم کنارش و گرفتمش تو بغل و تو بغلم هم میترسید گفت نکن نکن ارششششش
گفتم درش اوردم فرزانه نترس تو بغلمی
فرزانه: نمیخوام نمیتونمممم ولم کن
همونجور سرش تو بغلم بود و اروم گریه میکرد گفت واییی همه بدنم درد میکنه اخخخخ
چند دقیقه ای تو بغلم بود تا اروم شد و ایستادیم و شورت و شلوارشو کشید بالا و همونجا پای شیر اب دست و صورتشو شست و رفتیم تو خونه و مستقیم بدون هیچ حرفی رفت تو اتاقشون خوابید و منم رفتم تو تراس سیگار کشیدن و اصلا نمیتونستم از فکر کس تنگ فرزانه بیام بیرون واییییی واقعا یه چیز دیگه بود بدن فوق لاغر و کون به اون کوچیکی و کس تنگی اخخخخخ راهی نداشتم برم تو اتاقش جلوی شوهرش یه بار دیگه کیرمو تو کس تنگ فرزانه فرو کنم ولی فکر اینکه امشب تونسته بودم نصف کیرمو تو کس تنگ فرزانه فرو کنم خیلی لذت بخش بود تا حدودای چهار مغزم درگیر بود که خوابم گرفت و رفتم خوابیدم و فردا صبح من که اصلا نتونسته بودم درست بخوابم هفت بیدار شدم و رفتم تو تراس سیگار کشیدن که دیدم فرزانه هم بیدار شد و اومد تو تراس و بدون حرف نشست رو صندلی
من: خوبی؟
فرزانه: اره چطور؟
من: ساکتی
فرزانه: چی بگم سر صبحی صبحانه خوردی؟
من: نه هنوز چی داریم
فرزانه: پنیر و مربا و کره و تخم مرغ که گرفتیم
من: نون نگرفتیم که قرار بود اول صبح حاجی بره بگیره
فرزانه: اگه بیدار بشه
من: میخوای بریم بگیریم بیاییم
فرزانه: اره پیاده بریم
از باغ تا نانوایی سر خیابون روستا یه ربع راه بود
بلند شدیم و رفتیم و تو راه کم کم حرف میزدیم
گفتم: دیشبم اذیت شدیا
فرزانه: ارش یادم ننداز درد میگیره تا صبح نتونستم بخوابم چیه تو داری
من: تو عادت نداری من چکار دارم احمد باید عادتت میداده
فرزانه خندش گرفت گفت: اون که تمام تلاشش رو میکنه ولی به اندازه بضاعتش
من: پس بی بضاعته
فرزانه: در مقابل تو کسی بضاعت نداره روانی هر چی میگم بسه نمیره هی فشار میده مال فیل و چه به سوراخ مورچه
من:مورچه تلاش کنه میتونه
فرزانه: این محال ذاتیههههه بفهم سایز تو به سایز من نمیخوره
من: بقیه هم نمیخورد
فرزانه پرید تو حرفم : خوروندیش
من: الانم لذتشو میبرن دیگه به هر سایزی میخورن
فرزانه: خیلی فضولیا
من: چراااا
فرزانه: دیشب نشستی نگاه میکنی
من: پس چکار کنم اول باید ببینم چه شکلیه سوراخش کجاست کجا باید بکنم مگه احمد نگاه نمیکنه؟
فرزانه: نگاه میکنه ولی نه دیگه اینجور دقیق
من: حتما تو نمیذاری درست نگاه کنه بذار بچه ببینه دودولش بزرگ بشه نمیذاری دیگه اونم نمیکنه
فرزانه: نگران اون نباش اون براش مهم نیست کجا باشیم هر جا شق کرد میکنه تو کاری نداره ببینه یا نه میدونی چند بار تو ماشین زده کنار و منو کرده ولی بعضی وقتا که حرصمو در میاره میخوابونمش میشینم رو کمرش و میکنمش
از حرف اخرش خندم گرفت گفتم:میکنیش؟
فرزانه: اره بدجورم میکنمش با انگشت خیار هویج هرچی دم دستم باشه یه بار بطری نوشابه تا نصف کردم تو گریش گرفت
من: پس کونیش کردی؟
فرزانه: کدوم مردی از انگشت کردن بدش میاد که اون بیاد
من: یعنی حاجی هم؟
فرزانه: اونم چند باری حرصمو دراورده ولی اروم کردمش با اونکون پشمالو
من: پس پدرزنمم کونی شده
فرزانه: اووووههههه چجورم خودش هم دوست داره
من: زهره هم میکنش؟
فرزانه: اونا با هم سکسی ندارن حاجی هم نمیکنه چه برسه به زهره
من:عجبب چرا؟
فرزانه:زهره اهل دادن نیست سرده حمید هم بکن نیست منم چون یه کارایی واسم میکنه که میذارم گاهی وقتی یه حالی هم به خودش بده سر دلش نمونه
من: واقعا؟ چه کارایی؟
فرزانه: بین خودمون باشه اول که نمیذاره حسابم خالی بمونه دوما مثل موم تو دستمه
من: هرکاری بگی برات میکنه
فرزانه: اره دیگه خوبه یکی باشه بدون اینکه ازت بپرسه هر کاری برات بکنه وقتایی هم که عصبانی میشم نمیتونم سر کسی خالی کنم بهش میگم بیاد مثلا هفته قبلی از صبح تا ظهر برده ام بود تو خونه
خودمو زدم به ندونستن گفتم: برده؟؟؟؟یعنی چی؟؟؟
فرزانه:با احمد دعوام شده بود فهمید براش برنامه دارم از خونه زد بیرون رفت به حساب خودش ماموریت
من: مگه با اونم کردی؟
فرزانه: چند بار سرش اوردم که فرار کرد فرداش حمید اومد خونه چند تا پرونده ببره اوردمش تو خونه و حرصمو سر اون خالی کردم . تا قبل از ظهر لخت تو خونه میگشت و منم یه وسیله کیر بند بهش بستم که شق نتونه شق کنه تو اشپزخونه خوابید و منم با دامن بدون شورت بالای سرش غذا میپختم و اونم کیرش میخواست شق بشه نمیتونست دردش گرفته بود جلوش رفتم دسشویی از شق درد داشت دیوونه میشد اخرش هم یه نی استیل فرو کردم تو سوراخ کیرش و همونجور با هویج کونشو کردم ابش از سوراخ نی اومد و ظهر هم رفت. خیلی کارا باهاشون میکنم که دیگه نمیشه گفت گناه دارن ابروشون میره
من که از شنیدنش هم ترس ورم داشت واییی چکاریهههه اخه گفتم : فرزانهههههه واقعا راست میگی؟
گفت اره تو هم میخوای امتحان کنی؟
من: اولا که با من نمیتونی اینکارو بکنی چون اینجور ادمی نیستم من خودم عین توام در اختیار میگیرم دوما من شق بکنم این کیر بندا جلومو نمیگیره میکنم
فرزانه: عجبب عجب
من: احمد شک نکرده به رابطه ات با حاجی؟
فرزانه: اون خودش تو پر و بالش زیاده بعدشم مگه براش مهمه اگه هم باشه از ابروشه نه غیرت
من: رابطه داره؟
فرزانه: تا دلت بخواد
من: چیزی نمیگی بهش؟
فرزانه:کاری بهش ندارم تا وقتی حسابم خالی نباشه نه
من: اون اگه بفهمه چی؟
فرزانه: تازه بیحساب میشیم . دو بار فقط لخت با زن تو اتاق دیدمش یکیشون هم اشنا بود یه بار تو یه عروسی پشت ماشین داشت زن یکی از فامیل رو میکرد دیدمش حالا من بدم میخواد چه غلطی بکنه
من: تو هم چیزی بهش نمیگی؟
فرزانه: اوایل چرا خیلی برام مهم بود و دعوامون میشد ولی از یه جایی به بعد دیدم اون که ول کن زنا نیست منم دو تا بچه ازش دارم تو رابطه بامنم خوبه و حرف گوش کن و خسیس هم نیست دیگه با هم کلی حرف زدیم تا به یه نتیجه برسیم یا طلاق یا اتفاق نظر و خودش هم اعتراف کرد من نمیتونم در مقابل زنی که خودش میخواد نه بگم ولی واسه تو هم کم نمیذارم خب من خودمم شاغلم درامدم هم بد نیست به اندازه اون نیست ولی کمم نیست اومد بگه از نظر مالی که بهش گفتم پولتو نمیخوام منم تو این مورد ازاد بذار اگه خواستم با کسی باشم
من: خب؟
فرزانه: اولش خیلی بهش برخورد و جبهه گرفت که گفتم اگه تو نمیتونی با این موضوع کنار بیایی منم نمیتونم و راهمون میشه طلاق که بعد از چند روز فکر کردن بهم گفت ازادی ولی توهم همونجور که من نمیذارم تو بفهمی تو هم سعی کن من نفهمم
من: عجببببب چه باحالین شما . غیر از حاجی هم با کسی بودی؟
فرزانه: قبل از حاجی چند بار با دو تا از همکارام که میرفتیم ماموریت اونم با ترس و استرس تو ماشین
من: این که نشد سکس
فرزانه: همین دیگه اوضاعی بود
من: چطور؟
فرزانه: اونا زن و بچه داشتن هر بار با یکیشون میرفتم یجوری برنامه میریختن که صبح افتاب نزده حرکت کنیم بین راه میرفت تو فرعی می ایستادن و رو صندلی عقب شلوار و شورتمو تا نصف میکشیدن پایین و در حد چند دقیقه میکردن و ابشونو میریختن رو شکمم و راه میفتادیم دو باره اومدن هم بعد از تاریکی حرکت میکردیم باز تو یه فرعی مثل صبح حال نمیکردم باهاشون هردوشون خیلی بیشعور بودن نه میتونستن ارضام کنن نه احترام سرشون میشد
اونقدر گرم حرف زدن شده بودیم که نفهمیدیم کی رفتیم و کی برگشتیم قشنگ چهل دقیقه طول کشید رفت و برگشتمون
حدودای نه و نیم همه گفتن بریم تو استخر که امیر ابشو پر کرده بود و اماده بود بچه ها قبل از ما رفتن تو استخر و بقیه هم رفتن منم داشتم طبقه بالا با گوشی حرف میزدم و مایو پوشیدم و از راهرو اومدم بیام پایین که فرزانه با یه تاپ استین کوتاه تنگ و ساپورت مشکی جذب با اون اندام لاغر و کون کوچولوش از اتاق اومد بیرون تا دیدمش یاد دیشب افتادم و کیرم نبض میزد و اونم تا منو دید جا خورد . کسی نبود واسه همین از سر تا پا نگاش کردم که
فرزانه خجالت کشید گفت چیههه
من: هیچی دارم به اندام خوشکلت نگاه میکنم . نکنم
فرزانه اروم گفت: نگاه نکن هنوز داره درد میکنه
که تو همون نگاه کردن دیدم زیر ساپورت شورتش معلومه و رنگ کرمی بود منم اروم گفتم: شورت کرم زیر ساپورت مشکی خیلی بهت میاد
که فرزانه یهو خودشو نگاه کرد و انگار یادش رفته بود عوضش کنه گفت ای وای خوب که گفتییی و برگشت تو اتاق لا در باز بود منم رفتم لای در ایستادم و یه چشمم به طبقه پاین بود کسی نیاد و یه چشمم به فرزانه که پشتش به من داشت ساپورتشو میکشید پایین وایییی تو نور روز چه اندام خوشکلی داشت لاغر و ترکه ای ساپورت و شورتشو دراورد .برگشت سمت ساک لباسیش که منو دید تو چهار چوب در دارم نگاش میکنم اروم گفت ارشششش برو بیرون زشته دارم لباس عوض میکنم یکی میاد الان تو چرا نمیفهمییییی
منم با خونسردی گفتم بد خوشکلی نمتونم نبینمت
فرزانه با عجله شورت مشکی پوشید گفت: جون من برووووو زشتههه خجالت میکشم
من: حمید بود چی؟
فرزانه: ارشششش برووووو
منم اومدم پای پله ها ایستادم تا بیاد و اومد تا رسید بهم اروم گفت اون هنوز منو لخت ندیدههه
من: واقعا؟
فرزانه: اره فقط همونجامو دیده
من: نکنه به احمد هم فقط همونجا رو نشون میدی
ولی من باید ببینم وگرنه
ادامه دارد...
     
  
مرد

 
sooskmar48:
صفحه خلوته

لعنتی مگه تو میزاری دستمونو از توی شورتمون در بیاریم
امون نمیدی که

عالی مینوازی
in search of way to escape
     
  
زن

 
AmirSalman
عجبببب
فکر نمیکردم تا این قدر هیجان داشته باشه
یعنی امشب دیگه نذارم؟
     
  
مرد

 
sooskmar48

انصافا عالیه
گرچه براساس ذائقه شما، توی بعضی فتیش‌های آرش مثل لیسیدن داخل سورا‌خ کون در زمان کثیفی و بوی بدش یا‌ دستشویی‌کردن‌ها اغراق شده که شاید به مزاق منِ نوعی خوش نیاد، ولی در کل روند داستان خیلی خیلی هیجان‌انگیز و تحریک‌کننده‌ست و هرکسی دوست داره خودشو جای آرش یا خانمهای داستان بزاره و اون حس نهایی لذت رو از گاییدن زن‌های اطرافش و متقابلا لذت اون زنها از سکس توپ و طولانی ببره

در مورد فاصله بین قسمتها هم نظرم همونه که قبلاً بهت گفتم. ولی هرطور خودت صلاح میدونی انجامش بده

در کل؛ تو بینظیری دختر
in search of way to escape
     
  ویرایش شده توسط: AmirSalman   
زن

 
AmirSalman
ممنون از نظر شما که اینقدر جزییات رو دقیق میخونین و میگین .
در مورد فاصله بین گذاشتن قسمت ها هم شما درست میگین
و در اخر سپاس بیکران از شما
     
  
زن

 
ضربدری یک طرفه – قسمت بیست و نهم
فرزانه حرفمو قطع کرد گفت: تو که اصلاااااااا همون دیشب بسمه تا صبح نتونستم بخوابم مال خر هم اینقدر نیست
من: دو سه بار اول سخته
فرزانه: اره وقتی جر خوردم عادت میکنم نه
من خندم گرفت : مگه بقیه جر خوردن. تازه پیش تو ادعای تنگی میکنن
فرزانه : همین نه ولی باید به یه بهونه اونجای اذر و فاطمه رو درست ببینم دیدن فاطمه سخت نیست تو رودرواسی گیر میکنه میذاره ولی اذر خیلی زرنگه تا حالا هربار موقع لباس عوض کردن یا شورت پوشیدن خواستم ببینمش یجوری در میره و برخورد میکنه نارحتم نشم
من: مگه اونجای همه رو میبینی؟
فرزانه:اونایی که باهاشون راحتم که میدونن من کرم دارم هر وقت خواستم میبینم اونایی هم که باهاشون صمیمی هستم به یه بهونه ای بالاخره میگم نشونم بدن
من: واقعا؟ چرا؟ تو هم هیزی ها
فرزانه: دوست دارم ببینم چه شکلیه
من: اونا هم نشونت میدن؟
فرزانه:گفتم که بعضیا که اجازه هم نمیخواد خودم میکشم پایین وهر جور بخوام میبینم بعضیا موقع لباس زیر عوض کردن به یه بهونه میمونم پیششون هر کی یه راهی دیگه
من: عجببببب کیا؟
فرزانه: فضولی مگه این موضوع زنونه هست بین خودمونه
من:پس دلت بسوزه اذر نمیذاره ببینیش خیلی خمار دیدنشی نه؟
فرزانه :واقعا بگم از اینکه اون تنها نفریه که هم باهاش صمیمی هستم هم راحت ولی نتونستم جز سینه هاش اونم تو دوران شیردهی ببینمش اذر خیلی تخسه نمیذاره هیچکی ببینه دکتر زنان هم تا مجبور نباشه نمیره فکر کنم کلا چهار یا پنج بار رفته باشه
من: اذر هم میدونه تو تو خماریش هستی؟
فرزانه: فکر کنم بدونه البته من جوری رفتار نکردم که بفهمه مگه اینکه از بقیه فهمیده باشه من کرم اینکار رو دارم
من: عجبببببب. پس تا حالا هیچی ازش ندیدی؟
فرزانه: چند سال پیش رفته بودیم گناوه یادته شما هم بودین. اونجا یکمی دیدمش اونم شب که برگشتیم سوییت من رفتم حموم خب درش تو حال بود دیگه. تو حموم عمدا صداش کردم کمرمو بکشه و داشت کمرمو لیف میکشید و منم لخت پشت بهش دستام به دیوار بود و منو کامل میدید حتی جونور لای کونمم تا زیر کسم قشنگ لیف کشید حتی گفتم اونجا رو نمیخواد اذرم گفت چی که تا اینجا رو کشیدم اونم بکشم تموم بشه و منم زورم گرفت که اون دستشو رو سوراخ کس و کونم برده ولی من هیچی.میخواست بره بیرون که الکی مثلا دستم خورده دوش رو باز کردم و خیس خیس شد و یکمم غر غر کرد ولی دیگه نمیتونست اونجوری بیرون بره اذرم دیدی که چقدر حساسه رو این چیزا پشتشو بهم کرد و مجبور شد لباسشو دربیاره و با شورت سفید گلدار و سوتین ایستاده بود و پشت به من سوتینشم دراورد و فرشته رو صدا کرد براش لباس بیاره و منم داشتم از دیدنش لذت میبردم و با چشمام بدن اذر رو میخوردم وای ارش نمیتونستم اون فرصت رو که به سختی بهم رسیده بود بدون دیدن کس و کون اذر از دست بدم که فکری به ذهن مریضم رسید و لیف صابونی رو کردم تو دستمو بی هوا از پشت بردم تو شورت اذر و تا اومد چیزی بگه دستم تا سوراخ کونش رفته بود و با خنده و شوخی گفتم منو شستی منم بشورم دیگه و دستمو تا زیر کسش بردم و اوردم بیرون زورکی شورتشو کشیدم پایین و گفتم حالا تو هم خودتو بشور و اذر هم اروم ولی عصبانی شده بود گفت خیلی بیشعوری فرزانه زشتههه و کونشو گرفت زیر دوش و خودشو شست و منم یکمی از کون و کسشو دیدم ولی ارش چه کونی دارهههه برجسته و خوشکل و سفید هنوز یادش میفتم خیس میشم حیف فقط یه کم دیدم ولی جوری که به دلم بشینه نبوده ولی لامصب خیلی خوشکله حیف که مرد نیستم
من: عجبببببببب . وگرنه؟
فرزانه: بد میکردمش
من: جای تو من هم میبینمش هم بد میکنمش اتفاقا خیلی هم خوشکله هر چی میکنمش انگار هنوز دست نخورده هست
فرزانه:خوش به حالت. جور کنی اذر رو ببینم میذارم یه بار دیگه امتحان کنی
من: اینقدر تو کف اذر موندی؟
فرزانه: خوشکله بی وجدان خیلی زنا دلشون میخواد اذر رو لخت ببینن همه رو میبینم جز اون
من: واقعا میگی؟ نمیدونستم شما زنا هم هیزین
فرزانه:من از دیدن و لمس کردن بدن زن خیلی لذت میبرم موقع دانشجویی (فرزانه حسابداری خونده بود و رییس بانک شهرستان بود) سه نفر تو یه اتاق بودیم و وقتایی که خودمون تنها بودیم هر سه تامون لخت میشدیم و همدیگه رو نگاه میکردیم و کلی با هم کیف میکردیم و تو خوابگاه هم هر کی میومد تو اتاقمون باید شورتشو میکشید پایین و هر سه تامون میدیدیم و اگه نمیذاشت به زور شورتشو میکشیدیم پایین و نگاه میکردیم از بچگی دوست داشتم اونجای زنا رو ببینم خیلی از زنا دوست دارن و روشون نمیشه بگن
حرفای فرزانه برام تازگی داشت و شناخت جدیدی رو نسبت به زنا بهم میداد
من:پس تو لز هم هستی میذارم هر چقدر بخوای ببینیش و حتی میذارم براش بخوری دوست داری اونجاشو زبون بزنی بو بکشی
فرزانه که از حسش میشد فهمید داغ و خیس شده فقط بهم نگاه کرد و اروم گفت تو جور کن.
رسیدیم در استخر اروم گفت دیووووونههههه ام کردی .برم دسشویی میام
میخواست بره دسشویی دستشو گرفتم تو گوشش گفتم: خیس شدی نه؟ خودتو اماده کن امشب باید واسه اذر بخورییییی
فرزانه: ارشششششششش
من: مراقب گوشیت باش بهت پیام میدم
رفتم تو استخر و فرزانه رفت دسشویی. جوووووون چه خوشکلایی تو اب بودننننن
زهره با بلوز نخی گشاد و شلوار نخی که تو خیس شدن خط پستوناش و برجستگی کسش معلوم بود و لب استخر نشسته بود و فرشته با تاپ بندی و سوتین مشکی و شلوارک تنگ اخخخخخ فاطمه با یه بادی مشکی و شورتک که پستونای بزرگش داشت بادی رو پاره میکرد و تو اب نصف و نیمه شنا میکرد و اذر هم یه بادی استین دار مشکی و ساپورت جذب مشکی کنار اب بود و سمین دختر فرزانه هم که هفده سال داشت با ساپورت و تاپ استین کوتاه و بدن سکسی و مثل مامانش تا حدی لاغر اندام ولی پستونای درشت تر و جذاب تو اب شنا میکرد و معلوم بود شنای خوبی داره و همونجور که رو اب میرفت تو اون اندام لاغر کون برجسته و گرد دخترونه اش نظرم و گرفته بود و مردا هم که با مایو تو اب بودن و فقط من به خاطر کیرم که میترسیدم ضایع باشه شلوارک گشادی پوشیده بودم.
خوبی استخره این بود که دو تا جدا از هم بود استخر بچه ها جدا بود و با فاصله حدود چهار پنج متر فاصله داشت نشستم لبه استخر و بقیه رو میدیدم و هر کی یجوری اب بازی میکرد و شوخی.
رفتم تو اب و منم سرگرم شوخی و اب بازی و گاهی هم اذیت بقیه فاطمه و اذر خیلی دلشون میخواست دورم باشن ولی خب تواون موقعیت خیلی نمیشد و من تو جمع مردا بودم و حرف و اب بازی فرزانه هم اومد و همه داد و بیداد که چرا دیر اومدی و بدو تو اب
جالب این بود که تا فرزانه اومد حمید اقا روحیه اش عوض شد و بیشتر شوخی میکرد و یهو از پشت دست گذاشت رو شونه فرزانه و سرشو برد زیر اب و اب بازی و فرزانه هم کم نیاورد و با هم شوخی میکردن که منم با فرشته و اذر شوخی میکردم و اب بازی و چند باری هم که اذر کنارم بود از پشت دستمو بردم لای کونش جوووووون برجستگی کون اذر بعد از حرفای فرزانه خیلی برام جذاب تر شده بود که اذر حرصش میگرفت و استرسی کسی نفهمه البته کسی فقط حمید اقا و احمد بودن که نمیدونستن . از اخرین باری که با اذر استخر رفته بودم حدودا یکسال بیشتر میگذشت ولی اینبار مثل قبل نبود که کنار اب بمونه
فاطمه به کمر همونجور که قبلا یادش داده بودم خوابیده بود که اذر خودش سر خط رو بهم داد و گفت منم میخوام یاد بگیرم گفتم کاری نداره که به پشت رو اب شناور بخواب گفت میرم زیر اب که صدای فرزانه زدم بیا و اومد گفتم دستتو بذار زیر اذر و نگهش دار تا یاد بگیره فرزانه گفت چطوری بلد نیستم به اذر گفتم به پشت رو اب بخواب رو دستم و خوابید و منم یه دستم زیر پاهای اذر بود و یه دستم زیر کمرش یکم که اروم شد و استرسش کم شد به فرزانه گفتم دستتو بیار زیر اب جایی که دست من هست و اورد یه دستشو گذاشت زیر کمرش و دست دیگش رو رون پاش که اروم ارنج فرزانه رو زیر کمر اذر گذاشتم و کف دستش زیر کون برجسته اذر که اذر و نگام کرد و منم یه چشمک ریز بهش زدم. فرزانه هم کف دستشو یکم فشار دادم لای کون که انگشتاش دقیقا موازات کس اذر جا گرفت که فرزانه نگام کرد گفت خوبه گفتم جاش عالیه دیگه خودت همینجور ادامه بده و اذر هم تو عمل انجام شده دست فرزانه لای کونش هیچی نگفت و به اذر گفتم تو هم چشماتو ببند و لذت ببر و خودمم اومدم عقب و فرزانه هم که حسابی حشری شده بود و به ارزوش رسیده بود داشت کون اذر رو تو دستاش لمس میکرد و انگشتاش رو شکاف کس اذر بود که زیر ساپورت فقط بادی دکمه دار بود.
لبه استخر نشستم و سیگار میکشیدم و اذر و فرزانه رو زیر نظر داشتم و اینکارمم باعث جلب توجه کسی نشد ولی فرزانه داشت لذت میبرد و حرکتای دستشو زیر کون اذر میدیدم و اذر هم که حشری شده بود ساکت بود حدودای ده و نیم بود که کم کم حاجی خسته شد رفت و زهره و فرشته رفتن واسه ناهار اماده کردن و امیر و احمد هم رفتن بساط مشروبشون رو راه بندازن و بچه ها هم خسته شدن و رفتن تو خونه و فاطمه هم بچه اش تو استخر خورد زمین و با مهران رفتن بیرون و من موندم و اذر و فرزانه که یه پیام به فرشته دادم و نوشتم منو اذر و فرزانه تو استخریم مراقب باش
فرشته: فرزانه؟؟؟؟
من: ارهههههههه میگم برات از دیشب ماجرامون شروع شد
فرشته: ارش دهنتو.......
یه چشمک فرستادم براش و فرشته نوشت : مراقب خالم باشششش تنگه هاااا
من: خیالت راحت خالت لز تشریف داره فعلا که اون تو خماری اذر مونده
فرشته: اون همیشه لز بوده
اذر چند دقیقه ای بود که رو اب شناور بود و فرزانه هم دستش جایی که دلش میخواست.
قفل در استخر هم هتلی بود که از بیرون با کلید فقط باز میشد که اونم داخل رو میز کنار استخر بود فرزانه هم که شرایط رو مطلوب دیده بود کم کم دستشو از زیر برد تو ساپورت اذر که اذر یه نگاه کرد و فرزانه یه لبخند بهش زد و اذر فهمید بین منو فرزانه هم داستانی شده و حرفی نزد تا فرزانه کارشو بکنه و فرزانه هم که خیالش راحت شده بود راحت دستشو تا مچ برد تو ساپورت اذر و داشت کس اذر رو مالش میداد منم رفتم تو اب و از پشت فرزانه رو گرفتم تو بغل و دستمو بردم جلوش لای پاش و اروم کسشو مالش میدادم فرزانه هم حسابی حشری شده بود ولی از اونجایی که فرصت کم بود نمیشد فرزانه رو واسه دادن اماده کرد اذر هم خیلی احساس راحتی نمیکرد خب حق داشت بار اولش بود با فرزانه و درکش میکردم اروم گفتم اذر خوشکلم فرزانه خیلی تو خماری دیدن بهش طلایی تو مونده میذاری ببینتش ؟
اذر هم که تو حس خودش بود همونجور که چشماش بسته بود اروم و با یه ناز اغوا کننده که بگمونم فرزانه با همون جواب خودشو خیس کرد گفت اره .
اومدیم کنار استخر و اذر دراز کشید لبه استخر و فرزانه هم لای پای اذر نشست ولی من بردمش تو داگی و اذر هم چشماش بسته بود و فرزانه اروم ساپورت اذر رو کشید پایین و دکمه بادی اذر رو باز میکرد منم از پشت شلوار و شورت فرزانه رو تا زیر کونش کشیدم پایین جوووووون کون ظریف و کوچیک فرزانه باز شده جلوم بود و کس سفید و مودارش و سوراخ کون ریز نقطه ایش اخخخخخخخ . فرزانه هم که کس سفید برجسته و ابدار و بدون یه نخ مو اذر جلوش بود و با لذت نگاه میکرد و اروم دستشو رو کس اذر میکشید که اه اذر اروم یه اه کشید و منم از پشت کیرمو لای کس تنگ فرزانه میمالیدم که سر فرزانه رو اروم به سمت کس اذر هدایت کردم و اونم که دل تو دلش نبود با زبون کس اذر رو لیس میزد و اذر هم اروم زیر لب اه اه میکرد منم سر کیرمو با تف اروم گذاشتم در سوراخ کس فرزانه که حسابی هم لیز و لزج شده بود خیلی نرم فرو کردم تو کسش واییییی داغ داغ که اه فرزانه بلند شد و واسه اینکه زودتر کسش عادت کنه فشار نمیدادم و از همون اول اروم سرکیرمو تلمبه میزدم تو کس فرزانه و کم کم خودش راهشو باز میکرد و میرفت تو و فرزانه هم که تو لذت خوردن کس داغ و شیرین عسلی اذر بود خیلی ناله نمیکرد و منم اروم اروم کیرمو بیشتر تلمبه میکردم که کمتر از دو سه دقیقه نصف کیرم تو کس فرزانه داشت تلمبه میشد و اونم تو اوج لذت و هوس بود که صدای پیام واتس اپ گوشیم اومد چک کردم فرشته بود نوشته بود فاطمه احمد و بابا و بچه ها رو به بهونه خرید برد بیرون یه ساعتی وقت داری. یه بوس براش فرستادم و سرعت تلمبه هامو بیشتر کردم و اه اه فرزانه هم بلندتر شد و اذر هم که دیگه حشری شده بود و کسش اب انداخته بود .
کس فرزانه هم کم کم عادت کرده بود و کیرم تا ته رفت تو کسش که اه فرزانه بلند شد و کمر صاف کرد و گفت وایییی تا ته کردی توم اخخخخ رفت تو رحمممممممم ارشششششش
منم که حسابی هوسی بودم گفتم ارههههههه کس تنگت باز شدددد تا ته رفته توووو تو هم به ارزوت رسیدی کس اذر جلوته امادش کن بعد تو میخوام بکنمش که با هوس افتاد به جون کس اذر و با شهوت کس اذر و تو دهن میخورد و انگشتشو فرو کرد تو کس اذر و تلمبه میزد که صدای اذر هم بلند شده بود و اه اه میکرد و داشت منو نگاه میکرد که پشت فرزانه بودم و کسشو میکردم و منم که دیدم کس فرزانه اماده تلمبه هام شده محکم میکوبیدم ته کسش که صدای فرزانه تو کس اذر میپیچید و صدای شالاپ شالاپ تلمبه هام کل فضای استخر رو گرفته بود فرزانه گفت یواششششش همه فهمیدننننن گفتم نترس هماهنگ شده غریبه خونه نیست امنههههههه تو حالتو ببر . فرزانه که خیالش راحت شده بود با ریتم تلمبه هام کس اذر رو محکم تو دهن میخورد و با انگشت تو کون اذر رو تلمبه میزد اذر هم پاهاشو انداخته بود رو شونه فرزانه و کونشو داده بود سمتش جووووووون
دیگه فرزانه زیر تلمبه هام شل کرده بود و با هر تلمبه از کس و کون بلند بلند میگوزید که یهو کمر صاف کرد و محکم رون پای اذر روگرفت تو دست و همه تنش به رعشه افتاد و ارگاسم شد کیرمو کشیدم بیرون سوراخ کس فرزانه مثل غار باز شده بود و هوای توش با صدای گوز میومد بیرون که بی حال خوابید کنار اذر و رفتم لای پای اذر و یه لب ازش گرفتم و کیرمو فرو کردم تو کسش که با یه اه کشدار کیرم تا ته رفت تو و تلمبه میزدم و پاهای اذر رو شونه ام بود و محکم میکوبیدم تو کسش و اه اه اذر رفت بالا و دستمم بردم لای کس فرزانه و کسشو محکم مالش میدادم و چوچولشو میمالیدم چند دقیقه تو کس اذر تلمبه زدم که کیرمو کشیدم بیرون و پاهای اذر رو دادم تو شکمش و کیرمو گذاشتم در کون اذر که گفت وایییی ارششش پشتم نههههه نمیتونممم که اروم کیرمو فشار دادم و نرم نرم رفت تو کون اذر و فرزانه هم داشت با ولع کون اذر رو که زیر کیرم داشت باز میشد واسه ورود نگاه میکرد و اذر هم اروم اروم ناله میکرد تا کیرم با تلمبه های اروم و نرم تا ته رفت تو کون اذر و فرزانه داشت با تعجب نگاه میکرد چطوری این حجم از کیر تو کون تنگ اذر جا شده و تلمبه میزدم و اذر از شدت هوس جیغ میزد و رون پامو ناخن میکشید و منم تو کون تنگ و داغ اذر تلمبه میزدم و میکشیدم بیرون فرو میکردم تو کسش که اذر گفت بذار به شکم بخوابم اذیت میشم و برگشت به شکم دراز کشید و یه جلیقه بادکنکی بچه ها رو گذاشتم زیر کون اذر اومد بالا و منم فرزانه رو کامل لختش کردم جوووووون جفت بدن خیلی لاغر و شکم تخت و پستونای کوچولو ولی خیلی اویزون فرزانه اخخخخ با نوک قهوه ای چه جالب بود برام اخه تو سوتین از تنگی سوتینش پستوناش بهم چسبیده بود ولی تا ازاد شدن به سمت پایین افتادن و بالاش باریک و پایین پستوناش تو پر بود با نوک پستونی که تو تنگی سوتین انگار له شده بودن .
ادامه دارد...
     
  
مرد

 
sooskmar48
سلام ادامه داستان پرهام ومامان بزرگ چی شد؟
Freedom2020
     
  
صفحه  صفحه 27 از 31:  « پیشین  1  ...  26  27  28  29  30  31  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

داستان های ضربدری

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA