انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 20 از 20:  « پیشین  1  2  3  ...  18  19  20

داستان های ضربدری


مرد

 
داستان
#هنوز_مزه_کسش_تودهنمه

سلام این داستانی که میخوام بگم برمی گرده به 3 سال پیش من تو جایگاه ... داشتم کار میکردم که پسر عمه ام بهم زنگ زد و گفت واسه شب مشروب بیار خونه ما بخوریم منم قبول کردم خلاصه شب شد رفتم خونه پسر عمه ام نشستیم قلیون کشیدن تا 10 شب پسر عمه ام گفت پاشو بریم تو حیاط مشروب بخوریم خلاصه رفتیم نشستیم پسر عمه ام ساقی شده بود هی میریخت و ما هم واسه اینکه کم نیاریم میخوردم پیک 7 بود که عروس عمه ام که خیلی جلو من راحت بود با یه شرتک تنگ که خط کوسش پیدا بود اومد پیش ما نشست پیش شوهرش ما هم ادامه دادیم اخر مشروب بود حالمون خیلی بد بود پسر عمه ام یه اخلاقی داشت مشروب میخورد میخوابید عروس عمه ام گفت چند تا پیک واسه من بریز بخورم ببینم این مشروب چیه بنده خدا تا حالا نخورده بود من که از خدا خواسته واسش میریختم چشاش شهوتی شده بود باز کرده بود خودشو دیدیم کم کم داره میره برای خودش یه هو گلاب به روتون تگری زرد و رفت کنار حوض من رفتم ببینم حالش چه طوریه اخه پسر عمه ام بد جور مست بود خوابیده بود دستمو گذاشتم رو شونه هاش خودشو کنار کشید من پرو پرو دوبار دستمو کذاشتم رو شونه هاش یه هو چشمم افتاد به سینه های بلوریش هی به هر بهونه ی دستمو میبردم سمت سینه هاش اصلا خوشش نمیومد کیرم شق شده بود یه نگاه انداخت به کیرم 2 هزاریش افتاد گفتم پاشو بریم تو دستتو صورتتو بشور بلند شد تلو تلو راه میومد بردمش تو اشپز خ خم شده بود داشت صورتشو میشوست دلو زدم به دریا دست زدم به کونش دیدم جا خورد گفت چته دیونه گفتم بد جور بدنتو میخوام گفت گمشو دوباره دست زدم گفت پسر عمه تو صدا میکونم ها گفتم یه بار بزار فکر کنم مال منی دستمو بردم سمت سینه هاش با دو دست فشار میدادم تا اینکه دیدم چیزی نمیگه دستمو بردم سمت کوسش دیدم خیس خیسه انقد تند تند میمالوندم که صداش در اومداخ اخ اخ محکمتر یه نگاه بیرون انداختم دیدم پسر عمه ام مثل جنازه افتاده دستشو گرفتم بردمش تو اتاق شلوارشو در اوردم باز داشت مقاومت میکرد تا اینکه زبونمو به کوسه نرمش رسوندم وای چه بوی خوبی میداد لیس میزدم واسش اونم اخ اخ میکرد بخور بخور علی حالم بده سریع بدادم برس پارم کن الان به کیر نیاز دارم خوب که خورم گفت حالا نوبت منه به صورت ضربدری اون مال منو میخوردو من هم مال اونو کیرمو تا اخر کرده بود تو دهنش زبونشو میبرد روی تخم هام لیس میزد بلند ش کردم بالش گذاشتم زیرش کمرش درد نگیره اروم کردم تو کوسش دیدم داره ناله میکنه اه اه اه محکم بکن بزار ارضا شم بکن بکن علی محکم تر منم اتیشی شدم تند تندتر میکردم دوبار بلند ش کردم سگی همون چار دستوپا گذاشتمش سزر کیرمو خیس کرد اروم گذاشتم تو سوراخ کونش یه فشار دادم تو دیدم داره گریه میکنه بد تر شهوتی شدم محکم تر اه تروخدا جر خوردم ای نکن پاره شدم خواهش میکنم دربیار منم محکم میزدم رو کونش جا انگشتام مونده بود سینه هاشو از جلو میگرفتم بعد موهاشو گرفتم با شدت میکرم ابم داشت میومد وای چه کونی اخ اخ اخ علی علی علی بسه شدتم بیشتر شد اخ اخ اخ اخ داره میاد گفت دربیار بده بخورم س ریع دراوردم گذاشتم تو دهنش با تمام وجودش میخورد ای ای ای ابم اومد همشو ریختم تو دهنش اونم با تمام وجودش کیرمو میک میزد دیدم شل شد فهمیدم ارضا شده بهد بلندش کردم یه لب ازش گرفتم و ازش تشکر کردم بعد سریع رفتم پیش پسر عمه ام خوابیدم که چیزی نفهمه از اون روز به این ور هر 2 هفته یه بار اساسی میگایدم عروس عمه جونمو اخ که هنوز مزه کوسش تو دهنمه
     
  
مرد

 
شوهرم منو شوهر داد (۱)
1401/11/24

با صدای روزبه که همش داشت میگفت نسترن، نسترن از خواب بیدار شدم:
+پاشو بابا لنگ ظهره شب دعوتیم عروسی
با بی حوصلگی بلند شدم و نشستم لبه تخت، یه شورت و تاپ تنم بود، روزبه نگاهم کرد و گفت: قربون بدن سکسیت برم پاشو کاراتو کن دیر میشه ها.
منم رفتم حموم و بیرون اومدم، صبحانه خوردم و عصر روزبه من رو رسوند آرایشگاه.
عروسی یکی از دوستاش بود، دوست نداشتم برم اما روزبه ترغیب کرد منو که همراهیش کنم.
غروب هم خودش اومد دنبالم و رفتیم به عروسی، زن و مرد مختلط بود و یه فضایی وسط سالن در نظر گرفته بودن برای رقص، با روزبه یه میز رو انتخاب کردیم و نشستیم، روزبه بلافاصله یه موز برداشت.
+بذار برسیم بعد شروع به خوردن کن
-چرا غریبی میکنی؟بابا اینجا همه رفیقیم، تو هم راحت باش
ده دیقه گذشت و عروس دوماد اومدن بهمون خوش آمد گفتن و بعدش روزبه گفت: بلند شو این آهنگ رو دوست دارم باید برقصیم.
+ولم کن روزبه، آخه من چرا برقصم؟
-چرا نرقصی؟خوشگل نیستی که هستی، خوش اندام نیستی که هستی، بازم بگم از نکات مثبتت؟
خندیدم و گفتم: عجب‌ زبون بازی هستی تو.
بلند شدم و با روزبه رفتیم وسط و مشغول رقصیدن شدیم.
یه لباس مجلسی فیروزه ای پوشیده بودم، آستین توری داشت، موهای نسکافه ای رنگمو هم شینیون کرده بودم، و طبیعیتا باسن من تو این لباس جلب توجه میکردم و همونجور که پیش بینی میکردم تا رفتم وسط همه نگاه ها زوم شد رو باسن من.
شام خوردیم و باز هم کمی رقصیدیم و بعد از خداحافظی و کادو دادن برگشتیم خونه.
جلوی آینه داشتم آرایشمو پاک میکردم.
+انقد بدم میاد این مردا هیزی میکنن و زل میزنن به بدن آدم.
روزبه خندید و گفت: من که گفتم خوش اندامی، خب دیگه هر کسی باشه دلش میخواد.
+مرض
میدونستم روزبه چندان متعصب و غیرتی نیست، اما نمیدونستم چه افکاری تو ذهنش داره!

از شب بعد عروسی هربار بیرون میرفتیم روزبه برام لباس انتخاب میکرد، دست میذاشت رو لباسای تنگ و رنگ های جیغ، دوست داشت جلبه توجه کنم تو خیابون.
همش فکر میکردم این موضوع جزو اخلاق و روحیات روزبه هستش و چیز خاصی نیست.
اما کار به جایی کشید که وسط سکسمون هم میگفت آخ الان فکر کن من که دارم میکنم تو داری واسه یه نفر دیگه هم ساک میزنی، فیلم های تریسام دانلود میکرد و باهم نگاه میکردیم، یه جورایی ذهن من رو درگیر نفر سوم کرده بود و آماده پذیرش این موضوع!
اما من وقتی عمیقا به قضیه نگاه میکردم احساس خوبی برام نداشت، همش میگفتم چرا روزبه باید از نگاه های شهوتناک یه مرد دیگه به من لذت ببره؟
یه شب که داشتیم سکس میکردیم و من داگی استایل بودم و روزبه تو کصم تلمبه میزد، گفت نسترن بیا یه کاری کنیم.
من که غرق در شهوت بودم با صدایی که تم آه و ناله داشت گفتم:چیکار؟
روزبه رفت و با یه خیار نسبتا بزرگ اومد و گفت من میکنم و تو خیار رو ساک بزن.
منم گفتم: کصخل شدی روزبه؟
+تو کاری که میگمو بکن.
منم شروع کردم و با بی میلی خیار رو ساک میزدم، چند دیقه گذشت که کم کم خودمم داشت خوشم میومد از اینکه یک کیر تو کصم بود و اون خیار رو یه کیر واقعی فرض کردم.

صابر پسر عموی من بود و رفیق روزبه، من از طریق صابر با روزبه آشنا شدم و ازدواج کردم، از زنش جدا شده بود و 35 سالش بود و زیاد به خونه ما میومد و با روزبه تخته نرد بازی میکردن و میگفتن و میخندیدن و ...
یه شب داشتم شام میپختم، شلوارک و تاپ صورتی تنم بود و تو عالم خودم بود که صدای در اومد و روزبه گفت: کجایی نسترن؟
منم گفتم: دارم غذا میپزم.
برگشتم یهو دیدم صابر هم با روزبه اومده، گفتم چرا نمیگی برم لباس تنم کنم؟
روزبه خندید و گفت: پسر عموته غریبه که نیست.
سلام و احوالپرسی با صابر کردم و صابر از آشپزخونه بیرون رفت، روزبه اومد و زد رو باسنم و گفت: امشب میخوام کص تپلتو با کیر پر کنم.
منم گفتم: فعلا که مهمون اومده و این خیالو از سرت دربیار.
روزبه نذاشت لباس عوض کنم و با همون تاپ و شلوارک جلو صابر میگشتم.
البته دوران نوجوونی وقتی که 20 سالم بود تو زیر زمینی پدربزرگم اینا صابر از خجالت من دراومده بود و به بهونه ماساژ و بازی و ... کون منو افتتاح کرد، اون موقع صابر 23 سالش بود، هنوز یادم نمیره چه دردی البته همراه با لذت رو کشیدم، جوری که هر پنجشنبه جمعه میرفتم خونه بابا بزرگم و ظهر که همه میخوابیدن میرفتم تو زیر زمین و صابر میومد و منو از کون میکرد!
اون شب هم یاد خاطرات بچگیم با صابر افتاده بودم، حشرم بد زد بالا، دوست داشتم زمان به عقب برگرده و یکبار دیگه اون سکس پر از ترس و استرس رو با صابر
تجربه کنم. نشسته بودیم میوه میخوردیم که روزبه شروع کرد:
+نسترن، صابر راست میگه بچه بودید زیاد دکتر بازی کردید؟
-دیگه هر کی تو بچگیش یه کارایی کرده، حالا تو چرا یاد خاطرات بچگی من افتادی؟
+هیچی بابا صابر برام تعریف کرد خیلی حال کردم
نگاهی به صابر کردم که لبخند روی لباش نقش بسته بود!
روزبه گفت: دوس داری یه بار دیگه دکتر بازی کنیم با صابر؟سه نفری؟
من خندیدم و گفتم: شوخی بسه روزبه.
پا شدم و بشقاب هارو جمع کردم و داشتم سمت آشپزخونه میرفتم که یهو شلوارکمو پایین کشید روزبه.
بشقاب ها از دستم روی زمین افتاد و شلوارکمو آوردم بالا و گفتم: چیکار میکنی روزبه؟
دستمو گرفت و برد کنار صابر و شروع کرد به مالیدن سینه هام و صابر هم که انگار از قبل توافق کرده بود با روزبه شروع کرد به مالیدن کون من.
روزبه خندید و گفت: میگن که عقد دختر عمو پسر عمو رو تو آسمونا بستن.
تا اومدم سعی کنم عادی باشم و به خودم مسلط بشم و این بازی رو تمومش کنم، صابر شلوارکمو پایین کشیده بود و کونمو با شورت مشکی که پام بود میمالید و روزبه هم تاپ و سوتینمو داده بود بالا و سینه های 75 منو تو دهنش کرده بود مک میزد!
من که زود داغ میکردم نتونستم تاب بیارم و آه و ناله ام بالا رفت، روزبه سینه هامو میخورد و میمالید، صابر شورتمو پایین کشید بود و دو طرف کونمو با دست باز کرده بود و کص و کونمو لیس میزد، این اولین بار لذت ده برابری رو تو سکس تجربه میکردم، صابر با دقت خاصی سوراخ کون و کصمو لیس میزد و گاهی انگشت تو کونم یا کصم میکرد و روزبه هم سینه هام رو گاز میگرفت و مک میزد.
جفتشون تو چشم بهم زدنی لخت شدن و لباسای منم کامل درآوردن، کیر صابر مثل نوجوونی هاش کلفت و خوش حالت بود.

زانو زدم و جفتشون با کیرای شق شده و تخمای آویزون جلوی صورتم قرار گرفتن.
با دست چپ کیر صابر رو گرفتم و کمی مالیدمش و با دست راستم کیر روزبه رو، اول مهمون نوازی کردم و کیر صابر رو تو دهنم گذاشتم، بعد از حدود دوازده سال داشتم برای صابر ساک میزدم دوباره، آخرین باری که برای صابر ساک زده بودم رو قشنگ به خاطر داشتم، سیزده به در بود و تو باغ عموم یه گوشه خلوت کیر صابر رو تو دهنم کرده بودم و طولی نکشید که آب صابر دهنمو پر کرد!
الان هم به یاد قدیم زبونمو رو کیرش میکشیدم، کیرشو تو دهنم میکردم و با زبونمو کلاهکشو لمس میکردم و از این طرف کیر روزبه رو میمالیدم.
صابر آه میکشید، کیرشو از دهنم درآوردم و کیر روزبه رو جایگزینش کردم، کیر صابر کلفت تر از کیر روزبه بود!
چند دیقه واسه جفتشون ساک زدم و دراز کشیدم رو مبل، روزبه بین پاهای من قرار گرفت و مشغول لیسیدن کص من شد و صابر هم اومد و کیرشو تو دهنم گذاشت.
همزمان آه و ناله میکردم و برای صابر ساک میزدم، روزبه گفت داگی استایل کن سکسیه من، پوزیشنم رو تغییر دادم و صابر رفت پشت سرم.
روزبه گفت: به یاد قدیم کص و کونشو جر بده.
صابر چند بار با کیرش روی باسنم ضربه زد،
من که در نهایت هات بودن به سر میبردم گفتم: توروخدا بکن.
صابر کیرشو به کصم نزدیک کرد و کصم کیر صابر رو بلعید، آهی از ته دل کشیدم و روزبه گفت: جوون جنده من.
صابر دستاشو رو کونم گذاشته بود و تو کص من عقب جلو میکرد و روزبه کیرشو تو دهنم کرد، اسپنک های سنگین صابر چند دیقه یه بار روی کونم فرود میومد.
+وایی دارم پاره میشم آه آه ...
جفتشون کیرشونو از کص و دهنم بیرون کشیدن و جاشونو عوض کردن، کیر صابر رو که ردی از آب سفید کصم روش پیدا بود رو دوباره تو دهنم کردم.
این اولین سکس زندگیم بود که لذتش برام صد از صد بود.

کمی گذشت و روزبه دراز کشید و من رفتم با کص روی کیرش نسستم، هرچند آماده نبودم برای سکس آنال اما صابر کیرشو با وازلین کم کم وارد کونم کرد.
کونم زیاد تنگ نبود، دوران عقد روزبه همیشه از کون میکرد منو حتی بعد ازدواج.
احساس وصف‌ نشدنی داشتم، فوق العاده لذت بخش بود.
آه و فریادم ثانیه ای قطع نمیشد!
کمی که تو کونم تلمبه زد صابر آه و ناله اش و نفسهاش تند شد و پاشیده شدن آبش تو کونم مثل ایام نوجوونی سکانس پایانی حضور صابر تو سکس اونشبمون بود.
تلمبه های روزبه کمی ادامه پیدا کرد تا ارضا شدم و بعد از رو کیر روزبه بلند شدم و کمی از آب صابر از کونم سرازیر بود و روزبه هم جلو سینه هام کیرشو میمالید و آبش با فشار رو سینه هام پاشیده شد.

هر سه مثل‌ سه تا جنازه روی زمین افتادیم و این شروع یک زندگی مشترک سه نفره بود!

در صورت رضایت شما مخاطبین عزیز ادامه ماجرا در اپیزود های بعد نقل خواهد شد.
     
  
مرد

 
سک.س با زنداداش حامله

سلام
که میخام بگم مال سال 85 هست وهنوز وقتی یادش میوفتم کیرم راست میشه!
اونموقع 20سالم بود و تازه دانشگاه گیلان قبول شده بودم.ما ساکن کرمانشاه هستیم.داداشم 3سال بود ازدواج کرده بود و ساکن تهران هستند.
زن داداشم چهره زیبایی داره وخیلی خیلی خوش لباس و خوش اندامه!وفوقالعاده مهربون و خوش اخلاق.
یه روز تعطیلات میان ترم اومدم تهران که از اونجا برم کرمانشاه.اولین بار بود که تنها میومدم خونه داداشم.
وقتی از راه رسیدم فقط زهرا زن داداشم خونه بود،با خوشرویی خوش آمدگویی کردو چایی اورد و شروع کرد ازم سوال پرسیدن راجع به درس ودانشگاه.
همیشه به داداشم به خاطر انتخابش آفرین میگفتم وته دلم بهش حسادت میکردم.
ازش پرسیدم حال خودت ونی نی چطوره؟آخه 6ماهه باردار بود.یه لبخند زدو گفت خوبیم به نظرت خیلی چاق نشدم؟نگاهش کردم یه پیراهن و یه شلوار کشی تنگ پوشیده بود شکمش خیلی مشخص نبود،دستش رو روشکمش گذاشته بودبهش گفتم مثل همیشه خوشکل وخوش هیکلی!
انگارخجالت کشید سرش رو پایین انداخت با یه لبخند گفت مرسی وسریع رفت تو اتاق.
حس کردم خیلی دوسش دارم دلم میخاست ببوسمش.
سریع رفتم سر کامپیوتر که از شر افکارم بیرون بیام.وتا وقتی داداشم اومد زهرا تو آشپزخونه بود ومن سرکامپیوتر.از روی شیطنت و فوضولی رفتم توی درایوی که عکسای خودشون روسیو کرده بودن،وای دیدن زهرا تولباسای سکسی و لختی دیوانه کننده بود،آخه همیشه جلوی ما لباساش پوشیده بود وروسری میپوشید.ولی توی عکسا با لباسای مختلف عکس داشت و هرکدوم قشنگتر از قبلی بود.
از خدا میخاستم قسمت منم یه دختر مثل زهرا باشه
یکی دوساعت بعد سعید داداشم اومد خونه.
زهرا بایه سینی که توش لیوانهای آب هویج بود به استقبالش اومد وخسته نباشید گفت. سعید از خاست زود شام بیاره خیلی با عجله شام خورد و از من خاست باهم بریم فوتبال.
بهش گفتم زهرا تنهاست،گفت اشکال نداره زود برمیگردیم.
با هم رفتیم فوتبال
تو هفته سه شب فوتبال میرم اگه نباشم تیممون ناقص میشه.
تو فوتبال همه فکرم پیش زهرا بود وعکساش و لبخندش.
شب برگشتیم خونه طفلی منتظر مانشسته بود،برامون میوه پوست گرفته بود.
کلی صحبت کردیم.
وبعد برای من جا انداختن توی هال وخودشون رفتن توی اتاقشون.
خاب از چشمام پریده بود همش تصور میکردم الان سعید داره با زهرا سکس میکنه!خیلی بهش حسودی میکردم.
از فوضولی آروم در اتاقشون روباز کردم به اندازه چند سانتی متر یه نور ملایم صورتی توی اتاق بود قلبم تند میزداگه سعید ببینه چی بگم؟! ولی حسم از من قوی تر بود. دیدم هر دو خابن وبا فاصله،چطور سعید سفت تو بغلش نگرفته بودش.
دوباره نگاه کردم روسری نداشت موهای لختش دور صرتشو گرفته بود به پهلو خابیده بود وپتو رو کامل روش کشیده بود.
تا صبح با خودم فکر میکردم وتو تصوراتم بغلش میکردم ومی بوسیدمش و...
حسابی خرابکاری کرده بودم
ساعت6سعید پاشد بره سرکار.خودم رو به خاب زدم وپتو روکشیدم روسرم.
نیم ساعته حاضر شد ورفت.
دیگه نمیتونستم طاقت بیارم در اتاق روباز کردم ساق پاهاش از پتو بیرون زده بود.رنگ پوستش برنزه خیلی خوشکل بود.
دلم میخاست برم ببوسمش ولی میترسیدم از عکس العملش. به زور خودم رو کنترل کردم رفتم دوش گرفتم ورفتم نون خریدم و از سرخیابونشون کله پاچه خریدم،آخه میدونستم خیلی دوس داره.
کلید انداختم و آروم دروباز کردم هنوز خاب بود.رفتم تو اتاق کنار تختش نشستم چهرش تو خاب خیلی مظلومتر بود،آروم پتو رو یکم کنار زدم یه تاپ پوشیده بود چاک سینه های خوشکلش معلوم بود،حس میکردم الان از صدای ضربان قلبم بیدار میشه بلند وتند تند نفس میکشیدم.
دیگه نمیتونستم خودمو کنترل کنم،عشق به زهرا همه وجودمو پرکرده بود.اروم دستش رو بوسیدم.هنوز خاب بود.
کیرم حسابی شق شده بود.
رفتم آروم کنارش سرجای سعید دراز کشیرم،دست کشیدم توموهاش،خاب الوده گفت سعید نکن میخام بخابم.صورتمو بردم نزدیک صورتش خیلی زیباتر از همیشه بود.آروم گونش رو بوس کردم.چشاشو آروم باز کرد،چشمش به من که افتاد جا خورد سریع پتو رو کشید رو خودش و نشست و با لحن تندی گفت اینجا چکار میکنی؟
دستشو گرفتم تا خاستم چیزی بگم دستشو کشید ویه سیلی زد تو گوشم.
گفتم بزن هرچی هم بزنی نمیتونی از عشقم کم کنی
دستشو گرفتمو بوسیدم سعی میکرد دستشو از دستم جدا کنه وشروع کرد به ناسزا گفتن
میگفت اگه سعید بفهمه مبکشدت،گفتم بخاطر تو میمیرم اشکال نداره.
دستشو گرفته بودم و میبوسیدم.
خیلی مقاومت میکردمن تند تند قسم میخوردم که چقدر عاشقشم.همینطور که زور میزد از دستم خودشو بیرون بکشه خابوندمش پایین شکمش از زیر تاپش معلوم بود یکم شکمش بزرگ شده بود شروع کردم شکمش روبوسیدن.قسمش میدادم به جون نینیت کسی چیزی نمیفهمه فقط میخام ببوسمت،کاردیگه ای ندارم.
اونقدر بوسیدمش و اونقدر مقاومت کرد ولی در نهایت وقتی رف

تم سراغ سینه هاش و شروع کردم بوسیدن

ولیسیدن سینه هاش کم کم آروم شد
میبوسیدمش و بهش میگفتم دوستت دارم عاشقتم نمیزارم هیچکس بفهمه عشقم.
با یه دست دوتا دستاشو گرفته بودم وبا یه دست تاپشو بالا زدم یکی از سینه هاش از زیر تاپ بیرون اومد شروع کردم به لیسیدن وبوسیدن سینش حس کردم دیگه مقاومت نمیکنه دستاشو از چنگم رها کنه و بدنش آرومتر شد.
دستاشو رها کردم.صورتمو به صورتش نزدیک کردم چشماش پراز اشک بود اشکاشو با بوسه هام پاک کردم بهش گفتم نمیدونی چقدر به سعید حسودی میکنم تو فرشته ای .
دیگه نمیخاست از چنگم فرار کنه فقط گفت اگه سعید بفهمه چی؟
گفتم نمیفهمه عشقم هیچ کس نمیفهمه!
شروع کردم لباشو خوردن اول اون هیچ واکنشی نشون نمیداد.ولی انگار گرمی عشق من کارخودش رو کرد اونم لبای منو میخورد.
با حرص لبش رو میخوردم.
بعد شروع کردم با زبونم گردنش رو نوازش کردم،آروم آروم کنارم دراز کشیده بود
گوشاشو نوازش میکردم تو گوشش همش میگفتم هیچ کس مث من عاشقت نیست تو بینظیرترین مخلوق خدایی.
بعد تاپشو آروم دراوردم.هیچ مقاومتی نکردکنارش دراز کشیدم خودمو بهش چسبونده بودم وکیرمو بهش می مالیدم. شروع کردم سینه هاشو مالیدن وخودن.
وقتی داشتم نوک سینه هاشو میمالیدم یه قطره شیر ازش بیرون اومدشهوتم روچند برابر کرده بود شیرو بانوک زبونم خوردم چقدر شیرین و خوشمزه بود وقتی نوک سینشو فشار میدادن به اندازه یه قطره بیرون میومد وقتی حسابی سینه هاشو خوردم.
رفتم سراغ پاهاش،شلوار پاش بودنوک انگشتای پاشو لیس میزدم.خاستم شلوارشو دربیارم گفت نه دیگه نمیزارم.دست دوتامون به کمر شلوار بود.دستشو بوسیدمو گفتم خاهش میکنم بزار اندامتو ببینم بزار یکبار ببینمت.
اول نمیزاشت بعد دستشو از کمر شلوار برداشتم بوسیدمش وبعد با یه حرکت سریع شلوارشو پایین کشیدم.
گفت نمیزارم دست به شورتم بزنی.گفتم باشه قول میدم شورتت رو درنیارم.
بدون اینکه چیزی بگم پاهاشو و پشت زانوهاشو میلیسیدم.
به شرتش رسیدم از روی شرت کسش رو آروم گاز میگرفتم وکناره های کسش رو زبون میزدم
شرتش روکنار زدم وکسش رو نگاه کردم یکم موهاش دراومده بوداز کنار شرتش زبونم رو روسوراخ کسش کشیدم خودش شرتش رو پایین کشید خیلی خوشحال شدم که خودش اینکارو کرد.
رفتم روبروی صورتش و گفتم عشقم واقعا ممنونمو لباشو بوسیدم حس کردم خیلی خجالت میکشه.
وقتی کسش رو میخوردم با دستاش سرم رو نوازش میکرد و کم کم صدای آه کردنش رو نتونست تحمل کنه!وبعد خودش دستش رو طرف پاهام اورد وشلوارمو پایین کشید منم بهش کمک میکردم وشلوار و شرتمو دراوردم بعد کیرمو که حسابی سفت شده بود رو گرفت دستش وبرد طرف دهنش همینکه زبونش به کیرم خورد آبم اومد سریع کیرمو کشیدم پایین وآبم روی پاهاش ریخت
وبعد دوباره شروع کردم به خودن ولیسیدن کسش زهرا هم کیرمو گرفت تو دستش وماساژمیداد.
بعد بهش گفتم میزاری بکنم توش،باسر تایید کرد.
کسش رو بوسیدمو آروم کیرمو گذاشتم جلو سوراخش وبا یه فشار تا ته داخلش کردم
خیلی لذت بخش بود کسش گرم گرم بود همینطور که کیرم تو کسش بود سینشو لیس میزدم واز انگشتمو و برده بودم سوراخ کونشو نوازش میکردم بعد دو دقیقه که تلمبه زدم حس کردم دارم ارضا میشم
خاستم کیرمو بیرون بکشم ولی زهرا کمرمو سفت گرفت و آروم گفت بریز توش.
وقتی تموم شد سرمو گذاشتم تو سینش وچند دقیقه فقط بوسیدمش وهردو سکوت کرده بودیم
     
  
↓ Advertisement ↓

 
shahkir:
جالب بود منتظر بقیشیم

ممنون شاه کیر جان که خوندی
     
  ویرایش شده توسط: gholam1395   

 
sam_kenzo
خیلی سکسی بود..
     
  
زن

 
sam_kenzo
قشنگ بود
     
  
مرد

 
gholam1395
عالیه لطفا ادامه بده
     
  

 
gholam1395:
سفر گروهی
(ماجرای مسافرت سه زوج به ماسال)

دلم میخواد اینو ادامه بدم ولی انگار کسی جر من بهش تمایل نداره
     
  
صفحه  صفحه 20 از 20:  « پیشین  1  2  3  ...  18  19  20 
داستان سکسی ایرانی

داستان های ضربدری

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA