انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 32 از 32:  « پیشین  1  2  3  ...  30  31  32

داستان های ضربدری


زن

 
یکی از مخاطب ها قبلا معرفی خواسته بود در مورد شخصیت های داستان

خودم: ارش همسرم: فرشته
خواهر زنم: فاطمه شوهرش : مهران
زن داداش فرشته: اذر داداشش: امیر
مامانش: زهره پدرزنم: حاج حمید
خاله زنم: طیبه شوهرش: شاهد
پسر خاله خودم : فرزاد زنش: زهرا
دختر خاله زنم: مریم شوهرش : نیما
خاله زنم: فرزانه شوهرش: احمد
خاله : راضیه شوهرش: نریمان
     
  
زن

 
ضربدری یک طرفه - قسمت چهل و سوم
یه ماجرا که در حاشیه ماجراهای اصلی هم داشتم که جرقه اون کمتر از یک ماه بعد از شروع رابطه ام با فرزانه شروع شد و از اونجایی که شروع رابطه ام با فرزانه زنی خارج از رابطه زن و شوهری که داشتیم خیلی برام جذاب شده بود.
تو کار کارگاه با اینکه درامد خوبی داشتم ولی تو تمام این سالها تبلیغی نداشتم و درسته کارم کم نبود ولی خب فقط سفارشی کار میکردم و حدودا دوسالی بود به پیشنهاد فرشته یه پیج زده بودم ولی از اونجایی که نمیرسیدم هم اینستا رو چک کنم هم سفارش ها رو انجام بدم عملا هیچ تاثیری واسم نداشت و سر این موضوع فرشته ازم شاکی بود و هربار میگفتم من نمیرسم خودت انجامش بده اونم زیر بار نمیرفت تا یه روز که مریم ونیما(دختر خاله فرشته و شوهرش که پزشک هست) ناهار دعوت ما بودن بعد از ناهار مشغول حرف زدن بودیم و از اونجایی که من و مریم از نظر افکار فمینیسمی خیلی به هم نزدیک بودیم یجورایی صمیمی هم بودیم و گاها در همین موارد چت هم داشتیم البته در حد معمول نه بیشتر مریم از اون ادمایی بود که اخلاق خاص خودشو داشت رفتارهای اجتماعی که تو دید اکثرا خیلی قدیمی محسوب میشد به شدت سنتی گرا بود چه تو پوشش و چه تو سلیقه و دکوراتیو و از دید خیلی ادمای دیگه غیر قابل معاشرت ولی با ما راحت بودن و از نظر پوشش لباسی تو خونه ما که با هم راحت بودیم اونم راحت بود چون کلا ادم راحتی بود و خیلی تو قید و بند حجاب نبود ولی بی بند و بار هم نبود از خوردن مشروب و کشیدن سیگار هم که منو مریم خیلی با هم راحت بودیم و هر وقت میومدن خونه ما منو مریم نیم ساعت تو تراس سیگار میکشیدیم و حرف میزدیم ولی جاهای دیگه به خاطر حرف و حدیث های ادمای کج اخلاق کاملا پوشش حفظ میکرد به قول خودش مردم از ترک دیوار هم حرف در میارن .از همه جا و همه چیز حرف میزدیم و به کارای چوبی هم علاقه داشت و خیلی کار براش زده بودم ولی پیش نیومده بود کارگاهم رو ببینه که بحث کشیده شد و مریم گفت چرا تو پیجت خیلی کم میذاری حیفه کارات دیده نشه من کاراتو میپسندم ولی تو پیج چیزی نمیذاری که فرشته به جای من همه حرفا رو زد و کلی سرم غر زد .
از اونجایی که مریم هم خیلی خوش ذوق بود و ذهن بازی داشت و پیشنهاداش هم جالب بود و تو حرفای فرشته هم فهمیده بود که نمیرسم که هم تبلیغات اینستا و هم کارگاه رو با هم کاور کنم پیشنهاد داد اگه بخوای میشم ادمین پیج و این چیزا که من و فرشته هم خیلی استقبال کردیم و فرشته گفت جون خودت منو راحت کن دایما بهم میگه اینو بذار اونو بذار و دایرکت جواب بده خسته شدم.
که مریم گفت از این به بعد خودم کارای پیج رو انجام میدم و کلی بحث و حرف در موردش و تهش قرار شد یه مدت کار کنه و اگه جواب داد با هم پورسانتی کار کنیم.
و بعد از اون ارتباط من و مریم بواسطه پیج خیلی بیشتر شد و یه مدت حدودا سه ماهه گذشت و رفت امد مریم هم به کارگاه بیشتر شده بود و یجورایی دوره اموزشیش محسوب میشد قیمت ها و چوب ها رو بشناسه کار با چوب و هر چیزی که به نوع کارش ارتباط داشت و باید میدونست و هر روز که میگذشت منو مریم بهم نزدیک تر میشدیم و تو دو ماه جوری شد که مریم به خاطر علاقه ای که هم به دکور کارگاه و هم به خود کار نجاری پیدا کرده بود روزانه حداقل دو سه ساعت کارگاه بود و نحوه سفارش گیریش هم خیلی خوب بود جوری که بعد از چند ماه حضورش به عنوان ادمین پیج درامدم خیلی بیشتر از حقوقی بود که از کارمندی خودم میگرفتم و کم کم به سرم زد از کارم بیام بیرون و با مشورت فرشته و موافقتش از کار خودم استعفا دادم و تمام وقت چسبیدم به کارگاه.
واسه زهره و زهرا و فرزانه برنامه گذاشته بودم و نوبتی با هم بودیم و فاطمه هم که تازه حامله شده بود تو این مدت جور نشد با هم باشیم و البته فرزانه تو این مدت نتونسته بود بیاد که با هم باشیم در حد چت بودیم و فرشته هم که برنامه های خودش رو با فرزاد داشت و تقریبا هفته ای دو بار داشتن که دیگه منو زهرا جدا سکس میکردیم و فرزاد و فرشته هم جدا رسما کاری بهم نداشتیم مگه اینکه زهرا و فرشته گروهی میخواستن و سکسامون از هم جدا شده بود و من و فرزاد هم گاهی میرفتیم باغ و کون همدیگه رو میکردیم.
ولی فکرش نمیکردم فرزاد اینقدر داغ باشه اونقدر فرشته رو میکرد حالا درسته تایم کم ولی فرشته کاملا از سکساش راضی بود و یجورایی منو فرشته قبلا یه ماه هم میشد سکس نداشته باشیم که زهره هم تعجب کرده بود ولی بزرگترین دلیل رضایت فرشته از رابطه با فرزاد این بود که اول طول الت فرزاد اذیتش نمیکرد و دوما اصلا فرشته رو از کون نمیکرد .
بعد از اینکه من از کارم اومدم بیرون و تمام وقت تو کارگاه بودم مریم هم بسته به کار خودش یه تایمی حالا یا صبح یا عصر میومد کارگاه (مریم مشاور و روانشناس بود و مطب داشت )تو این مدت هم از اونجایی که منو مریم تایم زیادی رو با هم بودیم بیشتر از اون چیزی که فکر میکردم بهم نزدیک شدیم و از اونجایی که خود مریم هم ادم راحتی بود و اصلا اهل رو گرفتن نبود و با توجه به رشته کاریش از شنیدن و حرف زدن خوشش میومد من میتونستم راحت حرف بزنم و شوخی کنم باهاش و حس خوبی بگیرم ازش و صمیمیتمون خیلی سریع پیش میرفت و برعکس فرشته که اصلا اهل شوخی و جوک نبود مریم خیلی از این جور کارا و شیطنت ها لذت میبرد و چون میدید من ادم با جنبه ای هستم هیچ مرزی هم واسه شوخی نداشت شوخی و جوک که دیگه همه جوره بینمون بود تو حرف زدن هم مریم هم تو این مدت که کاملا صمیمی بودیم بارها شده بود که تو کار حالا از کسی یا چیزی عصبانی میشد فحش میداد که البته تو این مدت فهمیده بودم مریم تو عصبانیت خیلی فحش میده اونم از اون ابدارها گفتن کونی و کسکش و جنده که براش مثل نقل و نبات بود و کم کم تو جوک هم سکسی و غیر سکسی و بردن اسم کیر و کس تو جوک و شوخی عادی شده بود بینمون و دیگه جوری پیش رفته بود و از پرحرفی هم لذت میبرد که دوست داشت تمام وقایع روزش رو با جزییات بهم بگه و منم با حرف زدن اون مثل اهنگی که برام میخونه کار میکردم تا حدی که از تمام جزییات روزمره زندگیش خبر داشتم که شاید خیلیاشو نیما نمیدونست حتی تاریخ پریودش رو تو تقویم دیواری کارگاه با قرمز به صورت خطرعلامت زده بود و روز اول پریودش بهم پیام میداد مراقب باش من امروز پریود شدم عصبیم نکنیا و تو همون دوران پریودش خیلی در موردش و حس هایی که تو اون دوره داره حتی اینکه تو اون دوران چقدر نیاز جنسیش میره بالا ولی نیما بهش توجه نمیکنه برام حرف میزد حرفایی که میتونستم حدس بزنم به شوهرش هم نمیگفت یا یجورایی نمیتونست بزنه رو بهم میگفت و تا اونجا که بدون اینکه دیده باشم میدونستم تو کمد لباساش چی داره چند تا بلوز داره چه مدل هایی چند تا شلوار تو مدل های مختلف داره سایز کمرش چنده و چه لباس مجلسی هایی داره چقدر طلا داره چیا داره و حتی چند تا شورت داره چه سایزی میپوشه
حتی میدونستم خودش از شورت لامبادا بدش میاد چون از اینکه یه نخ لاش باشه متنفره ولی نیما دوست داره موقع سکس اون نخه لای باسنش باشه و چند تا سوتین داره سینه هاش چه سایزی هست فرم سینه هاش و برام جوری تشریح کرده بود که دقیق میدونستم چه شکلی هستن و از اینکه سینه هاش افتادگی داره و انگار اویزونه ناراحته دوست نداره موهای بدنشو خیلی بزنه و دوست داره و موهای زیر بغلشو نزنه ولی نیما بدش میاد دوست نداره موهای تناسلیش ریز باشه ولی به خاطر نیما مجبوره کوتاه کنه اینکه نیما از پوست سبزه بدنش خوشش نمیاد مخصوصا بیکینی که خیلی تیره هست و نیما کلی کرم های سفیدی بیکینی خارجی و برند براش گرفته و مجبوره موقع سکس کلی کرم بزنه تا از تیرگیش کمتر بشه وگرنه نیما دوست نداره.
میدونستم خودش چه پوزیشنهایی تو سکس دوست داره و نیما دوست نداره .
میدونستم سکس مقعدی رو خیلی دوست داره تجربه کنه ولی نیما متنفره.
و کلی چیزای خصوصی زندگیش در صورتی که من اصلا دنبال سکس با مریم نبودم حداقل تا اون موقع یجورایی اونم مثل فرزانه جز ایده ال های من نبود اخه مریم پوست سبزه ای داشت و یجورایی حس میکردم حس جنسی به پوست سبزه ندارم اخه پوست مریم تا اونجایی که دیده بودم خیلی سبزه بود و با تعریفای خودش دیگه میدونستم بیکینیش سیاه نباشه خیلی تیره هست نه اینکه نخوام نه هر زنی که میخواست رو میکردم ولی اینجوری هم نبودم که بخوام به این خاطر بهش نزدیک بشم چون به اندازه کافی با زنای مختلف بودم که نظری به زن دیگه ای نداشته باشم مگه اینکه خودش بخواد.
در کل مریم زن خوبی بود و خیلی پر انرژی و نمیتونست ساکت بمونه و منم تو کارگاه با حرفاش سرم گرم بود دوست داشت حرف بزنه برام البته شیرین هم حرف میزد و لهجه و هیجان مخصوص به خودش رو تو حرف زدن داشت مخصوصا که دایره لغات خیلی وسیعی داشت و طیف صدای خیلی هم نازی داشت.
کارگاه یه نیم طبق حدودا سی متری داشت و طبقه بالا یه اتاق تمیز با یه تخت استراحت یه نفره داشتیم که لباسامون اونجا عوض میکردیم و حمام و دسشویی داشت.
معمولا من زودتر از مریم میرفتم واسه تعویض لباس چون مریم طول میکشید تا لباس بپوشه بیاد که یه روز صبح من تو اتاق لباسمو دراورده بودم با شورت بودم که گوشیم زنگ خورد و یکی از سفارش ها به مشکل ارسال برخورده بود و داشتم جواب میدادم که مریم اومد تو اتاق خیلی راحت بدون توجه به اینکه من با شورت تو اتاقم رفت جلو کمدشو ایستاد و پشت به من شلوارشو کشید پایین و بلوزشو دراورد و با شورت سفید گشاد نخی و سوتین مشکی گلدار پشت بهم ایستاده بود و کون برجسته و خوشکل و پاهای مویی و کمر صاف و مویی .
لباس کار و دراورد و پوشید چون لباس کارمون یه تکه بود و اومد سمت ایینه و زیر لب هم اواز میخوند و موهاشو مرتب میکرد البته منم خیلی عادی برخورد کردم .
چند روزی به همین منوال گذشت و من سعی میکردم رعایت کنم که معذب نباشه ولی مریم خیلی ریلکس بود و عادی برخورد کردن منو دیده بود احساس راحتی میکرد و همراه من میومد تو اتاق و راحت جلوم لباس عوض میکرد و دوهفته ای گذشت و این دیگه برامون جا افتاده بود یه روز در حین لباس بالا کشیدن لباس کارش یه اخ گفت و اومد سمتم و گفت ارش ببین پشت کمرم جوش زده درد میکنه . کمرشو نگاه میکردم که پر مو بود و ریز ریز دستشو گذاشت پایین تر بند سوتینش وسط گفت اینجا و منم نگاه کردم دیدم یه جوش بزرگ زده و اماده ترکوندنه گفتم اره ولی درد میگیره . مریم: الانش هم درد میکنه درش بیار و منم دو تا انگشتمو گذاشتم دو طرفش و ترکوندمش که خیلی دردش گرفت گفت اخخخخ چه درد داشت . دیگه در حین لباس پوشیدن هم که حس راحتی رو داشت و حرف میزد و شوخی میکرد که یه بار داشتم لباس کار میپوشیدم پشتم به مریم بود که یهو یکی محکم زد پشت باسنم که درد گرفت و گفت چاقش کردیا . یه لحظه موندم که چی شد و تا عصر دوبار دیگه هم همین شوخی رو کرد گفتم نه بابا از تو که چاق تر نیست و یکم شوخی و خنده که منم به شوخی گفتم با این حساب اونی که باید بترسه جلوت لخت باشه منم نه تو.
مریم : واااا چراااااااا مگه چکارت کردم؟
خندیدم گفتم: فکر کنم بهم نظر داری .
خندید گفت :خب چاقش کردی و منم این مدلی دوست دارم .
من: همین دیگه یه عمر حفظش کردم میترسم.
بلند بلند خندید گفت: مگه بده بالاخره که یکی باید افتتاح کنه کلی خندیدیم.
فردا عصرش مریم حموم بود اخه بعد از کار میرفت دوش میگرفت.معمولا بعد از حمومش میرفتم تو اتاق لباس عوض کنم اون روز زود تر کارم تموم شد و رفتم تو اتاق لباسمو عوض کنم و گفتم مریم من تو اتاقم خواستی بیایی بیرون بگو من برم بیرون که گفت نه بابا اقای معذب. اشکال نداره من معذب نیستم اگه تو اذیت میشی باشه
من: معذب نیستم میترسم لیدی بوی باشی ترتیبمو بدی
مریم: حالا باشم تو بدت میاد؟
گفتم: من که چیزی واسه از دست دادن ندارم اونه که پیشکش تو
مریم:منم که چیزی واسه ندیدنت ندارم تو چاقش کردی نه من .
خندم گرفت گفتم: تو خیلی وقته واسه نیما چاقش کردی ولی من الان ترسم بیشتر شد
مریم: نترس قوی باش مرد نمیترسه
گفتم: خب میترسم لیدی بوی باشی
مریم با خنده گفت : نگران نباش نمیذارم اذیت بشی
من: اینم حرفیه یاد یه شعر افتادم
مریم: چی ؟
من:گر خوشکلی مارا بگاید. از گاییدنش مارا خوش اید.
مریم: به به پس بخواب که دارم میامممم .
من: مطمینی؟
مریم: از چی؟
من: که برات طعمه نذاشته باشم؟
مریم: تو صیاد نیستی وگرنه خیلی وقت قبل میترسیدم بیام بیرون.
من: صیاد که هستم ولی صیاد صبورم اگه صید نکردم چون میخوام صید خودش بیاد سمت صیاد .
مریم: نه بابا پس خیلی زرنگی.
تا اینجای حرفم اصلا به منظور و غرض نبود و صرفا شوخی بود ولی حرف که به اینجا کشید رفتم تو فاز دیگه
من:حالا مگه صید دوست داره صید بشه ؟
مریم: تا صیاد چه برنامه ای داشته باشه.
من: من از اون صیادام که صید اومدنش با پای خودشه ولی رفتنش معلوم نیست با پای خودش باشه.
مریم: نه بابا دیگه چی.
با این جوابش تحریک شدم و حس اینو داشتم که ممکنه اتفاقایی بینمون شکل بگیره ولی نمیخواستم خودمو دله نشون بدم
من: تجربه اش به الفعل هست نه بالقوه .
مریم: عجببببببب جالب شد حرفای فلسفی میزنی.
من: بخوابم یا بشینم؟
که دیدم چیزی نگفت و چند دقیقه بعد در حموم باز شد و مریم حوله تنی دورش بود اومد بیرون و منو که دید با شلوار بدون پیرهن نشستم لپاش گل انداخت و خجالت کشید . پشتش به من کرد و ایستاد جلوی کمدش
مریم: یه چیزی بگم؟
من: بگو
مریم: میگم چون باهات خیلیییی راحتم که میتونم به زبون بیارم
من: ممنون از حست مطمین باش به حست احترام میذارم
مریم: ممنونم .واقعیتش اسم نیما رو اوردی میگم سوتفاهم نشه . نیما همه چیزش خوبه ها واسه همین دوست ندارم حسی که باهاش دارم با یه رابطه که نمیدونم چطوریه یا تهش چیه خراب بشه . خم شد و زیر حوله شورت پوشید .
من: منظورت چیه ؟
مریم: خب همه چیش خوبه حالا ایده ال کامل نیست و درسته تماما باب میلم نیست هیجانش کمه ولی خب تایم خوبه سایز خوبه تمام تلاشش رو میکنه منو راضی کنه .
من:در موردش حرف بزنیم ناراحت نمیشی؟
مریم: اولش خودم گفتم چون باهات راحتم میتونم بهت بگم ناراحت نمیشم.
من: مگه زن غیر از اینکه ارضا بشه نیاز دیگه ای هم داره؟
مریم: فرق مرد و زن همینه که ما خانما فقط ارضا شدن نیست بالاخره قبل از اون تایم و تو اون تایم باید یه اتفاقای دیگه ای هم باشه که هیجان بده میفهمی چی میگم؟
من: اره خب حرفت درسته . معمولا قبل از شروع بالاهره یه معاشقه ای هست یا ممکنه اورال باشه خب تو رابطه هم مرد باید یجورایی اون هوس و هیجانش رو نشون بده.شما ندارین؟
مریم: راستشو بگم نه قبل از شروع نه تو اون تایم. کلا حس این رو بهم میده که انگار با یه ادم خسته روبرویی یا انگار مجبورش کردی .
من:جالبه . دنبال هیجان میگردی؟
مریم: نه اینکه دنبال هیجان هستم یا دنبال پارتنر جدید نه . منو میشناسی کلا تو همه رفتارام ادم پر شور و پرانرژی هستم و تو سکس خیلی بیشتر هیجانی میشم خب یه لحظه ایه که با خیال راحت دارم احساسم و بدنمو کاملا در اختیارش میذارم و ما خانما تو رابطه دوست داریم حس کنیم مردی که خودمونو در اختیارش گذاشتیم ازمون استفاده کنه و با کارایی که با هوس باهامون میکنه این حس رو بهم انتقال بده که همون جور که من از اینکه لخت جلوی یه مرد دراز کشیدم و دارم از اینکه منو میبینه لذت میبرم اون هم همین حس رو بهم انتفال بده که داره از جسم لخت من لذت میبره. نه اینکه حس خسته بودن رو بهت بده انگار تکراری شدم و دایما منتظر باشه تو اماده بشی تو پوزیشنی که خودم دوست دارم و فرو کنه اونم نه با هیجان اروم و یکنواخت نه تغییر حالتی نه کار اضافه ای خود کاندوم از لذت سکس کم میکنه دیگه طرفت هم اینجور باشه کلا هیچ لذتی نداره و تموم که شد فکر کنه قله رو فتح کرده و خسته بلند بشه بره خب دوست دارم پارتنرم هم اینو درک کنه.
من:پس تو این مورد نیما پارتنری نیست که دنبالش بودی؟ باهاش حرف هم زدی؟
مریم: تو زندگی از همه نظر عالیه ولی تو رابطه خوبه ولی واسه من که هیجان دوست دارم چیزی نیست که انتظارش رو داشتم. البته دست خودش هم نیست شخصیتش اینه ادمی نیست که دنبال هیجان باشه همه چیز رو اروم و یکنواخت میپسنده. اره بابا بعد از پونزده سال زندگی هردومون میدونیم و پیش مشاور هم رفتیم.
من: دنبال پارتنر هستی؟
مریم لپاش دوباره گلی شد و گفت: نمیشه گفت دنبال پارتنر هستم ولی دروغ نمیگم خیلی وقتا بی حسیش تو رابطه منو عصبی میکنه و تو اون حس بهش فکر کردم به خودش هم گفتم
من: خب؟
مریم:راحتتر باشم باهات؟
من: بیشتر از این؟ بگو من گوش میدم. کمکی که ازم بر نمیاد ولی میتونم گوش بدم
مریم:همین که میتونم باهات حرف بزنم خیلی خوبه . به نقطه ای رسیدم که دیگه برام مهم نیست اون چکار میکنه خودم شدم پارتنر خودم
من:وا.... منظورت چیه؟
مریم دوباره گلی شد گفت:واقعا منظورمو نمیفهمی یا میخوای از زبون خودم بشنوی؟
من: نه که نمیفهمم ولی هضمش اسونتره خودت بگی
مریم: تو حموم
من: خودارضایی
مریم حسابی خجالت کشید گفت: ارشششش حتما باید به زبون بیاری؟
من: این که یه چیز رایج بین اکثر ادماست مرد و زن هم نداره بین خانما هم هست و دلو زدم به دریا و گفتم: به شخصی هم فکر کردی
مریم:ارشش اینهمه که دیگه راحت نیستم . سوالایی میپرسی که تو ذهن خودمم خجالت میکشم جواب بدم
من: ولی با من راحتی وگرنه شوهرت نمیدونه تو خودارضایی میکنی . میدونه؟
مریم از اینکه تو این جمله گفتم شوهرت نمیدونه خیلی خجالت کشید که با من تا اینهمه جلو رفته یهو گفت: ارششش نههه اصلاا اتفاقا خیلی حساسه که بتونه منو راضی نگه داره ولی خب... اصلا نمیدنم چرا به تو گفتم شاید.... . که حرفشو خورد
جذاب ادامه دارد....
     
  ویرایش شده توسط: sooskmar48   
زن

 
ضربدری یک طرفه – قسمت چهل و چهارم
من:حس دوطرفه هست منم اونقدر باهات راحتم که بگم منم بعد از ازدواج با فرشته تا مدتها خودارضایی داشتم و درک میکنم تو اون حال ادم به یه نفر فکر میکنه که بعدش ممکنه پشیمون هم بشه شاید اون شخص حتی جز خانواده خود ادم باشه یا حتی محرمت باشه
مریم: اره خب تو اون حال ممکنه هر کسی تو ذهنت بیاد . تو به کی فکر میکردی؟
من: خب چه مرد چه زن به یه تعداد ادمای اطرافش هوس داره دست خودش هم نیست منم داشتم و تو جق زدن هام اونا رو تصور میکردم
مریم: وایییی ارششش یعنی چهره اونا رو تو ذهنت تصور میکردی؟
من: نه فقط چهره
مریم: واقعاااااا
من: اره خب مگه تو تصور نمیکردی؟
مریم: تو بگو کیا بودن؟
من:واسه من یه تعدا خاص بودن . مثلا اذر . فاطمه . حتی مامان فرشته.
مریم: واقعااااااا به یاد مادر زنت هم جق زدی؟
من: اره تو اون حال حتما خودت هم تجربه اش رو داشتی گاهی دلت میخواد
مریم: من نه دیگه تا این حد نزدیک
من:به نظرت من ادم پر هیجانی هستم؟
مریم: پر انرژی که هستی ولی پر هیجان نمیدونم
من:راحت میپرسم تا حالا به منم فکر کردی؟
مریم جواب نداد و سکوت کرد که حدس زدم به من فکر کرده
گفتم:به نظرت میتونم پارتنر خوبی باشم؟
مریم با یکم مکث طولانی گفت: در موردش حرف نزنیم.
من: جوابمو بده تموم خب حق دفاع از خودمو دارم
مریم: میدونی چیه واسه همین میگم در موردش حرف نزنیم چون ممکنه یه حرفایی بینمون زده بشه که این حس خوبی که با هم داریم خراب بشه
من: نظرتو راحت بگو
مریم: یه چیزی بپرسم مثل من اونقدر راحت هستی که صادقانه جوابمو بدی؟
من: اره حتما
مریم:تو سکس با فرشته همونی هست که میخوای؟
من:تا مدتها نه . نمیتونست خودشو رها کنه واسه اورال امادگی نداشت خجالت میکشید
مریم:تو سکس چطورین؟
من: خیلی بهتر شده ولی هنوز هم جا داره بهتر بشه
مریم: از پشت؟
من: راحت بگم؟
مریم: از این راحت تر اگه بخوایم حرف بزنیم باید....که حرفشو خورد و هردومون خندمون گرفت
من: همین دیگه تا همین دو سال پیش اصلا اجازه نمیداد انگشتمو فرو کنم
مریم: الان میذاره؟
من: هروقت بخوام. تو چی از پشت؟
مریم: اصلاااااا
مریم داشت موهاشو خشک میکرد
من: خودت نخواستی یا نیما؟
مریم: سوالت خیلی شخصیه ارش ولی میگم. من دوست دارم تجربه کنم ولی نیما نه که نخواد علاقه ای نداره
من: نه که نخواد یعنی به خواست تو امتحان کردین
مریم: خب هر زن و شوهری یه بار رابطه از پشت رو امتحان کرده ما هم امتحان کردیم
من: حرفت منطقیه
مریم: یه سوال بپرسم؟
من: اره مگه چیزی هم مونده که نتونی بپرسی؟
مریم :تو تا حالا به من فکر کردی؟
من: تا قبل از صحبت های امروزمون نه ولی الان اره و ذهنم درگیر شد واسه همین میخوام نظرتو بدونم
مریم خندش گرفت و گفت:واقعا که ممنون از اینکه اینهمه راحت گفتی و الان پشتم نشستی داری منو دید میزنی اصلا انتظارشو نداشتم اینجور جوابی بشنوم.ولی تو گفتی خیالم راحت شد
من: چطور مگه؟
مریم: منم صادقانه بگم تا قبل از اینکه بیام اینجا فقط یکی دو بار یه حس نزدیک شدن به تو رو داشتم ولی چیزی نبود که بخواد درگیرم کنه ولی تو این مدت چند باری به تو فکر کرده بودم ولی چون نمیدونم تو چطوری هستی بهتر از اونی یا کمتر نمیخوام با احتمال یه تجربه بد حس خوب الانم که با تو حالم خوبه رو خراب کنم و گفتم بهت و دروغ نمیگم چند بار بهت فکر کردم ولی خب نمیخوام جوری بشه که گند بزنم به روح و روان خودم و تو و این حس خوبمون.
یکم گذشت و هردو در سکوت معنا داری بودیم که گفت: الانم بهم فکر نکن منو با چشم دیروز ببین میخوام لباس بپوشم وهمونجور جلوی کمدش که پشتش بهم بود حوله رو دورش باز کرد و گذاشت وایییی بدن سبزه و خوشتراش با کون برجسته و گوشتی تو شورت داشت سوتین میبست و جوووووون نمیتونستم از بدن سبزه رو فرم و کون برجسته و گرد نسباتا یکم افتاده با چین درشت زیر باسنش که خیلی قشنگ محدوده باسن رو از رون جدا کرده بود و خوشکل و پاهای ناز و جفت که الان دیگه داشتم به چشم خریدار میدیدم . سوتینشو بست و شلوار و تاپش رو پوشید رفت سمت ایینه موهاشو شونه میزد.
من:یه سوال بپرسم؟
مریم: بپرس
من: تایم سکستون حدودا چقدره مگه؟
مریم :دقیق که نمیدونم خوبه نرماله کمتر از ده دقیقه نمیشه دیگه .
من:کلا ده دقیقه؟
با تعجب برگشت نگام کرد گفت: چرا با تعجب میگی؟ده دقیقه دخول منظورمه
من: خب تو ده دقیقه توقع زیادیه که هیجان بالا میخوای
مریم: چرا؟
من: چون تو ده دقیقه داره تمام تلاشش رو میکنه که ابش دیرتر بیاد و بتونه تو رو ارضا کنه فرصتی واسه هیجان نیست
مریم: تو هم توجیه کن
من: نه اصلا توجیه نمیکنم تایم زیر نیم ساعت انتظار هیجان نداشته باش چون مرد باید از یه مرحله رد بشه و مطمین بشه زن به ارگاسم رسیده و واسه ارضا شدن خودش هیجان ایجاد کنه
مریم: ارش نیم ساعت با بیحسی میشه وگرنه طبیعی که نمیشه بعدشم ده دقیقه تایم کمی نیست
من خیلی بی میل نگاش کردم گفتم: در مقابل من به حساب نمیاد.
برگشت تو چشمام نگاه میکرد با حس مثلا عاقل اندر صفیه گفت: مثلا تو چقدر طاقت میاری ؟
من: خیلی بیشتر از این .
مریم با پوزخند برگشت سمت ایینه و موهاشو خشک میکرد گفت: اره جون خودت یه چیزی بگو باور کنم.
من: واقعیته تا بیشتر از یک ساعت هم ممکنه بشه نه اینکه بگم طبیعی هست نه به خاطر یه نوع بیماری هورمونی هست که دیر ترشح میشه.
یهو برگشت گفت:واقعاااااا ارش یه چیزی بگو بشه باور کرد
من: میخوای باور کن یا نکنی واقعیته
مریم: محاله. نمیشه.نداریمممم باور هم نمیکنمممم
من که دیگه هوسی شده بودم زدم به سیم اخر و گفتم: امتحانش هزینه نداره ولی هیجان خیلی .
مریم از این حرفم یکم شوک شد و یه مکث کرد گفت: ارشششششش منو خر نکن رسما داری بهم پیشنهاد میدیا متوجهی چی میگی؟ نمیشه من خودم روانشناسم چیزی که میگی غیر ممکنه
من: ادعا میکنم و اگه شد؟
مریم یه خورده گردنگیر شد و تو موضعی قرار گرفت که میخواست بهم ثابت کنه نمیتونم و خب مشخص هم بود بعد از این صحبتمون خودش هم بی میل نیست گفت: به جون خودم اگه بدون بیحسی نیم ساعت بتونی هر وقت خواستی نه نمیگم ولی اگه نشد؟.
من: اگه نشد شش ماه کارکرد کارگاه مال خودت ؟
اون موقع کارگاه متوسط ماهی 40 تا 50 درامد داشت
یکم با خودش فکر کرد گفت: خیلی خریییی ارزش شرط بستن رو داره ولی زیرش نزنیا .
من: اگه من بردم تو هم زیرش نزدنیا .
پشتش بهم بود گفت: ثابت کن تا بعد .
بدون حرف بلند شدم و اروم از پشت دستمو گذاشتم رو بازوهای لختش
انتظارشو نداشت یکم شوک شد و استرس گرفت و موهای مشکی پشت گردنش سیخ شد و خجالتش رو میشد تو تک تک سلول های بدنش حس کرد اخخخخخ بدن نرم و ناز سرمو از بغل بردم زیر گردنش و میبوسیدم بوی شامپو و بوی بدنش کیرمو تا حداکثر حالت شق کرد و از رو شلوار خودم که کاملا برجسته بود چسبید به کون برجسته مریم و شکاف کونش رو حس میکردم که مریم وا رفت و فقط یه اخ اروم گفت و اروم دستمو بردم پایین تاپش و رو شکمش گذاشتم و خیلی نرم و اروم رو شکم نرم و موییش و نوازشش میکردم و کیرمو که از حجم کیرم از رو شلوار لای کونش فهمیده بود بزرگه دوباره یه اخخخخخ اروم و با شرم گفت بگمونم تا قبل از این فکرشم نمیکرد اینقدر بزرگ باشه کم کم یه دستم اومد بالا واز رو سوتینش زیر سینه هاش اخخخ چه نرم بودنننن وایییی دقیقا حس نرمی پستونای اذر رو داشت و یه دستمم رفت پایین و از نافش رد شد و خیلی نرم نرم بردم تو شلوار ورزشی که پاش بود و از رو شورت رسید بالای برجستگی کس خوشکلش اخخخخخخ خیلی برجستگی کسش درشت بود واییییییی از بقیه زنا درشت تر بود خیلی اروم اروم دستمو از رو شورت رو برجستگی کس مریم به طرف پایین زیر شورتش میبردم که صدای اخ مریم تو گوشم طنین مینداخت یه دستم رفت بود زیر سوتینش و پستون نرم و ظریف مریمو گرفتم تو دست واییییی کوچولو و بلند بود و تو دستام چین میفتاد و با نوک پستونش بازی میکرد و دست دیگمم رسید زیر کس داغ و مریم که کم کم داشت خیس میشد و از روی شورت حسش میکردم و شکاف کسش زیر انگشتام بود اخخخخ لبهای کسش و حس میکردم که از لای کسش بیرون زده جووووووووون میتونستم کس شیرین و سبزه مریم رو تو ذهنم تصور کنم اخخخخخخ اروم شکاف کسشو مالش میدادم که دستمو اوردم بالا و نرم و اروم دستم با امتداد خط موهای شکمش رفت تو شورت مریم و به سمت کسش میرفت و مریمم همراه با حرکت من اروم اخ اخ میکرد و حشری شده بود ودستم هر چی جلوتر میرفت موهای زیر انگشتام ریز تر و زبر تر میشد جووووووون بالای شکاف کسش که رسیدم خیسی و حرارت کسش نبضمو بالا برده بود و مریم هم با استرس و خجالت داشت حرکت دستای منو دنبال میرد اونقدر در سکوت بودیم که صدای نفسهامون شنیده میشد. نرمی پستون مریم زیر دستای زبرم خیلی لذت بخش بود و دست دیگمم رسیده بود به شکاف کس مریم که با موهای ریز ریز و زبر پوشیده بود که یهو مریم رفت جلو و دستمو از تو شورتش دراورد و چسبید به دیوار و گفت: ارش ارش اخخخخخخ نمیتونممممم ارش نمیتونم بذار یه وقت دیگه الان اصلا امادگیشو ندارم . بدون هیچ حرفی مانتوش رو سریع پوشید و از کارگاه زد بیرون.
ادامه دارد....
     
  
↓ Advertisement ↓
زن

 
ضربدری یک طرفه – قسمت چهل و پنجم
منم که از این حس و رفتار مریم واقعا لذت برده بودم سرخوش بودم.
تا پنج روز بعد مریم نه کارگاه اومد و نه به پیام ها و تماس هام جواب داد تا بالاخره روز ششم دوشنبه بود که صبح قبل از من اومده بود کارگاه و لباس عوض کرده بود و مشغول مونتاژ بود سلام و احوالپرسی کردم مثل همیشه شاداب و سرزنده نبود با یه حسی که نفهمیدم از سر خجالته یا ناراحتی جواب داد منم خیلی پاپیچ موضوع نشدم تا ظهر موند و حدود دوازده گفت باید برم گفتم حرف بزنیم؟
مریم: بذار یه وقت دیگه و رفت.
تا چهارشنبه به همین منوال گذشت و پنج شنبه هم نیومد کارگاه و شب جمعه حدودای یازده پیام داد و نوشته بود: نمیدونم کارمون درست بود یا نه . حس خوبی ندارم
من: درستی و غلط یه مفهوم اختیاری هست و هر کسی با تعاریف خودش میسنجه
مریم: از نظر تو درست بود؟
من: از نظر من هر کاری که ادم با اختیار و تصمیم خودش انجام بده و از نتیجه راضی باشه درسته
مریم:نگفتی؟ از نظر تو کارمون درست بود؟
من: از نظر من اره
مریم: نمیدونم . میترسم
من: از چی؟
مریم: خب ترس داره ارش چند روزه نیما ازم میخواد نمیذارم بهم نزدیک بشه دست خودم نیست حالم خوب نیست ارش
من: چرا بهش اجازه نمیدی؟ اونم یه بخش از زندگیته نمیخوام دخالت کنم یا فکر کنی دارم مخ میزنم نههه اصلا تو نخوای منم نمیخوام ولی اینو بهت میگم گفتی به خاطر اینکه نیازت رفع نمیشه خودارضایی میکنی و من و تو با هم تصمیم گرفتیم که اگه اینجور باشه تو رابطه ات با نیما تواگه به چیزی که میخوای نمیرسی ولی اون داره از تو لذت میبره و تو داری خودت رو سرکوب میکنی.
مریم: ارش تو حالی نیستم که بخوام باهاش بخوابم درکم کن دست تو دست یه مرد غیر از شوهرم روبدنم بوده تا حالا هیچ وقت دست مرد دیگه ای رو بدنم نبوده ولی هنوز دارم سنگینی دستت رو حس میکنم دست تو رفته تو شورت من جایی از بدن منو لمس کرده که تا قبل از اون روز جز شوهرم کسی لمس نکرده بوده الان چطوری با نیما بخوابم این حس داره منو اذیت میکنه ارش لطفا منو درک کن
من:حرفایی که میزنی درسته اگه از این دید بهش نگاه کنم حق با توهه
مریم: ارش این حالمو خوب نمیکنه
من: چکار کنم حالت خوب بشه هرکاری بگی میکنم
مریم: نمیدونم ارش نمیدونم فقط یکاری کن از این حال بیام بیرون
من: فردا بیا کارگاه با هم حرف بزنیم
مریم: الان حرف بزن الان نیاز دارم اروم بشم امشب بحثمون شد بهم میگه تو سرد شدی تو نمیتونی تهش میگه تو نمیخوای نخواه ولی من کارمو میکنم الانه که میخواد بیاد باهام بخوابه با این حس نمیتونم ارش
من: مریم عزیزم تو به خاطر لذت و هیجانی که تو سکس میخواستی چه با نیما چه هر کس دیگه ای که با اطمینان این حس رو باهاش تجربه کنی اومدی پیش من و نیما هم امشب به خاطر لذت خودش تو رو میخواد اره سعی میکنه راضیت کنه ولی تو لذتی که میخوای رو نمیبری.
حدود بیست دقیقه با مریم حرف زدم تا کم کم حالش بهتر شد و
مریم: تو میتونی منو به اون حس برسونی؟
من: میتونی رو این مورد صد درصد بهم اطمینان کنی الانم به نیما لذتی که میخواد از تو و بدنت ببره رو بده
مریم: ارش میترسم
من: از چی؟
مریم: نمیدونم از همه چی از کاری که داریم میکنیم از همین هیجانی که تو داری بهم میگی اصلا نمیدونم با مردی غیر از شوهرم میخوامش یا نه
من: اصرار نمیکنم چون دوست ندارم و نمیخوام به این خاطر همه اون رابطه خوبی که داریم خراب بشه میسپارم به عهده خودت ولی بهم قول بده تو رابطه ات با نیما صد خودت رو براش بذاری حتی اگه لذتی که میخوای نبری و اگه خواستی با من باشی بهت قول میدم منم صد خودمو بذارم تا بتونم چیزی رو که تو این سالها میخواستی بدست بیاری
مریم: یه سوال بپرسم؟
مریم: اره
من: اون روز از کاری که کردیم تو اون لحظه چه حسی داشتی؟
مریم: نمیدونم ولی فکر کنم چون تو بودی خیلی حس خاصی داشت
من: چرا من؟ کسی غیر از من بود این حس رو نداشت؟
مریم: واقعیت رو بخوای قبل از این اصلا در مورد سکس به تو فکر نکرده بودم ولی تو این چند ماه دو سه باری حسم بهت خیلی قوی بوده
هنوز داشت تایپ میکرد که گفتم: مریم دیگه ادامه نده و کاری که میگم رو انجام بده
مریم تایپ رو قطع کرد نوشت: چکاری؟
من: لباستو کامل دربیار روتخت دراز بکش پتو یا ملافه رو بده رو خودت و با چشم بند چشماتو ببند و تا اخر رابطه ات درش نیار
مریم: چرا؟
من: بهم اطمینان کن و کاری که بهت میگم رو فقط بدون سوال انجام بده
مریم :قول نمیدم
من: مثل همه موارد بهم اعتماد کن .شب بخیر لذت ببر.
نیم ساعتی گذشته بود که مریم پیام داد: چرا اینکارو با من میکنی ارش یه مدت بذار به حال خودم باشم پیام نده.
منظورشو ازاین پیام نفهمیدم و به خواست خودش فقط جواب دادم اوکی.
یه هفته ای گذشت و از مریم هیچ خبری نداشتم کارگاه هم نمیومد و جز چند تا پیام حالت خوبه و درچه حالی که اونم فقط با یه خوبم جواب میداد
ادامه دارد...
     
  
مرد

 
sooskmar48
واقعا به عنوان یک مخاطب از زحمات شما تشکر می کنم. کسی که این همه وقت میزاره وبه مخاطبین احترام میزاره لایق

بهترین ها ست ممنون. ❤️❤️❤️❤️
     
  
صفحه  صفحه 32 از 32:  « پیشین  1  2  3  ...  30  31  32 
داستان سکسی ایرانی

داستان های ضربدری

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA