انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 165 از 167:  « پیشین  1  ...  164  165  166  167  پسین »

Incest Sexy Story - داستان های سکسی با محارم


مرد

 
seraf969
میشه دقیق تر بگی چی شد؟ اون لحظه چیکارت کرد یا چی بهت گفت؟ الان رابطه تون چجوریه؟ وقتی تو دکتر گریه کردی واکنشش چی بود؟ بخشیدتت یا نه؟ یکی دو روز بعد اون ماجرا چجوری بود رابطه ات باهاش منظورم مثلا میزاشت کنارش بشینی یا بغلت میکرد؟ بعد یه چیز دیگه اینکه در اثر کتک هایی که اون موقع خوردی آیا آسیبی حالا در همون لحظه دیدی؟ ممنون میشم جواب بدی.
     
  
مرد

 
seraf969
میشه دقیق تر بگی چی شد؟ اون لحظه چیکارت کرد یا چی بهت گفت؟ الان رابطه تون چجوریه؟ وقتی تو دکتر گریه کردی واکنشش چی بود؟ بخشیدتت یا نه؟ یکی دو روز بعد اون ماجرا چجوری بود رابطه ات باهاش منظورم مثلا میزاشت کنارش بشینی یا بغلت میکرد؟ بعد یه چیز دیگه اینکه در اثر کتک هایی که اون موقع خوردی آیا آسیبی حالا در همون لحظه دیدی؟ ممنون میشم جواب بدی.
     
  
مرد

 
Shahin333A
سلام، اون لحظه که گفتم فقط فحش و کتک بود کار دیگه ای که نکرد، پزشکی قانونی و پیش دکتر که رفتیم ترس و گریه منو میدید واکنشی یادم نیست نشون داد یا نه، خب سرمم از خجالت پایین بود. آسیب بدنی که ندیدم مثل شکستن استخون و... ولی یادمه بخاطر سیلی ها گوش راستم سوت میکشید، اون موقع متوجه نشدم مشکل حرف زدن پیداکردم، اون روزا که اصلا تلاش میکردم اطرافش نچرخم چون با خشم زیادی بهم نگاه میکرد یا خطای عادی میکردم شدیدا تو جمع دعوام میکرد، یا بخاطر لکنت خیلی اویل دعوام میکرد، اگر تنها میشدیم که فاجعه بود اوایل قشنگ فحش و کتک بود منو میدید، بغل هم اصلا یادم نیست کرده باشیم کلا! حتی قبلش، ولی الان فقط وقتی که تنهاییم و من یکاری کنم عصبانی بشه شروع میکنه تیکه سرزنش، حقیقتش انگار خودمم قبول دارم باید مجازات بشم. فکرنکنم بخشیده باشه، البته هزاران بار عذرخواهی کردم ولی بیشتر میگه یادم ننداز یا فراموشش کن(شایدم بخشید نمیدونم)
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 
seraf969
الان یعنی حتی قبل اون ماجرا هم رابطه تون خیلی سرد بود؟ بعد یعنی میگی حتی مثلا عید یا روز تولدت هم رفتارش باهات یه ذره مهربون تر نشد؟ بعد یعنی یکبار حتی نشده واقعا باهاش راجع‌ به اون موضوع صحبت کنی؟ اونوقت خودت چرا فکر میکنی حقته باهات اینجوری رفتار کنه تازه اونم تو اون سن کم و حساس؟ مثلا تاحالا نشده تو هم یه کاری بکنی؟ چمیدونم مثلا با خودکشی تهدید اش کنی. ممنون میشم جواب بدی.
     
  
مرد

 
قبلش حقیقتش یادم نیست درست چجوری بود، انگار دنیام بعد اون اتفاق کلا عوض شد، یادمه مثلا کادو تولد بهم میداد و شاد بودم، ولی بعد اون ماجرا معمولا کادو تولد مشترکن با پدرم میداد، تبریک عید و... هم واقعا یادم نیست گفته باشه، من میگم کادو میخرم براش، الان حقیقتش نمیدونم رفتار مهربون مادر پسری چجوریه تو ذهنتون، رفتار ویژه ای یا لبخندی تشویقی چیزی من دریافت نمیکنم، الان جرات حرف زدن درموردش ندارم مستقیم، ولی بارها مثلا گفتم بخاطر غلطی که کردم عذر میخواهم یا غلط کردم و...، جواباشم که گفتم، معمولا بهش فکرنکن و...، چرا حقمه، خب تمام اون لحظات من یچیزی در وجودم بهم میگفت اینکارو نکن، درست نیست، با اینکه کسی قبلش درمورد سکس و محارم هیچ حرفی بهم نزده بود، من درگیر دو بخش از وجودم شدم، شهوت که خب تو اون سن تجربه جدیدی بود و وجدان که متاسفانه نتونست منو راضی کنه، میدونستم خطاست ولی چراشو نه، امیدوارم متوجه شده باشید، درمورد خودکشی و... حقیقتش به فکرم نرسید)) شاید همینکه لوم نداد برام خیلی با ارزش بود، ضربه های بعدی که خوردمم هم زیاد خوشایند نبود، دوران دانشجویی عاشق دختری شدم وقتی باهاش حرف زدم بخاطر لکنت زبان مسخرم کرد، یا تو جامعه متاسفانه افراد هستند که مسخرم میکنند، بیشتر ترجیح میدم حرف نزنم حتی تو خونه، اینجوری مادرمم بخاطر مشکلم ناراحت نمیشه، تایپ میکنم چیزی بخام بگم!
     
  
مرد

 
seraf969
منظورم اینه که اگه هم میگفت بهش فکر نکن و اینها با چه لحنی میگفت؟ اصلا بعد از اون اتفاق تاحالا شده باهات مهربون رفتار کنه؟ یا اصلا شده چمیدونم عزیزم یا پسرم صدات کنه؟ بعد یعنی تو اون سال های اولیه به اون سبک زندگی که داشتی کاملا راضی بودی؟ فکر نمیکنی مادرت واقعا رفتار بدی باهات کرد؟ بعد چمیدونم مثلا روز تولد اون یا روز مادر اگه میخواستی یه ذره بهش مهربونی کنی مثلا چیکار میکرد؟ بعد الان داری میگی قبل از اون اتفاق هم رفتارش باهات زیاد خوب نبود؟ مثلا تو مدرسه نمره خوب میگرفتی یا همون دانشگاه قبول شدی هیچ تبریکی چیزی نمی گفت؟ والا من جات بودم خودم میگفتم لوم بده اصلا بمیرم بجای اینکه همچین زندگی کثافتی داشته باشم. اصلا فکر میکنی هنوز دوست داره یا نه؟
     
  
مرد

 
Shahin333A
هیچی وقتی این حرف میزد، انگار واقعا دیگه براش مهم نبود، فقط یبار تصادف کرده بودم احساس کردم نگرانمه دوستم داره، حالت عادی فکرکنم میخواد بهم رو نده، شاید می‌ترسه باز اون اتفاق بیوفته، من قطعا ازون سبک زندگی راضی نبودم ولی خب عذاب وجدان مخصوصا وقتی سرکوفت میزد داشتم، قبل اون ماجرا واقعا درست یادم نیست، سالها گذشته خاطراتی دارم مثلا صبحا اول دبستان بغل مادرم بودم ولش نمیکردم برم مدرسه، قطعا اون موقع ها خوب بوده، وقتی مثلا کادو تولدی، روز مادری چیزی میخرم خب تشکر میکنه، ولی مثلا بغلم کنه ببوسه نه، شاید واقعا این عادیه نمیدونم، موفقیت خواستی داشتم فکرکنم در آفرین و... بود هم مادرم و پدرم ولی خب پدرم بیشتر بود، رابطم با مادرم کم آباده بگم لوم بده پدرمم بکشتم ولی سر تصادف خوشحال شدم چون احساس کردم منو دوست داره.
     
  
مرد

 
seraf969
خب چرا اصلا همون ۱۴ ۱۵ سالت بود نرفتی یبار مثل آدم باهاش حرف بزنی؟ بعدشم جواب این سوالم رو ندادی که اصلا چجوری بعد اون ماجرا همون اوایل صدات میکرد منظورم مثلا پسرم یا عزیزم میگفت؟ بعد چطور تو اون سن هیچ کاری نکردی؟ واقعا یعنی از اینکه به کسی بگی میترسیدی؟ اصلا بابات نه فرض کن مثلا به مادربزرگی پدربزرگی یا اصلا به مشاور اینها. بعد مثلا روز تولدت هم یعنی یه عکس باهات نمی گرفت مثلا؟ همون اوایل بعد این اتفاق تلاشی میکردی که یجوری دلش رو بدست بیاری؟
     
  
مرد

 
seraf969
خب یعنی همون اوایل یبار نرفتی باهاش حرف بزنی؟ بعدشم جواب این سوالم رو ندادی که اگه بغلت نمیکرد یا بوست نمیکرد حداقل بهت پسرم یا عزیزم میگفت یا نه؟ بعد چرا همش میگی هیچی یادت نیست؟ مگه چندسال پیش بوده؟ بعد همون اوایل و بعد تر شده بخوای کاری کنی که دلش رو بدست بیاری مثلا ظرفارو بشوری یا خونه رو تمیز کنید و اینها؟ بعد اصلا پدرت رو ول کن چرا به یه مامانبزرگی بابابزرگی چیزی نگفتی؟ اونوقت فکر میکنی چون تصادف کردی نگرانت بود و به کسی لو نداده پس یعنی دوست داره؟ بعد مثلا نشده سعی کنی جلوش مظلوم نمایی کنی که باهات یه ذره مهربون تر باشه؟ اینکه میگی اوایل تا تنها میشدی می‌زدتت خب مثلا چجوری میزد یا تو چه واکنشی نشون میدادی؟ اصلا هرچقدر هم رفتارش بد بوده باشه واقعا این طرز رفتار لیاقت ات نیست.☹️
     
  
مرد

 
Shahin333A
خب تلاش میکنم یکبار قشنگ توضیح بدم، ازون اتفاق ۲۲ سال گذشته، اون اوایل که اصلا لال بودم و وقتی تنها بودیم انقدر عصبانیت میدیدم جرات درموردش حرفی بزنم، فقط وقتی کار اشتباهی، نمره کمی چیزی پیش میومد موقع دعوا با لکنت ببخشید غلط کردم بود، انقدر نگید رفتار بد، خب هیچ آدمی کامل نیست، منم ظلم خیلی بدی بهش کردم، والا اصلا یادم نیست هیچوقت پسرمو عزیزم و... مستقیم بهم گفته باشند، حتی بابام، معمولا اسممو میگن، جلوی فکوفامیل چرا اینجوری میگن، مثلا پسر عزیزم، اوایل یا حتی الانم پاچه خواری میکنم! الان بیشتر میخنده، به کسی هم نمیشه گفت! مثلا بگم پدربزرگ من با دخترت .... حتما دوستم داره، و فکرکنم بخاطر لکنتم خیلی هم ناراحته، اولا خب دعوام میکرد که درست حرف بزنم ولی الان نه، کتکایی که میخوردم مثل اون موقع سکس نبود، کمتر بود، دردشم کمتر بود، مثلا توسری، نیشگون و...، کلا هرکاری هم کنه یادم نرفته مادرمه و منم چه بلایی سرش اوردم، نهایتا قطعا هنوز منو دوست داره.
     
  
صفحه  صفحه 165 از 167:  « پیشین  1  ...  164  165  166  167  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

Incest Sexy Story - داستان های سکسی با محارم

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA