انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 166 از 167:  « پیشین  1  ...  164  165  166  167  پسین »

Incest Sexy Story - داستان های سکسی با محارم


مرد

 
seraf969
یجوری میگی ظلم بدی بهش کردم انگار ۲۵ سالت بود اینکارو کردی. آخه بچه ۱۴ ساله ای که تازه اصلا حس جنسی براش تبدیل به یک مفهوم شده چه میفهمه تجاوز چیه حریم شخصی چیه. بعد میشه بگی همون موقع سکس که بیدار شد چه کتک هایی بهت زد؟ تو ناحیه تناسلی ات هم ضربه زد؟ بعدشم آخه واقعا چرا اینقدر می ترسیدی به بقیه بگی؟ یعنی حتی به همکلاسی هات هم چیزی نگفتی؟ بعدشم خب حداقل پدربزرگت که هیچ شاید مادربزرگت میگفتی یه ذره باهات همدردی میکرد یا به مامانت یه چیزی میگفت. واقعا برام عجیبه تو اون سن که آدم پر از احساسات شدید و مختلف است چطور هیچکاری نکردی و همینطوری گذاشتی تو سرت بزنند؟ اونوقت عجیبه چطور اصلا یه مادر دلش میاد همچین کاری با بچش بکنه. اون لحظه که بیدار شد خب خیلی عصبانی بود و حق داشت ولی والا بعدش که مثلا رفتی دستشویی و برگشتی یا همون اوایل که میگی واقعا عجیبه رفتارش.
     
  
مرد

 
Shahin333A
خب آره شاید یکم زیاده روی کرده ولی خب کاریه که شده، اون لحظه تو تخمم نزد خب با پا قفل شده بودم تو اون حالت، دست چپش پیرهنمو گرفته بود دست راست سیلی تو سر و صورت، ببینید الان اگه منو بکشند انقدر برام مهم نیست تا این پدرم و خواهرم بفهمن، دلشون میشکنه، به اندازه کافی به مادرم آسیب رسیده، خیلی وقتها همون سالای اول میدیدم تنهایی گریه می‌کنه، بار اول خودمم نشستم دم در اتاق گریه کردم باهاش، اینجا تنها جاییه که گفتم، دلیلشم این بود بعضی داستانا برام غیرقابل باوره، سریع مادرها خواهر و... چراغ سبز نشون میدند، همراهی میکنند، خب نمیدونم شاید درمواردی اینجوری باشه ولی خب روی دیگه ماجرا هم این اتفاق من شد، چیکارمیشد کرد، گذشته دیگه، هم من نباید اون کارو میکردم(حتی با فرض نادانی)، هم اون نباید انقدر خشن میبود.
     
  
مرد

 
seraf969
خب از همون موقع تاحالا یکبار هم نشده یعنی بوست کنه یا بغلت کنه یا اصلا نازت کنه؟ بعد منظورت چیه بار اول باهاش گریه کردی؟ یعنی تو بغلش یا کنارش؟ بعد اصلا فهمید؟ واکنشش چی بود؟ بعدشم اگه فرض هم بگیریم مادرت نسبت به این مسئله آسیب روحی دید باز هم توجیه رفتارهایی که با تو میکرد نیست. بعد همون موقع ها که گریه میکرد به ذهنت نرسید خب الان بری خودتو براش ناز کنی ببخشتت؟
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
بیا این بحث ادامه ندیم من خیلی افسرده شدم! انقدر گفتید بغلت نمیکنه بوست نمیکنه احساس فقدان نیکی پیدا کردم من جلوی در نشسته بودم و گریه میکردم یکجور سستی پا داشتم که نمیتونستم برم جلوتر و نشستم، اون دلداریم داد که گریه نمیکرد و...، قطعا فکرکنم بخشیده ولی خب شاید بیشتر از این ناراحته که چرا درست تربیتم نکرده شاید خودشم سرزنش میکنه که این برای من خیلی دردناکه اگر واقعا اینجوری فکرکنه.
     
  
مرد

 
seraf969
به هر حال همین احساس فقدان نیکی که میگی الکی که نیست واقعیه. بعدشم گفتم اون هرچقدر آسیب دیده توجیه رفتار هاش با تو نیست.
     
  

 
incboy
سلام دوست عزیز. خیلی متاسفم که اینقد با تاخیر ریپلای کردم. باید همون مرحله اول که داستان رو می نوشتید ریپلای میکردم. اما دفعه اول داستان شما بین اون همه داستانی که نوشته میشد مورد کم لطفی واقع شد و مرحله دومم من خیلی دپرس بودم و توان نداشتم همین چندخط رو بنویسم. اما الان فقط یه نویسنده خوب داریم و اون خود شمایی و من ازت خواهش می‌کنم داستانتو ادامه بدی و بازم برامون داستان بنویسی. داستانت خیلی خوبه، لطفا بی توجه به نظرات منفی ادامه بده.
     
  
مرد

 
Chanel
بی نهایت ازت ممنونم که اینقد به من لطف داری
واقعا برام افتخاره که شخص شما منو اینقد مورد لطف قرار میدی راستش حقيقتا من تو زن کی شخصیم دچار مشکلات روانی زیادی هستم و خیلی از پرخاشگری ها و عدم تعادل روانیم به این موضوع برمیگرده متأسفانه
واقعا برام خیلی ارزشمنده که بعد مدت ها به من اشاره کردید چون من هیچ وقت در حد و اندازه نویسنده های تاپی مثل شما نبودم و خیلی بنده نوازی میکنید با تعريف هاتون برای شخص من بی نهایت ارزشمند و افتخار آمیزه که فردی مثل شما هوای منو داره ولی حقيقتا اینقد از لحاظ روانی آدم ضعیف وو شکننده ای هستم که کوچکترین چیزی منو بهم میریزه و تو زندگی واقعی خودم بشدت درگیر و مبتلا به این مشکل هستم
راستش رو بگم دلم میخواد بنویسم ولی شاید درکش موضع روانیم برای افراد عادی کمی سخت باشه
حقيقتا خودم تو دل خودم از خودم بقدری ذلهپر و ناراضی هستم که دوبار خودکشی ناموفق تجربه کردم و خانواده درجه یکم از من کاملا نا امید و مایوس هستند
و بین دوست ها و رفیق هام هم جایگاهی ندارم
و خودم کاملا واقفم به نقاط ضعفم
ببخشید که خیلی پرچونگی کردم دلم از زندگیم اینقد پر بود که برای شما تمام سفره دلم رو باز کردم
حقيقتا نمیدونم چیکار کنم روابطم با مادرم و عزیزام به جایی رسیده که احساس میکنم دارم به همه آسیب میزنم

نمیدونم چی شده که نامی از من بردی دوست عزیز
واقعا برام افتخاره که شخصی مثل شما از من یاد کرده ولی اینقد تو زندکی شخصیم داغونم که دل و دماغ کاری ندارم
ولی اگه بتونم به خودم مسلط بشم قطعا برمیگردم و با قدرت ادامه‌ میدم
خیلی خیلی برام ارزشمند بود تو روزای سختی که دارم شما منو یاد کردی و این توجه شما برام بی نهایت مهم و با ارزش هست ممنونم ازت با تمام وجودم ❤️
     
  
مرد

 
incboy
دوست عزیز نمیدونم چی شده بچه ها یادت کردن ولی داستانات واقعا عالی بودن من به شخصه که دوست داشتم. امیدوارم که مشکلات شما و همه دوستان حل بشه و دوباره برگردن و برامون بنویسند.
     
  

 
incboy
شما لطف داری دوست عزیز من که کسی نیستم حتی داستانم ننوشتم تا حالا. همچنین شما هم هرگز لایق عناوینی که درباره خودتون به کار بردید و خودتونو کوچک کردید نیستید. من نمی‌دونستم داستان شما واقعیه و در واقع بهش فکر هم نکرده بودم. همین که تحریک آمیزترین فانتزی های جنسی که توی عمیق ترین لایه های ذهن هست، توی داستان منعکس بشه کافیه. اگر از اتفاقاتی که برات افتاده رنج میبری امیدوارم از مشکلاتت رهایی پیدا کنی و بتونی خودتو ببخشی و دل اطرافیانت رو هم با گذر زمان به دست بیاری. اما چیزی که رابطه جنسی با محارم رو اینقدر جذاب میکنه اینه که روابط جنسی با محارم، نقطه تلاقی یک لذت فیزیکی و یک ارضای روانی ناشی از صمیمیت هستن، که اکثرا هم به صورت فانتزی ذهنی یا رول پلی رخ میده و معمولا در واقعیت رخ نمیده و حتی اکثرا دنبال چنین چیزی هم نیستن. همین که فانتزی های جنسیت رو برای ما بازگو کنی کافیه و اصلا نیازی نیست که راجع به مسائل خصوصیت اینجا صحبت کنی، شاید ما خوانندگان به اندازه کافی صلاحیت قضاوت یا شایستگی محرم بودن نسبت به اسرار شما رو نداشته باشیم، به خصوص اینکه بسیار اندک درباره شما میدونیم. خوشحال باشی دوست عزیز. ما یه مدت به بعضی از نویسنده هامون مثل شایان و سیناترا و پیچپیچک زیادی فشار آوردیم و همگی فراری شدن، شما هم هرجور مایلید ادامه بدید، ما که مشتاقیم بشنویم. ❤
     
  
مرد

 
Chanel
یک دنیا ممنونم از محبتت و راهنمایی قشنگت
به روی چشم دوباره ادامه میدم و جریان رو کامل براتون شرح میدم فقط نمیدونم از کجا شروع کنم ادامه چند صفحه قبل رو بنویسم یا دوباره کپی کنم و بقیه ش بهش اضافه کنم که داستان یکجا و پشت هم باشه
لطفا بقیه هم نظر بدند تا همون کارو انجام بدم
     
  
صفحه  صفحه 166 از 167:  « پیشین  1  ...  164  165  166  167  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

Incest Sexy Story - داستان های سکسی با محارم

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA