تردید درون
سه سال از ازدواجم گذشته بود که متوجه شدم همسرم با یکی رابطه داره اولش یکم غیرتی بودم تا دو ماه کلنجار رفتم خوشگلی و محبت زنم نمیذاشت به جدایی فکر کنم تا اینکه یه روز اومدم خونه همسرم با وضعیت پریشانی خواب بود رفتم دیدم سطل زباله خالیه متوجه شدم که کیسه زباله رو گذاشته دم در رفتم دم در دیدم کیسه رو گربه ها پاره کردن و کلینکس ها دور و برش ریخته بو کردم بوی شدید آب منی نشون میداد که تازه هست و حداقل یک ساعت قبل همسرم تو رابطه بوده یه لحظه حس نفرت تو وجودم زبانه کشید گفتم الان میرم یجوری میکنمش که دیگه سمت رابطه دوم نباشه رفتم از تو یخچال ویاگرا برداشتم و خوردم گیج بودم قبلا یک چهارم قرص رو میخوردم ولی این دفعه کامل خوردم نیم ساعت کلنجار رفتم تا اثر قرص هویدا بشه با کیر راست رفتم دستمالها رو کنار آباژور ریختم و روشنش کردم همسرم بیدار شد یه نگاه به آباژور و یه نگاه به من کرد گفت کی اومدی گفتم همون زمانی تو تنها نبودی گفت خل شدی از چی حرف میزنی به دستمالهای خیس اشاره کردم چشماش گرد شد باحیرت و ترس به من نگاهم کرد با فحاشی ازش پرسیدم با کی رل داره هراسان شده بود گفت با هیشکی هوار زدم با کی؟؟؟ گفت با نیما گفتم نیما کیه گفت پسر همسایه مادریم قبل از آشنایی با تو عاشق هم بودیم خانواده قبول نمیکردن چون نیما سه سال کوچیکتر از من فقط هفده سالش بود. گفتم نه میکشمت چون اهلش نیستم نه طلاقت میدم چون عاشقانه دوستت دارم فقط باید تلافی کنم نگاهم کرد گفت چکار میخواهی بکنی پتو رو زدم کنار رد آب منی کنار سوراخ کونش دلمه زده بود گفتم بهش کون دادی . حیا کرد جواب بده . لباسمو درآوردم و کنارش دراز کشیدم لوبریکانت رو زدم سر کیرم و بدون ترحم کردم تو لیز خورد روفت تو هنوز اسپرم پسرک تازه بود کشیدم بیرون حالم عوض شد خشمم یهو رفت کیر آغشته به اسپرمم اومد بیرون انگار یه حال دیگه پیدا کردم از وجود یه اسپرم دیگه رو کیرم لذت بردم گفتم شراره ، با خجالت گفت جانم گفتم به نیما زنگ بزن بگو بیاد با ترس و دلهره بلند شد گفت چکارش داری بوسیدمش و گفتم دوستش داری صورتش گل انداخت گفت نه به اندازه تو ولی احساس دارم بازم بوسیدمش و گفتم پس بهش زنگ بزن دیگه حق نداره بدون حضور من بیاد پیشت چشماش از گشادی داشت پاره میشد لبخند زدم گفتم بهش زنگ بزن با تردید گفت چی تو سرته گفتم نگران نباش یجورایی به این رابطه علاقمند شدم . شراره بغض کرد گفت هومن بدبختم نکنی بوسیدمش گفتم عزیزم نگران نباش بهش زنگ بزن احساس آرامش کرد تو آغوشم فشارش دادم گفتم تو همه چیز منی بی انصافیه همه چیز تو رو فراهم نکنم با احتیاط به نیما زنگ زد و بهش گفت یه سری وسایل بخره و بیاره نیما بعد از کلی قربون صدقه قبول کرد علیرغم سیخ بودن کیرم و آغشته بودن به اسپرم نیما شلوارمو پام کردم گفتم من میرم تو توالت کنار در ورودی تو هم لباستو تنت کن شورت پات نکن بذار بیاد تو . شراره گفت جون من کاریش نداری گفتم به تمام اعتقاداتم و عشق تو کاریش ندارم رفتم توی سرویس ده دقیقه بعد نیما اومد و با راهنمایی شراره رفتن اتاق خواب وسایلو گذشته بود روی تخت و با شراره لب بازی میکرد چراغ اتاقو روشن کردم و بی خیال نگاهشون کردم نیما با وحشت داشت منو نگاه میکرد و دنبال راه فرار بود هجوم بردم بهش و رو تخت درازش کردم گفتم نیما نترس فقط باهات حرف دارم شراره گفت نیما آروم باش کاریت نداره مقاومت نیما کم شد و به من زل زد تازه شناختمش تو روز عروسیمون مست کرده بود با عصبانیت خاصی به من نگاه میکرد و میرقصید و اشک شراره که امشب فهمید به خاطر چی بوده بلند شدم و کنارش نشستم و کنارم نشست گفتم تو چطور وجدانت قبول کرد کنار زن شوهردار باشی گفت این زن شوهردار قبل از ازدواج عشق من بود گفتم بود یا هست سرشو پایین انداخت و گفت هست گفتم باشه قبول ولی چند شرط دارم گفتم اول اینکه بدون حضور من پیش شراره نمیایی دوم اینکه باید در جریان کل رابطه هاتون باشم سوم اینکه این حقو دارم که تو سکس همراهیتون کنم نیما حیرت کرده بود گفت چی میگی واسه خودت من جلوی تو با شراره داشته باشم چه خوابی برامون دیدی اگر میخوای بلایی سرمون بیاری بیار تا راحت بشم این فیلمها چیه در میاری به شراره اشاره کردم سمت دیگه نیما بشینه گفتم شراره ممکنه از این حرف من ناراحت بشی ولی من قبل از تو رابطه داشتم زمانی که با دوتا از دوستام تایلند بودیم یه زن رو سه نفری کردیم همیشه من آخرین نفر بودم و از اینکه اثر منی رو کیرم باشه لذت میبردم وقتی هم که کیر آغشته به منی نیما رو از کونت در آوردم همون حس سراغم اومد و احساس کردم میتونه این لذت و فیتیش که دارم ماندگار باشه شراره با اخم گفت اگر میدونستم هیچوقت سمتت نمیومدم گفتم شراره تو سه ساله با نیما رابطه داری و من سه ماهه متوجه شدم میتونستم گیرتون بندازم و بی آبروتون کنم ولی نکردم و حالا هم میخوام به همه پنهانکاری ها خاتمه بدم اگر نمیتونی وسایلتو جمع کن برو خونه بابات تا نیما بیاد خاستگاریت منم خفه خون میگیرم و بی آبروتون نمیکنم شراره مکث کرد گفت هر کاری که فکر میکنی درسته انجام بده به نیما نگاه کردم یه جوان بیست و یک ساله و چشم میشی و موی قهوهای و زیبا و منم که یه مرد سی ساله نیما گفت فکر میکنی این رابطه درسته گفتم قطع به یقین درسته. الانم میرم تو تراس و یه سیگار بکشم اگر موندی یعنی جوابت مثبته اگر نه که من هم وسایلمو بر میدارم میرم مسافرت تا شراره همه وسایلشو ببره خونه پدرش تا من زمینه طلاق توافقی رو فراهم کنم ولی اینو بدون حتی اگر با شراره ازدواج کنی علیرغم طلاق من با شراره سکس دارم چون من هم به اندازه تو و بلکه بیشتر دوستش دارم سه سال زنمو کردی سه سال زنتو میکنم .
رفتم تو تراس و سیگارمو روشن کرده چراغ تمام آپارتمان های اطراف روشن بود و تک و توک ماشینها رد میشدن سیگارم به فیلتر رسید و بی اراده دومی رو روشن کردم آخرین کام سیگار دوم که تموم شد رفتم سمت اتاق خواب دیدم کنار هم دراز کشیدن و با هم حرف میزنن .لبخندی زدم و گفتم پس تصمیمتونو گرفتین شراره از خجالت سرشو پایین انداخت و نیما با شرم نگاهم کرد گفتم من میرم دوش بگیرمو مسواک بزنم تا طعم سیگار از دهنم بره شما هم شروع کنید تا بیام .
رفتم حموم و ظرف ده دقیقه یه دوش گرفتم و حوله رو روی خودم انداختم و خشک کردم اومدم دم در اتاق نیما با شراره بازی میکرد و کوص شراره میخورد و شراره کیر نیمه راست نیما رو گرفته بود دستش یه کیر نصفه نیمه قلمی که به سن و هیکلش میومد و باز هم از نظر من کوچیک بود به نیما گفتم این هم اولدروم و بولدورم همین بود شرمنده هومن خان استرس دارن گفتم میخوای تنها باشید شراره مخالفت کرد گفت هومن نرو تو هم بیا پیش ما رفتم پیش شراره و پشت سرش دراز کشیدم بوی شامپو بدن و بدن مرطوبم حال شراره رو عوض کرد اثر کامل ویاگرا باعث نبض زدن کیرم شده بود و لاپایی فشار دادم بین رانهای شراره و نیما همچنان کوس شراره رو لیس میزد یک دفعه دیدم زبون نیما در کنار کوس شراره به کیر منم مالیده میشه رفتم تو اوج و احساس کردم کیرم چند میلیمتری حجیم شد به نیما گفتم بیاد بال و مثل من کیرشو لای پای شراره فشار بده چرخید بالا و انجامش داد ولی همچنان کیرش نیمه راست بود با برخورد کیرش به کیر من کیرش سفت تر شد این تجربه رو زمان دبیرستان داشتم که وقتی یه پسر گی رو میکردم و کیرش به کیرم مالیده میشد راست میکرد و و وقتی کونش میذاشتم ارضا میشد احساس کردم نیما کمی گرایش گی داره دستمو بردم روی باسنش و مالش دادم خوشش اومد و تکونی به خودش داد انگشتمو به سوراخ کونش که زدم کیرش به نهایت سیخی رسید به نیما گفتم بیا جا بجا بشیم بیا پشت شراره از کونش بکن لوبریکانت رو از کنار آباژور بهش دادم و رفتم روبروی شراره قرار گرفتم به چشمای مستش نگاه کردم و سرشو به روی شونه هام گذاشتم و موهاشو نوازش کردم با تکون شراره متوجه شدم کیر نیما تو کونشه و داره تلمبه میخوره کیرمو از جلو کردم بین رانهای شراره آب کوصش مثل چشمه در حال تراوش بود کیرمو کردم تو کوصش و شروع کردم به شاگ زدن شراره نالش بلند شد و در حالت ارگاسم شدیدی قرار گرفت تکونهای نیما هم شدت گرفت و با چند آه تو کون شراره خالی کرد کیرمو از کوص شراره بیرون کشیدم و چرخوندمش و گذاشتم دم کونش و فشار دادم با بیرون کشیدن کیرم اسپرم نیما روی کیرم بود دو باره فرو کردم و در کنار ناله های شراره شروع کردم به گاییدن کونش اونقدر کردم تا دوباره شراره به ارگاسم رسید و به خاطر تاخیری بودن قرص همچنان ارضا نشدم رفتم تو هال خونه و روی کاناپه لش کردم نیما بدون لباس اومد پیشم گفت آقا هومن من شرمندم شما خیلی بزرگی کردین نمیدونم این لطف تو رو جبران کنم یه نگاهی بهش کردم میخوای جبران کنی باشه هر چی پرسیدم صادقانه جواب بده گفت اونقدر مردی دیدم که بخوام صادق باشم و دروغ نگم گفتم تو از کی گی شدی با تعجب گفت من .... گی نه ... از کجا میدونی من گی هستم ... گفتم از اینکه شراره کیر تو رو سیخ نکرد من سیخش کردم دوم اینکه با لمس سوراخ کونت کیرت به نهایت بزرگی رسید . نیما گفت دیگه رازی بین ما نیست تا هفده سالگی تو دبیرستان و بعد باشگاه اونایی که میدونستن منو میکردندبا آشنایی شراره و تجربه سکس باهاش گی رو رها کردم گفتم دوست داری با من ادامه بدی گفت پس شراره چی گفتم از پس جفتتون برمیام گفتم برو سرویس کیرتو بشور و کونتو داخلی بشور . باز ترس و تردید اومد سراغش گفتم نیما از سرشب تا الان کیرم ارضا نشده تخمام درد گرفت برو و بیا رفت سرویس و ده دقیقه بعد اومد پیشم کیرمو دادم دستش گفتم بخور گفت تمیز نیست گفتم باشه بذار برم سرویس کیرمو شستم و اومد پیش نیما کیرمو کرد تو دهنش و خیلی حرفه ای ساک میزد گفتم بسه برو تو کار کون نیما بلند رفت اتق خواب لوبریکانت رو برداشت آورد زد به کیرمو سوراخ کونش و آروم نشست رو کیرم و همزمان کیرش سیخ شد همون لحظه شراره اومد بیرون و نیما و من رو تو اون حالت دید با خشم و تعجب گفت نیما!!! این چه وضعیه نیما از کیرم جدا شد و کنارم نشست به شراره گفتم اینم یه شرط دیگه من بود که مردونه بود و باید خود نیما انجامش میداد به هر حال بهای بی خبر گاییدن زن مردم تو سه سال تاوان داره شراره گفت تو چطور دلت اومد گفتم خود نیما از این رابطه بدش نمیاد مگه نه نیما . نیما با خجالت گفت بله من قبل از ارتباط با تو حس همجنسگرایی داشتم به شراره گفتم بسه این حرفا رو تخمام از درد ترکید به دادم برسید بشین رو کاناپه کارمو تموم کنم با عصبانیت اومد رو کاناپه نشست به نیما گفتم نمیخوای آمادش کنی بلند شد زانو زد کوص شراره رو به دهان گرفت منم شراره رو به آغوش کشیدم و پستوناشو ماساژ میدادم لباشو میک میزدم شراره دوباره مست شد به نیما گفتم پاشو بگیر بالا کوصشو بکن نیما دوباره از استرس کیرش خواب بود بلند شدم کیرمو کردم تو کونش با دو سه تا تلمبه کیر نیما بلند شد و روی شراره دراز کشید منم نوک کیرمو کردم تو کون نیما با بالا و پایین شدن نیما هم شراره گاییده میشد هم کون نیما مورد لطف کیر من قرار میگرفت کم کم احساس کردم یه جریان قوی توی کمرم راه افتاد و من هم افتادم به تلمبه زدن تا اینکه آبم با فشار توی کون نیما پمپاژ شد و مست روی دوتاشون افتادم با تخلیه من نیما هم دو سه تا تلمبه زد و شراره رو ارگاسم کرد و خودشم به تو آغوش شراره آروم گرفت .
عزیزان پنج ساله این رابطه ادامه داره و خاطرات ماندگاری در زندگی ما شکل گرفته یه آپارتمان در نزدیکی خودم رهن کردم و نیما مجردی اونجا ساکن شد حاصل تماس نیما شد دختر چهارساله گلم پرنیا که بسیار شباهت به مادرش داره ولی چشمان میشی و موهای قهوه ایش مال نیماست و پسر دوساله من ماهان عین خودم استخوان درشت و همچهره منه با وجود بچه ها عشق و حالمونو تو ویلای رودهن و آپارتمان نیما داریم و تا الان هیچ کدورت و اختلاف سلیقه ای نداشتیم شراره تپلی تر و خواستنی تر شده نیما هم با کمک من درسشو داره ادامه میده و به برکت این رابطه عاشقانه کائنات بر وفق مراد ما هستند و کار و بیزینس من رونق گرفته البته با وجود این عشق سه نفره نه من نه شراره و نه نیما به هیچ رابطه دیگه ای فکر نمیکنیم همینش قشنگه هر چند انسان آزادی هستیم و میتونیم رابطه دیگه ای داشته باشیم ولی نداریم.
برگرفته از داستان واقعی هومن در گروه ذهن زیبا متعلق به کانال باغ همسفران
شکست با عزت بهتر از پیروزی با ذلت است