انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 2 از 7:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  پسین »

پریان در غربت


زن

 
پـــــــــــــــریـــــــــــــــان در غـــــــــــــــربـــــــــــــــت ۱۷

با مهدیس رفتم به سوئیتشون . آمادگی اونو نداشتم که پیش خواهرام بر گردم . دوست داشتم قدم بزنم . یه احساس عجیبی داشتم . نمی تونستم اون احساسو بیان کنم . نمی شد گفت عذاب وجدان . واسه خودم توجیه داشتم . این که با یک زن بودم .. هنوز لذت و سبکی و آرامشو در تمام وجودم حس می کردم . با این حال یه حسی بهم می گفت که بهتره فعلا بر نگردم پیش پریزاد و پریناز چون ممکنه اونا یه تغییراتی رو در چهره ام ببینن یا زیر پوستم حس کنن اونا خیلی زرنگن .. گوشه کنار مردای نیمه بر هنه ای رو می دیدم که یه حرکات مسخره ای از خودشون در می آوردند یا زنای نیمه لختی که واسه خودشون می رقصیدن .. ساختمونای قشنگ ..جاده های چند طبقه .. کاش این دله دزدی ها در ایران خودمون نمی شد و ما مجبور نبودیم بیاییم به جایی که روز گاری ده کوره های ایران هم نبود . نه .. فکرم که می رفت پیش شی میل ها دوست داشتم بازم کیرشونو توی تنم احساس کنم یه احساس خوب و قشنگ . باید فراموش کنم که چی بر سرم اومده . دیگه بسه . من نباید این کارو تکرار کنم . با این که فکر و ذکرم به خودم بود ولی کم خرید نکرده بودم . بازم باید وسایل و سوغاتی های دیگه ای هم می خریدم . بالاخره خودمو رسوندم به خواهرام .. رفتم به سوئیتم .. خیلی خسته بودم . دلم می خواست دراز می کشیدم و می خوابیدم . یه چیزی خوردم و قصد داشتم که بخوابم .. دو تا خواهرام یه جور خاصی نگام می کردن . ترس برم داشته بود . نمی دونستم جریان چیه شابد یه سوتی داده باشم که خودم خبر ندارم . نه ... سریع رفتم توی آینه و یه نگاهی به خودم انداختم . چیز خاصی در ظاهرم نبود که جلب توجه بکنه و تفاوت خاصی رو با پریسای قبل داشته باشه . هر چند که درون من پر از آشوب بود . دیدم دو تا خواهرا بد جوری دارن با چش و ابروشون ور میرن . این کار همیشگی اونا بود .. پریزاد : پریسا ما امشب می خواهیم بریم دیسکو ..-شما از اون دفعه قبل درس عبرت نگرفتین ؟ -ببین پریسا ما بچه نیستیم . می تونیم مراقب خودمون باشیم .. پریناز : اگه تو نمی تونی بهش بگی ما خودمون بگیم -چی شده دخترا ..مگه اتفاق بدی افتاده .. تو ایران مشکلی به وجود اومده ؟ پریزاد : این قدر بد به دلت راه نده ..ما با دامون و شهاب می خواهیم بریم دانس .. دیسکو .. هواخوری دیگه -چیییییییی ؟ با دو تا پسر ؟ -اگه دوست داری تو هم می تونی با ما بیای البته کیوان هم خیلی دوست داشت که با ما بیاد -کیوان دیگه کیه .. شما دو تا مرد کمتونه اون وقت سومی هم می خواد با هاتون بیاد ؟ -نه کیوان همونیه که از تو خوشش اومده . ولی تو تحویلش نمی گیری . پریناز : درست تو ضیح بده . این سه تا همونایی هستند که تو هواپیما با اونا بودیم . جزو کار وان ما هستند .. در همین هتل و همین نزدیکی ما هم اتاق دارن .. -و مجرد هم هستند.خواهرای من . -مثلا اگه متاهل بودن چی می شد . - من دارم از دست شما دق میام . اصلا معلوم هست با خودتون دارین چیکار می کنین ؟ من با شما نمیام و اصلا از این که خودتون هم می خواین با اونا برین ناراحتم -یعنی فکر می کنی ما زنای شیطونی هستیم ؟/؟ -فکر نمی کنم بلکه یقین دارم . تا حالا فکر می کردم هرچی بازیگوشی داشته باشین باز دلتون به خونه زندگیتون هست -عزیزم ما برای شوهر مون چیزی کم نذاشتیم و دوستشون داریم . واسه خودمون هم نباید چیزی کم بذاریم .. اگه دوست داری می تونی بری خرید .. می تونی با مهدیس بگردی .. می تونی همین جا بمونی و کلی فیلم ببینی . من قلق این ال سی دی رو بهت میگم و چند تا فلش هم اینجا هست .. بر نامه های تلویزیون .. آهنگهای ملایم تایلندی هر چی که دلت خواست گوش کن و ببین . سعی کردم بی خیال باشم . راستش بیش از این که به اونا فکر کنم همش به صحنه های امروز و این که خودمو در اختیار دو تا شی میل قرار داده بودم فکر می کردم . این که اسم این کارمو چی می تونستم بذارم . با ریموت و طرز کار این مانیتور آشنا شدم و حس کردم که خیلی هوس تماشای بر نامه های سکسی در تنهایی رو دارم . انگار این یک دسری بود که به من می چسبید . دیگه از اون لحظه ای که خودمو با تصور تماشای فیلم و فلش سکسی دلخوش کرده بودم حتی واسه رفتن اونا لحظه شماری می کردم . بالاخره رفتند و من تنها شدم .تا تنها شدم حس کردم که هیجان و هوس بر من غلبه کرده شدت ضربان قلبم زیاد تر شده .. اولین صحنه فیلم سکسی رو دیدم به این صورت بود که یه مردی دستش روی کیرش بود و یه زنی هم دست روی کسش گذاشته دو تایی با خودشون ور می رفتند و نیم نگاهی به هم داشتند کاملا برهنه شدم .. این جوری خیلی بهم حال می داد . چه خوب شد که دو تا پری این جا نبودند .. من که تا حالا غیر از شوهرم هیچ مردی با هام نبوده .. اگه بخوام با این فانتزی که اون مرد توی فیلم با کیرش می خواد به من حال بده که گناه نیست .. نه ..پریسا چرا این قدر داری خودت رو گول می زنی ..تو یک زنی .. یک انسانی .. چرا از خودت داری فرار می کنی .. برای چی داری تحمل می کنی ؟ یعنی دو تا خواهرام توی دیسکو دارن همون کاری رو که با شوهراشون انجام میدن همون سکسو با دامون و شهاب می کنن . تازه به من می گفتن می تونستی با کیوان بیای .. کف دو تا دستمو رو سینه هام گذاشته اونا رو به نوبت از دو سمت می گردوندم ..کسم کاملا خیس بود .. من که چند ساعت پیش با دو تا شی میل به اوج هوس رسیده بودم . در همین لحظه صدای زنگ سوئیت اومد .. اونا که کلید دارن .. هنوز نرفته بر گشتن ؟ بخشکی شانس .. تازه داشتم از تنهایی خودم لذت می بردم .. سریع یه دکلته تنم کردم بدون شورت و سوتین که خیلی هم فانتزی بود ولی دیگه پیش خواهرام راحت می گشتم . -.بعععععله -.. ببخشید بچه ها رفتن ؟ صدای مرد بود .. من دوست دامون و شهاب هستم که با خواهرای گلتون رفتن دیسکو .. این ساغت مچی پای در شما افتاده بود ..می خواستم ببینم مال شماست ؟ دو دل بودم درو باز کنم یا نه .. نمی دونم چه عاملی سبب شد که حتی به این فکر نمی کردم که لباسم برای روبرو شدن با یک مرد غریبه مناسب نیست . درو باز کردم ..... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
     
  
زن

 
پـــــــــــــــریـــــــــــــــان در غـــــــــــــــربـــــــــــــــت ۱۸

کیوان بود .. وقتی منو دید مات مونده بود با اون دلکلته ای که تنم بود با یه حالت اریب در قسمت پشت وجلو . به نظرم فکر نمی کرد که من همون پریسایی باشم که در هواپیما دیده بود . اون زن روسری به سری که جواب چشمک مردا رو با اخم می داد . -ببخشید شما پریسا خانوم هستید ؟ .. یه نگاهی به خودم انداخته کمی خجالت کشیدم . حالا اون چی حساب می کنه . حتما فکر می کنه چون چند روزی اومدم خارج اون وجاهت و اصالت ایرانی خودمو از دست دادم . ابروهای کلفت و کشیده اش به صورت درشتش میومد . به پاهای بر هنه ام خیره شده بود . -ببخشید کاری داشتین .. ؟ کیوان از دامون و شهاب خوش تیپ تر به نظر می رسید . به گفته خواهرام اون از من خوشش اومده بود ولی من اهلش نبودم .. من اهل هیچ خلافی نبودم و بودن با یک زنی که بهش میگن شی میل هیچ گناهی نداره .. اما اگه اونا در حالت سکس کیرشون یک آلت مردونه حساب شه چی ؟ ولی من با یک مرد نبودم . حواسم رفته بود به جای دیگه ..یه ساعت مچی زنونه رو که فکر کنم مال پریزاد بود نشونم داد و گفت این برای شماست ؟ اینجا زیر در افتاده بود .. بازم مثل مسخ شده ها شدم ... طوری که طبق عادت تعارف ایرونی ها وقتی گه گفتم بفر مایید داخل سر پا بده اون همچین وارد شد که نزدیک بود با مخ بخوره زمین .. داشتم با خودم فکر می کردم که من تعارفش کردم بیاد داخل و اونم سرشو انداخت پایین و اومد که چی بشه .. بد بود .. حداقل باید اونو به یک قهوه دعوت می کردم . این طرفا نوشیدنی قهوه بیشتر استفاده می شد و راستش منم از بس توی ایران از چای استفاده کرده بودم این جا بیشتر قهوه می خوردم . حالت دکلته مشکی من طوری بود که قسمت بالای سینه و شکاف بین سینه ها در قسمت بالا رو به خوبی نشون می داد . می خواستم برگردم از حالت پشت لباسم خجالت می کشیدم . من پیش بابام این جوری نمی گشتم . .. مانیتور یا همون تلوبزبون ال سی دی پس از یک چرخش نود درجه ای در گوشه ای از هال قرار داشت .. وووووووویییییی یادم رفته بود که فیلم سکسی رو خاموش کنم یا این فلش لعنتی رو درش بیارم . چه جور داشت نگاش می کرد .. روم نمی شد برم طرفش .. نمی تونستم بیشتر از این بهش فرصت بدم که در مورد من فکرای منفی بکنه . با عصبانیتی که بیشترش مصنوعی بود از همون دور فریاد زدم آقا کیوان اینا دارن از تلویزیون خودشون این جور بر نامه ها رو نشون میدن ما که نباید این تصاویر زشتو ببینیم ..خواهش می کنم خاموشش کنید .. از اون دور آخرین صحنه ای رو که دیدم مربوط می شد به این که یک شی میل کیرشو فرو کرده بود توی کون یک مرد .. منو به یاد شرایط چند ساعت قبل خودم انداخته بود .. عجب اشتباهی کرده بودم ازش خواسته بودم که بیاد داخل خونه . ..-بفرمایید بشینید . تلخ یا شیرین -میشه با شیرینی وجود شما خورد ولی اگه با شکر باشه بهتره .. کاش ادامه نمی دادم و بیش از این خجالت نمی کشیدم . همین اعتراض در مورد فیلمهای سکسی رو میگم .. -من نمی دونم چرا از این بر نامه های مزخرف زیاد نشون میدن .. ببخشید کیوان خان .. واسه این که خودمو تبرئه کنم و بگم که اهل فیلم و این بر نامه ها نیستم مدام از این شاخه به اون شاخه می پریدم . .. اون فقط سکوت کرده چیزی نمی گفت . آخرش دیدم فلش سکسی رو دستش گرفته و به من میگه بفرمایید این مال شماست . انگار سیستمش با این دستگاه ساز گاربود .. منو داری یخ شدم .. -متوجه نمیشم .. شاید کار خواهرام بوده . خواستم فلشو از دستش بگیرم برای لحظاتی چند تا از انگشتامو میون کف دستش نگه داشت .. منم برای چند ثانیه ای مکث کرده با خشم انگشتامو کشیدم ولی سعی کردم بر خودم مسلط شم .. پی در پی صحنه هایی رو به یاد می آوردم که کیرای اون دو تا شی میل وارد کس و کونم شده بود و من داشتم لذت می بردم .. به خودم می گفتم اونا با یک بدن و نگرش مردونه که ازم لذت نبرده بودند .. ولی حالا در نگاه یک مرد هوس رو می خوندم . مردی که منو تنها گیر آورده بود . به بهونه ساعتی که کنار در افتاده .. دوست داشتم کیوان رو از فضای خونه ام بیرون کنم . ولی نمی دونم چه عاملی سبب می شد که من هر بار که رفتم عذرشو بخوام با یه وسیله و خوردنی دیگه ای اومدم سمتش . هنوز بابت فیلم سکسی عرق شرم رو پیشونیم نشسته بود . با این که می تونست روبروی من بشینه تر جیح داد که بیاد و کنارم قرار بگیره .. یه سری حرفای الکی زدیم . از این که تو چیکار می کنی ..من چیکار می کنم ..-دامون و شهاب و پریزاد و پریناز تا صبح هستن دیسکو .. خیلی بهشون خوش می گذره -خب منظور .. -ما هم می تونیم بریم .. توی دلم گفتم تو که آرزوته همین جا با من خلوت کنی .. پس حرف الکی نزن .. نمی تونستم با این وضع کنار یک مرد بشینم . سختم بود .. تا حالاشم خیلی کارایی رو که نباید می کردم انجام داده بودم . یه حس نفس تنگی و داغی خاصی بهم دست داده بود .. با این که پیر هنم نخی و خنک بود ولی حس می کردم دارم تو آتیش می سوزم .. نههههه .. هههههه ..پریسا .. این دیگه نه .. ازجام بلند شدم .. از پنجره به بیرون نگاه کردم .. چراغای روشن شهر.. ستارگان زیبا .. حس کردم که باید بر گردم و بذارم یا بخوام که بره .. من نمی تونم .. نمی تونم با یک مرد دیگه غیر از همسرم باشم . تازه اونم که هنوز چراغ سبز شدیدیا پر نوری نشون نداده که من این قدر نگرانم .. اصلا یه جوری شده بودم . رفتم و بازم کنارش نشستم . موزشو خورده بود . لحظاتی با سکوت سپری شد . . -کشور قشنگیه .. بیشتر به درد مجردی گشتن می خوره -آره مناظر طبیعی قشنگی داره کیوان خان به آدم آرامش میده -البته خانوما هم می تونن حس کنن مجردن .. .می خواستم کله شو بکنم .. کف دستشو گذاشته بود رو کمی بالاتر از زانوی چپم که لخت بود .. دستشو به آرومی حرکت می داد .. درجا گذاشتم زیر گوشش ولی اون از رو نرفت بغلم زد و با همون حرکت اول منو به خودش چسبوند و بعد لباشو گذاشت رو لبام .. داشتم اسیر همون حالنی می شدم که ازش می ترسیدم .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
     
  
زن

 
پـــــــــــــــریـــــــــــــــان در غـــــــــــــــربـــــــــــــــت ۱۹

چرا دارم بهش اجازه میدم که منو ببوسه . من که تا حالا با مردی به غیر از شوهرم نبودم .. من که نمی خوام کار اشتباهی انجام بدم . نمی خوام این برام یه عادت شه . لبامو ثابت نگه داشتم و حرکتی بهش ندادم تا این تصور براش به وجود نیاد که من هم دارم لذت می برم . نههههههه من نباید خوشم بیاد .. چرا اون درکم نمی کنه . چرا وقتی آروم گذاشتم زیر گوشسش اون ککشم نگزید . چرا مردا باید این قدر پررو باشن و با با پررویی خودشون به خواسته هاشون برسن . مقصر ما زنا هستیم .. نهههههه من نمی خوام .. ولی اون همچنان داشت منو می بوسید . با جفت دستام سینه شو دادم عقب و لبامو از رو لباش کندم و با ناراحتی وشرم وسرشار از هوس رفتم به اتاقی دیگه .. از پنجره فضای بیرونو نگاه می کردم . چقدر شهر زیبا بود . ولی آشوبی در وجودم بر پا بود که فقط شوهرم مهران باید در کنارم می بود تا این آشوبو بخوابونه . تا این شعله های سرکش هوسو که داشت منو می سوزوند مهارش کنه .. ولی اون اینجا نبود و منم در حال سوختن بودم .. به یاد حرفای خواهرام افتادم یا به نظرم مهدیس گفته بود که یه چیزی در همین مایه ها بود و البته هر دو گروه به نوعی بیانش کرده بودند . .. اینجا رو دنیای دیگه ای فرض کن .. خودت رو فراموش کن . حس کن که تازه به دنیا اومدی .. حس کن که هویتی نداری .. لذت ببر . تنتو بده به دست سر نوشت .. اون چیزایی رو که تو بهش وابسته هستی در یک دنیای دیگه ای قرار داره . .. راستش وقتی که هواپیما از مرز هوایی خارج شده بود و بعدش وقتی که بر زمین بیگانه نشست همین حسو داشتم که در دنیای دیگه ای هستم ولی آیا میشه آدمای اون دنیا رو هم فراموش کرد ؟.. یه دستی رو دور کمر و دست دیگه رو رو صورتم حس کردم .. -نکن بهت میگم این کارو باهام نکن .. ولی حس کردم که دوست دارم باهام این کارو بکنه .. من امروز یا دیروز صبح بود که خودمو باخته بودم . وقتی که خودمو به دست شی میل ها داده بودم .. اونم یه گوشتی از جنس گوشت و هوس مرد ها بود که به بدنم رفته بود و می خواستم خودمو قانع کنم که دنیای اونا با دنیای مردا فرق می کنه .. -کاش نمیومدی .. اصلا کی بهت گفت امشب بیای اینجا .. برو .. برو .. بهت میگم برو .. اما اون حریصانه خودشو چسبونده بود بهم . حس می کنم حرفای منو جدی گرفته بود که بهش گفتم برو و ترس برش داشته بود .. بهش می گفتم برو ولی می دونستم با رفتنش خاکستر میشم . .. منو با یه دست بلندم کرد .. و به طرف تخت برد .. نه نباید بذارم این کارو با هام بکنه ولی اگه بهم تجاوز کنه . اون وقت تقصیر من نیست .. داشتم خودمو گول می زدم که میون کار انجام شد قرار گرفتم .. آره باید این حسو در خودم بیدار می کردم که اینجا دنیای دیگه ایه . هر چند زمان زمان دیگه ای نیست و ما در همان محور زمانی سیر می کنیم .. در هملان امتداد با همان نیاز ها .. منو انداخت رو تخت .. سرمو بر نگردوندم تا اونو ببینم .. حتی صدای نفس زدنهاش هم منو داغ تر و حشری تر می کرد .. دست و پاهای الکی زدن من هم بیشتر بهش لذت می داد و شهوتی ترش می کرد . -پریسا تو خیلی خوشگلی .. خوش بدنی .. نکن با من این کارو ... ولی وقتی مثل یک گربه وحشی می خوای به آدم چنگ بندازی خیلی ناز و خوشگل تر و هوس انگیز تر میشی .. یه دستشو رو کمرم نگه داشنته بود و نمی ذاشت حرکت کنم . فکر کنم تمام لباسا و شورتشو هم در آورد و پرت کرد به طرفی .. -خواهش می کنم .. نکن با من این کارو .. برو .. برو .. من نمی خوام .. دکلته نرم منو داد بالا .. اوووووووخخخخ لعنت بر من که اون زیر نه شورتی بود و نه سوتینی -ووووووییییی اوووووووههههههه پریسا .. تا حالا فکر نمی کردم ایبن قدر خوش اندام باشی .. آدم تا نبینه متوجه خیلی چیزا نمیشه . حیفه که این اندام زیبا و هوس انگیز فقط بخواد با یه جفت دست به هیجان بیاد و خودشو اسیر یک آغوش کنه .. اگه اسیر من شی .. اگه آهوی خوشگل من شی حتی حاضرم تو رو برای خودم بگیرم .. زبون باز .. اولش می گفت که حیفه که تو مال یک نفر باشی و. حالا که به خودش رسید می گفت می خوام که فقط مال خودم باشی .. این حرفای مفت وسط سکس هم آدمو به هیجان میاره .. لباسمو از تنم در آورد . از رو شونه هام به طرف باسنم میومد و ار تفاع باسنمو با جفت دستاش لمس می کرد و با اون طرف باسن در دامنه شیبش فرود میومد .. -ولم کن .. بذار به حال خودم باشم .. کف دستشو گذاشت روی کسم .. انگاری یه غده چربی سنگین روی کسم نشسته بود که وقتی دستشو گذاشت وی اون همش آب شد .. -راستی راستی با این شرایط دوست داری ولت کنم بری ؟ منو اذیت می کنی بکن .. ولی خودت رو چرا .. -نههههه کیوان برو .. تو رو به جون هر کی که دوست داری من نمی خوام . واداربه گنام نکن .. -تو .. اگه راست میگی اراده داشته باش همین الان که در کنار توام از من و از این هوس و از این کیر تیز من دل بکن .. چرا منتظری که من برم .؟. -آخه اگه بهت بگم نمی خوام ممکنه بهم تجاوز کنی .. -نه این کارو نمی کنم .. اومد جلو صورتم . چشامو بستم تا کیرشو نبینم ولی بهم گفت برای چند ثانبه چشلتو باز کن .. یه چنگی به کیرش انداخت و یه فشاری هم به کسم آورد .. -پریسا این دو تا داغن دارن می سوزن .. می خوان .. تمنای همو دارن . به من بگو مرز گناه و ثواب کجاست .؟. مرز حق و باطل و راستی و درستی چیه ؟.. این که خودت رو یکی دیگه رو از لذت محروم کنی ؟ این یه تیکه گوشت در بدنته .. کانون هوس و لذت .. بهت آرامش میده .. -نهههههه شیطون نشو .. ولی اون به مالوندن کسم ادامه داد .. حس کردم که دیگه کارم تمومه ..... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
     
  
↓ Advertisement ↓
زن

 
پـــــــــــــــریـــــــــــــــان در غـــــــــــــــربـــــــــــــــت ۲۰

کاملا سست رو زمین افتاده بودم . عین جنازه .. کاملا تسلیم .. بی حس وداغ و حشری . مغزم دیگه نمی کشید . فقط به چیزی فکر می کردم که دور و بر کس و سینه و تمام تنمو به آتیش کشیده بود .. به دنیایی که هزاران کیلومتر ازم فاصله داشت . از این که هر کاری که اینجا بکنم کسی متوجه نمیشه و می تونم خیلی راحت از زندگی و این لحظه های خوش و شایدم تکرار نشدنی خودم لذت ببرم . شل شده بودم افتاده بودم رو زمین .. فقط داشتم نگاش می کردم .. اونم کاملا بر هنه شده بود .. منو مث پر کاه رو دستاش بلند کرد و برد طرف تخت و انداخت روش .. به حرکت دقایق قبلش ادامه داد . دستاشو گذاشته بود رو باسنم . بازم به یاد حرکات شی میل ها افتاده بودم . ولی این تختی که روش قرار داشتم کمی بزرگتر بود . از پهلو که نگاش می کردم و کیر سفتشو می دیدم یه لحظه به این فکر کردم که این کیر خیلی با اون دو تا کیری که من صبح دیدم تفاوت داره . دیگه کیوان اون سینه زنونه رو نداشت که من خودمو فریب بدم که این کیری که می خواد بره تو بدنم متعلق به یک زنه و از بدن اونه . با همه بی حسی خودم کسمو خیلی آروم رو تشک حرکت می دادم .. یه نگاه به کیر کیوان مینداختم ویه تصوری هم از پریسای با روسری می کردم که سعی می کنه مردا رو تحریک نکنه . من چطور می تونم وقتی که بر گشتم تو روی شوهر و بچه ام نگاه کنم .. خیلی آروم با همه بی حسی خودم زیر لب زمزمه کردم کیوان خواهش می کنم به خواهرام و دوستات چیزی نگو . با آبروی من بازی نکن .. حاضر بودم آبروم پیش خودم بره ولی پیش دیگران محفوظ بدونه .. حالا حس می کردم نیاز زنا رو وقتی به مرحله ای می رسن که دیگه همه چی از یادشون میره .. ولی من هنوز سختم بود صبح روز قبل یه بهونه ای دلشتم ولی حالا .. دیگه نذاشت بیشتر از این فکر کنم ..قسمت مچ دست راستشو باز کرد و از پهلو اونو گذاشت روی کسم و خیلی آروم و بعد با سرعت بیشتری اونو روی کسم می کشید ..من نفس نفس زنان اونم با دهن و با چشمانی باز به روبروم نگاه می کردم . دستشو گذاشت رو شونه ام با فشار منو بر گردوند و طاقبازم کرد . لاپامو بازش کرد .. قلبم به شدت می زد .. ولی خوشم میومد .. دهنشو گذاشت روی کسم . چقدر داغ بود .. بهم هیجان می داد . هیجان همراه با التهابی که دوست داشتم جیغ بکشم .. اینجا گاهی صدای ناله های زنان خارجی رو می شنیدم که زیر کیر شوهرا یا دوست پسراشون از هوس فریاد می کشیدند و گاهی مزاحم خوابمون می شدند .. زنایی که پریزاد و پریناز می گفتند بیشترشون جنده هستن .. انگار هنوز خودمو به خوبی قانع نکرده بودم . واسه یه لحظه حس کردم دهن مهران روی کس من قرار داره . صبح هم یه همچین احساسی داشتم ولی خودمو گول زدم که اونا زن هستند با احساساتی مردونه . به سینه هاشون نگاه کردم به موهای سرشون به صورتشون تا تونستم بر این باور باشم که نباید حس بدی داشته باشم ولی حالا شرایط فرق می کرد .. یهو بغضم ترکید .. صدای هق هق گریه هام کیوانو سرد ش کرده بود . شایدم به خاطر من و این که هوامو داشته باشه و من نگم چه مرد بیرحم و هوسبازیه دهنشو از رو کسم بر داشت .. -چی شده پریسا چرا یهو این جوری شدی .. -نمی دونم.. نمی دونم چی شده .. حس می کنم خیلی پستم .. خیلی بی شرمم .. -ببین عزیزم به نیازت فکر کن .. فکر کن بچه همین جایی .. از اول هم همین جا زندگی می کردی .. -یعنی همه آدمای این جا این قدر بدن ؟ -نه عزیزم . فدات شم پریسا ی احساساتی من .. چرا باهام این طور حرف می زد . انگاری حرفای شوهرمو تحویلم می داد . اگه مهران به کار زشتی می کرد که من ازش دلخور بودم و امروز یه جوری دلمو خنک می کردم می ارزید .. -حالا چیکار کنم پریسا -بهم کاری نداشته باش کیوان .. تو کار خودت رو بکن . انگاری درد منو می دونست . حس کرده بود که باید ار مرزها بگذره . تابوشکنی کنه تا منم بر این باور قرار بگیرم که می تونم . اومد و خودشو یه پهلو رو بدنم قرار داد . اون به صورت و چشام نگاه می کرد و من نگاهمو به سقف دوخته بودم . هنوز باورم نمی شد .. بازم آروم صدام کرد پریسا چیکار کنم .. -تا پشیمون نشدم کارت رو بکن .. راستش هنوز دوست داشتم یه راهی برای فرار داشته باشم ولی انگاری دوست داشتم خودمو در این گرداب غرق کنم . گردابی به نام هوس .. گردابی که گاهی زندگی یک زنو با همه متعلقاتش به نابودی می کشونه . و بعد همه به زشتی ازش یاد می کنن . حرارت کیر کیوان رو روی کسم احساس می کردم . چشام بسته شده فقط به اون داغی فکر می کردم . یه هیجان دیگه ای که بهم اجازه فکر کردن به چیزای دیگه رو نمی داد .درد و مشکل منم همین بود . دوست داشتم به چیز دیگه ای فکر نکنم .. به نظرم اومد واسه یه لحظه یه چیزی منو به عقب هل داده . -آخخخخخخخ کیواااااااان بالاخره به خواسته ات رسیدی ..-و تو هم ..اون کیرشو تا ته کرده بود توی کسم .. حالا دیگه کار از کار گذشته بود ... کارمو تموم کرده بود .. دیگه عاملی به نام تردید نمی تونست آزارم بده .. این همون چیزی بود که من بهش نیاز داشتم .. الان دیگه می دونستم کجای کار قرار دارم .. پاهامو باز ترش کردم تا اون راحت تر کارشو انجام بده . سرمو کمی بالا گرفتم بتونم اون کیری رو که با لذت و حرارت میره توی کسم و بهم لذت میده ببینم . همونی که باعث میشه تا فراموش کنم که از کجا اومدم و وابستگی و دلبستگی هام چیه ؟ ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
پـــــــــــــــریـــــــــــــــان در غـــــــــــــــربـــــــــــــــت ۲۱

تماشای اون کیر و لحظه ای که وارد کسم می شد و بر می گشت بهم لذت می داد .چقدر فراموشی خوبه و به آدم لذت میده . آدمو به اوج می رسونه . فراموشی و لذت بردن از لحظه های حال . وقتی که گذشته برات معنایی نداشته باشه و از آینده هم هراسی نداشته باشی . من همین حسو داشتم . داغی و لذت رو روی کس و در تمام تنم حس می کردم . کیوان بالاخره به اون چیزی که می خواست رسیده بود . کیرشو از مرزدلتنگی ها ی من رد کرده بود . یک زن تا مقاومه و با چیزی مبارزه می کنه خیلی سخته شکست دادنش . اون می تونه در هر شرایطی اگه بخواد پیروز شه . ولی اگه خودشو تسلیم کنه اون وقت فراموش می کنه که قبلا با چه نیرو و توانی در حال جنگیدن بوده . اون همان طور که با تمام وجودش می جنگیده با تمام وجودخودشو تسلیم می کنه . اون تسلیم رو به معنای شکست نمی دونه . دستان و پاهامو به دو طرف دراز کرده بودم تا اون پسر تشنه بتونه از وجود من سیراب شه . شاید رفتن من به زیر کیر شی میل ها در یه چیزی حدود پونزده ساعت قبل سبب شده بود که کیر کیوان رو راحت تر قبول کنم . چقدر با حرارت و هیجان , هوس خودشو رو من پیاده کرده بهم نشون می داد . خودشو رو من خم کرده شونه هامو می بوسید . زبونشو گذاشته بود زیر بغل من .. با هوس اون قسمتو لیس می زد . وقتی زبونشو به زیر بغلم می کشید حس می کردم کسمو داره قلقلک میده . خیلی ماهرانه باهام سکس می کرد . با چشای پر هوسم یه نیم نگاهی بهش کرده و به این فکر می کردم حالا که اون منو در اختیار خودش گرفته چقدر دلم می خواد که به هیچ کس دیگه ای توجه نداشته باشه . چقدر دلم می خواست که فقط اونو متعلق به خودم بدونم . دلم می خواست که جز من به کس دیگه ای اعتنا نکنه .. دهنشو باز و بسته می کرد و از رو صورتم به سمت سینه هام میومد .. از اونجا زبونشو رو نافم می کشید ..-آخخخخخخخخ کیوااااااان .. من که تسلیم شدم .. چرا حالا این قدر داری آتیشم می زنی .. وووووویییییی کسسسسسسم ..آخخخخخخخخ .. نههههههههه .. چقدر این دنیای بیگانگی برای من بوی خوش آشنایی و هوسو می داد . کیرش همچنان سوراخ کسمو می شکافت و در فضای داغ و پر بارانش مانور می داد . -بزن بززززززن کسسسسسسمو بززززززززن تند تند .. زود باش .. می خاره .. می خاره .. احساس انرژی و نیروی فوق العاده ای می کردم .احساس آرامشی که نمی شد اونو با هیچ چیز دیگه ای مقایسه کنم . لذتی که در همه آدما وجود داره و حالا باید گاهی به اسم تعهد اونو سر کوبش کرد . اما من دیگه سرکوبش نکردم . شاید این بار به حرف دلم گوش داده باشم .. نه .. ولش کن .. همین چند روزت رو هم خوش باش .. حال کن .. به اندازه یه عمر از این چند روزت لذت ببر .به لحظه ها فکر کن .. دلم می خواست به اون پسر لذت بدم . طوری بهش حال بدم که به فکر حال کردن با دخترا و زنای دیگه نباشه .. فکر نکنه که چون یه چند سالی رو ازش بزرگترم نمی تونم برای همیشه سیرابش کنم و باید بره با دخترای جوون تر از من حال کنه .. باید کاری می کردم که این چند روزه رو براش تنوع داشته باشم . یه زن چیکار می تونه بکنه که همش برای مرد خودش متنوع باشه و طرف احساس زدگی نکنه .. نمی دونم .. کیرشو با یه اصطکاک خاصی می کشید بیرون و دوباره فرو می کرد توی کسم و تماس کیرش با لبه های کس فریاد هوس منو به اوج رسونده بود . دیگه از فریاد زدن و این که صدای منو بشنون هراسی نداشتم . طوری ناله می کردم که صدام به همین چند تا اتاق دور و برم برسه .بذار اونا هم از شنیدن فریاد هوس زنی زیر کیر لذت ببرن . چقدر آزادی خوبه . این که بدونی زیر کیر یکی دیگه هستی و صدای هوست رو دیگران می شنون بدون این که فضولی کنند که آیا اونی که کیرشو فرو کرده توی کست محرمته یا نامحرم ؟ و من حس می کردم که اینجا بهشت دنیای منه .. در همین لحظه موبایل من زنگ خورد .. نمی خواستم گوشی رو بر دارم . اوج لذت و خوشی من بود .. ولی دیگه اگه بر نمی داشتم بازم زنگ می زد . شوهرم مهران بود . گوشی رو بر داشتم خودمو طوری کردم که کسم رو لبه تخت قرار بگیره که موقع حرف زدن با شوهرم تن کیوان از قسمت بالا به بدنم نچسبه و راحت تر حرف بزنم . البته داغی هوس رو صدام تا حدود زیادی اثر داشت . این جوری کیوان می تونست کیرشو عمود تر وارد کسم بکنه . دستاشو گذاشته بود دو طرف من و آخخخخخخخ با فشار و سرعت و حرارت بیشتری منو می گایید .. -الو مهراااااااان .. -سلام پریسا .. چقدر صدات قشنگ و هوس انگیز شده .. - شاید واسه اینه که دلم واست خیلی تنگ شده مهران .. -واسه چیزای دیگه هم همین طور ؟ .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
پـــــــــــــــریـــــــــــــــان در غـــــــــــــــربـــــــــــــــت ۲۲

به غیر از زمان عشقبازی عادت نداشتیم که با هم حرفای سکسی بزنیم ولی انگاری فاصله و هزاران کیلومتر دوری راه اونو هیجان زده کرده بود که از طرف من حرفای سکسی بشنوه . حس کردم که دلش می خواد . کیوان هم با سرعت و اشتیاق خاصی داشت منو می گایید و نمی دونستم چه جوری هیجان خودمو مخفی کنم . همش این حسو داشتم که شوهرم مهران که تلفنی باهام حرف می زنه حتما داره یه چیزایی رو متوجه میشه . با انگشت به کیوان که با لذت داشت کیرشو فرو می کرد توی کسم و می کشید بیرون اشاره کردم که حرف نزنه .. وقتی ازم پرسید دلت واسه چیزای دیگه هم تنگ شده ثانیه هایی سکوت کرده گفتم آره عزیزم تنگ شده .. ..ولی کسم اون زیر در حال التهاب و سوختن توسط کیر کیوان بود . کاش مهران این موقع زنگ نمی زد و من بهتر و بیشترمی تونستم هیجان خودمو به کیوان نشون بدم .. یه چیزی هم می خواستم بگم از کیوان هم خجالت می کشیدم . سرمو آوردم بالا یه چشمکی به معشوق خودم زدم که یعنی اگه یه حرفایی دارم می زنم با اونم .. از اون طرف هم می خواستم کاری کنم که مهران فکر کنه که من با اون دارم .. آخخخخخخخخ وقتی که یک زن به هوس میاد و شیطون میشه حتی دنیا هم حریفش نمیشه .. -عزیزم .. منو بکن .. -چیکار کنم پریسا .. بگو .. بگو .. چیکار کنم همسر قشنگم .. با چی بکنمت .. -با کیرت منو بکن .. محکم تر .. منو بزن .. کبودم کن .. به سینه هام چنگ بنداز .. آخخخخخخخخ دلم .. آخخخخخخخخ کسسسسسم .. سینه هام .. چشامو خمار کرده به کیوان نگاه می کردم . اونم کف دو تا دستاشو انداخته بود رو سینه هام . -نوک سینه هامو میکش بزن .. کیوان همین کارو با هام می کرد .. چه لذت بخش بود .. راستش با این که اولش می ترسیدم و تا حدودی عذاب وجدان هم داشتم ولی یواش یواش داشتم از این بازی لذت می بردم . بازی هوس .. بازی نیاز .. بازی آتیش .. قلبم واقعا داشت از سینه در میومد .. گاهی حس می کردم که حتی شاید صدای تپشهای قلبم به گوش مهران برسه .. -پریسا بگو دیگه چی می خوای زن خوب من .. با انگشت به کیوان اشاره کرده و گفتم تو رو .. تو رو می خوام .. ادامه بده .. کیرت رو محکم تر بکن توی کسم .. دارم از هیجان می میرم . چقدر داغم . ولم نکن . ومهران که تلفنی حرفامو می شنید فکر می کرد دارم به اون میگم . -پریسا عاشقتم .. دیوونتم . ....-منم همین طور .. انگشتتو بذار روسوراخ کونم .. یه خورده .. یه سانتشو بکن توی کونم .. اگه بدونی چقدر حال میده ... منو ببخش حرفای سکسی می زنم . دلم می خواد باهات حال کنم و بهت حال بدم . دوستت دارم . هوس تو رو دارم .. .. کیوان انگشتشو کرد توی کونم .. ولی از اون طرف شوهرم مهران با سکس تل داشت حرفاشو می زد . بیچاره فکر می کرد که داره این جوری بهم حال میده ولی نمی دونست که زنش داره زیر کیر یکی دیگه دست و پا می زنه .. زنی که وقتی چند روز پیش پاشو گذاشت به اینجا روسری هم از سرش نمی گرفت ولی حالا یه مرد غریبه شورتشو هم کشیده پایین و داره اونو به اوج لذت می رسونه . اتفاقا حرف بعدی مهران هم راجع به همین بود .. -پریسا روسری که سرته .. -نه سرم نیست -یعنی درش آوردی -آره عزیزم -آخه چرا .. -دیوونه الان موقع خواب مگه روسری سرم می کنم .. نفسی به آرومی کشید و گفت منظورم این بود که روزا وقتی که میری گردش روسری رو که از سرت بر نمی داری -می دونم عزیزم منم گرفتم چی میگی می خواستم اذیتت کنم .. .. کیوان بد جوری داشت بهم حال می داد نمی تونستم جلو خودمو بگیرم .. مجبور شدم دوباره برم در دنیایی بین واقعیت و نمایش یا بهتره بگم هر دو تا .. خیلی جالب بود . هم واقعی بود هم یه فیلم .. -آخخخخخخخخ سوختم .. سوختم .. کیرت رو می خوام .. بکن منو .. عزیزم .. عشق من اووووووففففففف . ..مهران (تلفنی ) : پریسا پریسا .. بگو بگو اون کس ناز و تپلی داغت مال کیه .. با انگشت به کیوان اشاره می زدم و می گفتم تو .. تو ... -بگو کی سینه هاتو بخوره .. کی کستو میکش بزنه .. بازم تو چشای کیوان نگاه کرده و می گفتم تو کس و سینه هامو بخورش و میکش بزن .. اوووووووووخخخخخخ .. اگه مهران خداحافظی می کرد می تونستم سریع ارگاسم شم ولی باید حواسم جفت می بود که سوتی ندم .. -عزیزم پریسا .. مهرزاد بیدار شده .. باهاش حرف می زنی؟ ... راستش طوری زیر کیر کیوان داشتم حال می کردم که اصلا حواسم نبود خبر پسر کوچولوی خودمو بگیرم .... ادامه دارد ... نویسنده ....ایرانی
     
  
زن

 
پـــــــــــــــریـــــــــــــــان در غـــــــــــــــربـــــــــــــــت ۲۳

خیلی سختم بود که با لحنی بچه گانه با پسرم حرف بزنم . شاید کیوان می دونست که من بچه دارم و شایدم نمی دونست ولی من در این لحظات نمی خواستم که خودمو زیاد سن دار تر از اون نشون بدم . یه حس پیری بهم دست بده . هر چند حول و حوش سی سال دبگه سنی نیست ولی می خواستم اون حس کنه که با یک زن تازه و با طراوت طرفه .. -مانی استاب بازی بیار -باشه حتما میارم ....پسر کوچولوم خیلی صمیمانه و با احساس برام حرف می زد و منم خیلی جدی جوابشو می دادم . نمی خواستم کیوان بفهمه که من دارم با پسرم حرف می زنم . دیگه خسته شده بودم . دلم می خواست خداحافظی می کردم . مهران گوشی رو از مهرزاد گرفت و اونم شروع کرد به گریه کردن که دیگه خداحافظی کردبم ..گوشی رو خاموش کردم . حال و حوصله تلفن دیگه ای رو از ایران نداشتم .. -عزیزم ببخش اگه یه وقفه ای افتاد . ولی به تو هم بد نگذشته بودا . همین جور داشتی کارت رو می کردی . -اگه بدونی چه کیفی میکردم و لذت می بردم که بین من و اون منو انتخاب کرده می گفتی که بکنمت .. چه حالی می داد . کیرم داخل کس داغت که خودش داغ بود وقتی اون جوری افسونگری می کردی و عشوه میومدی یه هوسی مث موج رو کیرم حرکت می کرد و می پرید توی کست و دوست داشتم خودمو خالی کنم . -حالا میشه ازت بخوام دوباره از اون موجا رو بفرستی توی کسم ؟ -به شرطی که بازم افسونگری کنی .. عشوه هامو شروع کردم. طوری براش ناز می کردم که به زحمت می تونست خودشو کنترل کنه . -اووووووخخخخخخخ نههههههههه پریسا .. نازتو .. نازتو .. -بفرست اون امواجو بره توی کسسسسم .. موجای بلندو بفرست .. من می خوام امشبه رو مال تو باشم . فقط مال تو .. دیگه هم نمی خوام با هیشکی دیگه شیطونی کنم . به شرطی که تو هم قول بدی فقط منو بخوای .. -فقط تو .. فقط تو .. حس کردم کیرش عین صخره های سنگی شده . یه سفتی خاصی پیدا کرده بود . افسونگری و عشوه های من کار خودشو کرده بود . -دوستت دارم پریسا .. مال منی .. فقط مال من . راستش وقتی با شوهرت حرف می زدی بهش حسادت می کردم . دوست داشتم مال اون نباشی . اصلا باهاش سکس نکرده باشی . یا حداقل از این به بعد نکنی .. ما تهرون که رسیدیم می تونیم لحظه های خوشی با هم داشته باشیم . از این حرف کیوان خوشم نیومد . من اونو فقط واسه دیار غربت می خواستم . نمی خواستم وقتی که پام به ایران باز شد این کار رو ادامه بدم . می خواستم همه چیزو فراموش کنم . نهههههه .. نمی دونستم چی جوابشو بدم . ولی بهتر بود فعلا سکوت می کردم . -اووووووهههههههه .. نهههههههه .. چیکار داری می کنی .. سوختم سوختم .. یه لنگمو انداخته بود رویکی از شونه هاش و کیرشو هم که محکم توی کسم فرو می کرد و درش می آورد و کف دستشم روی کسم می کشید . و میومد به طرف بالای پام . لباشو رو وسط پام گذاشته بوسه نرم و ممتد رو به طرف نوک پا ادامه می داد . لذت شدیدی رو در پوست پا هام و بعد کل بدن و دور کسم حس می کردم . -کیوان خوشم میاد خوشم میاد هر کاری که داری می کنی همینو ادامه بده .. همه چی با هم هماهنگه .. منو بکن .. عزیزم حرکاتت هار مونی داره .. خوبه .. خوبه .. ولم نکن .. دو تا کف دستشو دور پای راستم که انداخته بود رو شونه چپش .. گذاشته و آروم آروم دستاشو به طرف بالا می کشید و یعد این حرکت رو از اول انجام می داد . -کیوان زود باش محکم تر من سوختم .. سنگینم نکن .. زود باش .. جوووووون ..جووووووون .. چشامو بستم تا این جوری حس بگیرم و به هیچی فکر نکنم جز به تاریکی محیط کس و کیری که داره اون داخل حرکت می کنه وبه دنیایی که با دنیای من در هزاران کیلومتر آن سوی مرزهای این کشور تفاوت داشت . -خوشم میاد خوشم میاد .. لذت و اوج هوس من در یه خط مستفیم در حال حرکت بود .. می دونستم از این بیشتر اوج نمی گیرم ولی موندن حداقل یک دقیقه در اوج هوس و ارضا شدن منتهای آرزوی یک زن در سکسه و من دو دقیقه شایدم بیشتر بود که در این اوج بودم اما سوپر اوج لحظه ای بود که حس کردم اون داغی و نقظه جوش کسم آبمو از پهلوهای کس داره به طرف بیرون سرازیر می کنه .. .. -کیوان داره میاد .. فقط همینو تونستم بهش بگم . دستامو به دو طرف بازش کردم . خودم پامو از رو شونه هاش انداختم پایین تا این جوری در انتهای ارضا شدن آرامش بیشتری داشته باشم . ..... ادامه دارد .... نویسنده ..... ایرانی
     
  
زن

 
پـــــــــــــــریـــــــــــــــان در غـــــــــــــــربـــــــــــــــت ۲۴

کیوان چیکارم کردی ..من دیگه نمی تونم از جام پاشم . خیلی بهم حال دادی .. کیرشو کشید بیرون . انگشتاشو فرو کرد توی کسم .. جااااااااان .. یه جوری داشتم می سوختم که فقط آبشو می خواستم که مرهمم شه .. -آههههههه کیوان .. این حالا کیرت رو می خواد آبشو می خواد .. زود باش .. اگه الان خواهرام بیان چی .. منو داغونم کردی .. اون پریسای روسری به سر کجاست . دوباره بذارش تو .. آبتو می خوام نترس .. نترس .. جووووون .. دو طرف کیرشو بین دو تا کف دستام قرار داده و خیلی آروم اونو فرو کردم تو دهنم .. وقتی اون چشاشو می بست من با لذت نگاش می کردم .. -حالا کیوان مث یه پسر خوب هر مدلی که دوست داری کیرت رو می کنی توی کس من و آبتو خالیش می کنی .. پسر خوب این یه دستوره وگرنه همچین کتکت می زنم که دیگه هوس کس خانومای شوهر دارو نکنی .. -اطاعت فرمانده ..بازم صاف و طاقباز شدم . این جوری بیشتر به ما خانوما حال میده .. حالا اگه آقایون دوست دارن کون ما رو ببینن و بکنن توی کس ما اون برای خودشونه ما این جوری بیشتر حال می کنیم . اونی رو که داره با هامون سکس می کنه می بینیم و اگه دوست داشته باشیم بغلش می زنیم .من نمی دونم این سکس و مسائل سکسی همش باید واسه این آقایون تنظیم شده باشه . ولی من در مورد کیوان تا می تونستم سیاست می رفتم . پسر حرف گوش کنی بود .. اون جوری که بوش میومد پریزاد و پریناز هم با اون دو تا سر گرم حال کردن در دیسکو بودن . این دو تا خواهر آبروی ما رو برده بودن . دیگه تو اون شلوغ پلوغی .. کاش متوجه نشن که اونا ایرونی هستند یا از این بر و بچه های کاروان و اکیپ ما کسی اونا رو نشناسه .. -اوووووففففف فداش شم پسر چقدر کلفت تر نشون میده .. دیگه واسمون کس نذاشتی . اگه برگردم ایران این قطرش دو برابر شده .. -عوضش دو هزار برابر حال کردی -بگو جون تو .. -زود باش . بازم داره خوشم میاد اون وقت ولت نمی کنم و میگم جلو گیری کن اون قدر منو بکن تا دو باره ار گاسمم کنی .. خودمو کمی بالا کشیدم بغلش زدم .. اون سرعتشو برد بالا .. ولی من خودمو بهش قفل کرده بودم .. -وووووییییی سوختم سوختم .. انگار گودال تشنه کسم نیازبه آب کیر اون داشت . -فدات شم قطره قطره داره میره اون داخل .. جاشو پیدا می کنه .. -اووووووهههههه پریسا .. پریسا .. فکر کنم کیرمو دیگه توی کست جا بذارم .. هیچی ازش نمونده که بکشمش بیرون .. -شما مردای شیطون .. اگه آب ببینین تا اونجایی که نزدیک خفگی باشه شنا می کنین . می دونم که به این زودی دست از سرم بر نمی داری .. اینو چشای هیز و سرخت داره داد می زنه و به من می گه . دستاشو محکم گرفته بودم و اونو به سمت خودم می کشیدم . -روم دراز بکش بخواب .. می خوام احساس آرامش کنم . لذتم تکمیل شه دو تایی مون از این حالت فوق العاده لذت ببریم .. بازم حس کردم که یک لذت تازه دیگه و تنوع دیگه ای اومده سراغم . کیوانو خوابوندمش رو تخت و کونمو گذاشتم سرش .. با حرکات دایره ای کونمو کس و سوراخ کونمو رو لب و دهنش حرکت می دادم . دیگه وقتش بود که با این حال کردنا موقتا خدا حافظی می کردم . انگشتشو کرده بود توی کونم ولی من دیگه توجهی به این حرکتش نداشتم . دیگه جا نداشتم .با این که حرکاتش انرژی بخش بود ولی نیروی زیاد داشتن هم مایه دردسر بود . -خب عزیزم حالا برای امروز دیگه بسه . به اندازه کافی منو از این رو به اون رو کردی . -باشه هر چی تو بگی .. -ولی اگه حس می کنی سیر نشدی و می خوای بازم شارژشی یه ده دقیقه بهت فرصت آزاد میدم . فقط اگه می خوای کونمو انگولگ کنی پسر خوبی باش و بذار واسه دفعه بعد . دیگه راستش می ترسیدم که خواهرا سر برسن و من دیگه رسوا شم . کیوانو فرستادم و خودمو خوب مرتب کردم .. تخت و دور و برمو همه جا رو خوب ردیف کردم تا به دست اونا بهونه ای ندم . با این که به اندازه ای باهاش حال کرده بودم که تا چند روزی رو احساس سبکی و آرامش کنم ولی همون چند دقیقه بعد از رفتنش حس کردم که بازم حرارت هوس اومده سراغم ولی شیطونو لعنت کردمو چشامو گذاشتم رو هم اصلا نفهمیدم کی خوابم برد و وقتی هم که صدای پریناز و پریزاد و می شنیدم چند دقیقه می شد که خوابیدم . فقط می دونستم که خوابم میاد .. پریزاد : چه عجب این امروز هنوز بیدار نشده .. خیلی سحر خیز بود . اگه شیو زود خوابیده باشه باید تاحالا بیدار شده باشه .. پریناز : حتما از اون فیلما دیده از حال رفته -نه شاید یه چیز دیگه ای دیده باشه از حال رفته باشه . ببینم این کیوان نامرد دیگه زنگ نزد ؟ چیزی نگفت ؟ -نه بابا هرچی زنگ زدم جواب نداد . حداقل نگقت که با ساعت من چیکار کرده .. -میگم نکنه اونو فروکرده لاپای پریسا .. آخ چقدر دلم می خواد ببینم که یه چیز کلفتی کس پریسا رو شکافته باشه و رفته باشه به اونجایی که زبونشو ببنده .. من که چشام آب نمی خوره -پریناز .. ببین اون زیر ..زیر تخت پریسا چی افتاده ؟ اگه همونی باشه که حدس می زنم ؟ .. .. تنم مثل بید می لرزید . دلم مث سیر و سر که می جوشید . یه دستی به کونم و یه دستی هم به سینه هام زدم .. خوشیختانه شورت و سوتین تنم بود ..... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
پـــــــــــــــریـــــــــــــــان در غـــــــــــــــربـــــــــــــــت ۲۵

وااااااااااییییییییی من بمیرم . این کیوان لعنتی شورتشو انداخته بود اون زیر و یادش رفت موقع رفتن پاش کنه . منم حواسم نبود که اون قسمتو خوب بگردم . من چه می دونستم . بیچاره شدم . بدبخت شدم . آبروم رفت هر چند اونا لوم نمی دادند ولی دیگه نمی تونستم سرشون داد بکشم و نصیحتشون کنم . اونا دیگه حرفامو گوش نمی کردند و تازه هم می گفتند ببین خواهر دورو و متقلب و ریا کار ما رو ببین .. خودش یه حرفی می زنه و عکسش عمل می کنه .. پریناز : پریزاد جون بیا یه نگاهی به این شورت آبی بنداز. می خوام ببینم نوست یا دست دومه .. پریزاد : چی میگی خواهر این حالتش نشون میده نباید نو باشه . تازه این زیر چیکار می کنه . ظاهرا خم شدن و زیر تختو نگاه کردن وسیله دیگه ای نبود .. -پریزاد شورتو بده به من . ظاهرا اونو بوش کرد .. -نو که هست ولی یه بویی میده . به جون خودم و به جون تو این بوی کیررو میده . این باید مال کیوان باشه . میگم یه زنگ بهش بزنیم ازش بپرسیم -ول کن بابا حوصله داری . الان شهاب و دامون درب و داغونن . حسابی جل و پلاسشونو کشیدیم اگه بیدارشون کنی دیگه حالتو می گیرن . یعنی حالمونو می گیرن . ولی شب خیلی با حالی بود . شهاب با کیر کلفت تر و دامون با کیر دراز ترش .. پریناز : ببینم خوب کیر شناس شدی . اگه پریسا بفهمه پدر هر دومونو در میاره -که پدر خودشم باشه .. پریزاد : خیلی فضولیم گل کرده . من تا نفهمم کیوان با پریسا چیکار کرده آروم نمی گیرم .. اونا داشتن با هم حرف می زدن و من دل تو دلم نبود . حدسم درست بود . شهاب و دامون هر دو تا شونو گاییده بودند . معلوم بود واسه چی دارن میرن بیرون . ولی دیگه فکر کردن به خواهرام فایده ای نداشت من باید به فکر خودم می بودم که با چه بهونه ای خودمو از این مخمصه نجات بدم . گریه ام گرفته بود . نمی خواستم اونا بفهمن . از نظر خانوادگی مشکلی پیش نمیومد . ولی دوست داشتم همچنان منو به عنوان یک زن نجیب بشناسن که بازم بتونم سیاستمو حفظ کنم . تمام راهها رو یکی پس از دیگری بر رسی می کردم . می تونم خریدامو مثلا پخشش کنم رو تختم و به اونا نشون بدم . بگم یه شورت خوب هم واسه مهران خریدم و بگم ای بابا این که این جا نیست .. شما این گوشه کنارا چیزی ندیدین ؟ زوده حالا بیدار شم . خودمو بازم به خواب زدم .. دوست داشتم بخوابم ولی از ناراحتی نمی تونستم .. ولی بالاخره یه ساعتی رو خوابم برد .. بیدار که شدم اونا رو دور و برم ندیدم . در جا رفتم سراغ چمدون .. سر و کله شون پیدا شد ظاهرا رفته بودن یه دوشی بگیرن .. -سلام خواهرای گلم .. خوش گذشت دیشب ؟ پریزاد : به توچی خواهر بزرگ گلم .. -واههههه همچین میگی بزرگ که چقدر از شما بزرگ تر باشم ؟ دو سال از تو و چهار سال از پریناز بزرگترم .. راستش من کلی خرید کردم . نگاه کن این سوتین های ناب و سیم دار .. اینم چند تا شورت زنونه و لباسای زیر و تی شرت .. هرکدوم دو هزار تومن هم مایه نداره ولی همینو تهرون دارن سی تومن می فروشن .. یه شورت مردونه هم واسه مهران خریدم خیلی خوش مدله . کاش بیشتر می گرفتم .. شما هم برای شوهرتون بگیرین بد نیست . ای بابا حالا کجا غیبش زده .. یه خورده فیلم اومدم که در همین لحظه پریناز در حالی که شورت کیوانو توی دستش نگه داشته بود رو به بالا و جلو چشام گرفت و گفت به این میگی ؟-اوووووهههههه آره خواهرم دستت درد نکنه . پیش تو چیکار می کنه .. -ببینم مطمئنی که اینو فروشنده از پاش در نیاورد و به تو نداد ؟.. من که متلک اونو فهمیده بودم درجا جواب دادم نه فروشنده اش زن بود چطور مگه .. -هیچی این دست دومه .. بیا بوش کن .. مصرف شده هست .. -نهههههه من بمیرم . امکان نداره . مگه اینا چقدر قیمت داره که این جوری دارن حقه بازی می کنن . شورت کیوانو از دست پریزاد گرفته و اونو بوش کردم . چند بار این کارو انجام داده و خودمو به نمی دونم زدم .. -فکر کنم حق با شما باشه .. واسه این شورت نمی ارزه که برم فروشگاه .. ولی شما که حس بویایی قوی دارین و جنس شناسین یه نگاهی به بقیه خرید ام بندازین تا مطمئن شم که اونا دیگه فابریک و نو هستن . خلاصه مخشونو حسابی کار گرفتم . ولی می دونستم که به این نون و ماستا حرفمو باور نمی کنن . تا هشتاد درصد مطمئن بودن که من یه کارایی صورت دادم . فقط منتظر بودن که بر و بچه های اتاق کیوان بیدار شن تا از دوست پسرم بپرسن که چیکار کرده . من به اون لعنتی گفته بودم که نگه .. ولی اون ساعتو با نقشه آورده بود .. فرقی هم نمی کنه ربطی به راز داری اون نداره ولی اگه منو لو بده امکان نداره دوباره با اون باشم . خیلی عادی رفتم پیش پریزاد .. -خواهر این ساعت مال توست . حواست کجاست . اینو کیوان همون موقع که تازه رفته بودین برای دیسکو آورد داد به من .. البته پس از این که گفتم مال پریزاده . بنده خدا رو هم با خودتون می بردین دیگه ..ببینم اونم با شما اومد؟ . سه تا پسرا و شما دو تا خانوما پنج تایی بودین دیسکو ؟ داشتم حسابی بهشون ضد حال می زدم . هر چند می دونستم همه چی بر ضرر منه ولی بذار منم با اونا بازی کنم . با خواهرای فضولم . دیوونه ها شما سرتون تو لاک خودتون باشه به بقیه چیکار دارین .. دلم می خواست یه زنگ برای کیوان می زدم ولی نمی دونستم با این دو تا مزاحم چیکار کنم . در همین لحظه مهدیس اومد به سوئیت ما .. -پریسا بیا کارت دارم . چند تا لباس و وسیله گرفتم می خواستم نظرت رو بدونم . می دونستم داره فیلم میاد . حتما بازم می خواد که با هم بریم سکس ماساژ من که حوصله شو نداشتم . به اندازه کافی کیوان بهم حال داده بود . ولی همراهش رفتم خونه شون . شوهرش مهیار هم بود . بازم با نگاهش داشت منو می خورد .. منو برد اتاق بغلی .. -چی شده -هیچی راستش دلم برات تنگ شده بود .. اصلا دلم می خواد بیشتر وقتا با تو باشم و با تو بگردم . اگه بدونی مهیار چقدر ازت خوشش اومده -منم داداش مهیارو دوست دارم . اون یک شوهر نمونه برای توست که تو رو خیلی آزاد میذاره و درکت می کنه .. -آره ولی با یه حس خاصی ازت حرف می زنه .. متوجه منظور مهدیس نمی شدم . مگه میشه یه زن شوهرشو واسه یه زن دیگه تبلیغ کنه ؟ مگر اونایی که یه مشکل روحی دارن یا این که می خوان خودشون با مرد دیگه ای حال کنن و یه جوری هم به شوهرشون حال میدن و براش جور می کنن .. -خب حتما می دونه که یک زن ایرانی نجابتشو در هر شرایطی حفظ می کنه پای بند به اصول و تعهدات خانوادگیه .. ولی گفتی که از بعضی کارات خبر داره .. -آره من اون کارایی رو که سبک تر و قابل توجیه تره بهش میگم . مثل رفتن دیروزم پیش شی میل هارو .. -تو چیکار کردی ؟ حتما گفتی منم باهات بودم . .یه نگاهی بهم انداخت و گفت ناراحت شدی ؟ مگه چه اشکالی داره ! -چرا آبرومو پیش اون بردی ؟ ..... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
پـــــــــــــــریـــــــــــــــان در غـــــــــــــــربـــــــــــــــت ۲۶

عزیزم اگه این جور باشه باید بگم و بگی که آبروی منم پیش اون رفته چون منم از این کارا کردم . ولی این دوره زمونه این مسائل دیگه حل شده این قدر سختگیری نکن . -باورم نمیشه که تو داری بهم میگی من با شوهرت باشم .. یعنی من این طور بر داشت کردم . اگه اشتباه کردم . جسارتی کردم منو ببخش . معنای حرفت همینه -نه تو هیچ اشتباهی هم نکردی و کاملا درست حدس زدی . چرا ما که می تونیم نباید به درد هم برسیم . من وقتی کیر شی میلو توی کست می دیدم وقتی هیجان تو رو می دیدم حس کردم که نباید خودت رو فریب بدی باید با خودت راحت باشی . این درونته که داره تو رو فریاد می زنه و تو رو به سوی خودت می کشونه . یک حس رهایی .. رهایی از تعلق .. ضمیر نا خود آگاهت داره تو رو آگاه می کنه . بهت میگه تو آزادی .. آزادی پریسا .. پرواز کن پریسا .. تابو ها رو بشکن .. ..واقعا گیج شده بودم که این زن چرا داره این حرفا رو می زنه . نکنه منم مث اون قاطی کنم . نکنه کیر این شی میل ها یه چیزی داشته که اونو این جوری کرده ولی اونا که کاندوم داشتند ..نمی دونم .. یه کاسه ای باید زیر نیم کاسه باشه .یک آدم این قدر بی خود و بی جهت بذل و بخشش نمی کنه . اونم شوهر خوش اندام و خوش تیپ و جوونی مثل مهیار رو که تیپش شبیه هنر پیشه های کلاس بالا و خوش لباس دهه شصت و هفتاد هالیووده ..این یه چیزیش میشه .. من تابوی خودمو اگه نگم با شی میل شکستم با کیوان شکسته بودم نمی خواستم خودمو عادت بدم به این که یک زن بوالهوس هستم که هر لحظه خودمو در اختیار یکی میذارم . نمی خواستم به این جور زندگی عادت کنم . تازه به مهدیس هم نمی خواستم بگم که با کیوان بودم . -خواهش می کنم . پریسا خواهش می کنم قبول کنی از امروز بعد از ظهر یا از امشب با مهیار باشی . -اون وقت تو چیکار می کنی ؟ ما سکس سه نفره داریم ؟ یا میشینی نگاهمون می کنی . تازگی ها شنیدم یه سری هستند که لذت می برن از این که شوهرشون پیش یه زن دیگه و با اون سکس داشته باشه . نکنه تو هم یکی از اون زنایی که باید بری پیش یک روان پزشک -پریسا خواهش می کنم من به کمکت احتیاج دارم . قول میدم جبران کنم .. یه عکسی رو از کیفش در آورد و داد به دستم . نگاش کردم . یه مردی رو نشون می داد که یه پیرهن سفید یا یه شلوار پارچه ای مشکی خیلی شیک پاش بود .. شاید حدود چهل سالش می شد ... -ببینم این زیر نوشته جیمی . چشاش چقدر خوشگله . به رنگ دریا و آسمون آبیه . این باید از هنر پیشه های انگلیسی یا شایدم امریکایی باشه . خب من چیکارش کنم . این عکسو از کجا پیداش کردی .. نزدیک بود دستامو ببوسه .. -پریسا دستم به دامنت .. این جیمی یه انگلیسی میلیاردره .. اینجا کلی ویلا داره و بیشترش اطراف پاتایاست .. یه ویلای چند هزار متری در یه فاصله ای از اونجا با کلی امکانات داره -ببینم نکنه تو رو امشب می خواد ببره ویلا -نههههههه .. همین جا تو بانکوک هم خونه داره .مهیار تا ندونه من با کی هستم خیالش نیست .. الان دو ساله با این جیمی دوستیم ولی حالا یه حسی نسبت به من پیدا کرده .. سال گذشته هم باهاش گرم گرفته بودیم . خیلی راحت از مهیار خواسته که اجازه بده من امشب باهاش برم بیرون . از این نظر که بخواد از اون نظر با من باشه چیزی به شوهرم نگفته ولی مهیار خودش زرنگ تر از این حرفاست و منم همینو حسش کردم . کاش جیمی بهش نمی گفت .. ولی مهیار شرط گذاشته .. گفته به یک شرط حاضرم با جیمی باشی و تا صبح هم بر نگردی که پریسا رو برای من ردیفش کنی .. -و تو چی گفتی -هیچی همین کاری رو که الان دارم می کنم -ببینم تو داری از کیسه خلیفه می بخشی ؟ تو مگه اختیار دار من هستی ؟ اصلا ببینم اون چه جوری راضی شده که زنشو بده به دست یک مرد خارجی .. و اونم انگلیسی . من شنیدم که مردای ایرانی کلا رو ایرونی ها تعصب دارن . از این که یک زن ایرانی توسط یک بیگانه گاییده شه حرصشون در میاد .. میگن این باعث سر افکندگی ماست .. -نه اتفاقا یه بار دیدم مهیار کلا داره همچین حرفی هم می زنه .. اون وقتی بود که به حرکات جیمی مشکوک شده بود . من بهش گفتم عزیزم من اینا رو نمیگم که فکر کنی به دوست انگلیسی تو نظر خاصی دارم ولی این که زن ایرانی نباید زیر کیر یک مرد خارجی قرار بگیره و این افت شخصیتی داره در واقع بزرگتربن تو هین به شخصیت زن ایرانیه .. چه طور یک مرد ایرانی می تونه یک زن خارجی رو بکنه ولی عکسش نباید انجام بشه ؟ همین جاست که شما ها دارین بین زن و مرد ایرانی تفاوت قائل میشین . دارین به زن می گین که ارزشش خیلی پایین تر از مرده .. کمی فکر کرد و متوجه شد که حق با منه .. یک زن ایرانی می تونه با هر مردی که دوست داره باشه .. همیشه ازوقتی که دیدمش آرزوم بوده که شبی رو با اون سر کنم ..... آخ که چقدر این حرفش برام گرون تموم شده بود . من کیوان رو به زور هضمش کرده بودم . هنوزم باورم نمی شد روسری سرم نیست و با یه مرد ی غیر از شوهرم شبو سر کردم . به شدت عصبی بودم . بدون خداحافظی سرمو انداختم پایین و به سمت درب خروجی رفتم . اونم واسه این که پیش شوهره کم نیاره و تنور معامله رو داغ نگه داشته باشه به من گفت پریس جون من تا غروب منتظر جوابم .. بنازم به این رو داشت خودشو می کشت می گفت جبران می کنم . آخه چی رو می خوای جبران کنی چند روز دیگه میریم سر خونه زندگیمون تو رو به خیر و ما رو به سلامت ......زنگ زدم برای کیوان خواب تشریف داشتند . البته بیدارش کردم .. -الو کیوان من پریسام .. دور و بری هات متوجه نشن که من زنگ زدم . بیچاره ام کردی .....خلاصه موضوع شورت رو براش تعریف کردم و اونم به کلی تماس بی پاسخ از طرف خواهرام اشاره کرد و بهم قول داد که نگه شورت مال اونه . -فدات کیوان .. این دفعه تا دلت بخواد میذارم کونمو بکنی جایزه تو ... چند ساعت بعد یه کاری داشتم اطراف هتل .. به لابی که رسیدم خشکم زد فوری خودمو کنار کشیدم . کیوان دستشو گذاشته بود زیر دامن کوتاه دخترتایلندی راهنمای مسافرتی ما و در حال ور رفتن با اوداشت از هتل خارج می شد .احتمالا داشتن می رفتن یه گوشه خلوتی با هم حال کنن . یه پسری که دستش از زیر دامن دختری روی کونش قرار می گیره دیگه نمی تونه آدم درست درمونی باشه .. سرم گیج رفت خودمو لعنت کردم که به خاطر کی شرافتمو فروختم . حقم بود . من خیانتکار انتظار وفا رو داشتم . داشتم حرص می خوردم . لعنتی فکر کردی من نمی تونم ؟ اگه پشت گوشتو دیدی کس پریسا رو هم می بینی . دلش می خواست فقط مال اون باشم . بی اراده به سمت سوئیت مهدیس و مهیار رفتم . البته می خواستم اعلام آمادگی رو بکنم و برای شب برم اونجا ..واقعا سختم بود .می دونستم شتابزده تصمیم گرفتم اما اون لحظه مجبور بودم خودمو تسکین بدم .. می خواستم یه اشتباه رو با یه اشتباه دیگه جبران کنم . با یه گناه شیرین دیگه ..... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی
     
  
صفحه  صفحه 2 از 7:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

پریان در غربت


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA