انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
مذهب
  
صفحه  صفحه 23 از 57:  « پیشین  1  ...  22  23  24  ...  56  57  پسین »

End Of Sunni And Shia Dispute | پایان دعوای سنی و شیعه


مرد

 
سعد بن ابی وقاص؛ مردی از بهشت

مژده بهشت
روزی رسول اکرم (صلی الله علیه وسلم) با اصحابش نشسته بودند، سپس آنحضرت (صلی الله علیه وسلم) نگاهش را به آسمان دوخت و سکوت همه چیز را فرا گرفته بود، یارانش به او نگاه کردند منتظر بودند که چه می گوید تا اینکه او نگاهش را به سوی آنها انداخت و فرمود: «اکنون مردی از اهل بهشت بر شما وارد می‌شود.» (۲)

یاران پیامبر (صلی الله علیه وسلم) به این طرف وآن طرف نگاه می کردند تا این مرد خوش قسمت و مژده داده شده به بهشت را ببینند. لحظاتی گذشت که سعد بن ابی وقاص بر آنها وارد شد، عبدالله بن عمرو بن عاص به سوی او رفت و او را به گوشه ای برد و از این مقام بلندی که خداوند به او عنایت کرده بود جویا شد از او پرسید که چه عبادتی انجام می دهد که پیامبر (صلی الله علیه وسلم) به او مژده بهشت داده است. سعد گفت: «عبادتی که همه مان انجام می دهیم من بیشتر از آن انجام نمی دهم اما کینه و بد خواهی مسلمانی را در دل ندارم.»

آری چنین بود سعد بن ابی وقاص دایی پیامبر. روزی سعد از روبرو می آمد، پیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرمود: «این دایی من است اگر کسی که دایی اش از او بهتر است به من نشان بدهد.» (۳)

اما سعد بن ابی وقاص چگونه کسی است؟

سعد بن ابی وقاص صحابی بزرگوار از خاندان بنی زهره بود، بنی زهره خاندان آمنه بنت وهب مادر پیامبر (صلی الله علیه وسلم) بودند و پیامبر (صلی الله علیه وسلم) به خویشاوندان مادرش افتخار می کرد.

او سعد بن ابی وقاص امیر ابو اسحاق قریشی زهری مکی یکی از ده نفری است که پیامبر (صلی الله علیه وسلم) به آنها مژده بهشت داده بود ونیز یکی از اولین افرادی است که به اسلام روی آورد و یکی از شرکت کنندگان در جنگ بدر و صلح حدیبیه و نیز یکی از اعضای شورای شش نفره که حضرت عمر(رضی الله عنه) برای خلافت بعد از خود انتخاب کرده بود، می‌باشد. (۴)

مادرش حمنه بنت ابوسفیان بن امیه بن عبد شمس بن عبد مناف بود. سعد در هفده سالگی به دین اسلام گروید، قدی کوتاه داشت و دارای اندامی درشت و کلفت و موهای زیادی بود. (۵)

سعد فرزند مالک بن اهیب بن عبد مناف ابن زهره است.

وی احادیث زیادی از پیامبر(صلی الله علیه وسلم) روایت نموده است پانزده حدیث از احادیث او را بخاری و مسلم به اتفاق روایت کرده اند و پنج حدیث را فقط بخاری روایت کرده است و هجده حدیث را مسلم به تنهایی از سعد روایت کرده است.

اسلام آوردن سعد و مخالفت کردن مادرش با وی داستان زیبایی دارد.

داستان اسلام آوردن سعد(رضی الله عنه)

اسلام آوردن سعد داستان زیبایی دارد که خودش آن را چنین روایت می کند: سه شب قبل از اینکه مسلمان بشوم در خواب دیدم که گویا من در میان امواج خروشان و ظلمانی دریا در حال غرق شدن هستم. در این هنگام میان امواج غوطه می خوردم، چشمم به نور ماه درخشان افتاد به سوی آن حرکت کردم. دیدم چند نفر قبل از من خود را به آن ماه رسانده اند. آنها زید بن حارثه و علی بن ابی طالب و ابوبکر صدیق(رضی الله عنه) بودند، من به آنها گفتم شما کی به اینجا آمده اید؟! در جواب گفتند همین حالا.

در فردای آن روز خبر شدم که پیامبر (صلی الله علیه وسلم) مخفیانه به اسلام دعوت می دهد، دانستم که طبق خوابی که دیده ام خداوند اراده خیر نسبت به من دارد و می خواهد مرا به وسیله پیامبر از تاریکی ها برهاند و به سوی نور هدایتم کرد بدهد. شتابان خود را به پیامبر (صلی الله علیه وسلم) در یکی از دره های مکه به نام جیاد، رساندم او نماز عصر را خوانده بود من آنجا اسلام آوردم، در اسلام آوردن به جز افرادی که در خواب دیدم هیچ کس بر من پیشی نگرفته بود.

خداوند نعمت اسلام را به سعد ارزانی نمود، اما این مشکلات از جانب چه کسی بود، همه از جانب مادرش بود. ادامه داستان را پی می گیریم.

پیروی در گناه هرگز

مشکلاتی که برای سعد بعد از پذیرفتن دین اسلام پیش آمد، اولین کسی که مشکل ایجاد می کرد مادرش حمنه بنت ابوسفیان بن امیه بود. سعد می گوید: مادرم چون از اسلام آوردن من خبر شد، خشم او به جوش آمد، من جوانی بودم که با مادرم به مهربانی رفتار می کردم مادرم نزد من آمد و گفت: سعد این چه دینی است که تو آن را پذیرفته ای و از دین پدر و مادرت روی گردانده ای؟ سوگند به خدا یا دین جدید را رها می کنی یا من نه آب می نوشم نه غذا می خورم تا بمیرم، آنگاه دل تو در اندوه من تکه پاره خواهد شد و بر کاری که کرده ای پشیمان خواهی شد و مردم تا ابد بر تو عیب خواهند گرفت.

سعد می گوید من گفتم: مادرم چنین کاری نکن من برای هیچ چیزی از دین خود دست بر نمی دارم. اما مادرش تهدیدش را عملی کرد و اعتصاب غذا نموده چند روزی آب و غذا نخورد تا اینکه بدنش لاغر و پژمرده شد و توان و نیرویش را از دست داد، من لحظه به لحظه نزد او می آمدم که آبی بیاشامد یا غذایی بخورد. اما مادرم همچنان از خوردن غذا و آشامیدن آب خودداری می ورزید و سوگند می خورد که همچنان اعتصاب آب و غذا را ادامه خواهد داد، تا اینکه بمیرد یا من از دینم دست بردار شوم.

در این هنگام به او گفتم: مادرم با اینکه تو را خیلی دوست دارم اما خدا و پیامبرش را از تو بیشتر دوست دارم. سوگند به خدا اگر هزار جان داشته باشی و یکی را پس از دیگری از دست بدهی من دین خود را برای هیچ چیزی ترک نخواهم کرد. هنگامی که مادرم دید من قاطعانه سخن می گویم تسلیم شده و با اینکه نمی پسندید خوردن و نوشیدن را آغاز کرد و خداوند در مورد ما آیه نازل فرمود:

{و ان جاهداک لتشرک بی ما لیس لک به علم فلا تطعهما} (۶)

«اگر والدین تلاش کنند که تو با من کسی را شریک بگیری که درباره آن علم نداری، از آنان اطاعت نکن البته در دنیا به خوبی با آنان رفتار کن.»

اینگونه سعد با مادرش رفتار کرد و مادرش او را در تنگنا قرار داده بود. اما اسلام از اطاعت فرزندان از والدین در جایی که گناه است نهی فرموده است، اگر سعد از مادرش اطاعت می کرد از دستور خداوند سرپیچی می نمود و دینی را که به آن ایمان آورده بود رها می کرد، بنابراین پیروی هیچ کس در گناه و معصیت خداوند جایز نیست.

فرمانده‌ی مجاهد

عبدالرحمن بن عوف بسیار زیبا سعد بن ابی وقاص را توصیف نموده است او می گوید: «دستان سعد چون چنگال شیراند» آری سعد شیری بود در برابر دشمنان خدا. در جنگ بدر، سعد بن ابی وقاص و برادرش عمیر از خود شهامت جاودانی به یادگار گذاشتند، سعد در آن روز نوجوانی کوچک بود کمی از سن بلوغش گذشته بود هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه وسلم) از لشکر مسلمین بازدید به عمل آورد عمیر خودش را مخفی می کرد از ترس اینکه پیامبر (صلی الله علیه وسلم) به سبب کم سنی به او اجازه شرکت در جنگ ندهد، اما پیامبر (صلی الله علیه وسلم) او را دید و او را رد کرد؛

عمیر به شدت گریه کرد طوری که دل پیامبر (صلی الله علیه وسلم) به حالش سوخت و به عمیر اجازه شرکت در جهاد و کسب افتخار مبارزه در راه خدا را داد، در این هنگام سعد نگاهی مسرت آمیز به عمیر انداخت. هر دو با هم برای جهاد در راه خدا حرکت کردند، هنوز جنگ به پایان نرسیده بود که سعد متوجه شد که برادرش عمیر بن ابی وقاص شهید شده است، سعد از خداوند اجر و پاداش عمیر را طلب کرد و صبر پیشه کرد.

در جنگ احد مردم شکست خورده به عقب برگشتند. تقریباً ده نفر در کنار پیامبر (صلی الله علیه وسلم) باقی مانده بودند، از میان این افراد یکی سعد بن ابی وقاص بود که مقاومت کرد و از پیامبر (صلی الله علیه وسلم) با تیرکمانش محافظت می نمود او هر تیری که می زد یکی از مشرکین را از پای در می آورد.

وقتی پیامبر (صلی الله علیه وسلم) دید که او چنین دقیق تیر اندازی می نماید او را به تیر اندازی بیشتر تشویق نمود و فرمود: «تیر بزن سعد... تیر اندازی کن پدر و مادرم فدایت باد» سعد در طول زندگی همواره به این جمله پیامبر (صلی الله علیه وسلم) افتخار می کرد و می گفت: پیامبر (صلی الله علیه وسلم) برای هیچ کس پدر و مادرش را فدا نکرده اما به من این جمله را گفت «پدر و مادرم فدایت باد».

در جنگ قادسیه سعد قهرمانی دلیر و شجاع بود و با مهارت شگفت انگیزی جنگ را اداره می نمود و سپس از آنجا به سوی مدائن حرکت کرد.

وفات سعد (رضی الله عنه)

هفتاد و چند سال از عمر سعد می گذشت تا اینکه در سال پنجاه و هفت هجری به دیار باقی شتافت و جان به جان آفرین تسلیم نمود و در مسجد پیامبر (صلی الله علیه وسلم) براو نماز خوانده شد. او وصیّت کرده بود تا او را در جبه ای پشمی کفن کنند و گفت من در جنگ بدر همین جبه را پوشیده بودم و با مشرکین می جنگیدم و این را برای چنین روزی مخفی داشته ام.

خداوند از سعد و از تمام یاران پیامبر (صلی الله علیه وسلم) راضی و خشنود باد.

و چگونه چنین صحابی گرامی مرتد است فقط شیعیان میدانند

منابع:

۱- سیر اعلام النبلاء ج ۱ ص ۹۲، الریاض النضرة ۱/۲۹۲، أسدالغابة ۲/۲۹۰، تاریخ الا سلام ذهبی ج۱ ص۷۹، البدایة و النهایة ج ۸ ص ۷۲، المعارف ص ۱۰۶، صفة الصوفة ۱/۱۳۸ مراجع مورد استفاده در نوشتن حالات سعد بن ابی وقاص هستند.

۲- کنز(۳۷۱۱۶)

۳- حاکم ۳/۴۹۸، بخاری ۳۷۵۷

۴- سیر اعلام النبلاء، ترجمه ۵ ج ۱ ص ۹۳

۵- طبقات ابن سعد ج ۱ ص ۱۰۱

۶- سوره عنکبوت آیه ۸ نگاه کنید مسند احمد ج ۱ ص ۱۸۲-۱۸۱، مسلم در جهاد و الفضائل سعد بن ابی وقاص
     
  
مرد

 
سعد بن معاذ ( رضی الله عنه)۲

امام ذهبی : می‏گوید: عرش یکی از مخلوقات خداوند است و برای او مسخر شده است هر وقت که بخواهد با خواست و اراده خودش می‏تواند آن را بلرزاند و بخاطر دوستی و علاقه به سعد در آن احساس قرار داده است، همچنانکه خداوند در کوه اُحد و بخاطر دوستی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) احساس قرار داد. خداوند می‏فرماید: {يَا جِبَالُ أَوِّبِي مَعَهُ}. (سبأ: 10). «(ما به كوه‏ها) اى كوه‏ها همراه او تسبيح خدا گوييد». و می‏فرماید: {تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالأَرْضُ وَمَن فِيهِنَّ}. (اسراء: 44) «آسمانهاى هفتگانه و زمين همه تسبيح او مى‏گويند». پس تعمیم داده و می‏فرماید: {وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدَهِ}. (اسراء: 44) «و هر موجودى، تسبيح و حمد او مى‏گويد». و این حق است.

و در صحیح بخاری از قول ابن مسعود آمده که ما تسبیح غذا را در حال خورده شدن می‏شنیدیم[13].

و این باب وسیعی است که راهش ایمان است[14].

از ابن عمر م نقل شده که گفت: عرش بخاطر محبت دیدار سعد با خدا لرزید[15].

ملائکه جنازه سعد را حمل کردند

محمود بن لبید ( رضی الله عنه) می‏گوید: وقتی که سعد زخمی شد و زخمش شدیدتر شد او را نزد زنی به نام رفیده بردند تا زخمهایش را مداوا کند. وقتی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) به او رسید، گفت: چگونه شب را به صبح و صبح را به شب می‏رسانی؟ به او خبر داد تا وقتی که آن شب فرا رسید که قومش او را منتقل کردند و بنی عبدالاشهل او را به منزلشان بردند و رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) آمد و گفته شد، با او رفتند. پس او بیرون رفت و ما نیز همراه او بیرون رفتیم و با سرعت رفتیم تا جایی که ردایمان افتاد، پس اصحاب شکایت کردند و پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) گفت: می‏ترسم که ملائکه زودتر از ما برسند و مانند حنظله او را بشویند. به خانه سعد رسیدند در حالی که او را می‏شستند و مادرش گریه می‏کرد و می‏گفت:

وای بر مادر سعد که سعد کوله‏بارش را بست و حقیقتا رفت.

پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: هر گریه کننده‏ای بجز مادر سعد دروغ می‏گوید، پس او را بیرون بردند، گفت: آن قوم به او گفتند: ای رسول خدا ما هیچ مرده‏ای سبکتر از این را حمل نکرده‏ایم. گفت: چرا سبک نباشد در حالی که قبل از این هرگز این تعداد از ملائکه برای حمل کسی پایین نیامده بودند و او را همراه شما حمل می‏کنند[16].

سعد بن معاذ و فشار قبر

جابر ( رضی الله عنه) می‏گوید: هنگامی که سعد ( رضی الله عنه) وفات کرد با رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) بیرون رفتیم، گفت: وقتی که رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) بر او نماز خواند و او را در قبرش گذاشت و بر او خاک ریختند رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) تسبیح طولانی بر او خواند. سپس تکبیر گفت و ما نیز تکبیر گفتیم. گفته شد: ای رسول خدا چرا تسبیح گفتی و دوباره تکبیر گفتی؟ گفت: قبر برای بنده صالح تنگ شد تا اینکه خداوند متعال آن را برایش گشود[17].

از ابن عمر م نقل شده که رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: این بنده صالحی است که عرش برای او لرزید و درهای آسمان به رویش باز شد و هفتاد هزار ملائکه بر او حاضر بودند که قبلاً نازل نشده بود و قبرش تنگ شد و دوباره گشوده شد[18].

امام ذهبی : می‏گوید: گفتم: این تنگ شدن قبر نشانه عذاب قبر نیست بلکه امری است که فرد مؤمن مانند دردها و رنجهای دنیا با آن مواجه می‏شود، مانند درد و رنج بیماری، و درد و رنج رفتن جان از بدن، و درد و رنج سؤالات قبر و امتحان آن، و درد و رنج گریه و زاری خانواده برای او، و درد برانگیختن از قبر، و رنج و وحشت موقعیت او، و درد عبور از پل صراط، و غیر آن. هیچکدام از این لرزش‏ها و دردها که به بنده مؤمن می‏رسد از عذاب قبر و جهنم نیست، اما خداوند برخی از این دردها یا همه آنها را برای بندگان مؤمنش آسان می‏کند. و مؤمن تا ملاقات پروردگارش آسوده نمی‏شود. خداوند متعال می‏فرماید: {و آنان را از روز حسرت بيم ده}. (مريم: ٣٩). «آنان را از روز حسرت ( روز رستاخيز كه براى همه مايه تاسف است) بترسان». و می‏فرماید: {وَأَنذِرْهُمْ يَوْمَ الْآزِفَةِ إِذِ الْقُلُوبُ لَدَى الْحَنَاجِرِ كَاظِمِينَ} . (غافر: ١٨). «و آنها را از روز نزديك بترسان، هنگامى كه از شدت وحشت دلها به گلوگاه مى‏رسد و تمامى وجود آنها مملو از اندوه مى‏گردد». پس از خداوند متعال طلب عفو و بخشش داریم. و با این وجود ما می‏دانیم که سعد از جمله کسانی است که بهشتی است و از برترین شهداء بوده که گویی در دنیا و آخرت ترس و درد و رنجی نداشته است. از پروردگار طلب سلامتی می‏کنیم و اینکه ما را با سعد محشور گرداند[19].

حسان بن ثابت ( رضی الله عنه) در مرثیه سعد بن معاذ ( رضی الله عنه) می‏سراید:

اشکی از چشمانم جاری شد و چشمانم حق دارد که برای سعد ( رضی الله عنه) گریه کند.

کشته شده‏ای که در جنگ نبود و چشمان دیگران از درد او همیشه می‏گریست.

اگر ما با تو وداع کردیم و تو ما را ترک کردی و در تاریکی قبر ماندی.

تو ای سعد با قبری کریمانه خوشبخت هستی و بهترین ثواب و عظمت را داری.

با حکمی که در مورد طایفه بنی قریظه کردی، خداوند نیز بر همان حکم تو حکم کرد.

اگر شکهای روزگار تو را به سختی انداخت اما این دنیا را به بهشت جاویدان فروختی.

پس بهترین سرنوشت راستگویان همان است وقتی که به نزد خداوند فرا خوانده می‏شوند[20].

دستارهای سعد بن معاذ ( رضی الله عنه) در بهشت

ابواسحاق می‏گوید: از براء شنیدم که گفت: لباس ابریشمی به رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) هدیه شده بود که اصحاب آن را لمس می‏کردند و از نرمی آن تعجب می‏کردند. گفت: از نرمی این تعجب می‏کنید؟ دستارهای سعد بن معاذ ( رضی الله عنه) در بهشت از این نرمتر و بهتر است[21].

انس ( رضی الله عنه) می‏گوید: یک لباس ابریشمی به پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) هدیه شد و او از لباس ابریشمی نهی می‏کرد و مردم از آن تعجب می‏کردند. گفت: قسم به کسی که جان محمد در دست اوست، دستارهای سعد بن معاذ ( رضی الله عنه) در بهشت از این بهتر است[22].

امام نووی : می‏گوید: علما این امر را بیانگر عظمت جایگاه سعد در بهشت می‏دانند و گرنه دستار کم ارزش‏ترین گونه لباس است و به سادگی کثیف می‏شود. (وقتی دستار او اینگونه است، پس تصور کنید دیگر قسمتهای لباس ایشان را!) و این بهشتی بودن سعد را اثبات می کند[23].

بعد از ابوبکر صدیق ( رضی الله عنه)، صدیق انصار، سعد بن معاذ که قله ای مرتفع و بلندهمت در صداقت بود.

سعد بن معاذ ( رضی الله عنه) می‏گوید: سه چیز هستند که من در آنها قوی هستم و در غیر آنها ضعیف هستم: از زمانی که مسلمان شده‏ام هر نمازی را که خوانده‏ام تا پایان آن به چیزی غیر از نمازم نیندیشیده‏ام.

با خودم عهد کرده‏ام که در هر تشییع جنازه‏ای شرکت کردم تا پایان دفن آن به چیز دیگری نیندیشم.

و هر سخنی را که از رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) شنیدم دانسته‏ام که حق و حقیقت است.

ابن مسیب : می‏گوید: گمان نمی‏کردم که این ویژگیها در غیر از پیامبران در کس دیگری جمع شوند.

بعد از یک زندگی طولانی و پر از بذل و بخشش و فداکاری سعد بن معاذ ( رضی الله عنه) رحلت کرد.

خداوند از سعد ( رضی الله عنه) و سایر صحابه راضی و خشنود باد.

و چگونه این صحابی جلیل القدر پیامبر اسلام بعد از فوت رسول الل ص مرتد میشود فقط شیعه میداند.

[1] - الاصابة، حافظ ابن حجر، 3/71.

[2] - فیض القدیر، مناوی، 3/64.

[3] - چاهی در مدینه.

[4] - بیهقی، دلائل النبوة 2/438-439؛ هیثمی در المجمع (6/42) ، ابن کثیر در البدایة 3/152 از طریق ابن اسحاق وسند آن صحیح است. این قصه، قصه مشهوری است. ابن سیدالناس، عیون الاثر، 1/268-269.

[5] - ابن هشام، السیره 2/447 بدون سند، ابن ابی شیبة، المصنف، 8/469؛ بیهقی، الدلائل 3/34؛ حافظ، الفتح، 7/288 که از حدیث علقمة بن وقاص به طور مرسل آورده است، مسلم از انس روایت کرده است، ح 1779.

[6] - به نقل از علوالهمة، د. سید حسین، 3/371-372.

[7] - هیثمی، در الصحیح، قسمتی از آن را احمد روایت کرده است که محمد بن عمرو بن علقمه در آن است و حدیث او حسن است و سایر رجالش ثقه هستند، مجمع الزوائد، 6/137-138.

[8] - سیرة ابن هاشم، 2/240.

[9] - ارناؤوط می‏گوید: رجالش ثقه هستند. ابن سعد، الطبقات، 3/2/9.

[10] - متفق علیه از جابر و مسلم و احمد از انس روایت کرده‏اند.

[11] - هیثمی، المجمع، 9/309 طبرانی روایت کرده و رجالش رجال صحیحی هستند و حاکم آن را صحیح دانسته است وذهبی در تلخیص با آن موافق است.

[12] - مسلم، بشرح النووی، 16/32.

[13] - بخاری 3579؛ احمد 1/460.

[14] - السیر، امام ذهبی، 1/297.

[15] - ابن سعد 3/2/12؛ حاکم 3/206 و آن را صحیح دانسته و ذهبی با او موافقت کرده است.

[16] - ابن سعد، 3/2/7-8 و ارناؤوط در السیر آن را حسن دانسته است، 1/287.

[17] - احمد 3/360-377 و حاکم آن را صحیح دانسته است 3/206 و ذهبی با آن موافقت کرده است.

[18] - نسائی 4/100 الجنائز، باب ضمة القبر و ضغطه؛ ابن سعد 3/2/9؛ و آلبانی در صحیح الجامع آن را صحیح دانسته است، 6987.

[19] - السیر، امام ذهبی، 1/290-291.

[20] - البدایة و النهایة، ابن کثیر، 3/132.

[21] - مسلم 2468 از براء (t) .

[22] - مسلم2469 از انس .

[23] - مسلم بشرح النووی، 16/34.
     
  
مرد

 
rostam91: سعد بن معاذ ( رضی الله عنه)۲
پیامبر لیاقت ازدواج با زهرا رو در او ندید

صحاب رسول خدا احساس کرده بودند که پیغمبر اکرم تمایل دارد فاطمه(علیها السلام) را با علی پیوند ازدواج دهد، ولی از جانب علی پیشنهادی نمی شد. یک روز عمر وابوبکر و سعد بن معاذ و گروهی دیگر که پیامبر(ص) تقاضای ازدواج آنها را رد کرده بود در مسجد گرد آمده بودند و از هر دری سخن می گفتند. در این بین سخن از فاطمه به میان آمد. ابوبکر گفت: مدتی است که اعیان و اشراف عرب فاطمه علیهاالسلام را خواستگاری می نمایند اما پیغمبر اکرم پیشنهاد احدی را نپذیرفته و در جوابشان می فرماید:

تعیین همسر فاطمه با خداست.برای همه روشن بود که خدا وپیغمبر، فاطمه را برای علی علیه السلام نگاه داشته اند. سپس به «عمر» و «سعد بن معاذ» گفت: حاضرید به اتفاق هم نزد علی برویم و جریان را برایش تشریح کنیم و اگر به ازدواج مایل بود همراهیش کنیم؟! آنها از این پیشنهاد استقبال و او را در این کار تشویق کردند. سلمان فارسی می گوید: عمر و ابوبکر و سعد بن معاذ بدین قصد از مسجد خارج شدند و به جانب آن حضرت شتافتند. علی (ع) فرمود: از کجا می آیید و به چه منظور اینجا آمده اید؟ ابوبکر گفت: یا علی تو در تمام کمالات بر سایرین برتری داری، و از موقعیت خود و علاقه ای که رسول خدا به تو دارد کاملاً آگاهی. اشراف و بزرگان قریش برای خواستگاری فاطمه علیها السلام آمده اند ولی پیغمبر صلی الله علیه و آله دست رد به سینه همه زده و تعیین همسر فاطمه را به دستور خدا حواله داده است. گمان می کنم خدا و رسول، فاطمه را برای تو گذاشته اند. و شخص دیگری قابلیت این افتخار را ندارد.
rostam91: معاذ بن جبل... امام العلماء
دیلمی در کتاب «ارشاد القلوب»، مطلبی آورده است که نشان از اظهار پشیمانی معاذ بن جبل در موضوع عدم حمایت وی از امام علی(ع) جهت جانشینی پیامبر اکرم(ص) را دارد.[10]

بالاخره پشیمون بوده کاش در دلش ولایت علی هم بوده باشه


rostam91: سعد بن ابی وقاص؛ مردی از بهشت
قاتل مردم ایران به دستور عمر
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"

Signature
     
  
مرد

 
rostam91: و چگونه این صحابی جلیل القدر پیامبر اسلام بعد از فوت رسول الل ص مرتد میشود فقط شیعه میداند.
برای شیعه خیلی فرق نمیکنه ما خوده عمر و ابوبکر رو بزرگترین منافقین میدونیم لذا این افراد که جای خودشون رو دارن

کی گفته صرف همراه بودن با پیامبر سبب میشه ادم خوب و متقی بشه

خداوند به هیچکس تضمین بهشت نداده و انسانها دایم در حال ازمایش هستند و البته کسانی که عهذ و پیمان با علی ع را از یاد بردند و انهمه سفارشات رو نشنیده گرفتند دقیقا منافق هستند

مگر نبود که بلعم باعورا که مستجاب الدعوه بود در یک ساعت کافر شد و خدا زبانش را از چرخش وانهاد

خر بلعم باعورا فهمید که در مقابل ولی خدا نباید جبهه گرفت ولی صد افسوس که در زمان پیامبر انگشت شمار کسانی رستگار شدند

مگر نبود که یاران موسی همگی در غیبت او گوساله پرست شدند ....پس این جریان سابقه داشته
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"

Signature
     
  
مرد

 
آخرین خطابة و امامت رسول خدا صلی الله علیه وسلم

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی رسول الله و علی آله و اصحابه ‏الی یوم ‏الدین و ‏اما بعد‏:‏

در روز پنجشنبه هشتم ماه ربیع‌الأول – یعنی پنج روز قبل از وفاتش از منزل عایشه رضی الله عنها خارج و به مسجد تشریف بردند، و در آنجا خطابه بسیار مهم و موثری – که آخرین سخنان او در میان جمع مسلمانان بود – ایراد فرمودند.

این سخنان در واقع همان مطالبی بود که ایشان قصد نوشتن آن را خطاب به مسلمانان داشتند و می‌خواستند نظر خود را در مورد خلافت ابوبکر بیان نمایند.

تعدادی از اصحاب از جمله : ابوسعید خدری، عبدالله بن عباس، ام سلمه و ام‌المؤمنین عایشه رضی الله عنها آن خطابه رسول خدا را نقل کرده‌اند.

عبیدالله بن عبدالله بن عتبه بن مسعود از عایشه روایت می‌نماید که : «رسول خدا پنج روز پیش از وفاتش فرمودند : «از هفت مشک که درهایشان باز نشده باشد، بر روی من آب بپاشید تا بتوانم میان مردم بروم و توصیه‌هایی را به آنان بنمایم.»

عایشه می‌گوید : ما از هفت مشک بر روی جسم رسول خدا آب می‌ریختیم تا اینکه با دستان خود اشاره فرمودند، که کار خود را انجام دادید و کافی است.»

ام سلمه می‌گوید : رسول خدا صلی الله علیه وسلم در حالی که سر مبارکش با پارچه بسته شده بود، وارد مسجد گردید وقتی روی منبر رفت، همه برای شنیدن کلام رسول خدا سر تا پا گوش شدند.»


رسول خدا در آن خطبه راجع به فضل و منزلت ابوبکر صدیق بر دیگر اصحاب سخن گفتند، سخنان او اشاره‌ای به این موضوع بود که پس از مرگ او در جانشینی دچار نزاع و اختلاف نشوند!»

ابوسعید خدری رضی الله عنه می‌گوید : رسول خدا در سخنان خود فرمودند : «خداوند یکی از بندگان خود را میان انتخاب دنیا و آنچه نزد او هست مختار گردانید، اما آن بنده خدا آنچه را که نزد خداوند است برگزید!!»


ابوبکر صدیق رضی الله عنه که در میان مردم بود، متوجه منظور رسول خدا گردید، و اشک از چشمانش جاری گردید، و خطاب به او فرمود : «پدر و مادرم فدایت شوند یا رسول‌الله! ما پدران و مادران خود را فدای تو می‌کنیم!»


ابوسعید خدری رضی الله عنه گفته است : «ما از گریه ابوبکر در شگفت شدیم، و او به ما گفت: که منظور رسول خدا خود ایشان بوده و آن سخن نشانه نزدیک شدن زمان وفات ایشان است.»

یکی از مطالبی که رسول خدا صلی الله علیه وسلم در سخنان خود راجع به فضل ابوبکر صدیق گفتند این بود که در زمینه مصاحبت و استفاده از ثروت بیش از هر کسی به ابوبکر اعتماد داشته‌ام، اگر قرار بود غیر خداوند را به عنوان دوست برگزینم، ابوبکر را انتخاب می‌کردم، اما میان امت او بر پایه اسلام محبت و مودّت وجود دارد، زیرا خداوند همچنان که ابراهیم را به عنوان خلیل خود برگزید، مرا نیز خلیل خویش گردانیده است.»


سپس فرمود: «همه درهایی که به مسجد باز می‌شوند، بسته شوند، به غیر از دری که ابوبکر از آن وارد مسجد می‌گردید.»

این بدان علت بود که برخی از اصحاب که منزلشان کنار مسجد بود، دری را برای خود ساخته که از آن وارد مسجد می‌شدند، به همین خاطر رسول خدا دستور فرمود که همه آن درها به غیر از دری که منزل حضرت ابوبکر به مسجد باز می‌شد بسته شوند!

برخی از علما این اقدام رسول خدا را به نوعی جلب توجه مسلمانان برای انتخاب ابوبکر به عنوان خلیفه تفسیر می‌کنند، انگار خلافت بابی است که ابوبکر برای امامت مسلمین ازآن وارد مسجد می‌شود!

یکی دیگر از نکاتی که در آن نطق به آن اشاره کرد این بود که، مسلمانان مهاجر را به رفتار پسندیده با مردم انصار توصیه فرمود و برای شهدای احد ازخداوند طلب مغفرت نمود، و مسلمانان را از مسجد گردانیدن مقبره‌ها بر حذر داشت، و در این‌باره فرمودند :

«مردمی که پیش از شما بودند، قبر پیامبران و صالحان خویش را مسجد و عبادتگاه نمودند، شما آنها را به صورت مساجد در نیاورید، من شما را از این کار برحذر می‌دارم!»

پس از آنکه رسول خدا سخنانش را تمام کرد، او را به منزل عایشه رضی الله عنه بازگردانیدند، کم‌کم درد و بیماری او بیشتر و سخت‌تر گردید. » (البدایة والنهایة : ج 5 ص 228 – 231)


همان روز (پنجشنبه)، رسول خدا صلی الله علیه وسلم نتوانست همراه با مسلمانان نماز جماعت را اقامه فرماید، به همین خاطر دستور فرمود که کسی امامت نماز را انجام دهد!

عبیدالله بن عبدالله بن عتبه بن مسعود از عبدالله بن زمعه بن الاسود رضی الله عنه روایت نموده که : «من و تعدادی از مسلمانان به عیادت رسول خدا رفته بودیم، دیدیم که بیماری ایشان شدیدتر شده بود،او بلال بن رباح را فراخواند که اذان بگوید تا مسلمانان را به نماز فرابخواند!

رسول خدا فرمود : به یکی بگویید پیشنماز بشود! ابن زمعه می‌گوید : من از منزل رسول خدا بیرون رفتم عمربن خطاب را در میان مردم دیدم، ولی ابوبکر آنجا حضور نداشت!

گفتم : یا عمر امامت نماز را انجام بده!

وقتی عمر بن خطاب برای اقامه نماز برخاست و با توجه به صدای بلند او – رسول خدا صدایش را شنید، و متوجه شد که اوست، ابوبکر کجاست؟ خداوند و مسلمانان (امامت غیر ابوبکر) را نمی‌پذیرند، و این سخن را دوباره تکرار فرمود!»

پس از آن کسی را دنبال ابوبکر صدیق فرستادند او آمد و امامت و پیشنمازی نمازگزاران را انجام داد!



سپس عمر بن خطاب، خطاب به ابن زمعه گفت : این چه کاری بود که کردی؟ سوگند به خداوند وقتی به من گفتی امامت نماز را انجام بدهم، فکر می‌کردم که رسول خدا مرا به آن امر فرموده است و الا آن کار را نمی‌کردم!

عبدالله بن زمعه گفت : رسول خدا به من دستور نفرموده بود که به تو بگویم، پیشنماز بشوی، اما وقتی ابوبکر را ندیدم تو را از همه شایسته‌تر دانستم.

پس از آن بود که رسول خدا صلی الله علیه وسلم به صراحت به ابوبکر صدیق امر فرمود که در غیاب او امامت مردم را به عهده بگیرد!

عبیدالله بن عبدالله بن عتبه بن مسعود از عایشه رضی الله عنه روایت می‌نماید که : «وقتی رسول خدا در بستر بیماری بود فرمود : به ابوبکر بگویید : پیشنماز مردم بشود!

گفتم : یا رسول الله! ابوبکر انسانی رقیق‌القلب و نرم‌خوست او هر گاه قرآن را قرائت می‌کند نمی‌تواند جلو اشک‌هایش را بگیرد، وقتی بر جای تو بنشیند، پیشنمازی مردم برای او سخت است! بهتر نیست کسی دیگر را به عنون امام جماعت تعیین فرمایی؟!

عایشه رضی الله عنه می‌گوید : هدف من از این سخن این بود که از بدبین شدن مردم نسبت به پدرم نگران بودم، زیرا می‌دانستم هر کس بر جای رسول خدا بنشیند، بسیاری از مردم با چشمی دیگر او را نگاه می‌کنند و آن را به فال بد می‌گیرند! به همین خاطر می‌خواستم نظر رسول خدا را در مورد پیشنماز نمودن پدرم تغییر بدهم!

عایشه رضی الله عنه در ادامه می‌گوید : من دو سه بار از رسول خدا صلی الله علیه وسلم خواستم در مورد تعیین پدرم به عنوان امامت مردم تجدید نظر فرماید :

اما رسول خدا فرمود : به ابوبکر بگویید که پیشنماز مردم بشود، و بیش از این کارشکنی نکنید!»

عایشه می‌گوید : از آن روز ابوبکر امامت نماز جماعت را با مردم آغاز کرد و پنج روز بعد از آن رسول خدا وفات یافت!


آخرین امامت رسول خدا صلی الله علیه وسلم

آخرین نمازی که در آن رسول خدا پیشنمازی جماعت مسلمانان را بر عهده داشت، نماز ظهر روز پنجشنبه هشتم ربیع‌الأول بود.

أسود از عایشه رضی الله عنه روایت می‌نماید که : «رسول خدا دستور فرمود که به ابوبکر بگویید، پیشنماز مردم بشود!»

ابوبکر برای اقامه نماز جماعت به مسجد رفت.

وقتی برای نماز اقامه گفته شد، ابوبکر جلو ایستاده تا امامت نماز را انجام دهد! رسول خدا در آن لحظات تا حدودی احساس آرامش می‌کرد و دردش کمتر شده بود، در حالی که عباس بن عبدالمطلب و علی بن ابی‌طالب رضی الله عنه زیر بغل او را گرفته بودند، وارد مسجد گردید، وقتی ابوبکر رسول خدا را دید، خواست که جای خود را ترک کند و رسول خدا امامت نماز را انجام دهد، اما رسول خدا به او اشاره فرمود که در جای خود بماند!

عباس و علی رضی الله عنهم رسول خدا را در کنار ابوبکر بر زمین نشاندند و ابوبکر در طرف راست او ایستاد!

این رسول خدا بود که در حالت نشسته امامت نماز را برعهده گرفت و ابوبکر در حالت ایستاده به او اقتداء نمود و مردم با همراهی ابوبکر نماز را به صورت جماعت خواندند!!»

پس از اقامة نماز ظهر روز پنجشنبه رسول خدا صلی الله علیه وسلم به خانه عایشه بازگشت و بعد از آن به سبب شدت بیماری نتوانست با مردم نماز جماعت را اقامه نماید!

رسول خدا صلی الله علیه وسلم سه روز کامل – یعنی روزهای جمعه و شنبه و یکشنبه – را به علت شدت بیماری توانایی خروج از منزل و دیدار با مردم و شرکت در نماز جماعت را نداشت.

در بامداد روز دوشنبه دوازدهم ماه ربیع‌الأول که مردم نماز صبح را به امامت ابوبکر صدیق اقامه می‌نمودند، رسول خدا پرده دری را که از منزل عایشه به مسجد باز می‌شد، کنار زد و به صفوف نمازگزاران نگاه کرد و تبسمی فرمود :

انس بن مالک – که در خدمت رسول خدا بود – می‌گوید : رسول خدا سه روز کامل را به سبب شدت درد و بیماری نتوانست به مسجد بیاید و در آن سه شبانه روز ابوبکر پیشنمازی و امامت مسجد را انجام داد.

وصلی الله وسلم علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.‏

وآخر دعوانا أن الحمدلله رب العالیمن.‏
     
  
مرد

 
اشاره‌هاي پيامبر به خلافت ابوبكر



بسم الله الرحمن الرحیم


1 ـ از عايشه رضی الله عنها روايت است كه پيامبر صلی الله علیه وسلم در بيماري‌اش گفت: «ابوبكر را بگوييد كه پيش‌نماز مردم شود».( بخاری کتاب الاذان باب اهل العلم والفضل أحق بالإمامه حدیث 646)

2 ـ از جبير بن مطعم روايت است كه گفت: زني نزد پيامبر صلی الله علیه وسلم آمد و پيامبر به او گفت كه دوباره برگرد، زن گفت: اگر آمدم و شما را نيافتم – گويا منظورش مرگ بود- پيامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: اگر مرا نيافتي پيش ابوبكر بيا.( بخاری حدیث 3659 و مسلم حدیث 2386)

3 ـ از عايشه رضی الله عنها روايت است كه گفت: پيامبر صلی الله علیه وسلم در بيماري‌اش به من گفت: «ابوبكر و برادرت را پيش من فرا بخوان تا نوشته‌اي بنويسم، زيرا من مي‌ترسم كه كسي آرزو كند و بگويد: من سزوارترم، و حال آن كه خدا و مؤمنان كسي جز ابوبكر را نمي‌پذيرند».( مسلم کتاب فضائل الصحابه حدیث 2387 و بخاری 5666)

دچار ترديد شدند به خوص وقتي كه اطلاع يافتند كه بسياري از عرب‌ها مرتد شده‌اند. اما ابوبكر صلی الله علیه وسلم ديق براي فرستادن لشكر پا فشاري مي‌كرد و مي‌گفت: سوگند به خدا گرهي را كه پيامبر خدا صلی الله علیه وسلم بسته است باز نمي‌كنم گرچه پرندگان و درندگان اطراف مدينه ما را بربايند، و حتي اگر سگ‌ها پا‌هاي همسران پيامبر را بكشند من لشكر اسامه را روانه خواهم كرد، او لشكر را روانه كرد و افرادي را بر گماشت تا اطراف مدينه از آن پاسداري كنند. حركت لشكر در اين وقت يكي از بزرگترين مصلحت‌ها بود، چون آنها از كنار هر محله‌اي از محله‌هاي عرب‌ها مي‌گذشتند. اهالي آن جا از آنها مي‌ترسيدند و مي‌گفتند: چنين لشكري از ميان قومي آمده كه قدرتمنداند و به شدّت محافظت مي‌شوند، لشكريان اسامه چهل روز يا هفتاد روز ماندند و سپس سالم و به همراه غنيمت به مدينه بازگشتند.

وصلی الله وسلم علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.‏
     
  
مرد

 
rostam91: عبیدالله بن عبدالله بن عتبه بن مسعود از عایشه رضی الله عنه روایت می‌نماید که : «وقتی رسول خدا در بستر بیماری بود فرمود : به ابوبکر بگویید : پیشنماز مردم بشود!
rostam91: 1 ـ از عايشه رضی الله عنها روايت است كه پيامبر صلی الله علیه وسلم در بيماري‌اش گفت: «ابوبكر را بگوييد كه پيش‌نماز مردم شود».( بخاری کتاب الاذان باب اهل العلم والفضل أحق بالإمامه حدیث 646)
حدیث غدیر در حضور ۱۲۰ هزار نفر و بیعت همین ابوبکر با علی و دستور پیامبر

که هر که من مولای اویم این علی مولاست اورا


دهها و دهها روایت در سفارش علی ع برتری علی ع و زعامت علی ع

جریان اولین دعوت به اسلام و اسلام اوردن علی و اینکه پیامبر او را برادر و وصی و صاحب امر خود اعلام کرد

همه و همه اینها به کنار

ابوبکر بخاطر پیشنمازی لیاقت خلافت را دارد

اگر اینقدر روشن بود که پیامبر ابوبکر را جانشین قرار داده چرا سقیفه و چرا همه با او همراه نبودند

و اما واقعیت

هایشه و ابوبکر و عمر و حفصه با هم هماهنگ بودند و نقشه هارا کشیده بودند

عایشه اماده بود برای جانشینی پدرش دست به هر کاری بزند

و اما پیشنمازی

در ابتدا باید گفت : برخی از اهل سنت با طرح این گونه مسایل در صدد بزرگ نمایی خلفا و شخصیت سازی برای آنان هستند ، لذا به نقل مطالبی می پردازند که در منابع معتبر ما شیعیان نیامده است . از جمله مسایلی که برخی اهل سنت مطرح نموداده اند، این است که پیامبر (ص) نمازجماعت را با ابابکر بر گزار نمود و مردم هم به وی اقتدا نمودند ؛ در باره صحت و سقم این مطلب باید گفت :
اين مطلب از نظر تاريخى ثابت نيست، برخى از شواهد تاريخى ضد آن را نشان مى‏دهد، چنان كه در برخى از متون و روایات آمده است، هنگامی که بیماری پیامبر شدت یافت، بلال وقت نماز صبح اذان گفت و پیامبر در آن لحظه از حال رفته بود؛ متوجه اذان بلال نشد؛ عایشه گفت: به پدرم ابوبکر بگویید که با مردم نماز جماعت بخواند. حفصه گفت: پدرم عمر را برای این نماز بیاورید. پیامبر سخنان این دو نفر را شنید و فهمید که آنان چه غرضی دارند ! به آنان فرمود: دست از این کارهایتان بردارید. همچنین پیامبر اکرم از سخنان این دو متو جه شد که ابوبکر و عمر با لشکر اسامه نرفته اند؛ لذا از این امر ناراحت شد و با آن حالت بیماری بلند شد و دست بر دوش علی (ع) و فضل بن عباس گذاشت و به مسجد آمد و چون به مسجد رسید ، دید که ابوبکر در جای پیامبر ایستاده و شروع به نماز کرده است. آن حضرت به ابوبکر گفت: بایست و او دست از نماز کشید و پیامبر داخل محراب شد و نماز را از سر گرفت و سلام نماز را خواند . (1)
البته این مطلب در برخی منابع اهل سنت هم آمده است ، اما در این منابع این مطلب به گونه ایی گزارش شده است که عدم صحت آن را نشان می دهد ، زیرا این گزارش ها با هم تعارض و اختلاف دارند.
برای نمونه به بیان چند روایت اکتفا می شود :
1 . در روایتی آمده است: « پیامبر مریض شد و مردم پشت سر او در حالی که نشسته بود ، نماز می خواندند و ابوبکر تکبیر می گفت و تکبیر پیامبر را به مردم می رسانید» . (2)
بر اساس این حدیث، ابوبکر مکبر پیامبر شد و پیامبر خودش نماز خواند.
2 . در حدیث دیگری آمده است: " پیامبر را آوردند و در کنار ابوبکر نشاندند. پیامبر نماز جماعت می خواند و ابوبکر تکبیر آن حضرت را به مردم می رسانید" . (3)
3. در حدیثی آمده است: " پیامبر نشسته نماز می خواند و ابوبکر در کنار او بود و تکبیر پیامبر را به مردم می رسانید" . (4)
4 . در حدیث دیگری آمده است: «ابوبکر به پیامبر اقتدا می کرد و مردم هم به ابوبکر اقتدا می کردند». (5)
با توجه به اختلافات روایات است که دکتر احمد محمود صبحی تصریح می کند که قصه نماز خواندن ابوبکر به جای پیامبر ساخته دوره متأخر است و طرفداران ابوبکر خواسته اند با این کار نصی برای خلافت ابوبکر دست و پا کنند. (6)
از همه مهم تر این که : بر فرض كه پيامبر ابوبكر را به مسجد فرستاده باشند، اين مطلب دلالت بر شایستگی و فضليت ابابکر ندارد ، زیرا موارد متعددی وجود دارد که در هنگامی که رسول خدا (ص) حضور نداشت ، مردم با کسانی دیگر نماز جماعت بر گزار می نمودند .
برای توضیح بیشتر به کتاب آخرین نماز پیامبر علامه سید مرتضی عسکری مراجعه نمایید.
پی نوشتها:
1. منتهی الامال، عباس قمی ج 1، ص 201 ، مو سسه انتشارات هجرت ،قم ،1378؛ اعلام الوری،طبرسی، ج ، 1ص ، 265 ،تهران اسلامیه،1390 ق، چاب سوم.
2. سنن ابن ماجه، محمد قزوینی ابن ما جه ، ج 1، ص 393، حدیث 1240، بیروت ، لبنان ، دارالفکر للطباعه و النشر .
3. صحیح مسلم به شرح نووی، جزء 6 - 4 ، ص 141 ، بی نام .
4. همان ، ج 4، ص 141، بی نام .
5. همان.
6. تاریخ سیاسی اسلام، سیره رسول خدا (ص)، رسول جعفریان، ص 642 ، به نقل از کتاب «نظریة الامامة عند الاثنی عشریة، ص 22، بی نام .

پیامبر نه تنها ابوبکر را کفو و لایق زهرا س ندانست بلکه حتی برای یکبار نماز خواندن و امامت مردم هم او را مناسب ندانست و با مریضی و ضعف به مسجد امد و او را کنار زد و ابوبکر تنها به مکبری پرداخت
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"

Signature
     
  
زن

 
اگه دعوای شیعه و سنی
به خاطر علی بزار تا ابد بمونه چون شیعه تا پای جونش پشت مولاش علی خواهد موند
علی حقه و هرکی مقابلش باشه نا حقه
     
  
مرد

 
melika_f21
دعوای شیعه و سنی امکان نداره با کوتاه اومدن ما شیعیان از حقانیت حضرت امیر یا اهل سنت از جناب ابوبکر وجناب عمر پایان بپذیره ...
بلکه تنها راه پایان دعوای سنی و شیعه توجه به نقاط مشترک بسیار زیاد و دشمنای مشترک دندون تیز کرده اسلام و مسلمان ها ممکنه
تو خیال مبر عشق زمینی است و معشوق اهل زمین...
عشق اکسیری است برای آسمانی کردن عاشق...
و فقط، هرآنچه آسمانی است ماندنی است...
     
  
مرد

 
melika_f21: اگه دعوای شیعه و سنی
به خاطر علی بزار تا ابد بمونه چون شیعه تا پای جونش پشت مولاش علی خواهد موند
علی حقه و هرکی مقابلش باشه نا حقه
باید دید از منظر شما کیا مخالف علی هستند
اگه منظورت جانشینی علی بعد پیامبر که عامه مسلمونهای اون زمان این عقیده رو نداشتن
اهل سنت علی رو خلیفه چهارم خودشون و داماد دختر پیامبر و پسر عموی ایشون میدونن (خداوند از علی و دیگر اهل بیت راضی و خشنود باشد انشاءالله)
     
  
صفحه  صفحه 23 از 57:  « پیشین  1  ...  22  23  24  ...  56  57  پسین » 
مذهب
مذهب

End Of Sunni And Shia Dispute | پایان دعوای سنی و شیعه

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA