انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 181 از 718:  « پیشین  1  ...  180  181  182  ...  717  718  پسین »

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


زن

andishmand
 
غزل شمارهٔ ۱۸۰۳

کرم در آب و گل چرخ تنگ میدان نیست
به روزنامه خورشید، مد احسان نیست

نوشته اند به خون جگر برات مرا
ز فکر نعمت الوان دلم پریشان نیست

صدف به کد یمین رزق خویش می گیرد
نم سخاوت ذاتی در ابر نیسان نیست

به چشم دقت اگر در وجود سیر کنی
عیان شود که دل ذره تنگ میدان نیست

به هوش باش که جان سخن ز آگاهی است
سخن که از سر غفلت بود در او جان نیست

خوش است بنده که همخوی صاحبش باشد
کسی که خلق خدایی ندارد انسان نیست

درین زمانه که گرگ حسد فراوان است
حصار عافیتی به ز چاه کنعان نیست

نوای فاخته من قیامت انگیزست
هزار حیف که سروی درین گلستان نیست

خوش است قول که با فعل همزمان باشد
حدیث تو به مگو چون دلت پشیمان نیست

نفس درازی بیجا چه می کنی صائب؟
چو گوش نغمه شناسی درین گلستان نیست
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شمارهٔ ۱۸۰۴

کدام شب نی کلک من آتش افشان نیست؟
کدام روز که شیری درین نیستان نیست؟

دویی به راه نگاه تو خار ریخته است
وگرنه سبزه بیگانه در گلستان نیست

نه هر که حرف شناسد به غور حسن رسد
سواد خط بناگوش در دبستان نیست

ترا به وادی مشرب گذر نیفتاده است
وگرنه کعبه دل نیز بی بیابان نیست

نمی کنی سخن خویش را چرا هموار؟
جز این تمتعی از آسیای دندان نیست

توان ز روزن دل چار فصل را دیدن
چنین بنایی در چارسوی امکان نیست

در گشاده بود شرط میهمان طلبی
به میهمانی آن کس مرو که خندان نیست

کدام مغز که در جستجوی نکهت تو
چو گردباد، سراسر رو بیابان نیست؟

همین نه شعله فطرت جگرگداز من است
کدام شمع درین بزمگاه گریان نیست؟

غبار تفرقه خاطر از تردد توست
اگر تو جمع شوی روزیت پریشان نیست

همیشه بر سر آتش بود کباب دلش
مگو به سفره درویش مرغ بریان نیست

ز هر رهی که دلت می کشد قدم بگذار
که قفل منع درین پره بیابان نیست

مرا گدایی غم کرد دربدر صائب
مصیبتی بتر از روزی پریشان نیست
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شمارهٔ ۱۸۰۵

سزای خواب بود دیده ای که گریان نیست
نفس و بال بود بر دلی که نالان نیست

چه نسبت است به عمر ابد شهادت را؟
که آب تیغ، گرانجان چو آب حیوان نیست

شد از گرفتگی عقل، کار بر من سخت
سزای سنگ بود پسته ای که خندان نیست

تمام رحمت و لطف است عشق بنده نواز
چه شد که آب مروت به چشم اخوان نیست

ز درد و داغ محبت مگو به مرده دلان
تنور سرد، سزاوار بستن نان نیست

به یک دو هفته ز منت هلال شد، مه بدر
شکستن لب نان سپهر آسان نیست

عدم ز قرب جوار وجود زندان است
وگرنه کیست که از زندگی پشیمان نیست؟

هوا به دولت پیری مسخر من شد
قد خمیده کم از خاتم سلیمان نیست

خلاص کرد مرا شور عشق از عالم
برای داغ، حصاری به از نمکدان نیست

خوشم به دامن صحرای بیخودی صائب
که نقش پای غزالی در آن بیابان نیست
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شمارهٔ ۱۸۰۶

به می طرف شدن آیین هوشیاران نیست
به قلب شعله زدن کار نی سواران نیست

به روز ابر، زر مطربان به باده دهید
که هیچ نغمه تر چون صدای باران نیست

عجب که آتش دوزخ به خویشتن گیرد
دلی که سوخته آتشین عذاران نیست

به بیقراری دل وا شده است دیده ما
سپند در نظر ما ز بیقراران نیست

چو گردباد نگردم به گرد خود، چه کنم؟
درین زمانه که گردی ز خاکساران نیست

سخن به بال هوادار اوج می گیرد
وگرنه ناله قمری کم از هزاران نیست

همیشه ابرتری هست در نظر صائب
خرابه دل ما بی هوای باران نیست
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شمارهٔ ۱۸۰۷

فضای چرخ مقام نفس کشیدن نیست
مسوز شمع در آن خانه ای که روزن نیست

ز فکر عالم بالا سیه دل آسوده است
ملال پای گرانخواب را ز دامن نیست


ز سیر دایمی چرخ می شود معلوم
که در بساط زمین جای آرمیدن نیست

چو طفل مهد مکن دل به مهره بازی خوش
که هیچ سبحه ترا چون نفس شمردن نیست

کنند اگر چو خم باده خشت بالینم
مرا ز کوی خرابات پای رفتن نیست

چه خون که در جگرم می کند پشیمانی
شراب خوردن من کم ز شیشه خوردن نیست

فغان که حلقه جمعیتی ندارند چرخ
که همچو خانه زنجیر پر ز شیون نیست

ز تنگ چشمی سوزن چه تابها که نخورد
هنوز رشته امید را گسستن نیست

به نقل، شور مکن آن دهان شیرین را
که باده را مزه ای به ز لب گزیدن نیست

بپوش چشم ز نشو و نمای دل صائب
که تخم سوخته را بهره از دمیدن نیست
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
غزل شمارهٔ ۱۸۰۸

اگر نمی تپدم دل، ز آرمیدن نیست
که تنگنای جهان جای دل تپیدن نیست

ز بی غمی نبود رنگ روی من بر جای
ز ضعف، رنگ مرا قوت پریدن نیست

ز دست آینه شد موی سبز و گشت سفید
هنوز دانه امید را دمیدن نیست

قدم به خار و گل راه عشق یکسان نه
که رهزنی بتر از پیش پای دیدن نیست

سخن به خاک نیفتد ز طعن بدگهران
که آبروی گهر را غم چکیدن نیست

تپیدن دل سیاره می کند فریاد
که این شکسته بنا، جای آرمیدن نیست

نفس برای رمیدن ذخیره می سازد
وگرنه شیوه آن شوخ آرمیدن نیست

به روی من چمن آرا عبث دری بسته است
مرا چو پای گرانخواب، دست چیدن نیست

ز نامه صلح به طومار آه کن صائب
که نامه الف آه را دریدن نیست
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شمارهٔ ۱۸۰۹

زمین چو ریگ روان است بر جناح سفر
در او فشردن پای ثبات ممکن نیست

به داغ عشق در اینجا اگر نسوخته ای
ز آفتاب قیامت نجات ممکن نیست

ز فکر تشنه لبان خضر آب سیر نخورد
وگرنه سیری از آب حیات ممکن نیست

ز شرم آن لب شیرین اگر نگردد آب
به چوب بستن دست نبات ممکن نیست

به زور، روی دل از دل نمی توان گرداند
به دوستان، عدم التفات ممکن نیست

چگونه قطره تواند محیط دریا شد؟
ز راه فکر رسیدن به ذات ممکن نیست

مگر وسیله شود خط عنبرین، ورنه
به مهر خال رساندن برات ممکن نیست

مکن تلاش رهایی ز زلف او صائب
که از کمند خدایی نجات ممکن نیست

خلاصی دل ما از جهات ممکن نیست
به زور نقش ز ششدر نجات ممکن نیست

بلاست عاشقی نوخطان چار ابرو
ز چار موجه دریا نجات ممکن نیست
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شمارهٔ ۱۸۱۰

چه خستگی است که در چشم ناتوان تو نیست؟
چه دلخوشی است که در گوشه دهان تو نیست

گذشته ایم به اوراق لاله زار بهشت
نظر فریب تر از خار گلستان تو نیست

ز فکر چون به میان تو ره توان بردن؟
که راه فکر به باریکی میان تو نیست

غزال قدس نیاید ز لاغری به نظر
وگرنه کوتهی از زلف دلستان تو نیست

ز امتحان تو شد کوه طور صحراگرد
دل ضعیف مرا تاق امتحان تو نیست

نه بوسه ای، نه شکرخنده ای، نه دشنامی
به هیچ وجه مرا روزی از دهان تو نیست

ز شیوه تو چنان عام شد گرفتاری
که سرو و سون آزاد در زمان تو نیست

همیشه از رگ گردن، سنانش آماده است
سری که در قدم خاک آستان تو نیست

بناز بر نفس آتشین خود صائب
که هیچ سینه بی جوش در زمان تو نیست
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شمارهٔ ۱۸۱۱

به آسمان نرسد هر که خاک پای تو نیست
فرو رود به زمین هر که در هوای تو نیست

مگر تو خود به خموشی ثنای خودگویی
وگرنه هیچ زبان در خور ثنای تو نیست

شکوه بحر چه سازد به تنگنای حباب؟
سپهر بی سر و پا ظرف کبریای تو نیست

سپرد جا به تو هر کس ز بزم بیرون رفت
تویی به جای همه، هیچ کس به جای تو نیست

کدام گهر سیراب بحر و کان را همت؟
که چشمه عرق از خجلت صفای تو نیست

شکر به زاغ فرسنی و استخوان به هما
چه رمزها که نهان در کف عطای تو نست

مگر ز نعمت دیدار سیر چشم شود
وگرنه هر دو جهان در خور گدای تو نیست

مگر قبول تو آبی به روی کار آرد
وگرنه بندگی چون منی سزای تو نیست

بساز از دل سنگین خویش آینه ای
که هیچ آینه را طاقت لقای تو نیست

جواب آن غزل است این که گفت مرشد روم
چه گوهری تو که کس را به کف بهای تو نیست
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شمارهٔ ۱۸۱۲

به غیر خشم که در خوردنش وبالی نیست
درین بساط دگر روزی حلالی نیست

به نور زنده دلی دار خانه را روشن
که آفتاب دل زنده را زوالی نیست

نه از خدا و نه از خلق شرم خواهی داشت
ترا که در گنه از خویش انفعالی نیست

کلید قفل لئیمان بود زبان سؤال
وگرنه ز اهل کرم حاجت سؤالی نیست

به خوردن دل خود همچو ماه قانع شو
که در بساط فلک، روزی حلالی نیست

هزار عقده فزون است سرو را در دل
فسانه ای است که آزاده را ملالی نیست

به غیر زهره شیران که آب گردیده است
به راه عشق دگر چشمه زلالی نیست

توان ز تربت مجنون شنید جوش نشاط
حضور مردم دیوانه را زوالی نیست

ز فکر مرغ چمن نیست غنچه فارغبال
سری که بر سر زانوست، بی خیالی نیست

نوشته اند برات مرا به میکده ای
که آب در جگر تشنه سفالی نیست

مشو چو ماه تمام از شکست خود غافل
که غیر نقص درین انجمن کمالی نیست

به داغ عشق اگر سینه را نسوخته ای
در آسمان تو خورشید بی زوالی نیست

دل رحیم ندارند غنچه ها صائب
در آن ریاض که مرغ شکسته بالی نیست
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
صفحه  صفحه 181 از 718:  « پیشین  1  ...  180  181  182  ...  717  718  پسین » 
شعر و ادبیات

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA