انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 192 از 718:  « پیشین  1  ...  191  192  193  ...  717  718  پسین »

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


زن

andishmand
 
غزل شماره ۱۹۱۳

شاخی که چار فصل پر از میوه و گل است
دست ز کار رفته اهل توکل است

چون عاشقی کند به دل جمع عندلیب؟
در گلشنی که غنچه پریشانتر از گل است

نقش مراد دیده جوهرشناس ماست
چین جبین که جوهر تیغ تغافل است

زان خال عنبرین نتوان سرسری گذشت
هر نقطه زین صحیفه محل تأمل است

صائب درین زمانه نمکدان عشق را
شوری که مانده است همین شور بلبل است
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
غزل شماره ۱۹۱۴

کام از تو هر که یافت سلیمان عالم است
دستی که در میان تو شد حلقه خاتم است

پروای آفتاب قیامت نمی کند
هر دل که زیر سایه آن زلف پر خم است

بی غم حیات نیست دل دردمند را
می آید از بهشت برون هر که آدم است

دارد به یاد، سر و دو صد نخل میوه دار
عمر دراز لازمه روزی کم ست

در لاله زار عشق ز گفتار آتشین
پا در رکاب، مهر خموشی چو شبنم است

نخل از زمین پاک فلک سیر می شود
بال مسیح پاکی دامان مریم است

در راه صاحبان سخن چوب منع نیست
طوطی درون خلوت آیینه محرم است

از بیم انقطاع همان می تپد دلم
در بحر اگر چه ریشه این موج محکم است

پروای زخم نیست دل آب گشته را
صائب به زخم آب همان آب مرهم است
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
غزل شماره ۱۹۱۵

نقد نشاط در دل گنجینه خم است
این گنج در عمارت دیرینه خم است

جام جهان نما که در او راز می نمود
در زنگبار خجلت از آیینه خم است

مگذار شیخ را که به میخانه بگذرد
کان خودپرست دشمن دیرینه خم است

علمی که سرخ رویی یونانیان ازوست
چون نیک بنگری همه در سینه خم است

صائب خمار دست نمی دارد از سرم
چندان که خشت بر سر گنجینه خم است
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۱۹۱۶

عرش بلند مرتبه بنیان آدم است
خورشید عقل، شمسه ایوان آدم است

آدم چه جوهری است، که گنجینه سپهر
با صد هزار چشم نگهبان آدم است

لعلی که خون کند به جگر آفتاب را
در مشت خاک بی سر و سامان آدم است

همت بلند دار که نه خاتم سپهر
فرمان پذیر دست سلیمان آدم است

در بزم قدسیان خبری زین چراغ نیست
سوز و گداز، شمع شبستان آدم است

از پیچ و تاب درد، ملک را نصیب نیست
این تاب در کمند رگ جان آدم است

ده آیه حواس که منشور قدرت است
نازل ز روی مرتبه در شأن آدم است

از قدر، پای بر سر گردون گذاشته است
در خاک اگر چه گوشه دامان آدم است

بر هر گل زمین، گل ابری گماشته است
روی شکفته تازه کن جان آدم است

تا دست می رسد به می و مطرب و نگار
اندیشه بهشت ز کفران آدم است

از دلو آفتاب ربوده است اختیار
این یوسفی که در چه کنعان آدم است

آدم نه ای، ازان ز فلک شکوه می کنی
ورنه فلک مسخر فرمان آدم است

صائب جواب آن غزل سیدست این
کامروز آدم است که شیطان آدم است
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۱۹۱۷

ای روح، سیر عالم امکان چه لازم است؟
رفتن به پای خویش به زندان چه لازم است؟

ای قطره چون قرار نداری به دست ابر
بیرون شدن ز قلزم و عمان چه لازم است؟

زهر فنا چو عاقبت کار خوردنی است
خوردن فریب چشمه حیوان چه لازم است؟

نیکی ثمر در آب روان زود می دهد
با تیغ او مضایقه جان چه لازم است؟

عشق بلند در گرو قهر و لطف نیست
دشنام فاش و خنده پنهان چه لازم است؟

چون باد صبح کار مرا می کند تمام
بر شمع من فشاندن دامان چه لازم است؟

در جنگ، می کند لب خاموش کار تیغ
دادن جواب مردم نادان چه لازم است؟

چون درد کامرانی خود می کند دواست
اظهار درد پیش طبیبان چه لازم است؟

وحشت چو رو دهد همه جا کنج عزلت است
رفتن به کوه و دشت و بیابان چه لازم است؟

چون می شود به صبر شکر زهر عادتی
منت کشیدن از شکرستان چه لازم است؟

در وقت خود، چو غنچه گره باز می شود
ممنون شدن ز ناخن و دندان چه لازم است؟

چون بندگی به شرط نمودن نه کار توست
صائب قبول کردن احسان چه لازم است؟
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۱۹۱۸

در زیر تیغ یار که سرها در او گم است
داریم حیرتی که نظرها در او گم است

زین آب زیر کاه، که چرخ است و کهکشان
ایمن مشو که موج خطرها در او گم است

هستی است شکری که ازو چهر می چکد
زهری است نیستی که شکرها در او گم است

آب گهر به وصف گهر ترزبان بس است
لاف از هنر مزن که هنرها در او گم است

دارم زیاد زلف بناگوش زیب او
شام خوشی که فیض سحرها در او گم است

مژگان تاب خورده اشک آفرین ماست
امروز رشته ای که گهرها در او گم است

پیشانی گشاده سختی کشان بود
همواریی که کوه و کمرها در او گم است

داده است فیض عشق به ما پاشکستگان
از خویش رفتنی که سفرها در او گم است

محرم نه ای تو، ورنه به هر موی داده اند
پیچیده نامه ای که خبرها در او گم است

دست ز کار رفته ارباب حیرت است
برگ فتاده ای که ثمرها در او گم است

صائب که یاد می کند از اشک تلخ ما؟
در قلزمی که آب گهرها در او گم است
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۱۹۱۹

هر چند چشم مست تو هشیار عالم است
با بوالهوس شراب مخور، کار عالم است

از درد عشق، روی به خوناب شسته ای است
هر گل که در سراسر گلزار عالم است

دیوانه ای که چشم غزالش پلنگ بود
امروز رام کوچه و بازار عالم است

در راه دل، پیاده دنبال مانده ای است
هر چند عقل، قافله سالار عالم است

جز عارفی که از خودی آزاد گشته است
هر کس که هست صورت دیوار عالم است

بر هر دلی که خواب گران پرده دار شد
در آرزوی دولت بیدار عالم است

بر خود زبان آتش سوزان کند دراز
چون خار هر که در پی آزار عالم است

در چشم عارفان جهان ابر رحمتی است
این غفلتی که پرده زنگار عالم است

از قید سنگ می شود آخر شرر خلاص
رحم است بر کسی که گرفتار عالم است

داند به سیم قلب گران ماه مصر را
آن پاک دیده ای که خریدار عالم است

از ره مرو که دیده شیر حوادث است
گر روشنایی به شب تار عالم است

لب تشنه ای است کآب نمی داند از سراب
بیچاره ای که واله رخسار عالم است

صائب مرا به خواب نخواهد گذاشتن
بیدار دولتی که نگهدار عالم است
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۱۹۲۰

هر نقش دلکشی که بر ایوان عالم است
نقش برون پرده آن جان عالم است

با تشنگی بساز که دل آب چون شود
بی چشم زخم، چشمه حیوان عالم است

در غیرتم که از سر زلف سیاه کیست
شوری که در دماغ پریشان عالم است

غافل که داده است گریبان به دست برق
چشمی که محو چهره خندان عالم است

از دست و پا زدن نشود آرمیده بحر
کوه شکیب، لنگر طوفان عالم است

خواهد شدن به رغم حسودان عزیز مصر
این جان بیگنه که به زندان عالم است

بی چشم زخم نیست، اگر توتیا شده است
گوی سری که در خم چوگان عالم است

آسوده ای به عالم امکان اگر بود
از راه رحم نیست، ز نسیان عالم است

بازی مخور که شیره جانهاست یکقلم
شیرینیی که در شکرستان عالم است

در چشم عارفان، ورق باد برده ای است
تختی که تکیه گاه سلیمان عالم است

صائب چه لازم است عاقل شویم ما؟
شور جنون ما نمک خوان عالم است
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۱۹۲۱

آیینه را توجه خاطر به گلخن است
هر جا صفای قلب دهد روی، گلشن است

در دور ما که سنگ به سایل نمی دهند
دست و دل گشاده نصیب فلاخن است

بی جبهه گشاده، سخن رو نمی دهد
این ماجرا ز طوطی و آیینه روشن است

پیچیده است خنده و شیون به یکدگر
این نکته از صدای شکفتن مبرهن است

همت به بی نیازی من ناز می کند
یک سرو در سراسر این سبز گلشن است

با سرگذشتگان چه کند موج حادثات؟
شمع خموش را چه غم از باد دامن است؟

پیچیده است اگر چه چو جوهر زبان ما
احوال ما به تیغ تو چون آب روشن است

نتوان به روی دختر رز چشم غیر دید
در خانه ای شراب ننوشم که روزن است

صائب کسی که عشق بود اوستاد او
در هر فنی که نام توان برد، یک فن است
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۱۹۲۲

احوال دل ز دیده خونبار روشن است
حال درون خانه نمایان ز روزن است

روشندلان همیشه سفر در وطن کنند
استاده است شمع و همان گرم رفتن است

در انتظام کار جهان اهتمام خلق
مشق جنون به خامه فولاد کردن است

جوهر بس است بیضه فولاد را حصار
آن را که دل قوی است چه حاجت به جوشن است؟

دست و دهن اگر چه نماید تنور رزق
نسبت به دست کوته ما چاه بیژن است

شستن به اشک، گرد کدورت ز روی دل
آیینه را به دامن تر پاک کردن است

ظالم به مرگ سیر نگردد ز خون خلق
در خواب، کار تشنه لبان آب خوردن است

دل چون کمال یافت نهد پای بر فلک
چون دانه خوشه گشت رجوعش به خرمن است

صائب ز خود برآی که شرط طریق عشق
گام نخست از خودی خود گذشتن است
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
صفحه  صفحه 192 از 718:  « پیشین  1  ...  191  192  193  ...  717  718  پسین » 
شعر و ادبیات

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA