انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 488 از 718:  « پیشین  1  ...  487  488  489  ...  717  718  پسین »

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۹۰۷

باتن خاکی، نظر زان عالم روشن بپوش
پای در زنجیر داری، چشم ازروزن بپوش

پوست چون کرباس برتن می درد زور جنون
ناصح بی درد می گوید که پیراهن بپوش

شبنم گستاخ رابنگر چه برد از بوستان
ازوفای لاله رویان دیده روشن بپوش

درغبار دل نهانم چون چراغ آسیا
گرغبار آلود باشد حرف من،برمن بپوس

باسبکروحان بهار زندگی را بگذران
چشم باگل واکن وبا شبنم گلشن بپوش

جوشن داودی اینجا شاهراه ناوک است
از دل محکم زره در زیر پیراهن بپوش

خلوت عشق است و صد غماز صائب درکمین
رخنه در را ببند و دیده روزن بپوش
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۹۰۸

خون ما ازروی آتشناک می آید به جوش
از دم گرم بهاران خاک می آید به جوش

جسم خاکی مانع ازسیرست جان پاک را
چون شود سرچشمه ازگل پاک، می آید به جوش

در دل افسرده مانیست سامان نشاط
در چنین فصلی که خون خاک می آید به جوش

باده پرزور درساغر کند دیوانگی
خون ما درحلقه فتراک می آیدبه جوش

میکند تأثیر عاجز نالی ما در دلش
دیگ سنگین ازخس و خاشاک می آید به جوش

در جدایی می شود مژگان ما گوهرفشان
در بریدن آب چشم تاک می آیدبه جوش

در خم سربسته می وا می کند بال نشاط
در تن خاکی، روان پاک می آید به جوش

فکر رنگین صائب از دریافتن گردد رسا
این شراب از شعله ادراک می آید به جوش
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۹۰۹

می زدم با یاد ابرویش شراب ناب خوش
داشتم وقت خوشی امشب درآن محراب خوش

درخمار باده آب سرد، آب زندگی است
توبه تا کردم زمی دیگر نخوردم آب خوش

بیدلان را حیرت بسمل کند تلقین که نیست
غیر زیر سایه تیغ شهادت خواب خوش

می کند روشن دل تاریک را موی سفید
بهره مانیست غیر از خواب ازین مهتاب خوش

زان مه شبگرد تاصائب جدا افتاده ام
می کند کار نمک در دیده ام مهتاب خوش



·-☆·-·-☆·-·-☆·-·-☆·-·-☆·-·-☆·-




غزل شماره ۴۹۱۰

می شود تعجیل عمر از غفلت سرشار بیش
سیل را سازد گرانسنگی سبکرفتار بیش

هست ناهمواری از آفت حصار عافیت
تخته مشق حوادث می شود همواربیش

تن به سختی ده اگر از اهل ایمانی، که هست
سبحه را در دل گره از رشته زنار بیش

تیرگی دارد درست آیینه رادرزنگبار
می کشد روشندل از چرخ کبود آزار بیش

بد گهر رامستی دولت سیه دلتر کند
تیغ چون سیراب گردد می شود خونخوار بیش

تاکند ابر بهاران دامنت راپر گهر
چون صدف مگشای در سالی دهن یک باربیش

رتبه ریزش بود بالاتر از اندوختن
در خزان فیض از بهاران است درگلزار بیش

تنگدستی نفس رامانع شوداز کجروی
میشود از وسعت ره پیچ و تاب مار بیش

سرو را دارد بهار بی خزان درپیچ وتاب
برگ بر آزادگان باشد گران ازبار بیش

تازه گردد داغ آب از جلوه موج سراب
تشنه می گردد ز کوثر تشنه دیدار بیش

از شکایت می شود گر دیگران را دل تهی
می شود درد دل من صائب ازاظهار بیش



بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۹۱۱

در غریبی تابه چند افتدکسی ازیادخویش؟
کو جنونی تا برآرم گرد از بنیاد خویش

غفلت صیاد از نخجیر عین رحمت است
وای بر صیدی که غافل گردداز صیاد خویش

شکوه مارا ازحریم وصل دور انداخته است
حلقه در بیرون درمانده است ازفریاد خویش

جوی شیر ازسنگ آوردن عجب طفلانه بود
بی تأمل کند کردم تیشه فولاد خویش

چون خدنگ آه، برگشتن نمی دانم که چیست
درچه ساعت برد یاد او مرا ازیاد خویش؟

کلک صائب راچه لذت ازصفیر خود بود؟
عندلیب مست بی بهره است ازفریاد خویش
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۹۱۲

کاش می دیدی به چشم عاشقان رخسار خویش
تادریغ ازچشم خود می داشتی دیدار خویش

سربه دلها داده ای مژگان خواب آلود را
برنمی آیی مگر با تیغ لنگردار خویش؟

حسن عالمسوز رامشاطه ای درکار نیست
گرم دارد از فروغ خود گهر بازار خویش

ای که می جویی گشاد کارخود از آسمان
آسمان ازما بود سرگشته تر درکار خویش

شرم دار ازغنچه خاموش باچندین زبان
همچو بلبل چند باشی عاشق گفتار خویش؟

هیچ کس را کار یارب با خودآرایی مباد
گل به خون می غلطد از رنگینی دستار خویش

روزگار برق فرصت خنده واری بیش نیست
مگذران درخواب غفلت دولت بیدار خویش

در دهانش خاک بادا، نام شکر گربرد
هرکه بتواند زبان مالید بر دیوار خویش

برنمی دارد گرانباری ره دور عدم
چون گرانی می بری، باری سبک کن بارخویش

لب به آب تیغ می شوید ز شهد زندگی
هرکه چون منصور بیرون می دهد اسرار خویش

می روم چون لغزش مستان به پای بیخودی
تا کجا سر برکنم زین سیر بی پرگارخویش

این جواب آن غزل صائب که فرمود اوحدی
مؤمن و سجاده خود، کافر و زنار خویش
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۹۱۳

برگ عیش من بود رنگینی افکار خویش
از تماشای بهشتم فارغ ازگلزار خویش

از فروغ عاریت دل تیره گردد بیشتر
قانع از شمع و چراغم بادل بیدار خویش

نیست ممکن بار بر دلها ز آزادی شوم
تا توان چون سروبستن بر دل خود بار خویش

خود فروشی پیشه من نیست چون بیمایگان
نیستم افسرده دل ازسردی بازار خویش

خنده بر سیل حوادث می زنم چون کبک مست
داده ام ازسخت جانی پشت برکهسار خویش

نیست چون فرهاد چشم مزد ازشیرین مرا
می شود شیرین به شکر کام من از کارخویش

تیغ جوهر دار من بیرون نیامد ازنیام
تا نکردم رهن صهبا جبه و دستار خویش

خواب امنی را که می جستم به صد چشم از جهان
بعد عمری یافتم در سایه دیوار خویش

از جنون تا حلقه اطفال را مرکز شدم
داغ دارم چرخ رااز عیش خوش پرگار خویش

درد بستان وجود از تیره بختی چون قلم
رزق من کوتاهی عمرست از گفتار خویش

از حیات بیوفا استادگی جستن خطاست
ماندگی آب روان رانیست از رفتار خویش

بادپیمایی است صائب ناله بی فریادرس
می زنم مهر خموشی برلب اظهار خویش
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۹۱۴

زیر یک پیراهن از یکرنگیم بایار خویش
بوی یوسف می کشم ازچشم چون دستار خویش

بیم افتادن نمی باشد ز پا افتاده را
در حصار آهنم ازپستی دیوار خویش

برندارد چون سلیمانی مرا دست ازکمر
صد گره چون سبحه در دل دارم از زنار خویش

از دم جان بخش درآخر تلافی می کند
عیسی ما گر خبر کم کیرد از بیمار خویش

قدر باشد سی شب آن کس راکه نبود درسرا
مجلس افروزی بغیر از دیده بیدار خویش

نیستم بیکار اگر از خلق رو گردان شدم
خط به مژگان می کشم بر صفحه دیوار خویش

گوش خود را کاسه در یوزه تحسین کند
هرتهی مغزی که باشد عاشق گفتار خویش

خار دیوارم، و بال دامن گل نیستم
رزق من نظاره خشکی است از گلزار خویش

با دل آلوده بی شرمی است اظهار صلاح
می کشم بیش ازگنه خجلت ز استغفار خویش

نیست صائب قدردانی در بساط روزگار
ازصدف بیرون چه آرم گوهر شهوار خویش؟
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۹۱۵

نیست رزقم تیر تخشی چون کمان ازتیر خویش
قسمتم خمیازه خشکی است از نخجیر خویش

گرچه صید لاغر من لایق فتراک نیست
می توان کردن به سوزن امتحان شمشیر خویش

تا توان چون خضر شد معمار دیوار یتیم
ازمروت نیست کردن سعی درتعمیر خویش

جاهل از کفران کند زرق حلال خود حرام
طفل از پستان گزیدن می کند خون شیر خویش

یک قلم گردید پای آهوان خلخال دار
بس که پاشیدم به صحرا دانه زنجیر خویش

چون گهر بر من کسی را دل درین دریا نسوخت
کردم از گرد یتیمی عاقبت تعمیر خویش

زنگ بست از مهر خاموشی مراتیغ زبان
چند در زیر سپر پنهان کنم شمشیر خویش؟

آن ستمگر را پشیمان از دل آزادی نکرد
زیر بار منتم از آه بی تأثیر خویش

نیست در ظاهر مراصائب اگر نقدی به دست
زیر بار منتم ازآه بی تأثیر خویش
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۹۱۶

جوهر ذاتی نمی خواهد ز کس اکسیر خویش
گوهر از گرد یتیمی می کند تعمیر خویش

کاسه فغفور رابر فرق خاقان بشکند
هرکه را باشد ولی نعمت ز چشم سیر خویش

پیچ و تاب بیقراری رشته جان من است
می برم چون آب هرجامی روم زنجیر خویش

آهوان ناز سگ لیلی به مجنون می کنند
عشق در هر جا که باشد می کند تأثیر خویش

زخم من از گردخجلت رخنه دیوار شد
اینقدر غافل نباشد بود از نخجیر خویش

می برد رنگ از رخ یاقوت خون گرم ما
رحم کن ای سنگدل برجوهر شمشیر خویش

در رکاب سیل نتوانی شدن واصل به بحر
تا نشویی دست رغبت صائب از تعمیر خویش
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۹۱۷

کوته اندیشی که نفرستد به عقبی مال خویش
چشم امیدش بود پیوسته در دنبال خویش

چون مگس در دامگاه عنکبوتان، کرده ام
دست و پا گم ازهجوم رشته آمال خویش

خواب راحت می کنم در سایه بال هما
تا ز استغنا کشیدم سربه زیربال خویش

می شود بر دیده خونبار من عالم سیاه
هرگه اندازم نظر برنامه اعمال خویش

جوی خون از دیده آیینه می گردد روان
پرده بردارم اگر از صورت احوال خویش

نیست اظهار جوانی، خجلت بی حاصلی است
این که می دارم نهان ازهمنشینان سال خویش

داغ می بخشد ثمر گفتار هرجا درد نیست
پیش بیدردان مکن اظهار صائب حال خویش
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
صفحه  صفحه 488 از 718:  « پیشین  1  ...  487  488  489  ...  717  718  پسین » 
شعر و ادبیات

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA