انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 545 از 718:  « پیشین  1  ...  544  545  546  ...  717  718  پسین »

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۵۱۰

نیم نومید از عقبی گر از دنیا گره خوردم
در آنجا باز خواهم شد اگر اینجا گره خوردم

نشد کوته ز دامان اجابت دست امیدم
چو تار اشک چندانی که سر تا پا گره خوردم

ز فیض راستی از جیب منزل سر برآوردم
چو راه از نقش پا هر چند چندین جا گره خوردم

نشد چشم پریشان گرد من سیر از هوا جویی
مکرر گر چه زین دریا حباب آسا گره خوردم

مشو در منزل مقصود از سر گشتگی ایمن
که چون گرداب من در عین این دریا گره خوردم

نصیب شانه زان سنبلشان چندین گشایش شد
زدام زلف جای دانه من تنها گره خوردم

شدم مشهور عالم گر چه از عزلت گزینی ها
به بال و پر ز کوه قاف چون عنقا گره خوردم

ز من حرف طلب نتوان شنیدن با تهیدستی
که از تبخال غیرت بر لب گویا گره خوردم

بحمدالله سر از فرمان ذکر حق نپیچیدم
چو تار سبحه از دوران اگر صد جا گره خوردم

ز سیر و دور گردون موبمو آگه شدم صائب
درین پرگار تا چون نقطه سودا گره خوردم

بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۵۱۱

برآن می داردم همت که از افغان دهن بندم
ز سنگ سرمه سدی پیش یأجوج سخن بندم

گرفتم نیست در پیراهن من چاک رسوایی
ز مشت خون خود چون گرگ تهمت را دهن بندم

ز جوی شیر روشن ساخت راه قصر شیرین را
کمر چون تیشه می خواهم به خون کوهکن بندم

به نامم خاتم شه در غریبی خانه می سازد
چرا دل چون عقیق از ساده لوحی بر یمن بندم

ز چشم زخم کثرت دور با خود خلوتی دارم
که در بر روی ماه مصر و بوی پیرهن بندم

به این افسره طبعان صحبت من در نمی گیرد
اگر چون شمع آتش بر زبان خویشتن بندم

نه آسان است مروارید را یاقوت گرداندن
چه خونها می خورم تا رنگ بر روی سخن بندم

از بس ترسیده چشم صائب از قرب گرانجانان
نسیم مصر اگر آید در بیت الحزن بندم

بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره۵۵۱۲

دل صد پاره خود را به زلف یار می بندم
من این اوراق را شیرازه از زنار می بندم

به چشم خیره رسوا نگاهان برنمی آیم
به افسون گر چه چشم رخنه دیوار می بندم

دم سرد خریداران اگر این چاشنی دارد
شوم گر آب گوهر یخ درین بازار می بندم

زبان در کام چون پیکانم از خشکی نمی گردد
لب خشک از تکلم چون لب سوفار می بندم

ز چشمم روی می تابد ز حرفم گوش می گیرد
نگه در چشم می دزدم لب از گفتار می بندم

ز تسخیر مزاح سرکش او عاجزم ور نه
به تردستی شعله را با خار می بندم

کمر در خون من صد عندلیب مست می بندد
گل داغی اگر بر گوشه دستار می بندم

فرستم نامه چون صائب به آن سنگین دل کافر
به بال نامه بر با رشته زنار می بندم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره۵۵۱۳

به پیغام زبانی از دهان یار خرسندم
به حرف و صوت از آن لبهای شکر بارخرسندم

کیم من تا خیال بوسه گرد خاطرم گردد
به شکر خنده ای زان مشرق گفتار خرسندم

به شکر خنده گر شیرین نمی سازی دهانم را
به حرف تلخ از آن لبهای شکر بار خرسندم

ز گل رنگین نمی سازی اگر جیب و کنارم را
زبی برگی به برگ سبز از آن گلزار خرسندم

تو در آیینه از نظاره خود کام دل بستان
که از دیدار، من با وعده دیدار خرسندم

ندارد حاصلی جز سنگ طفلان نخل بارآور
از آن چون سروزین بستان به برگ از بار خرسندم

نباشد دولتی بالاتر از امنیت خاطر
به خواب امن، من از دولت بیدار خرسندم

گرانی می کند ناز طبیبان بر دل زارم
به درد بی دوای خود در من بیمار خرسندم

ندارد دانه در دنبال چشم برق چون خرمن
چو موران من به رزق اندک از بسیار خرسندم

نگردد چون سیه عالم به چشمم از تهی مغزی
که من چون خامه با گفتار از کردار خرسندم

ز انصاف خریداران سنگین دل خبر دارم
به زندان صدف چون گوهر شهوار خرسندم

بزرگان می کنند از تلخرویی سرمه در کارم
اگر چه با جواب خشک ازین کهسار خرسندم

نریزم چون صدف در پیش دریا آبروی خود
به اندک ریزشی از ابر گوهر بار خرسندم

به درد و داغ صلح از لاله رویان کرده ام صائب
به پیچ و تاب از گنج گهر چون مار خرسندم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۵۱۴

نمی خوردم غم دنیا اگر دیندار می بودم
مآل خویش می دیدم اگر بیدار می بودم

گرفتم پرده از کار جهان، بی پرده گردیدم
چنین رسوا نمی گشتم اگر ستار می بودم

به روی نقطه دل باز می گردید اگر چشمم
به گرد خویشتن در طوف چون پرگار می بودم

زناهمواری خود می کشم از آسمان سختی
نمی خوردم ز سوهان زخم اگر هموار می بودم

تلاش عزت دنیا مرا افکند در خواری
عزیز هر دو عالم می شدم گر خوار می بودم

درین مدت که زیر سایه گردون بسر بردم
نهالی می شدم گر در ته دیوار می بودم

نمی شد کار من هرگز چنین نامنتظم صائب
اگر در نظم عالم اندکی در کار می بودم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۵۱۵

زبان تا بود گویا، تیغ می بارید بر فرقم
جهان دارالامان شد تا زبان در کام دزدیدم

مکش سر از ملامت گر سرافرازی طمع داری
که من چون شعله آتش ز زخم خار بالیدم

ازین سنگین دلان صائب چرا چون تیرنگریزم
که پر خون شد دهانم از همان دستی که بوسیدم

به خون آغشته نعمتهای الوان جهان دیدم
زبان خویش چون خورشید بر دیوار مالیدم

مرا بیزار کرد از اهل دولت، دیدن در بان
به یک دیدن زصد نادیدنی آزاد گردیدم

به من هر چون خضر دادند عمر جاودان، اما
گره شد رشته عمرم ز بس برخویش پیچیدم

نشد روز قیامت هیچ کاری دستگیر من
بجز دستی که بر یکدیگر از افسوس مالیدم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۵۱۶

ندیدم روز خوش تا چون قلم روی سخن دیدم
به زیر تیغ رفتم تا زبند آزاد گردیدم

زپیچ و تاب جوهردار گردید استخوان من
زبس برخویشتن در تنگنای فکر پیچیدم

بغیر از گریه تلخ ندامت چیست در دستم
چو گل زین دفتر رنگین که من بر یکدگر چیدم

منه انگشت بر حرفم اگر درد سخن داری
که بر هر نقطه من صد بار چون پرگار گردیدم

ز خون شکوه ام چون لاله دامانی نشد رنگین
کشیدم کاسه های خون و بر لب خاک مالیدم

سرآمد گر چه در انصاف دادن روزگار من
مسلمان نیستم از هیچ کس انصاف اگر دیدم

ندیدم روی دل از هیچکس غیر از سخن صائب
به لوح آفرینش چون قلم چندان که گردیدم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۵۱۷

ز دست خشک مرجان ناامید از بحر گردیدم
ز روی تلخ دریا دامن از وصل گهر چیدم

میزان نظر سنگین تر آمد پله خوابم
چو خواب امن را با دولت بیدار سنجیدم

به آسانی نشد باز این گره چون خامه از کارم
به زیر تیغ رفتم تا ز بند آزاد گردیدم

ز چوب دار، نخل میوه دارم گشت عریانتر
ز بس از سردی بی حاصلان بر خویش لرزیدم

ز چشم باز دایم در ره سیل خطر بودم
فتادم در حصار عافیت تا چشم پوشیدم

زمین تاج سر من بود تا سر در هوا بودم
فرو رفتم به خود افلاک را در زیر پا دیدم

نشد بر خاکساریهای من چون آب رحم آرد
به پای سرو این گلزار چندانی که غلطیدم

ز گوش بسته سنگین دلان تیرم به سنگ آمد
درین محفل ز بی برگی چونی چندان که نالیدم

به عهد من زمین نایاب چون اکسیر شد صائب
ز بس خون خوردم و بر لب ز غیرت خاک مالیدم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۵۱۸

بر آن پای حنایی روی زرد خویش مالیدم
ازین گلشن که چیده است این گل رعنا که من چیدم

منم بی پرده می بینم ترا، یارب چه بخت است این
که می مردم ز شادی گرترا در خواب می دیدم

من انداز سر من کرد دست از آستین بیرون
درین بستانسرا چون گل به روی هر که خندیدم

غذای روح شد در دل شکستم هر تمنایی
لباس عافیت گردید چشم از هر چه پوشیدم

ندیدم محرمی چون کوهکن تا درد دل گویم
به شیرین کاری صنعت ز سنگ آدم تراشیدم

همان خجلت ز طبع سازگار خویشتن دارم
به مژگان گر چه خار از رهگذار دشمنان چیدم

که بر من می تواند پیشدستی بر خطا کردن
نماند از من نشان پا درین ره بسکه لغزیدم

نشد یک بار آن سرو روان در زیر پا بیند
به زیر پای او چون آب چندانی که غلطیدم

که از آزاد مردان دارد اقبال چنین صائب
که در ساعت ربودند از کفم بر هر چه لرزیدم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۵۱۹

پس از عمری ز چشمت یک نگاه آشنا دیدم
بحمدالله نمردم تا ترا بر مدعا دیدم

به خواب ناز هم آیینه را از دست نگذاری
اگر گویم که از نادیدن رویت چها دیدیم

دو عالم طاق نسیان شد مرا در دیده بینش
از آن روزی که من طاق دو ابروی ترا دیدم

نگه در دیده خورشید تابان آب می سازد
گل رویی که من در پرده شرم و حیا دیدم

تلاش صحبت خار ملامت بود منظورم
اگر در شاهراه عشق گاهی پیش پا دیدم

یکی گردید وصل و هجر و قرب و بعد در چشمم
ز بس از ابتدای کارها در انتها دیدم

زهی دولت اگر صائب به گرد خاطرش گردد

ستمهایی که من زان دشمن مهر و وفا دیدم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
صفحه  صفحه 545 از 718:  « پیشین  1  ...  544  545  546  ...  717  718  پسین » 
شعر و ادبیات

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA