انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 581 از 718:  « پیشین  1  ...  580  581  582  ...  717  718  پسین »

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۸۸۰

ما همچو خار سلسله جنبان آتشیم
سنگ فسان تیزی مژگان آتشیم

تا تازه ایم نبض بهاریم همچو خار
چون خشک می شویم رگ جان آتشیم

از درد و داغ عشق نداریم شکوه ای
ما چون شرار طفل دبستان آتشیم

تا غنچه ایم پرده رازیم عشق را
چون باز می شویم گلستان آتشیم

بال پری ز غیرت ما می تپد به خاک
پروانه وار چتر سلیمان آتشیم

افسرده خاطریم چو پروانه روزها
شبها چو شمع دست و گریبان آتشیم

از اشک گرم آب حیاتیم خاک را
از آه سرد سنبل و ریحان آتشیم

خاشاک ما به عشق جهانسوز بار نیست
از پیچ و تاب، زلف پریشان آتشیم

از روی گرم ماست دل لاله سنگداغ
هر چند فرد باطل دیوان آتشیم

از ما اثر مجوی که چون دانه سپند
خرمن به باد داده جولان آتشیم

چون گل ز دامن تر ما آب می چکد
عمری است گر چه در ته دامان آتشیم

حیف است حیف سوخته گردد کباب ما
کز اشک لاله گون نمک خوان آتشیم

ما را چو داغ لاله امید نجات نیست
پای به خواب رفته دامان آتشیم

زین خاکدان به عالم بالاست چشم ما
چون دود، گردباد بیابان آتشیم

از درد و داغ عشق بود آب و تاب ما
ما همچو شمع زنده به احسان آتشیم

در دست ماست نبض دل داغدار عشق
چون رشته های شمع رگ جان آتشیم

پروانه ها ز ما به حیات ابد رسند
چون شمع، خضر چشمه حیوان آتشیم

کی سوختن بر آتش ما آب می زند؟
صائب چنین که تشنه طوفان آتشیم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۸۸۱

تا کی به ذوق نشأه می دردسر کشیم؟
تلخی ز بحر چند برای گهر کشیم؟

تیر ترا ز سینه کشیدن نه کار ماست
آهی مگر به قوت عجز از جگر کشیم

قانع ز گل نه ایم به بویی چو عندلیب
ما سرو را چو فاخته در زیر پر کشیم

زان پیش کافتاب حوادث شود بلند
خود را ز خم به سایه کوه و کمر کشیم

کو بخت تا لباس گل آلود جسم را
در چشمه سار تیغ به آب گهر کشیم

خون مرده است در تن ما از فسردگی
منت چه لازم است که از نیشتر کشیم؟

از اشک شمع، دامن فانوس تر شود
در محفلی که رشته ز عقد گهر کشیم

تنگ است جا بر آن سگ کو از وجود ما
صائب بیا که رخت به جای دگر کشیم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۸۸۲

ما زهر را به جبهه بگشاده چون کشیم؟
خمیازه را به چاشنی باده چون کشیم؟

از کوه قاف بال پریزاد عاجزست
بار جهان به خاطر آزاده چون کشیم؟

در فکر آسمان و زمینیم روز و شب
با این غبار ودود، نفس ساده چون کشیم؟

ما خون ز دست یار به صد ناز خورده ایم
از دست دیگران قدح باده چون کشیم؟

دریا و موج تشنه آمیزش همند
از عشق دامن دل آزاده چون کشیم؟

طوفان به بادبان ننهفته است هیچ کس
بر روی شید، پرده سجاده چون کشیم؟

ما ره به خط بی قلم یار برده ایم
منت ز حرفهای قلم زاده چون کشیم؟

فرمان قتل نیست چو پروانه مراد
ما ناز نوخطان ز رخ ساده چون کشیم؟

صائب بهشت جای خس و خار خشک نیست
زهاد را به انجمن باده چون کشیم؟
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره۵۸۸۳

ما درد را به ذوق می ناب می کشیم
از آه سرد منت مهتاب می کشیم

از حیف و میل پله میزان ما تهی است
از سنگ، ناز گوهر سیراب می کشیم

پاکی است شرط صحبت پاکیزه گوهران
پیش از پیاله دست و دهن آب می کشیم!

بر خاک تشنه جرعه فشانی عبادت است
ما باده را به گوشه محراب می کشیم

از آب زندگی نکشد هیچ تشنه لب
نازی که ما ز خنجر سیراب می کشیم

داریم با کجی طمع راستی ز خلق
گوهر برون ز بحر به قلاب می کشیم

نتوان به خار و خس ره سیلاب را گرفت
دست ازعنان این دل بیتاب می کشیم

ترسانده است دولت بیدار چشم ما
از بخت خفته ناز شکر خواب می کشیم

از رفتن حیات که بودیم دلگران
امروز ناز آمدن آب می کشیم

ما خواب را به دیده خود تلخ کرده ایم
شیر و شکر ز ساغر مهتاب می کشیم

صائب به زور گریه بی اختیار، ما
در گوش بحر حلقه گرداب می کشیم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۸۸۴

ما تلخی جهان به رخ تازه می کشیم
این زهر را زیاده ز اندازه می کشیم

محتاج اشک ما نبود آب و رنگ حسن
از سادگی به چهره گل غازه می کشیم

آشفتگی است لازم جمعیت حواس
بیجا ز چرخ منت شیرازه می کشیم

افسرده است مستی ما چون خمار ما
ما جام را به تلخی خمیازه می کشیم

از گل هزار حلقه رنگین درین چمن
در گوش عندلیب ز آوازه می کشیم

می سوزد از شفق نفس خونچکان ما
تا همچو صبح یک نفس تازه می کشیم

بیشی کمی است شوق چو افتاد بی شمار
دریا کشیم و باده به اندازه می کشیم

چون بلبل دراز نفس منت بهار
صائب درین چمن پی آوازه می کشیم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۸۸۵

با شوخ دیدگان هوس آشنا نیم
چون عقده حباب اسیر هوا نیم

دنبال بیقراری دل سر نهاده ام
چون کاروان ریگ پی رهنما نیم

دارم عقیق صبر به زیر زبان خویش
مانند خضر تشنه آب بقا نیم

دیوانه ام ولیک بغیر از دو زلف یار
دیگر به هیچ سلسله ای آشنا نیم

اصلاح هیچ شمع پریشان نمی کنم
ایمن ز تیغ بازی صبح جزا نیم

دارم چو غنچه دست تصرف در آستین
در بوستان گسسته عنان چون صبا نیم

در آفتابروی قناعت نشسته ام
در جستجوی سایه بال هما نیم

بیطاقتی همان در فریاد می زند
هر چند همچو بوی گل از گل جدا نیم

هر چند آبروی حیاتم به باد رفت
شرمنده غباری ازین آسیا نیم

بیرون ز تنگنای سپهرست سیر من
چون پست فطرتان به زمین آشنا نیم

نقش (امل) ز لوح دل خویش شسته ام
در ششدر تعلق چون بوریا نیم

آب حیات را به خضر باز می دهم
حمال بار منت اهل سخا نیم

با مردم سبک نکنم دست در میان
بی لنگر و سبکسر چون کهربا نیم

صائب حساب زندگی خود نمی کنم
از عمر آن نفس که با یاد خدا نیم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۸۸۶

آیینه خانه ایم و دم از نور می زنیم
شمشیر برق بر جگر مور می زنیم

بر روی تخت دار، مربع نشسته ایم
می از شرابخانه منصور می زنیم

تا کی زند ز رخنه دل جوش، آرزو؟
مشت گلی به خانه زنبور می زنیم

هر جا کمان موی شکافی به زه کنیم
مژگان مور در شب دیجور می زنیم

آزرده می کنیم دلش را ز حرف سخت
از جهل، سنگ بر شجر طور می زنیم

اینجا کلیم رخصت پروانگی نیافت
بال و پری عبث به هم از دور می زنیم

این ناله های شعله فشان صائب از جگر
از شوق عندلیب نشابور می زنیم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۸۸۷

چون صبح خنده با جگر چاک می زنیم
در موج خیز خون نفس پاک می زنیم

هر جا که موج حادثه ابرو بلند کرد
ما چون حباب پیرهنی چاک می زنیم

همت به هیچ مرتبه راضی نمی شود
در دام، فال حلقه فتراک می زنیم

در سردسیر خاک که یک روی گرم نیست
جوشی به زور شعله ادراک می زنیم

چون کاروان ریگ به منزل نمی رسیم
چندان که قطره بر ورق خاک می زنیم

ناخن حریف آبله دل نمی شود
بر قلب شیشه خانه افلاک می زنیم

صائب کدام غبن به این می رسد که ما
داریم می به ساغر و تریاک می زنیم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۸۸۸

خیزید تا ز عالم صورت سفر کنیم
تا روشن است راه خرابات سر کنیم

هر چند نیست قافله در کار شوق را
هویی کشیم و همسفران را خبر کنیم

تا نقش پای گرمروان پیش راه ما
دارد چراغ، این ره تاریک سر کنیم

چون مور در هوای شکر پر برآوریم
بر هم زنیم بال و ز گردون گذر کنیم

شبرنگ روزگار اگر توسنی کند
رامش به تازیانه آه سحر کنیم

بیرون زنیم خیمه ز دارالغرور مصر
چون بوی پیرهن سوی کنعان سفر کنیم

از دودمان شعله بگیریم همتی
پرواز تا به اوج فنا چون شرر کنیم

هر چند رهروان سخن و راه گفته اند
ما راه طی کنیم و سخن مختصر کنیم

کسوت ز آفتاب بگیریم چون مسیح
از خرقه کبود فلک سر بدر کنیم

باد مراد زود نفس گیر می شود
دامن گره به دامن موج خطر کنیم

یا همچو موج بر لب ساحل شویم محو
یا چون حباب سر ز دل بحر بر کنیم

تا می توان به عالم معنی سفر نمود
صائب چرا به عالم صورت سفر کنیم؟
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۸۸۹

در شهر اگر ملول نگردیم چون کنیم؟
دامان دشت نیست که مشق جنون کنیم

ما کاسه سرنگون و فلک کاسه سرنگون
در خانمان خرابی هم سعی چون کنیم؟

چون رود نیل کوچه دهد چرخ آبگون
از آه سرد چون ید بیضا برون کنیم

ما مرد قطع کردن این راه نیستیم
خاری به خون خویش مگر لاله گون کنیم

صائب جدال شیوه ما نیست در مصاف
ما خصم را به چرب زبانی زبون کنیم






غزل شماره ۵۸۹۰

آن همت از کجاست که منزل یکی کنیم
با آن یگانه دو جهان دل یکی کنیم

انگوروار آب شویم از هوای می
چندین هزار عقده مشکل یکی کنیم

مجنون صفت میانه لیلی و ما ز عشق
نقش دویی نمانده که محمل یکی کنیم

ما را به نور شمع ز فانوس سنگدل
یک پرده مانده است که محفل یکی کنیم

شاید رسد به دست کریمی ز راه عجز
دامان خود به دامن سایل یکی کنیم

دیوانه ای دگر نتواند ز بند جست
گر پیچ و تاب خود به سلاسل یکی کنیم

داریم امید آن که چو مردان درین بساط
با قتل، رقص خویش چو بسمل یکی کنیم

چون با جنون عشق بسنجیم عقل را؟
صائب چگونه ما حق وباطل یکی کنیم؟
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
صفحه  صفحه 581 از 718:  « پیشین  1  ...  580  581  582  ...  717  718  پسین » 
شعر و ادبیات

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA