ارسالها: 12930
#831
Posted: 14 Jun 2015 20:53
دختر جوان نقشه زورگیری از ۲ پسر پولدار را طراحی کرد
دختر جوان که نقشه زورگیری از 2 پسر پولدار را طراحی کرده بود، در بازجوییهای پلسی به اعمال مجرمانه خود اعتراف کرد.
به گزارش جام جم آنلاین به نقل از پلیس آگاهی تهران بزرگ، 10 اردیبهشت 1394 فردی با مراجعه به کلانتری 147 گلبرگ به مأمورن اعلام کرد که بهمراه یکی از دوستانش و همچنین دو خانم جوان در داخل منزل حضور داشته که چند جوان با چاقو و قمه وارد خانه شده و با تهدید اقدام به بستن دست و پا و نهایتا سرقت وجوه نقد، چک های بانکی و گوشی های تلفن همراه هر چهار نفر آنها به ارزش تقریبی 40 میلیون تومان کرده اند.
پرونده در پایگاه چهارم پلیس آگاهی تهران بزرگ
با تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع «سرقت به عنف از منزل» و به دستور شعبه چهاردهم دادیاری دادسرای ناحیه 4 تهران ، پرونده جهت رسیدگی در اختیار پایگاه چهارم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.
اظهارات مالباخته
شاکی اصلی پرونده (امیر) بهمراه یکی از دوستانش بنام «بهروز» در پایگاه چهارم پلیس آگاهی حاضر و به کارآگاهان گفت: چندی پیش با دختر جوانی بنام «پروین»، در منطقه تهرانپارس آشنا شدم و طی چند ملاقاتی که با او داشتم، یکی از دوستانم بنام «بهروز» نیز حضور داشت تا اینکه «پروین» پیشنهاد داد تا یکی از دوستانش بنام «مریم» را با بهروز آشنا کند؛ زمانیکه موضوع پیشنهاد «پروین» را با «بهروز» در میان گذاشتم او نیز قبول کرد تا اینکه قرار شد تا این دو نفر (بهروز و مریم) همدیگر را ملاقات کنند؛ به بهانه ملاقات، پروین پیشنهاد داد تا ملاقات «بهروز» و «مریم» در خانه من انجام شود و من نیز با این پیشنهاد موافقت کردم.
وی افزود: قرار شد، «پروین» به همراه مریم به خانه من بیاید و من نیز برای آنروز از بهروز دعوت کردم تا به خانه من بیاید؛ هنوز دقایقی از حضور ما چهار نفر در داخل خانه نگذشته بود که ناگهان سه جوان قوی هیکل، با تهدید چاقو و قمه وارد خانه شده و بلافاصله اقدام به بستن دست و پای من و «بهروز» کردند؛ آنها پس از سرقت تمامی وجوه نقد داخل خانه و همچنین پول های همراه من و «بهروز»، با تهدید چاقو ما را مجبور کردند تا رمز عابربانک های خود را نیز در اختیار آنها بگذریم و سپس از خانه خارج شدند.
«امیر» و «بهروز» در پاسخ به سؤال کارآگاهان که آیا به فرد یا افرادی مظون می باشند نیز گفتند:«به کسی مظنون نیستیم اما پس از سرقت، زمانیکه از «پروین» و «مریم» خواستیم تا آنها نیز به همراه ما به کلانتری آمده و ماجرای سرقت را با پلیس در میان بگذارند، آنها با طرح این بهانه که در صورت طرح شکایت آنها، خانواده هایشان از موضوع مطلع خواهند شد، عنوان کردند که قصد طرح شکایت و پیگیری موضوع را ندارند و حتی به ما نیز پیشنهاد کردند که پیگیر شکایت نشویم».
پیشنهاد سرقت را من طرح کردم
در ادامه رسیدگی به پرونده، «پروین» و «مریم» به صورت جداگانه مورد تحقیقات قرار گرفته و آنها نیز در اظهاراتی مشابه، اظهارات «امیر» و «بهروز» را تأیید کرده اما کماکان اصرار بر این موضوع داشتند که با وجود سرقت گوشی های تلفن همراهشان و به علت مسائل خانوادگی حاضر به طرح شکایت نیستند.
با توجه به مشکوک شدن کارآگاهان به رفتار پروین، تحقیقات پلیسی نامحسوس در خصوص وی در دستور کار کارآگاهان قرار گرفت و مشخص شد که «پروین» با جوانی بنام «عرفان» در ارتباط است.
در ادامه تحقیقات، اینبار تحقیقات تخصصی از پروین در دستور کار قرار گرفت و نهایتا وی به طرح پیشنهاد سرقت به «عرفان» اعتراف کرد؛ «پروین» در اعترافات خود گفت: یک روز که با «عرفان» بیرون رفته بودم، به او عنوان کردم که با جوانی (امیر) آشنا شدم که دارای وضعیت مالی خوبی است و همانجا پیشنهاد سرقت را مطرح کردم؛ عرفان نیز موضوع را با دو نفر دو از دوستانش مطرح و نهایتا قرار شد تا به بهانه پیشنهاد آشنایی یکی از دوستانم با بهروز که او را چندین بار بهمراه امیر دیده بودم، قرار ملاقات آنها را در خانه امیر بگذارم. همانطور که انتظار داشتیم، آنها با پیشنهاد من در خصوص ملاقات در داخل خانه موافقت کردند و من نیز موضوع را با عرفان در میان گذاشتم. روز سرقت، در حالیکه عرفان بهمراه دو نفر از دوستانش بنام های امیر و سروش در نزدیکی خانه امیر حضور داشتند ، من و مریم وارد خانه امیر شدیم هنوز دقایقی از حضور ما در داخل خانه نگذشته بود که از طریق زدن آیفون اقدام به باز کردن درب خانه کردم و پس از لحظاتی عرفان بهمراه دوستانش وارد خانه شدند».
با توجه به اعتراف صریح متهمه (پروین) به طرح پیشنهاد سرقت و اطلاع دوستش (مریم) از موضوع سرقت، کارآگاهان اقدام به دستگیری «مریم» به عنوان دیگر متهم پرونده کردند؛ «مریم» نیز پس از اطلاع از اعترافات «پروین»، صراحتا به همدستی با «پروین» و دیگر اعضای گروه سارقین اعتراف کرد.
دستگیری دیگر اعضای گروه سارقان
با توجه به شناسایی «عرفان . م» (26 ساله) به عنوان یکی از متهمین اصلی پرونده، محل سکونت وی در منطقه تهرانپارس شناسایی و دستگیر و به پایگاه چهارم آگاهی منتقل شد.
«عرفان» که چاره ای جز اعتراف نداشت، صراحتا به مشارکت در سرقت اعتراف و دو نفر از مجرمین سابقه دار منطقه تهرانپارس بنام های «امیر . ت» (25 ساله) و «سروش . ج» (27 ساله) را به عنوان دیگر همدستان خود معرفی کرد. بررسی سوابق «امیر» و «سروش» نشان داد که این دو نفر از مجرمان سابقه دار هستند که بارها به اتهام ارتکاب جرایم مختلف بویژه زورگیری، برهم زدن نظم عمومی، مواد مخدر، سرقت و... دستگیر و روانه زندان شده اند.
با شناسایی مخفیگاه این دو متهم، نهایتا «امیر» و «سروش» نیز دستگیر، صراحتا به مشارکت در سرقت به عنف منزل شاکی پرونده اعتراف و در بازرسی از مخفیگاه هایشان نیز عابربانک های سرقتی و همچنین مقادیری از مبالغ سرقت کشف شد.
رئیس پایگاه چهارم پلیس آگاهی تهران بزرگ با اعلام این خبر، افزود: در برخی از پرونده های در حال رسیدگی در پلیس آگاهی شاهد آن هستیم که اقدام و تکرار برخی رفتارهای پرخطر از سوی شکات و آسیب دیدگان ، زمینه ارتکاب جرایم را از سوی متهمین فراهم می نماید که در این پرونده نیز شاهد بروز همین رفتارهای پرخطر از سوی شکات پرونده هستیم.
سرهنگ کارآگاه سعدالله گزافی گفت: با توجه به اعتراف صریح هر 5 متهم پرونده و تکمیل تحقیقات پلیسی ، قرار قانونی از سوی مقام محترم قضایی صادر و متهمین روانه زندان شدند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#832
Posted: 14 Jun 2015 20:57
نقشه شوم برای کودک اصفهانی که رابطه نامشروع مادرش را دیده بود!
به گزارش پارسینه، مردی که برای سرپوش گذاشتن بر رابطه پنهانیاش با یک زن، نقشه قتل پسر چهار ساله او را طراحی کرده و در اجرای آن ناکام مانده بود, همراه مادر کودک از سوی کارآگاهان جنایی اداره آگاهی شهرستان نجفآباد اصفهان دستگیر شد!
مرد جوان گمان میبرد کودکی را که در چاهی به عمق ۴۵ متری انداخته، مرده است اما او به طرز معجزهآسایی زنده مانده بود و به کمک آتشنشانها از درون چاه بیرون آورده شد.
مطوری مسوول روابط عمومی سازمان آتشنشانی شهرستان نجفآباد در استان اصفهان در ارتباط با نجات معجزهآسای پسری چهار ساله از عمق یک چاه ۴۵ متری، روز گذشته به خبرنگار ما گفت: ساعت ۱۰ و ۳۰ دقیقه در پی تماس پلیس با سامانه ۱۲۵ آتشنشانی شهرستان نجفآباد مبنی بر سقوط یک پسر خردسال در چاه باغی در کمربندی این شهر، آتشنشانها در قالب چند گروه عملیاتی عازم محل شدند.
نجات کودک از چاه
مطوری افزود: آتشنشانها در بررسی از محل متوجه صدای نالههایی از درون چاه شدند و اطمینان یافتند کسی درون چاه افتاده است بنابراین عملیات نجات را آغاز کردند. پس از یک ساعت عملیات نفسگیر، ماموران آتشنشانی پسر چهار سالهای را که زخمی کف چاه افتاده بود نجات دادند و توسط امدادگران اورژانس به بیمارستان منتقل کردند. در ادامه، تحقیقات پلیس از این کودک برای شناسایی خانواده او آغاز شد.
کودک نجاتیافته همان پسر گمشده بود
در این ارتباط سرهنگ پرتوی، فرمانده انتظامی شهرستان نجفآباد نیز به خبرنگار ما گفت: با توجه به اینکه زنی با ارائه شکایتی بیان کرده بود پسر چهار سالهاش به نام مهدی به قصد بازی از خانه بیرون رفته و دیگر بازنگشته است، ماموران پلیس متوجه شدند کودک نجات داده شده از درون چاه، مهدی همان پسر گمشده است.
عامل حادثه یک آشنا بود
پرتوی افزود: با انتقال این کودک به بیمارستان، او تحت درمان قرار گرفت و در تحقیق از او معلوم شد مردی که او را عموحسین صدا میزده و به خانهشان در رفت و آمد بوده، وی را درون چاه انداخته است.
با توجه به اظهارات کودک، کارآگاهان جنایی اطمینان یافتند آن مرد قصد جان کودک را داشته و به یقین مادر کودک ـ زن شاکی ـ از این ماجرا باخبر بوده است.
بنابراین با هماهنگی قضایی مادر کودک به پلیس آگاهی نجفآباد احضار و در بازجویی، اظهارات متناقضی را بیان کرد تا سرانجام اقدام هولناک خود و همدستش را فاش کرد.
دستگیری مادر
فرمانده انتظامی شهرستان نجفآباد یادآور شد: در تحقیق از این زن معلوم شد او چند ازدواج ناموفق داشته است و از چند ماه پیش با مردی به نام حسین که متاهل بوده و خانوادهاش در نزدیکی خانه زن جوان زندگی میکردند آشنا شده و با او رابطه پنهانی برقرار کرده است.
در ادامه تحقیق ماموران دریافتند مادر کودک و حسین وقتی متوجه شدند مهدی چهار ساله متوجه رابطه پنهانی آنها شده است، نقشه قتل او را طراحی کردهاند.
وی افزود: در پی اعتراف مادر کودک مبنی بر اینکه عامل حادثه حسین بوده است، این مرد تحت تعقیب پلیس قرار گرفت و جستجو برای دستگیری وی را آغاز کردند تا اینکه روز بعد مخفیگاه متهم فراری شناسایی و او نیز دستگیر شد. متهم با انتقال به پلیس آگاهی در مواجهه حضوری با زن بازداشت شده ـ مادر کودک ـ قرار گرفت و به جرم خود اعتراف کرد.
اعتراف مرد جوان به توطئه مرگبار
متهم به پلیس گفت: شب حادثه وقتی به خانه مادر کودک چهارساله رفته بودم، با نقشه از پیش تعیین شده کودک را به بهانهای سوار خودرویم کردم و به باغی در کمربندی شهر رفتیم. با قساوت او را کنار چاه بردم. پسر کوچولو گریه میکرد و میخواست رهایش کنم، اما او را به درون چاه انداختم و دیگر صدایی نشنیدم.
در ادامه بازجویی از متهم مشخص شد، عامل حادثه با اطمینان از اینکه کودک را کشته است، به خانه زن مورد علاقهاش بازگشته و موضوع را به وی اطلاع میدهد.
رابطه غیراخلاقی حادثهساز شد
در پی دستگیری زن و مرد متهم، سرهنگ حسینزاده، رییس پلیس آگاهی استان اصفهان نیز دراینباره به خبرنگار ما گفت: متاسفانه در این پرونده شاهد بودیم که مادر کودک در پی رابطهای غیراخلاقی با مردی متاهل چنین حادثهای هولناک را رقم زده بود، اما کودک بیگناه که پس از پنج روز در چاه محبوس شده بود به طرز معجزهآسایی زنده ماند.
حسینزاده افزود: اکنون صحنه حادثه از سوی متهمان بازسازی شده و مادر کودک و مردی که کودک را ربوده و به جان او سوءقصد کرده بود، با هماهنگی قضایی روانه زندان شدند. تحقیقات تکمیلی از آنها ادامه دارد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#833
Posted: 14 Jun 2015 21:01
محاکمه زن خونسرد به اتهام قتل پسرخاله / متهم در دادگاه: مستحق مرگ بود
زن جوان که پسرخالهاش را طی قرار صوری به بیابانهای کهریزک کشاند و با شلیک گلوله کشت، دیروز پای میز محاکمه ایستاد و گفت: «پسرخالهام مستحق مرگ بود.» فاطمه 20 ساله تابستان 93 وقتی که 19 سال داشت پسرخاله 33 سالهاش به نام بهروز را طبق نقشه از پیش طراحیشده به بیابانهای کهریزک کشاند و او را با اسلحهای که شوهرش در اختیارش قرار داده بود، با شلیک پنج گلوله کشت. این زن جوان دیروز با خونسردی در شعبه 84 دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی باقری و با حضور چهار قاضی مستشار پای میز محاکمه ایستاد و در مقابل درخواست خالهاش و دو نوه صغیر او مبنیبر قصاص، سکوت کرد. فاطمه گفت: «پسرخالهام را کشتم چون مرا آزار داده بود. اما در این ماجرا شوهرم نقشی نداشت.»
***
فاطمه در گفتوگو با فرهیختگان: «وقتی با پلیس تماس گرفتم گفتند دچار توهم شدهام.»
چقدر درس خواندهای؟
دیپلم دارم.
چند سالت بود که ازدواج کردی؟
در 17سالگی با وجود مخالفتهای خانوادهام با حسن ازدواج کردم. اما یکسال بعد به خاطر خانوادهام از او جدا شدم.
علت مخالفت خانوادهات با این ازدواج چه بود؟
حسن زن و یک دختر و پسر خردسال داشت.
چطور با حسن آشنا شدی؟
وقتی 16سال داشتم فهمیدم برادرم به من نظر بد دارد و میخواهد به من تعرض کند. وقتی ماجرا را به مادرم گفتم با من دعوا کرد و گفت باید سکوت کنم. از آن روز به بعد اختلافهای من و خانوادهام بیشتر شد. آنها میگفتند من معتاد شدهام و تحت تاثیر مصرف مواد چنین حرفهایی میزنم. با آنکه آزمایش عدم اعتیاد دادم و خانوادهام فهمیدند معتاد نیستم باز هم حرفهایم را باور نمیکردند تا اینکه به کلانتری رفتم و از برادرم شکایت کردم. شکایتم بعد از چهار ماه بینتیجه ماند و من که از خانه قهر کرده بودم و در خیابان با حسن آشنا شده بودم، با او ازدواج کردم.
چرا بعد از یک سال از شوهرت جدا شدی؟
خانوادهام نمیگذاشتند من و حسن با هم زندگی کنیم. به خاطر دخالتهای آنها از حسن جدا شدم، اما بعد از چند ماه دوباره به عقد موقت او درآمدم.
ارتباطت با پسرخالهات چطو ر بود؟
من همیشه به خانه آنها رفت و آمد داشتم. زن پسرخالهام دخترداییام بود. من به او اعتماد کامل داشتم، اما یک روز که در خانه تنها بودم به خانهام در پرند آمد و مرا آزار داد. از آن روز به بعد کینه او را به دل گرفتم و به فکر انتقام افتادم.
چرا به پلیس شکایت نکردی؟
وقتی دیدم شکایت از برادرم بینتیجه بود به این فکر افتادم که خودم دست به کار شوم. پسرخالهام حتی یکبار با من تماس گرفت و گفت در توهم شیشه مرا آزار داده است. او عذرخواهی کرد و خواست تا او را ببخشم اما دفعه بعدی که به خانهمان آمد متوجه شدم نیت بدی در سر دارد و هنوز سر به راه نشده است.
از ماجرای قتل بگو؟
به شوهر صیغهایام گفتم یک اسلحه میخواهم تا پسرخالهام را بترسانم او هم یک کلت کمری در اختیارم قرار داد، اما از نقشه من برای قتل بیخبر بود. من با پسرخالهام تماس گرفتم و از او خواستم دنبالم بیاید. در جاده کهریزک وقتی سوار ماشین او شدم از چشمانش خواندم میخواهد مرا آزار بدهد. همان موقع اسلحه را از کیفم بیرون آوردم و پنج تیر به سر و سینهاش شلیک کردم.
بعد از قتل چه کردی؟
همان موقع با پلیس 110 تماس گرفتم و گفتم پسرخالهام را با اسلحه کشتهام. اما حرفم را باور نکردند و گفتند دچار توهم شدهام تا اینکه 27روز بعد از طریق آخرین تماسی که با مقتول گرفته بودم، بازداشت شدم.
شوهرت اسلحه را چطور تهیه کرده بود؟
از دوستش خواسته بود تا آن را در یک جعبه جاسازی کند و از کرمانشاه برایم بیاورد. او فقط اسلحه را در اختیارم قرار داد و به همین خاطر به اتهام معاونت در قتل محاکمه میشود. اما من بارها گفتهام او بیگناه است. در راهرو دادگاه وقتی دیدم پسر و دختر همسرم با دیدن پدرشان در لباس زندان اشک میریزند خیلی متاثر شدم. شوهرم و زن و بچهاش به خاطر من گرفتار شدهاند.
برای جلب رضایت اولیای دم چه کار کردهای؟
من یکسال است که در زندانم و خانوادهام هم اقدامی برای جلب رضایت نکردهاند. فکر میکنم آنها به مرگم راضی هستند. اعضای خانوادهام از همان ابتدا هم رابطه خوبی با من نداشتند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#834
Posted: 14 Jun 2015 21:03
مرد جوان اجساد پدر و مادرش را آتش زد
جوان ۳۲ ساله سابقهدار، پس از کشتن بی رحمانه پدرو مادر خود، اجساد آنان را داخل پراید گذاشت و آتش زد.
روزنامه خراسان : ساعت ۴ بامداد پنجشنبه گذشته، اهالی ساکن در دوستآباد ۳ از توابع مشهد، شعلههای آتشی را دیدند که از داخل یک دستگاه پراید در کنار درختهای توت زبانه میکشید. آنان بلافاصله با آتشنشانی تماس گرفتند و موضوع را اطلاع دادند. دقایقی بعد خودروهای آتشنشان آژیرکشان در جاده قدیم قوچان متوقف شدند و شعلههای آتش را اطفا کردند اما ناگهان در میان دودهای غلیظ، اجساد سوخته زن و مردی میانسال در صندلی عقب پراید نمایان شد و بدین ترتیب، احتمال وقوع جنایت قوت گرفت.
مأموران کلانتری کاظمآباد نیز که به همراه سرگرد بهسودی - رئیس کلانتری - در محل حضور یافته بودند، مراتب را به قاضی ویژه قتل عمد اعلام کردند. با توجه به اهمیت و حساسیت موضوع، قاضی علیاکبر صفائیان در حالی عازم محل کشف اجساد شد که هنوز هویت قربانیان این جنایت هولناک فاش نشده بود.
تحقیقات میدانی مقام قضایی نشان داد که اجساد زن ۴۹ ساله و مرد ۵۲ سالهای درون یک تخته پتو پیچیده شده و در صندلی عقب خودرو به طور کامل سوخته است. تکههایی از یک گلدان شکسته سفالی، شیشه نوشابه و گوشی تلفن سوخته نیز داخل این خودرو کشف شد و اجساد قربانیان برای تعیین علت دقیق مرگ به پزشکی قانونی انتقال یافت.
قاضی صفائیان که در همان مراحل اولیه تحقیقات با توجه به سن و سال مقتولان احتمال وقوع یک جنایت خانوادگی را میداد، با صدور دستورات ویژهای از کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی خواست هر چه سریعتر برای کشف هویت اجساد اقدام کنند.
به دلیل اهمیت ماجرا، سرهنگ غلامی ثانی - رئیس اداره جنایی آگاهی - فرماندهی عملیات را به عهده گرفت و گروهی تخصصی از کارآگاهان دایره قتل عمد به سرپرستی ستوان نجفی تلاش شبانه خود را برای افشای راز این جنایت هولناک آغاز کردند.
در حالی که بررسیهای کارآگاهان روی گوشی سوخته و شماره پلاک خودرو به سرنخهای مهمی از یک جنایت خانوادگی رسیده بود، دختری نیز با مراجعه به کلانتری کاظمآباد از مفقودشدن پدر و مادرش خبر داد که مشخص شد مقتولان پدر و مادر این دختر هستند. به این ترتیب با شناسایی هویت اجساد، کارآگاهان پلیس آگاهی به منزل مقتولان واقع در دوستآباد 1 عزیمت کردند و به تحقیق در اینباره پرداختند.
آثار موجود بیانگر آن بود که زن و مرد میانسال در منزل خودشان به قتل رسیدهاند و شب حادثه نیز تنها پسر ۳۲ ساله آنان در منزل حضور داشته است. بنابراین به دستور قاضی صفائیان، فرزند ناخلف بازداشت و به پلیس آگاهی هدایت شد. او که در ابتدا سعی داشت ارتکاب هر گونه جنایتی را انکار کند، وقتی در برابر شواهد موجود و اظهارات خواهرش قرار گرفت دیگر چارهای جز بیان حقیقت ندید و گفت: چند روزی همسرم در منزل نبود و من به منزل پدرم رفته بودم. آن شب نیز در منزل خالهام مهمان بودیم. وقتی بعد از نیمهشب به خانه پدرم بازگشتیم دوباره پدر و مادرم به خاطر اختلافات قبلی با یکدیگر درگیر شدند. من هم که ناراحت بودم ناگهان با شیشه نوشابه پدرم را به قتل رساندم. وقتی مادرم دخالت کرد، او را نیز با گلدان سفالی کشتم. سپس اجساد را درون پتو گذاشتم و با خودروی پدرم به محل کشف بردم اما آنجا نمیدانم چرا خودرو آتش گرفت و آنها در شعلههای آتش سوختند.
متهم ۳۲ ساله این پرونده جنایی که دارای سابقه کیفری است، ادامه داد: من و پدرم هر دو در یک شرکت توزیع مواد غذایی کار میکردیم ولی در لحظه جنایت به خاطر عصبانیت شدید حال خودم را نمیفهمیدم.
بر اساس این گزارش، تحقیقات بیشتر درباره این جنایت هولناک که تنها ساعاتی پس از وقوع قتل و با تلاش گسترده کارآگاهان و دستورات ویژه قضایی کشف شد، همچنان ادامه دارد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#835
Posted: 14 Jun 2015 21:04
انفجار "ضایعات توپهای جنگی" در مشهد با ۳ کشته و مجروح
به گزارش یک پایگاه خبری، در منطقه گلشهر مشهد انفجاری از "ضایعات توپهای جنگی" صورت گرفته که منجر به کشته و مجروح شدن ۳ نفر شده است. روابط عمومی اورژانس خراسان علت حادثه را انفجار کپسول گاز اعلام کرده است.
بر اساس گزارش سایت باشگاه خبرنگاران، ظهر روز یکشنبه (۲۴ خرداد/ ۱۴ ژوئن) بر اثر "انفجار ضایعات توپهای جنگی در یک مرکز بازیافت آهنآلات فرسوده" در منطقهی گلشهر مشهد یک کارگر ۴۲ ساله کشته و ۲ تن دیگر بر اثر موج ناشی از انفجار مجروح شدهاند.
خبرگزاری ایسنا ضمن اعلام این خبر از قول مرکز اورژانس مشهد، علت این حادثه را انفجار کپسول گاز گزارش کرده که در پی آن یک نفر کشته و دو تن دیگر مجروح شدهاند.
مدیر روابط عمومی اورژانس خراسان رضوی درباره علت این حادثه به خبرگزاری ایسنا گفته است: «اورژانس وظیفهاش امدادرسانی است و درخصوص علت حادثه نمیتوان اظهارنظر کند، اما در گزارش اولیه ما انفجار کپسول گاز به سامانه ۱۱۵ به عنوان علت حادثه اعلام شده است.»
تأیید انفجار "ضایعات توپهای جنگی"
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی "صبح توس" این انفجار ناشی از ضایعات توپهای جنگی در یک مرکز بازیافت آهنآلات در منطقه گلشهر مشهد بوده که یک کشته برجای گذارده است.
غلامرضا تدینی راد، کارشناس مرکز اطلاعرسانی پلیس خراسان رضوی، در گفتوگو با خبرنگار "صبح توس" ضمن اعلام کشته شدن مردی ۴۲ ساله در این حادثه گفت که "تیم چک و خنثی نیروی انتظامی برای ایمنسازی محل اعزام شدهاند".
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#836
Posted: 15 Jun 2015 14:42
خواستگاری خونین در خیابان
فرهیختگان : «هر جا ببینمش با چاقو میزنمش»، «اگر زن من نشود او را میکشم»، «این بار نتوانستم او را بکشم اما دفعه بعد این کار را میکنم»، اینها جملاتی است که حسین 30 ساله در حالی عنوان کرد که دختر مورد علاقهاش را با چهار ضربه چاقو راهی بیمارستان نمازی شیراز کرد و دختر جوان پس از دو هفته در گذشت.
دختر 22 ساله که به دلیل پارگی گردن و یکی از رگهای قلب در دو هفته اخیر وضعیت بسیار نامساعدی داشت، پیش از نوروز امسال به خواستگارش جواب رد داده و با پسرعموی خود نامزد کرده بود. حالا خواستگار سابق دوستداشتنش را با ضربات چاقو به گردن و قلب دختر جوان نشان داد و او را به قتل رساند.
حمله خواستگار سابق با چاقو
چهارشنبه ششم خرداد بود و مطهره و نامزدش در خیابان رحمت شیراز با خودروی شخصیشان در حال حرکت بودند که خودرویی به صورت افقی مقابلشان قرار گرفت و راه را بر آنها بست. براساس گفتههای رضا نامزد مطهره، پسر جوانی که پیش از این او را ندیده بود از خودرو پیاده شد و با چاقویی که در دست داشت به سمت مطهره حملهور شد. چهار ضربه چاقو به گردن، سینه و کتف مطهره اصابت کرد و فرد ضارب به سرعت متواری شد. رضا 25 ساله که تنها شاهد این ماجرا بود ادامه داد: «بلافاصله نامزدم را با آمبولانس به بیمارستان نمازی انتقال دادیم و او به علت ضربات شدید چاقو به کما رفت. تا عصر روز 23 خرداد سطح هوشیاریاش هر لحظه کمتر میشد و درنهایت شش بعدازظهر همان روز فوت شد.»
شکایتتان را پس بگیرید
رضا ساعاتی پیش از فوت نامزد خود به فرهیختگان گفته بود: «در این مدت 40 میلیون تومان هزینه درمان نامزدم کردهایم و برای ادامه درمانش هیچ پولی نداریم. برای تهیه همان 40 میلیون تومان هم خودروهای خود و هر چه داشتیم را فروختیم.» او درباره کمکهای دولتی گفت: «به ما گفتند قانونی وجود دارد که براساس آن اگر بخواهیم هزینههای درمان نامزدم را دولت بدهد باید از شکایت خود صرفنظر کنیم و شکایتمان را پس بگیریم و در صورتی که پروندهمان گشوده باشد باید هزینههای درمان را خودمان بهطور کامل پرداخت کنیم.» این پسر 25 ساله همچنین گفت: «از سوی دیگر پلیس شیراز درباره شناسایی ضارب گفته بود باید خودمان نیز دست به کار شویم و او را پیدا کنیم.»این فرد درباره این خواسته پلیس نیز گفت: «ما بارها به تنها آدرسی که از خانواده ضارب داشتیم مراجعه کردیم، اما خانواده او هر بار گفتند هیچ خبری از مخفیگاه پسرشان ندارند. این در حالی است که از افراد مختلف میشنیدیم پیغام داده که هر طور شده ما را به قتل میرساند.»رضا درباره نوع ارتباط نامزدش با این فرد نیز گفت: «این فرد هیچ ارتباطی با نامزد من نداشته و تنها ارتباطش مربوط میشود به خواستگاریای که از نامزدم کرده و نامزد من به دلیل اینکه این فرد قبلا نیز ازدواج کرده بود به او جواب منفی داده بود.»
سکوت پلیس شیراز از ماجرا
پلیس شیراز تاکنون درباره این خبر صحبتی نکرده و منابع رسمی نیز تاییدی درباره این خبر نداشتهاند. این در حالی است که پرسنل بیمارستان نمازی اطلاعاتی از این ماجرا را در اختیار خبرنگار ما قرار دادهاند و خبرنگاران فعال در شیراز نیز از ماجرای مجروح شدن دختر جوان آگاه بودند. از سوی دیگر سکوت پلیس شیراز درخصوص ماجرا در حالی است که تاکنون بارها درباره جزئیات این موضوع با خانواده این دختر صحبت کرده است. به هر حال عصر روز شنبه مطهره 22 ساله در حالی در بیمارستان نمازی شیراز فوت شد که به نظر میرسد قربانی ناآگاهیهای فردی شد که شاید تفاوت علاقه و جنون را نمیدانست.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#837
Posted: 15 Jun 2015 14:43
راز پنهان قاتل شیشهای
شرق: دعوا بر سر ماده مخدر شیشه باعث شد پسری جوان دوست پدرش را به قتل برساند. به گزارش خبرنگار ما زنی روز ١٣ اردیبهشت با مراجعه به دادسرای ناحیه ٢٧ تهران گفت: «همسر ٣٨ سالهام به نام سعید ساعت ٢٠ روز ٢٨ فروردین به قصد تعمیر موتورسیکلتش از منزل خارج و بنا بر اظهارات یکی از دوستانش، حین تعمیر موتورسیکلت با شخصی ناشناس درگیر شد و از ناحیه شکم مورداصابت ضربه چاقو قرار گرفت و متأسفانه با وجود اقدامات درمانی جان باخت».
کارآگاهان بعد از اطلاع از این واقعه با تحقیقات از اعضای خانواده مقتول متوجه شدند سعید پیش از انتقال به اتاق عمل و درحالیکه هنوز هوشیار بود، به آنها گفته برای تعمیر موتورسیکلت به منزل یکی از دوستانش به نام «مجید» در خیابان ١٧ شهریور رفته و آنجا حین تعمیر موتور با جوانی ناشناس درگیر شده و این جوان با چاقو ضربهای به شکم وی وارد کرده است.
کارآگاهان بعد از شناسایی «مجید» (٤٥ ساله)، به تحقیق از وی پرداختند. او نیز با تأیید اظهارات خانواده مقتول عنوان کرد: «سعید روز حادثه با من تماس گرفت و گفت موتورسیکلتش به تعمیر نیاز دارد به همین علت، به منزلش رفتم و پیشنهاد دادم موتور را به منزل من در خیابان ١٧ شهریور ببریم. حدودا ساعت سه بامداد در زمان مراجعه به داخل خانه متوجه شدم سعید با جوانی ناشناس درگیر شده است. قصد داشتم آنها را از یکدیگر جدا کنم که آن جوان با چاقو ضربهای به سعید زد و بهسرعت از محل متواری شد».
در شرایطی که انگیزه مراجعه مقتول به منزل دوستش تعمیر موتورسیکلت بود، خانواده مقتول گفتند موتور به آنها پس داده نشده است. از سوی دیگر، مجید نیز در اظهاراتش عنوان کرده بود از سرنوشت موتورسیکلت سعید هیچ اطلاعی ندارد و او پس از درگیری، بلافاصله با اورژانس تماس گرفت و مقتول را به بیمارستان منتقل کرد. با توجه به ناپدیدشدن موتورسیکلت، دستور توقیف آن در سیستم جامع پلیس ثبت شد. مأموران کلانتری بهارستان روز ١٩ خرداد حین گشتزنی در «خیابان ایران» به دو سرنشین جوان موتورسیکلت طرح هوندا ١٢٥ مشکوک و پس از متوقفکردن آن و بازرسی سرنشینان موفق به کشف مقداری مواد مخدر از نوع شیشه و حشیش شدند.
دو مظنون به نامهای «کوروش» (١٨ ساله) و «حمید» (٢٥ ساله) بهکلانتری منتقل شدند و بعد از بررسی ارکان هویتی موتورسیکلت مشخص شد این وسیله نقلیه متعلق به سعید است.
کوروش در بازجوییها گفت: «این وسیله نقلیه متعلق به دوست پدرم است که چندیپیش تصادف کرد و درحالحاضر موتور بهصورت امانت در اختیار پدرم قرار دارد».
در ادامه تحقیقات مشخص شد کوروش پسر «مجید» (دوست مقتول) است. با توجه به اطلاعات بهدستآمده و افشای کذببودن اظهارات مجید، وی دستگیر و برای انجام تحقیقات به اداره دهم منتقل شد. مجید اینبار مجبور به معرفی قاتلی شد که تا پیش از این مدعی بود او را نمیشناسد. این مرد اعتراف کرد پسرش کوروش با انگیزه مصرف ماده مخدر شیشه با مقتول درگیر شد و او را با چاقو زد.
مجید در اعترافاتش به کارآگاهان گفت: «همراه سعید، موتورسیکلت را به منزل ما بردیم و در حال تعمیر آن بودیم. حوالی ساعت سه بامداد سعید مشغول مصرف شیشه شد و در همین زمان پسرم کوروش که او نیز به مصرف مواد مخدر اعتیاد دارد، به محل رسید و با دیدن مقتول از وی درخواست کرد مقداری از مواد را در اختیار او بگذارد. سعید تا پیش از این پسر مرا ملاقات نکرده بود؛ به تصور اینکه وی، جوانی ناشناس است شروع به فحاشی به پسرم کرد». مجید در ادامه اعترافاتش گفت: «همهچیز در کمتر از چند ثانیه اتفاق افتاد؛ بهگونهای که حتی نتوانستم پسرم را معرفی کنم. زمانیکه قصد داشتم سعید و کوروش را از هم جدا کنم، سعید چاقو خورده بود به همین علت تصمیم گرفتم هویت پسرم مخفی بماند. کوروش پس از چاقوزدن بهسرعت از محل فرار کرد و من نیز بلافاصله با اورژانس تماس گرفتم و در طول مسیر حرکت به سمت بیمارستان، زمانی که سعید درباره هویت کوروش از من سؤال کرد، به دروغ گفتم او را نمیشناسم. سعید نیز بهواسطه صحبتهای من و پیش از انقتال به اتاق عمل، به خانوادهاش گفت توسط جوانی ناشناس چاقو خورده، درحالیکه آن جوان ناشناس کسی جز پسر من نبود». کوروش نیز که پس از اعتراف صریح پدرش چارهای جز بیان حقیقت نداشت، به درگیری با مقتول و ارتکاب جنایت اعتراف کرد.
سرهنگ آریا حاجیزاده، معاون مبارزه با جرائم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ، با تأیید این خبر گفت: «با توجه به اعتراف صریح متهم اصلی پرونده، قرار بازداشت موقت توسط مقام قضائی صادر و متهم برای انجام تحقیقات در اختیار اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت. پدر متهم نیز به اتهام «اختفای حقیقت» و با صدور قرار قانونی روانه زندان شد».
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#838
Posted: 15 Jun 2015 14:44
قتل زن جوان در اردبیل بعد از آشنایی اتفاقی
راز قتل زنی جوان که از مدتی قبل ناپدید شده بود در جریان تحقیقات گسترده پلیسی فاش شد و متهم به جرمش اعتراف کرد. مردی جوان اواخر فروردین سال جاری با مراجعه به پلیس آگاهی استان اردبیل، خبر داد همسرش به نام سمیرا مفقود شده است. او که بهشدت نگران بود گفت: «سمیرا صبح امروز - روز حادثه- به قصد خرید از خانه خارج شد اما بعد از آن دیگر به منزل بازنگشت درحالیکه نگرانش شده بودم با تلفن همراهش تماس گرفتم اما موبایلش هم خاموش است و احتمال میدهم اتفاقی برای او رخ داده باشد».
کارآگاهان وقتی فهمیدند این زن سوار بر خودرو سمندش منزل را ترک کرده است، مشخصات خودرو را به همه واحدهای انتظامی اطلاع دادند، اما از این طریق ردی از سمیرا به دست نیامد. استعلام از مراکز انتظامی و قضائی، بیمارستانها و پزشکی قانونی نیز بینتیجه بود و نشان میداد، زن جوان دچار حادثهای ناخواسته نشده باشد. از سویی شواهدی که بر وجود اختلافات خانوادگی میان این زن و شوهر دلالت کند، بهدست نیامد و قرائن حکایت از آن داشت که این زوج رابطه خوبی با هم داشتند. بنابراین دلیلی در میان نبود که سمیرا با خواسته خودش خانه و شوهرش را ترک کند. بهاینترتیب فرضیههای تازهای مطرح شد؛ یکی از احتمالات ربودهشدن سمیرا بود. اما کسی با خانواده او تماس نگرفته و درخواستی را مطرح نکرده بود؛ بنابراین چنین فرضیهای نیز با گذشت زمان منتفی شد. درشرایطیکه همه تحقیقات به بنبست رسیده بود، هرچه از زمان ناپدیدشدن این زن میگذشت، احتمال مرگ او نیز قوت میگرفت. به همین دلیل کارآگاهان دور تازهای از تجسسها را کلید زدند و اینبار اخباری به دست آوردند که ثابت میکرد سمیرا آخرینبار همراه مردی جوان به نام پویان دیده شده است. احتمال داشت پویان از سرنوشت این زن مطلع باشد؛ به همین دلیل مأموران وی را زیرنظر گرفتند و فهمیدند او اخیرا با خودروی سمند تردد میکند. این سرنخ سوءظن را نسبت به مرد جوان بیشتر کرد زیرا احتمال داشت خودرو او اتومبیل سمیرا باشد اما در بررسیها مشخص شد اگرچه رنگ و مشخصات ماشین همان است، اما پلاک آن فرق میکند.
مأموران پلیس آگاهی در گام بعدی تحقیقات با اخذ مجوز قضائی به خانه پویان رفتند و آنجا را بازرسی کردند اما جستوجوی دقیق خانه هیچ فایدهای نداشت و ردی از زن ناپدیدشده به دست نیامد. تنها مظنون پرونده نیز مدعی شد از سمیرا اطلاعی ندارد. درحالیکه بهنظر میرسید ادعاهای متهم حقیقت دارد مأموران تصمیم گرفتند خانه او را ترک کنند اما هنگام خروج از منزل متوجه شدند چند موزاییک حیاط بهتازگی نصب شده است. این موضوع شک پلیس را برانگیخت. آنها بعد از کندن موزاییکها متوجه شدند سیمان زیر آن نیز تازه است. حفر سیمان معلوم کرد زیر آن قسمت چاه فاضلاب قرار دارد. مأموران که احتمال میدادند جنازه سمیرا در این چاه باشد، از آتشنشانان کمک خواستند. آتشنشانان با استفاده از تجهیزات ویژه داخل چاه رفتند و جسد زنی جوان را از آنجا بیرون کشیدند بهاینترتیب شک کارآگاهان به یقین تبدیل و پویان بازداشت شد. از سویی جسد به پزشکی قانونی انتقال یافت و شوهر سمیرا با دیدن آن هویتش را تأیید کرد.
متخصصان پزشکی قانونی بعد از انجام معاینههای لازم، اعلام کردند سمیرا بر اثر فشار بر عناصر حیاتی گردن خفه شده و به قتل رسیده است. به این ترتیب پویان به بنبست رسید و به ارتکاب جنایت اقرار کرد. او گفت: «سمیرا مدتی قبل بهعنوان مسافر سوار خودروام شد. او خیلیمضطرب بود وقتی علت را پرسیدم شروع به درددل کرد و گفت بهشدت مشکل مالی دارد. وقتی حرفهای او را شنیدم دلم سوخت، مبلغی پسانداز داشتم به او گفتم حاضر هستم آن را قرض بدهم اول قبول نکرد اما بالاخره پذیرفت».متهم در ادامه گفت: «قرار بود سمیرا آن پول را خیلیزود به من پس بدهد اما مشکلات مالیاش آنقدر زیاد بود که نتوانست به وعدهاش عمل کند. از طرفی خودم بعد از مدتی به آن پول نیاز داشتم به همین دلیل از او خواستم زودتر بدهیاش را بپردازد. روز حادثه سمیرا به خانهام آمد تا با من صحبت کند و کمی مهلت بگیرد.
حین گفتوگو من ناگهان عصبانی شدم، به سمتش حمله و او را با روسریاش خفه کردم. بعد جسد را در چاه انداختم تا کسی نتواند آن را پیدا کند».پویان در ادامه اعترافاتش گفت: «بعد از ارتکاب قتل پلاک خودروام را کندم و آن را روی سمند مقتول گذاشتم».بنابر این گزارش، متهم درحالحاضر در بازداشت به سر میبرد و تحقیق از او ادامه دارد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#839
Posted: 15 Jun 2015 14:45
سرنوشت تلخ زن بیمار در جراحی سقط جنین
زن جوان که به خاطر بیماری چارهای جز سقط جنین نداشت، نمیدانست که سرانجام برای همیشه از مادر شدن محروم خواهد شد.
این زن که «لیلا» نام دارد پس از طی مراحل قانونی و اجازه قضایی میتوانست جنین خود را کورتاژ کند به یکی از بیمارستانها در چابهار رفت.
5 آبان ماه سال گذشته لیلا با گرفتن رضایت نامه از همسرش راهی اتاق عمل شد تا جراحی سقط جنین صورت گیرد اما در هنگام عمل سزارین پارگی رحم اتفاق افتاد و وی سریعاً به بخش مراقبتهای ویژه انتقال یافت. این زن وقتی علت را جویا شد پزشک معالج، خونریزی را عامل این اتفاق دانست و پس از 6 روز وی را ترخیص کرد. در کمتر از یک هفته پس از مرخصی بار دیگر زن جوان در حالی که به همراه مادرش در خانه بود دچار عارضه شدید خونریزی شد و در سرویس بهداشتی بیهوش روی زمین افتاد و دندانهایش در این حادثه شکست. با بروز این حادثه مادر دلنگران سریعاً با اورژانس تماس گرفت و وی دوباره به بیمارستان انتقال یافت. شوهر لیلا وقتی علت را از پزشکان جویا شد آنها گفتند این امری پیش پا افتاده است که با مصرف آنتیبیوتیک برطرف میشود اما از آنجایی که روز به روز حال لیلا بدتر میشد پزشکان برای اطمینان خاطر این زوج دستور یک سونوگرافی رنگی را دادند. بدین ترتیب لیلا با همسرش برای درمان راهی تهران شد که بار دیگر این زن جوان دچار خونریزی شدید شد و از آنجایی که لیلا از سوی پزشک دیگری جراحی شده بود هیچ پزشکی حاضر نبود وی را بار دیگر عمل کند تا اینکه لیلا به بیمارستان آموزشی - تخصصی شریعتی انتقال یافت و در بخش زنان و زایمان بستری شد. پزشکان وقتی در جریان حال این زن مسافر قرار گرفتند متوجه شدند که علت خونریزی، وجود بقایای جفت در رحم مادر به دلیل سقط نشدن صحیح بوده که همین باعث غیرقابل کنترل شدن خونریزی بود. بدین ترتیب برای نجات جان لیلا وی باید بار دیگر زیر تیغ جراحی میرفت تا عمل هیسترکتومی - برداشتن رحم - صورت گیرد. پس از تلاشهای پزشکان این عمل با موفقیت انجام شد و وی 9 روز بعد از بیمارستان مرخص شد اما به دلیل عفونت سیستم دفاعی ریه همچنان تحت درمان پزشکان قرار گرفت.
شکایت از سوی شوهر
حسینی، شوهر لیلا در شرح جزئیات این ماجرا به شوک گفت: متأسفانه پزشک معالج همسرم در شهر چابهار به دلیل بیدقتی و بیتوجهی همسرم را با مشکلات جدی جسمی و روحی روبهرو کرد که مدارک سونو و جواب پاتولوژی گواه هستند. به همین خاطر با داشتن مدارک محکمه پسند و خطای پزشک به شهر چابهار رفتم و در دادسرای عمومی انقلاب چابهار پرونده شکایت را تشکیل دادم. پروندهام روز 27 بهمن ماه سال گذشته به نظام پزشکی چابهار ارسال شد. اما در جلسه رسیدگی هیأت بدوی اعلام شد که وجود بقایای جفت در رحم مادر امری طبیعی است و این باعث عمل هیسترکتومی نمیشود.
حسینی ادامه داد: با اینکه کیفرخواست علیه پزشک صادر شده بود اما رسیدگی به این پرونده طولانی شد. با توجه به اینکه عمل کورتاژ در مرحله اول در بیمارستان چابهار صورت گرفته بود جهت گرفتن مدارک پزشکی همسرم به بیمارستان رفتم. وقتی خواستم مدارک پزشکی را از بایگانی بگیرم متوجه شدم در برگه رضایت نامه اولی که به صورت چاپی بود و من برای سقط جنین امضا کرده بودم نوشته شده است رضایت همسر جهت عمل هیسترکتومی! که آن اصلاً وجود نداشت چرا که این عمل و رضایت نامه را من در تهران برای عمل مجدد همسرم امضا کردم.
این مرد به شوک گفت: خدا را شکر که با همه سختیها همسرم زنده ماند هرچند که شرایط خیلی مساعدی ندارد و فرزند کوچکم نیز به خاطر این مشکلات آسیب دیده است. در این مدت بدترین روزهای زندگیمان را گذراندیم و حتی برای تهیه مخارج بیمارستان با مشکلات فراوانی روبهرو شدیم و حالا که پیگیر این ماجرا هستیم متأسفانه هیچ کس پاسخگوی ما نیست.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#840
Posted: 15 Jun 2015 14:46
گرداندن سه نفر در خیابانهای مشهد به جرم شرارت
صبح یک شنبه سه نفر با عنوان «افراد شرور» در حالی که پلاکاردی حاوی نام و نام خانوادگی و جرم های انجام شده به گردن داشتند، در خیابان های دو منطقه شهر مشهد گردانده شدند.
به گزارش مشهدنیوز، این دومین مرحله از اجرای طرحی بود که نام آن «چرخاندن اراذل و اوباش معروف شهر» است که کمیسیون ویژه مبارزه با اراذل و اوباش فرمانداری مشهد آن را تصویب کرده است.
بنابراین گزارش، مجرمان در دو منطقه «سیدی» و «شهرک طرق» مشهد چرخانده شدند. جرم آن ها در این گزارش، قتل، زورگیری، حمل سلاح گرم، ایجاد رعب و وحشت عمومی و دیگر جرایم خشن عنوان شده است.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟