انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 1 از 15:  1  2  3  4  5  ...  12  13  14  15  پسین »

روزی که ازدواج کردم


مرد

 

داستان سکس: "روزی که ازدواج کردم"


داستان سکسی - داستان سکسی جدید - داستان سکسی ایرانی - داستان سکسی دنباله دار - رمان سکسی ایرانی


سلام به بچه های خوب لوتی،

اینجا داستان زندگی من و همش واقعیه اما سر اینکه کسی منو نشناسه مجبورم اسمارو تغییر بدم ، قبل ازدواج من زندگی با تنوع سکسی بالایی داشتم اما خوب رو هیچکدوم از اون افرادی که کنارم بودن غیرتی نداشتم پس سعی کردم تمام لذتی که میشه از سکس کشیدو بچشم و خوب توشم موفق بودم ، ولی خط قرمز من رابطه با زن شوهر دار بود یعنی زمان ما تقریبا سال های 88 تا نود مردم واقعا براشون این چیزا مهم بود خوب اون زمان من 22 سالم بود روز ها گذشت و من با افراد زیادی اشنا میشدم رابطه هامون تقریبا پنج تا 6 ماه طول میکشید و بعدش یا اون ازدواج میکرد یا من به یه بهونه ای میپیچوندم ، خوب بزارین از خودم بگم اول من پیمان در حال حاظر 30 سالمه و زنم نیوشا 27 ، قدم 91 وزنم 114 هیکلم خوبه الان دیگه یکم بهم ریختم چون خیلی وقته بدنسازی نمیتونم برم زنم هم قدش 75 وزنش 58 ، تو تمام اون روز های مجردی همینطور گذشت تا سال تقریبا 92 بود که من با یه دختری اشنا شدم از طریق ویچت به نام فریبا هم زمان با اون هم نیوشا تو دانشگاه باهام رل زد ، فریبا یه دختر هیکلی درشت بود اما خوشگل کلا تو هیچ رابطه ای کسی شناسنامه از طرفش قبول نمیکنه ، دقیقا یادمه دوشنبه بود فریبا بهم زنگ زد گفت خونمون الان کسی نیست پاشو بیا منم سریع پریدم حموم و بدنو سه تیغه زدنمو تو نیمساعت حاظر شدم رفتم اونجا ، رسیدم دم در خونشون زنگ زدم تا قبلش همیشه فریبا میومد خونه ما یا خونه براش فراهم میکردم این اولین باری بود که خونه اون میخواستم برم همه چیز اوکی بود زنگ زدم به گوشیش گفتم پشت درم اونم از اف اف درو باز کرد رفتم داخل خونشون دو تا در داشت وسطشون یه راه رو در اولو که بستم دیدم فریبا در خونه رو باز کرد واییی خیلی خوشگل شده بود کلا فریبا دختر خوشگلی بود سنش از من بیشتر بود ولی قیافش بی بی بود یه لباس خواب مشکی پوشیده بود که جلو کوسش هم باز بود ، لباسش سر همی بود و یه تیکه تا گردنش اما تور گل خوشگل مشکی ، شاید تا الان بهترین لباس خوابی بود که دیده بودم اومد جلو دستمو گرفت منم کشوندمش تو بغل خودم لبامو گذاشتم رو لباش اوووم چه طعم لبی الانم که دارم براتون مینویسم خیییییلی تحریک میشم ، دستمو رو بدنشو میکشیدم نرمی تنش با نرمی لباس خوابش یه ترکیب خوبی بود که داشت کیرمو از تو شلوار میترکوند واقعا تحریک کننده بود یهوییی از اون حالت در اومدم چون دیگه توان نگه داشتن خودمو نداشتم دستشو گرفتم بردم تو پذیرایی اونم میخندید ، دستشو انداخت دور کمرم ، کمر بند نبسته بودم شلوار لیمم کشی بود دتا اومد لباسمو دراره دید دستش راحت میره تو شلوارم از پشت دستشو برد رو کونمو یکم مالوند حس خوبی داشت یکم دیگه دستشو برد پایینتر همونطور که میخندید رسوند به خایه هام اونقدر اب شهوتم اومده بود که تا خایه هام رفته بود کیرمو خایم خیس خیس بود ، دیوث خییییلی وارد بود داشت میمالوند و من دیگه تحمل نداشتم همینطور که منم بدن اونو میمالوندم دستمو بردم رو کوسش دیدم واییی چقدر خیسه اونقدر که ابش تا کشاله رونش رفته بود، سرم رو گردنش بود که چشم به پشتش کاناپه افتاد هولش دادم رو کاناپه نشستم جلوش پاشو دادم رو شونه هام اونم نامردی نکرد حلقه کرد پشتم یه فضار داد به خودش لبام جفتش رفت تو کوصش اونقدر ابش زیاد بود که تا دماغمو صورتمو پر کرد تو همون حالت تا دهنمو باز کردم بخورم اب دهن منو اب کوسش طوری شد که میریخت پایین صدای ریختن اب رو سرامیک میومد منم حشری تر میشدم از این همه اب ، نمیدونم انگار خیال جفتمون راحت بود یا چون خیال اون راحت بود که کسی نمیاد خیال من هم راحت بود این سکس با تموم سکسایی که با اون کرده بودم فرق داشت ، زبونمو تا تهش داخل کوسش کرده بودمو چوچولشو میک میزدم اونم هی فشار میداد اونقدر اب کوسش زیاد بود و دهن منم پر اب که یه تایمایی حس خفگی بهم دست میداد تو همین لحظه یکم حس تلخی و بو و طعم ابش تغییر کرد که فهمیدم ارضا شده و همشو تو دهن من خال کرده بود از اینکه دیگه پاهاشو فشار نمیداد هم معلوم بود یکم خودمو کشیدم عقب اونم فهمید پاهاشو اورد پاییونو نشست کامل و لباس منواز تند در اورد که دیدم لباسم هم یقش سفید شده یه خنده ای کردو گفت نترس تمیز میکنم بعد میفرستمت بری، منم بلند شدم واستادم جلوش دکمه شلوارمو باز کردو اول سر کیرم اومد بیرون اب شهوتم روش حلقه زد اونم لباشو گذاشت روش مکید گفت جووون واقعا تشنم بود میگم دیوث واقعا وارد بود و میدونستم که میخواد روس منو بکشه یکم که داد شلوارمو پایین تر کیرم افتاد جلو دست داغشو گذاشت روش زبونشو از زیر کیرم کشید تا سرش اب شهوتم دوباره اومد رو سر کیرمو زبونشو اروم زد بهش یکم سرشو برد عقب اونم کش اومد تا اومد بریزه لباشو غنچه کردو هوارو کشیدو اومد سمت کلاهک کیرم منم که داشتم از بالا میدیدم دستام که میلرزید گذاشتم رو سرشو با یه بدن کیرمو حل دادم تو دهنش یه فشار دادم اونم راح گلشو باز کرد تا ته رفت داخل اونقدر اون تو گرمو نرم بود که دوست داشتم چند ثانیه ای نگه دارم یه اوق زد منم سریع کشیدم بیرون یهوییی شروع کرد به بلعیدن کیرم لباشو از کنار رو کیرم گذاشته بودو هی طول کیرمو عقبو جلو میرفت ، ببینین خیلی سکس کردم اما هیچ کس هیچکس اصلا اینطوری نمیخورد اصلا خیلی کم میخوردن تازه صورتاشونو یه طوری میکردن که عذاب وجدان میگرفتی از سکس باهاشون اما فریبا محشر بود تا به سمت خایه هام میومد یه تخممو میکرد دهنش دهنش اب شهوتم پر بودو لیز به خایه هام که میزد تا زمانی که میرفت برای دور بعدی اب از رو خایه هام میچکید رو سینه هاش تا اینکه حس کردم که خیلی خایم درد گرفت یه تیری کشید مشخص بود دلش میخواد خالی شه ولی اینطوری نمیومد فقط اب شهوت سرازیر بود ازم حولش دادم عقب شلوارمو از پام در اوردم گفت نه بیا بریم تو اتاق درو منم اب دهنمو که خشک شده بود بزور قورت دادمو گفتم بریم داشت جلو میرفت تا کونشو دیدم خودمو بهش چسبوندمو کیرم رفت لای پاش واقعا خیس بود وقتی راه میرفتم روناش رو کیرم بالا پایین میشد لیز میخورد درو باز کرد به نور کم قرمز بود و اتاقش نصبت به حال تاریک تر چون پنجره نداشت یه تخت دو نفره بود من خیییییلی شهوتی بودم هیچی حالیم نبود یه دراور که یه سریع عکسو یه سریع لوازم ارایشی روش بود.


ادامه دارد...
     
  
مرد

 

دستمو همینطوری رو شکمشو سینش که از اب کیرم من خیس شده بود میکشیدم نمیخواستم از تو حسش درام سرمم همینطور میچرخید تو اون نور کم میخواستم ببینم اون عکسای کیه یا الان ما واقعا خونه کی هستیم که یهو دستمو گرفتو یه چرخی بهم دادو منم انقدر بدم شل بود مثل یه خمیر میتونستی به هر شکلی درم بیاری هولم داد رو تخت که پام به لبه تخت گیر کردو زانوم که شکست به کمر اومدم رو تخت کیرم محمک برگشت به شکمم خورد چون خیس بود یه صدای بلند کرد و جفتمو خندمون گرفت اونم اومد رومو سینه های 80 که سر سینه هاش بدجور باد کرده بود رو تنم میکشید تا سر سینه هام اومد صورتش رو به روی صورتمو بود لبشو گذاشت رو لبم اش شهوتم رو صورتش نیمه خوشک بود که همینکه باز لبای خسیم رو لباش اومد دو باره لیز شد کیرمو با دستش همینطور که دمر خوابیده بود کرد تو کوسش یکم نشست انقدر با اب خیس بود که نمیدونستم کجاش داره میره لحظه اولشو حس نکردم باسنشو اورد بالا تر محکم کوبید روم که یهو حس کردم دیواره کوسش برگشت به حالت اولو یکم سفت تر شد کیر منم سیختر ، بلند شدو نشست رومو کوسشو عقبو جلو میکردو کیر منم توش چرخ میخورد لبه های کیرم دندونه های کوسشو حس میکرد که چطوری داره دوره کوسش میچرخه محکم خودشو به من فشار میداد اونقدر اب اومد که از کنار کمرم حس میکردم داره میریزه رو تخت خایه هام که خیس خیس خودشو اورد تا رو شکمم کیرمم همراهیش کرد تا چوچولش اومد بیرون که یهو خودشو سر داد عقب به سمت رون پام باز کیرم تا ته رفت داخل طوری داغ شده بودیم که اگه نون رو بدنمون میزاشتی پخته میشد یکم این مارو تکرار کرد نشست جلوم و کیرمو خورد حس کردم داره ابم میاد چرخوندمش به سمت دراور که تو اینه میشد همو ببینیم دستشو گذاشت رو دراور کونشو قنبل کرد منم با یه فشار دادم رفت تو همینطور دو تا یا یه تا زدم که دیدم میخواد ابم بیاد بهش گفتم داره ابم میاد گفت بریز تو گفتم نه خوله که نتونستم نگه دارم و ابم ریختم توش چشام بستمو کل تنم ولو شد رو تنش بدن هیکلی داشت اولش بهتون گفتم چشامو که باز کردم انگار میتونستم همه چیو ببینم جلو صورتم یه قاب عکس بود از فریبا تو لباس عروسی و یه مرد هیکلی کنارش هنوز کیرم سیخ بود تو کوسش میتونستم یه راند دیگه هم برم که اون عکسو که دیدم همه چی رو سرم خراب شد کیرم یهو خوابیدو یهو پرید از کوسش بیرون اونم فهمید چه گندی زده و دستشو اورد رو قاب عکس که جمع کنه منم دستمو گذاشتم رو دستشو که نه نمیخواد پنهانش کنی من دیدم و برگشتم عقب اونم یهو برگشت سمتمو گفت پیمان توضیح میدم باور کن نا خوداگاه دستم رفت بالا محکم کوبوندم تو صورتش انگار برق از سرش پرید یهو اون همه حس خوب شد یه اتیش تو جون جفتمون.....


ادامه دارد...
     
  
مرد

 

عقب عقب رفتم یکم چشام تیر کشید یه هو یه بار سنگین اومد رو دوشم نشستم لبه تخت گفتم چرا فریبا اروم گفتم نشنید اومد جلو نشست رو پام هیچوقت یادم نمیره بدن نرمشو دوست داشتم اما کاری که کردو نه یهو هولش دادم عقب یک بلندتر ایندفعه گفتم چرا فریبا ، فریبا حالا که فهمید واکنش من چقدر میتونه تند تر از این باشه یهو زد زیر گریه گفت فرصت بدی میگم اصلا گفتم امروز که بیای همه چیو بگم دوباره اومد ایندفعه کنار تخت کنارم نشست از بغل دستشو انداخت رو شونمو شروع کرذ به سر شونمو لیس زدنو زیر لب میگفت پیمان جون اروم باش بهت میگم همه چیو قول میدم فقط یه فرصت بده منم گفتم وااااای از دست تو و از کنارش بلند شدم رفتم تو پذیرایی و مثل دیونه ها دنبال لباسو شلوارو که توش شورتممم گره خورده بود به پاچم تو همون گیری ویری انقدر حالم بد بود که نمیتونستم شرتمو از تو شلوارم در بیارم اومد شلوارو از دستم گرفت دو باره چشم خورد به بدن سکسیش گفت بده من برات درستش میکنمو سرمو چرخوندمو رفتم سمت لباسم دیدم یقه گردش کلا تا جای سینم پره اب خشک شده کوسشه پرتاب کردم رو کاناپه و نشستم اونم که باز کرده بود گره ی شرتو شلوارمو با ترس دوباره اروم اومد سمتم دلم سوخت بد زده بودم تو صورتش دستشو گرفتم نشوندمش رو پام یه بوس از لپش کردم گفتم خیلی خوشگذشت و من فکر میکردم یکی پیدا کردم که شریکم بشه چون واقعا تو این مدت جفت خوبی بودیم خط قرمز من تو تمان گند کاریام همین رابطه با زن شوهر دار بود که به لطف تو انجام شد ، بهش گفتم میدونی چه پایی میخوریم خدا اون روزو نیاره اونم همینطور منو نوازش میکرد گفت پیمان بخدا من دوست دارم و اینکه تو نمیدونی هیچی از من، بفهمی بهم حق میدی ، تو همون لحظه داشت حرف میزد شرتمو ازش گرفتمو پام کردم اونم بلند شد که بره لباسمو برداره از اینطرفم که بره یه ابی بزنه سینه درشتش به صورتمو لبم من چون همیشه به ریز جزئیات توجه میکنم خوب شهوتم هیچوقت نمیخوابه بلند شدو رفت سمت اشپزخونه از پشت نگاهش کردن خیییلی لذت بخش بود واقعا دلم نمیخواست اونو از دست بدم چی میشد شوهر نمیداشت این سوالی بود که تو ذهنم میومد تا شستو برگشت منم شلوارمو داشتم دکمشو میبستم که اروم با یه صدای گرفته همراه بغض گفت پیمان نرو لباسم تو دستش بود ، رفتم مجدد سمتش صورتمو بردم جلو یه بوس از رو لباش کردم اخه خیییلی تحریک میکرد لامصب ، لباسمو از دستش کشیدمو برگشتم تنم کنم اونم گفت خیییلی بدجنسی صبر کن حرفامو بشنو که من گفتم الان لااقل نه حالم خرابه تپش قلب دارم زدم بیرون میخواستم برم سمت خونه که دیدم داره مداوم پیام میده گفتم برم سمت پارک شروع کردم باهاش حرف زدم یادش بخیر ویچت خیلی نرم افزار خوبی بود اونم سر همین نرم افزار پیدا کرده بودم ، ویچت یه ویژگی داشت میتونستی اگه کسی اطراف تویه حتی با فاصله دقیق بفهمی کجاست و اکانتشو داشتی، کلا یه انقلابی تو سکس و رابطه بود اون زمان خلاصه نشستم دیدم داره تند تند توضیخ میده منم میخوندم و هر از گاهی مینوشم خوب ، گفت شوهرم خیلی بد دله منو میزنه سکس میکنیم اما منم ادممم زنم دوست دارم یکی بهم محبت کنه من این سکس با تورو میخوام نه اینکه یکی بیاد روم بخوابه حالشو بکنه ابش که بیاد بره یه رژ لب میزنم با خانواده خودش رفتم بیرون کلی کتکم زد که برای کی ارایش میکنی گفتم من یه کرم نزدم فقط یه رژ همین میگه کلی کتک خوردم سر همین جوابم ، که وسط حرفش گفت میدونی چرا هیچوقت کامل برات لخت نشدم ؟! اره راست میگفت هیچوقت لخت کامل نمیشد نهایتش سینه هاشو مینداخت بیرون شکمشو من ندیده بودم اونجا یه عکس برام از شکمش فرستاد که پر رد تیغ و کمر بند بود نامرد به شکمشم میزده !! بهش گفتم الان کجا بود که تو جرات کردی منو بیاری خونه گفت رفتن کوه ، اینو که گفت گفت میدونی پیمان میره کوه خیلی میره منو نمیبره میره خونه رفیقاش مست میکنه امارشو بهم دادن دختر هم میبره یه بار خونه نبودم کاندوم پیدا کردم تو حموم نمیتونم طلاق بگیرم خانوادم پشتم نیستن که یهو این متنو گفت و من بدجور ترسیدم گفت اگه تو باشی من دلم قرص طلاق میگیرم با هم زندگی میکنیم کم برات نمیزارم ، پیمان ببین برات ناهار درست کرده بودم توش کلی گوشت که میدونستم بعد سکس جون نداری اینارو چیکار کنم !!! بیا پیشم ! خر شده بودم و واقعا بغضم گرفته بود اینبار دلم براش میسوخت برگشتم زنگ زدم درو باز کرد رفتم تو و دوباره روزی از نو .......


ادامه دارد...
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 
Arenas
ماشالله همین فرمون رو برو داری خوب پیش میری
     
  
مرد

 
عالیه داستانت ایول
     
  
مرد

 

تا بعداز ظهر بوندم کلی بهش محبت کردم ولی اون شوهر داشت از شوهرش که بیشتر شنیدم مسمم تر شدم که رابطه رو تموم کنم دلم براش میسوخت از تنهاییش اما اون رابطه منو به گا میداد ، بعد از ظهر تا رسیدم خونه لباسامو در اوردم مامان نبود ، با با هم صدا زدم نبود گفتم برم یه دوش بگیرم لباسمم تو حموم بشورم که نیوشا پیام داد از خوااب بلند شده بود و از صبح از من خبر نداشت قربون صدقه هم یکم رفتیمو منم لخت رو تختم بودمو مدام اون تصویر سکس صبح میومد جلو چشام و ادم بعد یه غلط اضافی دلش یه همدم میخواد ، که فریبا هم باز شروع کرد به پیام دادن اینطوری پیام دادن خیلی سخت بود رفتم یه دوش بگیرم و جفتشونو پیچوندم رفتم زیر دوش ابو که باز کردم اولین قطراتی که حس کردم رو سرم یاد صبح افتادم ، من زن طرفو گاییده بودم چه باحالم گاییدمش فردا بخواد بره دوباره روش خوب کیر منم رفته توش دستمو زده بودم به دیوارو کیرم که بلند شده بودو نگاه میکردم دستمو سر کیرم کشیدم اب شهوتم اومده بود به خودم گفتم پیمان تو که اینطوری نبودی رو ردی که لبای فریبا باهاش بازی کرده بود منم کیرمو میمااوندم هر از گاهی سر کلاهکشو یه چرخی میدادم چشامو یهو بسته شده سینه هاش که به صورتم مالیده شده بود دو باره حس میکردم دستمو دور کیرم حلقه کردم اروم میمالوندمش بدنم لرزه داشت شوهرش میومد جلو چشم که منم جلوش دارم زنشو جر میدم گفتم وایی پیمان تو چی شدی اما حس خپبی داشت فریبا جلو چشم زانو زده باشه شوهرش اونور مثل فیلما داره برام میخوره تو تصورات خودم داشتم زیر دوش فریبارو جلو شوهرش میکردم حتی برش گردونده بودم از کون میگفتم کوست نه مال شوهرته کونت مال منه که همزمان با تو کون کردنش انگشتمو که حلقه کرده بودم از رو کلاهک کیرم فشار میدادم که بزور داره میره تو چند بار عقب جلو کردم و تصورش انقدر زنده بود که داشتم ارضا میشدم یهو ابم پاشید رو دیوار به خودم اومدم گفتم چیکار میکنی ولی واقعا تجربه جالبی بود حسم هم به فریبا بیشتر شده بود دوست داشتم بهش بیشتر پیام بدم که نیوشا هم بود خوب و پیام دادن سخت تر بود ، دیوار و شستمو اومدم بیرون ، نیوشا چون دختر خونه بود سخت میومد سر قرارا و نمیشد راحت سکس کرد از عقب میکردمش و باید زودی تموم میشد چون زمان نداشت ادامه شهوتم رو فریبا خالی میشد اونم کم نمیزاشت تو همین حین یه مدت فریبا پریود شد و اغاز این شد که یکم از هم دور شیم مخصوصا که فریبا داشت تابلو بازی در میورد و شوهرشم یکمی بو برده بود ، منم رابطم با نیوشا خوب شده بود این وسط هم یه پروژه جدید بود که باهاش اشنا شده بودم اونم از طریق همین وی چت که اونم فهمیدم شوهر داره قبل سکس و واقعا میخواستم که بکنمش و اصلا دیگه خط قرمزم نبود چون زن شوهر دار راحت میتونست فضارو جور کنه و اصلا هم نیازی نبود خودتو به ابو اتیش بزنی ، ...... گذشت و گذشت فکر کنم یه دو هفته ای گذشته بود که فریبا هم از پریودی در اومده بود و نیوشا کم کم حالتاش داشت به پریودی میخورد چت کردن من و اون پروژه جدید که مهسا بود اسمش داشت به جاهای خوبش میرسید که نیوشا گفت خییییلی میخوام فقط بگو تا بیام منم زنگ زدم دیدم خونه یکی از بچه ها خالیه و ساعت ۱۰ بود که گفتم بهونه دانشگاه بگیر و بیا به ادرسی که من میگم ، ساعت ۱۱ تو کوچه بودیم جفتمون از پشت سر میومد من جلو تر رفتم درو باز کردم و رفتم تو بعد یه دقیقه اون اومد تو درو بستیم دستشو گرفتم از تو حیاط دویدیم رفتیم تو تا رفتیم تو مانتوشو دکمشو باز کردمو مقنعشو دادم یکم بالا دستمو انداختم تو سوتینشو کشیدمش بیرون رو تاپش افتاد زبونمو چرخوندم دو سینش باد کرده بود هوا گرم بود یکم زیر سینش عرق کرده بود یه سینه خوشگل صورتی نوک بالا صورتی ۷۵ واااااااای بوی عرقش خییییییلی سکسی بود تا زبونمو چرخوندم به بالا نگا کردم دیدم چشاشو بستو یهویییی گفت واااااای پیمان عشششقم، عزیزم، جیگرم منم حشری تر شدمو میشتر میک میزدمو میخوردم لباسای جفتمون تنمون بود بلند شدمو دستمو انداختم دور کمرشو کشوندمش سمت خودم و لبمو گذاشتم رو لبش لبای بزرگو خوردنی داشت ، همینطور دکمه هاشو شروکردم به باز کردن که یهو گر گرفتشی اونقدر داغ شد کشید منو عقب از خودش مقنعشو در اورد موهای فر فری مشکیش ریخت بیرون دستمو بردم دور گردنش داشت ادامه دکمه هاشو باز میکرد منم شروع کرده بودم به گردنشو خوردن مانتوشو انداخت یه طرف من دستمو بردم زیر تاپ تو قوص کمرش خیس عرق بود انگشتمو کشیدم خیس شد همینطوری بردم لای درز کونش انگشت وسطم تا سوراخ کونش رفت اونجا خشک بود با خیسی انگشتم سوراخ کونشم خیس شد راحت باز شد کم نکرده بودم اون کونو .......


ادامه دارد...
     
  
مرد

 

تو گوشش زمزمه میکردم ، میگفتم میخواییی چیه کون دوست داشتی بدی حوس کیرمو کرده بودی اره ؟! اونم ناز میکردو ناله کنن در گوشم میگفت اره پیمان اره نمیتونم پیمان تو با من چیکار کردی بدجور میخوام ، اخه ما یه بدجنسی داشتیم زمان خودمون زمانی که میخواستیم دخترو از کون بکنیم تو دهنمون یه قند مینداختیم اب که میشد اب قند دهنمونو دور کونش میزدیم باعث میشد یه کرمی بیفته به جونشو کونش واقعا سر یه باکتری بد میخوارید اینطوری طرفو برای خودمون نگهش میداشتیم این کارو هم با نیوشا کرده بودم و خوب داشت دیوونه میشد ، گفتم هیچی عشقم عاشقت کردم با دست دیگم دکمه شلوارشو باز کردم دستمو از خط وسط کونش کشیدم بیرون یه اهییی کشید مشخص بود داره پاره میشه از شهوت نشستم جلو پاش همینطور که میشستم شلوارشم میدادم پایین مشخص بود رفته برام شرت خریده اخه اولین بار بود یه شرت لامبادا توری پاش میدیدم تا پایین که دادم شلوارشو صورتم جلو کوسش قرار گرفت لای پاش یکم عرق کرده بود با ابش مخلوط شده بود واقعا بوی بد نمیداد و من بوشو خیلی دوست داشتم این خط لامبادا که من چون از پشت دستمو برده بودم داخل روش فشار اومده بود رفته بود لا کوسش ولی من از پشت فکر نمیکردم اصلا پاش شرتی هم هست ، که خوب الان دلیلشو فهمیده بودم زبونمو در اوردم رو خط شرت لامبادا که الان لاله های کوسشم دورشو گرفته بود کشیدم قلبم اونقدر تپش قلب داشت که لبام مثل ویبره میلرزید دستشو گذاشت یهور رو سرمو فشار داد به سمت کوسش یه نگاه به بالا کردم دیدم تاپشو در اورده یه سینشم که من کشیدم افتاده رو سوتینش که ست همین شرت بود زبونم دادم از لای همین نخ شرتش رسوندم به چوچولش انگشتمو از پشت بردم سمت کونش گوشه نخ شرتش که الان رو کونشو گرفته بود دادم کنار انگشمو کردم اروم تا سر ناخونم تو یکم سخت رفت چون خشک شده بود اوردم بیرون تو همون حالت با اب کوسشو اب دهنم که زبونم همونجا بود خیس کردم یه طعم بدی اومد تو دهنم فهمیدم کونش یکم کثیف بود ولی خو وقتی غرق شهوتی ول کن نیستی ، کردم این دفعه تو و همون لحظه کل کوسشو کردم دهنمو یه میکی زدم که اخش در اومد کامل کشیدم تو دهنم بلند شدم رو به روش خوب قدم بلندتر بود ازش صورتم به سمت پایین بهش گفتم این لباسارو کی گرفتی بهم نگفتی تو چت گفت میخواستم عزیزم سوپرایزت کنم که یهو شروع کرد به مسخره بازی منم افتادم دنبالش دور خونه میخواستم بکنمش و میترسیدم بخوابه ولی خنده هاشو ادا اصولاش بیشتر تحریکم میکرد شیرین بود واستادم رفت جلوتر واستاد شروع کردم به لباس در اوردن اونم خندید و فرار کرد سمت اتاق مامان رفیقم تختو اینا نداشتن ولی دراور داشتن که تا دید خوب نیست برگشت سمت اون یکی اتاق که اتاق خواهر رفیقم بود همون لحظه من شرتمو تا در اوردم کیرم پرید بیرون اب شهوتم پرید رو مبل و خوب تابلو بود به خودم گفتم یادت باشه داشتی میرفتی اینو تمیز کنی ، که دیدم نیوشا رفت تو اتاق درو بسته فشار دادم دیدم پشت در واستاده ادا در میاره یکم حل دادم ترسیدم بخوره در به کمرش خوب از این حسو حال در بیایم تا دستمو بردم پشت در انگشتامو کلا کرد تو دهنش یکم میک زد منم خوشم اومد یهو یه گاز گرفت که درو یکم محکمتر فشار دادم و وارد اتاق شدم جووووون عکسای خواهر رفیقم اولین چیزی بود که اومد جلو چشم عجب چیزی بود ولی خودمو جمع کردم گفتم نه اینجا نه گفت چرا گفتم ظایع ابمون جایی بریزه یا بو بدنمون نمیره بیرون گفت نه دوست دارم همینجا خوب منم تو دلم خیلی دوست داشتم تو همون اتاق بمونم اومد پرید تو بغلم من بردمش همنطور که سرش پشتم بود سمت تخت دیدم داره بهترین پوزیشن تو همونحالت یکم اومد پایین تر و کوسش به کیرم مالیده شد کامل خیس شد دو باره انداختمش بالا یکم اوردمش پایین کیرمو تنظیم کردم رفت رو سوراخ کونش سرشو اورد جلو به چشام خیره شد چشاشو گرد کرد ، گفت اخخخخخخخخخ اییییییییی دیووونه من نامردی نکردم دستمو یکم شلتر کردم کامل رفت تو باسنش کوسش به شکمم مالیده میشد و کونش رو کیرم بالا پایینش میکردم اونمم میگفت بزار بیام پایین داری جرم میدی پیمان نکن پیمان اییی رودم اییییی کونم همینطوری چرخوندمشو اروم گذاشتمش رو تخت پاهاشو بردم بالا سوراخ کونش دقیقا رو به کمرم یکم وزنمو انداختمو بد جور گاییدمش کیرم میومد بیرون اب کونش که یکمم قهوه ای رو کیرم مشخص بود در اومده بود هر دفعه که میوردم بیرون دوباره میخواستم بزنم تو محکمتر میکوبیدم کونش یهو سفت میشد من خوب تو برگشت بیشتر کیرمو میکشید و این بیشتر بهم حال میداد انگار رگای کیرم داشت پاره میشد .......


ادامه دارد...
     
  
مرد

 

تو همون حالت بودم که یهو دیدم از سر کیرم داغ شد و اومد تا خایه هامو گرفت گفتم الان ابم میاد که در اورد سریع یه چند باری زدم رو کوسش یه کوس یه خورده نصبت به سفیدی تنش تیره تر بود و بدنش طوری سفید بود که باورتون نمیشه حتی رد انگشتام که رو پاش بود که فشار داده بودم بالا بمونه رو رونش افتاده بود از ته کیرم گرفتمو مثل شلاق یه چند بار زدم رو کوسش که یکم شهوت بخوابه اما افاقه نکرد اب پاشید رو شکمشو صورتشو یکم رو تخت خواهر رفیقم گفتتت نهههه نیاد من هنوز میخوام اما صورتشم ابم ریخته بود بدش میومد گفتم برو بشور منم این خرابکاری رو جمع کنم بیا ادامه یه راند دیگه میریم که من یه دستمال برداشتم شروع کردم به تمیز کردن تخت یه نگاه کردم دیدم نیوشا نیست گفتم بهترین وقت بزار برم سر کشو خواهر رفیقم عکساشو نگاه میکردم تو مسیر رفتم دیدم چه شورتای بیبی داره خوشگلو فانتزی بوشون کردم دیدم داره میاد نیوشا سریرفتم رو تخت نشستم که از اون حس کردن دور شده بودم اومد که دوباره بلندش کنه از جلو در اومد که بیاد سمتم نگاهش کردم واقعا سفید خوردنی خیلی دوست داشتنی و شیطون کشاله رونش از بس بزرگو صاف بود به هم کشیده میشد یه موجی میفتاد رو رون پاش اومد نشست رو پامو پاشو حلقه کرد دورم کیر افتادم جلو کوسش بود خوب تو این حالت اومد یکم کیرم زور بزنه بلند شه که تنه کیرم رفت لا کوسش همینطور که خودشو عقب جلو میکرد با منم حرف میزد که یهو سر کیرم داغ شد اونم داشت حرف میزد اخماشو یکم تو هم کردو مکث کرد سر کیرم رفت بود تو یه حسی بهش دست داده بود این تو ذهن من بود یکم اروم فشار داد جفتمون ساکت بودیمم کیرم یخورده دیگه رفت من هیچی نمیگفتم میخواستم ببینم چیکار میکنه اروم یکم دیگه فشار داد یه قطره اب اومد از رو کیرم پاین تا رو خایم پام یه لرزشی کرد یهو با یه تکو اونو از کوسش در اوردو گفت خیلی دوست دارم پیمان منم گفتم من عشقم و همو بقل کردیم رو تخت دراز کشیدیم بعد یه یه ربع پاشدیم اون داشت شرتشو میپوشید همش چشم بهش بود دیدم یخورده ناراحته انگار یه تصمیمی داشت ولی خو من متوجش نبودم سوتینشو داد من براش گره زدمو بعد لباسامونو پوشیدیمو رفتیم این جریان گذشت فریبا داشت رو مخ میشد میخواست جدی جدی طلاق بگیره اون پروژه دیگمم مهسا سر فریبا کمرنگ شده بود چون فریبا خیلی منو درگیر کرده بود ظایع بازی در میورد میومد تو کوچمون برام ناهار درست میکرد میورد یه بار دم در دانشگاه دیدمش شوکه شدم تو همین جریانات رسیدیم به تاریخ امتحانات انقدر فشار روحی روم اورده بود فریبا که به گوه خوردن افتاده بودم و نمیتونستم درس بخونم این وسطا یه چند تا مهمونی هم رفته بودم و یه سکس ضربدری هم داشتیم البته جفتشون زید رفیقم بودن حالم نداد براتون برای همین تعریف نمیکنم خلاصه یه روز نیوشا زنگ زد بر خلاف اینکه همیشه پیام میداد تعجب کردم دیدم ردی میدم اونم ولکن نیست دو تا امتحان رد شده بود ج دادم گفت داره برام خاستگار میاد منم تعجب کردم گفت پیمان این جدیه این بابام روش مسممه گفتم خوب اگه قسمتت اینه خوب برو من باهاش روز اول صحبت کرده بودم که من دنبال ازدواج نیستم ولی اون گریه کرد که من عاشقتم وسط حرفاش گفت راستش. پردمو تو سکسا برداشتی و من نمیتونم با هیچکس دیگه ازدواج کنم من فقط ساکت بودم و اون فقط حرف میزد نمیفهمیدم چی میگه حوصله حرفاشم نداشتم پرده رو هم که گفته بود بیشتر اعصابم خورد شده بود خلاصه گفت باید ببینمت ! چیکار بابد میکردم از یه طرف فریبا از یه طرف نیوشا چه وضع بدی بود چه روزای بدی قرار گذاشتیم تو پارک یه گوشه که کسی نبود من رو یه نیمکت نشسته بودم اون جلوم دستش رو صورتم بودو حرف میزد و هی شکمشو میمالوند به من منم دستمو رو پاهام گذاشته بودم خم شده بودم جلو گفت بیمعرفت نباش ما همو دست داریم نگو نمیخوای من بدمو فقط در اختیار تو گذاشته بودم ، باورتون میشه اونروز که تموم شد همش به فکر ازدواج بودم اخه هم فریبا رو مخ بود هم امتحانامو خراب کرده بودم و فکر میکردم شاید این ازدواج من باعث فرارم از این مشکلات باشه و این شد که بزرگترین اشتباه من بود شایدم نبود نیوشا هم خوشگل بود هم خوش اندام پایمم بود هم مشروب هم قلیون هم اهل پارتی پس میشد زندگی پر هیجانی باهاش داشت......


ادامه داره...
     
  

 
لذت بردیم از داستان زیبات
     
  
مرد

 
عالییییی بود
     
  
صفحه  صفحه 1 از 15:  1  2  3  4  5  ...  12  13  14  15  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

روزی که ازدواج کردم


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA