انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
Homosexuals - همجنسگرایان
  
صفحه  صفحه 16 از 20:  « پیشین  1  ...  15  16  17  18  19  20  پسین »

خاطرات همجنسبازی کاربران لوتی



 
بعد از دادنم به اون دوتا پسر و اون آقا، شبي نبود كه هوس كير نكنم و دلم واسه آب مني كه تو كونم فوران مي كنه دل دل نكنه.
بايد شانس خودمو امتحان مي كردم. واسه همين غروب كه شد رفتم تو همون كوچه. چند بار بالا و پايين كردم. اما يك نفر هم نبود. رفتم جلوي خونه همون آقاهه كه بردم توي زير زمين. چند دقيقه اي منتظر ايستادم بلكه ببينتم و دوباه ببرم زيرزمينشون و روي كونم سوار بشه. اما هيچ خبري نبود.
نا اميد به سمت خونه برگشتم. سوار ميني بوس شدم. شلوغ بود رفتم وسط و ايستادم. با هر ترمز ميني بوس، اونايي كه ايستاده بودن هل مي خوردن روي هم. يواش يواش احساس كردم كسي كه پشت سرم ايستاده از هر فرصتي استفاده مي كنه و خودشو به پشتم مي مالونه. به روي خودم نياوردم. از هيچي بهتر بود. ولي كاملا معلوم بود تحريك شده و لحظه اي از پشتم كنار نمي رفت. نزديك خونه بودم. از ميني بوس پياده شدم و ماشين راه افتاد. يكم جلوتر ايستاد و يه نفر ديگه هم پياده شد.
به سمت خونه راه افتادم در حالي كه حالم حسابي گرفته شده بود كه نتونسته بودم كونم رو به آرزوش برسونم. يه كم كه رفتم ديدم اون كسي كه پياده شده بود صدام كرد: هي پسر! برگشتم و گفتم با مني؟ گفت: بله تو هستم. قدري بايست. لهجه داشت. رسيد بهم و گفت كجا ميروي؟ گفتم خونه. فهميدم افغان هست. گفت يه چيز مي پرسم راستش را مي گويي؟ گفتم چي؟ گفت آيا دوس مي داري با من بيايي؟ گفتم كجا؟ گفت يه جاي خلوت. چشام برقي زد و گفتم واسه چي؟ گفت براي اينكه توي ميني بوس هرچقدر به پشتت ماليدم تو هيچي نگفتي. احساس كردم خوشت ميايد. خودم و زدم به كوچه علي چپ وگفتم: از چي خوشم بياد؟ با همون لهجه افغانيش گفت: از اين كه بر پشت تو سوار شوم. ياد نجيب افتاده بودم. دلم هواش رو كرد. نبايد اين فرصت رو از دست مي دادم. گفتم چرا مي خواي پشتم سوار بشي؟ منظورت چيه؟ دستم رو گرفت و گفت تو بيا تا بهت منظورم را تفهيم كنم. منو با خودش مي كشيد و مي برد تو تاريكي. يه كم كه رفتيم با دستش كونم رو گرفت تود مشتش و محكم فشار مي داد. از نرمي كونم ديونه شده بود و محكم تر چنگ ميزد. گفت احساس مي كنم تو كوني هستي. گفتم از كجا مي دوني؟ گفت چون برق چشمانت را ديدم و فهميدم دنبال كير هستي. توي ماشين وقتي كيرم به باسنت خورد از نرمي اون بيخود شدم. تصميم گرفتم تا تو را بگايم. اينو گفت و بردم پشت يه درخت. چسبوندم به درخت و دستشو انداخت تو شلوارم و به زور داشت درش مياورد. گفتم چيكار مي كني؟ گفت مي خواهم تو را به آرزويت برسانم. بكش پايين كه ديگر طاقتم تمام شد. داشتم شلوارم رو مي كشيدم پايين كه ديدم كيرش رو درآورد. تف انداخت روش و گفت لاي كونت را با دو دستت باز كن. اونقدر همه چيز سريع اتفاق افتاد كه نتونستم حتي اندازه كيرش و ببينم. به محض اين كه لاي كونم رو باز كردم با فشاري كه ناشي از هيجان زيادش واسه كردن كون يه پسر بچه بود، همه كيرش رو تو كونم فرو كرد. روده هام آتيش گرفت. تلاشم واسه اينكه درش بيارم بي فايده بود. بلكه با تكون هاي من كيرش بيشتر تو كونم فرو مي رفت. تا اينكه گرمي تخماش رو و داغي شكمش رو حس كردم و فهميدم كار تمومه. با آرنجش روي كمرم فشار آورد و خمم كرد. بعد كمرم رو محكم گرفت و كيرش رو تا ته فشار داد تو كونم. نفسم بالا نمي امد. اما راضي بودم. هنوز درست از ورود كيرش به كونم حس نگرفته بودم كه ديدم آبشو با فشار تو كونم تخليه كرد و محكم نگهم داشت تا از زير كيرش در نرم. بعد از اومدن آبش ولم نمي كرد. توي همون حالت از رو زمين بلندم كرد و روي كيرش تو هوا نگهم داشت. درحاليكه بالا و پاينم مي كرد پرسيد كير افغان دوس داري؟ گفتم چه زود آبت اومد. گفت از بس كون تو مرا حشري كرده بود. اما اين مقدمه بود بر گايش تو. حالا با من بيا تا مزه كير افغان رو به تو بجشانم. گفتم نه ديگه بسه. نميام. گفت دست خودت نيست. بايد يك بار ديگر كير مرا بر خود فرو كني. آب از كونم راه گرفته بود. هم دوس داشتم برم و هم مي ترسيدم. اما خارش كونم با دوتا فشار مهلك اين مرد افغان خوب نشده بود. حتي كيرش رو هم نديدم كه چقدره. دوس داشتم خاطره هاي نجيب برام تداعي بشه. گفتم خوب همين جا بكن. گفت سر ساختمان كار مي كنم و جا دارم. نزديكه. پنج دقيقه بعد به اتفاق مرد افغان جلوي ساختمان بودم. در را باز كرد و رفتيم داخل. كسي نبود. سريع شلوارش رو دراورد. تازه ديدم كيرش چقدره. گفت شلوارت را دربياور تا قدرت كير مرد افغان را بهت نشون بدم. كيرش خيلي وحشي بود. مدام بالا و پايين مي كرد. مرد افغان كه ترديد منو ديد به سمتم اومد و مثل پر كاه بلندم كرد و به سينه خوابوندم رو زمين. كيرش رو از روي شلوارم يه طوري فشار ميداد لاي پام كه فكر كردم الان شلوارم رو با كيرش مي كنه تو كونم. از اينكه وحشي شده بود خوشم ميومد. حداقل بعد از مدتي يه كير وحشي از خجالت سوراخم در ميومد. در حاليكه نفس نفس مي زد گفت اگر مرا حشري كني كونت با كيرم پاره مي شود. بهتر است خودت كون بدي. گفتم نمي دم. گفت تو ديگر آب كير مرا در خودت ريختي. پس نمي تواني ندي. الان حكم زن مرا داري. اينو كه گفت دست برد توي شلوارم و كيرم رو گرفت. بعد گفت مي داني چرا زنم هستي؟ گفتم چرا؟ گفت تو اصلا كير نداري كه. واسه اينكه بيشتر حشريش كنم گفتم پس بشين تا بزارم كونم بزاري و شروع كردم به تقلا براي فرار از دستش. اما مگه جثه كوچيك من مي تونست از زير هيكل اين مرد قدرمند حشري نجات پيدا كنه. در همين حال يك دفعه در باز شد و دو تا مرد افغان ديگر وارد شدند. همه جا خورديم. از ترس قالب تهي كرده بودم. اون دوتا كه سنشون از اولي بيشتر و تنومندتر بودن گفتن به به چه ميهمان عزيزي آوردي كرامت. من كه هنوز زير اين افغان كه حالا فهميده بودم اسمش كرامت هست بودم گفت اشتباه نشه. من داشتم مي رفتم. يكي از دونا تازه وارد گفت كجا مي رفتي؟ زير كرامت؟ گفتم نخير خونمون. دوباره همون مرد گفت حيف بر كون كوچك تو نيست كه كير ما را نبيند و برود. اينو گفت و اومد كنارم نشست. چونم رو تو دستش گرفت و گفت اول مي دي بعد مي روي. به كرامت گفت از روش بلند شو مي خوام خودم لختش كنم اين دختر بچه رو. زبونم بند رفته بود. كمرم رو باز كرد و با يه حركت شلوار و شورتم رو از پام بيرون كشيد. تي شرتم رو هم دراورد و شروع كرد به نگاه كردن بدنم. من هنوز رو زمين بودم و جرات بلند شدن نداشتم. قيافه خيلي زشتي داشت. وقتي مي خنديد دندوناي زردش معلوم مي شد. شلوارش رو درآورد و كيرش رو از شورتش بيرون كشيد. بزرگترين كيري بود كه تا اون موقع ديده بودم. اندازه كير الاغ دوست بابام كه توي ده ديده بودم. تخماي بزرگ و آويزون. كيرش رو تو دستش گرفته بود و مي ماليدش. بعد گفت ببينم كوني هستي يا قرار كوني بشي؟ كرامت گفت ملا اين زن منست. اول من مي كنمش. ملا گفت زن تو؟ اين دختر بچه واسه كير ما اينجاست. سه تايي مي كنيم. تو اين فاصله نفر سوم كه اسمش مسعود بود شلوارش رو دراورد و با يه كير سفيد و دراز و باريك اومد كنار ملا. ملا پاهامو از هم باز كرد و نشست بين پاهام. رون هاي سفيدمو مالوند و اونارو از هم باز كرد. به مسعود گفت پاهاشو ببر بالا. به محض اينكه سوراخ سفيدمو ديد كه خيسه گفت كرامت چندبار گايشش كردي؟ كرامت كه داشت كيرش رو مي ماليد گفت فقط يبار. پاهام تو دست مسعود بود. بالا سرم نشسته بود و كير و خايش مي ماليد به صورتم. اولين بار بود كير كسي به صورتم مي ماليد و بود كير رو حس مي كرد. بوي خيلي تندي داشت كه با عرق و خاك ادغام شده بود. كرامت كنارم نشست و با سينه هام ور مي رفت. ملا كيرش رو با تفش خيس كرد و گذاشت رو سوراخ تشنم. يكم بالا و پايينش كرد و گفت حاضري دختر جان؟ گفتم مي خواي چيكار كني مگه؟ گفت الان اين كير ناقابلم رو تا تخمام توي سوراخ كوچولوي كونت ميزارم تا جنده خودم بشوي. كرامت دوباره گفت ملا او زن خودم است. سرم رو بالا آورده بودم تا موقع فرو رفتن كير ملا تو كونم رو ببينم. باورم نميشد همچين كيري مال يه انسان باشه. هيجان ديدن فرو رفتنش هلاكم كرده بود. سوراخم زير كيرش دل دل مي كرد. ملا كه مرد كار كشته بود به كرامت گفت وود وود كردن كون كوچولوشو ببين. الان زنت رو با همين كير گايش مي كنم. بعدش هم همه كير وحشي و گنده شو تا ته تو كونم فرو كرد. ناله اي از درد كشيدم و ناخودآگاه گفتم پاره شدم ملا. در بيار كيرتو. اما ملا كامل افتاد روم و و با دستاش لاي كونمو باز كرد و شكمشو با همه قدرت چسبوند به كونم. ديگه نفسم بالا نميومد. با حالت خفگي گفتم دارم ميميرم. درش بيار. ملا گفت بگو چي من هستي؟ گفتم كونيتم. يه فشار ديگه داد و گفت درست بگو چي من هستي دختر جان. گفتم جندتم. ملا كه خوشش اومده بود بود گفت يبار ديگه بگو چي مني؟ گفتم ملا كيرت تو كوسم درش بيار مردم. ملا كيرشو كشيد بيرون. برم گردوند و نشست رو كونم. گفتم صبر كن پاره شدم. مسعود گفت كرامت قبلا بازت كرده پاره نمي شوي. ملا گفت اين كار كير كرامت نيست. اين دختر بچه تا الان كلي كير سوار شده. الانم نوبت سوار شدن كير افغان بهشه. اينو گفتو لاي كونمو با فشار كيرش باز كرد تا كيرش به سوراخم رسيد و يه ضرب زد توش. روم خوابيد و با دستاش كه از زير كتفم رد كرد قفلم كرد. بعد با همه توانش تو كونم تقه مي زد. صداي قارت و قورت كونم زير كونش بلند شد. بعد گير داد كه بايد برام تعريف كني به چند نفر دادي و چطوري كردنت. من ماجراي نجيب و چوپون توي ده رو با آب و تاب براشون تعريف مي كردم . ملا هم با همه وجود تو كونم مي چپوند و شالاپ شلوپ مي كرد. كرامت گفت نجيب چطوري تو رو كرد. گفتم اون موقع يازده سالم بود و توي ساختمون مچم رو گرفت. اونروز دوتا پسره خفتم كرده بودن و آوردنم تو اون ساختمون اما بعد رفتنشون نجيب رسيد و از خجالت كونم درومد. تا گفتم نجيب مچم رو گرفت و افتاد بهم يك دفعه ملا كه كيرشو بيرون كشيده بود با يه ضربه وحشتناك تو كونم كرد و محكم نگهم داشت تا آب منيش رو تو كونم خالي كنه. بعدشم به كرامت گفت زنت رو گايش كردم و مني رو توشش خالي كردم. حالا مال تو. كرامت بلافاصله افتاد روم و با چندتا ضربه به ته كونم آبش اومد و كونم رو آبياري كرد. نوبت مسعود بود اومد پشتم گفت دختر جان قنبل كن تا كونت رو بگايم. از بس بهم گفتن دختر و جنده، حس زن بودن بهم دست داده بود. جلوش قنبل كردم و اونم راحت كيرش رو تا ته كرد تو كونم. كيرش خيلي دراز بود. تا ته كه مي رفت ته كونم و دلم درد مي گرفت. همش غر مي زد كه گشادش كردين و من حال نمي كنم. مي گفت كون اين دختر مثل غار شده. گاراژه. چندتا كير باهم ميره توشششش. اينو مي گفت و محكم مي زد. تو همين حال احساس كردم كيرش فرق كرد. از لاي پام كه نگاه كردم ديدم كرامت هم داره با انگشت مي كنه تو كونم. بعد مسعود گفت چطوره دوتايي زنت رو بگاييم. كرامت اومد رو كونم سوار شد و سعي كرد كيرش رو از بغل كير مسعور بكنه تو كونم. اما ليز مي خورد و نميرفت توشش. بعد از دادن به الاغ و گوسفند توي روستا، اولين باري بود كه خيلي بهم حال مي داد و اساسي گاييده مي شد كونم. سه تا كير وحشي و پر آب. همينطور كه كرامت زور مي زد تا كيرش رو بكنه تو كونم، مسعود آبش رو ريخت تو كونم و كيرشو كشيد بيرون. به محض اين كه كير مسعود اومد بيرون كير كرامت يه ضرب رفت تو كونم و دوباره شروع كرد به تلنبه زدن. من كه ديگه نا نداشتم همونطور رو زمين ولو شدم تا كار كرامت تموم بشه. واسه سومين بار كرامت خودشو تو كونم خالي كرد و از روم بلند شد. فكر كنم به اندازه يه استكان آب مني تو كونم جمع شده بود. با دستمال لاي كونمو پر كردم تا آبشون بيرون نريزه. لباسامو پوشيدم. موقع رفتن ملا گفت دختر بچه بيا اينجا. رفتم پيشش. كيرش رو بيرون كشيد و گفت كيرم رو بوس كن كه تو را كوني كرده. بوي آب مني و كير و عرق قاطي شده بود. سر كيرش رو بوس كردم و زدم بيرون. خودم رو سريع به خونه رسوندم و يراست رفتم حموم. شورتم پر آب مني شده بود. آب از لاي كونم راه گرفته بود. توي آينه نگاهي به سوراخم كردم. احساس كردم خوشحاله كه همچين حالي رو واسش جور كردم. واسه تكميل شدن حالم، شاپو رو برداشتم و اونقدر تو كونم زدم كه همه آب مني اون سه نفر كامل از كونم تخليه شد و دور سوراخم كف كرده بود.
منتظر نظرات شما هستم. خوشحال مي شم كه نظر شما دوستان رو بخونم.
     
  
مرد

 
مممم اره یادش بخیر. نمیدونم چی شده بود بنظرم افرادی در کودکی منو بغل کرده یا روی پا و کیرشوو نشوند بودن و همون وری از روی لباس باهام حال کرده بودن و احتمالا همین دلیل بود که حتی قبل از بلوغ، تشنه کیر بودم و مفعول شدن. تا اینکه با یکی ا. دوستانی بچه محل جایی تنها شدیم و حرفای سکسی زدیم. عطش من چندبرابر آون بود. بالاخره با پیشنهاد من از روی شلوار کمی کون همدیگه رو مالوندیم و در نهایت هم کارمون به مالوندن کیرمون به باسن و کون همدیگه از روی لباسهامون کشید و کار ما هرچند روز تکرار میشود و نسبت به قبل لخت تر میشدیم و دو نفره با کون و کیر همدیگه حال میکردم. یادمه قبل ازرسیدنمون به لخت شدن کامل، در یکی از آن مواقع حس کردم اتفاق عجی
بی
داره می
ا
فته... آبم برای اولین بار اومده و من زی
ر رضا حس بینهایت لذت بخشی رو تجربه کردم...
همگی تان را دوست دارم.
     
  

 
تموم هفته رو با ياد كير بزرگ ملا سپري كردم. نمي شد به راحتي از كنارش گذشت. وقتي هوس كير مي كردم رون هامو به هم مي ماليدم و تصور مي كردم كه ملا دوباره پاهامو داده بالا و به قول خودش مي خواد كونم رو گايش كنه. يك هفته گذشته بود و خارش كونم شروع شده بود. دلو زدم به دريا و رفتم سمت ساختموني كه ملا و دوتا دوست ديگش منو كردن و بهم گفتن دختر بچه.
عصر جمعه بود و اون ساختمون خلوت به نظر مي رسيد. چند دقيقه اي صبر كردم ببينم كسي بيرون مياد منو ببينه يا نه. وقتي خبري از ملا نشد رفتم و در ساختمون كارگرها رو زدم. يه صداي جواني از داخل پرسيد: كيستي؟ و بعد در رو باز كرد. حدودا بيست سالش بود و تقريبا جثه نحيفي داشت. پرسيد با كي كار داري؟ گفتم با ملا. گفت تو با ملا چكار داري بچه جان؟ گفتم با خودش كار دارم. گفت ملا نيست اما مي آيد. بيا داخل شو. گفتم تنهايي؟ گفت آري. رفتم داخل. گفت سن ملا از تو خيلي بيشتر است. با او چكار داري. دوس داشتم بهش بگم اومدم تا ملا تقم رو بزنه و كير كلفتش رو تا ته تو كون كوچولوم فرو كنه. بهش گفتم با خودش كار دارم. گفت اين كار چيست كه يك بچه زيبا رخ اومده تا ملا را ببيند. نكند با او سر و سري داري؟ گفتم يعني چي؟ گفت يعني با تو كار خصوصي كرده. گفتم منظورت رو نمي فهمم. گفت يعني با تو كاري كرده كه خوشت آمده. يه كم خجالت كشيدم و او متوجه شد. گفت ملا تو را كرده است؟ چيزي نگفتم. كنارم نشست و دستش رو روي رونم مي كشيد. گفت يه سوال از تو دارم. كير ملا خيلي بزرگ است. آيا براي تو لاي پا كرده يا توي تو كرده؟ گقتم مگه تو كيرش رو ديدي؟ گفت تو اول جواب مرا بده. گفتم لاي پايي كرده. گفت كجا؟ گفتم همين جا. گفت الان اومدي كه دوباره لاي پايت بزارد؟ گفتم اصلن تو چيكار به من داري؟ بلند شد و خم شد روي من. حالتش عوض شده بود. گفت تا ملا بيايد من يك دور تورا مي كنم. گفتم من كوني نيستم. گفت معلوم ميشه كوني هستي يا نيستي. به قول ملا يك دختر بچه با پاي خودش آمد، كونش را داد و رفت. دستم رو گرفت و دنبال خودش از اتاق خارج كرد و به طبقه بالاي ساختمان در حال ساخت برد. توي راه پله ها مدام انگشتم مي كرد و از كونم تعريف مي كرد. به طبقه آخر رسيديم. منو كنار يك پنجره برد و با انگشت سوراخ كونم رو مي ماليد. بعد شلوارم رو كشيد پايين. لاي كونم رو باز كرد و وسط كونم تف انداخت. دستام رو به ديوار تكيه دادم و براي گاييده شدن آماده شدم. كيرش رو بيرون كشيد و روي سوراخم تنظيم كرد و با يه فشار كوچولو هولش داد رفت تو سوراخخم. گفت بچه جان تو مطمئني ملا لاي پاي تو گذاشته؟ گفتم بله چطور مگه؟ گفت اين سوراخ كونت مثل گاراژ هست. اصلن نفهميدي تا ته كردم تو كونت. گفتم خوب اگه دوس نداري بكش بيرون. گفت فقط به خاطر خوشگليت و نرمي كونت تو را مي كنم و شروع كرد به تلمبه زدن تو سوراخم. چند دقيقه كه تقه زد كيرش رو از سوراخم بيرون كشيد و گفت با دستت برايم بمالش. كيرش كاملا خيس و ليز بود. يه كم كه براش ماليدم آبش با فشار بيرون پاشيد و كار تموم شد. گفتم چرا نريختي توش؟ گفت ملا كه بيايد برايت مي ريزد. دوست نمي دارد كسي قبل از او كوني هايش را بگايد. الانم كونت را حسابي خشك كن تا موقع كردنت نفهمد من تو را گايش كردم. يه كم توي همون حالت صبر كردم تا كونم خشك شد. بعد شلوارم را پوشيدم و برگشتم پايين. هيچ حسي از كون دادنم بهم دست نداده بود. رفتم توي اتاق كارگرها. اون جوان هم اومد و گفت هنوز كير مي خواهي؟ گفتم بله. گفت هر وقت خواستي بيا تا خودم تو را بكنم. كير بزرگ كون تو را گشاد كرده. بزار تا سوراخت جمع شود. ملا كي تو را كرده؟ گفتم هفته پيش. گفت پس تو كارت تمام است. ديگر نتواني كونت را جمع كني. تو همين زمان در باز شد و ملا وارد شد. چشمش كه به من خورد برقي زد و گفت به به دختر بچه زيبا. اينجا چه مي كني؟ گقتم اومد پيشت. گفت حتما كيرم را مي خواهي؟ چيزي نگفتم و سرم رو انداختم پايين. به من گفت برو گوشه اتاق بخواب و شلوارت رو بكش پايين تا بيايم و بر كونت سوار شوم. اشاره كردم به جواني كه در اتاق بود. گفت جمعه مي ماند تا كون دادن تو را تماشا كند. رفتم گوشه اتاق دمر خوابيدم و شلوارم رو كشيدم پايين. چند دقيقه اي گذشت. اما ملا فقط چند بار اومد و با دستش رو كونم سيلي زد و كمي سوراخم رو با انگشتش فشار داد و دوباره رفت. جونم به لبم رسيده بود. گفتم ملا مي خوام برم خونمون. گفت دختر جان كيرم برايت بلند نمي شود. صبر كن تا راست شود. بعد به جمعه گفت برو با كونش بازي كن تا من كيرم بلند شود. جمعه اومد و يه راست خوابيد رو من. و شروع كرد با كيرش با كونم ور رفتن. ملا كيرش رو درآورد و مي ماليدش. حتي خوابيدش هم خيلي بزرگ بود. با تشر به جمعه گفت اين دختر بچه كوني را نكني قبل از من. بعد اومد كنارم نشست و گفت با دستان سفيدت كيرم را بمال. اولين بار بود كه كير كسي را تو دستم مي گرفتم و مي ماليدم. حس خيلي خوبي بود. دستم را گرفت و روي تخمهاش گذاشت و گفت آنها رو هم بمال. يواش يواش كير بزرگ و سياهش توي دستاي كوچولو و سفيدم راست مي شد. كامل كه راست شد بلند شد و روي جمعه خوابيد. اون زير داشتم له مي شدم. جمعه گفت ملا چكار مي كني. گفت ساكت باش ببينم كون تو بهتر است يا كون اين دختر بچه ايراني. فهميدم كه جمعه هم مثه من كونيه و ملا او را هم مي كنه. ملا يه كم روي كون جمعه بالا و پايين كرد و بعد گفت بغل من بخوابه رو زمين. لاي كونم رو باز كرد و لاش رو پر از تف كرد. بعد گفت دستت رو بيار پشتت و كيرم رو توي دستت بگير. اونقدر بزرگ بود كه احساس كردم سرش هم واسه دستم بزرگه. بعد گفت بزار روي سوراخت. تنظيمش كردم. گفت كجاست؟ گفتم روي سوراخم. بعد با تموم قدرت يه ضرب فشارش داد تو كونم. از جا كنده شدم و يه داد زدم. گفت مادر كوني چرا داد مي زني. الان هر كس بشنود مياد و كار خودت سخت مي شود. با گريه گفتم ملا بكش بيرون. ملا كيرش رو كشيد بيرون اما قبل از اين كه نفسم بالا بياد با يه فشار وحشتناك ديگه همش رو تو كونم فرو كرد. من شروع به داد زدن كردم. ملا كامل روم خوابيد و دهنم رو با دستش گرفت. بعد كشيد بيرون و دوباره بدون رحم، همش رو تا دسته تو كونم زد. من فقط درد مي كشيدم و در حاليكه دهنم بسته بود داد مي زدم. جمعه از ترس صداش در نميومد. ملا به طوري كيرش رو تا دسته تو كونم فشار مي داد كه انگار مي خواست تخماش رو هم تو كونم فرو كنه. من داد مي زدم و اون با ضربه هاي وحشتناكش مي گفت مادر كوني صبر كن تا گايش كونت را تمام كنم. به دست و پا افتاده بودم. اصلن به من توجهي نمي كرد. فقط مي چپوند و فحش مي داد. لحظه اي از دردش كم نمي شد. هيچ لذتي نمي بردم. گلوم درد گرفته بود و تموم صورتم پر از اشك شده بود.
نزديك به ده دقيقه ملا كير حدود بيست سانتيش رو با يه سر گنده و ترسناك تماما از كونم بيرون مي كشيد و دوباره تا ته فرو مي كرد توي كون جر خوردم. يه طوري لاچ كونم جر خورده بود و سوراخم از هم باز شده بود كه حتي وقتي ملا با سرعت كيرش رو بيرون مي كشيد و فرو مي كرد، يك بار هم از سوراخم رد نشد و يك راست رفت سر جاي خودش. ديگه توان داد زدن هم نداشتم. توي همين موقع بود كه ملا با تموم قدرتش كيرش رو به ته كونم فشار داد و شروع كرد به خالي كردن آبش تو كونم. يك دقيقه اي كيرش تو كونم دل دل مي كرد و ته مونده هاي آبشم خالي مي كرد. بعد به جمعه گفت برو روش و بكنش. جمعه اومد بالا و كيرش رو كرد تو كونم. تقريبا اصلا كيرش رو حس نمي كردم و در واقع كيرش تو كونم گم شده بود. يك دفعه همزمان با اين كه سنگيني روم چند برابر شد صداي داد جمعه تو اتاق پيچيد. ملا روي جمعه افتاده بود و كيرش رو به جمعه فرو كرده بود. كير جمعه تو كون من و كير ملا تو كون جمعه بود.
ملا به جمعه گفت كيرت رو بيرون بكش و برو بالاتر و پاهات رو بزار بغل اين مادر كوني. به منم گفت پاهات رو از هم باز كن. يه طوري بين پاهامون قرار گرفت كه هم كون من و هم كون جمعه جلوي كيرش بود. ملا به نوبت تو كون ما دوتا تقه مي زد و ما به نوبت داد مي زديم. ملا حسابي با فحش هاش هم ما رو آباد مي كرد و هم درجه حشريت خودش رو بالا مي برد. بعد از چند دقيقه دوباره كيرش رو تا ته تو كونم زد و تموم آبش رو براي بار دوم خالي كرد. وقتي از رومون بلند شد، جمعه كه كون اونم مثه من جر خورده بود رفت پايين تر و با يكي دوتا ضربه تو كونم آبش رو خالي كرد و بلند شد. با درد ناشي از پارگي كونم بلند شدم شلوارم رو پوشيدم و از اتاقك كارگرهاي افغان زدم بيرون تا زودتر خودم رو به خونه برسونم.
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
۱۷ ساله بودم برق کل محل رفت اومدم دیدم سه تا از بچه محل ها هم اومدن بیرون بهم گفتن ممد بریم بیرون یه دوری بزنیم رفتیم پارکی که خلوت و ساکت بود برق ها هم رفته بود و تاریک تاریک اون سه تا گفتن بیاین لاپایی از رو شلوار حال کنیم قبول کردیم گفتیم خوب نوبتی نگو نامردا سه تایی دست به یکی کردن گفتن اول تو گفتم باشه روی خاک ها دراز کشیدم که یهو دیدم دست و پامو گرفتن و شلوارمو درآوردن اصلا زورم بهشون نمیرسید یکیشیون تف انداخت تو سوراخ کونم و یکی یکی شروع کردن به کردن من اولین بار بود کون میدادم خیلی درد داشت نوبتی تف مینداختن و میکردن آبشونم ریختن تو کونم دیگه آخراش گریه میکردم توروخدا ولم کنید فایده نداشت تند تند تلمبه میزدن و میکردن دیگه کامل کونی شدن کردنشون تموم شد ولم کردن و بعدش ازم دلجوی کردن دیگه چه فایده کونی شدم بعد از اون ماجرا به بهونه های مختلف منو میبردن خونشون و کونم میزاشتن البته دیگه بعد عادت کردم و سعی میکردم لذت ببرم
     
  
مرد

 
خیلی دوس دارم بازم کون بدم
     
  
زن

 
پسر کونی و مفعول تمیز و خوب لازم دارم کسی بود بیاد کارش دارم
     
  
مرد

 
nicenightgay
داستانتو خوندم هوس دادن دوران نوجوانی و جوانی اومد سراغم
دوستدار روابط آزاد خانومم هستم
     
  
مرد

 
amir0980:
ببینم

چطور به زنت گفتی کونی هستی من چجوری بگم
     
  
مرد

 
کلا همه جور روابط سکسی برای من لذت بخش.... البته من تا حالا تو سوراخ کون ندادم... ولی کلا هرجور سکس و مالیدن و خوردن رو دوست دارم... بدنم سفید و بی مو هستش و خب البته تپل‌..
     
  
مرد

 
mahan_65:
کلا همه جور روابط سکسی برای من لذت بخش.... البته من تا حالا تو سوراخ کون ندادم... ولی کلا هرجور سکس و مالیدن و خوردن رو دوست دارم... بدنم سفید و بی مو هستش و خب البته تپل‌..

     
  
صفحه  صفحه 16 از 20:  « پیشین  1  ...  15  16  17  18  19  20  پسین » 
Homosexuals - همجنسگرایان

خاطرات همجنسبازی کاربران لوتی

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA