انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
خاطرات و داستان های ادبی
  
صفحه  صفحه 71 از 76:  « پیشین  1  ...  70  71  72  ...  76  پسین »

دل نوشته ها ( نوشته ایرانی )


مرد

 
روزی خــــــــــدا هــــــــــم بــــــــــه خــــــــــانـــــه مـــــا مـــــی آیـــــــــد


بت رامی توان شکست ولی توراهرگز!
چه غریبانه رفته ای ای آشناترین !خورشید هم روزی خاموش می شود ولی توهمیشه درخشانی.
نیازی به اسرافیل و صورش نیست توهمیشه بیداری.
به چشمان گریان تاریخ نگاه می کنم همچنان درسوگ تومی گرید.
به دماوند همیشه سربلند وخلیج همیشگی پارس می نگرم که دلتنگ فرزند پاک سرزمین مقدس خویشند.
تورفته ای اما آیات مقدسی را که برجای نهاده ای هرگزتحریف نخواهد شد.
توباخداآمده ای و با خدا رفته ای این را تنها من نمی گویم ..این را تنها تاریخ و تاریخ نگران نمی گویند ..این را شیطان و شیاطینی می گویند و نشان می دهند که هرآن چه تو رشته کرده ای , پنبه کرده اند.
این را ویرانگران کوردلی می گویند که چشم دیدن ایرانی آباد و پادشاهی آزاد را نداشتند.
آنان که تورا دیده اند و ندیده اند , آنان که زمان تو بوده اند و نبوده اند همه دلتنگ تواند ای آشناترین !ای مردحرف و عمل !ای مظلوم ترین !
قطرات اشکت به گاه وداع درصدفهای تاریخ جای گرفت و مرواریدگرانبهایی گشت که ارزش آن را تنها خدا می داند.
چه بی رحمانه و نمک نشناسانه و ناسپاسانه و احمقانه و گستاخانه و بی شرمانه و بی شعورانه قلبت را شکستند تا امروز میراث شومی برجای گذارند که نفرین آیندگان آن روز را به دنبال داشته باشد.
چه غرببانه رفته ای ای آشناترین !شاید درسیاهچال مانده های جهالت , تحمل دیدن نورخورشید را نداشتنه از این همه نور و نعمت چشمانشان کورگردیده بود.
تو رفته ای تا تو را پیداکنیم .هیهات که جز افسوس چه می توان خورد ؟بیش ازآن که از عشق و محبت بگویی عاشقانه و خالصانه دراندیشه ملت خود بوده ای ..هیج مثالی درناجوانمردی , بالاتر از خیانتی نیست که ملت نمک نشناس ایران درحق تو روا داشته اند هرچند همه این چنین نمی خواسته اند ..تو رفته ای اما یاد تو , صدای تو , اندیشه هاو آثارتو مانده است.
شاهنشاها !ببین که درسوگ تو اشکهای زاینده رود آهی گردیده به آسمانها رفته نمکهای دریاچه ارومیه درخاک خشک طوفانی شده است .جنگلزارها برهنه شده اند وسبزه زارها خشکیده اند.
وببین که بعد از رفتنت چگونه زندگی مرده است ..و شورشیان زباله اندیش 57این روزها سردرزباله سرآن پیکارمی کنند .کس نمی داند چگونه نفس می کشد.کاش بودی و از مهرت قفسی می ساختی که دیگر هوای آزادی زیرآسمان شیطانی را نکنیم !کاش بودی و امروزبه نجاتمان می آمدی !شاها خسته ایم , دلشکسته ایم .نمی دانیم از خود بنالیم یا از پدرانمان.
روزی خدا هم به خانه ما می آید ..هرچند دیراست اما دورنیست ..روزی خدا هم به خانه ما می آید اشکها ی درد و اندوه را می خشکاند به زاینده رود ما نفس می دهد ..روزی دریاچه ارومیه را بازهم پرآب می بینیم ..بازهم سبزه زارها سبز می گردند .دیگرکودک گرسنه برای لقمه ای نان نگاه معصومانه و مظلومانه اش را به ما نمی دوزد
شاها !شاهنشاها !روزی خدا هم به خانه ما می آید و آن روز روح پاکت شاهد آن خواهد بود که چگونه جسم پاکت را به خانه باز می گردانیم . روزی خدا هم به خانه ما , به ایران ما می آید تا یاریمان دهد که بتکده تو را بسازیم ..می آید تا به ما بگوید که دیگر ناسپاسی بس است ..هرچند ازآن روزی که رفته ای این را بارها و بار ها به ما گفته است.
روزی خدا هم خدای ما می شود.
روزی خدا هم به خانه ما می آید تا بداند که چگونه خلفای ناخلفش جان مردم را درشیشه کرده اند.
روزی خدا به سرزمین ما می آید تا ظلم را ببیند تا ببیند که سالهاست عدالت را می خواهیم سالهاست که می خواهیم سرنوشت خود را تغییر دهیم سالهاست که خونها داده ایم و ستمها دیده ایم اما هرگز مصداق این آیه را ندیده ایم که خداوند سرنوشت قومی را تغییر نمی دهد مگر آن که آن قوم بخواهند.
روزی خدا هم به خانه ما می آید تا بداند که سالهاست که چنین می خواهیم.
وامروز سالروزکوچ آسمانی توست شاها ! مگر به خدا نگفته ای که چه ستمها بر تو رفته است ؟ مگر نگفته ای که با ایران تو و با ملت ناسپاس تو چه کرده اند !؟
اشکهای سوزان تو به گاه رفتن قلبم را آتش می زند چگرم را می سوزاند و از اشک چشمانم دریای غم می سازد.
و خدا همیشه با تو بوده است . آخر با خلقش مدارا کرده ای همان خلقی که شیطان فریبشان داده تا از بهشت رانده شوند.
شاها !به خدایی که کنارتوست و درآغوشش جای گرفته ای بگو که شیطان حاکم بر زمین شده است . به خدا بگو دیگر نه صبری مانده است نه نایی ..به خدایی که کنارتوست بگو که شیطان دانای نادان, لبخند پیروزی سرداده است.
شاها !به خدابگو مگرفرشته راباورنداری ؟ سرزمین مقدس تو جولانگاه دیوان و ددان گشته است اگردنیا محل محنت است پس چراآن راآفریده ای ؟
ستم بیدادمی کند ..داد دادمی کند سکوت فریاد می کند چراخداقلب شیطان را شاد می کند ؟
شاها !تووطنت را و مردم وطنت را سربلند می خواستی هیهات که آنان سرافکندگی و ذلت را بر غرور و سربلندی ترجیح دادند دشمن را دوست و دوست را دشمن انگاشتند و این روزها نام تو و یاد تو طنین انداز هرکوی و برزن است و آینه روشن تاریخ چه زود حقیقت را آشکارکرده است !
خداوندا !ما را به گناه پدرانمان نسوزان !شاها !به خدا که هنوزهم نمی توانم آن نگاه غم آلودت را به وقت رفتن تحمل کنم نمی توانم آن نگاه را نگاه کنم و فریاد نزنم ..نمی توانم با اشکهای تو اشک نریزم ..لعنت بر نادانی ..لعنت بر ناسپاسی ..لعنت برشیطانی که لباس فرشته برتن کرده هنوزهم ابلهان رامی فریبد.
شاها !هنوز انقلاب سپیدت , انقلاب به پا می کند هنوز آن کشاورزی که رعیت ارباب بودو اندک زمانی درخواب بود دعایت می کند, هنوزآن کودک کتابخوانی که مجانی کتاب می خواند صدایت می کندهنوزآن دانش آموزگرسنه ای که با تغذیه رایگان مدارس ذهنش را برای پذیرش فرهنگ و دانش آماده می کرد ازتومی گوید , هنوزآن قله ای که درپای خود جنگلها داشت و آبشارها وبه خورشید فخرمی فروخت از سلطان خود می گوید.
شاها !تو به خاک رفته ای اما به خواب نرفته ای ..نمی دانم چرا خدا صدای ما را نمی شنود ؟!نمی دانم چرا خدا برای آمدن به خانه خود این قدر دیر می کند ؟خسته ایم .. گذشته افسوس به جای گذاشته و حال خرابمان وهراس ازآینده قدرت تمرکز و تصمیم گیری را از ما گرفته است.
و این بار تاریخ طاقت نیاورد که صد ها سال بعد حقیقت را به کوردلان نشان دهد خیلی زود ابرهای حماقت وجهالت را به کناری زد تا نشان دهد که چگونه گورکنان برای خود گورکنده اند.
شاها !توهمیشه بزرگی !توهرگزنرفته ای ..توهمیشه درقلب و روان و اندیشه مان جای داری ..تومظهر عشق و احساس و تقدسی .هنوز صدای امید بخشت به گوش می رسد :کوروش آسوده بخواب زیرا که ما بیداریم ..هرچند این روزها تا حدودی بیدارشده ایم ولی بهتراست که بگوئیم کوروش !بیدارشو !زیرا که ما خفته ایم ..
هرروزکه می گذرد بیش از دیروز دلتنگ تومی گردیم.
چهل و دوسال است که از میان ما رفته ای اما صدای تو , یاد تو , آثار و اندیشه های تو هرگز محو نخواهد شد ..تو نشان دادی که می توان هم خود را خواست و هم دیگران را ..اما دیگران خودخواه چنان کردند که ناچارشدی خود را قربانی نادانی آنان کنی تا قربانی نگردند و چه بزرگوارانه به دنیای دنی پشت کردی تا پست اندیشان و پست گوهران بدانند که چه حقیرانه به بزرگ منشی و نیک اندیشی پشت کرده اند!
یادت را نه امروز که همیشه و هرروز..گرامی می داریم ودرانتظاربازگشت خاندان پاکت به سرزمین مقدسمان ایران می نشینیم .به امید روزی که اشک شیطان را ببینیم ونابودیش را احساس کنیم ..به امید روزی که ایرانمان را سراسر گل افشان وگاریزان کنیم ..به امید روزی که اشکهای زاینده رودهایمان را بخشکانیم تا با گریه های شوق بازهم پرآب شوند به امید روزی که شاهد فقر درسرزمین ثروتها نباشیم .
روانت شاد یادت گرامی باد !ای مظلوم ترین پادشاه تاریخ !
روزی خدا هم به خانه ما می آید تا آن اندک ابلهان حقیری که هنوزهم تو را نمی شناسند آگاه شوند..آن روز ما همه سرود سرورسرمی دهیم وجشن می گیریم ..آن روز ما از شادی می خندیم و تو هم ای شاه جاوید ما شاهانه و شادانه می خندی و خدا هم با ما می خندد ..آری آن روزخدا هم با ما می خندد وچه نزدیک است آن روزوچه نزدیک است !!!......پایان

نویسنده : ایرانی
به مناسبت پنجم امردادماه 2581 شاهنشاهی ..چهل و دومین سالروزدیده از جهان فروبستن شاهنشاه آریامهر محمد رضا شاه پهلوی
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
     
  
مرد

 
ازشمــــــــــا هــــــــــم دیده ایــــــــــم , ازپهلــــــــــوی هــــــــــم دیده ایــــــــــم


انگار هیچ کس از تاریخ درس نمی گیرد .درس را می خواند اما درسی نمی گیرد . گویی کنار آینه تاریخ ایستاده ای و چهره پیر و خسته خود را درآن می بینی و جای آن که با تمام وجود احساس کنی که چه کرده ای که امروزت این چنین گشته فقط از همین درس خواندن لذت می بری . انگار همین کافیست .
شاهنشاه آریامهر زمانی سکان کشتی طوفان زده ایران زمین را دردست گرفته بود که دنیا درجنگ بود و اعلام بیطرفی ایران هم راه به جایی نبرد و نیروهای روس یا شوروی و انگلیس , ایران را به اشغال خود درآورده , امریکا هم با آنان همراهی می کرد , روزگاری که ایران تازه می خواست روی خوش را ببیند و ایرانی دستاوردهای رضاشاه بزرگ این کوروش زمان را با تمام وجود احساس کند .
محمد رضای جوان و تحصیلکرده ولیعهد ایران زمین بود و پس از رضا شاه به پادشاهی رسید . خلاف آن چه که می گویند در ابتدا هم غربیها بسیار آزارش دادند وخود را همه کاره ایران زمین می دانستند . اما شاهنشاه آریامهر این ابر مرد تاریخ سرزمین مقدسمان از پای ننشست و برای ایران و ایرانی کوشید و جنگید تا از خاک اشغال شده و دیارجنگ زده گلستانی بسازد که دنیای حسادتها حسرتش را بخورد و انگشت حیرت به دندان بگزد .
ا ین که هرکس به فراخور حال خود تفسیر خاصی از خدمات شاهنشاه می نماید و توجیهی برای آن می آورد چه ارزشی می تواند داشته باشد که خود تاریخ گویای همه چیز است ! قصد آن ندارم که از شاه بزرگ یک قدیس بسازم و بگویم که او نقطه ضعفی نداشته است اما چگونه می توان از هزاران هزار خدمت ارزنده او در زمینه های مختلف گذشت ؟! صد ها و شاید هم هزاران ساعت فرصت لازم باشد تا بتوان این خدمات را ارزیابی کرد و به آثار و نتایج ازنده آن پرداخت .عده ای فقط در هر مورد ساز مخالف زدن را می دانستند ومی دانند . مثلا درخصوص انقلاب سپید ششم بهمن 1341خورشیدی بسیاری به دلایل مختلفی با آن مخالفت می کردند . اصلا به این توجیهات و روضه خوانیهای آنان کاری ندارم . به نظر شما مبارزه با فئودالیته و تقسیم اراضی بین کشاورزانی که روی آن کار می کردند و می خواستند حاصل دسترنج خود را ببینند کار اشتباهی بود ؟ امروزه آثارمفیدش را می بینیم . اگر شاه چنین نمی کرد و همان شرایط بر ایران حاکم می بود چه شرایطی می داشتیم .؟ به نظر شما این که آبها و جنگلها و منابع , ملی باشد و متعلق به همه ایرانیان , کار اشتباهی بود ؟ آیا همان زمان, خود شاه باید درختان هیرکانی را از بیخ و بن درمی آورد و جای آن ویلا می ساخت ؟ یعنی مثل امروز که چنگلها را نابود می کنند و جای آن خانه ها و عشرتکده ها می سازند رفتار می کرد ؟ جای مدیریت درمصرف آب و ذخیره سازی مناسب آب , در همان زمان شیوه ای پیش می گرفت که جز خشکسالی ثمره دیگری نداشته باشد ؟ شاهنشاه نمی بایستی به بانوان کشور اهمیت می داد وبه مشارکت آنان در سازندگی کشور توجه می کرد ؟ زنان نمی بایستی حق رای می داشتند ؟ مگر خدای آنان با خدای مردان تفاوت داشت ؟ کارگرانی که این روزها مزدشان را هم به زور دریافت می کنند روزگاری درسود کارخانه ها سهیم بودند . چرا انگشت شماری در اختیار دارندگان رسانه ها و مطبوعات نسبت به این مرد بزرگ منفی نگری داشته خدمات ارزنده این مرد شایسته را به هیچ می نگارند یا ساده از کنارش می گذرند . بپذیریم که هنوز هم آثار خدمات و دوران پربرکت شاهنشاهی را در ذره ذره و جای جای این سرزمین می توان دید ..تنها به مشتی از خروار اشاره شده است .میلیونها ایرانی امروز به خوبی می دانند که 25 شهریور2500 شاهنشاهی ( 1320خورشیدی )آغازی برای یک تحول شگرف بوده است , تحولی که دنیای غرب را شگفت زده کرده تا با احساس خطر بخواهد که جلوی این پیشرفت را بگیرد, آخر پادشاه دوست داشتنی همه چیز را برای ملت خود می خواست و برای درهم ریختن آرامش و رفاه ملت و از بین بردن دستاوردها و ساختن انقلابی کثیف بایدچنان می کردند ونمایشی به راه می انداختند که او دیگر دوست داشتنی نباشد . زمانی که حماقت جای درایت را گرفت تا شورشیان 57 به دست خویش گور خویش ا بکنند شاهد لبخند تلخ تاریخ بودیم که می دانست روزی درسهایش را همینهایی که از آن دوران مانده اند خواهند خواند اما چه فایده !چه فایده که که هنوز هم پند ها را آویزه گوش جان خود نمی سازیم .
اینک زمان بزرگداشت این روز با شکوه و تاریخیست . خیلی ها که اندکند و در اقلیت , خدمات شاه میهن پرست ما را باور ندارند یا نمی خواهند که باورکنند ..حتی بسیاری این خدمات را به توصیه بیگانگان عنوان می کنند .هرچه بود و نبود شاه یک وطن پرست بود . شاه , ایران و ایرانی را دوست می داشت . حتی به تمام ادیان و پیروان آنها احترام می گذاشت . درروزگارپهلوی همه کنار هم به خوبی و خوشی زندگی می کردند .یهودی , مسیحی , بهایی , شیعه و سنی کنار هم راحت زندگی می کردند .چماق دولت را برسرآنان نمی کوفتند . شاهنشاه خود شیعه بود و دین رسمی کشور هم همین . اما آن چه بر ایران حکومت می کرد آئین انسانیت بود و 25 شهریور آغازدوران سی و هفت ساله ای بود که بیش از یک قرن سازندگی و پیشرفت برای میهنمان به ارمغان آورد و همه اینها به برکت وجود محمد رضا شاه شایسته و با لیاقت بود . او هرنقطه ضعفی هم که می داشت بی ریا و وطن پرست بود و خدمات ارزنده اش به حدی بود که می شد برای رفع اشکالات تلاش کرد . دلم برای آن سالها , برای کودکیم تنگ شده . دلم برای دریاچه ارومیه ای تنگ شده که وقتی به ساحلش می رفتم به آنهایی که تن به آبش سپرده بودند به دیده تعجب می نگریستم . دلم برای زاینده رود زیرپل خواجویی تنگ شده که آبش ازهرچشمه شفافی شفاف تربود . دلم برای جنگلهای بکر و دست نخورده جاده هراز و فیروزکوه تنگ شده که مثل امروز این همه وصله پینه نداشت و سود جویان , خانه ها روی آن نساخته بودند و برای ستونهای تخت جمشیدی که ستبر و استواربودو هنوز خردش نکرده بودند . دلم برای یاران دبستانی بهایی ام تنگ شده ..
شاهنشاه به نام دین , دنیارابرای ما تباه و به کام ما زهر نکرد . پیش و بیش از آن که بیگانگان به او و به ایران و ایرانی ضربه بزنند از دوناحیه ضربه خورد ..یک این که نباید به پشتیبانی ملتی دل می بست که خود را اسیر خرافاتی کرده که از پدرانشان به آنها ارث رسیده بود و دیگر این که باید حواسش به دستگاه اطلاعات و امنیتش می بود که مبادا رفتاری پیش گیرند که نتیجه ای عکس بدهد این دو مورد باید با هم پیاده می شد . شاهنشاه قبل از آغاز پادشاهی ده سال در دنیای پیشرفته غرب زندگی کرده با حال و هوای دنیای متمدن آشنا شده بود حس می کرد که این مردم قدر و ارزش خدمات و وطن پرستی او را می دانند . جای شکرش باقیست که قاجار ادامه پیدا نکرد وپهلوی دوم توانست ادامه دهنده راه پدر بزرگوارش باشد . چه باشکوه است روزی که همچنان چون نگینی بر تارک تحولات ایران زمین می درخشد که اگر پهلوی نمی بود و همان قاجار را می داشتیم بی گمان مرکبمان همان اسب و الاغ و قاطر بودو همان مکتب خانه ها و ملا باجیها را می داشتیم و نمی توانستیم چهره دکانداران دین را بشناسیم . ایران من اگر هنوز هم نفسی می کشد اگر هنوز هم نیمه جانی دارد , اگر هنوزهم برگ سبزی در این آبادی نیمه آباد مانده به لطف و یاد دوران پرشکوه پهلویست . به لطف زمانی که چادری و بی چادر کنار هم بودند و نه بهانه امربه معروفی بود و نه نهی از منکری . روزگارانی که به بهانه ارشاد , دختران جوان را نمی کشتند , روزگارانی که بی اعتقادان به دین , پرچم دینداری نمی افراشتند و دژخمیان آدمکش دم از مهر و دوستی نمی زدند , روزگارانی که به معترضین گرانی بنزین گلوله هدیه نمی دادند تا همان بنزین را به خاطر مصالح خود مفت به بیگانه بدهند . نمی دانم به چه بهانه ای هنوز هم هستند انگشت شمارانی کوردل و جنایتکار که هنوز هم ساز مخالف پهلوی را می زنند راستی تا یادم نرفته آن چنان که قبلا هم گفته ام و باز هم خواهم گفت , بگویم که اگر اندک نوانی , توان نوشتن و بازی باکلمات و بیان احساسات را درقالب واژگان دارم بعد از خدای یگانه و همراهی پدر , به لطف کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان دوران بی همتای پهلویست که شهبانوی عزیزم بنیانگذارش بود ..
آهای مجاهد خلق !که هنوز هم چون سال 57 و قبل از آن تیشه به ریشه این ملت می زنی ..آهای کمونیستی که گاه مسلمان می شوی و گاه کافر !آهای مذهبی بی دینی که خلق خدا را بر خدا ترجیح می دهی !آهای شیطانی که لباس فرشته برتن کرده ای !. تا شما ها نباشید گلوبالیستها و مافیای جهانی چه غلطی می توانند بکنند که خود شما ها از آنان بدترید . دیگربس است ای مدعیان مردم دوستی و ایراندوستی !..نگذارید قلم خود را به خون ناپاک شما آلوده گردانم وازبدیهای شما بگویم که دستتان برای وطن پرستان روشده است . ازشما هم دیده ایم و از پهلوی هم دیده ایم .
هشتاد و یکمین سالروز پادشاهی شاهنشاه آریامهر, محمد رضا شاه پهلوی , پادشاه وطن پرست و مظلوم , بر ایرانیان ایرانی دوست و دوستدار ایران مبارک باد ..به امید رسیدن ایران و ایرانی به آزادی و رهایی ازچنگال اهریمن مدعی خدا پرستی .. جاویدشاه ! زنده باد شهبانو فرح پهلوی این بی همتای مهربان ! برقرارباد حکومت پادشاهی رضا شاه دوم , پهلوی سوم ! پاینده باشید ..پایان

نویسنده :ایرانی
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
     
  
مرد

 
مهســــــــــایـــــی که مهـــــرســــــــــا شـــــد


اشک آسمان و سوز دل خورشید قلبم را به دردآورده است
به من بگو ژیناجان !کدامین قلب سنگی قلبت راشکسته است
کدامین تیرنامردمی , نورنگاه توراخاموش کرده است
می گویند که با خدا رفته ای , پیش خدایی ..کاش می توانستی پاسخم را بدهی تا بدانم آیا این درست است ؟آخرسالهاست که درسرزمین ما خبری ازخدانیست . این جا ستم بیدادمی کند ستمکشان را می کشند , زمین و آسمان را ویران می کنند اما ازخداخبری نیست ..باورکن ژینا جان!من به او ایمان دارم ستایشش می کنم پرستشش می کنم ولی نمی دانم چرا دیگراورا نمی بینم . به من بگو که اورادیده ای ومی بینی تا به این دلخوش بمانم که بازهم برمی گرددوبه سرزمین من شادی می آورد وعشق را به آغوش عاشقانش می بخشد ..اگرخدا تومهربان راباخودبرده به اوبگو که این جا همه به تنگ آمده اند . آن آدمی که توآفریده ای و بهشت را هم برایش آساخته ای درزباله دانی بهشت تو به دنبال غذاست و به خدا بگو چرا آن دخترک بیگناه درگوشه ای از این سرزمین باید دستش را برای سطلی آب گندیده ازدست بدهد و دخترکی دیگرآب استخر اختصاصی خود را هرروز عوض بکند .وکولبران کردکمرشان زیرستم رژیم شیطانی خم گردد وگاه پاسخ دردهایشان گلوله باشد.اصلا از او بپرس برای چه تو را با خود برده است ؟ چرا نفسی را که بخشیده گرفته است ؟ مگر دنیا را اونیافریده ؟ بپرس ژینای ما !خدا حالا خیلی دوستت دارد . خدا زندگی را , بهترین هدیه اش به تو را ازتو گرفته است . به خدا بگو کمی هم به ما بنگرد .
تو رفته ای واندوه آمده است , تو رفته ای ونگاه ما همچنان درحسرت نفسهای بی صدای توست .
ژینای مهربان !توحالا درقلب میلیونها ایرانی وغیر ایرانی که عشق وآزادی و عدالت و مهربانی و وطن خود رارا دوست می دارند جای داری . تومظلومانه چشم به جهانی بستی که خداوند برای ظالمین رهایش کرده است ..به خدا بگو پناه ما کیست درجهانی که زور حاکم برهمه چیزاست
پلکهایت رابگشای ای درخشنده چون ماه !پلکهایت رابگشای ! به دنیا بیا فقط یک باردیگر.ببین که خورشیدچگونه درتو محو شده است , ببین که چگونه دنیا دوستت می دارد , ببین که چکونه نفسهای خسته و دلهای شکسته با نگاه مظلومانه تو جانی دگر گرفته اند .
برای دمی پلکهایت را بگشای و ببین که امروزمیلیونها مادروپدرو هموطن برای تو اشک می ریزند و نام تو را فریاد می زنند , احساس می کنند که فرزند خود را از دست داده اند .آخرفرزند ایران زمین از این سرزمین کوچ کرده است .
و روح پاکت به آسمانها پرکشیده است ..بالهایت را شکسته اند .توپلکهایت رابگشای و ببین که چگونه به ایران ما بال وپرداده ای .
بیا ای دخترماه !بیا و ببین شاید که خدا به میان ما برگشته باشد شاید که خدا باتو بیاید , شاید که خداهم امروزفریادمی زند مرگ بردیکتاتور, شاید که خداهم آن پیرمرد سردرزباله دانی فرو رفته را می بیند و بر او دل می سوزاند شاید با رفتن تو خدا ندا را هم به یاد بیاورد و به یاد بیاورد که درسرزمین ماهم آدمهایی هستند که خودآفریده است , آدمهایی که چون مردم لبنان بنزین رامفت نمی گیرند .
بیدارشووببین همه ایران را , بیدارشو و ببین همه دنیا را , بیدارشو و ببین همه گلها را .
ببین که چگونه پرنده آزادی , خود را از قفس بیرون می کشد تا انتقام تو دخترماه رابگیرد .
بیدارشو و ببین که چگونه بیدارشده اند .
فرشتگان , حتی شیطان پرستان هم برای تو اشک می ریزند وحتی شیطان هم وقتی به نگاه مظلومانه ات نگاه می کند به این می اندیشد که کاش آن اول آدم راسجده می کرد !
گلها همه سوگلی خود را می خواهند , پرندگان مهر نغمه عشق و آزادی می خوانند , زندگی تورا فریاد می زند .هیچکس نمی پندارد که تو دیگر نیستی ..شاید که جسم خسته و قلب شکسته تو میان ما نباشد اما درجای جای این عالم هستی , هستی و ما همه ازهستی تو به هستی خود هستی می بخشیم .
نپنداریم که توپرپرشده ای نپنداریم که تو دیگر نمی بینی .. نگاه تو تنها به روی این دنیای نامردمیها بسته شده , صدای تو حتی صدای خاموش تو فریادی برای رهایی وطن است .
ماه نورش را ازخورشید می گیرد و خورشید نورش را ازخدا . تومهسایی بوده ای که اینک مهرساشده ای .قطره ای بودی که دریاشده ای .تو نمرده ای توهرگزنمی میری .آن کس مردنیست که به زندگی ننگین خود دلبسته است . شیاطین و شیطانعلیها می دانند که مرگی هم هست اما احساسش نمی کنند . فردا را چون امروزمی بینند و خود را جاودانه احساس می کنند .
ژینا جان !این سرزمین برای تو اشک می ریزد . خاک مقدس من گوهر گرانبهایی را دربرگرفته که هیچ قیمتی برآن نمی توان نهاد چه ناجوانمردانه برسرت کوفتند وچه بیرحمانه اشکمان رادرآوردند .. به خدا نفسهای بربادرفته تو را بربادنمی دهیم و ما عاشقان ایران و آزادی باهم پیمان می بندیم که تا آخرین نفس برای نابودی شیطان و رهایی ایران و ایرانی ازچنگال اهریمن انسان نما , پیکارکنیم .
ژینا جان !داغدیدگان به توعادت کرده اند سخت است تحمل جدایی و دوری ازتو . سخنی دارم با عزیزانت با میلیونها ایرانی به خصوص با خانواده نازنینت ...
نپندارید که ژینا مرده است .نپندارید که او دیگر نمی آید , نپندارید که دیگر صدای نفسهایش را نمی شنوید و لبخند مهرساگونه اش را برگونه های آن مهسای نازنین نمی بینید , نپندارید که دیگرسخن نمی گوید و شادی نمی کند و سرسفره تان با شما نمی نشیند .ژینا بازهم می آید بازهم بیدارمی شود بازهم سخن می گوید و بازهم شادی می کند اگرکه ما حرمت نفسهایش را حفظ کنیم , اگر که ما برای آزادی خود و ایران مقدسمان بکوشیم و بجنگیم اگرکه ما راهی را که پیش روی ما گذاشته است ادامه دهیم . خانواده محترم ژینای عزیز تحملش سخت است و گفتنش آسان ولی بدانید که مهرسای پاکتان زنده است چون که درقلب میلیونها ایرانی انسان و انسان ایرانی زنده است و درقلب مردم جهان که انسانیت و راستی و درستی را دوست می دارند .و این شیپور بیدارباش چون صور اسرافیلی خواهد شد که ما مردگان غافل از خویش و روزگار را بیدارگرداند تا سوی رستاخیزی برویم که رستگارمان سازد . وچه شگفت انگیز که حتی آنانی که نیم نگاهی هم به دشمنان ایران داشته اند وبی تفاوت بوده اند همگام با مبارزان ایراندوست و ملی گرا و با وجدان , ستمی را که برتوشده محکوم کرده اند و این اتحاد رمزپیروزی خواهدشد.
به همه ایرانیان و جهانیان داغدیده به ویژه به خانواده محترم ژینای دوست داشتنی وجاودانه گوهر, تسلیت می گویم اما یادمان باشد باید چنان کنیم که برسد روزی که برای آزادی ایران خود و نابودی دشمنان ایران و ایرانی جشن بگیریم . آن روز ژینا ها , نداها , سهراب ها , فریدون فرخزادها وسایرجانباختگان راه آزادی و استقلال وطن ازهمه شادمان ترخواهند بود . به امیدآن روز که بسیارنزدیکش می بینم .. سربلند باشید... پایان

نویسنده : ایرانی
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
     
  ویرایش شده توسط: aliazad77   
مرد

 
شمـــــــــــــــا پیــــــــــروز شــــــــــده ایـــــــــــــــد


شما پیروزشده اید شما از جان و هستی خود گذشته اید . شما غیرت و شجاعت ایرانی را نشان داده اید . نشان داده اید که اگر پدرانتان اشتباه کرده اند تکرار و تسلیم درذات شما نیست و این ناشی از میهن پرستی و انساندوستی شماست . نشان داده اید که نان را به نرخ روز نمی خورید , زیر بار ستم نمی روید , برای شیطان و شیطان صفتان دریوزه دولا و راست نمی شوید و کمر دربرابر مشکلات زندگی خم نمی کنید .
شما پیروزید حتی اگر به این زودیها یعنی همین فرداو پس فردا نابودی شیطان و اشغالگران وطن را نبینیم .
شما پیروزشده اید چون ثابت کرده اید تا به هدف خود نرسید از پای نمی نشنید .ایران و ایرانی به شما افتخارمی کند اصلا ایرانی کنار شما و با شما یکدل و یکصدا برای محو دشمنان ایران می جنگد .
چراساکت بنشینیم ؟جنگلها را نابودکرده اند ؟آبها را خشکانده اند ؟سرمایه ها را به غارت برده اند ؟خاکها را می فروشند .. جنایتها می کنند .دزدیهایشان پایانی ندارد ..چرا ساکت بنشینیم وقتی که شما جوانان این آب و خاک, بهترین دوران زندگی خود را وقف آزادی و رهایی خود و ملت و کشور خود کرده اید .
شما پیروز شده اید چون نشان داده اید که برای جبران اشتباه پدران خود از هیچ کوششی دریغ نمی ورزید .اگر نسل 57 , ما را به قهقرا برده است شما تمام آن عقب نشینی ها را جبران نموده اید و نشان داده اید که خون ایرانی و خون نسل پاک آریا دررگهایتان جاریست , خون همانهایی که تا آخرین نفس از جان و مال و ناموس خود دفاع کرده و کشور به حرامزادگان بیگانه ندادند .
دلم می گیرد , دلم می سوزد که همین پست فطرتان و بی شرمهایی که سینما رکسها آتش زده اند تا خواسته های کثیفشان را به همان سمتی هدایت کنند که می خواهند , امروز میان شما نفوذ کرده اند و اماکن عمومی را آتش می زنند که بگویند کار شما مبارزین است . باید هوشیار باشید و اجازه خود نمایی و عرض اندام به آنان ندهید و مردم هم باید بیدار و هوشیار باشند .
یکی از این روزها کنارتان بودم هیجان زده , امید وار و دلخوش به آینده بودید . کدامین گلوله دلش می آید بر قلب پاک و مهربانتان بنشیند ؟ چه کسی می تواند حس پاک و صداقت و سادگی شما رااحساس کند و کنارتان نباشد؟
شما پیروز شده اید چون که نسل گذشته را بیدارکرده اید . نسلی را که ویرانی آفریده است و شما آمده اید تا خط بطلانی برآن ویرانیها بکشید تا بگوئید که دیگر نگوئیم این بازی سرنوشت است و باید با قسمتمان بسازیم که قسمت آن چیزیست که خود می سازیم نه آن که قسمت , ما را بسازد .
شما پیروزشده اید چون شکست برایتان معنایی ندارد , چون فردا و آینده را روشن می بینید چون می دانید که هستی و زندگی برای شما هم هست و آن که ما را آفریده عزیز دردانگانی ندارد که تمام هستی خود را تقدیم آنان بدارد . شما به تن پوشندگان جامه تزویر را رسوا کرده اید .
بیدارشوید ای آنان که هنوز خفته اید !ببیند که جوانان وطن امروز مایه غرور ایران و ایرانی گشته اند و ازجان مایه می گذارند . بیدارشوید که اگر چنین نکنید درخواب, شما را به خوابی تا صدای رستاخیز می سپارند . شما پیروزشده اید چون به صدای گلوله می خندید و فریاد آزادی سرمی دهید . فریاد شما از هر صدایی رساتر است . امروز دنیا به شما افتخار می کند و مام وطن به شما می نازد .
شما پیروزشده اید چون که درفرهنگ شما شکست مفهومی ندارد .
شما پیروز شده اید که نه از نام دشمن هراسی دارید و نه از هیبت پوشالی او که بسیاری از این غارتگران برای خود غولی ساخته اند وشما زنان قهرمان , پا به پای مردان وطن برای آزادی ایران و ایرانی می جنگید چرا به شما افتخار نکنیم ؟که حجابها درآتش انداخته اید تا تزویرها و دورنگیها را زیر خورشیدحقیقت وآسمان آبی یکرنگیها آشکارسازید . چرا با غرور ایرانی به استقبال فردا و فرداها نرویم ؟
شما پیروزشده اید چون که فردا از آن شماست همین امروزهم از آن شماست .هرذره از خاک این وطن به شما می نازد , تخت جمشید ما , پاسارگاد ما , دریای پارس به شما می نازد . فریاد شما صدای گلوله ها را درنطفه خفه خواهد کرد و تاریخ سازخواهد شد که تاریخ سازشده است .
درهای امید بازشده است .عدالت و آزادی , عشق و احساس و انسانیت و همدلی لبخند می زنند و آرام زمزمه می کنند که شما پیروز شده اید .هرچه بشود شما پیروزشده اید . سینه های مالامال از عشق به وطن رادربرابر ستم اهریمنان بی شرم پست فطرت , سپرکرده اید و از این که خون سرختان رابرای وطنی سبز به خاک میهن بسپارید بیمی به خود راه نداده اید.
شما پیروزشده اید چون که شورجوانی و عشق به میهن و راهی که درآن گام نهاده اید معنای شکست را نمی داند .اهریمنان , خوارتر و پست تر و زبون تر و شکننده تراز آنند که می پنداریم. پس بتازید و برجسم و جان تازیان صفتان بی رحم و مروت تازیانه زنید که اگرچنین نکنید تاریخ 57 تکرارخواهد شد و دشمن تنها زبان زور را می فهمد و این را رضا شاه بزرگ پیش و بیش از هرکس دیگری می دانست ..
شما پیروزشده اید ای دلاوران !ای مهربانان !این را تمام دنیا می گوید ..شما پیروزشده اید ..شما پیروزشده اید .. پایان

نویسنده : ایرانی
به مناسبت قیام ایراندوستان برای آزادی ایران و ایرانی
پنجم مهرماه 2581شاهنشاهی
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
     
  
مرد

 
شهبــــــــــانو !هنــــــــــوزهـــــم تــــــــــو بهتــــــــــرینی


تو را هنوز بهترین می دانم
هنوز هم تو را بهترین می بینم
هنوزهم نگاه مهربان توفروزنده خورشید مهراست
هنوزهم غنچه های امید با لبخند تو شکوفا می شوند
هنوزهم کودک مهر دل به تو بسته
هنوزهم کوه و دشت و جنگل و دریای سرزمین مقدس ما دلتنگ تواند
هنوزهم آن گمشده ای که هیچ و هیچ کس ندارد تو را همه چیز خود می بیند
هنوزآن کودک بی پناه که کس صدایش را نمی شنید صدایت می زند
هنوز مهربانیها نفس می کشند تا آن زمان که نفسهای تو به زندگی نفس می بخشد
هنوزآن سیلزده را می بینم که شاهبانویش بی پروا به آب زده برای نجاتش می آید
هنوز دست خدا را می بینم که ازآستین مهر تو بیرون زده است
شهبانوی من ! بگذار همچنان از تو بگویم و همچنان از تو بنویسم .. بگذار بگویم که قلبم و قلمم با نفسهای توجانی دوباره می گیرد و جوهر قلم من صدای نفسهای توست .
شهبانوی من !تو را همچنان کنار مردی می بینم که به تو افتخار می کرد و به مهرت می نازید , همان مردی که امروز ایران ما به او افتخار می کند و به مهرش می نازد .
شهبانوی من !هنوز دست مهر تو را در دست جذامیان می بینم که چگونه با عشق و محبت خالصانه خود نور امید را درقلبشان تاباندی ..
شهبانوی من !این خانه بانویش رامی خواهد این سرزمین , پاسدار عشق و محبت و راستیهایش را می خواهد , آئین انسانی , انسان نیک پندار و نیک گفتار و نیک کردارش را می خواهد .
ازخداوند یگانه می خواهیم تا آن جا و تا آن گاه که به ایرانمان بازگردی نگهدار نفسهایمان باشد .
کدامین بهشت , زیباترو گلباران تر از بهشتیست که تو زیباترین و دوست داشتنی ترین , سوگلی آن باشی ؟حس کدامین خوشبختی , رویایی تر از حس دیدار با تو باشد ؟ کدامین کس است که تو را ببیند و حس کند و دوستت نداشته باشد ؟
این روزها بیش ازهرگاه دیگری نگاه خود را به تو دوخته ایم , آخر تو همان شهبانویی , تو همان بهترینی . تو همانی که همه چیز را برای همگان می خواستی .عشق را , خوبیها را , راحتیها را و زندگی را . تو همانی هستی که با لبخند دیگران شاد می شدی و با آرامش دیگران به آرامش می رسیدی . تو همانی هستی که خاکستر عشق را شعله ورساختی و به ما نشان دادی که مهربانی هنوزهم نفس می کشد . تو باید زنده بمانی و به ایران ما به ایران مقدست بازگردی .ایرانی که هیچکس چون تونمی تواند دلسوزانه برای دوباره ساختنش بکوشد و تو با تمام وجود و احساس و اندیشه ات می توانی که راهنمای جوانان و پیرانی باشی که دست دردست هم برای سازندگی وطن ازجان مایه می گذارند .
وطن , امروز تو را می خواند . وطن , امروزتو را می خواهد بیش ازهرگاه دیگری .
این روزها ملت خسته و دلشکسته توان دیگری یافته اند , توانی برای رهایی از استبداد و غارتگری و برای رهایی از ویرانگران ودزدان و جنایتکاران اشغالگری که ایران را میراث خود می دانند . و ما درتو دیده ایم پندارنیک , گفتارنیک و کردارنیک را و امروز همه با هم برای نجات خود و میهن خود برخاسته ایم و با فریادآزادیخواهی خود نشان داده ایم که برای رهایی وطن, جان خود را هم نثارش می کنیم و تو فرمانروای خوبیها, راهنمای ما خواهی شد , چراغ راهی که پدران و مادران ما افروخته اند تا این وطن را سربلند و پرغرور تحویلمان دهند هرگزخاموش نخواهد شد و ما پیکرآنان را که می خواهند پیکر وطن را بشکنند درهم خواهیم شکست و نشانشان خواهیم داد که ایران هرگزنمی میرد .
شهبانوی شکیبای ما !مهربانوی مهربانیها !خورشیدبانو نورش را ازتو می گیرد وچشمه های احساس خوبیها با نفسهای تومی جوشد آن نفسها باید بمانند تا درجای جای ایران زمین تولدی دیگر را احساس کنیم , آن نفسهای مهر باید بمانند تا خورشید امید همچنان بتابد .
شهبانوی شکیبای ما !می دانم که تو هم این روزها درانتظاری . چه سخت است انتظار وقتی که بوته های امید را طوفان خودخواهی می لرزاند ! چرا خیلیها همه چیز را برای خودمی خواهند ؟چرا درآینه زندگی تنها خود را می بینند ؟و توشهبانوی ما اگر که دوستت می دارم اگر که دوستت می داریم ازاین روست که تو اینچنین نبوده ای و نیستی یعنی همه چیز را برای همگان می خواهی . درقلب مهربان تو کینه راهی وجایی ندارد و ما اینک درکشتی طوفان زده نشسته ایم و برای رسیدن به ساحل نجات متحد گشته ایم .چیزی نمانده , چشمانمان ساحل آزادی را می بیند خورشید عدالت و آزادی چشمانمان را خیره نموده است تا ساحل راهی نمانده است .
چه امیدبخش است وقتی صدای نفسهای زندگی را می شنوی وبا آن نفس می گیری !چه زیباست وقتی که درساحل نجات قهری نمی بینی.شمشیر را دردست دین نمی بینی و خدارا می بینی که میان پیامبران و پیروانش حتی میان آنان که به او اعتقادی ندارند نشسته است ! چه امید بخش است وقتی که خورشیدانسانیت رامی بینی که درساحل نجات می درخشد !آن گاه با همه خستگی و کم توانی خود جانی دوباره می گیری تا خود را از این طوفان نجات دهی ورویایی را واقعی گردانی که بانوی خوبیها راهمصدا و کنار میهن و ملت ببینی ! طلوع خورشید آزادی را می بینم .چه مهربان است خورشید مهر که اگر چنین نمی بود گرمای مهر تو را به مهربانان این سرزمین نمی بخشید .
زادروزت مبارک ای بانوی نیکیها !زادروزت مبارک ای بهترین !ای پاکدل ترین !ازیگانه جهان می خواهم که نگاه مهرش را یک بار دیگر به ما بدوزد و آن چنان کند که هرچه زودتر با هم و کنار هم طلوع آزادی راجشن بگیریم .
تولدت مبارک ای مهربان ترین بانوی روزگاران !و خدا را شاهد می گیرم که بی ضبرانه و بی تابانه درانتظار بازگشت تو و دیدار با توهستم و آن روز را بسیارنزدیک می بینم ...پایان
نویسنده :ایرانی
به مناسبت 22 مهرماه 2581شاهنشاهی
زادروزمهربان ترین آفریده خدا

در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
     
  
مرد

 
خــــــــــاک وطنـــــم خـــــاک تـــــورا مـــــی خـــــواهــــــــــد


دمی به دنیا بیا تا ببینی که چه دنیایی ساخته ای ! دمی به دنیا بیا تا ببینی که پسران ودختران ونوادگان پدران ومادران نمک نشناس 57 چگونه نام تو را فریاد می زنند ویادت می کنند . دمی به دنیا بیا و ببین که چگونه هرلحظه , لحظه تولد توست .
اینک وقت زدودن اشکهای اندوهت از گونه های پاکت می باشد . امروزایرانیان آزاده و آزادیخواه برای رهایی و نجات خود و میهن , جانفشانی می کنند و نشان می دهند که برای رسیدن به خواسته های برحق خود شجاعانه با دشمنان ایران و ایرانی پیکارمی کنند .
مام وطن به فرزندان پاک سرشت خود افتخارمی کند به فرزندانی که از نسل شاهان میهن پرست و پاک سرشتند .
شاهنشاها ! ببین که دردرزادروز تو فرزند نیک وطن , چگونه متحد گشته ایم تا دشمن خونخوار و زالو صفت را از بوم و بر خود برانیم که اصلا باید نابودش کنیم چون این دشمن اصلاح ناپذیر و جنایتکار نه دین می شناسد و نه دنیا و جز ویرانی و نابودی این آب و خاک ثمره ای ندارد و دشمن بی وطنی که جزخودخواهی هیچ نمی داند .
هرروزاحساس می کنیم که به اوج بیداری رسیده ایم اما وقتی که بیش ازپیش با آن چه کرده ای و آن چه رشته ای آشنا می شویم درمی یابیم که هنوزهم خیلی زوداست تا بدانیم تو چه بودی و چه کرده ای !
شاهنشاها !تو سیاستمدار بی کلک بوده ای بی ریا و خدمتگزاری برای ملت و وطن خود .هیهات که سالها گذشت تا قوم نادان 57 بدانند که فرشته رفت و دیوآمد .
چهارم آبان روزتولد تو ابر مرد تاریخ ایران است اما تو این سالها و این روزها بارها و بارها متولد گشته ای آخر یاد تو , یاد پندار و گفتار و کردار نیک تو به روح و اندیشه به وجودمان رخنه کرده حسرت می خوریم که چگونه پدرانمان گل بی خاررا پرپرکرده اند غافل ازآن که روح پاک و اندیشه های ماندگارش هرگز پرپرنخواهد شد و ما ایران را با یاد و نام و راه تو یک بار دیگر گلستان خواهیم ساخت .
آن نگاه پاک وغم انگیز تو به گاه وداع هرگز ازیادمان نخواهد رفت که تو تنها برای خود دل نمی سوزاندی بلکه درآخرین روزهای زندگیت دلت به حال آنان که با دست خویش گور خویش را کنده بودند , می سوخت .
امروز روزتولد مهربانیها و عشق به وطن است روزتولد فرزند شایسته وطن که شاید تا پایان زندگی دنیا , کس چون او نیاید , امروز چون هرروز دیگر روزتوست شاهنشاها !کاش می توانستیم آن سوی مرزهای دنیا را هم ببینیم و با تمام احساس خود احساس کنیم که پیام عشق و قدردانی ما را احساس کرده ای هرچند تو همیشه زنده ای توهرگزنمی میری مردان نیک و نیک نهاد هرگز نمی میرند .
خاک وطنم خاک تو را می خواهد ....آن گل گهر پاک تو را می خواهد
من درعجبم از این همه شیدایی .....آن شربت عشق , تاک تو را می خواهد
امروزخورشید اهورایی سرزمین ما به گونه دیگری می درخشد . می درخشد تا پیروزی نوربر تاریکی را ببینیم . امروزخورشید اهورایی سرزمین ما امید وارانه می درخشد , آزادانه می درخشد , عادلانه می درخشد. تابش عشق و امید و صلح و آزادی برای آزادشدن .
باید بندهای اسارت را از هم گسست و امروز ایرانیان آزاده و آزاد اندیش به خوبی راه خود را پیداکرده اند و می دانند که برای رهایی خود باید خود را رهاکنند و نشان دهند که فرزندان راستین این سرزمین پاک و مقدسند. امروز با تابش خورشید امید بیدارگشته ایم و برای آنان که هنوز درخوابند می جنگیم . می جنگیم و نشان می دهیم که گوهر اراده و اتحاد را هیچ نیرویی نمی تواند شکستش دهد .
شاهنشاها ! می دانیم گه روحت شاد و نگران است , نگران جوانان میهن که برای آزادی می جنگند و شاد از این که می بینی سرانجام راه و هدف خود را پیداکرده اند. بارها گفته ام بازهم می گویم آن چه امروزبیش ازهرعامل دیگری ما را درحسرت نبودنت می سوزاند این است که با رفتن تو صداقت هم رفت و راستیها و درستیها پشت ابرهای این سرزمین کم سوشد . اما این روزها با نام و یاد تو و با الهام ازآن چه کرده ای طلوع خورشید حقیقت و صداقت را می بینیم که به جسم و جان ما حرارتی دیگرمی بخشد و توانی دیگرمی دهد تا اهریمن را به خانه خود یعنی به گورسیاه و زباله دانی تاریخ بسپاریم .
امروزدرخجسته زادروزتوپادشاه پاک نهاد و وطن پرست , ما میهن پرستان با احساس تولدی دیگر برای نابودی دشمنان این سرزمین به پا می خیزیم وبا همدلی خودبر سراهریمن صفتان فریادمی زنیم که ای کوردلان !ای دژخیمان روباه صفت !بترسیدبترسید ما همه باهم هستیم .و قلب ما , اندیشه ما , عمل ما و همبستگی ما آن چنان نیرویی ساخته است که شما اشغالگران را به زودی زود درلجنزارتاریخ مدفون می سازد .
تولدت مبارک ای دلاورمردآریایی سرزمین من ! تولدت مبارک !و ما اینک اذان آزادی سرداده ایم تا پس ازآن برمزارت , برخاک پاکت درایران اهورایی خویش نمازاستقلال بخوانیم .
آری شاهنشاها !خاک وطن و هموطنم خاک تورا می خواهد . روان و اندیشه ات درجای جای سرزمین ماست سوگند به خدایی که ما را ازخاک آفرید خاک پاکت رابه وطن بازمی گردانیم .. پایان

نویسنده : ایرانی
به مناسبت چهارم آبان 2581شاهنشاهی
یکصدوسومین زادروزشاهنشاه آریامهرمحمدرضاشاه پهلوی
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
     
  
مرد

 
لبـخنـــــــــــــــد کـــــــــــــــوروش


درود بر توای شاه شاهان !ای نشسته بر بلندای تاریخ !ای پیام آور صلح و آزادی !ای بشری فراتر از بشر ! روزگاران بسیاری را با فراز و نشیبهای بسیارپشت سرنهاده ای . روزگاران التهاب , روزگاران غمها و شادیها . آن روزگارآسوده خفتنها گذشت .وقتی که فرزند خلف و وطن پرست تو را به سرزمین بیگانه هجرتش دادند تا درغربت چشمان خود را روی دنیا ببنددتو بیدارشدی چون دانستی که وقت آسوده خفتن گذشته است . بازهم نام تو را فریاد زدیم بازهم ازتوگفتیم اما این بار با الهام ازآن چه کرده ای که ایرانت را و جهانت را آن چنان بسازی که پس از هزاران سال انگشت حیرت به دندان گزیده اند و تو بازهم راهنمای ما شدی ونشان دادی اشتباهات پدران ما را ..نشان دادی که چگونه می توان سلاح از زمین برداشت و جوشید و خروشید و دشمن این آب و خاک را از اریکه قدرت به زیرکشید .
روزگاری با تمام وجود , خشم و اندوه تو را احساس می کردیم .اما این روزها لبخند تو را احساس می کنیم لبخندی که ما را به شادی و آرامش می رساند . روزگاری شرمنده بودیم ازاین که درکشوری زندگی کنیم که گفتاروپنداروکردارنیکت , جهان را به سیطره خود درآورده باشد وما تحت سیطره دشمنان توباشیم .اما این روزها سربلندانه به این می نازیم که سینه مالامال از عشق به وطن و آزادی را سپرکرده ایم و با شمشیرعدالت به نبرد با دشمنان این آب و خاک شتافته ایم . دانستیم که فرداخیلی دیراست همین امروزباید جنگید همین امروزباید متحد شد و همین امروزچنین کرده ایم .
کوروش ! به ما آموختی که برای پیروزی باید جنگید و برای جنگیدن نهراسید , سکوت را شکسته ایم وبه دشمن نشان داده ایم که بیش از این دراندیشه های واهی خود روزگارنگذراند که تا همین جایش هم به او زیاد فرصت داده ایم .
کوروش ! سوگند به اهورای تو , به سرزمین مقدسی که به ما سپرده ای , به ایران همیشه سربلندمان سوگند که خاکمان را , وطنمان را پس خواهیم گرفت و ازلوث وجود اشغالگران بی وطن پاک خواهیم نمود .
کوروش !سوگند به خون سبز نداها , مهساها ونیکاهاو هزاران جانبازو جانفشان راه وطن که ایرانمان راپس خواهیم گرفت جنگلها را سبز خواهیم نمود, رودخانه ها را پرآب خواهیم کرد , به دریاچه ها نفس خواهیم داد .
کوروش !سوگند به راه پاک تو که شادی را به این سرزمین برخواهیم گرداند تا دیگر مادری میوه جوانی خود را غرقه درخون و افتاده برزمین نبیند تا دیگر غنچه ای نشکفته پرپرنشود تا دیگرغارتگران , گنجهای ایران ما را به یغما نبرند تا پیرمرد سرزمین من , میان زباله ها دنبال گنج نباشد.
کوروش ! به مهربانی توسوگند که مهربانیها به این سرزمین بازمی گردند و تو امروز می بینی دلهای مهربان را که بوی سرنوشتی مشترک به مشامشان می رسد , دلهایی که یکی گشته اند ویگانه عالم را می خواهند و فریاد می زنند که به دیارشان بازگردد .
کوروش ! سوگند به تو و به دلهای پاکمان سوگند که خدا را , اهورا مزدا را به این سرزمین بازخواهیم گرداند تا بداند که این سالها چه کشیده ایم و بی یاری او چه خونها داده ایم و چه حسرتها خورده ایم !آن روزکه پیروزشویم و فقیه سفیه را از خاک پاکمان برانیم بازهم به تو خواهیم گفت کوروش !آسوده بخواب زیراکه ما بیداریم .
روح پاکت کنارارواح مقدس فرزندان نیکت , این روزهای خروشان را می بیند که چگونه طوفان عدالت , امواج دریای خشم و آزادی را سراغ دشمنان کثیف و جنایتکار میهنمان فرستاده است تا این بی خاصیتان آدمکش را به گرداب هیچی وپوچی بفرستد و برایت خواهم خواند وخواهم نوشت چه زیباست آزادی وقتی که دیگردربندش نکشند ! چه زیباست آزادی !وقتی که لبخند شکوفای عشق را ببینی که دلها را با هم یکی کرده است ! چه زیباست آزادی وقتی که خود خواهی را به بندبکشی ! چه زیباست آزادی حتی وقتی که برای حصارکشیدن دورخودآزادباشی !چه زیباست آزادی وقتی که آن را برای همگان بخواهی !چه زیباست آزادی وقتی که به دیگران زورنگویی و زیر بار زورنروی !چه زیباست آزادی وقتی که الماس انسانیت فرمانروای دلهاباشد .
کوروش !ما فرزندان ایران زمین همان سرزمین مقدس و اهورایی تو با تو پیمان می بندیم که تاآخرین نفس برای آزادی و رهایی وطن بجنگیم و تا دشمن جنایتکار را ازخاکمان نرانیم دمی آرام نگیریم . پیروزی نزدیک است . طلوع سپیده را می بینم که ازپایان شب سیاه می گوید طلوع سپیده را می بینم که ازلبخند خورشید می گوید ازلبخند خورشیدپیروزی و ازلبخند کوروش شاه شاهان ..
به زودی وقت شادیها وپایکوبیها خواهدآمد . یادآنان را که برای وطن و آزادی جان داده اند گرامی می داریم و راهت را تاآن جا که زندگی زنده است تا ابد ادامه می دهیم .
چه بیچاره و فلاکت زده اند آنان که حتی از مزارت هم می ترسند حال نمی دانند آن چه ماندگارو جاودانه گشته آن چه است که توکرده ای . آن چه که امروزدروکرده ایم آن چه است که توکاشته ای و به راهی می رویم که تو نشانمان داده ای . اگرچند صباحی به بیراهه رفته ایم دردها و تلخیهای آن را چشیده ایم به خودآمده ایم تا ایران پرافتخارمان به فرزندان ازجان گذشته خودافتخارکند تا بازهم لبخند پیروزی وخشنودی تورا ببینیم تا احساس کنیم که یک ایرانی هستیم یک ایرانی پرغرور که زیر بار زورنمی رود . کوروش !کنارمان بمان و همچنان الهام بخشمان باش که پیروزی نزدیک است ..که پیروزی نزدیک است .. پایان

نویسنده : ایرانی
به مناسبت بزرگداشت هفتم آبان 2581شاهنشاهی
روزکوروش , شاه شاهان
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
     
  
مرد

 
ای پــادشـــــه خـــــوبــان !وقت است کـــــه بـــــازآیــی


بازهم به زادروزمردی رسیده ایم که زندگی را برای همه می خواهد برای آن همه ای که زندگی را برای همگان می خواهند و از خود خواهی دورند
شاهزاده با هوش و تدبیر و درایت خود توانسته به آزادیخواهان و عاشقان ایران روحیه و اعتماد به نفسی بدهد که بهتر و با توانی بیشتر به ادامه راهی که آزادی وطن و رهایی آن ازچنگال اشغالگران را دارد بپردازند . گاه باید طوفانی بود و گاه باید در نهایت آرامش , بهترین راه را برای رسیدن به هدف برگزید . گاه با زور و گاه با خونسردی می توان مدیریت کرد و امروز ایرانیان درسرتاسر جهان در اتحادی بی سابقه ..یکدل و یکصدا , مصمم گشته اند تا سر این افعی چهل و اندی ساله را قطع کرده درلجنزار تاریخ مدفونش سازند .
شاهزاده امید ایران و ایرانیانیست که سرانجام دریافته اند که این رژیم سفاک و خونخوار و پلید اسلامی جز حرف زور نمی فهمد و باید به شیوه خودش با او جنگید . خیلی ها می گویند چرا شاهزاده مستقیما سکان کشتی طوفان زده را به دست نمی گیرد و آن را به پیش نمی برد تا با هوشمندی خود ازطوفان سهمگین روزگار برهاند و به ساحل نجاتش برساند ..به نظرمن همین حالا هم هدایت کننده این نهضت و قیام است .همین که می آید و می گوید و ازآزادی و برادری و برابری می خواند همین که می داند وجودش چه اثری درمیهن پرستان دارد وچگونه دلگرمشان می سازد ودرجهانی پراز دسیسه و نیرنگ چون یک شطرنج بازقوی به گونه ای با مهره هایش بازی می کند که حریف فکرش رانخواند خود یک شاهکاراست .
بارها گفته ام دردنیایی که دوست یکشبه دشمن می گردد نمی توان روبازی کرد . جامعه ای بیدار و هوشیارمی خواهد با فرهنگی بسیارقوی و آشنا با تمام این بازیها و همراهان همیشه یکدل و وفادار که بتوان با آسودگی خیال از همان اول اندیشه های خود را بر زبان آورد . اما این چند دهه اخیر به خوبی نشان داده است که نمی توان شمشیر را از رو بست و داشته ها و کاشته های خود را درلحظه ای به طوفان زمانه سپرد . فرزند گرانمایه پادشاه مظلوم ما , بسیاردلسوزانه و هوشیارانه به حال و آینده می نگرد .اوبه خوبی و بهترازهرکسی می داند که بیشترایرانیان هدایت و رهبری او را درقالب حکومت پادشاهی می خواهند چون ازدموکراسی فقط دیکتاتوری آن را دیده اند . او با احترام به عقاید همگان قفلی بردهان یاوه گویانی زده است که شاه را نمونه ای ازولایت فقیه می دانند . شاهزاده ازبرنامه های دوران پس ازپیروزی انقلاب مردم می گوید . انقلابی که باشورش 57 از زمین تا آسمان تفاوت دارد . او از نسل پاکان و شجاعان است . او از اتحادمی گوید از این که هنوز به جایی نرسیده به دنبال تقسیم میراث نبوده به تنهایی تعیین کننده و تحمیل کننده راههای اداره کشورنباشیم . اگردرجوامعی رهبرانی هستند که به بیراهه می روند باید افراد آن جامعه را هم مقصردانست که چرا از زیر بار مسئولیت شانه خالی کرده وبی تفاوتند ؟چرا اعتراضی نمی کنند ؟چرا اجازه می دهند که ریشه های این بی عدالتی عمیق و عمیق ترشود . این کشور ازآن همه ایرانیان است وهمه باید درانتخاب راهی برای سازندگی ایران عزیز خود سهیم باشیم .
شاهزاده ازقدرت مردم متحدمی گوید مردمی که به اوانگیزه و قدرت می دهند البته او انگیزه های دیگری هم دارد و آن این که روزگاری ولیعهد این سرزمین بوده است , سایه پدری برسرش بوده که جز پیشرفت کشور و رفاه و بیداری ملتش هدف دیگری نداشته است . اوکودکی و ابتدای جوانی خود را درچنین شرایطی گذرانده است . بی تردید اوخواهدآمد ونشان خواهد داد و ثابت خواهد کرد راه درست پهلوی را , هرچند که حسن نیت این خاندان ثابت شده است اما برای بستن دهان بهانه جویان و کارشکنان باید تلاش کرد .
این روزها میان بسیاری , گفتن و نوشتن ازدموکراسی مدشده وهمین یک کلمه و پیروی ازآن را نوعی با کلاس بودن می دانند درحالی که مشارکت درسرنوشت خود و کشور, معنایی بسیارفراتراز این دارد که اگردموکراسی و دموکراتها را هم به حال خود رها کنیم با فاجعه ای به مراتب اسف بارتراز بدترین دیکتاتوریها روبروخواهیم شد نمونه اش را درانتخابات 2020ریاست جمهوری امریکا درمهد دموکراسی دنیا دیده ایم .
شاهزاده عزیز !سالها پیش گفته بودم براایت نوشته بودم ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی ..دل بی توبه جان آمد وقت است که بازآیی ..قسمتی ازمطالب ده سال پیشم را بازهم برایت می نویسم که بدانی سالهاست درانتظار بازگشت تو فرزند شایسته وطن به وطنم ..
. فرزند کوروش ! زمان آن رسیده است که به ملک آریایی ایران عزیزت باز گردی . آن ملکی که شیطان صفتان آرزوی خواریش را به خاک خواهند برد . فرزند کوروش! وقت است که بازآیی . روزگاری بود که شیاطین خوار, گلها را خار و خار ها را گل نشان می داده اند اما خاری که به چشمانمان رفت تا از دیدگان خون بباریم نشانمان داد که گل کیست وآن که با خفت و خواری از ملک آریایی گریزان خواهد شد چه کسی ؟ قارون و حاتم طائی کجا هستند ؟ امام و شاه کجا رفتند ؟ کدامینشان لکه ننگی بر صحیفه تاریخ گردیدند وکدامینشان تا ابد محبوب دلها شده نامشان جاودانه گردید ویادشان آرام بخش دلها . و تو از سلاله پاکانی .. ای پادشه خوبان کاسه صبر ملت لبریز شده . وقت است که باز آیی . تو وعده نان و مسکن و آب و برق مجانی نداده ای . تو از آزادی خوانده ای و گفته ای . همان که به خاطر آن دهها سال است که اسیر چنگال دیو گشته ایم و پنجه هایش , گامهایش چون غده های سرطانی در خاک این سرزمین فرو رفته است . بیا تا نغمه نجات را با زبان تو بشنویم بیا تا یک بار دیگر روح پلید اهریمن را از این سرزمین اهورا مزدایی برانیم . بیا تا عاشقانه فریاد بزنیم که عشق هنوز در این سرزمین نمرده است . هنوز فرزندان کوروش نفس می کشند و نفس و جانشان برای آنانی که نمی توانند عدالت و محبت را ببینند کشنده خواهد بود .
فرزند کوروش ! بیا .. حتی اگر از عمر این جهان یک روز باقی بماند خورشید غروب نخواهد نمود تا تو بیایی و با اهریمن پلید بجنگی و نشان دهی که هرچه دهها سال است که بدان از تو و پدرانت بدگفته اند یاوه ای بیش نبوده است . تونیز از آزادی و عدالت و صداقت می گویی . آنچنان که بسیاری گفته اند و رفته اند . اما درکلام تو صداقت را با تمام وجودم احساس می کنم .
آری شاهزاده گرامی !آن چه را که سالهاپیش گفته ام بازهم می گویم .ایران شاهنشاهی توانا و بیدار و پاک نهاد می خواهد , شاهنشاهی که کردار نیک را با گفتار و پندار نیک درهم آمیزد و برای سربلندی میهن و ملتش ازهیچ کوششی دریغ نورزد .......
آن چه امروز ایرانیان آزاده به ویژه دهه هشتادیها نشان داده اند از شکوفایی یک انقلاب بزرگ می گوید .انقلابی که از زمین تا آسمان با شورش 57 تفاوت دارد .آزادیخواهان ایران زمین می دانند که چه می خواهند .هدفشان چیست و چه باید کرد! می دانند که دشمن آنان کیست و چه بلایی سرشان آورده است حتی این روزها به خوبی از دسیسه های آنان آگاهند . دشمنان به ظاهر ایرانی که هدفی جز نابودی ایران و ایرانی ندارند و دلاوران وطن , این شیرزنان و شیرمردان , این شیردختران و شیرپسران ایرانی نشان داده اند که اگر سر به سر تن به کشتن دهند ..ازآن به که کشور به دشمن دهند .
شاهزاده عزیز !حداقل انتظاری که از شما می رود این است که احساس کنیم برای رسیدن به آرمان مقدسمان که همان نظام پادشاهیست تنها نیستیم تردیدی نداشته باشید که اکثریت قریب به اتفاق این ملت جزنظام پادشاهی هیچ سیستمی را نمی پذیرد به خصوص که این روزها هنوز درخت آزادی و استقلال به بار ننشسته , بسیاری ازدوست نماها ی گرگ صفت , دندان تیز کرده اند تا با ترفندهای مختلف انقلاب ما را بدزدند . کنارما , کنارملت خود بایستید .اجازه ندهید احساس تنهایی کنیم که هیچ ترسی ترسناک ترازاحساس تنهایی نیست . خونهای پاک جوانان نباید که به هدربرود , قلب شکسته مادران و پدران جوان ازدست داده تنها با طلوع خورشید عدالت و آزادیست که جانی دوباره می گیرد .هیچ انسانی کامل نیست و ما هم انتظارمعجزه نداریم اما نگذارید که تازه از راه رسیدگان خوش اشتها برای چپاول سرمایه های ملت ..کیسه های تازه ای بدوزند .همیشه ازاین می گویم که شما دوست و دشمن را به خوبی می شناسید و سکوت شما از شکیبایی و مصلحت شماست اما ملتی که اکثریت آن ازشاهان پهلوی به نیکی یاد می کنند و هدایت و رهبری شما را می خواهند , نمی توانند شاهد دسیسه های دشمنان دوست نمای انقلاب دزدباشند . قلب پاک و وجود بی ریای شما نباید که به همگان اعتماد کند . باوداریم شاهزاده نازنین خود را , پس باورکنید ملتی که راه خود را شناخته است و برای رسیدن به آرمان خود از نثار جان و مال خود دریغی ندارد . به ما بگویید که شما هم دوست و دشمن رامی شناسید و مرزآنان رامی دانید .
تولدت مبارک شاهزاده گرامی !ازخداوند می خواهم که به سرزمین ما ..به ایران اهورایی ما بازگردد و وجود گرانقدر شما را هم به ایران مقدسمان بازگرداند تا به یاری هم وطنمان را ازنو بسازیم . آن روزخیلی نزدیک است و آن چه مهمتر از پیروزیست حفظ آن و منحرف نشدن از این پیروزی وسازندگیست که این همتی قوی می خواهد که ملی گرایان و ایراندوستان , دست دردست هم به دورازهرگونه خودخواهی باید که برای سازندگی میهن عزیزمان بکوشند . به امیدفردایی روشن برای ایران و ایرانی .. پاینده باشید .. پایان

نویسنده : ایرانی
به مناسبت زادروزشاهزاده رضاپهلوی
نهم آبان 2581شاهنشاهی
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
     
  
مرد

 
ازخـــــــــــــــدا نـــــور تـــــا نـــــور خـــــــــــــــدا


همه جا ابری بود .آسمان تیره و تار . نه نورماهی بود و نه آفتابی . حتی خدا هم از این دیار رفته بود حتی زندگی هم نفس نمی کشید . ناگهان آن که چون ماه روی زمین می تابید خورشیدی شد به آسمانها رفت تا پیام زمینیان را به گوش خدا برساند .
مهتاب زمینیان ,مهسای نازنین ما چون خورشیدی عالمتاب قلب خدارا تاباند تا ببیند و بداند که درسرزمین ما چه می گذرد . وخدانورآمد تا بانورخدا , مهسای مهرسا گونه ما را تابنده ترازهمیشه سازد .
همه جا را غم گرفته بود . خدارفته بود و نورش را هم با خود برده بود تاخدانورآمد .
کسی برمردم رنجدیده و رنجیده سرزمین من دل نمی سوزاند آخرخداهم رفته بود . نمی دانستم و نمی دانم ازکدامین جنایت شیطان بگویم .ازاین همه تکرار خسته ام تا کجا باید از شیطان و ظلمش گفت ؟! تا کجا باید ازسرطانی نوشت که دروجودمان ریشه دوانده است . باید ریشه های سرطان را سوزاند و شیطان رانابودکرد .
آنان که در راه عدالت و آزادی می میرند همه ازنورخداهستند وخدانورآمد تا بگوید که نورخدابه این سرزمین برگشته است . شایدهم که هرگز نرفته بود تا برگردد .این نوردروجودماست .
خدانورآمد تا بگوید که نمی توان برای همیشه نورخدا را زندانی کرد . آمد تا بگوید که نورخدا ازآن شیطان نیست . آمد تا بگوید که این نوردروجود همه ماست نوری که انفجارش یعنی روشنی جهان ونابودی دنیای ظلم و تباهی ..
خدانورآمد تا بگوید مرگ با شرافت بهتر از زندگی ننگین است . آمد تا بافریاد آزادی خویش , سکوت ستمکشان رابشکند و نورخداراآزادسازد .
خدا نورآمد تا نشانمان دهد که از بلوچستان تا کردستان و ازکردستان تا تهران , همه و همه به عشق وطن و به عشق عدالت و آزادی , عاشقانه و عاقلانه جان خود را فدای اندیشه های پاک و مقدس خویش می سازند و نشان می دهند تقدس گوهر شریف انسانیت را .
مگرمی توان نورخدا را دربندکشید و جهان را سراسر ظلمانی کرد ؟مگرمی توان انسانیت را به نابودی کشاند تا وقتی که انسان زنده است ؟خدانوردرسرزمین نورو ازنورآمد تا بگوید که این چند صباح دوران تاریکی و تباهی هم به پایان می رسد و خورشید عدالت خواهد آمد .
تنش راو دستهایش را بستند ..اما ..اما ... مگر می توان روح عدالتخواهی رادربندکشید ؟مگرمی توان خدای نوررا خاموش کرد ؟
خدانورآمد تا بگوید درپستی دنیا آن چه که بلند است گوهر شرافت و انسانیت است ودرسرافکندگی جهان فانی ,آن که سربلنداست همان سربه زیریست که اورا به داری بسته اندوبه خیال خام خویش با مرگ او, شیطان همچنان نفس خواهد کشید .خدانورآمد ونورخداراآزادکرد .
خودرا دمی جای اومی گذارم زخمی و خسته و دست بسته . تشنه نه چون آن حسینی که دستهایش را نبسته بودند ولیوانی آب کنارش نگذاشته بودند تا دستهای بسته اش را یارای رسیدن به آن نباشد .
خداوندا !چگونه می توانیم شاهد این همه ستم و پستی و بی شرمی وجنایت باشیم و سکوت کنیم ؟!خداوندا به من بگو که توبه این دیار بازگشته ای . می گویند همه جا هستی ولی نمی توانم باورکنم که این سالها در سرزمین من بوده ای .قوم نادانی که برای حسین بهشتی تو اشکها می ریزند روایتهای نادیده تشنه لبی او را باوردارند اما کورندوکوردل و مرگ تشنه لب , خدانوررا نمی بینند , شکنجه ام می دهند ..به تو , به خدا قسم که اگر این قوم نادان , خدای نوررا دیده باشند و هنوزهم کورباشند از هرجنایتکار پست فطرت و پلیدی , کوردل تروپلیدترند .
مگرمی توان نورخدا را به تاریکی سپرد ؟مگرمرگ سراغ شیطان نمی آید ؟آنان که دنیا را بهشت می دانند و برای رسیدن به بهشت خیالی خود جنایتها می کنند خودخواهی راجایگزین انسانیت کرده اند . خدانورهم آفریده خدابود وقتی که مظلومانه به بندش کشیدند و وحشیانه زجرکشش کردند به چه می اندیشید ؟ و روحش به آسمانها پرکشید وبه آغوش خدایی رفت که سالها سرزمین مقدس ماراازیادبرده بود .
خدانورها هرگزنمی میرند آن چنان که نورخدا, هرگزمحو نمی گردد .
نمی دانم ازآن لحظات آخراو چه بگویم ؟!چه بنویسم ؟!سخت است وداع با زندگی , وداع با دنیایی عشق و امید و آرزو .. سخت است وداع با عزیزانی که چشم انتظارت هستند و باید ناباورانه باورکنند که دیگرنمی آیی ..به پهلوی زخمی توسوگند که راهت را ادامه خواهیم داد ..به لبان تشنه تو سوگند که اشغالگران را از ایران مقدسمان خواهیم راند .سوگند به نگاه پاک و قلب شکسته ای که حتی لیوانی آب را هم از تو دریغ داشتند این یزیدیان را , تک تکشان را بردارهای عدالت خواهیم آویخت .
خداوندا!باماآشتی کن .دیگربس است قربانی دادنها .. خدایا !پس کی وقت پیروزی می آید ؟!خدانورهایی هم باید باشند که ایرانمان را بسازند که با روشنی وجود خود به ما درس استقامت و بردباری بدهند.
خداوندا!نوری را که با شهادت خدانور, بردلهای ما تابانده ای به زندان تاریکی نسپار, بگذار همچنان روشنگرراه مقدسی باشد که سرانجامش پیروزی نوربرتاریکی خواهد بود .. پایان

نویسنده : ایرانی
بیستم آبان 2581شاهنشاهی
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
     
  
مرد

 
پــــــــــول نـــــفت و گـــــاز مـــــا را بـــــدهیــــــــــد


وقتی برای اولین بار این مطلب که درآمد حاصل از نفت و گاز ایران باید بین ملت ایران تقسیم شود را از برنامه ملی گرایان مردم گرا و از زبان آقای میر قادری شنیدم تعجب کردم و بعد که این موضوع را تکرار کرد با این که می دانستم درست می گوید ولی کمی خنده ام گرفته بود که حالا چه جای این حرفاست این همه مشکل و درگیری و دردسر و انقلاب و.... یاد 1000 دلاری افتاده بودم که درشورش 57 عنوان کرده بودند به هر ایرانی تعلق می گیردقرار به تقسیم روزی 750 ریال بابت گاز و 1500 ریال بابت درآمد حاصل از فروش نفت بین جمعیت آن روز ایران که 36 میلیون نفر بود , بود . البته این را دست اندرکاران شورش 57 می گفتند شاید آن روزها این گفتاریک واقعیت بود که پس از 22 بهمن 57 هرگز تحقق نیافت . ماههای آخر دوران پهلوی وقبل ازاوج شورش , صادرات نفت به 6 میلیون و 700 هزار بشکه درروز به نرخ 36 دلار هم رسیده بود که سهم ملت را به این شکل یعنی درماه 6750 تومان یا 1000دلارمحاسبه کرده بودند . تازه مدتی بود که شرایط اقتصادی ایران به این گونه درآمده شاه فقید بیشتر درآمد حاصل از فروش نفت را برای طرحهای عمرانی وهزینه هایی صرف می کرد که رفاه ملت را درپی داشته باشد و شاید اگر شورش 57 اتفاق نمی افتاد با برنامه ریزی و مدیریت , این طرح یعنی تقسیم درآمد ملی هم در ایران آن روزپیاده می شد
ازطرفی پادشاه میهن پرست, محمد رضا شاه آریامهر سرمایه های ملت را به هدر نمی داد وبه نفع ملت خریدار بسیاری از سهامهای کارخانجات صنعتی اروپا همانند گروپ آلمان بود .
ممکن است این سوال پیش بیاید که پول نفت و گاز را برای سازندگی ایرانمان نیاز داریم که این جا چند پرسش و پاسخ مطرح می شود . می توان گفت پس کشورهای حوزه خلیج فارس که سرمایه های ملی خودرا بین ملت خود تقسیم می کنند چه تفاوتی با ما دارند ؟ احتمالا این پاسخ را می شنویم که خب آنان شرایطی مثل ما را نداشته اند و رژیمی به نام جمهوری اسلامی نبوده که کشور را به نیستی و نابودی و ویرانی سوق داده باشد و باز پاسخی دیگراین بار از طرف ما .. این که ایران ما منابعی بسیار بیشتر و گسترده تر از سایر همسایگانش دارد و با مدیریت و کنترل هزینه ها و درآمد زایی در زمینه های مختلف به راحتی می تواند بودجه خود را برای سازندگی کشور و رفاه عمومی تامین کند . اصلا گسترش صنعت توریسم به تنهایی پوشش دهنده تمام این مشکلات و هزینه ها خواهد بود .درآمدهای مالیاتی و سایر درآمدها هم جای خود دارد . درایران فردا دیگر میلیاردها و شاید هم تریلیاردها دلار بی جهت برای تسلیحات و بمب اتمی صرف نخواهد شد . یکی ممکن است بپرسد اگر قرار بر حس بی اعتمادی نسبت به رژیم منتخب مردم در ایران فردا باشد چه لزومی دارد که جمهوری اسلامی را عوض کنیم ؟ خب همین را اصلاح می کنیم . درپاسخ باید گفت که اولا تجربه نشان داده که این دریوزگان پست فطرت جنایتکارنه دین می شناسند نه دنیا و از انسانیت گریزانند و اصلاح پذیر نیستند دزدی و اختلاس ربطی به دین و سکولاریسم و کفر و بی دینی ندارد و اگر امروز ملت ایران به پا خواسته و برای بیرون راندن اشغالگران متجاوز متحد گشته اند تنها به خاطر اقتصاد و اختلاس نیست بلکه این بی شرمهای حاکم بر ایران درهر کاری دخالت و فضولی می کنند . ازموی سرگرفته تا ناخن پا , از توالت رفتن تا توالت کردن , خوردن , خوابیدن , خندیدن و گریستن و همه و همه اینها را اختیاردارش هستند ..البته این خواسته و اندیشه و اعتقاد واقعی این ستمگران نیست بلکه هدفشان ترساندن و حکومت از راه زورگویی وایجاد وحشت می باشد . بنابراین هیچ توجیهی وجود ندارد که درایران آزادفرداپول نفت و گاز را از ما دریغ کنند . دزدی و اختلاس نه دین می بیند نه دین می خواهد بنابراین همراه و همگام برای آزادی کشورمان باید برای دریافت پول نفت و گازمان پافشاری کنیم و هیچ بهانه ای را نپذیریم . دراین مورد می توان بسیار گفت و بسیارنوشت ولی این که درآمد حاصل از فروش نفت و گاز بین ملت تقسیم شود مسئله غریبی نیست . درایران آینده با حذف هزینه های اتمی وحذف اختلاس و جلوگیری ازصرف میلیاردها دلار هزینه های بی بازگشت و بی نتیجه درکشورهای عربی منطقه وسایر کشورهای جهان و ازطرفی درآمد زایی از راه صنعت توریسم و جذب سرمایه و مشارکت و همکاری با شرکتهای سرمایه گذار خارجی و حتی ایرانی و گسترش تولید وصنایع مادر.. کشور را به اوج شکوفایی اقتصادی خواهیم رساند .نکته مهمی را که نباید فرموش کرد و به نظر من از هر نکته ای مهم تر است این است که هر ایرانی به ویژه هر ایرانی که با تمام وجود برای پیروزی انقلاب 2581 تلاش کرده درفردای پیروزی نباید از زیر بار مسئولیت شانه خالی کند و حتی اگر مستقیما عهده دار مسئولیتی نباشد نباید نسبت به آن چه که درکشور می گذرد بی تفاوت باشد . هر ایرانی باید بداند که درکشورش چه می گذرد که دیگر آن بلایی سرش نیاید که همان آش شود و همان کاسه ..
بنابراین اگر از دیروز چنین نکرده ایم باید که از همین امروز مطالبه گر درآمد حاصل از فروش نفت و گازمان باشیم که پس از پیروزی انقلاب این را خواسته تازه ای عنوان نکنند که تا حالا کجا بوده ایم و میوه چینانی پیدانشوند که خواسته برحقمان را پشت گوش بیندازند . وحالابه خوبی می دانم که کانال ملی گرایان بسیاربه موقع ومنطقی و دلسوزانه مطالبه درآمد ملی رابرای ایرانیان پیش کشیده است .
به امید پیروزی ملت ایران و تداوم این همبستگی و اتحاد در راستای رهایی ایران عزیزمان ازچنگ اشغالگران غارتگری که این سرزمین را میراث پدری خود می دانند . به امید آن روز ..

نویسنده : ایرانی
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
     
  
صفحه  صفحه 71 از 76:  « پیشین  1  ...  70  71  72  ...  76  پسین » 
خاطرات و داستان های ادبی

دل نوشته ها ( نوشته ایرانی )

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA