انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 3 از 3:  « پیشین  1  2  3

لیلا و رویا


زن

 
دو دست لباس تاپ که قشنگ برجستگی اندامتو نمایش بده رو با خودت بیار و اون شب تنت کن به نوبت...فهمیدی عزیزم
چشم آقا هر چی شما بگی
روز بعد عازم تهران شدیم دو دست لباس خیلی زیبا و مجلسی انتخاب کردم که با پوشیدنش مطمئن بودم آب از لب و لوچه همه میاوردم و کیر همه رو حتی چه بسا سیخ می کردم هیجان خاصی گرفته بودم تا حالا نشده بود ایرج بهم اختیار تام بده و حالا آزادی رو احساس می کردم آزاد شدن از آنچه شوهر از همسرش دریغ می کنه یعنی حتی میتونم شیطونی هم بکنم
تو ماشین ایرج رانندگی می کرد و رویا رو عمدا کنارش سوار کردم که خودم کنار امید باشم چون دامن و بلوز تنگی با چادرم پوشیده بودم دامنم موقع نشستن تا نزدیک شورتم بالا رفته بود و بیخیال رو صندلی لم داده بودم و به هدف اینکه امید رو به شهوت و هوس بکشونم فقط
     
  
زن

 
در تدارک رفتن به تهران و عروسی پسر عموی ایرج شده بودیم اما فکر و ذهن من امیدشده بود و تنها پسر خوب و مودبم به این مشکل جنسی مبتلا شده بود و حتی حاضر بودم به خاطر ش باهاش عشق بازی کنم اما برام واقعا سخت بود و فکرش حتی ناراحتم می کردصبح اون روزدامن کوتاه و تقریبا چسپی تنم کردم و با بلوزی که قشنگ برجستگی مه مه هامو نشون می داد و نیمه بالا ش هم نمایان بود تو آینه خودمو که دیدم سکسی به چشم میومدم رفتم اتاق امید ...خواب بود ...قبلا در این اوقات صبح بیدار شده بود اما انگار سکس پر صدا و دا غ من و ایرج در ش تاثیر گزاشته و نتونسته زود بخوابه ...کاش میشد کیر و شورتشو باز دید کنم که ببینم اوضاعش چه جوره ...صداش زدم و بیدار شد منو که دید با این مدلی یکه خورد و چشاشو بست و گفت مامان سلام صبح بخیر الان بلند میشم شما برید لطفا
عزیزم چشاتو باز کن نمیخاد از مامانت شرم کنی زود باش به کارات برس دو روز،دیگه تهران میریم اونم عروسی پسر عموت
چشاشو که باز کرد چرخی به خودم زدم خیلی عادی و سپس خرامان خرامان و باسنمو تا حدیکه میشد یک دو و برجسته و قمبل کنم از اتاقش بیرون اومدم در آخرین لحظه خروجم نیم نگاهی بهش کردم اووه خوشبختانه میخ کون مامانش شده بود ...و این نشونه خوبی بود لای اتاقش وایسادم و نگاه کردم نیم خیز شده بود و کیرشو داشت جابجا می کرد انگاری برام سیخ کرده بود ...اوووه ...چه خوب ...اما بعد از لحظاتی حس شرم و گناه کردم ...آه خدای من ...منو ببخش ...مجبورم به خاطر پسرم این نمایش رو بدم
آقا داشت به مغازه میرفت و گفت عزیزم عجله دارم زود باش .
چشم آقا...
زیپشو باز کردم و کیرشو بیرون کشیدم و تو دهنم کردم تخماشو با دستم مالوندم در اون لحظه به فکر امید و کیرش که به خاطر نمایش کونم که داده بودم سیخ شده بود و کیر کلفت پرویز ...افتاده بودم و با ولع و اشتهای بیشتری براش میخوردم ...
اوخ اوخ عزیزم روز بروز حرفه ای تر و بهتر کیرمو میخوری .ادامه بده دارم ارضا میشم ...اووووووووی ...اووووی مرسی لیلا جان ...عالی شد ...امشب در اتاق خواب و وقت گاییدنت در مورد سفر تهران باهات حرف میزنم
یاد پرویز افتاده بودم و اینکه بهم دستور داده بود برم خونه اش و بهش کون بدم ...یاد گرفته بودم ازش اطاعت کنم و نمی تونستم به خواسته هاش نه بگم کاملا مطیع پرویز و اوامرش شده بودم
و این قضیه اصلا ناراحتم نمی کرد معمولا در چنین شرایطی به رویا و یا ایرج و امید می گفتم که به خیاطی میرم چون در هفته دو جلسه و گاها سه جلسه آموزش خیاطی میرفتم و این بهونه بسیار خوبی بود و رفتم خونه پرویز
یکی از،خاصیت ها و امتیازات چادر این هست که قشنگ میشه استتار و چهره رو بپیشونی وکمتر مورد توجه قرار بگیری و شکل کوچه و محله مشترک خونه پرویز هم به شکلی بود توجهات رو به حداقل می‌برد واین از هوش بالای پرویز نشاط میگرفت و بارها بهم می گفت لیلا جان یکی از اصول گرفتن اجاره خونه برای کسی،که مجرده و معشوقه داره باید وضعیت و حالت و پیرامون مورد اطمینان و امنیت کامل خونه باشه و این رو من به خاطر خودمون رعایت می کنم
و همین باعث شده بود این همه سال ...رابطه مخفی من و پرویز و بدونه خطرادامه داشته باشه و با خیال راحت هر دفعه به خونه اش میرفتن و بهش میدادم
پرویز مثل همیشه منو بغل کرد و بوس و ناز و نوازشم کرد و انگشتاشو در قاچ کونم نگه داشت و خوب بالا پایین کرد و ازاین کارش حال می کرد م و منم ازش عشق می،کردم .بهش گفتم عازم تهرانم دعوت عروسی و باید برم با شوهرم
گفت عشقم خوش بگذره جای من خالی پیشت
به شوخی بهش گفتم آقا پرویز یه وقت شیطونی کردم اجازه شو دارم ؟
گفت ...عزیزم چرا که نه ...اجازه میدم ...اما از همدان خارج شدی تا ساعتی که برگشتی حق نداری به شوهرت کوس،و کون بدی فقط به غیر اگه شیطونی کردی ...
گفتم واه آخه چرا ...
همین که گفتم این یک دستوره ...فهمیدی لیلا جان
چشم اما آقا پرویز شما در واقع یه جورایی منو وادار به شیطونی می کنی .آخه من شهوتیم و یه وقت تبم بالا بره اونوقت چی
نمی دونم لیلا جان دوس ندارم در سفر به شوهرت بدی همین اما برگشتی فوری بیا چنان می کنمت که آنچه شهوت در تهران انباشته کردی در وجودتت نمونه
باشه چشم آقا جووون
بهم گفت لختش کنم و لباساشو درآوردم و لخت کامل شد و ایستاده پاهاشو از هم باز کرد و گفت با دستام کیرشو بمالونم و و تخماشو هم همچنین ...پرویز مثل کیرش تخمای درشتی داشت و سپس بهم گفت لخت بشم و خودش کیر و تخماشو می‌مالوند
براش لخت شدم با وجود ۱۶ سالی که از ازدواجم گذشته بود هنوز تناسب اندامم عالی و زیبا مونده بود کمر باریکم و کون خوشکلم و سینه های،سفت و با سایز بین ۷۵ و ۸۰ وخیلی خوشکل که همیشه مورد تحسین آقا ایرج و پرویز و حتی در ارایشگاه زنانه قرار می گرفت ودر اندام لختم زیبایی خاصی به تنم می داد
پرویز پاهاشو خوب از هم باز کرد و بهم دستور داد از زیر و بین پاهاش تخما و قاچ کونشو خوب بلیسم و خودش کیرش رو می‌مالوند با وجودیکه موهای زبر و تقریبا زیادی در پیرامون کونش و تخماش داشت ولی از این کار حال می کردم و یک دستم گاها به کوسم بود و باهاش ور میرفتم سوراخ کونشو هم خوب می لیسیدم و در حالیکه در حالت رکوع رفته بود کیر کاملا سفت و عین سنگ و با رگ های متورمش حالت گرفته بود .منو ازجلو بغل کرد و پاهامو به کمرش حلقه کردم و پرویز هم با یک دستش منو گرفته بود و انگشتای دست دیگه شو در سوراخ کوس و کونم فرو کرد و پنج انگشتی دو سوراخمو این مدلی می گایید و لبامو هم از بالا بخوبی میخورد واقعا از این حالت و استایل لذت می‌بردم و شهوتم به نهایت حد خودش رسیده بود و در همون استایل سوراخ کونمو روی کیرش تنظیم کرد و یهویی و یک ضرب و به قول خودش مردونه کیرشو در سوراخ کونم فرو کرد وو در ضرب دوم نصفش رفت و در ضرب سوم کاملا تا ته در کونم جا داد به شکلی که تخماس قشنگ به باسنم میخورد و حالا تلمبه هاش با ضرب و سرعت مناسبی شروع شده بود بعد از دقایقی برای اجرای بهتر گاییدن کونم به دیوار هم تکیه زد و بهتر و باحال تر کونمو می کرد فریاد و اه و ناله و عشوه هام کاملا فًضای اتاقو گرفته بود و مرتب هم لبام و گونه هام و زیر گردنمومی خورد و و زبون هم دیگرو هم مک میزدیم بعد از،دقایق طولانی و در حالیکه عرق از صورتمون می‌ریخت یهو منو به تختش برد و ولو شدیم و باهمون استایل به گاییدنم ادامه داد و یک دقیقه نکشید که آب کیرش رو در کونم خالی کرد ونگه داشت تا حدیکه کیرش نیمه سفت شد و بیرون کشید و رو سینه هام کیرشو پاک کرد ...از کون دادنم و کونی که بهش داده بودم کاملا راضی و لذت برده بودم
اه آقا پرویز خیلی عشق کردم مرسی ...عالی بود ...بی نظیر
قابل تو رو نداشت لیلا جان واقعا شوهرت تا حالاهم این جوری کونتو کرده
نه آقا پرویز ...شما خیلی واردی و کار بلد .خب اما شوهرمم هم در حد خودش خوبه اما به حد شما نمیرسه
خخخخخخخ...ممنون عزیزم کیرم و خودم و همه دار ندارم مال توه بلند شو بساط جوجه کباب رو مهیا کن جفتی بزنیم تو رگ که که این کون خوشکل تو خیلی به تخمام و بند و بساطش فشار آورد براستی آنچه ابکیرم داشتم تو کونت خالی کردم ...نوش کونت باشه حلال کونت باشه خخخخخخ
ازاین حرفاش خنده ام گرفته بود و بلند شدم و باهمون اوضاع و لخت و سوراخ کون پر از آب منی پرویز ...منقل وجوجه رو به سیخ کشیدم و در حالیکه جوجه کباب رو رو آتیش باد میزدم به کوسم ور میرفتم چکه های آب منی رو کف زمین میفتاد و بااین اوضاع من باز هوس کیرشو کرده بودم هردومون دونه دونه جوجه کباب داغ رو به دهن همدیگه می گرفتیم و می خوردیم و گاها لبای همو می خوردیم در آخرین تیکه جوجه کباب کیر پرویز باز سفت شده بود و کنار سفره منو خوابوند و این بار سرا غ کوسم رفت و باز یک ضرب کیرشو در کوس داغ و خیسم چنان فرو کرد که فریاد مو بلند کرد روم کاملا خوابیده بود و تکون ازم گرفته بود ضربات کمر ش به کوسم و کیری که براستی کوسمو جرر داده بود نفسمو گرفته بود و تند تند با دهن و بینی اکسیژن به ریه ام می‌بردم واقعا پرویز عاشقانه و مردونه و با کیفیت تمام منو از کوسم می گایید شهوت و هوس همه وجودمو گرفته بود چند بار خودش و منو رو فرش اتاقش غلتوند و باز طاق باز منو میکرد دو انگشتش در سوراخ کونم گاها میرفت و آب کیر داخل کونمو به دهنم می‌برد که بخورمش و بی خیال و بااشتها میخوردم و گمون کنم آنچه آب منی در سوراخم بود روبا همین استایلی که منو می کرد به خوردم داد .خیلی،جالب شده بود از کوسم گاییده میشدم و با همین کیری که در کوسم بود آب منیشو که دقایقی قبل در کونم خالی کرده بود ...در دهنم میخوردم...و همین منو به شدت شهوتی کرده بودبه شکلی،که بی اختیار شده بودم و دری وری می گفتم و این باعث خنده جفتمون شده بود بالاخره پرویز جوونم ارضا شد و آب کیرشو در کوسم خالی کرد ...و اینکه
امروز روز رویایی و بسیار شیکی برای من شده بود از کوس و کون پرویز حسابی و حرفه ای منو گاییده بود
لباس تنم کرد ولی مطابق عادت نزاشت آب منی کوسم رو خالی کنم وهرچند آب منی داخل کونمو حین گاییدن کوسم به خوردم داده بود
برگشتم خونه سرحال و شاداب اما کمی خسته و نیاز به خواب داشتم رویا ازم استقبال کرد و گفت پیداس خیلی خسته ای مامان جوون چرا استادخیاطتت ازت خیلی کار می کشه ؟
گفتم عزیزم خودم میخام و دوس دارم ایشون منو مجبور نمی کنه
در دلم به سادگی رویا میخندیدم خبر نداشت دوساعت مامان جوونش زیر یک کیر کلفت ...آموزش خیاطی میدید ...ههههه
خوابیدم خواب راحت و دوساعت بعد بیدار شدم ایرج برگشته بود رفتم دستشویی و کوس،وکونمو خوب تمیز کردم و فرصت دوش نداشتم کمی به خودم عطر زدم که بوی سکس و عرق رو ندم
لباس بدن نمایی پوشیدم که کیر امید رو به تحرک وادار کنم قبلا و دیشب با ایرج هماهنگ کرده بودم رویا باز از من و ایرج خواست اتاقشو پس بگیره اما ایرج گفت اونجا برات مناسبه همین و رویا چون رو حرف باباش نمی تونست نه بگه و ناچارا کوتاه اومد
از امید پرسیدم از اتاقت راضی هستی ...هیچی نگفت و باز پرسیدم ...گفت خوبه راضیم اگه شماها راضی باشی
به ایرج نیگاه کردم و هردومون تبسمی زدیم هردومون به این فکر می کردیم انگار امید از شنود سکس و اه و ناله و عشوه من خوشش اومده و این جای امیدواری داشت و خوشحال بودیم و اون شب باز با صدای بلند تر و عاشقانه تر و سکسی تر با ایرج آقا سکس کردم آقا از کوس منو گایید و جالب اینکه می گفت کوست هنوز تنگ مونده ...و ادامه داد با این کوس تو واقعا عشق می کنم ...آه آقا ایرج ...اگه میدونستی حدود ۱۲ ساعت قبل چه کیر کلفتی در کوسم شنا و جولون می داد بیشتر و بهتر کوسمو تحسین می کردی باید قدر کوسمو و حتی کونمو بدونی ...هر کوس وکونی کیر کلفت آقا پرویز رو این همه مدت تجربه می کردحالا کوسش و سوراخ کونش دروازه غار شده بود
بعد از سکس ایرج گفت
عزیزم خودتومیدونی اخلاقمو و اینکه دوس ندارم بیرون از خونه و حتی مهمونیا لباسای اجق وجق و بدن نما و نیمه لخت بپوشی اما این بار قضیه فرق می کنه این عروسی در شمال تهرانه و در یک باغ ویلایی بزرگ و همه دعوت شده ها از تیپ پول دارهای تهرانن و و همه در تهران که هم کیش و هم مذهب ما هستن پول دار
و مدل بالا هستن و خصوصا این عمو و زن پر افاده و مغرور ش هم صاحب جشن هستن و من اصلا نمیخام کم بیارم و استثنا این بار تو اجازه داری هر لباسی تنت کنی حتی نیمه لخت ...و جوری که چشمارو به خودت خیره کنی تو زیبا و خوشکل هنوز هستی دستی به خودت بیاری و کمی آرایش کنی خیلی ها رو از راه بدر می کنی میخام در عروسی حتی از عروس هم بیشتر جلب توجه کنی ...باید روی عمو و زنشو و بعضی از فامیلا رو که می شناسم و این همه مدت پزشونو می دادندو بهم طعنه میزدند روکم کنیم ...
آخه آقا ایرج زشت نباشه جلو اون همه فامیل من لباس بدن نما تنم کنم
عزیزم من فقط این بار اجازه میدم و تازه بهت قول میدم همه دخترا و خانمای در عروسی نیمه لختن و این حرفت معنا نداره
دو دست لباس تاپ که قشنگ برجستگی اندامتو نمایش بده رو با خودت بیار و اون شب تنت کن به نوبت...فهمیدی عزیزم
چشم آقا هر چی شما بگی
روز بعد عازم تهران شدیم دو دست لباس خیلی زیبا و مجلسی انتخاب کردم که با پوشیدنش مطمئن بودم آب از لب و لوچه همه میاوردم و کیر همه رو حتی چه بسا سیخ می کردم هیجان خاصی گرفته بودم تا حالا نشده بود ایرج بهم اختیار تام بده و حالا آزادی رو احساس می کردم آزاد شدن از آنچه شوهر از همسرش دریغ می کنه یعنی حتی میتونم شیطونی هم بکنم
تو ماشین ایرج رانندگی می کرد و رویا رو عمدا کنارش سوار کردم که خودم کنار امید باشم چون دامن و بلوز تنگی با چادرم پوشیده بودم دامنم موقع نشستن تا نزدیک شورتم بالا رفته بود و بیخیال رو صندلی لم داده بودم و به هدف اینکه امید رو به شهوت و هوس بکشونم فقط
     
  
زن

 
ماشین که با سرعت به سوی تهران در بزرگ راه پیش می‌رفت راحت لم داده بودم وزیر چشمی هم نیگاهم به امید بود حس تازه و خوبی گرفته بودم آزادی عملی که ایرج بهم داده بود بهم حس و حال شیرینی داده بود و همین باعث شده بود کوسم اندکی خیس بشه اه دوس داشتم همین الان کیری تو کوسم فرو بره ...در درجه اول کیر پرویز و اگه اون نشد کیر آقام ایرج و اگه نه ...دودول امید پسرم ...آه خدای من ...دارم هذیان میگم ...امید پسرمه و گناه داره...امید روشو کرده بود به طرف بیرون و تو جاده و اطرافو نیگاه می کرد انگار نه انگار رون سفید و هوس انگیزی کنارش بود و بهش اصلا توجه نداشت اه عزیزم پسرم ازبس شرم و حیا و پاکی که با این کارام ازت خجالت میکشم اما چه کنم دستور دکتره و باید تلاش کنم تمایلات جنسی و شهوانیتو فعال کنم چه بسا حتی منجر به گاییدنم بشه ...اما خدا اون روزو نیاره
قبل از ناهار به ویلا باغ محل عروسی رسیدیم عموی ایرج و زن پر افاده ش طلعت و سه پسر و دو دختراش آزمون استقبال کردند دختراش به طلعت رفته بودند و خیلی جذاب نبودند اما پسراش واقعا مثل باباشون خوش تیپ بودند من با چادر و دامن کوتاه باهاشون سلام علیک کردم طلعت با نیگاه تحقیر آمیزش بهم طعنه اولو زد
اوه لیلا جوون واقعا چادری و عقب مونده هنوز موندی
هیچی بهش نگفتم وفقط لبخندی زدم اما در دلم گفتم عملا بهت نشون میدم کت تن کیه
بدنم عرق گرفته بود و به یک سویت یک اتاقه در انتهای باغ جهت استراحت رفتیم
ایرج یک دوش پنج دقیقه ای گرفت و لم داد رو تخت و خوابش برد و من رفتم زیر دوش با لیف و صابون افتادم به جوون اندامم ...اووف با پنج انگشتم به کوسم و سوراخ کونم میزدم به یاد پرویز جوونم و اه و ناله ام با صدای شر شر آب درآمیخته بود خودمو ارضا کردم و بعدش جیشم اومد و ایستاده زیر دوش خودمو راحت کردم اووف چه حالی کردم من زیر دوش ...فقط کیر کم داشتم اونم کیر کلفت
اومدم بیرون و موهامو خشک کردم وزنگ گوشی ایرج به صدا درومد وخبر از دعوت به ناهار میداد دسته جمعی رفتیم میز ناهار و اونجا طلعت باز بهم طعنه زد آخه هنوز بیخیال چادر نشده بودم و بجز من همه خانما و دخترا با بلوز و دامن و شلوار تنگ و چسپ و خلاصه هوس انگیز سر میز اومده بودند ایرج میدونست هنوز نمایش مد و اندام من شروع نشده و فقط درگوشی گفت عزیزم خودتو بعد از ناهار نشون بده چه لعبتی هستی تا بدونن زن من چه مالیه ...خیلی دوس دارم باهمین چادرت الان بکنمت و بزارم کوست...بهش گفتم آقا جون کمی تحمل کن میبینی منو
ناهار رو خوردیم و برگشتیم سویت و دودست لباس مجلسی آورده بودم یکیش یک شلوار براق خیلی چسپناک سفید و فوق العاده زیبا که به یک اندام موزون و بی،نقص مثل خودم میمومد بلوز سفید بسیار نازک و با مدلی که نیمه های دو پستانمو نمایش می داد و تا بالای نافم می‌رسید کاملا با شلوار براق سفیدم ست میشد و این مدل فقط یک آرایش غلیظ میخواست با روژ لب قرمز که اونم به خودم زدم براستی شلوار بزور به پام میرفت ازبس چسبناک بود اما به دردسرش میرزید آخه میخواستم آب از لب و لوچه همه پسرا و آقایون بیارم و کیر سفت کنشون باشم
ایرج و رویا منو با این مدل دیدندذوق زده و متعجب نیگام می کردند واقعا زیبا و هوس انگیز و جذاب شده بودم ایرج مرتب دستاشو به نوبت به کیرش می‌برد و انگار واسم تیزش می کرد نیگاش به عضلات کوسم بود که قشنگ زیر شلوار سفید مشخص بود و از اون بدتر از پشت شلوار به طرز هوس انگیزی تو چاک کونم جا گرفته بود و انگار که شلواریو بزور در دره کونم جا داده بودند ...ایرج اومد و درگوشی گفت از این بهتر نمیشد ...آفرین لیلا ...خیلی خیلی جذاب شدی باور کن هرآیت الله مسلمونی تو رو اینجوری ببینه از راه بدرش میکنی
به ایرج گفتم فقط نمیدونم سوتین ببندم یا نه
گفت اختیار با خودته حتی لخت هم بیای نمیگم چرا و نمیشه
مرسی آقا ایرج پس بدونه سوتین باشم بیشتر جذاب میشم
ایرج لبخندی زد و گفت فقط من میمونم و تو و امشب جوری بکنمت که نفستو بگیرم
بهش گفتم آقا جوون تو که اختیار،و آزادی تا برگشتنمون رو به همدان بهم دادی پس بیخیال کردن من باش تارسیدن به خونه ...
چرا لیلا
خب میخام تشنه کیرت بمونم و این حس عجیبیه که گرفتم لطفا تحمل کن
اینو گفتم چون به پرویز قول داده بودم به شوهرم ندم
مراسم آغاز شده بود و من هم دوش ایرج و امید و رویا وارد تالار شدیم همه با حیرت و تعجب و دو چشمی فقط به من نیگاه می کردند از نوک سرم تا ساق پاهامو ورانداز می کردند شلوارم تا نزدیک زانوام میومد و ساق یک دست و سفیدم رو نمایش می دادیک دوهای کونم رو در یک آینه ایستاده که دیدم براستی خودم هوسی شدم چه برسه به آقایون...دو عضله کونم مثل فنر نمایششو می داد و به مه مه هام نیگاه کردم انگار لخت بودم و بخوبی زیر بلوز نازکم معلوم بود دو تا سینه سفت و نوک بالا و عین یک دختر ۱۷ ساله ...رفتم سراغ طلعت و بهش گفتم .حالا نظرت چیه عزیزم ...ههههه.گفت باور نمی کنم این تو هستی لیلا ...خیلی خوشکل شدی براستی همه رو امشب از راه بدر می کنی
گفتم مواظب شوهرت باش فقط و پسرات چون عروس اصلی من هستم نه عروس پسر توووو ...حالیته طلعت جوون
شنیده بودم که طلعت لز بازه و با کسیکه خیلی خوشکل و جوون باشه عشق بازی می کنه بر خلاف اینکه من اصولا از لز تنفر دارم و در جواب بهم گفت
لیلاجوون امشب مهمون اتاق خودمی ...پس امشبو بیخیال ایرج باش و با من باید باشی
گفتم عزیزم تا ببینم چی میشه قسمت شد باهات میخوابم
قطعا بهش جواب منفی میدادم حالم از لز و طلعت بهم میخورد حتی لز باز هم میبودم باهاش عشق بازی نمی کردم اونم با یک زن بد قواره و ۵۵ ساله و بی اخلاق بنام طلعت
در واقع میخواستم سر کارش بزارم
در مجلس همه بهم تعارف می کردند و ایرج به خاطر اینکه من راحت باشم رفت میون یک جمع مردای کهن سال و انگار نه انگار که من زنشون هستم ...اکثر ا میرقصیدند و مرتب پسرا ازم دعوت به رقص می کردند مردد بودم چیکار کنم برقصم یا نه .راستش رقص خوب بلد نبودم و میترسیدم گند بزنم .دختر طلعت که خوب می‌رقصید یهو دستمو کشید و وسط سالن برد ووادارم کرد برقصم اون لحظه چند نفر پسر دورمو گرفتن و به نوبت منو می گرفتن و باهام میرقصیدن انگار همه شون مشروب خورده بودند یکیشون که اسمش داوود بود خیلی منو لمس می کرد و آخر رقص درگوشی گفت
خوش به حال ایرج شوهر ت انگار نه انگار تو روبا این همه زیبایی ول کرده و رفته تو جمع پیرمردا ...میخام کم محلی شوهر بی شعورت رومن جبران کنم ...بیا پشت سالن کارت دارم
رقص که تموم شد داوود رفت پشت سالن
به نظر شما خواننده عزیز ...من باید میرفتم یا نه لابد میگی تو که آزادی عمل داشتی پس بری بهتره حداقل داوود رو به آرزوش میرسوند ی و خودت هم حالشو میبردی اما من نرفتم چون راستش از پاکی اینکه شوهرم برخلاف من که بهش خیانت کرده بودم ...هنوز ازش خیانتی ندیده و نشنیده بودم و این حسی بودکه این لحظه داشتم اما چه بسا دقایق یا ساعتی دیگه نظر دیگه ای داشتم داوود رو سر کار گزاشتم و نمایشمو هنوز با لباسم ادامه داشت زیر چشمی نیگاهم به آقایون و پسرا بودبدونه استثنا همه با کیراشون گاها کار می کردند و این دیدن برای من جالب و بهم حس وحال خوبی میداد براستی کوسم خیس شده بود و تصمیم گرفتم لباس دومم رو تنم کنم و رفتم سویت
ودر سویت که باز کردم صدای چند نفر به گوشم خورد ...داخل رفتم صدا از داخل اتاق بود.وجلو رفتم ودراتاق خوشبختانه بسته نشده بود و از گوشه نیگاه کردم
اووه شمردم شش پسر نوجوان باهم صحبت می کردند سنشون به امید می خورد خوب نیگاه کردم شاید امید هم باهاشون باشه اما همه ناآشنا بودند بجز یک نفرشون که پسر طلعت بود فکر کردم اینا چرا اینجا اومدند در حالیکه سویت در تحویل ما بود .یکیشون گفت
آریا بهتره زودتر کارو شروع کنیم چون ممکنه ایرج آقا و کسی بیاد مارو ببینه
باشه آرین پس بچه ها شروع کنید و بیرون بکشید ببینم کی برنده میشه
آرمان تو شروع کن چون خیلی پزشو میدی
ای بابا مانی دربیاره من چرا
چراتعارف تیکه پاره می،کنی تو فیروز شروع کن
من چرا کاوه که ساکت تره شروع کنه
واقعا همه تون ترسو هستین من خودم شروع می کنم بیاید ببینی و .
با تعجب شنیدم و دیدم که از چه چیزی حرف میزنن و میخان چه غلطی بکنن
یهو دیدم آریا زیپ شلوارشو کشید و کیرشو بیرون آورد و باهاش کمی ور رفت و کمی سیخ شد داشت به گوشیش نیگاه می کردوبعدش گفت زود باشید نوبتی دربیارید لامصب رو تاببینیم کی کلفت تره
همه داشتند بیرون می کشیدند از این زاویه تقریبا پنج کیرو می دیدم همه شون تقریبا در یک حد و اندازه و با تفاوت چند سانت و کله کیر کم وزیاد واما یکیشون رو نمی دیدم و اون خوشبختانه خودش تکون خورد و دیدمش ...اوووه کلفت و درازتر و کله گوشتی تر و مال فیروز بود
همه به گوشی و کلیپی که پخش می‌شد خیره شده بودند و داشتند جق می‌زدند چیزی که توجهمو جلب کرده این بود که کیر امید از همه این شش کیر متاسفانه کوچیک تر بود و این بیشتر نگرانم می کرد
جدا از مسئله امید دیدن این اتفاق دیدنی برام جذاب شده بود حدس میزدم دارن یک فیلم پورن می بینن و باهاش جق میزنن
همه شون به نوبت آب منی شو نو آوردند و در روی گوشی ریختن
کارشون تموم شد و اریا که سر دسته شون بود گفت
خب من ماموریت اولو انجام دادم و حالا مرحله دوم زحمتش میفته به کسیکه کیرش کوچیک تر هست و اونم آرمان خان هست
آرمان گفت نه آریا... جوون خودت منو بیخیال شو میترسم کار من نیس اصلا چرا من ...این کارو باید به کسی بدی کیرش کلفت تره یعنی فیروز ...هرچی باشه دل و جرئت اون بیشتره و سر نترسی داره
ای بابا دعوا نکنی باشه کار خودمه هرچی باشه کیرم کلفت تره ولی آرمان اگه اتفاقی افتاد کونتو پاره می کنم و خواهرتو میگام
آریا گفت از مامانم شنیدم دو دست لباس آورده و به نوبت تنش می کنه نوبت دومیش که شد ازش در همین گوشی فیلم بگیر و آخر مراسم در جایی دنج باهاش همه مون جق میزنیم
خب آریا گوشی مال توه و من که برنده کلفتی کیر شدم باید فیلم زن ایرج آقا رو من داشته باشم خودت شرط گزاشتی
آریا گفت قبوله رو حرفم موندم و دو کلیپ فقط مال گوشی کسی میشه که کیرش کلفت تره ...که فیروز باشه و البته من ...چون میزبان وعروسی خواهر جونمه
اما نامردیه ما ها چی...چهار نفر بقیه اعتراض کردن ولی بی فایده بود
حس عجیب و خاصی گرفته بودم به خیالم داشتن با پورن جق میزدن ...و نگو این ور پریده ها با فیلمی که از من در این مراسم یواشکی گرفته بودند جق می‌زدند. هم عصبی بودم و هم یک حس خاص شهوتی...نمیدونستم چیکار کنم اگه میرفتم داخل که گوشیو ازشون بگیرم چه بسا گرفتار و اسیرشون میشدم و شیش تایی منو حسابی می کردند اونم شبش پسرر شیطون و هوسی و بسیار شهوتی و زیرشون قطعا تار ومار میشدم و لزا ترسیدم و بیرون اومدم وفقط لباس دوم مجلسیمو آرووم با خودم آوردم و سراغ طلعت رفتم و بهونه آوردم که کلید سویت رو ندارم و باید لباس عوض کنم و اونم منو به داخل اتاقش برد به خیالش بلکه باهام لز کنه
نمیدونستم چیکار کنم باید اون گوشیو صاحب میشدم و فیلم خودمو پاک می کردم فقط این هدفو داشتم اما چطور و چگونه و از یک طرف دیگه طلعت دستمو گرفته بود به هدف اینکه منو با مدل لز بکنه
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
زن

 
طلعت قربون وصدقه ام میرفت و از اندامم وخوشکلیم تعریف می کرد و در حالیکه زیرکانه باحرفاش منو سرگرم و به اصطلاح مخمو میزد یه دستشو به یکی از مه مه های سفت و نوک تیزم برده بود و خیلی ملایم و ریلکس می مالوند برای لحظاتی ماجرای کلیپ و جق زدن شش پسر نوجوون رو فراموش کردم براستی داشتم تسلیم طلعت میشدم چشامو ناخواسته بسته بودم ومست نمایشش شده بودم و طلعت لزباز دست دیگه شو به کوسم برده بود و دودستی سینه ها و چاک کوس کونمو بدجوری می مالوند و اوووف اووف کنان و ناله کنان به هدفش که لز بود می‌رسید بیخ گوشم می گفت خوش به حال ایرج خان...چه مالی نصیبش شده ...به جوون خودت و خودم نمی دونستم چه لعبتی این همه سال زیر چادرت پنهون کردی ...لباشو آورد رو لبم ...یهو یه شوک بهم دست داد ...تا حالا نشده بود با یک همجنس خودم لب تو لب بشم و کلا دوس نداشتم و حتی از شنیدنش و فیلمش هم حالم بهم میخورد ...فوری حالت دفاعی به خودم گرفتم و عقب رفتم وطلعت رو از خودم دور کردم
نه طلعت جوون ...خوشم نمیاد ...لطفا کافیه ...نمیخام باهات بازی کنم
خندید و گفت ...عزیزدلم ...این بازی نیست بلکه یک عشق بازی بسیار لذت بخشیه بین من و تو که هم جنسیم و بهش لز میگن و اصلا خطر نداره
طلعت جوون دوس ندارم برام لذتی نداره باور کن ناراحتم می کنه
اووه عزیزم شاید خیال می کنی که به ایرج خان خیانت می کنی ولی .این کار.خیانت محسوب نمیشه چون من کیر ندارم و مثل خودت کوس دارم ...بابا بچه از شوهرم دارم ...نترس عزیزدلم بزار ازت کام بگیرم خیلی هوستو کردم جوون بچه هات جبهه واسم نگیر ...
نه نه طلعت من نمی تونم ...من میرم لباسمو بردارم ...
از اتاقش بیرون اومدم نمیدونستم به کجا برم لباسمو عوض کنم هیچ اتاقی رو نمی دیدم خالی و امنیت داشته باشه که لخت بشم و لباس رو عوض کنم کلافه و کمی هراسان از ساختمان بیرون اومدم برای لحظه ای تصمیم گرفتم بی خیال تعویض لباس بشم و با همین شلوار براق سفید و هوس انگیز عروسی رو ادامه بدم اما وقتیکه دستم به کوسم خورد فهمیدم خیسی آب کوسم سفیدی رو شلوارو کمی تیره رنگ کرده و هر چشم بینایی می فهمید چه گندی زدم ...دلیلش هم دیدن جق زدن هایی شش پسر نوجوان با کلیپ من .و البته کوس مالی،که طلعت ازم گرفته بود ...اخ بخشکی شانس ...حالا چیکار کنم ...مشکل فقط تعویض لباس نبود بلکه باید کلیپ رو هم از فیروز می گرفتم ...تنها جایی که به نظرم می‌رسید سویت بود و ناچارا برگشتم به سویت
خوشبختانه خلوت بود و اثری از پسرا نبود با خیال راحت لباسمو عوض کردم وارایشمو هم تازه کردم این لباس یک دست که تا نزدیک کونم از طرف راستم چاک خورده بود بسیار زیبا و برجستگی انداممو بخوبی نمایش می داد حتی معلوم بود که شورت تنم نداشتم چون واقعا خیس شده بود و قابل استفاده نبود ...از شدت هیجان و موضوع کلیپ ...نرمال و آرامش نداشتم یک حالت خاص و هوس انگیز توام با نگرانی و تشویش بهم دست داده بود و حس می کردم آب شهوت از کوسم تراوش میشه براستی باورم کنید که واقعا باید اعتراف کنم و راستش مایل بودم همین الان از طرف یک پسر یا مرد میان سال و حتی یک پیرمرد بهم تجاوز بشه و منو چنان جرر بدن تا از این ترشح کوسم راحت بشم
کاش داوود می‌بود و منو میکرد
براستی داشتم چرت و پرت می گفتم ...قاطی کرده بودم ...یاد پرویز جوون افتادم که بار آخر منو گاییده بود و شورتمو در کوسم در آخر کار جا داده بود منم همین کارو کردم و شورتمو مچاله کردم و در در کوسم خوب جا دادم و الان ریلکس تر شده بودم
جلو اینه خودمو نیگاه کردم براستی خوشکل و هوس انگیز شده بودم یهو یه صدایی به گوشم خورد صدا از بیرون از سویت بود از گوشه پنجره نگاه کردم سایه ای رو دیدم که به طرف سویت میومد با نگرانی بهتر نگاه کردم اووه فیروز بود ...و بعد از لحظاتی به دنبالش آرمان رو دیدم فوری رفتم پشت یک پرده و اومدند داخل ...فیروز فوری یقه آرمان رو گرفت و گفت چی شد بچه ننه لوس...
هیچی فیروز اثری از لیلا خانم نیس تا فیلم ازش بگیرم
میدونم نیستش خودمم دنبالش می گشتم بیا یه معامله بکنیم
چه معامله ای فیروز ؟
میدونم خیلی دوس داری یک نسخه از کلیپ لیلا خانم رو داشته باشی و اریا عمرا بهت نمیده...من بهت میدم بجاش بهم کون بده
نه فیروز .تا حالا ندادم و میترسم
چرا می‌ترسی بچه ننه لوس ...یعنی اینقد ترسویی حتی از خواهرت که دو بار لاپایی بهش زدم و یک بار هم کونشو گاییدم وبزار بدونی کون خواهر بزرگتو هم یک بار همین امشب مالوندم و خوشش اومد و میخام اونم بکنم و اگه بهم کون بدی دیگه اذیتت نمی کنم
واقعا راس میگی فیروز ...خیلی نامردی ...
خفه شو بچه ننه لوس ...ترسو ...خواهرت خودش خواسته و زوری نکردمش ...میخام داداش کوچکشو که تو باشی هم همین الان بکنم
پس می گفتی کارت دارم اونم مو ضوع کلیپ هست ...بهم درو غ گفتی فیروز ...ها
آره پس چی ...کون تپل و باحالی داری ارمان ...جون میده واسه کردن
زود باش شلوارتو درآر آرمان
نه نه
یهو یه سیلی به آرمان زد و هولش داد و آرمان به گریه افتاد
فرصت خوبی بود که وارد عمل بشم براستی اگه کلیپ رو از،گوشی آریا پاک نمی کردم قطعا در کل تهران و حتی ایران پخش می‌شد و آبرو و حیثیت برام نمیزاشت
آرمان التماس کنان خواهش می کرد که ولش کنه ومن از پشت پرده بیرون اومدم و سریعا بازوی فیروز رو گرفتم و با دست دیگه ام گوششو کشیدم
ای کثافت عوضی داری چه غلطی می کنی
وای وای شما هستی لیلا خانم ...اینجا بودی پس
اررره پسرره بی تربیت و الدنگ...ببینم میخواستی به دوستت تجاوز کنی ها...
آرمان در صدد فرار برومد ولی من فوری خودمو با فیروز به طرف در خروجی کشوندم و مانع رفتنش شدم و در همین لحظه شانس بهم رو کرد و گوشی آرمان افتاد و من فوری بلندش کردم ...
فیروز رو ول کردم و مشغول گوشی شدم اما قفل بود و باز نمیشد
ازشون خواستم رمز رو بهم بگن آرمان خواست بگه اما فیروز نزاشت
نگو آرمان
آخه چرا فیروز
آهای فیروز عوضی میرم به مامان و بابات میگم که چه غلطی میکردی زود رمز گوشیو بگو
برام مهم نیس بگو بابا و مامانم میدونن که دختر بازم و این کارا می کنم و براشون عادیه. پس فایده نداره
پس آرمان تو بگو
من فراموش کردم رمزو...به خدا...لیلا خانم ازبس ترسیدم
درو غ میگی آرمان میرم به بابا و مامانت میگم
به جوون خودم راست میگم فراموش کردم آخه فیروز منو خیلی ترسوند
فیروز ناقلا و هفت خط که نترسی و حرکاتش به سنش نمی خورد خنده ای کرد وگفت لیلا خانم باهم معامله کنیم من قفل گوشیو بهتون میگم و در مقابل شما فقط لخت بشین و ببینم زیر اون لباس خوشکلت چیو میبینم نمیگم بکنمت فقط دوس دارم لختتو برای یک دو دقیقه ببینم ...درخواست زیادی نیس ...و اینم بدون فیلمت فقط در این گوشیه و مال آریا پسر طلعت خانمه و قرار بود فقط به من بده ...
رفتم نزدیکش و ناخواسته بهش یک سیلی زدم
و گفتم خجالت بکش من جای مامانتم یعنی اینقدر بی تربیت و کثافتی که ازم ابن درخواستو می کنی
حتی عقب نرفت و تبسمی کرد و گفت
ارزش چند بار سیلی خوردنو داره که لختتو ببینم لیلا خانم شما جای مامانم هم باشین خیلی خوشکل و مامانی و زیبا هستین باور کن از وقتیکه شمارو در این عروسی دیدم کیرم شل بشو نمیشه در حالیکه دوبار هم جق زدم ...کوتاه نمیام لخت بشین لطفا ...تیکه تیکه ام هم بکنی نمیگم رمزو
کلافه و پریشان و بر سر دو راهی ُدشواری قرار گرفته بودم نمیدونستم چیکار کنم کلیپی که در گوشی آریا بود واگه پاکش نمی کردم عواقب بدی برام داشت و روحیه برام نمیزاشت و زندگی رو بهم میزد و از یک سر دیگه هم واقعا برام سنگین بود که برای شخصیت کثیف و پسر بی تربیت و جلفی بنام فیروز لخت بشم حالا آرمان بهرحال میشد قبول کرد که منو لخت ببینه
و بدشانس هم اینکه زیر لباس یک دستم حتی شورت و سوتین هم نداشتم ...اگه می‌داشتم حداقل دلم خوش بود که کوس و چاک کونم و سینه هام پوشیده س ...اما لخت بودم...و شورتم هم در کوسم مچاله شده جا خوش کرده بود ...باید چیکار می کردم به نظر شما خواننده عزیز و گرامی ؟
     
  
زن

 
فیروز ناقلا و شیطون و نیم وجبی منو در کلافگی و شرایط گیج کننده ای قرار داده بود در حالیکه اومده بودم در عروسی خوش بگذرونم وحالی بکنم رفتم سراغش و گوششو باز کشیدم فریاد می‌زد اما تسلیم نمیشد فایده ای نداشت نمیدونستم چیکار کنم کلید روی در خروجی نظرمو به خود جلب کرد به طرف آرمان رفتم و بازوشو گرفتم و کلید رو دست دیگه ام گرفتم واز سویت بیرون اومدیم درحالیکه درو هم روی فیروز قفل کرده بودم در واقع میخواستم نره...باز یک کار غلطی علیه من بکنه
اندکی از سویت دور شدیم یک سنگ بزرگ رو دیدم که جای نشستن داشت و در مکان تقریبا دنجی قرار گرفته بود روش نشستیم آرمان مضطرب و کمی نگران منو نگاه می‌کرد بهش خوب خیره شدم کمی میلرزید دلم به حالش میسوخت و منو به یاد امید مینداخت که ازش غافل شده بودم و نمیدونستم با رویا و شوهرم ایرج در چه شرایطی هستند بهرحال شرايط،من خوبتر از اونا نبود
آرمان به حرف اومد و گفت
لیلا خانم منو لطفا ول کن برگردم پیش مامانم
ولت کنم بازم بری فیلم از کون و اندام ما خانما و دخترا بگیری ...نه ولت نمیکنم ...باهات کار دارم اول گوشیتو بده
باشه چشم بیا اینم گوشیم
رمز گوشیشو ازش گرفتم و بازش کردم ...اوووه ...اما برخلاف تصورم در گالری وگوشیش مورد زشتی راندیدم الا یک عکس از یک دختر که رو یک تخت دمر لم داده بود و کونش رو با یک شلوار چسپ نمایش میداد
این عکس کیه آرمان شیطون بلا
این عکس دختر خالهمه به جون خودم خودش به من داد یادگاری ...خودم نمی خواستم حتی عکس خودمو بهش ندادم
حالا برسیم به کلیپ من...ببینم آرمان چرا ازم فیلم گرفتین و کی پیشنهاد داد؟
خب اول آریا و فیروز گفتن و بقیه ماها اصلا در فکرش نبودیم و تصمیم گرفتن از خوشکل ترین خانما فیلم بگیرن و باهاش اون کارو بکنیم
ای ناقلا ی شیطون بلا ...خب بگو باهاش جق زدیم چیه روت نمیشه و ازمن خجالت میکشی در حالیکه رفیق نااهل هم شدی ...باید تحویل مامانت بدم و همه رو بهش بگم تا خوب ادب بشی
آرمان به گریه افتاده بود و اشک می‌ریخت و حتی دستش که تو دستم بود به لرزش افتاده بود والتماس می کرد به مامانش نگم
دلم به حالش سوخت و گفتم
به یه شرط کوتاه میام اونم بری چهار گوشی رفقاتو همین الان هم برام بیاری ...
این تصمیم فی بداهه به دهنم اومد در واقع به زعم خودم میخواستم خیالم راحت بشه که گوشی همه شون رو چک کنم
و آرمان ناچارا قبول کرد و رفت
و من تنها شدم و به فکر فرو رفتم در اطرافم بجز درخت و سبزه و اندکی نور و آسمون تیره و نمای سویت چیزیو نمیدیدم اگه کسی منو در این شرایط میدید قطعا بهم شک می کرد و حتی پسر می‌بود چه بسا بهم تجاوز می کرد حس و حال عجیبی داشتم خوشبختانه هوا سرد نبود لباس مجلسی خوشکلم که باید الان در سالن عروسی عرض اندام می کرد در این گوشه دنج قرار داشت به یاد پرویز افتادم و کیر کلفتش که براستی هربار منو به شدت جرر میداد وازم کام می گرفت کاش می‌بود و منو روی این سنگ می گایید و فریادم به گوش فیروز نیم وجبی میرسوند اما آلان حیف نیست ...دستم رو به کوسم بردم اووه کمی خیس شده بود هوسی شده بودم ...در فاصله پنجاه متری من...فیروز در آرزوی دیدن اندامم و قطعا گاییدنم حسرت و اه می کشید ومن هم در آرزوی یک کیر کلفت ...آرمان برگشت و نفس زنان اومد و چهار گوشی رو به من داد .همه گوشی ها رو با کمک آرمان باز کردم و چک کردم و حتی رمز گوشی فیروز هم آرمان بالاخره باز کرد بجز در گوشی فیروز و آریا مورد زشتی ندیدم اما گوشی فیروز کلی کلیپ پورن و بکن بکن داشت و گوشی آریا هم کلی عکس لختی دختراو کلیپ خودمو دیدم اوووف رو کونم و سینه هام و رونام و حتی لبام قشنگ زوم و فیلم گرفته بودند خصوصا از چاک کونم...براستی با دیدن این کلیپ هر کیری و در هر سن و سالی سیخ میشد
هوسم دوبل شده بود و آرمان هم فکر کنم شهوتی شده بود چون هردومون می‌دیدیم
بهش گفتم خوشت اومده از کلیپ...ها ...
هیچی نگفت و سرشو پایین گرفت و حالت گریه به خودش گرفت
دلم بازم به حالش سوخت و خودمم حالم بدجوری هوسی شده بود ناخوداگاه بازوشو رها کردم و موهاشو نوازش کردم وبه پشتش و کمرش و حتی باسنش دست کشیدم میخواستم کیرشو بگیرم هوس کیر کرده بودم واقعا نیاز داشتم و بالاخره گرفتمش رو شلوارش
بهش گفتم دوس داری بگیرمش دستم ها
هیچی نگفت ولی کیرش آرووم ارووم داشت سیخ میشد خیلی برام جالب بود ثانیه به ثانیه سفت تر میشد و تحمل نکردم زیپشو پایین کشیدم و کیرشو از لای شورتش بیرون آوردم و گرفتمش و مالکش شدم اووه اندکی از کیر امید کلفت تر و بزرگ تر بود از نوکش آب شهوت میومد با کمک همون آب شهوتش کف دستم خیس شد و بهتر براش می مالوندم
خوشت میاد از،این کار ...آرمان...حرف بزن
اررره لیلا خانم
چقدر
خیلی خیلی خوشم اومده
دیگه چی دوس داری
نمیدونم لیلا خانم
دوس داری برات بخورم تو دهنم...آرمان
ارره ارره اررره لیلا خانم
پس اول یه ماچ بده بعد برات میخورم
لباشو خوب بوسیدم و مک زدم خیلی با لذت و بهم شور و حال بیشتری داد و بعدش بهش گفتم رو سنگ وایسه که رو کیرش مسلط بشم و کیرشو دهنم گرفتم و واسش می خوردم اووف چه حال خوبی بهم می داد گاهی فکر می کردم دراون لحظات که کیر پسرم امید رو میخورم و بیشتر شهوتی میشدم کوسم کاملا خیس شده بود و اگه نفر سومی می‌بود چه حالی می داد که منو جرر بده و بکنه
حین خوردن کیرش بهش گفتم
آرمان...
بله لیلا خانم
دیگه چی دوس داری تعارف نکن بگو به لیلا جونت
نمیدونم فقط خیلی خوشحالم و حال می کنم هیچوقت تا حالا این خوشی رو نداشتم
بگو عزیزم دیگه دوس داری کجامو لمس کنی ...بگو وگرنه ناراحت میشم ازت
چشم میگم لیلا خانم ...آه اه دوس دارم باسنتو چنگ بزنم اونقد که جونم دراد...حتی جسارتا چاک باسنتون اونجای شما خیلی باحاله خیلی خیلی
اووه اووه آرمان میدونی اونجام چند سوراخ داره ؟
ارره میدونم دو سوراخ داره
اسماشو میدونی ؟
ارره میدونم سوراخ باسنتون و کوستون
کدومشو بیشتر دوس داری ؟آرمان جوون
اول سوراخ باسنتون بعدش کوس شما
دیگه دوس داری کجامو لمس کنی
مه مه هاتو ...میخام اونم چنگ بزنم عین خمیر آرد وحتی بخورمشون و نوکاشو بمکم و ازش شیر بخورم و بعدش برم زیر گردن شما رو بخورم و بیام رو لباتون و اونقد بخورمش حتی زبانتون رو که آب دهنتون خشک بشه و
دیگه کجامو عزیزم آرمان جون
بعدش بیام زیر. نافتون و کوس شما رو هم بخورم ...بخورم و بخورم تا جایی که جونم بازم درادو بعدش یه کم نفس تازه کنم و برم سراغ سوراخ باسنتون و دیگه اونجا رو اونقد بلیسم بلیسم بلیسم که بیهوش بشم
آرمان با این حرفاش باید اعتراف کنم دو بار و خیلی خوب و جون دار منو ارضا کرد در حالیکه کیرش به کوس و کونم تماسی نگرفته بود بلکه براش به زیبایی می خوردم اما باز میخواستم ارضا بشم و
بهش گفتم دوس داری کوسمو و کونمو بخوری ؟
گفت اررره اررره اررره خیلی خیلی
و فوری رو سنگ نشستم و پاهامو و لباس مجلسی مو بالا دادم و آرمان با لباش و چانه اش مشغول خوردن کوسم و تا سوراخ عقبم شد به شدت و با اشتهای زیادی اونجامو می لیسید و اه وناله و عشوه هامو به آسمون می‌برد نمیدونم چند دقیقه شد ولی منو واقعا ارضا و راضی کرد و حالا نوبت ارضا کیرش بود دو گزینه داشتم یا براش بمالم و بخورم ویا منو بکنه از کوس و یا کونم
گزینه اولو انتخاب کردم چون ریسک کمتری داشت و هم دوس نداشتم به بک پسر بچه هم سن سال پسر خودم کوس و یا کون بدم در واقع نمی خواستم بعدا از خودم خجالت بکشم ...خب این حسی بود که داشتم و باز،کیرشو در دهنم قرار دادم و براش خوردم تا ارضا شد و ابشو هم خوردم ...اوووف چه لذتی داشت بیشتر از حتی آب کیر شوهرم
نمایش تموم شده بودو خودمونو مرتب کردیم و بهش گفتم
خب حال کردی آرمان؟
ارره لیلا خانم خیلی خیلی هیچوقت این حال و لذت رو که شما به من دادین فراموش نمی کنم ...ممنون لیلا خانم
عزیزم نوش جونت فقط این لذت باید بین من و تو باشه و راز ی بمونه که هیشکی ندونه و به کسی یه وقت نگی ...قول میدی ؟
چشم چشم قول شرف میدم به هیشکی نمیگم .خیالتون تخت تخت باشه
شش گوشی رو ازش گرفتم که پیش خودم موقتا باشه تا یه وقت باز ازم فیلم نگیرن و فیروز نیم وجبی هم در سویت زندونی شده فعلا گزاشتم و به سالن عروسی برگشتم

آرمان به گریه افتاد و اشک از چشاش میومد اشک شوق وشادی
     
  
صفحه  صفحه 3 از 3:  « پیشین  1  2  3 
داستان سکسی ایرانی

لیلا و رویا

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA