انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 155 از 155:  « پیشین  1  2  3  ...  153  154  155

Incest Sexy Story - داستان های سکسی با محارم


زن

 
شیرین تر از شیرین نیست – قسمت ششم
چند دقیقه بعد در اتاقم اروم باز شد و شیرین اومد تو (پیش اومده بود که شیرین اخر شب میومد تو اتاقم و با کامپیوتر فیلم میدیدیم)
چراغ خواب اتاق روشن بود اومد رو تخت نشست منم نشستم کنارش هیچی نمیگفت . گفتم هنوزم؟ خیلی اروم گفت اره . گفتم میخوای بیای تو بغلم ؟.
هیچی نگفت اروم بازوشو گرفتم و بغلش کردم ول شد تو بغلم انگار همینو میخواست محکم بغلش کردم نفساش تند تند شده بود و تو بغلم اروم شده بود هیچی نمیگفت دستاش محکم دور گردنم بود وسر منم زیر موهای بلندش و دستامم دور کمرش خیلی خوب بود تو گوشش گفتم ارومتر شدی گفت نمیدونم چمه .گفتم چیز بدی نیست یه حس خفته بیدار شده دوست داری این حس رو. گفت میترسم شهاب. گفتم از چی میترسی . گفت نمیدونم ولی حس ترس دارم . گفتم نترس هر چقدر تو بخوای پیش میریم . گفت یه قول بهم میدی گفتم هر چی . گفت نذار این حس ترس برام بمونه میخوام احساس امنیت بهم بدی که وقتایی که پیشتم بهت اعتماد کنم. گفتم میفهمم چی میگی قول که خوبه جونمو برات میدم عزیزم هرکاری هم انجام بدیم با رضایت همدیگه انجام میدیم . گفت ممنونم و محکم خودشو تو بغلم جا کرد منم محکم گرفتمش . تو گوشم گفت من چیزی بلد نیستم .
گفتم منم تجربه سکس نداشتم تو اولین نفری. گفت هرکاری میخوای بکن فقط ارومم کن.
به کشیدمش توبغلم و روپام نشوندمش و اروم لبامو گذاشتم رو لباش وایییی چه کوچولو و شیرین بود یهو انگار همه بدنش گر گرفته باشه و شل شد تو بغلم یکم از هم لب گرفتیم ولی هردومون ناشی بودیم که شیرین همه بدنش سست شد و رفت به کمر خوابید رو تخت رفتم روش گفتم خوبی؟ گفت شهاب اینجوری نمیتونم نمیتونم خجالت میکشم گفتم چکار کنم ؟ گفت نمیدونم ولی باید ارومم کنی نمیدونم چکار میکنی ولی یکاری بکن چه میدونم همون کارایی که با مامان میکردی بکن خودت یکاری کن اروم شم .
اروم و قرار نداشت . ملافه رو کشیدم رو صورتش خودمم حسابی هوسی بودم تاپشو دادم بالا وایییییی دو تا انار کوچولو و ظریف اخخخخخخخخخ زیر سوتین طوسی رنگ. از زیر گردنش بوسیدم تا رسیدم به چاک سینه هاش و اروم میبوسیدم و لیس میزدم از رو سوتین نخی نوک پستونای کوچولوشو مک میزدم و میگرفتم تو دهن اروم اروم اه اه میکرد که پتو رو کشید رو صورتش تا صداش بیرون نیاد سوتینشو دادم بالا جوووووووون دو تا پستون اناری خوشکل جلوم بود واییییی پستونای خواهر خوشکلم شیرین بود با دو تا دست پستوناشو مالش میدادم و اروم اروم نوکشونو نوبتی میخوردم و مک میزدم شیرین هم تو اوج لذت و هوس غوطه ور شده بود و با دستاش محکم پتو رو رو صورتش فشار میداد کم کم با بوسیدن و لیس زدن رسیدم به شکم کوچیکش که یه کوچولو شکم داشت و نرم با موهای ریز ریز تا رسیدم بالای کش شلوار نخیش و اروم با بوسیدن شلوار و شورتشو میکشیدم پایین و میبوسیدم همین که رسیدم اول شکاف خوشکلش و موهای نسبتا بلند بالای شکافش زیر زبونم و لبم حس کردم و میبوسیدم دستمو محکم گرفت و همه تنش لرزید و گر گرفت و پاهاشو چفت کرد و اروم میگفت بسههههه بسههههه شهاب بسهههههه . فهمیدم ارضا شده و ادامه ندادم و اومدم کنارش دراز کشیدم و اروم دستمو بردم رو موهای بالای کسش و مالش میدادم وایییییی یکم دستمو بردم پایینتر اول شکافش جووووووووون به شدت خیس و لزج بود اروم بالای کسشو مالش میدادم که دستمو گرفت گفت نهههههههه بسهههههه . دستمو اوردم بیرون و بوسیدمش و گرفتمش تو بغل انگار منتظر بود محکم بغلم کرد که چی شدم شهاب همه تنم سست شده نمیتونم تکون بخورم بی حس شدم. گفتم خوشکلم ارضا شدی خب . گفت واقعا ؟ گفتم اره . گفت خیلی خوبهههه دوست داشتم ادامه بدی ولی نمیتونستم توانشو نداشتم. چند دقیقه تو بغلم دراز کشید گفت شورت و شلوارم خیسه خیسه خیلی خستمه برم دسشویی و بخوابم.بلند شد رفت دسشویی و بعدش رفت تو اتاقش . منتظر بودم پیام بده دیدم نداد فهمیدم از خستگی خوابش برده.خودمم یجورایی سرخورده شدم که تو اون حس ابم نیومده بود بدون اینکه جق بزنم خوابیدم.
فردا صبح هردو شیفت صبح بودیم و مامان و بابا حدود شش میرفتن سر کار منو شیرین تنها بودیم رفتم دسشویی شیرین تو دسشویی بود ایستادم پشت در که در باز شد و منو پشت در دید حس کردم خجالت کشید ولی گرفتمش تو بغل و چسبوندمش به سینم و گفتم شیرین تر از شیرینم نیست بدون حرف و بغلم بود دستم دور کمر باریک و نازش بود گفتم دیشب خوب بود ؟
اروم گفت میشه در موردش چیزی نگیم ؟
گفتم اره خوشکلم . از بغلم اومد بیرون و هنوز خجالت رو تو صورتش میدیدم رفت سمت اتاقش. تو مدرسه تمام فکرم پیش شیرین بود نمیتونستم از فکرش بیرون بیام تا ظهر اومدم خونه و میخواستم تا قبل از اومدن مامان و بابا تنها باشم با شیرین که نشد حس کردم خجالت میکشه و ازم فرار میکنه منم پاپیچش نشدم تا چهار پنج روز حس میکردم ازم فرار میکنه و سعی میکرد چشم تو چشم نشیم و چتمون خیلی عادی بود در حد حرفای روزمره و نمیذاشت وارد مسایل جنسی بشیم و منم شدیدا هوسی بودم تا اون روز عصر حدودای چهار خاله مهوش پیام داد میتونی بیایی خونه یه نورووین برام بزنی خیلی ضعف دارم. منم تو کف گفتم اره چرا که نه .
گفت باشه پس سر راه سرنگ هم بگیر . گفتم باشه چیز دیگه ای نمیخوای بگیرم برات؟ گفت نه عزیزم تا کی میرسی؟ گفتم عجله داری؟ گفت نه گفتم میرم تمرین بعدش میام گفت باشه منتظرتم.
رفتم تمرین و بعدش رفتم خونه خاله مهوش خودش یه واحد دو خوابه داشت.
حدود شش رسیدم در خونه و رفتم تو و نشستیم و شربت و میوه خوردیم که گفت خاله میزنی برام دو روزه ضعف دارم نمیدونم چم شده .
گفتم اره اماده شو که همون تو حال شلوار و شورتشو تا زیر کونش کشید پایین و رو مبل خوابید منم رفتم کنارش رو زمین دو زانو بودم و امپول رو اماده کردم و یواشکی هم کون خوشکل و سفید خاله رو دید میزدم جووووون کون سفید و برجسته و تپل خاله منه هوسی رو حالی به حالی کرده بود و کیرمو تا اونجا که تو شلوار جا میشد شق کرده بود . خاله هم همونجور که دراز کشیده بود دیدم داره با دوست پسرش چت میکنه اخه نوشته بود مای لاو و منم داشتم زیر چشمی چتش رو میخوندم که
دوست پسرش نوشت داری چکار میکنی خوشکلممممم .
خاله هم نوشت دراز کشیدم شهاب امپولمو بزنه
دوست پسرش نوشت کشیدی پایین پس؟
خاله نوشت ارههههه چجورم ولی نه مثل واسه تو
دوست پسرش نوشت خواهر زادت هم داره کونتو دید میزنه نه دیگه چی؟ مگه نمیدونی کونت فقط مال منه؟
خاله نوشت نه خیرم کونم مال خودمه فقط گاهی میذارم در اختیارت .
امپول رو فرو کردم که خاله یه اخ گفت و نوشت وایییییی دردم گرفتتتتتت
دوست پسرش نوشت اخخخخ قربونت برم من یعنی از کیر من بیشتر درد داره.
خاله نوشت نه ولی کونم به کیرت عادت کرده ولی به امپول نه
دوست پسرش نوشت ببینم کونتو چقدر کشیدی پایین؟
منم کم کم تموم داشت میشد که خاله گوشی رو اورد بالا سرش و از کون لختش و من که داشتم امپول رو تزریق میکردم عکس گرفت فرستاد براش
گفتم خاله عکس گرفتی؟ گفت اره میخواد ببینه جلوی تو چقدر کشیدم پایین حسودیش شده. گفتم حق داره خب مال اونه . خاله گفت اصلا هم مال اون نیست مال خودمه دلم میخواد به تو هم نشون بدم
دوست پسرش نوشت خاک تو سرت کامل کشیدی پایین الانه که میکنتت.
خاله هم نوشت خب بکنه کون واسه دادنه و چند تا ایموجی شکلک فرستاد.
دوست پسرش هم چند تا ایموجی عصبانی فرستاد نوشت غلط میکنه تو فقط مال منی .
خاله هم نوشت تو که بیست روزه نیستی تا یه ماه دیگه هم نمیایی من چکار کنم تو این مدت.
منم کارم تموم شده بود و امپول رو دراورده بودم و انگشتم با پنبه الکلی رو جای امپول بود و داشتم چت خاله رو میخوندم خاله هم بی خیال دراز کشیده بود و چت میکرد.
دوست پسرش نوشت قربونت برم زود میام دست خودم که نیست کارمه دیگه تحمل کن میام.
خاله هم نوشت تا میایی به شهاب میگم منو بماله باشه؟
دوست پسرش نوشت دیووونه چرا با من اینکارو میکنی اذیتم نکن.
خاله هم نوشت غریبه که نیست فقط میدم بماله و مالشم بده تا تو برسی و ایموجی خنده .
دوست پسرش هم حرص میخورد که خاله نوشت کشتی کون خودمه تو هر وقت اومدی بکن توش خره کسی هم نمیکنه نترس مراقب خودت باش اقا خره و چند تا بوس فرستاد.
ادامه دارد....
     
  
صفحه  صفحه 155 از 155:  « پیشین  1  2  3  ...  153  154  155 
داستان سکسی ایرانی

Incest Sexy Story - داستان های سکسی با محارم

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA