انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 155 از 155:  « پیشین  1  2  3  ...  153  154  155

Incest Sexy Story - داستان های سکسی با محارم


زن

 
شیرین تر از شیرین نیست – قسمت ششم
چند دقیقه بعد در اتاقم اروم باز شد و شیرین اومد تو (پیش اومده بود که شیرین اخر شب میومد تو اتاقم و با کامپیوتر فیلم میدیدیم)
چراغ خواب اتاق روشن بود اومد رو تخت نشست منم نشستم کنارش هیچی نمیگفت . گفتم هنوزم؟ خیلی اروم گفت اره . گفتم میخوای بیای تو بغلم ؟.
هیچی نگفت اروم بازوشو گرفتم و بغلش کردم ول شد تو بغلم انگار همینو میخواست محکم بغلش کردم نفساش تند تند شده بود و تو بغلم اروم شده بود هیچی نمیگفت دستاش محکم دور گردنم بود وسر منم زیر موهای بلندش و دستامم دور کمرش خیلی خوب بود تو گوشش گفتم ارومتر شدی گفت نمیدونم چمه .گفتم چیز بدی نیست یه حس خفته بیدار شده دوست داری این حس رو. گفت میترسم شهاب. گفتم از چی میترسی . گفت نمیدونم ولی حس ترس دارم . گفتم نترس هر چقدر تو بخوای پیش میریم . گفت یه قول بهم میدی گفتم هر چی . گفت نذار این حس ترس برام بمونه میخوام احساس امنیت بهم بدی که وقتایی که پیشتم بهت اعتماد کنم. گفتم میفهمم چی میگی قول که خوبه جونمو برات میدم عزیزم هرکاری هم انجام بدیم با رضایت همدیگه انجام میدیم . گفت ممنونم و محکم خودشو تو بغلم جا کرد منم محکم گرفتمش . تو گوشم گفت من چیزی بلد نیستم .
گفتم منم تجربه سکس نداشتم تو اولین نفری. گفت هرکاری میخوای بکن فقط ارومم کن.
به کشیدمش توبغلم و روپام نشوندمش و اروم لبامو گذاشتم رو لباش وایییی چه کوچولو و شیرین بود یهو انگار همه بدنش گر گرفته باشه و شل شد تو بغلم یکم از هم لب گرفتیم ولی هردومون ناشی بودیم که شیرین همه بدنش سست شد و رفت به کمر خوابید رو تخت رفتم روش گفتم خوبی؟ گفت شهاب اینجوری نمیتونم نمیتونم خجالت میکشم گفتم چکار کنم ؟ گفت نمیدونم ولی باید ارومم کنی نمیدونم چکار میکنی ولی یکاری بکن چه میدونم همون کارایی که با مامان میکردی بکن خودت یکاری کن اروم شم .
اروم و قرار نداشت . ملافه رو کشیدم رو صورتش خودمم حسابی هوسی بودم تاپشو دادم بالا وایییییی دو تا انار کوچولو و ظریف اخخخخخخخخخ زیر سوتین طوسی رنگ. از زیر گردنش بوسیدم تا رسیدم به چاک سینه هاش و اروم میبوسیدم و لیس میزدم از رو سوتین نخی نوک پستونای کوچولوشو مک میزدم و میگرفتم تو دهن اروم اروم اه اه میکرد که پتو رو کشید رو صورتش تا صداش بیرون نیاد سوتینشو دادم بالا جوووووووون دو تا پستون اناری خوشکل جلوم بود واییییی پستونای خواهر خوشکلم شیرین بود با دو تا دست پستوناشو مالش میدادم و اروم اروم نوکشونو نوبتی میخوردم و مک میزدم شیرین هم تو اوج لذت و هوس غوطه ور شده بود و با دستاش محکم پتو رو رو صورتش فشار میداد کم کم با بوسیدن و لیس زدن رسیدم به شکم کوچیکش که یه کوچولو شکم داشت و نرم با موهای ریز ریز تا رسیدم بالای کش شلوار نخیش و اروم با بوسیدن شلوار و شورتشو میکشیدم پایین و میبوسیدم همین که رسیدم اول شکاف خوشکلش و موهای نسبتا بلند بالای شکافش زیر زبونم و لبم حس کردم و میبوسیدم دستمو محکم گرفت و همه تنش لرزید و گر گرفت و پاهاشو چفت کرد و اروم میگفت بسههههه بسههههه شهاب بسهههههه . فهمیدم ارضا شده و ادامه ندادم و اومدم کنارش دراز کشیدم و اروم دستمو بردم رو موهای بالای کسش و مالش میدادم وایییییی یکم دستمو بردم پایینتر اول شکافش جووووووووون به شدت خیس و لزج بود اروم بالای کسشو مالش میدادم که دستمو گرفت گفت نهههههههه بسهههههه . دستمو اوردم بیرون و بوسیدمش و گرفتمش تو بغل انگار منتظر بود محکم بغلم کرد که چی شدم شهاب همه تنم سست شده نمیتونم تکون بخورم بی حس شدم. گفتم خوشکلم ارضا شدی خب . گفت واقعا ؟ گفتم اره . گفت خیلی خوبهههه دوست داشتم ادامه بدی ولی نمیتونستم توانشو نداشتم. چند دقیقه تو بغلم دراز کشید گفت شورت و شلوارم خیسه خیسه خیلی خستمه برم دسشویی و بخوابم.بلند شد رفت دسشویی و بعدش رفت تو اتاقش . منتظر بودم پیام بده دیدم نداد فهمیدم از خستگی خوابش برده.خودمم یجورایی سرخورده شدم که تو اون حس ابم نیومده بود بدون اینکه جق بزنم خوابیدم.
فردا صبح هردو شیفت صبح بودیم و مامان و بابا حدود شش میرفتن سر کار منو شیرین تنها بودیم رفتم دسشویی شیرین تو دسشویی بود ایستادم پشت در که در باز شد و منو پشت در دید حس کردم خجالت کشید ولی گرفتمش تو بغل و چسبوندمش به سینم و گفتم شیرین تر از شیرینم نیست بدون حرف و بغلم بود دستم دور کمر باریک و نازش بود گفتم دیشب خوب بود ؟
اروم گفت میشه در موردش چیزی نگیم ؟
گفتم اره خوشکلم . از بغلم اومد بیرون و هنوز خجالت رو تو صورتش میدیدم رفت سمت اتاقش. تو مدرسه تمام فکرم پیش شیرین بود نمیتونستم از فکرش بیرون بیام تا ظهر اومدم خونه و میخواستم تا قبل از اومدن مامان و بابا تنها باشم با شیرین که نشد حس کردم خجالت میکشه و ازم فرار میکنه منم پاپیچش نشدم تا چهار پنج روز حس میکردم ازم فرار میکنه و سعی میکرد چشم تو چشم نشیم و چتمون خیلی عادی بود در حد حرفای روزمره و نمیذاشت وارد مسایل جنسی بشیم و منم شدیدا هوسی بودم تا اون روز عصر حدودای چهار خاله مهوش پیام داد میتونی بیایی خونه یه نورووین برام بزنی خیلی ضعف دارم. منم تو کف گفتم اره چرا که نه .
گفت باشه پس سر راه سرنگ هم بگیر . گفتم باشه چیز دیگه ای نمیخوای بگیرم برات؟ گفت نه عزیزم تا کی میرسی؟ گفتم عجله داری؟ گفت نه گفتم میرم تمرین بعدش میام گفت باشه منتظرتم.
رفتم تمرین و بعدش رفتم خونه خاله مهوش خودش یه واحد دو خوابه داشت.
حدود شش رسیدم در خونه و رفتم تو و نشستیم و شربت و میوه خوردیم که گفت خاله میزنی برام دو روزه ضعف دارم نمیدونم چم شده .
گفتم اره اماده شو که همون تو حال شلوار و شورتشو تا زیر کونش کشید پایین و رو مبل خوابید منم رفتم کنارش رو زمین دو زانو بودم و امپول رو اماده کردم و یواشکی هم کون خوشکل و سفید خاله رو دید میزدم جووووون کون سفید و برجسته و تپل خاله منه هوسی رو حالی به حالی کرده بود و کیرمو تا اونجا که تو شلوار جا میشد شق کرده بود . خاله هم همونجور که دراز کشیده بود دیدم داره با دوست پسرش چت میکنه اخه نوشته بود مای لاو و منم داشتم زیر چشمی چتش رو میخوندم که
دوست پسرش نوشت داری چکار میکنی خوشکلممممم .
خاله هم نوشت دراز کشیدم شهاب امپولمو بزنه
دوست پسرش نوشت کشیدی پایین پس؟
خاله نوشت ارههههه چجورم ولی نه مثل واسه تو
دوست پسرش نوشت خواهر زادت هم داره کونتو دید میزنه نه دیگه چی؟ مگه نمیدونی کونت فقط مال منه؟
خاله نوشت نه خیرم کونم مال خودمه فقط گاهی میذارم در اختیارت .
امپول رو فرو کردم که خاله یه اخ گفت و نوشت وایییییی دردم گرفتتتتتت
دوست پسرش نوشت اخخخخ قربونت برم من یعنی از کیر من بیشتر درد داره.
خاله نوشت نه ولی کونم به کیرت عادت کرده ولی به امپول نه
دوست پسرش نوشت ببینم کونتو چقدر کشیدی پایین؟
منم کم کم تموم داشت میشد که خاله گوشی رو اورد بالا سرش و از کون لختش و من که داشتم امپول رو تزریق میکردم عکس گرفت فرستاد براش
گفتم خاله عکس گرفتی؟ گفت اره میخواد ببینه جلوی تو چقدر کشیدم پایین حسودیش شده. گفتم حق داره خب مال اونه . خاله گفت اصلا هم مال اون نیست مال خودمه دلم میخواد به تو هم نشون بدم
دوست پسرش نوشت خاک تو سرت کامل کشیدی پایین الانه که میکنتت.
خاله هم نوشت خب بکنه کون واسه دادنه و چند تا ایموجی شکلک فرستاد.
دوست پسرش هم چند تا ایموجی عصبانی فرستاد نوشت غلط میکنه تو فقط مال منی .
خاله هم نوشت تو که بیست روزه نیستی تا یه ماه دیگه هم نمیایی من چکار کنم تو این مدت.
منم کارم تموم شده بود و امپول رو دراورده بودم و انگشتم با پنبه الکلی رو جای امپول بود و داشتم چت خاله رو میخوندم خاله هم بی خیال دراز کشیده بود و چت میکرد.
دوست پسرش نوشت قربونت برم زود میام دست خودم که نیست کارمه دیگه تحمل کن میام.
خاله هم نوشت تا میایی به شهاب میگم منو بماله باشه؟
دوست پسرش نوشت دیووونه چرا با من اینکارو میکنی اذیتم نکن.
خاله هم نوشت غریبه که نیست فقط میدم بماله و مالشم بده تا تو برسی و ایموجی خنده .
دوست پسرش هم حرص میخورد که خاله نوشت کشتی کون خودمه تو هر وقت اومدی بکن توش خره کسی هم نمیکنه نترس مراقب خودت باش اقا خره و چند تا بوس فرستاد.
ادامه دارد....
     
  
زن

 
شیرین تر از شیرین نیست – قسمت هفتم
منم مثل خل ها هنوز داشتم جای امپول رو اروم میمالیدم که یهو خاله گفت فقط اونجا رو نمال دیگه . منم اروم بقیه کونش رو هم مالش میدادم و خاله هم سرشو گذاشت رو بالش مبل و چشماشو بست و گفت خوب بمال برام که خیلی مالش میخوام. منم دستمو رو همه جای کون خاله میکشیدم وایییی چه کون نرم و گوشتی داشت دو طرف کون خاله رو تو دستم مالش میدادم و گه گاه لای کونش هم باز میکردم و اخ سوراخ قهوه ای و درشت کونش رو میدیدم جوووووون که با هر بار باز و بسته شدن مثل غنچه گل باز و بسته میشد و شکاف تمیز و سفید کسش هم همراه با کونش باز و بسته میشد . دستمو از بالای شکاف کونش تا پایین کسش کشیدم که یه تکون خورد و چند بار دیگه هم بین مالش همین کارو کردم که حس کردم لای کسش خیس شده و کم کم رفتم دور سوراخ کونش و میمالیدم و اروم انگشتمو رو سوراخش فشار میدادم و همونجور تا زیر کسش میرم و انگشتم رفت لای کسش تا زیر چوچولش که یه اخ گفت و یکم کونشو داد بالاتر تا دستم راحت تا زیر کسش برسه و منم اروم دستمو تا زیر کسش بردم و چوچولشو خیلی نرم مالش میدادم و دست دیگمم سوراخ کونشو میمالید که اروم اروم اه اه کردن خاله بلند شد وای چه لذتی داشت همونجور که چوچوله خاله رو مالش میدادم نوک انگشتمو فرو کردم تو کون خاله که یه اه گفت و کونشو همراه با انگشتم تو کونش حرکت میداد و منم اروم تو کونش تلمبه میزدم و چوچولشو میمالیدم که گفت بشین رو پام اینجوری بهتره منم بلند شدم و نشستم رو رونش که گفت شلوارت زبره اذیتم میکنه درش بیار . جووووووون حسابی حشری بود منم بدتر از اون زود شلوارمو کندم و شلوار و شورت خاله رو تا زیر زانوش بدون هیچ مقاومتی کشیدم پایین و نشستم رو رونش و اروم انگشتمو دوباره اول دور سوراخ کونش مالش دادم و فرو کردم تو وای سر کیر شلال و شقم از شورت زده بود بیرون و همچنان داشتم انگشتمو کامل تو کون خاله تلمبه میزدم که یهو عصبی گفت اههههههه باریکه اصلا بهم حال نمیده اینو که گفت منم سر کلفت کیرمو که از شورت بیرون بود کشیدم لای کون خاله که یهو گفت واییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی این دیگه چیههههههه .
گفتم کلفت تر از انگشت میخوای تست کنی ؟
خاله صداش میلرزید گفت تو این دنیا هر چیزی ارزش یه بار تست رو داره .
منم شورتمو کشیدم پایین و کیر دراز و کلفتمو گذاشتم لای کون خاله که یهو انگار برقش گرفته باشه گفت واییییییی نه به این کلفتی و درازی اخخخخخ.
گفتم اماده ای ؟ دیدم چیزی نگفت و منم سر کیرمو گذاشتم دم کون خاله که خودشو منقبض کرد و منم اروم فشار دادم که اروم اروم سرش رفت تو کون خاله که یهو گفت اخ اخ اخخخخخ چه بزرگهههههههه وایییییی یواش یواش جون من یواششششش . منم اروم اروم فرو کردم تو که سرش رفت تو کون خاله که حدس زدم کیر دوست پسرش باریک تر از کیر من باشه چون سوراخ کونش واسه من تنگ بود خاله هم دردش اومده بود سر کیرم تو کون خاله بود و خاله هم اخ و اخ راه انداخته بود اروم تلمبه میزدم و خاله هم نوا با تلمبه های من اخ اخ میکرد تا نصف کیرم رفت تو کون خاله گفت وای بسه درش بیارررررر جر خوردمممممم خیلی بزرگههههه نمیتونم تحملش کنم.
کیرمو کشیدم بیرون وخاله محکم گوزید و خوابید رو مبل یکم مالشش دادم و کرم اوردم و سوراخ کونشو حسابی چرب کردم و اوردمش تو داگی گفتم اماده ای ؟ گفت فقط یواش بذار عادت کنم و جاباز کنه خیلی کلفته.
اروم سر کیرمو فرو کردم تو و همراه با چند تا گوز خاله کیرم میرفت تو و کم کم فرو میکردم و تلمبه میزدم تا کم کم جا باز کرد و کیرم رفت کامل رفت تو کون خاله گفت واییییییی تا تو شکمم حسش میکنم چه درازههههههه . گفتم دوسش داری گفت اگه دردش بذاره ارهههههههه اروم تلمبه بزن . منم اروم اروم تلمبه میزدم تا کم کم جاباز کرد و تلمبه هام تند تر شد که هنوز چند دقیقه نشده بود خاله یهو ابش اومد و ارضا شد و منم از ارضا شدن خاله تلمبه هامو محکم تر کردم و میکوبیدم ته کونش و از صدای بلند گوزیدن خاله منم به اوج هوس رسیدم و ابم اومد و توکون خاله با فشار خالی کردم و بعد از اومدن ابمم یکم تلمبه زدم که خاله دیگه نفسش بالا نمیومد و فقط بریده بریده میگفت ببببببسسسسهههه دیگه نمیتونم بسهههه دسشویییییی دارممممم جر خوردم .
کیرمو کشیدم بیرون وخاله تند تند میگوزید و سوراخ کونش مثل غار گشاد شده بود ابم میومد بیرون و خوابید رو مبل ولی هنوز داشت میلرزید و نفس نفس میزد لای کونشو باز کردم لای کونش پر از ابم شده بود و با دستمال تمیز کردم و بغلش کردم گفتم قربونت برم ببخشید اذیت شدی . تو همون بی حالی گفت اخخخ شهاب فکرشم نمیکردم اینقدر بزرگ باشه وگرنه همون اول نمیذاشتم شروع کنی خیلی درد داشت. گفتم فکر میکردم مال دوست پسرت بزرگه .
گفت من که غیر از کیر اون مال مرد دیگه ای ندیده بودم فکر میکردم خیلی بزرگه ولی الان فهمیدم مال اون دودوله همه کمرم تیر میکشه هنوز حس میکنم تومه وای گشادم کردی .
یکم دراز کشید بلند شد شورتشو کشید لای کونش و تو راه رفتن زارت زارت میگوزید گفت گوزو نبودم جوری گشادم کردی که اختیارمو ندارم و رفت دسشویی . اومد و با شورت نشست و یه ساعتی هم و حرف زدیم و در مورد دوست پسرش ازش پرسیدم گفت پسر خوبیه بچه پولداره خوب خرج میکنه عاشق کونه و به جلو اصلا کاری نداره چند بار هم بهش گفتم از جلو بکن فکر کنم میترسه وبال گردنش بشم تازه از پشت هم با کاندوم میکنه . گفتم عجب ادمیه چقدر طول میکشه؟ گفت نهایتا چهار پنج دقیقه کمتر . گفتم پس امروز هم خیلی دادی هم خیلی کلفت دادی.گفت در موردش حرف نزن که هنوز درد میکنه نمیتونم درست بشینم. هردومون خندمون گرفت . که خداحافظی کردم و خواستم بیام که خاله گفت بازم ضعف داشتم پیام بدم؟ قند تو دلم اب شد گفتم اره حتماااا امپولت پیش خودمه. خاله لبخندی زد و اومدم بیرون و رفتم خونه .رفتم خونه و دوش گرفتم رفتم پای تی وی . مامان تو اشپزخونه داشت واسه فردا ناهار درست میکرد بابا هم طبق معمول سرش تو لبتاب و کشیده و بررسی نقشه های کارش بود شیرین هم تو اتاقش بود .
به شیرین پیام دادم :تحویل نمیگیری.
چند دقیقه بعد جواب داد: نه بابا چیزی نشده خوبم
نوشتم : خوبی و تو این چند روز اینهمه باهام سرد شدی؟
نوشت:لطفا چیزی ازم نپرس بذار اماده شدم خودم حرف میزنم.
نوشتم :چیزی شده از من ناراحتی ؟ کاری کردم؟
نوشت: نه نه اصلا خودم یکم درگیرم بذار با خودم کنار بیام درموردش حرف میزنیم.
گفتم : باشه عزیزم هر جور تو بخوای منتظر پیامت هستم .
نوشت ممنون.
سه روز گذشت و خبری از شیرین نشد و پیامی هم دیگه نداد.
پنج شنبه سر شب مامان و بابا سر حرفای بی خود مادر بزرگم شدیدا بحثشون شد و کلی بهم بد و بیراه گفتم معولا زیاد دعواشون میشه مخصوصا سر حرفای مامان بزرگ و عمه الهام (که قربونش برم عجب کونی داره البته هنوز امپولش نزدم بی وجدان خودش پزشکه هست معمولا امپولاشو تو درمونگاه خودشون میزنه) و فقط دنبال سوژه واسه بحث میگرده. خلاصه بعد از کلی دعوا بابا هم عصبانی از خونه زد بیرون سیگار بکشه و مامان هم رفت تواتاق و کلی گریه کرد.تا حدودای یک و نیم رفتم دسشویی که تو راهرو از در اتاق مامان رد شدم صدای ارومی مثل تلمبه زدن میومد حدس زدم بابا داره مامان و میکنه تعجب کردم اینا که عصری دعوا داشتن یادم رفت چقدر دسشویی دارم و گوش وایسادم.و حرفای بابا رو شنیدم که داشت میگفت کونتو پاره میکنم کثافت فحش خواهر من میدی مامان هم اروم اخ اخ میکرد گفت اره فحش میدم اون جنده خانم کونی هر چی بگه تو طرفدارشی انگار نه که من زنتم بابا هم گفت خفه شو جنده خودتی کونی هم که معلومه کیه مامانم گفت بسته کثافت کونم جر خورد پاره شدم . بابا گفت حقته کونی حرف نزن . مامانم گفت برو کون خواهرتو بکن لاشی کون مامانتو بکن کثافت اخ جر خوردم بابا هم که نمیدونم حرفای مامان عصبیش کرده بود یا هوسی محکم داشت میکرد و صدای تلمبه هاش میومد و چند باری هم صدای گوزیدن مامان اومد که مامان گفت گه خورم پژمان(بابام) بسه جر خوردم ولم کن دسشویی دارمممم لامصب که یهو صدا قطع شد .و مامان بغض داشت صداش گفت خیلی خری حیوون ادمم نمیفهمی تو مگه حیوونم که اینجور رفتار باهام میکنی . این حرف بابا و مامان داشت رو مغزم راه میرفت که صدای پا شنیدم زود رفتم اتاقم.
     
  
زن

 
شیرین تر از شیرین نیست – قسمت هشتم
فرداش جمعه قبل از ناهار شیرین رفت خونه خاله نوشین و بابا هم از صبح رفته بود انبار شرکت حدودای دو بود که مامان تو اتاقش بود صدام کرد و رفتم تو اتاقش به شکم دراز کشیده بود و تاپ بندی و دامن تا ساق پاش بود و دستاش زیر بود و سرش به اون طرف بود و کرم هم کنارش گذاشته بود فهمیدم چی میخواد رفتم کنارش نشستم و خودمم شق کرده بودم سعی کردم کیرمو پنهون کنم . دامنشو دا بالای کونش دادم بالا وایییی دو طرف کون مامان قرمز کرده بود اروم دستمو گذاشتم دو طرف کون مامان و مالش دادم و کردم زدم و همه جای کون مامان و میمالیدم و مالش میدادم و لای کونشو باز کردم واییییی سوراخ کون مامان هنوز باز مونده بود و دورش قرمز شده بود و لای کونش قرمز بود تا بالای شکاف کونش کیرم حسابی شق بود و حرفای دیشبشون تو مغزم مرور میشد و تصور اینکه دیشب کیر بابا تو کون مامان تلمبه میشده داغم کرده بود . دستم کاملا چرب کردم و کشیدم لای کون مامان که یه اخ گفت . گفتم معلومه شب سختی داشتی .
مامان: وقتی با یه حیوون خر میخوابی معلومه شب اروم و لذت بخشی نیست .
هونجور که داشتم دور سوراخ کون مامان و با کرم چرب میکردم و مالش میدادم گفتم: همیشه که اینجور نبود
گفت: اسم خواهر و مامان کونیش رو اوردم عصبانی شد.
من: خب چکارش داری عصبیش میکنی .
گفت: تو که نمیدونی چقدر عصبی بودم .
نوک انگشتمو اروم فرو کردم تو کون مامان گفتم اذیت نمیشی داخلشو چرب کنم .
گفت : دیشب حسابی کیر رفته توش انگشت تو اذیتم کنه .
منم اروم انگشتمو تو کون مامان میچرخوندم و اروم تلمبه میزدم و هر بار در میاوردم و چرب میکردم که البته داشتم لذت میبردم کون درشت و برجسته و گوشتی مامان جلوم بود و داشتم سوراخشو انگشت میکردم .
یکم گذشت و همونجور اروم همه کون مامان و مالش میدادم و انگشتمو تو کونش تلمبه میزدم مثلا چربش میکنم که مامان یه چیزی گفت که مغزم هنگ کرد . گفت لذت به این میگن بخوابی و اروم برات انجامش بدن کون دادن هم لذت داره حتی اگه کیرش کلفت باشه. وایییییی مغزم سوت کشید. صدام میلرزید و خودمو کنترل کردم گفتم الان خوبه؟
گفت عالیه کاش اونم بلد بود با زن چطوری رفتار کنه همیشه هول و دله بود از همون شب حجله فقط میخواست مثل حیوون بکنه البته فرقی با حیوونم نداره عین گوریل پشمالوه کیرش بین یه عالمه پشمه چندش اوره یه بار نخواست یه رابطه رمانتیک و اروم داشته باشیم فقط بلده بکنه تو و بیفته رو ادم اونقدرم سنگینه که نمیشه زیرش تکون خورد تازه حالا بهتر شده قبلنا که شماها کوچیک بودین موقعی که ابش میومد نعره میزد انگار یه ساعت تلمبه زده .
حدودا ده دقیقه ای بود که دیگه داشتم مامان و به قصد لذت بردنش انگشت میکردم ویه انگشتمم گه گاه لای کس قلمبه و تپل مامان فرو میرفت و حسابی هم خیس و لزج بود و مامان داشت لذت میبرد و هیچی نمیگفت که دستشو اورد عقب و گذاشت رو یه جوش رو کونش و یکم محکم خاروند و دستش تو برگشتن خورد به کیر شقم و فوری برد زیر سرش .
یکم گذشت گفت ولش کن اینجور توهم اذیت میشی . گفتم نه من خوبم .
گفت تو اره ولی اون نه بسه برو حموم خودتو خالی کن .
وای از خجالت اب شدم و بلند شدم و رفتم از اتاق بیرون .
و از بس حالم خراب بود به اتاق نرسیده و به کیرم دست نزده ابم اومد تو شورتم و رفتم حموم.
نیم ساعتی بعد تو اتاق بودم از مامان پیام اومد : تو حموم کارت شد؟
سرخ شدم نوشتم :به حموم نرسیده کارم شد و کلی علامت خجالت.
نوشت: پس هنوز میتونم یه جوون رو از راه بدر کنم.
نوشتم :نگو اینجوری تو خودت جوونی و حسابی هم دلبری خودتو دست کم گرفتیا .
نوشت: خوشم اومد خوب بلدی مخ بزنی.
نوشتم: زدن مخ تو فایده ای نداره تهش تو حمومه و خجالت فرستادم.
نوشت : چرا تو حموم ؟ گفتم تو معذب نباشی وگرنه همونجا خودتو خالی میکردی من که داشتم لذت خودمو میبردم دیدم تو داری اذیت میشی گفتم تمومش کن .
نوشتم: واقعا میگی؟
نوشت اره خب من تو اون حال داشتم لذت میبردم و میخواستم ادامه بدم ولی دیدم تو اذیتی گفتم بسه.
نوشتم: دفعه بعد جبران میکنم.
نوشت :تا پیش بیاد تو حسش باشم .
با خودم گفتم چه مامان خوب و راحتی دارم کاش زودتر میفهمیدم.
دو هفته ای اتفاق خاصی نیفتاد و شیرین هم ظاهرا هنوز امادگی حرف زدن نداشت منم چیزی نگفتم تا خودش بخواد .که شب پنج شنبه عروسی دختر همکار بابام بود تو باغشون و رفتیم یه باغ خوشکل خوب شیرین و مامان هم حسابی به خودشون رسیده بودن مامان یه لباس مجلسی شیک پوشیده بود که از بغل تا کنار خط شورت چاک داشت و پاهای سفید و متناسبش تو جوراب شلواری رنگ بدن بد جلوه ای داشت و هم و شیرین هم لباس مجلسی خوش رنگ کوتاه بالا زانو تنش بود و کون گرد و خوشکلش بهم چشمک میزد .
تا حدودای ده همه مهمونا رسمی و مودب نشسته بودن و شام که داده شد یه سریا که فقط دعوت شام بودن رفتن و مجلس خودی شد و بساط مشروب اومد وسط و زن و مرد خوردن و همه بالا بودن منم چند تا پیک با پسر همکار بابام که رفیق چند ساله بودیم زدم و شیرین هم میخواست بخوره که مامان نذاشت و اومد پیشم و گفت چرا من نباید بخورم یواشکی سه تا پیک دادم خورد و کلش گرم شده بود و داغ رقصیدن و کلی با هم رقصیدیم و چیک تو چیک هم بودیم بابا هم که معلوم نبود کجاست و چه میکنه ولی مثل همیشه با دوستاش دور کشیدن بافور بود تو این جور محافل.
حدودای یک شیرین گیج و بیهوش بود که بردمش تو یه اتاق خوابوندمش و اومدم تو جمع دیدم مامان وسط داره بدجور میرقصه و حسابی مست بود که اهنگ ملایم شد و دیجی گفت هرکی دست عشقشو بگیره و با عشقش برقصه و نور هم حسابی کم شد فقط رقص نور گردون بود مامان هم تا منو دید اومد سمتم و دستمو گرفت و کشید سمت خودش و گفت میخوام به جای شوهرم با پسرم برقصم و با هم میرقصیدیم و دستم دور کمر مامان بود و با هم میرقصیدیم که تو گوشم گفت دستتو بیار پایین تر . منم دستمو بردم یکم پایین تر بالای باسنش و دیدم جوووووون مامان داره کونشو با ریتم اهنگ تو دستم تکون میده و حسابی هم بهم چسبیده بودیم که نوک پستونای مامانو حس میکردم که میتونستم حدس بزنم سوتین نبسته تو رقص دستم رو چاک لباس مامان بود و هر از گاهی میبردم زیر لباسش که چیزی نمیگفت و حدود نیم ساعتی با مامان همه جوره رقصیدیم و کلی حال کردیم تو رقص تو اون مدت دست من اکثرا زیر چاک لباسش بود یا رو کون مامان که حدودای دو گفت خسته شدم و لباسمم خیلی تنگه اذیت میشم . گفتم دیگه لباس نیوردی؟
گفت چرا اوردم ولی کجا عوض کنم جایی نداره یه اتاقه که صد نفر داخلشن.
گفتم نه اتفاقا داره .
گفت کجا گفتم یه اتاقک پشت داره خونه سرایدار بوده الان خالیه تمیز هم هست (با پسر همکار بابام زیاد اونجا عرق میخوردیم )
گفت اگه میدونی کجاست بریم . رفتیم پای ماشین لباسشو برداشت و رفتیم به نوید(پسر همکار بابام) زنگ زدم نوید در اتاق پشتی بازه مامانم میخواد لباس عوض کنه ؟
گفت نه کلید و برات میارم و اورد و با مامان رفتیم و درو باز کردم و رفتیم تو درم بستم و گفتم خوبه؟ گفت اره بابا گفت زیپشو باز کن و باز کردم و رفت جلوتر و لباسشو در اورد وایییییی چی میدیدم من همیشه مامانو تو حالت دراز کش رو تختش دیده بودم الان پشت بهم لخت ایستاده بود و خم شده بود داشت جورای شلواریشو در میاورد اخخخخخخخخخ کمر صاف و خوش تراش و کون خوشکل و برجسته مامان تو شورت زرد نخی و رون پای گوشتی وایییییییییی پشت شورت مامان هم به انگلیسی نوشته بود برای تو اخخخخخخ من محو دیدن مامان شده بودم که جوراب شلواریشو دراورد و گفت کسی نمیاد اینجا؟ گفتم اینجا خونه سرایداریشونه کسی نمیاد کلیدش هم دست منه که در هم قفله .مامان گفت : چه جای با حالیه دو طبقه هست؟
گفتم: دو طبقه که نه یه نیم طبق داره با یه آلاچیق ساختنش واسه نشستن چون رو باغ همسایه دید داشت نمیان .
مامان همونجور رفت سمت پله ها و رفت بالا جووووووون حرکت متوازن کون مامان رو بالا رفتن پله ها و طبق زدن لمبرای کون مامان دیوونم کرده بود و شق شق دنبالش رفتم و تو رفتن همونجور نگاش میکردم اخخخخخخخخ تا رسیدیم بالا و چراغ ها هم خاموش بود چشم چشمو نمیدید در و باز کرد رفت تو الاچیق واییییی مامان رفت تو الاچیق و رفت لبه الاچیق مشرف به باغ همسایه و خم شد و الکی مثلا داشت نگاه میکرد منم که حدس زدم مامان چی میخواد رفتم پشتش ایستادم و اروم کنار گوشش گفتم جاش خوبه؟
گفت عالیییییی چه هوایی هم داره کم کم از پشت چسبیدم بهش کیرمو رو کونش حس کرد دیگه ساکت شد جوری که صدای نفساش هم نمیومد از زو شلوار یکم کیرمو مالیدم لای کون مامان که کامل خم شد رو لبه الاچیق و کونشو داد عقب شلوار و شورتمو جوری با عجله و تند کشیدم پایین که پام تو پاچه شلوار گیر کرد و تکون تکونش دادم تا رفت پایین کیر کلفت و بزرگم و چسبوندم لای کون مامان از رو شورت که فقط یه نفس عمیق کشید و باز ساکت شد یکم کیرمو مالیدم لای شکاف کون مامان که نشستم پشت کونش و شورتشو تا زانو کشیدم پایین جووووووون بوی عرق و شهوت از لای پای مامان سرازیر بود انگشتمو کشیدم لای کون مامان و تا وسط شکاف کسش بردم و اروم فرو کردم تو کس مامان که باز یه نفس با صدا کشید و ساکت شد وایییییییی خیس خیس و لزج بود و سوراخ کون مامان از شدت حشری بودنش نبض میزد ایستادم پشتش و کلفتی و درازی کیرمو گذاشتم لای شکاف کونش که دستشو ستون کرد و فقط گفت نههه. منم اروم کیرمو لای شکاف کون مامان بالا پایین میکردم و کیرمو کشیدم عقب و سر کیرمو با کسش میزون کردم و اروم فرو کردم تو که باز گفت نه نه نه و سر کیرم نشست تو کس مامان و اروم تلمبه میزدم تا همه کیرم رفت تو مامان نفسش تند شده بود .
اخخخخ داشتم مامانمو از کس میکردم وایییییی چه لذتی داشت خیلی اروم کیرمو تا نزدیک سرش میکشیدم بیرون و دوباره فرو میکردم تو مامان هم تو لذت غرق شده بود که کمتر از دو سه دقیقه تلمبه زدن من ارضا شد و به شدت همه بدنش لرزید من هنوز نشده بودم کیرمو کشیدم بیرون و میخواستم مامانو از کون بکنم ولی میترسیدم با کارایی که بابا باهاش کرده دوست نداشته باشه که خودش سر کیرمو گذاشت دم کونش و فشار داد عقب تا سر کیرم رفت تو کونش که جلوی دهنشو گرفت تا صداش در نیاد و خیلی خفه گفت واییییییی چه کلفتهههههههههه لامصبببب جرم داد که منم دیدم ممکنه دردش بیاد تکون نمیخوردم دستاشو زد به لبه الاچیق و کونشو کامل داد عقب و خیلی اروم سر کیرمو تو کونش تلمبه میزد با اخ اخ درد داره لامصب چیه اینننن واییییی تا کم کم همه کیرمو کرد تو کونش و چسبید بهم گفت واییییی چرا تموم نمیشههههه مگه چقدره هرچی میره تو تموم نمیشهههه تا شکمم رسید رودمو گشاد کردی خیلی بلنده اخخخخخ قشنگ تا جایی که دسشوییم بوده رسید یکم مث کرد تا جا باز کنه گفت هنوز درد داره میترسم تلمبه بزنم که کم کم اروم اروم خودش تلمبه میزد و کیرمو تا نزدیک سرش میکشید بیرون و دوباره فرو میکرد تو کونش و موقع فرو رفتن هم با هر سانت میگوزید کم کم منم همراهیش میکردم که گفت نهههههه تو نکن بذار خودم بکنم درد داره شامم زیاد خوردم میترسم دسشوییم بگیره. نمیدونم چقدر طول کشید ولی کمتر از ده دقیقه نبود که مامان داشت کیرمو تو کونش اروم و پیوسته تلمبه میزد خودمم غرق لذت بودم ولی با این قدر اروم زدن مامان ابم نمیومد و گه گاه هم بینش میگوزید که باز ارضا شد و اینبار دیدم جیش کرد تو شورتش و همه تنش سست شد و اروم صداش میلرزید گفت بزن که بشیییی منم دستمو انداختم زیر پستونای لخت مامان و محکم گرفتمشون تو دست جووووون پستوناش جوری کوچولو و اویزون بودن که تو کف دستم جا شدن و دو سه دقیقه محکم مامانو از کون کردم و تلمبه زدم که چند بار بلند و محکم گوزید تا ابم یهو اومد و با تلمبه اخر محکم فرو کردم تو کون مامان و کمرشو گرفتم و ابمو با فشار تمام تا قطره اخر تو کون مامان خالی کردم و کیر شلالمو از کون مامان کشیدم بیرون و مامانم با چند تا گوز ابمو ریخت تو شورتش و با بیحالی گفت بریم که دسشوییم گرفته .عادی بودن مامان خیلی برام عجیب بود انگار که نه انگار همین الان به پسر خودش داده خیلی ریلکس برخورد میکرد همین موضوع منم ریلکس کرده بود ایستاد شورتشو بکشه بالا که دید حسابی کثیف شده گفت اینو چکارش کنیم . شورتشو از پاش دراوردم گفتم خودم میبرمش بریم لباستو بپوش .
گفت بدون شورت؟؟؟؟ گفتم کی میخواد ببینه جز من منم که میدونم خوشکلم . اومدیم پایین و لباسشو پوشید یه بلوز شلوار پارچه ای بود منم شورتشو گذاشتم تو یه کیسه و چپوندم تو جیبم و اومدیم بیرون و لباس و شورتشو گذاشتم تو ماشین و حدودای سه خودم پشت فرمون بودم اومدیم خونه و بابا و مامان که سیاه مست بودن رفتن خوابیدن شیرین هم خواب بود بیدارش کردم خواب و بیدار و یکمی هم مست بردمش تو اتاقش و دراز کشید رو تخت خواستم بیام بیرون که دیدم لباسش تنگه و با لباس اذیت میشه بخوابه رفتم زیپ لباسشو باز کردم نیمه بیدار بود گفت چیه گفتم لباستو عوض کنم عزیزم راحت بخوابی که چیزی نگفت و نشوندمش رو تخت و لباسشو دراوردم با سوتین مشکی و شورت مشکی و جوراب شلواری نشسته بود رو تخت و چشماشم بسته بود جورابشو دراوردم که گفت برم دسشویی بیام و رفت و اومد تو اتاق دیدم شورتشو نصفه نیمه کشیده بالا درستش کردم که گفت خیلی تنگه درش بیار و شورتشو کشیدم پایین اخخخخ کس کوچولو و مودار شیرین چه خوشکل بوددد وایییییی فقط یه شکاف کوچولو بین دو تا پاش بود بدون شورت نشست رو تخت و شلوارکشو اوردم پاش کردم و سوتینشم باز کرد انداخت پایین تخت اخخخخ دو تا پستون کوچولو با نوک ریز قهوه ای واییی دلم رفت ولی خب چون حس کردم هنوز امادگیشو نداره و منم تازه یه سکس نفس گیر رو داشتم بیخیال شیرین شدم و بلوز نخی شوهم تنش کردم و دراز کشید خوابید و ملافه دادم روش و اومدم بیرون .
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 
sooskmar48:
شیرین تر از شیرین نیست

سلام دوست عزیز، داستانتون عالیه، به نظرم توی هر اثری، چه نوشتار و چه فیلم، تئاتر و ... چیزی که مهمه باورپذیری داستان هست نه اینکه در واقعیت بدونیم اتفاق افتاده یا نه و یا اینکه امکانپذیر بشه یا نه، مثل داستان هری‌پاتر، همه می‌دونیم که دنیای جادویی هری‌پاتر وجود نداره ولی به عنوان مخاطب در ذهنمون در اون دنیایی که نویسنده خلق کرده زندگی می کنیم و باورش می‌کنیم. روایت شما هم همینطوره، مهم نیست واقعی هست با نیست، مهم اینه باورپذیره این دنیای ذهنی
     
  
زن

 
ممنون از نظر خوب شما . درسته تو دنیای وقعی ممکنه کم پیش بیاد این اتفاق ها اما باید به گونه ای نوشته بشه که مخاطب بتونه خودش رو تو داستان ببینه و حتی بتونه تصور کنه و باور پذیری خوبی داشته باشه
     
  
صفحه  صفحه 155 از 155:  « پیشین  1  2  3  ...  153  154  155 
داستان سکسی ایرانی

Incest Sexy Story - داستان های سکسی با محارم

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA