انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 155 از 155:  « پیشین  1  2  3  ...  153  154  155

Incest Sexy Story - داستان های سکسی با محارم


زن

 
شیرین تر از شیرین نیست – قسمت ششم
چند دقیقه بعد در اتاقم اروم باز شد و شیرین اومد تو (پیش اومده بود که شیرین اخر شب میومد تو اتاقم و با کامپیوتر فیلم میدیدیم)
چراغ خواب اتاق روشن بود اومد رو تخت نشست منم نشستم کنارش هیچی نمیگفت . گفتم هنوزم؟ خیلی اروم گفت اره . گفتم میخوای بیای تو بغلم ؟.
هیچی نگفت اروم بازوشو گرفتم و بغلش کردم ول شد تو بغلم انگار همینو میخواست محکم بغلش کردم نفساش تند تند شده بود و تو بغلم اروم شده بود هیچی نمیگفت دستاش محکم دور گردنم بود وسر منم زیر موهای بلندش و دستامم دور کمرش خیلی خوب بود تو گوشش گفتم ارومتر شدی گفت نمیدونم چمه .گفتم چیز بدی نیست یه حس خفته بیدار شده دوست داری این حس رو. گفت میترسم شهاب. گفتم از چی میترسی . گفت نمیدونم ولی حس ترس دارم . گفتم نترس هر چقدر تو بخوای پیش میریم . گفت یه قول بهم میدی گفتم هر چی . گفت نذار این حس ترس برام بمونه میخوام احساس امنیت بهم بدی که وقتایی که پیشتم بهت اعتماد کنم. گفتم میفهمم چی میگی قول که خوبه جونمو برات میدم عزیزم هرکاری هم انجام بدیم با رضایت همدیگه انجام میدیم . گفت ممنونم و محکم خودشو تو بغلم جا کرد منم محکم گرفتمش . تو گوشم گفت من چیزی بلد نیستم .
گفتم منم تجربه سکس نداشتم تو اولین نفری. گفت هرکاری میخوای بکن فقط ارومم کن.
به کشیدمش توبغلم و روپام نشوندمش و اروم لبامو گذاشتم رو لباش وایییی چه کوچولو و شیرین بود یهو انگار همه بدنش گر گرفته باشه و شل شد تو بغلم یکم از هم لب گرفتیم ولی هردومون ناشی بودیم که شیرین همه بدنش سست شد و رفت به کمر خوابید رو تخت رفتم روش گفتم خوبی؟ گفت شهاب اینجوری نمیتونم نمیتونم خجالت میکشم گفتم چکار کنم ؟ گفت نمیدونم ولی باید ارومم کنی نمیدونم چکار میکنی ولی یکاری بکن چه میدونم همون کارایی که با مامان میکردی بکن خودت یکاری کن اروم شم .
اروم و قرار نداشت . ملافه رو کشیدم رو صورتش خودمم حسابی هوسی بودم تاپشو دادم بالا وایییییی دو تا انار کوچولو و ظریف اخخخخخخخخخ زیر سوتین طوسی رنگ. از زیر گردنش بوسیدم تا رسیدم به چاک سینه هاش و اروم میبوسیدم و لیس میزدم از رو سوتین نخی نوک پستونای کوچولوشو مک میزدم و میگرفتم تو دهن اروم اروم اه اه میکرد که پتو رو کشید رو صورتش تا صداش بیرون نیاد سوتینشو دادم بالا جوووووووون دو تا پستون اناری خوشکل جلوم بود واییییی پستونای خواهر خوشکلم شیرین بود با دو تا دست پستوناشو مالش میدادم و اروم اروم نوکشونو نوبتی میخوردم و مک میزدم شیرین هم تو اوج لذت و هوس غوطه ور شده بود و با دستاش محکم پتو رو رو صورتش فشار میداد کم کم با بوسیدن و لیس زدن رسیدم به شکم کوچیکش که یه کوچولو شکم داشت و نرم با موهای ریز ریز تا رسیدم بالای کش شلوار نخیش و اروم با بوسیدن شلوار و شورتشو میکشیدم پایین و میبوسیدم همین که رسیدم اول شکاف خوشکلش و موهای نسبتا بلند بالای شکافش زیر زبونم و لبم حس کردم و میبوسیدم دستمو محکم گرفت و همه تنش لرزید و گر گرفت و پاهاشو چفت کرد و اروم میگفت بسههههه بسههههه شهاب بسهههههه . فهمیدم ارضا شده و ادامه ندادم و اومدم کنارش دراز کشیدم و اروم دستمو بردم رو موهای بالای کسش و مالش میدادم وایییییی یکم دستمو بردم پایینتر اول شکافش جووووووووون به شدت خیس و لزج بود اروم بالای کسشو مالش میدادم که دستمو گرفت گفت نهههههههه بسهههههه . دستمو اوردم بیرون و بوسیدمش و گرفتمش تو بغل انگار منتظر بود محکم بغلم کرد که چی شدم شهاب همه تنم سست شده نمیتونم تکون بخورم بی حس شدم. گفتم خوشکلم ارضا شدی خب . گفت واقعا ؟ گفتم اره . گفت خیلی خوبهههه دوست داشتم ادامه بدی ولی نمیتونستم توانشو نداشتم. چند دقیقه تو بغلم دراز کشید گفت شورت و شلوارم خیسه خیسه خیلی خستمه برم دسشویی و بخوابم.بلند شد رفت دسشویی و بعدش رفت تو اتاقش . منتظر بودم پیام بده دیدم نداد فهمیدم از خستگی خوابش برده.خودمم یجورایی سرخورده شدم که تو اون حس ابم نیومده بود بدون اینکه جق بزنم خوابیدم.
فردا صبح هردو شیفت صبح بودیم و مامان و بابا حدود شش میرفتن سر کار منو شیرین تنها بودیم رفتم دسشویی شیرین تو دسشویی بود ایستادم پشت در که در باز شد و منو پشت در دید حس کردم خجالت کشید ولی گرفتمش تو بغل و چسبوندمش به سینم و گفتم شیرین تر از شیرینم نیست بدون حرف و بغلم بود دستم دور کمر باریک و نازش بود گفتم دیشب خوب بود ؟
اروم گفت میشه در موردش چیزی نگیم ؟
گفتم اره خوشکلم . از بغلم اومد بیرون و هنوز خجالت رو تو صورتش میدیدم رفت سمت اتاقش. تو مدرسه تمام فکرم پیش شیرین بود نمیتونستم از فکرش بیرون بیام تا ظهر اومدم خونه و میخواستم تا قبل از اومدن مامان و بابا تنها باشم با شیرین که نشد حس کردم خجالت میکشه و ازم فرار میکنه منم پاپیچش نشدم تا چهار پنج روز حس میکردم ازم فرار میکنه و سعی میکرد چشم تو چشم نشیم و چتمون خیلی عادی بود در حد حرفای روزمره و نمیذاشت وارد مسایل جنسی بشیم و منم شدیدا هوسی بودم تا اون روز عصر حدودای چهار خاله مهوش پیام داد میتونی بیایی خونه یه نورووین برام بزنی خیلی ضعف دارم. منم تو کف گفتم اره چرا که نه .
گفت باشه پس سر راه سرنگ هم بگیر . گفتم باشه چیز دیگه ای نمیخوای بگیرم برات؟ گفت نه عزیزم تا کی میرسی؟ گفتم عجله داری؟ گفت نه گفتم میرم تمرین بعدش میام گفت باشه منتظرتم.
رفتم تمرین و بعدش رفتم خونه خاله مهوش خودش یه واحد دو خوابه داشت.
حدود شش رسیدم در خونه و رفتم تو و نشستیم و شربت و میوه خوردیم که گفت خاله میزنی برام دو روزه ضعف دارم نمیدونم چم شده .
گفتم اره اماده شو که همون تو حال شلوار و شورتشو تا زیر کونش کشید پایین و رو مبل خوابید منم رفتم کنارش رو زمین دو زانو بودم و امپول رو اماده کردم و یواشکی هم کون خوشکل و سفید خاله رو دید میزدم جووووون کون سفید و برجسته و تپل خاله منه هوسی رو حالی به حالی کرده بود و کیرمو تا اونجا که تو شلوار جا میشد شق کرده بود . خاله هم همونجور که دراز کشیده بود دیدم داره با دوست پسرش چت میکنه اخه نوشته بود مای لاو و منم داشتم زیر چشمی چتش رو میخوندم که
دوست پسرش نوشت داری چکار میکنی خوشکلممممم .
خاله هم نوشت دراز کشیدم شهاب امپولمو بزنه
دوست پسرش نوشت کشیدی پایین پس؟
خاله نوشت ارههههه چجورم ولی نه مثل واسه تو
دوست پسرش نوشت خواهر زادت هم داره کونتو دید میزنه نه دیگه چی؟ مگه نمیدونی کونت فقط مال منه؟
خاله نوشت نه خیرم کونم مال خودمه فقط گاهی میذارم در اختیارت .
امپول رو فرو کردم که خاله یه اخ گفت و نوشت وایییییی دردم گرفتتتتتت
دوست پسرش نوشت اخخخخ قربونت برم من یعنی از کیر من بیشتر درد داره.
خاله نوشت نه ولی کونم به کیرت عادت کرده ولی به امپول نه
دوست پسرش نوشت ببینم کونتو چقدر کشیدی پایین؟
منم کم کم تموم داشت میشد که خاله گوشی رو اورد بالا سرش و از کون لختش و من که داشتم امپول رو تزریق میکردم عکس گرفت فرستاد براش
گفتم خاله عکس گرفتی؟ گفت اره میخواد ببینه جلوی تو چقدر کشیدم پایین حسودیش شده. گفتم حق داره خب مال اونه . خاله گفت اصلا هم مال اون نیست مال خودمه دلم میخواد به تو هم نشون بدم
دوست پسرش نوشت خاک تو سرت کامل کشیدی پایین الانه که میکنتت.
خاله هم نوشت خب بکنه کون واسه دادنه و چند تا ایموجی شکلک فرستاد.
دوست پسرش هم چند تا ایموجی عصبانی فرستاد نوشت غلط میکنه تو فقط مال منی .
خاله هم نوشت تو که بیست روزه نیستی تا یه ماه دیگه هم نمیایی من چکار کنم تو این مدت.
منم کارم تموم شده بود و امپول رو دراورده بودم و انگشتم با پنبه الکلی رو جای امپول بود و داشتم چت خاله رو میخوندم خاله هم بی خیال دراز کشیده بود و چت میکرد.
دوست پسرش نوشت قربونت برم زود میام دست خودم که نیست کارمه دیگه تحمل کن میام.
خاله هم نوشت تا میایی به شهاب میگم منو بماله باشه؟
دوست پسرش نوشت دیووونه چرا با من اینکارو میکنی اذیتم نکن.
خاله هم نوشت غریبه که نیست فقط میدم بماله و مالشم بده تا تو برسی و ایموجی خنده .
دوست پسرش هم حرص میخورد که خاله نوشت کشتی کون خودمه تو هر وقت اومدی بکن توش خره کسی هم نمیکنه نترس مراقب خودت باش اقا خره و چند تا بوس فرستاد.
ادامه دارد....
     
  
زن

 
شیرین تر از شیرین نیست – قسمت هفتم
منم مثل خل ها هنوز داشتم جای امپول رو اروم میمالیدم که یهو خاله گفت فقط اونجا رو نمال دیگه . منم اروم بقیه کونش رو هم مالش میدادم و خاله هم سرشو گذاشت رو بالش مبل و چشماشو بست و گفت خوب بمال برام که خیلی مالش میخوام. منم دستمو رو همه جای کون خاله میکشیدم وایییی چه کون نرم و گوشتی داشت دو طرف کون خاله رو تو دستم مالش میدادم و گه گاه لای کونش هم باز میکردم و اخ سوراخ قهوه ای و درشت کونش رو میدیدم جوووووون که با هر بار باز و بسته شدن مثل غنچه گل باز و بسته میشد و شکاف تمیز و سفید کسش هم همراه با کونش باز و بسته میشد . دستمو از بالای شکاف کونش تا پایین کسش کشیدم که یه تکون خورد و چند بار دیگه هم بین مالش همین کارو کردم که حس کردم لای کسش خیس شده و کم کم رفتم دور سوراخ کونش و میمالیدم و اروم انگشتمو رو سوراخش فشار میدادم و همونجور تا زیر کسش میرم و انگشتم رفت لای کسش تا زیر چوچولش که یه اخ گفت و یکم کونشو داد بالاتر تا دستم راحت تا زیر کسش برسه و منم اروم دستمو تا زیر کسش بردم و چوچولشو خیلی نرم مالش میدادم و دست دیگمم سوراخ کونشو میمالید که اروم اروم اه اه کردن خاله بلند شد وای چه لذتی داشت همونجور که چوچوله خاله رو مالش میدادم نوک انگشتمو فرو کردم تو کون خاله که یه اه گفت و کونشو همراه با انگشتم تو کونش حرکت میداد و منم اروم تو کونش تلمبه میزدم و چوچولشو میمالیدم که گفت بشین رو پام اینجوری بهتره منم بلند شدم و نشستم رو رونش که گفت شلوارت زبره اذیتم میکنه درش بیار . جووووووون حسابی حشری بود منم بدتر از اون زود شلوارمو کندم و شلوار و شورت خاله رو تا زیر زانوش بدون هیچ مقاومتی کشیدم پایین و نشستم رو رونش و اروم انگشتمو دوباره اول دور سوراخ کونش مالش دادم و فرو کردم تو وای سر کیر شلال و شقم از شورت زده بود بیرون و همچنان داشتم انگشتمو کامل تو کون خاله تلمبه میزدم که یهو عصبی گفت اههههههه باریکه اصلا بهم حال نمیده اینو که گفت منم سر کلفت کیرمو که از شورت بیرون بود کشیدم لای کون خاله که یهو گفت واییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی این دیگه چیههههههه .
گفتم کلفت تر از انگشت میخوای تست کنی ؟
خاله صداش میلرزید گفت تو این دنیا هر چیزی ارزش یه بار تست رو داره .
منم شورتمو کشیدم پایین و کیر دراز و کلفتمو گذاشتم لای کون خاله که یهو انگار برقش گرفته باشه گفت واییییییی نه به این کلفتی و درازی اخخخخخ.
گفتم اماده ای ؟ دیدم چیزی نگفت و منم سر کیرمو گذاشتم دم کون خاله که خودشو منقبض کرد و منم اروم فشار دادم که اروم اروم سرش رفت تو کون خاله که یهو گفت اخ اخ اخخخخخ چه بزرگهههههههه وایییییی یواش یواش جون من یواششششش . منم اروم اروم فرو کردم تو که سرش رفت تو کون خاله که حدس زدم کیر دوست پسرش باریک تر از کیر من باشه چون سوراخ کونش واسه من تنگ بود خاله هم دردش اومده بود سر کیرم تو کون خاله بود و خاله هم اخ و اخ راه انداخته بود اروم تلمبه میزدم و خاله هم نوا با تلمبه های من اخ اخ میکرد تا نصف کیرم رفت تو کون خاله گفت وای بسه درش بیارررررر جر خوردمممممم خیلی بزرگههههه نمیتونم تحملش کنم.
کیرمو کشیدم بیرون وخاله محکم گوزید و خوابید رو مبل یکم مالشش دادم و کرم اوردم و سوراخ کونشو حسابی چرب کردم و اوردمش تو داگی گفتم اماده ای ؟ گفت فقط یواش بذار عادت کنم و جاباز کنه خیلی کلفته.
اروم سر کیرمو فرو کردم تو و همراه با چند تا گوز خاله کیرم میرفت تو و کم کم فرو میکردم و تلمبه میزدم تا کم کم جا باز کرد و کیرم رفت کامل رفت تو کون خاله گفت واییییییی تا تو شکمم حسش میکنم چه درازههههههه . گفتم دوسش داری گفت اگه دردش بذاره ارهههههههه اروم تلمبه بزن . منم اروم اروم تلمبه میزدم تا کم کم جاباز کرد و تلمبه هام تند تر شد که هنوز چند دقیقه نشده بود خاله یهو ابش اومد و ارضا شد و منم از ارضا شدن خاله تلمبه هامو محکم تر کردم و میکوبیدم ته کونش و از صدای بلند گوزیدن خاله منم به اوج هوس رسیدم و ابم اومد و توکون خاله با فشار خالی کردم و بعد از اومدن ابمم یکم تلمبه زدم که خاله دیگه نفسش بالا نمیومد و فقط بریده بریده میگفت ببببببسسسسهههه دیگه نمیتونم بسهههه دسشویییییی دارممممم جر خوردم .
کیرمو کشیدم بیرون وخاله تند تند میگوزید و سوراخ کونش مثل غار گشاد شده بود ابم میومد بیرون و خوابید رو مبل ولی هنوز داشت میلرزید و نفس نفس میزد لای کونشو باز کردم لای کونش پر از ابم شده بود و با دستمال تمیز کردم و بغلش کردم گفتم قربونت برم ببخشید اذیت شدی . تو همون بی حالی گفت اخخخ شهاب فکرشم نمیکردم اینقدر بزرگ باشه وگرنه همون اول نمیذاشتم شروع کنی خیلی درد داشت. گفتم فکر میکردم مال دوست پسرت بزرگه .
گفت من که غیر از کیر اون مال مرد دیگه ای ندیده بودم فکر میکردم خیلی بزرگه ولی الان فهمیدم مال اون دودوله همه کمرم تیر میکشه هنوز حس میکنم تومه وای گشادم کردی .
یکم دراز کشید بلند شد شورتشو کشید لای کونش و تو راه رفتن زارت زارت میگوزید گفت گوزو نبودم جوری گشادم کردی که اختیارمو ندارم و رفت دسشویی . اومد و با شورت نشست و یه ساعتی هم و حرف زدیم و در مورد دوست پسرش ازش پرسیدم گفت پسر خوبیه بچه پولداره خوب خرج میکنه عاشق کونه و به جلو اصلا کاری نداره چند بار هم بهش گفتم از جلو بکن فکر کنم میترسه وبال گردنش بشم تازه از پشت هم با کاندوم میکنه . گفتم عجب ادمیه چقدر طول میکشه؟ گفت نهایتا چهار پنج دقیقه کمتر . گفتم پس امروز هم خیلی دادی هم خیلی کلفت دادی.گفت در موردش حرف نزن که هنوز درد میکنه نمیتونم درست بشینم. هردومون خندمون گرفت . که خداحافظی کردم و خواستم بیام که خاله گفت بازم ضعف داشتم پیام بدم؟ قند تو دلم اب شد گفتم اره حتماااا امپولت پیش خودمه. خاله لبخندی زد و اومدم بیرون و رفتم خونه .رفتم خونه و دوش گرفتم رفتم پای تی وی . مامان تو اشپزخونه داشت واسه فردا ناهار درست میکرد بابا هم طبق معمول سرش تو لبتاب و کشیده و بررسی نقشه های کارش بود شیرین هم تو اتاقش بود .
به شیرین پیام دادم :تحویل نمیگیری.
چند دقیقه بعد جواب داد: نه بابا چیزی نشده خوبم
نوشتم : خوبی و تو این چند روز اینهمه باهام سرد شدی؟
نوشت:لطفا چیزی ازم نپرس بذار اماده شدم خودم حرف میزنم.
نوشتم :چیزی شده از من ناراحتی ؟ کاری کردم؟
نوشت: نه نه اصلا خودم یکم درگیرم بذار با خودم کنار بیام درموردش حرف میزنیم.
گفتم : باشه عزیزم هر جور تو بخوای منتظر پیامت هستم .
نوشت ممنون.
سه روز گذشت و خبری از شیرین نشد و پیامی هم دیگه نداد.
پنج شنبه سر شب مامان و بابا سر حرفای بی خود مادر بزرگم شدیدا بحثشون شد و کلی بهم بد و بیراه گفتم معولا زیاد دعواشون میشه مخصوصا سر حرفای مامان بزرگ و عمه الهام (که قربونش برم عجب کونی داره البته هنوز امپولش نزدم بی وجدان خودش پزشکه هست معمولا امپولاشو تو درمونگاه خودشون میزنه) و فقط دنبال سوژه واسه بحث میگرده. خلاصه بعد از کلی دعوا بابا هم عصبانی از خونه زد بیرون سیگار بکشه و مامان هم رفت تواتاق و کلی گریه کرد.تا حدودای یک و نیم رفتم دسشویی که تو راهرو از در اتاق مامان رد شدم صدای ارومی مثل تلمبه زدن میومد حدس زدم بابا داره مامان و میکنه تعجب کردم اینا که عصری دعوا داشتن یادم رفت چقدر دسشویی دارم و گوش وایسادم.و حرفای بابا رو شنیدم که داشت میگفت کونتو پاره میکنم کثافت فحش خواهر من میدی مامان هم اروم اخ اخ میکرد گفت اره فحش میدم اون جنده خانم کونی هر چی بگه تو طرفدارشی انگار نه که من زنتم بابا هم گفت خفه شو جنده خودتی کونی هم که معلومه کیه مامانم گفت بسته کثافت کونم جر خورد پاره شدم . بابا گفت حقته کونی حرف نزن . مامانم گفت برو کون خواهرتو بکن لاشی کون مامانتو بکن کثافت اخ جر خوردم بابا هم که نمیدونم حرفای مامان عصبیش کرده بود یا هوسی محکم داشت میکرد و صدای تلمبه هاش میومد و چند باری هم صدای گوزیدن مامان اومد که مامان گفت گه خورم پژمان(بابام) بسه جر خوردم ولم کن دسشویی دارمممم لامصب که یهو صدا قطع شد .و مامان بغض داشت صداش گفت خیلی خری حیوون ادمم نمیفهمی تو مگه حیوونم که اینجور رفتار باهام میکنی . این حرف بابا و مامان داشت رو مغزم راه میرفت که صدای پا شنیدم زود رفتم اتاقم.
     
  
زن

 
شیرین تر از شیرین نیست – قسمت هشتم
فرداش جمعه قبل از ناهار شیرین رفت خونه خاله نوشین و بابا هم از صبح رفته بود انبار شرکت حدودای دو بود که مامان تو اتاقش بود صدام کرد و رفتم تو اتاقش به شکم دراز کشیده بود و تاپ بندی و دامن تا ساق پاش بود و دستاش زیر بود و سرش به اون طرف بود و کرم هم کنارش گذاشته بود فهمیدم چی میخواد رفتم کنارش نشستم و خودمم شق کرده بودم سعی کردم کیرمو پنهون کنم . دامنشو دا بالای کونش دادم بالا وایییی دو طرف کون مامان قرمز کرده بود اروم دستمو گذاشتم دو طرف کون مامان و مالش دادم و کردم زدم و همه جای کون مامان و میمالیدم و مالش میدادم و لای کونشو باز کردم واییییی سوراخ کون مامان هنوز باز مونده بود و دورش قرمز شده بود و لای کونش قرمز بود تا بالای شکاف کونش کیرم حسابی شق بود و حرفای دیشبشون تو مغزم مرور میشد و تصور اینکه دیشب کیر بابا تو کون مامان تلمبه میشده داغم کرده بود . دستم کاملا چرب کردم و کشیدم لای کون مامان که یه اخ گفت . گفتم معلومه شب سختی داشتی .
مامان: وقتی با یه حیوون خر میخوابی معلومه شب اروم و لذت بخشی نیست .
هونجور که داشتم دور سوراخ کون مامان و با کرم چرب میکردم و مالش میدادم گفتم: همیشه که اینجور نبود
گفت: اسم خواهر و مامان کونیش رو اوردم عصبانی شد.
من: خب چکارش داری عصبیش میکنی .
گفت: تو که نمیدونی چقدر عصبی بودم .
نوک انگشتمو اروم فرو کردم تو کون مامان گفتم اذیت نمیشی داخلشو چرب کنم .
گفت : دیشب حسابی کیر رفته توش انگشت تو اذیتم کنه .
منم اروم انگشتمو تو کون مامان میچرخوندم و اروم تلمبه میزدم و هر بار در میاوردم و چرب میکردم که البته داشتم لذت میبردم کون درشت و برجسته و گوشتی مامان جلوم بود و داشتم سوراخشو انگشت میکردم .
یکم گذشت و همونجور اروم همه کون مامان و مالش میدادم و انگشتمو تو کونش تلمبه میزدم مثلا چربش میکنم که مامان یه چیزی گفت که مغزم هنگ کرد . گفت لذت به این میگن بخوابی و اروم برات انجامش بدن کون دادن هم لذت داره حتی اگه کیرش کلفت باشه. وایییییی مغزم سوت کشید. صدام میلرزید و خودمو کنترل کردم گفتم الان خوبه؟
گفت عالیه کاش اونم بلد بود با زن چطوری رفتار کنه همیشه هول و دله بود از همون شب حجله فقط میخواست مثل حیوون بکنه البته فرقی با حیوونم نداره عین گوریل پشمالوه کیرش بین یه عالمه پشمه چندش اوره یه بار نخواست یه رابطه رمانتیک و اروم داشته باشیم فقط بلده بکنه تو و بیفته رو ادم اونقدرم سنگینه که نمیشه زیرش تکون خورد تازه حالا بهتر شده قبلنا که شماها کوچیک بودین موقعی که ابش میومد نعره میزد انگار یه ساعت تلمبه زده .
حدودا ده دقیقه ای بود که دیگه داشتم مامان و به قصد لذت بردنش انگشت میکردم ویه انگشتمم گه گاه لای کس قلمبه و تپل مامان فرو میرفت و حسابی هم خیس و لزج بود و مامان داشت لذت میبرد و هیچی نمیگفت که دستشو اورد عقب و گذاشت رو یه جوش رو کونش و یکم محکم خاروند و دستش تو برگشتن خورد به کیر شقم و فوری برد زیر سرش .
یکم گذشت گفت ولش کن اینجور توهم اذیت میشی . گفتم نه من خوبم .
گفت تو اره ولی اون نه بسه برو حموم خودتو خالی کن .
وای از خجالت اب شدم و بلند شدم و رفتم از اتاق بیرون .
و از بس حالم خراب بود به اتاق نرسیده و به کیرم دست نزده ابم اومد تو شورتم و رفتم حموم.
نیم ساعتی بعد تو اتاق بودم از مامان پیام اومد : تو حموم کارت شد؟
سرخ شدم نوشتم :به حموم نرسیده کارم شد و کلی علامت خجالت.
نوشت: پس هنوز میتونم یه جوون رو از راه بدر کنم.
نوشتم :نگو اینجوری تو خودت جوونی و حسابی هم دلبری خودتو دست کم گرفتیا .
نوشت: خوشم اومد خوب بلدی مخ بزنی.
نوشتم: زدن مخ تو فایده ای نداره تهش تو حمومه و خجالت فرستادم.
نوشت : چرا تو حموم ؟ گفتم تو معذب نباشی وگرنه همونجا خودتو خالی میکردی من که داشتم لذت خودمو میبردم دیدم تو داری اذیت میشی گفتم تمومش کن .
نوشتم: واقعا میگی؟
نوشت اره خب من تو اون حال داشتم لذت میبردم و میخواستم ادامه بدم ولی دیدم تو اذیتی گفتم بسه.
نوشتم: دفعه بعد جبران میکنم.
نوشت :تا پیش بیاد تو حسش باشم .
با خودم گفتم چه مامان خوب و راحتی دارم کاش زودتر میفهمیدم.
دو هفته ای اتفاق خاصی نیفتاد و شیرین هم ظاهرا هنوز امادگی حرف زدن نداشت منم چیزی نگفتم تا خودش بخواد .که شب پنج شنبه عروسی دختر همکار بابام بود تو باغشون و رفتیم یه باغ خوشکل خوب شیرین و مامان هم حسابی به خودشون رسیده بودن مامان یه لباس مجلسی شیک پوشیده بود که از بغل تا کنار خط شورت چاک داشت و پاهای سفید و متناسبش تو جوراب شلواری رنگ بدن بد جلوه ای داشت و هم و شیرین هم لباس مجلسی خوش رنگ کوتاه بالا زانو تنش بود و کون گرد و خوشکلش بهم چشمک میزد .
تا حدودای ده همه مهمونا رسمی و مودب نشسته بودن و شام که داده شد یه سریا که فقط دعوت شام بودن رفتن و مجلس خودی شد و بساط مشروب اومد وسط و زن و مرد خوردن و همه بالا بودن منم چند تا پیک با پسر همکار بابام که رفیق چند ساله بودیم زدم و شیرین هم میخواست بخوره که مامان نذاشت و اومد پیشم و گفت چرا من نباید بخورم یواشکی سه تا پیک دادم خورد و کلش گرم شده بود و داغ رقصیدن و کلی با هم رقصیدیم و چیک تو چیک هم بودیم بابا هم که معلوم نبود کجاست و چه میکنه ولی مثل همیشه با دوستاش دور کشیدن بافور بود تو این جور محافل.
حدودای یک شیرین گیج و بیهوش بود که بردمش تو یه اتاق خوابوندمش و اومدم تو جمع دیدم مامان وسط داره بدجور میرقصه و حسابی مست بود که اهنگ ملایم شد و دیجی گفت هرکی دست عشقشو بگیره و با عشقش برقصه و نور هم حسابی کم شد فقط رقص نور گردون بود مامان هم تا منو دید اومد سمتم و دستمو گرفت و کشید سمت خودش و گفت میخوام به جای شوهرم با پسرم برقصم و با هم میرقصیدیم و دستم دور کمر مامان بود و با هم میرقصیدیم که تو گوشم گفت دستتو بیار پایین تر . منم دستمو بردم یکم پایین تر بالای باسنش و دیدم جوووووون مامان داره کونشو با ریتم اهنگ تو دستم تکون میده و حسابی هم بهم چسبیده بودیم که نوک پستونای مامانو حس میکردم که میتونستم حدس بزنم سوتین نبسته تو رقص دستم رو چاک لباس مامان بود و هر از گاهی میبردم زیر لباسش که چیزی نمیگفت و حدود نیم ساعتی با مامان همه جوره رقصیدیم و کلی حال کردیم تو رقص تو اون مدت دست من اکثرا زیر چاک لباسش بود یا رو کون مامان که حدودای دو گفت خسته شدم و لباسمم خیلی تنگه اذیت میشم . گفتم دیگه لباس نیوردی؟
گفت چرا اوردم ولی کجا عوض کنم جایی نداره یه اتاقه که صد نفر داخلشن.
گفتم نه اتفاقا داره .
گفت کجا گفتم یه اتاقک پشت داره خونه سرایدار بوده الان خالیه تمیز هم هست (با پسر همکار بابام زیاد اونجا عرق میخوردیم )
گفت اگه میدونی کجاست بریم . رفتیم پای ماشین لباسشو برداشت و رفتیم به نوید(پسر همکار بابام) زنگ زدم نوید در اتاق پشتی بازه مامانم میخواد لباس عوض کنه ؟
گفت نه کلید و برات میارم و اورد و با مامان رفتیم و درو باز کردم و رفتیم تو درم بستم و گفتم خوبه؟ گفت اره بابا گفت زیپشو باز کن و باز کردم و رفت جلوتر و لباسشو در اورد وایییییی چی میدیدم من همیشه مامانو تو حالت دراز کش رو تختش دیده بودم الان پشت بهم لخت ایستاده بود و خم شده بود داشت جورای شلواریشو در میاورد اخخخخخخخخخ کمر صاف و خوش تراش و کون خوشکل و برجسته مامان تو شورت زرد نخی و رون پای گوشتی وایییییییییی پشت شورت مامان هم به انگلیسی نوشته بود برای تو اخخخخخخ من محو دیدن مامان شده بودم که جوراب شلواریشو دراورد و گفت کسی نمیاد اینجا؟ گفتم اینجا خونه سرایداریشونه کسی نمیاد کلیدش هم دست منه که در هم قفله .مامان گفت : چه جای با حالیه دو طبقه هست؟
گفتم: دو طبقه که نه یه نیم طبق داره با یه آلاچیق ساختنش واسه نشستن چون رو باغ همسایه دید داشت نمیان .
مامان همونجور رفت سمت پله ها و رفت بالا جووووووون حرکت متوازن کون مامان رو بالا رفتن پله ها و طبق زدن لمبرای کون مامان دیوونم کرده بود و شق شق دنبالش رفتم و تو رفتن همونجور نگاش میکردم اخخخخخخخخ تا رسیدیم بالا و چراغ ها هم خاموش بود چشم چشمو نمیدید در و باز کرد رفت تو الاچیق واییییی مامان رفت تو الاچیق و رفت لبه الاچیق مشرف به باغ همسایه و خم شد و الکی مثلا داشت نگاه میکرد منم که حدس زدم مامان چی میخواد رفتم پشتش ایستادم و اروم کنار گوشش گفتم جاش خوبه؟
گفت عالیییییی چه هوایی هم داره کم کم از پشت چسبیدم بهش کیرمو رو کونش حس کرد دیگه ساکت شد جوری که صدای نفساش هم نمیومد از زو شلوار یکم کیرمو مالیدم لای کون مامان که کامل خم شد رو لبه الاچیق و کونشو داد عقب شلوار و شورتمو جوری با عجله و تند کشیدم پایین که پام تو پاچه شلوار گیر کرد و تکون تکونش دادم تا رفت پایین کیر کلفت و بزرگم و چسبوندم لای کون مامان از رو شورت که فقط یه نفس عمیق کشید و باز ساکت شد یکم کیرمو مالیدم لای شکاف کون مامان که نشستم پشت کونش و شورتشو تا زانو کشیدم پایین جووووووون بوی عرق و شهوت از لای پای مامان سرازیر بود انگشتمو کشیدم لای کون مامان و تا وسط شکاف کسش بردم و اروم فرو کردم تو کس مامان که باز یه نفس با صدا کشید و ساکت شد وایییییییی خیس خیس و لزج بود و سوراخ کون مامان از شدت حشری بودنش نبض میزد ایستادم پشتش و کلفتی و درازی کیرمو گذاشتم لای شکاف کونش که دستشو ستون کرد و فقط گفت نههه. منم اروم کیرمو لای شکاف کون مامان بالا پایین میکردم و کیرمو کشیدم عقب و سر کیرمو با کسش میزون کردم و اروم فرو کردم تو که باز گفت نه نه نه و سر کیرم نشست تو کس مامان و اروم تلمبه میزدم تا همه کیرم رفت تو مامان نفسش تند شده بود .
اخخخخ داشتم مامانمو از کس میکردم وایییییی چه لذتی داشت خیلی اروم کیرمو تا نزدیک سرش میکشیدم بیرون و دوباره فرو میکردم تو مامان هم تو لذت غرق شده بود که کمتر از دو سه دقیقه تلمبه زدن من ارضا شد و به شدت همه بدنش لرزید من هنوز نشده بودم کیرمو کشیدم بیرون و میخواستم مامانو از کون بکنم ولی میترسیدم با کارایی که بابا باهاش کرده دوست نداشته باشه که خودش سر کیرمو گذاشت دم کونش و فشار داد عقب تا سر کیرم رفت تو کونش که جلوی دهنشو گرفت تا صداش در نیاد و خیلی خفه گفت واییییییی چه کلفتهههههههههه لامصبببب جرم داد که منم دیدم ممکنه دردش بیاد تکون نمیخوردم دستاشو زد به لبه الاچیق و کونشو کامل داد عقب و خیلی اروم سر کیرمو تو کونش تلمبه میزد با اخ اخ درد داره لامصب چیه اینننن واییییی تا کم کم همه کیرمو کرد تو کونش و چسبید بهم گفت واییییی چرا تموم نمیشههههه مگه چقدره هرچی میره تو تموم نمیشهههه تا شکمم رسید رودمو گشاد کردی خیلی بلنده اخخخخخ قشنگ تا جایی که دسشوییم بوده رسید یکم مث کرد تا جا باز کنه گفت هنوز درد داره میترسم تلمبه بزنم که کم کم اروم اروم خودش تلمبه میزد و کیرمو تا نزدیک سرش میکشید بیرون و دوباره فرو میکرد تو کونش و موقع فرو رفتن هم با هر سانت میگوزید کم کم منم همراهیش میکردم که گفت نهههههه تو نکن بذار خودم بکنم درد داره شامم زیاد خوردم میترسم دسشوییم بگیره. نمیدونم چقدر طول کشید ولی کمتر از ده دقیقه نبود که مامان داشت کیرمو تو کونش اروم و پیوسته تلمبه میزد خودمم غرق لذت بودم ولی با این قدر اروم زدن مامان ابم نمیومد و گه گاه هم بینش میگوزید که باز ارضا شد و اینبار دیدم جیش کرد تو شورتش و همه تنش سست شد و اروم صداش میلرزید گفت بزن که بشیییی منم دستمو انداختم زیر پستونای لخت مامان و محکم گرفتمشون تو دست جووووون پستوناش جوری کوچولو و اویزون بودن که تو کف دستم جا شدن و دو سه دقیقه محکم مامانو از کون کردم و تلمبه زدم که چند بار بلند و محکم گوزید تا ابم یهو اومد و با تلمبه اخر محکم فرو کردم تو کون مامان و کمرشو گرفتم و ابمو با فشار تمام تا قطره اخر تو کون مامان خالی کردم و کیر شلالمو از کون مامان کشیدم بیرون و مامانم با چند تا گوز ابمو ریخت تو شورتش و با بیحالی گفت بریم که دسشوییم گرفته .عادی بودن مامان خیلی برام عجیب بود انگار که نه انگار همین الان به پسر خودش داده خیلی ریلکس برخورد میکرد همین موضوع منم ریلکس کرده بود ایستاد شورتشو بکشه بالا که دید حسابی کثیف شده گفت اینو چکارش کنیم . شورتشو از پاش دراوردم گفتم خودم میبرمش بریم لباستو بپوش .
گفت بدون شورت؟؟؟؟ گفتم کی میخواد ببینه جز من منم که میدونم خوشکلم . اومدیم پایین و لباسشو پوشید یه بلوز شلوار پارچه ای بود منم شورتشو گذاشتم تو یه کیسه و چپوندم تو جیبم و اومدیم بیرون و لباس و شورتشو گذاشتم تو ماشین و حدودای سه خودم پشت فرمون بودم اومدیم خونه و بابا و مامان که سیاه مست بودن رفتن خوابیدن شیرین هم خواب بود بیدارش کردم خواب و بیدار و یکمی هم مست بردمش تو اتاقش و دراز کشید رو تخت خواستم بیام بیرون که دیدم لباسش تنگه و با لباس اذیت میشه بخوابه رفتم زیپ لباسشو باز کردم نیمه بیدار بود گفت چیه گفتم لباستو عوض کنم عزیزم راحت بخوابی که چیزی نگفت و نشوندمش رو تخت و لباسشو دراوردم با سوتین مشکی و شورت مشکی و جوراب شلواری نشسته بود رو تخت و چشماشم بسته بود جورابشو دراوردم که گفت برم دسشویی بیام و رفت و اومد تو اتاق دیدم شورتشو نصفه نیمه کشیده بالا درستش کردم که گفت خیلی تنگه درش بیار و شورتشو کشیدم پایین اخخخخ کس کوچولو و مودار شیرین چه خوشکل بوددد وایییییی فقط یه شکاف کوچولو بین دو تا پاش بود بدون شورت نشست رو تخت و شلوارکشو اوردم پاش کردم و سوتینشم باز کرد انداخت پایین تخت اخخخخ دو تا پستون کوچولو با نوک ریز قهوه ای واییی دلم رفت ولی خب چون حس کردم هنوز امادگیشو نداره و منم تازه یه سکس نفس گیر رو داشتم بیخیال شیرین شدم و بلوز نخی شوهم تنش کردم و دراز کشید خوابید و ملافه دادم روش و اومدم بیرون .
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 
sooskmar48:
شیرین تر از شیرین نیست

سلام دوست عزیز، داستانتون عالیه، به نظرم توی هر اثری، چه نوشتار و چه فیلم، تئاتر و ... چیزی که مهمه باورپذیری داستان هست نه اینکه در واقعیت بدونیم اتفاق افتاده یا نه و یا اینکه امکانپذیر بشه یا نه، مثل داستان هری‌پاتر، همه می‌دونیم که دنیای جادویی هری‌پاتر وجود نداره ولی به عنوان مخاطب در ذهنمون در اون دنیایی که نویسنده خلق کرده زندگی می کنیم و باورش می‌کنیم. روایت شما هم همینطوره، مهم نیست واقعی هست با نیست، مهم اینه باورپذیره این دنیای ذهنی
     
  
زن

 
ممنون از نظر خوب شما . درسته تو دنیای وقعی ممکنه کم پیش بیاد این اتفاق ها اما باید به گونه ای نوشته بشه که مخاطب بتونه خودش رو تو داستان ببینه و حتی بتونه تصور کنه و باور پذیری خوبی داشته باشه
     
  
زن

 
شیرین تر از شیرین نیست – قسمت نهم
از دیدن بدن شیرین باز کیرم شق شده بود . رفتم شورت مامان رو هم از تو ماشین اوردم و با دست شستم و انداختم رو بند و رفتم و سعی کردم خوابم ببره.
دو روز گذشته بود اون شب دوستم تنها بود و رفتم شب پیشش بمونم و پی اس بزنیم تا صبح که شیرین حدودای ده پیام داد: سلام . نوشتم :سلام خوبی ؟
نوشت ممنونم تو خوبی؟
من: خوبم .چه عجب بالاخره پیام دادی؟
نوشت: چیزی نگو هضمش برام سخت بود یه مدت طول کشید تا..
من: تا چی؟
که دیگه پیام نداد و حدود دوازده پیام داد: کی میرسی خونه؟
قرار بود بمونم پیشش که پیام شیرین برنامه رو عوض کرد و نوشتم:نهایتا نیم ساعت دیگه. و بازم دیگه پیامی نداد و منم اومدم خونه موتورم و که گذاشتم تو پارکینگ پیام داد امشب همه خوابیدن بیا اتاقک سر پله. رفتم تو خونه مامان و بابا خواب بودن یه بیست دقیقه ای صبر کردم که مطمین بشم خوابن کرم بیحسی و ژل روان کننده از کمد برداشتم و اروم رفتم اونجا تو نور چراغ های خیابون که سایه روشن بود دیدم شیرین با تاپ و دامن کوتاه بالا زانو به شکم دراز کشیده رو زمین (البته زمین که میگم منظورم قالی و یه پتو روش هست چون اتاقکه فرش شده هست چون قبلا اتاق کار بابا بوده)رفتم پایین پاش نشستم و اروم ساق پاشو که لخت بود بوسیدم که یه اخ گفت و اروم اروم از ساق پاش دست کشیدم و میبوسیدم و میومدم بالا تا رسیدم به رون پاش و کم کم به کون خوشکل و ظریف شیرین وایییی چه لذتی داشت دامنشو دادم بالا واییییییی شورت هم نپوشیده بود اخخخخخخخ کون ظریف ولی برجسته و گرد جوووووون اروم لمبرای کونشو میمالیدم و میبوسیدم و همه جای کونشو لیس میزدم و اروم لای کونش و باز کردم و زبونمو گذاشتم بالای شکاف کونش و کشیدم پایین تا رو سوراخ کونش که خودشو جمع کرد و اروم گفت نههه کثیفهه گفتم جوووووون اتفاقا لذت بخش ترین قسمتش خوردنهههه . اروم گفت اونجا کثیفههه چطور دلت میشه . گفتم لیسیدن و خوردن اینجاها جزیی از سکسه لذت ببر . چیزی نگفت و منم اروم لای کونشو باز کردم و نوک زبونمو گذاشتم رو سوراخ کونش اخ دور سوراخ کونش موداشت کم هم نبود منم بین موها سوراخ ریز و کوچیک شیرین رو لیس میزدم وایییییی چه لذت بخش بود سوراخ کونش مثل یه نقطه رو کاغذ ریز بود و یکم لای پاشو بازتر کرد منم زبونم رسید به موهای لای کس خوشکلش و اروم زبون میکشیدم لای کسش که شیرین تازه داشت میفهمید منظورم از لذت اورال سکس چیه و اروم اروم اه اه میکرد جوووووووووونننننن شق شق بودم و داشتم منفجر میشدم لامصب شکاف باریک و بسته کسش دیوونم کرده بود کونشو کشیدم سمت خودم و بالا بردمش تو سجده و افتادم به جون کس و کونش و با لذت میخوردم و زبونمو لای کسش میکشیدم و تمام ابشو قورت میدادم میدونستم ممکنه ارضا و دیگه نخواد ادامه بده ادامه ندادم رفتم جلوش نشستم و شیرین هم نیم خیز بود گفتم دلت میخواد ببینیش چشمای خمار شیرین تو اون لحظه خیلی خوشکل بود با ترس استرس شلوار و شورتمو کشید پایین کیرمو که دید گفت چهههه بزرگهههههههه و اروم دستشو اورد دور کیرمو و گرفت تو دست و میمالید و از بالا تا پایینشو برانداز میکرد چند دقیقه با کیرم ور رفت و گفتم میخوای امادت کنم؟
گفت واسه چییییییی؟
گفتم کونتو
گفت وایییی نههههه خیلییییی بزرگهههههههه میترسم.
گفتم با این که نه با انگشت و زبون .
گفت درد داره؟
گفتم یکم اره ولی میتونی تحمل کنی ژل روان کننده هم اوردم.
گفت میترسم امشب نه یکار دیگه بکن. اصرار نکردم و گفتم میذارم لای پات .
گفت تو نکنییییی
گفتم نه بابا حواسم هست بخوامم اونقدر تنگی که تو نمیره .
دستمو بردم تو تاپش و پستونای کوچیکشو گرفتم تو دست گفت اخخخخخ شهابببببب گفتم جون شهاب.
اروم نوک پستوناشو بازی میدادم و شیرین هم کیرمو گرفت تو دست و میمالید و منم با نوک پستوناش بازی میکردم که رفتم پشتش و همونجور تو سجده بود کیرمو کشیدم لای کسش یه اخخخخخ گفت و منم چند بار کیرمو لای کسش میکشیدم واییییی چه ابی ازش اومده بود دامنشو دراوردم و تاپشو هم کامل دادم بالا و گفتم دراز بکش و خوابید و منم رفتم روش و کیرمو کردم لای کونش و اروم لای کون و کسش تلمبه میزدم جوووووون کمر خوشکل شیرین اخخخ کیرمم لای کونش وایییی یه دستمم بردم زیر پستونشو گرفتم تو دست و نوکشو میمالیدم خیلی لذت داشت هردو تو اوج لذت بودیم که شیرین ارضا شد و همه تنش سست شد و کامل خوابید رو زمین کیرم هنوز لای کونش بود که برش گردوندم به کمر و رفتم لای پاش نشستم و دو تا پاشو انداختم رو رونم و با یه دست چوچوله کوچولوشو مالش میدادم و با یه دست کیرمو میکوبیدم بالای کسش و جق میزدم و نگاش میکردم که کم کم ابم داشت میومد و تند تند میزدم که ابم با فشار اومد و تا رو شکم و پستون و صورت شیرین پاشید و یهو جلوی صورتشو گرفت . اخخخخ چه لذتی داشت. خودمونو تمیز کردیم و لخت گرفتمش تو بغل و نشوندمش رو پام و بدنشو نوازش میکردم و حرف میزدیم نوک پستوناش شده بود بازی انگشتام که گفت تو خیلی خوبی باهات ارومم این چند وقت صد بار خواستم شب لخت بیام تو بغلت بخوابم ولی هر بار خجالت کشیدم و این حس لعنتی که داداشمی نذاشت ولی اون شب که لباسمو عوض کردی و سوتین و شورتمو دراوردی همین که دستت خورد به لای پام و لخت جلوت بودم انگار همه اون حسای بد رفت و فقط میخواستم لختم کنی و منو بخوای الانم خیلی خوبه که لخت منو گرفتی تو بغل نمیدونی چقدر حسش خوبه حس موهای پات زیر رونم حس اینکه رو سینه ات تکیه دادم و بدنم میخوره به بدنت خیلی خوبه دوسش دارم میخوام هر شب لخت بیام تو بغلت بخوابم و مثل اون شب از پشت بغلم کنی . حرفاش خیلی برام لذت بخش بود و شرین نمیخواستم اون لحظه ها تموم بشه یه لحظه به خودم اومدم و گوشیمو نگاه کردم وایییی ساعت سه بود و من و شیرین دو ساعت بود که لخت تو بغل هم بودیم و فصل امتحانات اخر سال بود که هردومون بلند شدیم و لباس پوشیدیم و رفتیم پایین تو اتاقامون هنوز ده دقیقه نشده بود دیدم شیرین با بالشش اومد زیر پتوم خودشو تو بغلم جا کرد و دامنشو داد بالا و شلوار و شورتمو کشید پایین و کیرمو کرد لای کونش و خوابید وایییییی داشتم دیوونه میشدم از کارش منم که هم خوابم میومد هم داشتم لذت میبردم ولی نفهمیدم کی خوابم برد فقط با صدای مامان بیدار شدم که گفت پاشین دیگه مگه امتحان ندارین ساعت شش و نیم بود و شیرین هم تو بغلم خواب بود و یه پاش لای پای من بود و به شکم خوابیده بود و دامنش هم تا زیر کونش بالا بود نگاه کردم تا مامانو دیدم از استرس کپ کردم تنها شانسی که اوردم پتو رومون بود و مامان نفهمید شیرین شورت پاش نیست وگرنه پیش من خوابیدن شیرین چیز عجیبی نبود .گفتم صبح بخیر مامانی الان پا میشیم و مامان گفت زود من دارم میرم خواب نمونین و رفت و چند دقیقه بعد صدای بسته شدن در خونه اومد.
ادامه دارد...
     
  
زن

 
شیرین تر از شیرین نیست – قسمت دهم
امتحانات تموم شد وتابستون امسال هم مثل سال قبل واسه پایگاه هلال احمر جاده ای اسم نوشتم و رفتم و دو ماه طول کشید البته بینش دو سه باری اومدم خونه ولی در حد دو روز که به هیچ چیزی نرسید ولی اون دوماه خیلی برام ارزش داشت خیلی تجربه خوبی بود و چیزای خیلی خوبی یاد گرفتم چه اورژانس چه کمک های اولیه اینبارحتی معاینه زن حامله هم بهم خورد و مجبور شدم تو امبولانس طبیعی زایمان طبیعی رو انجام بدم براش چون نمیرسیدیم با بیمارستان . تا رسیدیم بیمارستان فقط خودش و بچه رو تحویل دادیم و برگشتیم پایگاه .
و گذشته از اون رابطه چت بین من و شیرین که سر جاش بود رابطه چت بین منو مامان هم شروع شد البته در حد روز مره ولی خب چند باری هم به زبون بی زبونی یجوری ابراز دلتنگی کرد که کاملا معلوم بود واسه چی دلش تنگ شده تا اوایل شهریوراومدم خونه و شب اول که رسیدم فرصت نشد شیرین و ببینم ولی شب دوم بابا و مامان شام خونه دوست بابا دعوت بودن و رفتن ربع ساعتی بعد از رفتنشون شیرین داغ و حشری حدودای هشت شب اومد تو اتاقم و پنجره اتاقمو باز کرد که اگه صدای در حیاط اومد بشنویم و پای تختم لباس خواشو دراورد و لخت لخت و خودشو تو بغلم جا کرد و لباشو گذاشت رو لبام و لب گرفتنمون شروع شد و بینش میگفت نمیدونی چقدر دلم برات تنگ شده بود اخخخخ خیلی داغ بود رکابیمو دراورد و شلوار وو شورتمو هم با پاهاش کشید پایین و کیرمو محکم گرفت تو دست تو گوشم گفت وایییییییییییییییییییییی دلم براش چقدر تنگ شده بودددددد و محکم کیرمو تو دستش مالش میداد و تو گوشم گفت این مدت کلی در مورد سکس مطالعه داشتم و همینو گفت و رفت پایین و کیرمو کرد تو دهن و مکیدن و خوردن وایییییی من که تو شوک بودم تا با مکیدنای کیرم داغ داغ شده بود و خودمم اروم کیرو تو دهنش تلمبه میزدم و دستامو تو موهاش گره زده بودم که یهو از شدت هوس برگردوندمش و کشیدمش رو شکمم و تو حالت شست و نه خوابوندمش جووووون کسشو گرفتم تو دهن زبونمو کردم لای کس خوشکل و باریک شیرین اخخخخخخخ که چه خیس بوددددد واییییی اب کسش همه صورتمو خیس کرده بود و منم با هوس چوچولشو مک میزدم و میخوردم و شیرین هم به اه اه کردن افتاده بود و کیرمو با شدت میخورد و منم سوراخ کون و قهوه ای و ریز شیرین که تو نور چراغ بیرون کاملا معلوم بود کردم تو دهن و مکیدن و زبون زدن و اونقدر همو خوردیم که وحشی شده بودیم و تو همون خوردنا از بس سوراخ کون شیرین رو با زبون تلمبه زده بودم و تف زده بودم حسابی نرم شده بود اروم نوک انگشتمم فرو میکردم تو کون شیرین که اونقدرنرم شده بود خیلی نرم و بدون درد فقط با اخ اخ گفتن شیرین میرفت تو و کم کم دو بند و کم کم تمام انگشتمو تو کون شیرین تلمبه میزدم و حسابی هم داغ شده بود و حس کردم داره ارضا میشه و منم سرعت تلمبه های انگشتمو تو کونش بیشتر کردم و اونم کیرمو محکم تو دهن میخورد و مک میزد که هردو با هم بعد از بیست دقیقه به ارضای شدیی رسیدیم و ابم با فشار تودست و لای پستونای شیرین خالی کردم و هردو بی حال و بی رمق شدیم و شیرین رو من خوابیده بود و منم داشتم از دیدن کس و کون شیرین لذت میبردم و بدنشو لمس میکردم که برگشت سمتم تو بغلم خوابید ده دقیقه ای گذشت گفت بریم حموم ؟گفتم نیان؟
گفت هنوز نه نشده زود تراز دوازده نمیان تازه رفتن . بلند شد و رفت و گفت میرم بیااااا.
منم بلند شدم حوله و لباس برداشتم و رفتم تو حموم جوووون شیرین لخت زیر دوش ایستاده بود منم ایستادم تو رختکن جلوی در حموم و خواهر خوشکلمو لخت زیر دوش تماشا میکردم چه کیفی داشت پشت به من بود و اب از موهاش سر میخورد و رو کمرش و بین شکاف کمرش رد میشد تا میرسید لای شکاف کونش و از لای پاش میریخت زمین واییییی . قدم از شیرین حدود ده سانت بلند تر بود از پشت رفتم بغلش کردم کیرم شق شق چسبیده بود به کمر شیرین که گفت جووووووون دستامو گذاشتم رو پستونای کوچولو شیرین و اروم دو تا پستوناشو تو دستام مالش میدادم و گردنشو اروم اروم میخوردم و دستامو کم کم بردم رو شکمش و کم کم بردم لای پاهاش و بالای شکاف کسشو میمالیدم خودشو ول کرد تو بغلم و منم کارمو میکردم که شامپو بدن ریخت رو بدنش و همه جاشو کفی کرد و منم دستمو با همون کف بردم زیر کونش و اروم سوراخ کونشو مالش میدادم هنوز نرم بود و اروم نوک انگشتمو فرو کردم تو کونش که یه اخ گفت و خم شد و منم اروم اروم انگشتمو تا دو بند تو کونش تلمبه میزدم که همراه با کف و اب کسش کاملا لزج و لیز شده بود و انگشتم کامل میرفت تو کون شیرین که گفت الان میشه ؟
گفتم میخوای امتحان کنی؟
با لحن خاصی گفت اره .
گفتم رو صندلی داگی شو و رفت رو صندلی کونشو کامل دادم بالا جووووووون سوراخ کون خوشکلش و کسش باز شد اخخخخخخخ . یکم دیگه با انگشت سوراخ کونشو تلمبه زدم و اروم دوانگشتی فرو کردم تو یکم دردش گرفت و اخ اخ کرد منم اروم دو انگشتی یکم تو کونش فرو کردم و روان کننده جنسی ریختم رو کیرم و مالیدم و سر کیرمو گذاشتم دم کون شیرین و خیلی اروم فرو کردم تو که اخ اخ گفتن شیرین شروع شد و خیلی نرم و اروم سر کیرم رفت تو کون شیرین که یهو گفت وایییییییییی شهابببببب نمیشهههههههه درش بیارررررر نمیتونمممممممممم وایییییییییییییی.
کونش خیلییییییییییی تنگ بود و فشار کونش داشت سر کیرمو میفشرد یکم نگه داشتم و شیرین هم داشت تا مرز گریه میرفت که اروم کشیدم بیرون . سوراخ کونشو مالش دادم شیرین هم اروم اخ اخ میکرد گفت خیلییییی درد دارههه چقدر کردی تو؟ گفتم فقط سرش رفت تو . برگشت یه نگاه به کیرم انداخت گفت وایییییییییییی این همه درد فقط سرش تو بود؟ گفتم اره عزیزمممم.
گفت پس اگه همش بره تو چییییی؟
گفتم کم کم اماده میشی یه روزه که کونی نمیشی خوشکلمممم.
گفت بیشعور خواهرتما .
گفتم کونی هم بشی واسه من میشی منم داداشتما.
کلی خندیدیم و حرفای بی ربط و الکی زدیم و
ایستاد و حموم کردیم و اون منو شست و حسابی با کیرم ور رفت و با لیف شستش و منم اونو شستم و حسابی هم همه جای همو برانداز کردیم و اومدیم بیرون.تو اون هفته یه بار هم پا داد از خجالت مامان دراومدم و یه دل سیر تو حیاط خلوت خونه کردمش که سه بار ارضا شد و تا فرداش خسته و بی رمق بود
فردا ظهر جمعه ناهارخونه مامان بزرگ پدری دعوت بودیم و هر سه تا عمه ها هم بودن عمه الهام پزشکه و عمه الهه معلم و عمه المیرا مهماندار هواپیماست و دو تا دایی هم دارم که هر جفتشون عسلویه سر کارن و معمولا هم نیستن و مامان هم از اونجایی که چشم دیدنشونو نداشت اصلا دلش نمیخواست بریم ولی خب نمیشد نیاد و رفتیم.عمه الهه و زندایی نسترن حامله بودن و زندایی هفت ماهشه و عمع الهه تو هشت ماهه. رفتیم و جمع همه بودن و حرف و صحبت و شوهر عمه ها هم که همه شوخ و پر حرف و مامان هم که شوهر عمه هام خوب حرف میزنه سر حرف قضیه زیمان زنه تو امبولانس رو با اب و تاب تعریف کرد و هر کی هم یه چیزی گفت ناهار خوردیم و بعد از ناهار زندایی نسترن اومد پیشم گفت شهاب جون دو تا امپول دارم برام میزنی؟
گفتم مگه عمه نمیزنه ؟
گفت نههههه به اون دیگه نمیدم یجوری میزنه تا یه هفته کبودم .
گفت باشه برو تو اتاق اماده شو میام . یکم بعد رفتم در زدم و رفتم تو اتاق دیدم شلوارشو تا زیر کونش کشیده پایین و یه وری با شورت سفید گل گلی خوابیده رو تخت زندایی نسترن بدن خیلی سفیدی داشت و اولین باری بود که پاها و کون سفیدشو میدیدم و کلا هم تپلی بود و قد کوتاه ولی خیلی با نمک بود.
رفتم پشتش رو تخت نشستم کونش سمتم بود گفتم هردوتاشو یه طرف بزنم؟
گفت نه اذیت میشم فقط شهاب جون اروم بزن از امپول میترسم.
به شوخی گفتم خیالت راحت هر کی زیر دست من خوابیده درد که نکشیده هیچ لذت هم برده و مشتری ثابت شده.
گفت نه بابا اینقدر کارت خوبه؟
گفتم الان تجربه میکنی .
گفت من کلا از امپول میترسم تو این حاملگی مجبورم بزنم وگرنه عمرا بزنم.
گفتم جوری بزنم که اصلا نفهمی .
گفت ممنون
امپول اماده شد یه طرف شورتشو کشیدم پایین و امپول رو زدم که فقط موقع مرود نیدل یکم درد حس کرد بعدش تا تموم شد اصلا نفهمید که سوزنو کشیدم بیرون گفتم تموم و پنبه رو گذاشتم روش . باورش نمیشد گفت تموم شد؟؟؟
گفتم اره . گفت اذیت نکن.
امپولو نشونش دادم گفتم ای اولی .گفت وای اصلا نفهمیدم فقط یه سوزش کم حس کردم. گفتم که هرکی براش زدم لذت برده.گفت واقعا هم خوب میزنی من که لذت بردم و یهو دستاشو گرفت جلوی صورتش و گفت دیوونهههه.
گفتم دومی رو کجا بزنم که با خنده گفت کجا بزنی اونور بزن دیگه وسط که نمیزنی.
منم خندم گرفت گفتم لازم باشه وسطم میزنم امپولو میگم کجا بزنم اینور یا اونورت؟
خندش گرفت گفت تو دیوونه ای بچه برگشت و به سمت من خوابید گفت تو برو اونور دیگه
هردومون خندمون گرفته بود رفتم پشتش دوباره نشستم وشورتشو کشیدم پایین و امپولو اماده کردم شکاف سفید کونش داشت دیوونم میکرد و زدم اینم مثل قبلی بدون درد زدم براش گفت لامصب یجوری میزنی اصلا نفهمیدم که رفت تو کی اومد بیرون .
گفتم لذتش تو همینه که دردت نگیره دیگه.
گفت اره خب لذتش به همینه ولی گاهی درد بگیره هم خوبه .
گفتم هر کی یه سلیقه ای داره یکی بدون درد لذت میبره یکی لذت و با درد دوست داره.
بلند شد رو به من ایستاد و داشت شورتشو میکشید بالا و مرتب میکرد واییییییی شکاف تپل کسش اخخخخخخخ چه برجسته بود کاملا شکافش معلوم بود دید حواسم رفته لای پاش گفت چشماتو درویش کن بچه جون شلوارشو کشید بالا و منم بلند شدم اومدم بیرون دم در گفتم تا امپول بعد خداحافظ. خندید گفت مشتریت شدم . گفتم دیدی گفتم. اومدم بیرون .
ادامه دارد...
     
  
زن

 
شیرین تر از شیرین نیست – قسمت یازدهم
بعدش هم زندایی اومد بیرون و تو جمع زنا نشسته بودن فاصله ای با مردا نداشتن که مشغول ورق بازی بودن منم گوشامو تیز کرده بودم چی میگن واسه عمه ها و مامانم میگفت بدون درد برام زد اصلا نفهمیدم و کلی هم به شوخی با عمه الهام دعوا کرد که تو جرم میدی تا یه امپول بزنی تا یه هفته کیسه اب گرم لازم میشم که به عمه الهه گفت تو هم بده شهاب برات بزنه درد نداره لذت هم میبری که یهو همشون خندشون گرفت و عمه الهه هم به شوخی گفت شهاب برات زد لذت بردی نکنه وسط زده؟ که همشون زدن زیر خنده و زندایی نسترن گفت وسطو که داداشت میزنه اونم با چه دردی کاش مثل شهاب میزد و کلی شوخی های این مدلی کردن که عمه الهه گفت من فردا باید برم سونو چک بشم خیلی میترسم دفعه قبلی که رفتم خیلی اذیت شدم دکتره بیشعور کونمم انگشت کرد .عمه الهام گفت خب حتما لازم بوده مقعدی معاینه بشی . عمه گفت اره جون خودت کم مونده بود ابش بیاد انگشتشو تا ته فرو کرده بود توم و میچرخوندم تو دلم صد تا فحش دادم بهش.زندایی نسترن گفت منم یه بار واسه معاینه انگشتشو کرد تو پشتم گفتم دکتر لازمه ؟
گفت اگه نبود نمیکردم اونقدر خجالت کشیدم که نگو. عمه المیرا گفت اگه جای من بودین پس چی سالی یه بار باید بریم طب صنعتی بخش زنان واسه معاینه که میریم اخرش جلوی دکتر لخت میایستیم وهمه جامونو معاینه میکنه و اخرش هم میگه خم شو و انگشتشو میکنه تو و میچرخونه حتی از مقعد هم تب میگیره خیلی خجالت اوره فقط خوبیش اینه که دکتراشون زن هستن .عصر دم اومدن خونه عمه الهه گفت شب میتونی یه سر بیایی خونه کارت دارم.
گفتم باشه حتما حدود هفت خوبه؟ گفت اره خوبه.
اومدم خونه و حدودای هفت با موتور رفتم خونه عمه الهه و در زدم و رفتم تو تنها بود. نیم ساعتی نشستیم و حرف زدیم که گفت شهاب فردا میخوام برم معاینه خجالت کشیدم اونجا بگم میتونی فردا همرام بیایی؟
گفتم مگه عمو ناصر نیست؟
گفت چرا هست ولی نمیخوام بهش بگم
گفتم چیزی شده؟
گفت نه چیزی نیست ولی تو همرام باشی خیالم راحته
گفتم باشه میام . خواستم بیام خونه که عمه گفت تا اینجا اومدی یه امپول نورووین دارم برام میزنی؟
گفتم حتما کجاست ؟
رفت اورد داد بهم گفتم برو تو اتاق اماده شو بیام رفت تو اتاق و رفتم تو یوری دراز کشیده بود رو تخت رفتم پشتش نشستم و امپول رو اماده کردم و شلوار و شورتش گشاد بود و کشید پایین که قشنگ تا وسط کونش اومد پایین و کون سفید با موهای ریز ریز امپول رو زدم براش گفت چه خوب زدیییی گفتم اره لذت بردی؟
گفت اره خیلیی نسترن گفت خوب میزنیا باور نکردم .
پنبه رو گذاشتم جایسوزن و یکم مالیدم گفت میدونی چیه ؟
گفتم چی؟
گفت با دکترم راحت نیستم حس میکنم هیزه
شورت و شلوارشو کشیدم بالا و دراز کشید رو تخت گفت تو حاملگی هر بار پیشش معاینه شدم هر بار حداقل ده دقیقه باهام ور رفته و هر دو بار هم انگشتشو کرده تو پشتم و هی میچرخونه و میاره بیرون و دوباره میکنه تو خب ده دقیقه ادم یجوریش میشه دیگه میدونی چی میگم ترشح میکنه خب اونم فکر میکنه منم خوشم اومده ادامه میده حتی بار دوم گفت جیش کن تا نمونه بگیرم از جیشت واییییی شهاب نمیدونی چقدر خجالت کشیده بودم رو تخت معاینه ادم همینجوریش خجالت میکشه دیگه فکر کن تو اون حالت بگه جیش هم بکن تا کردم و تموم شد هزار تا فحش به خودم دادم موندم الهام چطوری تحت نظر اینه و هر ماه میره پیشش.
گفتم جیش کنی ؟ تو اون حالت؟ چرا ؟ کجا جیش کنی؟
گفت یه ظرف اورد گرفت زیرم .
گفتم خب دکترتو عوض کن
گفت چند بار خواستم ولی هر بار الهام نمیذاره و هی میگه بهتر از این نیست و کارش عالیه و این حرفا نظرمو میزنه
گفتم اصلا تو حاملگی نیازی به چند بار معاینه نیست مگه مشکلی داری؟
گفت نه فکر نمیکنم ولی گفته ماهی یه بار باید معاینه بشی تا مطمین بشیم از وضعیت خودت و جنین . تو این حاملگی این همه که دکتره انگشتشو کرد پشتم ناصر بدبخت تو کل این سه سال نکرده.از حرفم خندم گرفت و خودش هم خندید گفت به جون خودم اون بیشتر از ناصر منو کرده. بین خودمون میمونه که این حرفا؟
گفتم اره نگران نباش .
گفت نمیدونی اخه خیلی سخته بعضی وقتا واقعا تحریک میشم نمیتونم جلوی خودمو بگیرم خب پیش میاد مثلا یه هفته هست با ناصر نبودم بعد میرم معاینه اونم ده دقیقه یه ربع باهام ور میره خب نمیشه .
گفتم حالا فردا من بیام چکار کنم نمیتونم که بیام تو اتاق معاینه.
گفت نمیخواد بیایی تو اتاق معاینه فقط من رفتم تو چند دقیقه که گذشت به منشی بگو چرا نیومدم بیرون و سمج شو که منشی بیاد تو اتاق بگه همراه من میپرسه چرا طول کشیده.
گفتم اصلا فردا نرو معاینه چی میشه مگه تو که ماه اخری تقریبا .
گفت میترسم چیزی باشه نرم دردسر بشه اخه.
گفتم تا حالا ناصر رو دیده؟
گفت نه
گفتم میخوای فردا بهش بگو من شوهرتم و میخوام همراهت بیام تو اتاق بالاخره یه پرده داره دیگه من پشت پرده منتظر میمونم تا بیایی بیرون طبق قانون هم نمیتونه جلومو بگیره.
گفت یعنی تو هم باهام بیایی تو اتاق معاینه؟
گفتم اتاق معاینه که نه معمولا یه پیده بین اتاق معاینه و ویزیت هست .
گفت اره .
گفتم من پشت پرده میشینم تو برو رو تخت معاینه اینجوری نمیتونه کار بیخود بکنه.
گفت خجالت میکشم که .
گفتم از کار دکتره خجالت نمیکشی از من میکشی اخه من که چیزی نمیبینم پشت پرده هستم.
گفت باشه .
شامم پیش عمه موندم و رفتم خونه و فردا صبح حدود نه رفتم در خونه و با عمه رفتیم مطب و رفتیم تو مطب هم خلوت بود کلا سه نفر مریض بودیم که نوبت عمه شد و از اونجایی که من تو اون تقریبا 18 سالگی ریش و سبیلم کامل دراوده بود و پر بود کسی شک نمیکرد به منشی گفت شوهرمم میخوام همرام بیاد تو اتاق با دکتر حرف بزنیم
که منشی گفت ماشاله شوهرت چه جوونه کوچیک تر از خودته ؟ عمه هم کم نیاورد گفت اره دو سال از خودم کوچیک تره .
عمه بیست و چهار سالش بود. که منشی با دکتر هماهنگ کرد و رفتیم تو و دکتر یکم حرف زد که بیشتر جفنگ بود و به عمه گفت لطفا برو اماده شو معاینه ماهانه رو انجام بدیم و عمه رفت پشت پرده و منم تو همین حین چند تا سوال پزشکی در مورد وضعیت بارداری عمه پرسیدم که فکر نکنه گاگولم دکتر هم که انتظار اطلاعات منو نداشت تعجب کرد و جواب داد و رفت پشت پرده و منم نشستم برگشتم پشتمو دیدم اخه اتاق معاینه پشت سرم قرار داشت دیدم جووووون پرده اونقدر نازکه و نور اتاق معاینه بیشتر بود تا حد زیادی میدیدم که عمه رو تخت خوابیده و پاهاش از دوطرف اویزونه و دکتر هم رفته لای پای عمه و داره معاینه میکنه که یهو دکتر صدام کرد و گفت تشریف میارین اینجا . وای منو بگو استرس گرفتم و مونده بودم چکار کنم ولی خب نمیشد نرفت بلند شدم و اروم اروم رفتم سمت پرده و رفتم پشت پرده وایییی عمه با شکم بزرگ تو اون حالت دراز کشیده بود چشم تو چشم که شدیم عمه از خجالت سرخ شده بود فقط چشماشو بست و منم با تمام تلاش که عادی باشم گفتم بله اقای دکتر .
که دکتر همونجور که لای کس عمه رو باز کرده بود و داشت سونو داخلی میکرد پروب تو کس عمه بود و میچرخوند و تو مونیتور داخل کس عمه رو نگاه میکرد و سرش پایین بود برام توضیح میداد در مورد اینکه الان چه وضعیتی داره و چه مراقبت هایی نیاز داره وضعیت دهانه رحم چطوره و این حرفا .
منم چشمام خیره رو کس سفید و مخملی عمه بود که چقدر باز شده بود و لبهای کسش چقدر بیرون زده بود و چوچولش چه برجسته بود و ولی عمه تو دوران بارداری اپیلاسیون نرفته بود کسش و کونش یه عالمه پشم داشت و بلند هم بود و دست دکتر لای پشم کس عمه میچرخید که دست دکتر رفت لای کون عمه و سوراخ کونشو بررسی میکرد و گفت خوبه خانمت علایمی از بواسیر هم نداره .
منم داشتم با چشمام سوراخ قهوه ای و برجسته کون عمه رو که زیر انگشتان دکتر وارسی میشد میخوردم و کسشو که تو اون حالت چروک و نیمه باز بود نگاه میکردم که دکتر گفت چند بار مقعدت رو زور بزن و عمه هم که از خجالت چشماشو کامل بسته بود زور زد و سوراخ کونش منقبض و منبسط میشد که گفت خوبه ممنون و همونجور دستش لای شکاف کس عمه بود و دو طرف لبهای کس عمه رو کامل باز کرده بود و نوک انگشتش اطراف چوچوله برجسته و بیرون زده عمه میچرخید و با بقیه انگشتاش سوراخ کس عمه رو باز کرده بود و نگاه میکرد و انگشتشو تو کس عمه هی فرو میکرد و در میاورد و الکی مثلا داشت معاینه میکرد گفت اخرین رابطه تون کی بوده ؟
وای چه سوالی بود اخه چی میگفتم.
منم از دهنم پرید گفتم سه شب پیش.
دکتر گفت سعی کنید از پوزیشن سجده یا طاقباز یا به پهلو استفاده کنین که فشار به شکم و جنین نیاد و مدت زمان رابطه خیلی زیاد نباشه از بیحسی هم استفاده نکنین و رابطه مقعدی هم توصیه نمیکنم بیا ببین و رفتم جلو لب سمت راست کس عمه رو باز کرد و نشونم داد گفت ببین اینجاها رو خشک شده و ورودی واژن هم خشکی داره تو رابطه حتما از روان کننده استفاده کن. واییی تو فاصله چند سانتی داشتم کس عمه رو نگاه میکردم و بوی ترشح کسش به مشامم میخورد اگه یکم دیگه ادامه پیدا میکرد شق میکردم تا اون موقعه هم از استرس بود که شق نبودم.
گفتم چشم حتما . که دکتر بلند شد و با یه نگاه که حس کردم فهمیده شوهرش نیستم بهم گفت کمکشون کنین لباس بپوشن تمومه و رفت پشت پرده . داشتم همچنان کس و کون عمه رو نگاه میکردم که رفتم سمتش و هنوز چشماش بسته بود دستشو گرفتم که یهو چشماشو باز کرد اومد حرف بزنه با دست اشاره کردم هیس و کمکش کردم از تخت اومد پایین و شورت و شلوارشو دادم بهش و گفتم بپوش عزیزم خوبی . عمه هم با نگاه کاملا خجالت گفت اره خوبم و اومدیم بیرون.
ادامه دارد...
     
  
زن

 
شیرین تر از شیرین نیست – قسمت دوازدهم
تا خونه حرف نزدیم در خونه از تاکسی پیاده شدیم و از خجالت همو نگاهم نمیکردیم رفتم تو پارکینگ موتورم و برداشتم که برم یهوعمه پشت سرم بود گفت نرو بیا بالا . موتور رو گذاشتم سر جاش و رفتم بالا تو خونه که عمه یهو گفت شهاب چی شد واییییی؟
گفتم نمیدونم فقط چیزی شد که نه من و نه تو انتظارشو هم نداشتیم ولی حس میکنم فهمید دروغ گفتیم من شوهرتم.
عمه: واقعاااااا؟؟؟
من: اره چون اخرش یجور نگام کرد که هزار تا معنی پشتش بود.
عمه: از خجالت اب شدم تو چرا نگاه میکردی اخه میایی جلو از نزدیک دقیق یجوری نگاه میکنی کم مونده بود بگم بابا این نمیکنه اونی که میکنه یکی دیگست.
خندم گرفت گفتم تقصیر من چیه دکتره گفت بیا ببین منم داشتم نقش شوهرتو بازی میکردم .
عمه هم هم عصبی بود هم خجالت کشیده بود همه خندش گرفته بود نمیدونست چه واکنشی نشون بده فقط گفت خاک تو سرت فقط همین مونده بود تو هم بیایی کمک دکتره منو با هم ببینین و نظر بدین اااااا بی شرف داره چوچولمو میماله و منو انگشت میکنه تو هم نگاش میکنی؟
من: چکار میکردم اخه بگم نکن تو میگفتی هر بار ده دقیقه یه ربع رو تخت معاینه بودی الان پنج دقیقه هم نشد که خودت گفتی بیا تو اتاق.
عمه تو اتاق خوابش بود و حرف میزد که مانتوشو دراورده بود و با تاپ بندی و شلوار بود که شلوارشو هم کشید پایین و همینجور حرف میزد و غر میزد منم در اتاق بودم و نگاش میکردم که تاپشو هم دراورد و سوتینش هم دراورد وایییی شکم خیلی بزرگ و دوتا پستون بزرگ بگمونم سایز هشتاد بالا بود با نوک قهوه ای برجسته یکم زیر پستوناشو مالید و خاروند و بلوز پوشید و شورتش هم دراورد اخخخخخ دوباره داشتم کس درشت و پشمالوش رو میدیدم و عمه هم یه ریز غر میزد و منم جواب میدادم دست انداخت کسشو میخاروند که گفتم حداقل موهاشو کوتاه میکردی عمه اذیت نیستی؟
گفت تو دیگه حرف نزن که حسابی از دستت عصبانی هستم اخه چطوری بزنم میبینم بزنم شوهرم ادمه که بگم بزنه اپیلاسون میتونم برم لیزر میتونم برم خاک تو سر شدم تو حاملگی رفت میرینم خودمو نمیتونم درست بشورم تو میگی موهاشو بزن.
گفتم ناراحت نمیشی خودم اصلاح میکنم برات.
یهو گفت همین مونده دیگه چی.
گفتم امپول که زدم برات شوهرت هم شدم بردمت دکتر خب الانم همون شوهر موهاشم بزنه برات بالاخره که باید بزنی همینجوری که نمیتونی بری واسه زایمان .
گفت حالا تا اون موقع یه فکری میکنم الان بیا پایینو بخارون دستم نمیرسه به چه فلاکتی افتادم اخه.
رفتم جلوش ایستادم گفتم کجا؟
گفت زیر دیگه .
پاهاشو از هم باز کرد و دستمو بردم زیر کسش تو موها و بین کسش و کونش و خاروندم گفت اوفیشششش یکم خاروندم گفت خوبه ممنون از حاملگی متنفر شدم نه خواب دارم نه خوراک دارم هرچی میخورم یا یبوست میگیرم یا نفخ میکنم دهنم سرویسه چاق شدم زشت شدم . کم مونده بود بزنه زیر گریه بغض کرده بود .
دلم خیلی سوخت براش گرفتمش تو بغل گفتم قربونت برم من چرا به خودم نمیگی کاراتو هرکاری داری به خودم بگو من که غریبه نیستم هر کاری از بالا تا پایینت هر کاری داشته باشی به خودم بگو من هم محرم بدنت هستم هم محرم حرفات . که زد زیر گریه و کلی گریه و درد دل کرد و از شوهرش و مادر شوهرش و خانواده شورش گله داشت گفت .
درد دلهایی که فکر کنم هیچ کس تو خانواده نمیدونست اخه عمه الهه خیلی تو دار بود و خیلی کم حرف برعکس عمه الهام و عمه المیرا .
تو گریه گفت شهاب دسشویی نمیتونم برم توالت فرنگی که خرابه نمیشه رفت یه یه فرنگی پلاستیکی خریدم اونم شکسته دو ماهه به ناصر گفتم عوضش کنه نمیتونم بشینم روش وزنم رفته بالا براش مهم نیست کارای خونه هم که انگار نوکرم باید به موقع ناهار و شام اماده باشه بخوره چایی دم دستش باشه زیر سیگاریش تمیز باشه شب هم که میاد تو اتاق مثل سگ میکنه و میخوابه بعد هم همه میگن تو دردت چیه شوهر پولدار گاراژ دار دیگه چی میخوای.
از بس درد دل کرد کم مونده بود خودمم گریم بگیره نشوندمش رو تخت و نیم ساعتی حرف زدیم و ازش قول گرفتم هر کاری داشته باشه باید بهم بگه هر چی مهم نیست شبه یا روزه این حرفم انگار براش قوت قلب بود و خیلی خوشحال شد و تشکر کرد . رفتم همون موقع یه تعمیر کار اوردم و فرنگی رو درست کرد و عمه هم کلی تشکر کرد و اومدم خونه.
شب عمه پیام داد وای شهاب دستت درد نکنه بعد از چقدر وقت مثل ادم رفتم دسشویی راحت شدم ممنون نمیدونم چطور تشکر کنم ازت.
نوشتم کاری نکردم عمه خوشکل مهربونم بعد از این هررررررکاری داشتی اول به خودم بگو باشه؟؟؟
عمه: ممنونم باشه عزیزم.
یک ماهی گذشت و تو این مدت یه شب در میون شیرین رو تخت من بود و پشتشو میکرد بهم و انگشتمم تو کونش تلمبه میزدم و اونم کیرمو میمالید یجورایی دیگه عادت کرده بودیم به این حالتمون و دیگه سوراخ کونش به انگشتم عادت کرده بود و بدون درد میرفت تو و هردومون هم به این نوع سکس علاقه داشتیم من از اون جهت که هم داشتم خاله رو میکردم هم مامان رو و تایم بیکاریم هم پیش عمه الهه بودم و حرف میزدیم و باهام حسابی راحت شده بود و اکثر مواقع لباس خیلی باز که زیرش شورت و سوتین هم تنش نبود پوشیده بود وهر بار هم پیشش بودم میگفتم بخوا شکمت رو با روغن زیتون چرب کنم و اونم از خدا خواسته تا میگفتم انگار منتظر بود و میخوابید و لباسشو تا بالای پستوناش میدادم بالا که شورت هم پاش بود یا نبود دیگه برامون عادی شده بود و شکم و پستوناش و با روغ زیتون یا روغن بادام تلخ حسابی مالش میدادم و نوک پستوناشو اروم فشار میدادم شیر میومد میگفت نکننن دیوونه چکار میکنی منم اذیتش میکردم موهای کسشو که بلند بود میگرفتم میکشیدم ببینم تا کجا میرسه اونم با خجالت یا شیطنت میگفت نکن زشته خب .
عمه حالش با من خیلی خوب بود و بهم وابسته شده بود یه روز عصر داشتم پستون و شکمش و میمالیدم ماه اخر بود و خیلی هم سنگین شده بود و منم معمولا روزی سه چهار ساعت میرفتم پیشش و از اونجایی که رابطه مامان و این عمه بد نبود هربار میگفتم دارم میرم پیش عمه میگفت دستت درد نکنه اونم مثل من بی کسه برو پیشش ماه اخری تنها نباشه اخه عمو ناصر صبح میرفت گاراژ تا معلوم نبود کی بیاد خونه و دیگه این اخریا که میدونست من میرم پیش عمه خیالش راحت بود و کلی تشکر میکرد.
تو همون حال عمه گفت شهاب تو حالت با من خوبه؟
من: گفتم اره وقتایی که پیشتم عالیم دلم نمیخواد برم خونه چطور؟ که واقعا هم همین بود .
عمه: اخه من حالم با تو خیلی خوبه هر روز منتظرم تا بیایی و حرف بزنم باهات مثل الان دراز بکشم و تو ماساژم بدی خیلی خوبه راحتم باهات احساس خجالت نمیکنم باورت میشه تو این حاملگی نذاشتم ناصر اونجای منو تو نور ببینه که چقدر مو داره و زشت شده .
شورت نخی گشاد پاش بود کشیدمش پایین و کسشو نگاه کردم گفتم اصلا هم زشت نشده خیلی هم خوشکله .
گفت خارج از شوخی میگم خب ورم داره گشاد شده پشمالوهه.
گفتم چند روز تا زایمانت مونده؟
گفت طبیعی هستم دیگه ممکنه همین الان ممکنه چند روز دیگه .
بلند شدم رفتم تو حموم ژیلت نو و اب گرم و یه پارچه اوردم و نشستم لای پای عمه .
گفت چکار میکنی؟
گفتم تو راحت باش شورتشو دراوردم ویه بالش کوچیک و پارچه گذاشتم زیر کونش که هم یکم بیاد بالا و هم لای کونش باز بشه و پاهاشو از هم باز کردم اول با موزر موهای همه جای کسش و زدم چه تمیز شد و اب گرم و خمیر ریش عمو ناصر کشیدم همه جای کسش تا زیر کونش و دور سوراخ کون عمه و اروم با ژیلت میزدم که دستشو گذاشت جلوی صورتش و خجالت کشیده بود و منم داشتم موهای کسشو تمیز میزدم جوووووون چه کس سفید و مخملی داشت لبای کسشو از هم باز کردم و بینشو تمیز کردم و موهای دور سوراخ کونشو تا زیر کونش تمیز زدم و حوله کشیدم تمیز شد و پارچه و بالش و برداشتم .
اخخخخخ چه کونی داشت تپل و بزرگ وایییی کس برجسته و قلمبه سفید و براق کرم اوردم و همه جای کس و کونشو چرب کردم و مالیدم که حس کردم لای کسش کاملا خیس شده و ترشح تحریک داره ولی به روی خودم نیاوردم گفتم بیا عزیزم الان ببینش چه خوشکل شده و ایینه گرفتم گفتم خودتو حالا ببین چی شدی.
یه نگاه کرد و از خجالت سرخ شد منم همچنان لای کس عمه نشسته بودم و دستم لای کس عمه بود اروم مالش میدادم که همونجور که با دستاش صورتشو گرفته بود اروم ولی با لحنی که لرزش صداش معلوم بود گفت شهاب به نظرت کارمون درسته؟
منم که حسابی هوسی شده بودم کیرمم شق شق شق گفتم درست غلطشو نمیدونم تو بگو
چیزی نگفت همون جور ساکت موند و منم اروم لای کس عمه رو مالش میدادم و با چوچولش بازی میکردم که صدای نفس نفس عمه اومد و اب از کسش جاری بود بیرون .
گفتم خیس کردی واییی چه ابی هم اومد میخوای ادامه ندم؟
عمه با صدای خفه گفت اخ نه خوبه ادامه بده
منم اروم نوک انگشتمو فرو کردم تو کسش و نرم نرم رفت تو و اخ اخ عمه هم اروم اروم میومد و منم اروم اروم تمام انگشتمو تو کس عمه تلمبه میزدم عمه هم صداش خفه ولی اه اه میکرد دستمو بردم شورت و شلوارمو کشیدم پایین واسه خودم جق میزدم و کیرمم چند باری خورد بالای کسش که یه اخ بلندتر میگفت اروم سرکیر کلفت کیرمو لای کسش مالیدم که یهو گفت وایییییییییییییییییییییی این چییی بوددددد
گفتم همونی که زنا همیشه منتظرش هستن
گفت اخخخخ چکار میخوای بکنی؟
گفتم هنوز هیچ کار تو بگو
ساکت موند و چیزی نگفت منم اروم اروم کیرمو لای کس عمه میمالیدم از بالا تا پایین و سر کیرمو گذاشتم جلوی سوراخ کس عمه و میمالیدم در کسش که خودش اروم فشار داد و سر کیرم رفت تو کسش که یه وایییییی از ته دل گفت و شل شد و منم اروم کیرمو هل دادم تو کسش و کم کم بیشتر فرو کردم و اه اه عمه هم رفت بالا کم کم همه کیرم رفت تو کس خیس و لیز عمه و تلمبه میزدم عمه هم با صدای خوشکل و لطیفش فضا روحسابی داغ کرده بود پاهای عمه رو انداختم ر شونم و تلمبه میزدم که گفت اروووووووومممممممم کردیش تو رحمممممم .
منم تلمبه هامو اروم تر کردم و میکردمش که کمتر از هفت هشت دقیقه عمه به شدت ارضا شد و ابش اومد و منم تلمبه هامو سریعتر کردم تا ابم زودتر بیاد که کم کم اومد و ابمو با فشار تو کس عمه خالی کردم واییییییییییی چه لذتی داشت کس عمه گشاد شده بود و پر از ابم شده بود از کنار کسش میومد بیرون دستمال گذاشتم و تمیزش کردم عمه هم حال نداشت و کنارش دراز کشیدم و با پستوناش بازی میکردم تا بعد ده دقیقه حالش سرجاش اومد گفت چکار کردیم شهاب؟
گفتم لذت بردیم الهه من.
گفت خجالت میکشم .
گفتم چرا؟ من که بارها دیدمت و مالیدمت وحموم هم بردمت و لیف و کیسه ات کردم و تو حموم حتی جلوم جیش هم کردی .
گفت تو شورتم بود .
گفتم چه اهمیتی داره مهم اینه که با من راحتی و هر کاری جلوی من میتونی انجام بدی اینم یکیش.
گفت کارمون بد نبود؟
گفتم از نظر من نه لذت بردن کجاش بده.
دیگه چیزی نگفتیم و یه ساعتی هم کنار هم لخت خوابمون برد و بیدار شدیم حدودای چهار عصر بود و با هم رفتیم حموم کیرمو که دید گفت وای شهاب چه خوشکل و صافه چقدرم بزرگههه چه سری داره مثل گرز میمونه گرفت تو دست و سیر مالیدش کم کم تحریک شد و جلوم زانو زد وسر کیرمو کرد تو دهن و اروم اروم برام ساک میزد و تا نصف کمتر میکرد تو دهن و میخورد خیلیییی لذت بخش بود بلند شد خمش کردم و نشستم پشتش و رفتم لای کسش و یه دل سیر کس و کونشو خوردم و ایستادم پشتش و سر کیرمو مالیدم در کسش گفت وایییییی که اروم کیرمو کردم تو کسش و تلمبه میزدم و عمه هم با اه اه کردن همراهیم میکرد و حدود بیست دقیقه تو کسش تلمبه زدم تو پوزیشن سجده و طاقباز تا هردومون به شدت ارضا شدیم و دوباره ابمو تو کسش خالی کردم تو پوزیشن طاقباز حسابی هم پستوناشو مکیدم و شیر خوردم که کم مونده بود از لذت و هوس از هوش بره که خودم شستمش و لیف کشیدم و اومدیم بیرون .تا حدودای نه پیشش بودم و سرش تو بغلم بود و حرف میزدیم و منم بدنشو نوازش میکردم که اومدم خونه.
بعد از اون سکس برام خیلی چیز مهمی تو زندگیم نبود چون تا همون موقع چهار تا کیس خوشکل تو سنین مختلف داشتم که یکیش شیرین دایمی وهر شب بود و خاله هم حداقل هفته ای یه بار دراختیارم بود و چیزی که درموردش فهمیده بودم دوست پسرشو به خاطر پولش میخواست نه کیرش چون چندان بکن نبود و عمه الهه هم که بعد از زایمان تا یه مدت که نمیتونست سکس داشته باشه ولی پرستارش خودم بودم و حتی بخیه هاشم خودم کشیدم و تمام امورش دست خودم بود یجورایی مال من شده بود . فقط مامان بود که اختیار سکس باهاش دست من نبود هر وقت خودش دلش میکشید سکس داشتیم که معمولا ماهی یه بار بود.
پایان داستان.
امیدوارم مورد پسند مخاطبان عزیز بوده باشه
     
  
صفحه  صفحه 155 از 155:  « پیشین  1  2  3  ...  153  154  155 
داستان سکسی ایرانی

Incest Sexy Story - داستان های سکسی با محارم

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA