انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 2 از 2:  « پیشین  1  2

سرگذشت پرهام


مرد

 
قسمت 4
تو مسیر برگشت بهش گفتم که دیروز مامانم زودتر اومده بود خونه و من رو در حالی که لباس هاش تنم بود دید و عصبانی شد و کلی دعوام کرد و بد و بیراه بهم گفت و بهش گفتم که فعلا یه چند روزی باید صبر کنیم، تا آب ها از آسیاب بیفته بعد دوباره برنامه هماهنگ کنیم. روزبه ام قبول کرد. راستش خجالت کشیدم که اصل ماجرا رو براش تعریف بکنم و بگم واقعا چی بین مامانم و من گذشت.
ریسدم خونه، غذایی که مامانم برام تو یخچال گذاشته بود رو گذاشتم گرم برشه و بعد از این که دست وصورتم رو شستم، همون لباس خوابی که دیشب مامانم برام آورده بود و اجازه داده بود که ازش استفاده بکنم و پوشیدم. بعد از خوردن ناهار، ظرف ها رو شستم و اومدم جلوی تلوزیون نشستم . به قسمت های لخت دست و پام نگاه کردم، دیدم یه مقدار کرک در اومده. رفتم حموم و با ژیلت کلا بدنم و شیو کردم و بعدش رفتم تو اتاق مامانم و از لوسیونش استفاده کردم تا پوست بدنم نرم بمونه و خشک نشه و جوش نزنه. بعدش دوباره لباس رو پوشیدم و رفتم تو اتاق مامانم و برای اولین بار اون جوری که دوست داشتم آرایش کردم و ناخن های دست و پام و لاک زده بودم. به خاطر چراغ سبزی که دیشب مامانم بهم نشون داده بود، داشتم تمام عقده ها و خواسته هایی که داشتم رو یکجا انجام می دادم و دیگه می خواستم خجالت رو کنار بذارم. تو آینه خودم رو نگاه کردم و دیدم برای دختر شدن تنها چیزی که کم دارم موی بلنده، چون من موهام خیلی کوتاه بود، دوباره کلاه گیس مشکی رو گذاشتم. یکی از دمپایی خونگی های مامانم رو پوشیدم و از اتاقش اومدم بیرون و مشغول انجام کارهای خونه شدم. من به عنوان یه پسر هیکلم کوچیک بود و کمی از دخترها بزرگتر بودم، به خاطر همین لباس های مامانم تقریبا اندازه من بود.
مامانم ساعت 6 رسید خونه و زنگ آیفون رو زد و منم براش درو باز کردم تا بیاد بالا و جلوی در منتظر موندم تا از آسانسور پیاده بشه. وقتی در آسانسور رو باز کرد و من و اونجوری دید، اولش تعجب کرد و انتظار نداشت من خجالتی دیشب، امروز تا اینجا پیش برم که اون لباس ها رو دوباره بپوشم که هیچ، این قدر هم آرایش کنم. سریع خودش رو جمع کرد و گفت سلام دختر خوشگلم، من با شندیدن این حرف کلی ذوق کردم و سعی کردم با عشوه زیاد جوابش رو بدم گفتم سلام مامان جون. مامانم اومدم تو خونه و کفش هاش رو در آورد و بغلم کرد. بعدش دید خونه چقدر مرتبه، گفت، می بینم که دخترم خیلی کار کرده امروز. منم با یه لبختند گفتم، آره.
مامانم رفت تو اتاقش تا لباس عوض کنه. منم رفتم آشپزخونه و دوتا چایی ریختم بردم تو حال روی میز گذاشتم تا مامانم بیاد و چایی بخوره تا خستگی از تنش در بره. وقتی مامانم از اتاقش اومد بیرون دیدم که یه شورتک تا پایین کونش پوشیده به رنگ قرمز با یه تاپ به رنگ سبز که سوتینش از زیر تاپ به خاطر نازکیش مشخص بود. تا حالا مامانم رو با این تیپ ندیده بودم و اونم متوجه تعجبم شد و گفت، از این به بعد چون دیگه فقط من و دخترم یعنی دوتا خانم تو این خونه داریم زندگی می کنیم، نیازی نیست که دیگه خودم و اذیت کنم و لباس های راحت نپوشم. منم با گفتن این حرفش ذوق کردم و گفتم، کار خوبی می کنی مامانم مهربونم. حالا بیا اینجا یشین چایی بخور تا خستگیت در بره. مامانم اومدم کنارم نشست و چایش رو برداشت و خورد. بعدش گفت یه اسم دخترونه هم باید برات انتخاب بکنیم. خودت اول بگو چه اسمی دوست داری؟ حتما تا الان برای خودت اسمی انتخاب کردی. منم گفتم که اسمی که من دوست دارم آیناز هست. مامانم از این اسم خوشش اومد و گفت از این به بعد با این اسم صدات می کنم. فقط باید یکم درباره دختر بودن بهت آموزش بدم. مثلا آرایش کردنت خیلی مبتدیه و باید بهتر یاد بگیری و هم مدل حرف زدن و عشوه ریختن. راه رفتن با کفش رو بلدی ولی فکر کنم رقص و بقیه علایق خانم ها رو باید به دختر خوشگلم، آیناز یاد بدم. منم از این که من رو به عنوان دختر قبول کرده بود، خیلی ذوق کرده بودم، هر چی مامانم گفت رو قبول کردم و قرار شد از فردا مامانم بهم آموزش بده. از صبح کار من شروع شده بود و مامانم داشت بهم آموزش می‌داد که چطوری مثل یه دختر برخورد بکنم و رفتارم شبیه اونا بشه. اولین آموزش من آرایش کردن بود مامانم داشت اسم ابزارها رو بهم یاد می‌داد و اینکه چه جوری بتونم خودمو خوب آرایش بکنم نه مثل آرایشگرها، ولی حداقل مثل یک زن بتونم خودم رو آرایش بکنم. بعد از آرایش نوبت به عشوه و ناز کردن رسید و بهم یاد می داد چطوری صحبت و رفتار بکنم و چه موقع ازشون استفاده بکنم. بعدش نوبت رقص شد و همین جوری ادامه داشت و من از مدرسه که می اومدم خونه کارم تا شب تمرین چیزهایی بود که هر شب مامانم بهم یاد می داد، تا به دختر کامل تبدیل بشم.
مامانم دیگه با من مثل یه پسر برخورد نمی‌کرد و چند دست از لباس‌هاشو بهم داده بود که بتونم اونا رو هم توی خونه بپوشم. مامانم توی خونه لباس‌های بازتر می‌پوشید و خیلی راحت درباره اندام‌های جنسیش، پریود بودن و اتفاق‌هایی که در طول روز براش می‌افتاد برام تعریف می‌کرد. یادمه یه شب که اومده بود خونه برام تعریف می‌کرد که امروز یه پسر مزاحمش شده بود و سعی می‌کرد مخش رو بزنه و از پسره برام تعریف می‌کرد چه پسر خوشتیپی بود ولی ائن بهش پا نداده بود. توی خونه، وقتی که می خواست خود ارضایی بکنه دیگه سعی نمی‌کرد مثل قبل صداشو خفه بکنه و بلند ناله می‌کرد. من هم تقریباً بعد از یک هفته، دوباره با روزبه رابطمو شروع کردم ولی دیگه به اون نمی‌گفتم خونمون بیاد و من خونشو می‌رفتم. راستش می ترسیدم دوباره مامانم من و تو وضعیتی که خودم رو برای بکنم آماده می کنم، ببینه. درسته که باهاش راحت تر شده بودم و مامانم هرچی می خواست بهم می گفت ولی من هنوز ازش خجالت می کشم. تقریباً هفته‌ای دو بار پیشش می‌رفتم و با هم سکس داشتیم. دو، سه بار اول همراه با درد بود، ولی بعد از اون کم کم دردش خیلی کمتر می شد و جاشو به لذت می داد. یه شب که توی خونه خواب بودم تقریباً حدود ساعت ۲ بود که با صدای ناله مادرم از خواب بیدار شدم از اتاق اومدم بیرون، دیدم در اتاق مامانم نیمه بازه. آروم رفتم طرف در جوری که مامانم متوجه من نشه. مامانم روی تخت لخت مادر زاد دراز کشیده بود و پاهاشو باز کرده و یک کیر مصنوعی سیاه رو داخل کصش کرده بود و با دست دیگه اش داشت سینه‌هاشو می‌مالید و چشماش بسته بود و از روی لذت ناله هاش بلند شده بود. به کیر مصنوعی دقت کردم و به نظر می اومد که از مال روزبه بزرگتر باشه و تخمین من برای اون موقع شب که دیده بودمش، تقریبا 20 سانتی می شد و مامانم به طور کامل اون رو توی کصش جا می داد و من هم با دقت حرکت کیر رو توی کص مامانم نگاه می کردم.
مامانم همون طوری که کیر مصنوعی داخل کصش بود چرخید و تو پوزیشن داگ استایل قرار گرفت، به طوری که کص و کونش سمت من بود، تا قبل از امشب که مامانم رو تو اون حالت ببینم، اصلا حسی به مادرم نداشتم ولی اون صحنه حرکت کیر مصنوعی داخل کصش من رو تحریک کرده بود و چرخشش و حالت داگ استایل تیر خلاصش بود و کیرم داخل شورت مامانم به بلند ترین حدی که می تونست رسیده بود و فقط کافی بود، دستم بهش بخوره تا تو شورت مامانم به خاطر هیکل سکسی و دیدن گاییده شدنش با کیر مصنوعی، ارضا بشم. اونجا بود که فهمیدم من هم زنم و هم مرد هستم و در یک کلمه میشه گفت شیمیل. من مرد به دنیا اومده بودم و حس های زنونه هم داشتم. ولی اون شب فهمیدم که حس های مردونه هم دارم و من هم دوست دارم کیرم رو توی کص و مون زن ها بکنم و هم مثل زن ها دوست دارم که کونم گاییده بشه.
     
  
مرد

 
واقعا عالیه ادامه بده 🌹🌹
     
  
صفحه  صفحه 2 از 2:  « پیشین  1  2 
داستان سکسی ایرانی

سرگذشت پرهام

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA