پر از زندگی
قسمت ۹
لخت بودن خواهرو برادر، چیزی نبود که تا حالا بهش فکر کرده باشم، ولی آلان خواهرم لخت تو بغلم داشت ناله میکرد. با حوله داشتم خودمو خشک میکردم، کنارم خواهرم سمانه با حوله خودش داشت موهاشو خشک میکرد. ممه هاش صورتی و سفت بود، لیسیدن ممه خواهرم وقتی که طعم آب کیر دوست پسرش رو تو دهنم میفهمیدم، حس خیلی عالیی و عجیبی بهم میداد. یهو سمانه شروع کرد به خندیدن پرسیدم چیه ؟ گفت کیرت بازم که شق شده! پایینو نگاه کردم، کیرم شق شده بود، سمانه کیرمو تو دستش گرفت، گفت داداشی کیرت خیلی خوشگله، خودمو چسبوندم بهش شروع کردم به لب گرفتن، گفتم آبجی جون میخوای یه دور دیگه جرت بدم! که گفت نه الان مامان میاد، درضمن وقتی مامان بابا خونن بهم دست نمیزنی فهمیدی؟ این تیکه رو یکم با شوخی گفت، ولی جدی بود نمیدونست که بابا بفهمه خوشحال میشه تا ناراحت.همونطور لخت از حموم بیرون، اومدیم مامان در زد بعد دستگیره در رو گرفت چرخوند منو سمانه وسط اتاق لخت وایساده بودیم، سمانه یه لحظه شوکه شد، اما در باز نشد، من به سمانه نگاه کردم بدجور ترسیده بود. من وقتی با سمانه داشتیم میرفتیم حموم برای احتیاط در اتاق رو قفل کردم که انگار کار کاملا درستی بود، مامان دستگیره رو چند بار دیگه چرخوند، بعد در زد جواب دادم بله؟ مامان از اونور گفت درو چرا قفل کردی بیا شام پیتزا گرفتم. تشکر کردم گفتم چند دقیقه دیگه میام. زود لباس پوشیدیم رفتیم بیرون، سر شام بابا مامان به هم نگاه میکردن, لبخند میزدن, گفتم چیزی شده, بگین ما هم بخندیم? مامان هم جواب داد, هیچی پیتزاش خوشمزس از طعمش خوشم اومده, سمانه هم حرف مامانو تایید کرد، من کاملا از موضوع خبر داشتم, چند روز پیش که مامان اومد در رو باز کرد و مارو تو بغل هم دید, فهمیده بود که منو سمانه داشتیم با هم لب میگرفتیم و بعد رفته و همشو به بابا گفته بابا هم اومد و به من گفت منم هر اتفاقی که بین منو سمانه میافتاد رو به بابا میگفتم, بابا هم راهنماییم میکرد, که چطور با خواهرم ور برم, که خوشش بیاد, آخرشم موفق شدم لنگاشو بدم هوا, الآنم دل تو دلم نیست که خبر سکسم با سمانه رو بزارم کف دست بابا. شام رو خوردیم نشستیم پای تلویزیون بابا و مامان تو بغل هم, منو سمانه هم کنار هم بودیم، کلی با هم حرف زدیم مامان هنوزم اون لبخند خوشگلش دیده میشد, بابا گفته بود چون مامان با داداشش سکس کرده, از سکس منو سمانه ناراحت نمیشه, بیشتر دوست داره که ما باهم سکس کنیم، واقعا خیلی مامان جالبی دارم، دوست داره دختر و پسرش با هم سکس کنن. فکر کنم عجیب ترین خانواده دنیاییم و البته دوست داشتنی ترین. شب بازم با سمانه تو تخت من بودیم اون یه تاب نازک با یه شرت کوچیک تنش بود که همش با هم دو وجب پارچه نمیشد, منم فقط یه شورت تنم بود, البته پتو رو رو خودمون کشیده بودیم, زیر پتو من شورتمو کشیده بودم پایین, کیر شقم تو دست سمانه بود, دست منم تو شورت سمانه, داشتم کسشو میمالیدم, لبامون رو لب هم بود داشتیم با هم لب میگرفتیم بدخور حشری شده بود کسش خیس خیس بود, هر دوتامون به پهلو خوابیده بودیم, کیرمو گرفتم تو دستم, ابجیم چشاشو بسته بود, تنظیم کردم میخواستم بکنم, ابجیم زیر لب داشت میگفت نکن مامان میاد نکن, ولی من دلم کس خواهرمو میخواست, کیرمو فشار دادم کردم تو کس سمانه, سمانه یه ناله کوچیکی کرد, داشت جلوی خودشو میگرفت که صداش در نیاد, ولی نمیتونست, آروم ناله میکرد, خوب کسشو گاییدم, کیرمو درآوردم, کردم دهنش, برام مهم نبود مامان ببینه, چون مامان جنده من عاشق اینه که ببینه من دارم خواهرمو میگام. کیرم تو دهنش بود من لخت کنار تخت وایساده بودم کیرمو کردم دهن سمانه سرشو تو دستام گرفتم شروع کردم به گاییدن دهنش و با فشار ابمو تو دهن سمانه خالی کردم. سمانه ابمو قورت داد پریدم زیر تخت لبامو چسبوندم به لبش شروع کردم به خوردن لباش، با تعجب ازم پرسید از طعم آب کیر بدت نمیاد,!? منم گفتم نه بابا زهر نیست که شرتمو پوشیدم بغلش کردم پرسیدم.
_چطور بود آبجی جونم.
+خیلی عالی بود نمیتونم وایسم پاهام میلرزه.
_ای جونم ارگاسم شدی عزیزم؟
+آره اونم یه ارگاسم عالی. تو چطوری داداشی خوشت اومد؟
_چی میگی آبجی جون بهترین سکسم تا الان بوده، با خوشگلترین دختری که میشناسم و بینهایت عاشقشم.
+ای جونم فدای داداشم بشم. امروز یکی از پر سکس ترین روزای زندگیم بود.
_مگه امروز چند بار سکس کردی؟
+پنج بار، دوبار با دوست پسرم سه بار با داداشم. چهار بار از کس یه بارم از کون.
_ واییییی فدای ابجیم بشم امروز جر خوردی که دیروزم باهاش سکس کردی اینم حسابه.
+ از کجا فهمیدی.
_ دهنت کاملا طعم آب کیر میداد.
+ایییی وای ببخشید یادم رفته بود. نه دیروز فقط واسه حامد ساک زدم آبشو خوردم دیر بود وقت نشد اون منو بکنه، تو از طعم آب کیر بدت نمیاد؟
_ نه چرا بدم بیاد, یکم طعمش بد هست اما میشه بیخیالش شد و حالشو برد.
+تو چند روز پیش پریا رو کردی؟
_ فکر کنم دو روز پیش بود باهات لب گرفته بودم خیلی حشری بودم رفتم جرش دادم.
با خمیازه سمانه, فهمیدم وقت خوابه, بغلش کردم گفتم دیگه بخوابیم .
فرداش رفتم دانشگاه, حدودای ساعت یک بابا زنگ زد گفت ساعت سه شرکت باش, از دانشگاه زدم بیرون رفتم شرکت, ساعت دو رسیدم, کارمندا رفته بودن, رفتم اتاق بابا, سلام کردم لبامو گذاشتم رو لباش شروع کردم به خوردن لبای ناز بابایی.
+خب چخبر از خواهرت؟ از وقتی با اون حال میکنی دیگه سمت من نمیای شلوغی .
_ باباااا نگو این حرفو تو عشق منی کونی کسکش. خب بابا یه خبر خوب دارم برات خیلی خیلی خوب. شیرینی میخوام.
+ خب بگو خبرتو به اندازه خبرت بهت شیرینی میدم.
_ خدمت بابا جونم بگم که از دیروز تا الان که پیشتم سه بار سمانه رو گاییدم دو بار از کس یه بار از کون
با گفتن این حرف بابا از جاش بلند شد اومد بغلم کرد، لباشو گذاشت رو لبام یه لب خوشگل ازم گرفت با زوقو شوق گفت آفرییین پسر خوبم تبریک میگم تو واقعا پسر مامانتی. شروع کردم به تعریف همه اتفاقاتی که دیروز افتاد بین حرفام گفت.
+مامانت دیروز فهمید رفتین حموم
_ از کجا فهمید؟
+ چون تابلو مشخص بودین هردوتاتون تازه از حموم اومده بودین بیرون دیشب اونقدر حشری بود که دو بار گاییدمش تا راضی شد.
_ای جونم پس خوب کس کردیم دیشب چون منم دیشب سمانه رو از کس گاییدم آخرشم ریختم دهنش.
شروع کردم به تعریف بقیه داستان، که در شرکت زده شد، رفتم درو باز کردم پیک دوتا پیتزا آورده بود، گرفتم حساب کردم با بابا شروع کردیم به خوردن بابا رو صندلی ریاستش نشسته بود، منم روبروش غذامونو خوردیم بابا دوتا آدامس داد گفت بجو دهنت تمیز شه من شروع کردم از ممه ها و کس سمانه واسه بابا تعریف کردم، بابا واسط حرفام برگشت بهم گفت کمرت هنوزم سفته یا سمانه خالیت کرده؟ بهش گفتم واسه چی میخوای، میخوای کونتو باهاش پر کنم، یه صدا از کنار گوشم گفت: میخواهم کسمو پر کنی. من از ترس جیغ زدم برگشتم نگاه کردم دیدم نیلو پشت سرمه کفشاش تو دستش بود، داشت از خنده غش میکرد، بابا هم همراهش، اونقدر گرم تعریف از سمانه بودم که متوجه اومدنش نشدم، بابا پاشد نیلو رو بغل کرد با هم لب میگرفتن، پاشدم نیلو یه مانتو جلو باز پوشیده بود با یه ساپورت که ساق پاش معلوم بود، که واقعا جنده از این نیلو پوشیده تر لباس میپوشه. بغلش کردم فشارش دادم به خودم لبامو گذاشتم رو لبش یه سیر لبای جنده خانومو خوردم، نیلو گفت چی شده چیو داشتی تعریف میکردی، که بابا برگشت گفت سعید دیشب با سمانه سکس کرده، اونم سه بار، نیلو یه جیغ کوچیک کشید بغلم کرد، لبامو بوسید گفت ای جونم عزیزم مبارکه عزیزم، لبامو گذاشتم رو لباش شروع کردم به خوردنش بابا مانتوشو درآورد از پشت چسبید بهش، از جلو و پشت داشتیم با نیلو حال میکردیم، تلفن نیلو زنگ زد نیلو همونطور که بین منو بابا بود تلفونو جواب داد. الو سلام عزیزم خوبی آره پیش سامانم سعید هم اینجاست، بچه ها فرهاد سلام میرسونه، باشه عزیزم عزیزم شب حتما خونم. من دستمو انداختم کس نیلو رو چنگ زدم نیلو یه آخ گفت: فرهاد هم از اونور گفت جوووون. نیلو گفت میخوای بیای تصویری ؟ فرهادم از خدا خواسته زود تصویری زنگ زد، سلام کردیم فرهاد کاملا لخت بود. نیلو گوشی رو یه گوشه تنظیم کرد، اومد بغلمون لباشو چسبوند به لبام لبای داغشو میخوردم، دستشو انداخت به کیرم اخخخخ، بابا از پشت چسبیده بود به نیلو دستشو برد به کس نیلو، اونیکی دستش رو ممه نیلو بود، منم یکی از ممه هاشو میمالیدم، بابا شروع کرد به لخت کردن نیلو، اول تیشرت نیلو رو درآورد، بعد ساپورتشو، شورتو، سوتینشم درآورد، لخت بین منو بابا، اونم جلوی چشم فرهاد داشت حال میکرد. نشست بین منو بابا، کیرامونو از تو شلوارمون درآورد ، شروع کرد به ساک زدن، فرهاد از اونور داشت با کیر شقش بازی میکرد، واقعا کیر خوشگلو بزرگی داره. کیر هردوتامونو ساک میزد، یبار کیر منو میکرد تو دهن داغش با کیر بابا بازی میکرد، یه بارم برای بابا همین کارو میکرد، منو بابا اون بالا مشغول بودیم، باهم لب میگرفتیم، فرهاد واقعا حشری شده بود، میگفت بخور جنده، ساک بزن جنده، ساک بزن عشقم، ساک بزن کیرشونو، نیلو یبار کیر بابا رو از دهنش درآورد یه بوس واسه فرهاد فرستاد، کیر منو کرد تو دهنش، فرهاد با این حرکتش دیوونه شده بود ، منو بابا هم همینطور، نیلو رو بلند کردیم، من نشستم رو میز، نیلو خم شد شروع کرد به ساک زدن، من داشتم دیوونه میشدم، دهنش داغ بود کیرم داشت میترکید، بابا کیرشو از پشت کرد تو کس نیلو، شروع کرد به گاییدنش، کیر شق من تو دهن نیلو، نمیتونست ناله های اونو خفه کنه، یکی از صحنه های زیبایی بود که داشتم میدیم، تا حالا همچین چیزی ندیده بودم، کیر من تو دهن یه جنده خوشگلو خوش اندام بود، در حالی که کسش جلوی چشمام داشت گاییده میشد. وقتی بابا کیرشو تا ته فشار میداد تو کس نیلو، ضربه ای که به کون نیلو، میخورد یه موج درست میکرد که تا کمرش میومد، خیلی خوشگلو دیوونه کننده بود. نیلو کیرمو از دهنش درآورد، صدای آهو ناله هاش واقعا شنیدنی بود، تو صورتم نگاه کرد، کیرم تو دستش بود داشت میمالیدش، چشمای خمار و ناله های پر شهوتش داشت دیوونم میکرد، یکم باهاش لب گرفتم بعد بازم تو چشماش نگاه کردم، واقعا دیدنی بود، چشمای خمار شدش، موهای به هم ریختش، ناله های پر از شهوتش با یه لبخند پر شهوت، یه صدای آروم که شهوت داشت ازش میبارید، بهم گفت کونم کییییر میخواااااد، من یه لحظه بدنم شل شد یکم طول کشید تا بلند شم، ژل رو از کشوی بابا برداشتم، رفتم پشت بابا، خیلی حشری بودم، بابا اومد جلو همونجور ایستاده کیرشو کرد تو کس نیلو، من سوراخ نیلو رو چرب کردم کیرمو گذاشتم دم سوراخ نیلو، نیلو به فرهاد نگاه کرد گفت خوشت میاد عشقم ؟ کون زنت گاییده میشه ! خوشت میاد زنت با دوتا کیر گاییده میشه،! خوشت میاد کسکش، من کیرمو فشار دادم تو کون نیلو، نیلو یه اخ محکم گفت، کیرمو تا نصفه کردم تو کونش چشماشو بسته بود داشت درد میکشید، فشار دادم کیرم تا آخر رفت تو کونش، جنده تا آخر کیرمو بلعید. شروع کردیم به گاییدن کسو کون نیلو فرهاد و نیلو چشم تو چشم بودن، من تو بهشت بودم، اخخخ نیلو داشت بین ما از حال میرفت، با دستامون نگه داشته بودیمش، خودمونم به زور ایستاده بودیم، میخواستم به بابا بگم بشینیم، که بابا با یه ناله محکم آبشو تا ته پاشید تو کس نیلو، کیرشو درآورد منم کیرم آزادتر شده بود، شروع کردم به محکم گاییدنش، آخر ابمو با فشار پاشیدم تو کون نیلوی جنده، بابا سامان رو مبل ولو شده بود، منم خودمو انداختم رو اونیکی مبل نیلو نشست رو مبل روبرویی. یه بوس به فرهاد فرستاد، بعد خداحافظی، ماهم باهاش خداحافظی کردیم، فرهاد تماس رو قطع کرد، نیلو بیحال افتاده بود رو مبل، بابا هم بیحال بود، من گفتم کی پایس یه دور دیگه نیلو هم برگشت گفت، مامانت برو اون جنده رو بکن. هممون با اون حرفش خندیدیم یکم حرف زدیم بعد نیلو و بابا رفتن منم رفتم سمت خونه.