انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 12 از 44:  « پیشین  1  ...  11  12  13  ...  43  44  پسین »

Shahla Bahardust Poems | اشعار شهلا بهاردوست


زن

 
اشعار شهلا بهاردوست
Shahla Bahardust Poems



جشنی میانِ کوچه ها

کشتزار است وُ جشن مترسکها
میان مترسکها ، گوشه به گوشه سایه ها
گاه سایه ها پشتِ دیوارها
با پرچم ، بی پرچم ، میانِ جبهه ی جنگ
گاه سایه ها در پیِ شکار
سواره ، پیاده ، با کمربندِ شل.
میانِ کشتزار خروار ، خروار سایه ها
مهرویان ، از چاک سینه تا ساق پا
به به و چه چه هدیه می دهد عالیجناب
از جفتک تا عر عر ، خر کم ندارند سایه ها .
اما
خیابان است وُ جشنِ چراغها
دستی من ، دستِ تو ، دل نازک ، گل نازک
گاه سینه چاک ، چاک
سماجت بر زیان ، لرزه بر خیال
گاه دلِ ماهت بدجوری تنگ
تنگ دوست دارد بگرید
امّا !
امشب سیگار من تمام شده
قلم هوای رقصیدن کرده
و من ...
میان باغچه ام خرگوش از خرطوم فیل بالا می رود
تا شکوفه ای از اطلسی ها بچیند
فوّاره ها بی پروا امشب
زیر سایه ای که دوست ندارد بگوید سلام !
فکر ها ، ساق ساقه ها ، روی ماه خوش ادا
عطر این هوا روی دوشِ چکاوکان.
جشنِ امشب میانِ کوچه هاست
سایه ای در باغچه گل می کارد
در هوا عطری از زن می پاشد
سایه هایی دوست ندارند
مدام خط زیرِنشانِ گل می کِشند
گاه سایه ای از من دورِ تاریخ می چرخد
از گاو نر شیر می دوشد !
غش عش به ریشِ بز می خندد !
گاه برای دلتنگی رود خانه ای جاری می کند ، به وسعت عشق
صحرایی می آراید ، غرقِ شکوفه های مهر
در بیکران خیالِ سایه ام امشب
آسمان اغشته به چشمهای بی لکنت توست
در هوایی که در هوای من در جاده ها دوُدوُ میزند
امّا،
تو
سایه ای پنهان شده در خود
به رسمِ دیروز در مگو ، مگو
گشتاخانه با من در رقص، در چرخ
بی مهابا بر من چیره می شود
در زیباترین تا کاملترین پدیده از مبدا حیات
نرا جذب تپشهای بودن ، گامی سوی مطلق
سرشار از مهر آفتاب می کند
تا من به تکرار بگویم
آهای عشق ، آهای عشق
گستردگی ات بر من مبارک، که دوستت دارم.
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 
دف تا مرگ

در ماتداد آفتاب
آنجا که باد با هوش از سر باغچه برده بود
انگونه پایی در هجومش خواب از چشمهایِ من ربود !
در پیچش نگاهی منتظر ، پشتِ پنجره
آنجا که اتاق دور سر می چرخید
آنگونه که شیهه ی اسبی در چنزاری خشک می غلتید !
در هیاهوی به هم ریخته ی چند لبخند
در هلهله ی گردشِ چند واژه بر سطر
در حاشیه ی بویِ یاسها در ایوان بود شاید !
یا بی طاقتیِ آب بر خاک بود باز هم !
که یکهو ، یک آن ، من پریدم از جا
بی مکث بر ثانیه ای ، هی ی دویدم در راه
تا که پایم گفت : آآآخ
و کنارش دستم
چه دراز بود تا دورها !
اُفتاد
و گمانم لرزید تا ... !
و گونه هایم خیس تا ...!
تا درک کنم حرفِ بچه های آدم را !
خوب را !
بد را !
و بدام زندگی خطهایی دارد
صاف ، ساده ، پیچ و واپیچ
شکسته ، گاه منحنی
نقشِ رنگارنگی هم دارد
گاه بر تابلوهایش، شعله های آتش
گاه چون نسیمی دلنواز ، غرق در لذت
گاه نوشیده مست ، در شهوت
گاه گم، در خوابِ حسرت!
ناگهان در یک آن ، یکهو
در غروبِ روزی از تابستان
صدایِ پچپچه ها را باد به گوشم آورد
من پریدم از جا ، هی دویدم در راه
هی ی ی هی ی ی دُور زدم تا ... !
دُورِ میدان چرخیدم
تا به همسایه بگویم باز سلام
ایستاده بود آنجا ، روی خطی راه راه ، سایه ای از من
قدمی ، باز قدمی
گفت : سلام
گفتم : دلم تنگ است
گفت : دف
گفتم : چرخ این فرفره امروز غریب است
گفت : دف
گفتم : باز به زنگوله ی باد آویزانم
گفت : دف
گفتم : پروانه های دامنم باز در قریه های دور بال می زنند!
گفت : دف
گفتم : غربت سردیست تنهایی !
گفت : دف
گفتم : آه دل وامانده ام !
گفت : دف
گفتم : جا مانده ام با جامانده ها !
گفت : دف
آهی رویِ عکسی کشیدم ، نوشتم "دف"
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 

" ماه تو خوشرنگی "

روی ماسه ها ، پا برهنه
روی صخره ها ، پا برهنه
شانه به شانه ، تن به تن
خمار شده موجِ طلب
بال بزن ، بال بزن
در این هوا چرخ بزن
نفس بکش عمیق
نفس بده کمی
کمی خط با آب و تاب
کمی رنگ لابلاش
کمی ریز ، پابه پا
بریز روی چینه ها .
روی دیوارها نشان
کنارِ بن بست ها نشان
دست در دست ، لب بر لب
عریان شده دشتِ خیال
بپر ، بپر
به چشمکی سر بههوا
کمی خم ، تا به تا
کمی تاب روی سینه ها
کمی مزه روی غنچه ها
کنارِ من ، کنارِ تو ، فوّاره ها
پچپچه ی پرنده ها
کمی بچین ، از غمزه هام
کمی بریز ، گل در هوا
کمی بپاش ، خواب در چشام
ببـَـر غبار از هوام
نفس بده به جان من
که از نفس افتاده ام
حالا بیا
یواش ، یواش
سطر به سطر از قصّه ها
روی لبِ پروانه ها ، از خاطرِ ثانیه ها
یکی یکی برای خواب
باز کنیم آغوشمان
در گوشمان تکرار کنان
تکرار کنیم " ماه خوشرنگی "
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 


فهرست اشعار

فـــهـــرسـت سروده ها

بوی زیتون
شانه های خواب
تنهـا
باغ زیتـون
دره هوس های ما
شب تا می رسد
کشاله های بلوط
لای لای شهر
نخ های زیتون
حرف نه ، شعر
از این همه نگاه
لنگ نزن !
بیقرار قلم
دنبال من بیا
هوای نا خوش
شب سرد
آتش
به مهرورزی
دیالوگ با مرگ
آواز
همیشه یک
در گودی ماه
جاودانگی
جادوی خلوت
به پایِ سپیدم نماز کنید
نقطه چین های سرگردان
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 
بویِ زیتون

... و شب هنوز نرفته ، دلت تنگِ ترانه
دلم پر از ترانه ، با انار پاره پاره
صدایِ چکاوان ، دورِ خیال عاشقان
جفت جفت که می پرند، آوازه خوانِ شهر می شوند.

اینجا زیزِ سقف
بوی باران ، بوی زیتون ، رنگ انگور
رویِ تپه ها ، دورِ دوری
ساقِ ساقه ها نشسته به شور

بال پروانه ها بوسیده نور
شوقِ رقصی لابلای باد
باز چشم علفها شده خمار

اینجا زیرِ سقف
گاه با من این ماه بگو مگو می کند
با من تا میان آب دویده
بوی زیتون تفهیم می کند
گاه روی موج خوابهایم دست می کشد
وقتی که موهای سیاهم را بو می کند

اینجا زیرِ این سقف
انگشت اشاره ات لمیده بر اشاره ام
کشیده نازک، لب به لب تا پیمانه
بوی زیتون نقش بسته با دستهای تو
رفته سُر تا لابلای بوته های دامنم
گیر کرده پای مان ، رفته کنارِ های و هوی مان

اینجا زیر سقف
شب هنوز نرفته، دل تنگِ ترانه
دلم پر از ترانه ، با انار پاره پاره
صدایِ چکاوکان ، دور از خیالِ عاشقم
جفت جفت که می پَرَم
بوی زیتون به شهر می برم.
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 

شانه های خواب

امشب صدا،
صدای پچ پچِ ترانه ات
خش خشِ پاکت نامه ات
رازِ ریز آمدنهای شبانه ات
ریخته میان کوچه ام
کشیده دست بر سینه ام .
روی شانه های خیس خواب
رنگ هوس نشسته داغ.
بوی تو را گرفته باز
سطر به سطرِ این خیال.
امشب نگاه، نگاه چشم های بارانی ات
دود سیگار و دلشوره زنگِ خانه ات
های های تکرار و آن همه بی پروایی ات
رویِ نفسهای بریده ، شوقِ واژه پریده
هوای اتاق را دریده ، تا پنجه های تو قد کشیده
روی مکثی تا هیس، تا تو
تا گمان ، یک ان ، یک نفس
گاه می اید، همیشه هرز
پیچیده بر پیچکِ خیال
ناخن کشیده بر شبِ سیاه
روی باورم ، رنگ و وارنگ ، از همه رنگ
روی شانه های خواب جغرافیا
آه ه ه ،
چشمهای من !
امشب چه تند بی تو میان پونه می دوم !
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 

تنها

هنوز کسی را خطاب ، کسی را نشانه نمی روم
هنوز پرده روی ماه ، طناب دور خطم کشیده ام
هنوز صدای پایت ، دُو تا ته کوچه میزند
به دیوارها که می رسد ، از خواب می پرم !

پشت پلکهایم ، رنگ باور ، زخم عادت
روی نُتهایم ، خیره ای تنها ، حاکم دیاست
انگشت اشاره ، مدام خط نشانده
گرگرفته ، کبود نشسته ! قیچی تیز می کند !

گاه گول می خورم، تا خوابِ ستاره ها می رقصم
وحشی و منگ ، دُر آتش می چرخم
بعد روی خطهای نانوشته ، دودِ سیگار
خیره خیرخ برایش حکم صادر کنم !

هنوز کسی را خطاب ، کسی را نشانه نمی روم
هنوز پرده روی ماه ، طناب دور خطم کشیده ام
هنوز روی بالش غلت می زنم،
دستم بیهوده دراز ، پنجره باز می شود

گاه روی خوابهای باغچه ، شاپرک بال بال می زند
دورگوشِ علفها ، نسیم بیداد می کند
گاه لابلای باران صدای خنده ان می پیچد
من تا انتهای کوچه می دوم
به دیوار که می رسم ، میانِ خوابها جیغ می زنم !
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 

باغِ زیتون

مثل این مرواریدها ، قل قل دور گردنم
قل قل ، نفس روی نفس.

مثل این عکسها ، تنگ روی چشمها
تنگِ تنگ ، لابلای هم .

لبت چه داغ ، دستم چه سرد ،
چه داغ روی موها ، چه پُر کرده مشت !
ریز ریز رسیده ، نشانده شب را به پُشت !
ماه در هوس ، ستاره در قفس !
ترانه ها رویِ موجِ وای وای تکرار می کنند:
ای وای ی ی ایم زیتون ، باز خواب که را هو م م م می کند؟

مثل این کمر ، چرخ چرخ ، دورِ نافِ من
دراز شده شب ، روی غنچه ها ، رویِ خالها
مبادا باز بازیِ بازها ، تو را پرانده به خوابها ؟
مبادا میانِ خوابها ، کبوترت انار چیده درهوسها ؟

اینجا باغ رویِ خوشبوها ، رویِ ناز، مخمل کشیده دراز
اینجا مرغکی نُک میزند مدام
مدام رویِ رنگهای خوابش کسی گرفته نشان
گاه پرده پاره ، حیا نمی کنند!
گاه از پرده های پاره عبور نمی کنند!
گاه دست که دراز می کنند
بیچاره ترسیده فرتر می کند !

حالا دوباره از نو
مثل این مرواریدها ، قل قل دور گردنم
قل قل ، نفس روی نفس.
مثل این عکسها ، تنگ روی چشمها
تنگِ تنگ ، لابلای هم
مثل این کمر ، چرخ چرخ ، دورِ ناف ِ من
رویِ خالِ غنچه ها تا انتهای راه !
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 

درّه هوسهای ما

چه کسی دستهایت را کشیده ؟
چه کسی خوابهایت را بریده؟
ای ماه ، چشمهایت چه دو دو می زنند!
دهانت دورِ کدام واژه می چرخد ،
وقتی که شکلاتهای تلخ را مزه مزه ،
تا دهان ، تا درّه خیالهای خام ، تا آنور دیوارهای اتاق می بری ؟
روی دانه های سرخ انار
میانِ بسترِ هوسهای کبود
کنارِ وای وای وُ های های یک جنون
بگو دهانت دورِ کدام واژه می چرخد ؟
چه کسی می خواهد ، که نمی گوید ؟
که با من ، تا آمدن ، تا ماندن ، تا شکستن ، مکث می کند!
زیر گوش صدفهای ساحل کدام ترانه نواخته ؟
در آغوش کدام رودخانه ستاره شمرده ؟
از کدام پستان نوشیده که اینگونه مست می کند ؟
که لبهایم بازوُ بسته ،
با او مدام ، غش غش وُ خنده !
بی او اینگونه له له ، تا چشمکهایش پَرپَر می زنم

چه کسی دستهایت را کشیده ؟
چه کسی خوابهایت را بریده ؟
ای ماه چشمهایت چه دو دو می زنند!
دهانت دورِ کدام واژه می چرخد ،
وقتی که خوابهای مرا بو کشیده
با کبوترانم در اوج پریده

روی مخمل آبی لمیده ، سیگار دود می کنی ؟
چه کسی می خواهد ، کهنمی گوید ؟
که با تو ، تا پریدن ، تا رسیدن ،تا زخمه بر تار گیتار کشیدن
مدام در درّه هوسهایت پرت ، با پچپچه های شبانه ات مست
در آغوشِ خیالت ، ستاره بند می کشد ؟

چه کسی دستهایمان را کشیده؟
چی کسی خوابهایمان را بریده ؟
ای ماه ، چشمهایمان چه دودو می زنند!
دهانمان دورِ کدام واژه می چرخند ؟
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 

شب تا می رسد

شب تا می رسد
طوفان به پنجرع می پیچد
خواب را می گیرد
پنجه به صورت در می کشد !
شب تا می رسد
هجوم دو چشم سیاه است
که خیره به دیوار می کوبد
به پاییز رنگارنگ باغچه می خندد
یا لمسِ پوستِ ترک خورده برگی می گرید!

شب تا می رسد
خیال تب می کند
نگاه در اندوه غبار آینه می چرخد
خاموش، بی صدا !
هوا آه می کش ، ضربه به سینه ی بام می زند !
شب تا می رسد
نه دستهای جنون
نه بخشش گریز
نه آواز امید
نه عشقی آتشین
فقط سایه ای از ما
روی دیوارهای نمناک
کنار ننگ های تاریخ
نقش کشمکشهای بیهودگی می شود !
شب تا می رسد
پشت این میز ، با خوابی که پریده ، با تکرار خویش
لابلای چشمهای بیرون زده سنگهای شهر
تا گور بی خطُ نشان
هی ی ی می روم ، هی ی ی می روم
هی ی ی می نویسم ، هی ی ی می نویسم
تا میان لحظه ای ، نم نم
قد کشیده ، کم کم
قدمهایم بلند تر تا آنور تیک تاکِ ساعت
می شتابم ، شانه به شانه اش ، می خندد
تا دست دراز می کنم
طوفان به پنجره می پیچد
خواب را می گیرد
پنجه به صورت در می کشد.
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
صفحه  صفحه 12 از 44:  « پیشین  1  ...  11  12  13  ...  43  44  پسین » 
شعر و ادبیات

Shahla Bahardust Poems | اشعار شهلا بهاردوست

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA