انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 183 از 718:  « پیشین  1  ...  182  183  184  ...  717  718  پسین »

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


زن

andishmand
 
غزل شمارهٔ ۱۸۲۳

ملامت از دل بیباک من فغان برداشت
ز سخت جانی من سنگ الامان برداشت

چو بار طرح گرانم همان به میزانش
اگر چه جنس مرا چرخ رایگان برداشت

مرا ز دست تهی نیست چون صدف گله ای
نمی توان به گهر مهرم از دهان برداشت

کدام بلبل آتش نفس به باغ آمد؟
که خون مرده دلان جوش ارغوان برداشت

نشد ز گرد یتیمی نصیب هیچ گهر
تمتعی که دل از خط دلستان برداشت

به تن علاقه نادان ز بیم رسوایی است
که تیر کج نتواند دل از کمان برداشت

اگر کریم بزرگی کند به جای خودست
ز چرخ سفله بزرگی نمی توان برداشت

خروش نغمه سرایان یکی هزار شده است
مگر ز عارض او نسخه گلستان برداشت؟

ز بحر می گذرد سیل من غبارآلود
چنین که شوق مرا دست از عنان برداشت

چرا غریب نباشد نوای ما صائب؟
که عشق، بلبل ما را ز آشیان برداشت
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شمارهٔ ۱۸۲۴

ز ناله گر دل بی برگ ما نوا می داشت
چو غنچه از گره خود گرهگشا می داشت

خبر ز عشق ندارد دل فسرده من
وگرنه آتش سوزنده زیر پا می داشت

هزار قافله هر دم ز خود سفر می کرد
اگر ز خویش سفرکرده نقش پا می داشت

به گرد چشم تو خواب غرور کی می گشت؟
شکست شیشه دلها اگر صدا می داشت

کجاست صائب آتش نفس، که وقت مرا
همیشه خوش به سخنهای آشنا می داشت

بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شمارهٔ ۱۸۲۵

به این نشاط که دل سر به تیغ یار گذاشت
کدام تشنه لب خود به جویبار گذاشت؟

جواب خود حلال مرا چه خواهد گفت؟
ستمگری که ترا دست در نگار گذاشت

به یک دو بوسه کز آن سنگدل طلب کردم
حقوق خدمت صد ساله برکنار گذاشت؟

چنان فریفته حسن این چمن شده ام
که دست رد نتوانم به هیچ خار گذاشت

ز عجز، قدرت کارش تمام صورت بست
مصوری که شبیه تو نیمکار گذاشت

کجا به سایه بال هما کند اقبال؟
کسی که دامن دولت به اختیار گذاشت

نداشت عرصه میدان بیقراری من
که کوه صبر مرا عشق برقرار گذاشت

فسان تیزی رفتار گشت سنگ رهش
سبکروی که مرا دست زیر بار گذاشت

ز سخت رویی دشمن نمی شود مغلوب
مبارزی که به دشمن ره فرار گذاشت

گرفت روزن خورشید را به دود چراغ
سیه دلی که ترا خال بر عذار گذاشت

به جلوه ای که درین بحر کرد ابر بهار
هزار دانه گوهر به یادگار گذاشت

وفا به وعده ناکرده می کند صائب
همان که دیده ما را در انتظار گذاشت
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شمارهٔ ۱۸۲۶

عنان دل ز من آن دلربا گرفت و گذاشت
چو دلپذیر نبودش چرا گرفت و گذاشت

عیار موجه بیتاب ما ز دریا پرس
که بارها سر زنجیر ما گرفت و گذاشت

فریب چشم پریشان نگاه او مخورید
که در دو روز هزار آشنا گرفت و گذاشت

ز انفعال مرا روی بازگشتن نیست
خوشا کسی که طریق خطا گرفت و گذاشت

ز گل مدار امید وفا که دست ازوست
که رنگ عاریتی از حنا گرفت و گذاشت

قدم ز ناف غزالان به کام شیر نهاد
سبکروی که طریق رضا گرفت و گذاشت

عنان من گل بی دست و پا کجا گیرد؟
که خار دامن من بارها گرفت و گذاشت

ز سختی دل سنگین خویش در عجبم
که همچو موم بی نقشها گرفت و گذاشت

نبود جوهر مردانگی زلیخا را
وگرنه دامن یوسف چرا گرفت و گذاشت؟

به درد من نتوان برد ره که دست مسیح
هزار مرتبه نبض مرا گرفت و گذاشت

مشو مقید موج سراب این عالم
که خضر دامن آب بقا گرفت و گذاشت

ز پشت دست ندامت همیشه رزق خورد
کسی که دامن اهل صفا گرفت و گذاشت

مجو ز چرخ مروت که این سیاه درون
ز دست کور مکرر عصا گرفت و گذاشت

ز نقش روی به نقاش کن که هر کف خاک
هزار بار فزون نقش گرفت و گذاشت

مرا ازان سنگ کو شکر و شکوه هر دو بجاست
که استخوان مرا از هما گرفت و گذاشت

ز نقد داغ اثر در جهان نهشت دلم
ز بس که بر سر هم چون گدا گرفت و گذاشت

جهان سفله چو فرزند بی خطا صائب
مرا ز چرخ به دست دعا گرفت و گذاشت
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شمارهٔ ۱۸۲۷

مرا که داغ و کبابم چه دوزخ و چه بهشت
مرا که مست و خرابم چه کعبه و چه کنشت

نخست پیر خرابات چون قلم قط زد
برات روزی ما بر لب پیاله نوشت

به آب شور مرا کعبه کی فریب دهد؟
که مشربم شده خوگر به آب تلخ کنشت

به کلک قاعده دانی شکستگی مرساد
که توبه نامه ما با خط شکسته نوشت!

هزار بوسه سیراب می توان کردن
لب پیاله گر افتد به دست ما لب کشت

مرا که واله آن چاک سینه ام صائب
کجا گشاده شود دل ز کوچه باغ بهشت؟
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شمارهٔ ۱۸۲۸

هزار حیف که دوران خط یار گذشت
شکست رنگ گل و حسن نوبهار گذشت

چنان سیاهی خط تنگ کرد دایره را
که حسن، همچو نسیم از بنفشه زار گذشت

حذر ز سایه مژگان خویشتن می کرد
ز جوش خط چه بر آن آتشین عذار گذشت

تو وعده می دهی و حسن بر جناح سفر
تو روز می گذرانی و روزگار گذشت

گهر به چشم صدف در کمین ریختن است
مگر حدیثی ازان در شاهوار گذشت؟

در آتشم چون گل از برگ خود، خوشا سر دار
که نوبهار و خزانش به یک قرار گذشت

غبار خاطر ازین بیشتر نمی باشد
که از خرابه من سیل باوقار گذشت

چه سود لوح مزارم ز خشت خم کردن؟
مرا که عمر به خمیازه و خمار گذشت

ز روزگار جوانی خبر چه می پرسی؟
چو برق آمد و چون ابر نوبهار گذشت

یکی است مرتبه صدر و آستان پیشش
کسی که همچو تو صائب ز اعتبار گذشت
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شمارهٔ ۱۸۲۹

ز من مپرس که چون بر تو ماه و سال گذشت
که روز من به شتاب شب وصال گذشت

درین ریاض من آن عندلیب دلگیرم
که نوبهار و خزانم به زیر بال گذشت

گرفت دامن من چون گلاب، گریه تلخ
چو گل به هفته عمری که بی ملال گذشت

کنون که گشت زمین گیر حیرت، آغوشم
ازین چه سود که بر خاکم آن نهال گذشت؟

چراغ کشته من در گرفت بار دگر
ز بس که یار ز خاکم به انفعال گذشت

اگر چه خضر بود ساقی و می آب حیات
نمی توان ز لب خشک چون سفال گذشت

مکن به خوردن خشم و غضب ملامت من
نمی توانم ازین لقمه حلال گذشت

تمام حیرت دیدار و آه افسوسم
اگر چه زندگیم جمله در وصال گذشت

به کوچه قلم افتاد تا رهم صائب
به پیچ و تاب مرا عمر همچو نال گذشت
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شمارهٔ ۱۸۳۰

خوش آن که چون گل ازین گلستان دمید و گذشت
چو صبح یک دو نفس سرسری کشید و گذشت

نریخت رنگ اقامت درین خراب آباد
سری چو ماه به هر روزنی کشید و گذشت

به قدر آنچه سرانجام توشه باید کرد
درین رباط پر از وحشت آرمید و گذشت

پناه برد به دارالامان خاموشی
ز زخم تیغ زبان خون خود خرید و گذشت

فریب نعمت الوان نوبهار نخورد
چو لاله کاسه پر خون به سر کشید و گذشت

دلم ز منت آب حیات گشت سیاه
خوش آن که تشنه به آب بقا رسید و گذشت

هزار غنچه دل واکند سبکروحی
که چون نسیم بر این گلستان وزید و گذشت

گذر ز چرخ مقوس به قد همچو خدنگ
که هر که ماند به زیر فلک خمید و گذشت

خوشا کسی که ازین باغ پر ثمر صائب
به جای میوه سر انگشت خود گزید و گذشت
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۱۸۳۱

کنون که از کمر کوه موج لاله گذشت
بیار کشتی می، نوبت پیاله گذشت

ز شیشه خانه دل، چهره عرقناکش
چنان گذشت که بر لاله زار ژاله گذشت

چنان ز حسن تو شد کار تنگ بر خوبان
که دور خوبی مه در حصار هاله گذشت

درین محیط پر از خون، بهار عمر، مرا
به جمع کردن دامن چو داغ لاله گذشت

من آن حریف تنک روزیم که چون مه عید
تمام دور نشاطم به یک پیاله گذشت

می دو ساله دم روح پروری دارد
که می توان ز صلاح هزارساله گذشت

نشد ز نسخه دل نقطه ای مرا معلوم
اگر چه عمر به تصحیح این رساله گذشت

ز پیچ و تاب رگ جان خبر رسید به من
اگر نسیم بر آن عنبرین کلاله گذشت

سیاهی از سر داغش نرفت، پنداری
که تیره بختی ما در ضمیر لاله گذشت

گداخت از ورق لاله، دیده ام صائب
کدام سوخته یارب براین رساله گذشت؟
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۱۸۳۲

ز بوی زلف تو باغ آنچنان معطر گشت
که خاک مشک تر و داغ لاله عنبر گشت

ز شرم سبزه خط تو، طوطی خوش حرف
چو مغز پسته نهان در میان شکر گشت

دگر به حال جگرتشنگان که پردازد؟
که خط پشت لبت پرده دار کوثر گشت

ز طوق فاختگان نام سرو حلقه کنند
در آن چمن که نهال تو سایه گستر گشت

توان ز وقت خوش نقطه دهان تو یافت
که آفتاب جمال تو ذره پرور گشت

کناره گیر ز مردم، صفای وقت ببین
که قطره گوشه گرفت از محیط، گوهر دشت

زبان تیغ ز سنگ فسان دراز شود
ز بردباری من آسمان ستمگر گشت

مرا به دفتر بال هما فریب مده
که در خرابه نم این رساله ابتر گشت

به هر چه می رسد از رزق، سازگاری کن
که هر که ساخت به سد رمق، سکندر گشت

چه چاشنی به سخن داد خامه صائب؟
که قند در نظر طوطیان مکرر گشت
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
صفحه  صفحه 183 از 718:  « پیشین  1  ...  182  183  184  ...  717  718  پسین » 
شعر و ادبیات

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA