انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 205 از 718:  « پیشین  1  ...  204  205  206  ...  717  718  پسین »

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


زن

andishmand
 
غزل شماره ۲۰۴۵

دلهای آرمیده به مطلب سوار نیست
رحم است بر کسی که دلش برقرار نیست

از دامن است شعله جواله بی نیاز
موقوف، شور من به نسیم بهار نیست

در دست اگر چه هست به ظاهر عنان مرا
چون طفل نوسوار مرا اختیار نیست

سیل گران رکاب رسد زودتر به بحر
بر دل مرا ز پیکر خاکی غبار نیست

خاری به راه جان سبکرو درین جهان
بالاتر از مساعدت روزگار نیست

اندیشه پنبه زده را نیست از کمان
حلاج را ملاحظه از چوب دار نیست

بیهوده همچو موج چرا دست و پا زنیم؟
دریای بیقراری ما را کنار نیست

نبود به تن علاقه ز دنیا گذشته را
سرو روان مقید این جویبار نیست

پروانه خودکشی نکند بر چراغ روز
عشاق را به چهره بی شرم کار نیست

غواص از یگانگی بحر غافل است
ورنه حباب بی گهر شاهوار نیست

طامع ز تشنگی به بزرگان برد پناه
غافل که هیچ چشمه درین کوهسار نیست

صائب بگو، که سوخته جانان عشق را
آب حیات جز سخن آبدار نیست
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۲۰۴۶

بی عشق، آه در جگر روزگار نیست
بی درد، تاب در کمر روزگار نیست

حیرانیان روی عرقناک یار را
پروای بحر پر خطر روزگار نیست

عقل زبون، رعیت این بی مروت است
در ملک بیخودی خبر روزگار نیست

بی چشم زخم، روی به خون شسته من است
رویی که زخمی نظر روزگار نیست

در زیر پوست نیست جهان وجود را
خونی که رزق نیشتر روزگار نیست

خط مسلمی ز علایق گرفته ام
ما را دماغ دردسر روزگار نیست

از چشم مور حرص، شکر خواب برده است
شیرینیی که در شکر روزگار نیست

تا نبض آرمیدگی دل نجسته است
اندیشه ای ز شور و شر روزگار نیست

آب مروتی که جگر سینه چاک اوست
زحمت مکش که در گهر روزگار نیست

آزادگان به ملک جهان دل نبسته اند
این بیضه زیر بال و پر روزگار نیست

آن را که عشق لنگر حیرت به دست داد
پروای بحر پر خطر روزگار نیست

صائب به خاک راه مریز آبروی خویش
چون آب رحم در جگر روزگار نیست
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۲۰۴۷

بازآ که بی تو مجلس ما را حضور نیست
در جبهه صراحی و پیمانه نور نیست

از زنده رود زنده دلی آب خورده ایم
در موج خیز غم دل ما بی سرور نیست

گرگان روزگار ز یکدیگرش درند
آن را که پوستین گریبان سمور نیست

پیراهنی کجاست، که بر اهل روزگار
روشن شود که دیده یعقوب کور نیست

از پرتو جمال تو خواهد گداختن
آخر خمیر آینه از سنگ طور نیست

هر جا نفیر خواب کند بخت ما بلند
آنجا مجال دم زدن نفخ صور نیست

سر گرم عشق را به کلاه نمد چه کار؟
خورشید اگر برهنه نگردد قصور نیست

از برق حادثات به باد فنا رود
هر خرمنی که گوشه چشمش به مور نیست

تا چند در میان فکنی باد و شانه را؟
دل را نمی دهیم به زلف تو، زور نیست!

دست سبو سلامت و پای خم شراب!
ما را چه شد که دست به زانوی حور نیست

کوته نظر تلاش کند قرب دوست را
نزدیک را خبر ز نگه های دور نیست

صائب چه آتشی است، که در بزم روزگار
بی شعله طبیعت او هیچ نور نیست
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۲۰۴۸

داغم چو آفتاب سیاهی پذیر نیست
چون صبح چاک سینه من بخیه گیر نیست

این شکر چون کنیم که پهلوی خشک ما
در زیر بار منت نقش حصیر نیست

فکر کمین مکن که تماشایی ترا
پای گریز چون هدف از پیش تیر نیست

آیینه ای کجاست که بر کور باطنان
روشن شود که طوطی ما را نظیر نیست

در چشم ما که واله ابروی مصرعیم
بین السطور هیچ کم از جوی شیر نیست

صائب در آب سیل بشود دست را ز دل
این خانه شکسته عمارت پذیر نیست

بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۲۰۴۹

از بخت تیره اهل سخن را گزیر نیست
روی نگین ساده سیاهی پذیر نیست

بر هر چه آستین نفشانی رود ز دست
بر هر چه پشت پا نزنی دستگیر نیست

از سرکشی نگاه تو گر نیست دلپذیر
زلف تو در گرفتن دل شانه گیر نیست

آوازه خط تو جهانگیر گشته است
حرفی است این که خامه مو را صریر نیست

هر چند هست چینی فغفور خوش قماش
چون دلبر ختایی ما خوش خمیر نیست

در لفظ تیره معنی روشن کند ظهور
بی پشت، روی آینه صورت پذیر نیست

در چشم ما بزرگی دونان بود حقیر
هر چند ذره در نظر ما حقیر نیست

در آه اختیار ندارند بیدلان
بال شکسته مانع پرواز تیر نیست

افتادگی سریر و سرافکندگی است تاج
در ملک فقر حاجت تاج و سریر نیست

گردد سبک ز سنگ، دل نخل میوه دار
دیوانه را ز صحبت طفلان گزیر نیست

چشمم چو خامه باز به روی سخن شده است
رزقی مرا به جز سخن دلپذیر نیست

از راستان خدنگ بلا راست بگذرد
این تیر جز به چشم بدان جایگیر نیست

از خون شبنمی نگذشت آفتاب تو
ای چرخ در بساط تو یک چشم سیر نیست

سوزن چه پشت چشم که نازک نمی کند!
شکر خدا که سینه ما بخیه گیر نیست

از جسم ما برون نرود نقش لاغری
این نقش، بی ثبات چو نقش حصیر نیست

صائب کجاست آینه تا بر سیه دلان
روشن شود که طوطی ما را نظیر نیست
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۲۰۵۰

چشم تو چون ز مستی غفلت فراز نیست
تهمت چه می نهی که در فیض باز نیست

از انقلاب، ملک خراب آرمیده است
مستان عشق را خطر از ترکتاز نیست

چندین خم شراب سبیل است هر قدم
بی آب، راه دیر چو راه حجاز نیست

شکر نصیب مور بود، خاک رزق مار
روزی به دست کوته و دست دراز نیست

دستت اگر به عشق حقیقی نمی رسد
دلخوشی کنی به از غم عشق مجاز نیست

عشاق از ملاحظه وقت فارغند
وقت نیاز، تنگ چو وقت نماز نیست

مردانه هر که از سر کونین برنخاست
صائب میان اهل نظر پاکباز نیست
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۲۰۵۱

حسن ترا که ناز به اهل نیاز نیست
این ناز دیگرست که پروای ناز نیست

از دیدن تو چون دل عشاق وا شود؟
در ابروی تو یک گره نیم باز نیست

از ما متاب روی که آیینه ترا
روشنگری به از نظر پاکباز نیست

از آه نارساست شب ما چنین رسا
افسانه گر دراز بود شب دراز نیست

یوسف ز چشم شوخ زلیخا چه می کشد
شکر خدا که دیده یعقوب باز نیست!

عشق تو یار جانی هفتاد ملت است
در هیچ پرده نیست که این نغمه ساز نیست

سیل از بساط خانه به دوشان چه می برد؟
ملک خراب را غمی از ترکتاز نیست

با اهل درد کار بود داغ عشق را
بر هر گلی که عطر ندارد گداز نیست

صائب دل تو در پس دیوار غفلت است
ورنه کدام وقت در فیض باز نیست؟

بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
غزل شماره ۲۰۵۲

عشق مرا به زینت ظاهر اساس نیست
پروانه را ز شمع، نظر بر لباس نیست

تیغ است ماه عید ز جان سیر گشته را
این خوشه را ملاحظه از زخم داس نیست

بالاتر از وصال شمارد خیال را
شکر خدا که دیده ما ناسپاس نیست

زیر زمین بود، به فلک گر برآمده است
در هر سری که همت گردون اساس نیست

تیغ دو دم ز سنگ فسان تیزتر شود
دیوانه را ز سنگ ملامت هراس نیست

اشک من و رقیب به یک رشته می کشد
صد حیف چشم شوخ تو گوهرشناس نیست

با قاتل است کار چو قربانیان مرا
از هیچ کس مرا نظر التماس نیست

در دل نهفته ایم سویدای بخت را
چون کعبه تیره بختی ما در لباس نیست

صائب مبند لب ز فغان های دلخراش
هر چند رحم در دل سنگین آس نیست

بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
غزل شماره ۲۰۵۳

یک دم صفای عالم غدار بیش نیست
آیینه آب سبزه زنگار بیش نیست

در پیش چشم پرده شناسان روزگار
اقبال، پرده رخ ادبار بیش نیست

در عالمی که دیده ما را گشوده اند
یک چشم خواب، دولت بیدار بیش نیست

دور نشاط زود به انجام می رسد
یک هفته شادمانی گلزار بیش نیست

پیداست جستجوی خسیسان کجا رسد
معراج خار تا سر دیوار بیش نیست

تردامنی به تیغ اجل آب می دهد
یک چاشت عمر شبنم گلزار بیش نیست

دریاست هر چه هست وجود تو چون حباب
در چشم عقل، پرده پندار بیش نیست

صائب هزار حیف کز آیینه وجود
چون طوطیان نصیب تو گفتار بیش نیست
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
غزل شماره ۲۰۵۴

تا زنده ایم قسمت ما غیر داغ نیست
پروانه نجات به نام چراغ نیست

در زیر آسمان که نفس می کشد به عیش؟
در تنگنای بیضه نسیم فراغ نیست

ناصح ز پنبه کاری داغم به جان رسید
دوزخ حریف این جگر تشنه داغ نیست

تا کی من و نسیم گریبان هم دریم؟
سودای زلف کار من بی دماغ نیست

مذهب حریف تندی مشرب نمی شود
کو توبه ای که حلقه به گوش ایاغ نیست؟

پروانه ایم، لیک نسوزیم خویش را
در محفلی که روغن گل در چراغ نیست

زورش کجا به چشم تماشاییان رسد؟
بلبل حریف رخنه دیوار باغ نیست

سیماب شوق کشته نگردد به هیچ تیغ
در بحر، قطره موج صفت بی سراغ نیست

عاجز کشی نه شیوه طبع بلند ماست
بر بال این هما قم خون زاغ نیست

صائب میان این همه آتش نفس که هست
یک دل بجو کز این غزل تازه داغ نیست
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
صفحه  صفحه 205 از 718:  « پیشین  1  ...  204  205  206  ...  717  718  پسین » 
شعر و ادبیات

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA