ارسالها: 6368
#1
  Posted: 15 Feb 2015 16:23
 
 
   
 
   
 
بیوگرافی شاعر از زبان خودش :
در سال ۱۳۳۴ در تبریز زاده شدم. دورهی ابتدایی و متوسطه را در تهران گذراندم. سه سال در هندوستان بودهام و از سال ۱۹۸۵ در دانمارک زندگی می کنم. در این میان یک سال در لندن و و یک سال در سرزمین باستانی اینوئیت ها، در گرینلند بودهام. چند سالی روی نیمکت های دانشگاههای هند و دانمارک نشستم.  در هند، علوم اجتماعی خواندم و در دانمارک، انگلیسی. در زمینههای شعر و نقد و پژوهش کار کردهام؛ ولی کار اصلیام شعر است. 
 کلمات کلیدی : کارنامه فرمند / رضا فرمند / فرمند / اشعار فرمند / اشعار رضا فرمند / مجموعه اشعار رضا فرمند  
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
   ویرایش شده توسط: anything    
 
 
 ارسالها: 6368
#2
  Posted: 16 Feb 2015 14:21
 
 
 آثار رضا فرمند  
نخستین دفتر شعرم «رقص جاودانه»، پس از چاپ در سال  ۱۳۶۳ در تهران، به خاطر واژههایی چون «پستان»، «ران» و چند شعر اجتماعیِ بی تاریخ، در محاق سانسور ماند. 
در بیرون از کشور آثار زیر را به صورت کتاب و آنلاین منتشر کردهام:
- جهان پُر از راه است- ۲۰۱۱
- یار، یک شراب انسانیست- ۳۰۵ شعر کوتاه
- ترانه، سبز فردا بود
- اسطورهی ندا- ۲۰۰۹
- اوج، یک پله است (۲۰۰۸) 
- زنسُرودهها ( زنپردازیها)
- کیمیا خاتون 
- دمکراسی هماغوشی (۲۰۰۸)
- فرصت از سرعت جدا شده است- سد شعر کوتاه، ۲۰۰۷
- ما یکدیگر را زیباتر میکنیم (۲۰۰۷)
- اسطورهی «دوعا» (۲۰۰۷)
- پدرم به خاطرهها چکید (۲۰۰۶)
- شعرهای کوتاه پاریسی (۲۰۰۶)
-  زن، کهربای آزادیست- شعر بلند
-  پیگال- شعر بلند
-  شعرهای پاریسی (۲۰۰۶)
-  میزبانی بحران (۳-۲۰۰۲)
-  شعرهای قطبی، نشر نیما. آلمان ۲۰۰۲
-  شبهای سفید. شعرهای اروتیک. کتاب ارزان. سوئد، ۱۹۹۱
-  مادرم زیبا نشد. کپنهاک، ۱۹۹۱
-  بهار کلمه. کپنهاک، ۱۹۹۱
-  نور کلمه و فروتنی خدا. کپنهاک، ۱۹۹۱
-  اسیدِ غربت. کپنهاک، ۱۹۹۱
-  انتظار. سوئد، ۱۹۸۹
-  رقص جاودانه. کپنهاک، ۱۹۸۸
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
   ویرایش شده توسط: anything    
 
 
 ارسالها: 6368
#3
  Posted: 16 Feb 2015 14:41
 
 
   
 
 اشعــار ایـن کتــاب  
 
◘♦◘  حق با زندگیست خطر کن  ◘♦◘  سکس  ◘♦◘  آفرین هدیهای فرداییست!  ◘♦◘
◘♦◘  واژگانت را همیشه سبز نگه دار  ◘♦◘  باور کنی کوه میشوی  ◘♦◘  اکنون، خدایان هم آدم شدهاند  ◘♦◘ 
◘♦◘  چقدر با تو بودن زیبا بود!  ◘♦◘  زنان پالایشگاه وقتاند  ◘♦◘  با دلشوره مخالفت کن!  ◘♦◘
◘♦◘  قلب زمان همیشه اکنون است  ◘♦◘  واژن  ◘♦◘  از شکست اگر نیاموزی شکست میخوری!  ◘♦◘
◘♦◘  بدون پریدن به شعر نخواهی رسید  ◘♦◘ زن، تنها راه همهی انسانهاست  ◘♦◘ 
◘♦◘  زبان زباناش الماس خوشبختی  ◘♦◘
◘♦◘  به یاری شعرم برمیخیزم  ◘♦◘  چوچوله  ◘♦◘  امید را باید واژه به واژه آموخت  ◘♦◘
◘♦◘  زندگی میگوید  ◘♦◘ خوشبینی  ◘♦◘  وقت را آبیاری کن  ◘♦◘
◘♦◘  برهنگی  ◘♦◘  خطابهی واژن  ◘♦◘  دست وقت را بگیر  ◘♦◘
◘♦◘  با پرچم برهنگی  ◘♦◘  سیب و کلید  ◘♦◘  هماغوشی  ◘♦◘
◘♦◘  زلزلهای با ریشتر مرگ  ◘♦◘  آزادی مرتد شده است  ◘♦◘  شراب  ◘♦◘
◘♦◘  موتور شعر همیشه باید روشن بماند  ◘♦◘  آینههایت را زیاد کن  ◘♦◘  عاشق سکس توام  ◘♦◘
◘♦◘  زبان زباناش  ◘♦◘  آذربایجان  ◘♦◘  جهان، تشنهی دروغ شماست!  ◘♦◘
◘♦◘  حبابهای دروغ  ◘♦◘  اعدام پاسخ کدام پُرسش است؟  ◘♦◘  کتاب ایران ورق میخورد  ◘♦◘
تجاوز  ◘♦◘  چقدر مصرف دروغ شما بالا بود  ◘♦◘  ما دروغ شما را باور نمیکنیم  ◘♦◘
 	
◘♦◘  شنای شامگاهی زن سالخورده  ◘♦◘  با زور، هیچ پیامی را نباید به دلها نوشت!  ◘♦◘ همه میخواهند شهروند آزادی شوند  ◘♦◘
 	 	
◘♦◘  پرنده بارانتر است  ◘♦◘  هرچه میگویم اقرار کن!  ◘♦◘  زن یعنی زندگی به زبان ساده  ◘♦◘ 
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
   ویرایش شده توسط: anything    
 
 
 ارسالها: 6368
#4
  Posted: 16 Feb 2015 14:52
 
 
   
 
  حق با زندگیست خطر کن!
حق با خوشیست خطر کن!
*
خطر کن تا زیباییات بشکفد
خطر کن تا پرهایت را بیابی
*
اوج از خطر بالاتر است
شاهین عشق باش و خطر کن!
*
بیرون حرف باش و هرچه میخواهی بگو!
بیرون شکست باش و تا میتوانی بتاز!
*
کنار حقیقت به هر دری بزن
کنار حقیقت، دیوانهوار خطر کن!
*
واژههایت را هر جور که میخواهی بباف
راههایت را هر جور که میخواهی بکوب
*
خطر کن تا لذت پرواز را دریابی
خطر کن تا لذت شتاب را دریابی
*
در خود جایی بایست که نیافتی
در پیروزیات بمان و خطر کن!
*
حق با خوشیست خطر کن!
حق با زندگیست خطر کن!
 
۲ آپریل ۲۰۰۹ 
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
 
 ارسالها: 6368
#5
  Posted: 16 Feb 2015 14:55
 
 
   
 
 سکس، هوش تکامل را در خود آب کرده است؛
و هر معنایی را نمیپذیرد.
*
سکس، زیباست!
سکس، وحشیترین گل خون است!
*
سکس، آبی نیست که گره بخورد؛
و آتشی نیست که خاکستر شود
*
سکس، فرزانهترین آب زندگیست!
سکس، آبیترین شتاب جهان است!
*
سکس، هر راهی را در خود آب میکند
سکس، هر شتابی را در خود آرام میکند
*
ایلها و مذهبها مرزهاشان از سکس گذر دادند؛
و خونشان را در سکس پاییدند
با اینهمه سکس، همان سخن پیشیناش را تکرار میکند
*
سکس، هوش شعلهور آینده است و با هیچ نیایشی خاموش نمیشود
زاهدان هر چه کردند نتوانستند نام خداشان را روی سکس بنویسند
عارفان هرچه کردند نتوانستند سکس را به زنجیر ذکر ببندند
*
سکس، هوش تکامل را در خود آب کرده است؛
و هر معنایی را نمیپذیرد.
 
۴ آپریل ۲۰۰۹ 
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
 
 ارسالها: 6368
#6
  Posted: 16 Feb 2015 15:00
 
 
   
 
  
آفرین! غنچهایست که درجان، رفتهرفته باز میشود!
*
آفرین، هدیهای فرداییست
آفرینای کز جان برخیزد به گردش شتاب میافزاید
آفرینای کز جان برخیزد
یک هدیهی بهاریست
*
آفرین، نوازش هشیاریست
آفرین، نوازش شتاب است
آفرین، نوازش پرواز است
*
مادر به هر پَرش کودک آفرینی میگوید؛
و او را میبالاند؛ اوج میدهد
*
آفرین، مدالی از عشق است
آفرین! یعنی که تو میتوانی گل شوی
*
آفرین! غنچهایست که در جان، رفتهرفته باز میشود!
 
۱۵ آپریل ۲۰۰۹ 
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
 
 ارسالها: 6368
#7
  Posted: 16 Feb 2015 17:40
 
 
  
واژگانات را همیشه سبز نگهدار تا کبوتران دوستات بدارند
واژگانات را همیشه سبز نگهدار تا بتوانی گل کنی
آینده در تو روی میدهد؛ اوچات را پیدا کن
*
پرواز کن تا آیندهای داشته باشی!
فریاد بکش تا آیندهای داشته باشی
از آرمانات بالا برو تا آیندهای داشته باشی
*
اکنونات را چنان بنویس که آینده بشنود
اکنون خوب، شاهراه آینده است!
*
آینده را در راه ببین؛ در پرسش ببین؛ در گام ببین!
آینده را چون ستارهی شتاب ببین!
تا زندهای همیشه در آیندهای!
*
آینده را روی تاقچهی شعر بگذار!
پرسشهای آینده را همیشه بشنو!
***
در جشنگاه روز کارگر امروز
در پارکشهر بزرگ کپنهاک
سرگردانسرگردان به جست و جوی خودم بودم
*
جوانان میدانند کجا و چگونه جشن بگیرند
حرفهایت را به آینده بگو!
*
واژگانات را سبز نگهدار تا کبوتران دوستات بدارند!
 
اول ماه مه ۲۰۰۹ 
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
 
 ارسالها: 6368
#8
  Posted: 16 Feb 2015 17:42
 
 
   
 
 
باور کنی سبز میشوی!
باور کنی کوه میشوی!
باور کنی شتاب میگیری!
*
باور کن! گامهای واژههایت را پیدا کن!
باور کن! بالهای واژههایت را یپدا کن!
 
باور کن! تا هر کجا که خواستی بروی!
باور کن! تا هر کجا که خواستی بپَری!
*
پیرامونات را نگاه کن:
پُر از مواد پرواز است؛ پُر از مواد نازک شعر
تو میتوانی هر بالی را از زمان بیرون بیاوری
تو میتوانی هر راهی را از زمان بیرون بیاوری
*
آرمانهایت نباید در بلندایی آسوده بنشینند!
بالهای تو اگر عاشق باشند
هر اوجی را خواهند شکست
گامهای تو اگر عاشق باشند
هر راهی را پشتِ سر خواهند گذاشت
*
تنها پرواز است که واژهها را شعر میکند
تنها پرواز است که دوستی را عشق میکند
تنها پرواز است که زندگی را اوج میدهد
*
واژهها را ببوس!
واژهها دوستان راهاند
واژهها را ببوس!
واژهها دوستان پروازند
 
۲۰ آپریل ۲۰۰۹
 
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
 
 ارسالها: 6368
#9
  Posted: 16 Feb 2015 17:45
 
 
   
 
 
زن فرزانه میگفت:
اکنون، خدایان هم آدم شدهاند
دستگاهِ دروغ و خدائیاتان را برچینید
*
زن فرزانه میگفت:
ایمان سخت،
مومیست که به هر دیو و دد و اهریمنی تبدیل میشود
*
زن فرزانه میگفت:
زورِ، تنگترین زندانهاست
شمشیر اگر مقدس باشد، بُمب اتم خداست!
*
زن فرزانه میگفت:
الماس معنا را اکنون همه میتوانند تماشا کنند
گذشت آن زمان که امیری، قدیسی الماس معنا را
به میل خود بُرش میداد و تاج زورش را با آن میآراست
*
زن فرزانه میگفت:
دین، همیشه زن را نادرست خوانده است
عرفان، همیشه زن را نادرست نوشته است
*
زن فرزانه میگفت:
در جهان دیجیتالی
در جهان چرخش معنا
دین است که معنایاش را کامل میکند
عرفان است که معنایاش را کامل میکند
مگرنه زن همیشه کامل بوده است!
*
زن فرزانه میگفت:
دینات را در دل هرجور که میخواهی بپوش؛
و با خدایات هرجور که میخواهی خلوت کن
اما آزادی را به زور، مؤمن نکن!
*
زن فرزانه میگفت:
زور، زبان دوران سنگیست
باورهایت را روی میز آزادی بگذار
تا هر که دوست دارد بردارد
*
زن فرزانه میگفت:
اکنون، خدایان هم آدم شدهاند
دستگاهِ دروغ و خدائیاتان را برچینید
 
اوت ۲۰۱۱
 
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
 
 ارسالها: 6368
#10
  Posted: 16 Feb 2015 17:46
 
 
   
 
 
چقدر مزیدن شتابهای تنات زیبا بود
چقدر شناور شدن در روشنی اندامات زیبا بود
در سُرینات چیزی مقدس بود!
*
نان خانگیات بوی روستا میداد
و اندامات طعم شتابهای وحشی
چقدر با تو لمیدن، چقدر با تو پریدن زیبا بود!
*
«هر هوسی داری بگو!
لمبرهایم را سختتر بگیر؛
و دردم را در نوک پستانهایم
بلندتر از فریادم گاز بگیر!»
*
چقدر دانش هوسات بالا بود!
چقدر با تو بودن زیبا بود!
 
۴ آپریل ۲۰۰۹
 
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...