انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 1 از 30:  1  2  3  4  5  ...  27  28  29  30  پسین »

Reza Farmand Poems | مجموعه اشعار رضا فرمند


زن

 





بیوگرافی شاعر از زبان خودش :

در سال ۱۳۳۴ در تبریز زاده شدم. دوره‌ی ابتدایی و متوسطه را در تهران گذراندم. سه سال در هندوستان بوده‌ام و از سال ۱۹۸۵ در دانمارک زندگی می کنم. در این میان یک سال در لندن و و یک سال در سرزمین باستانی اینوئیت ها، در گرینلند بوده‌ام. چند سالی روی نیمکت های دانشگاه‌های هند و دانمارک نشستم. در هند، علوم اجتماعی خواندم و در دانمارک، انگلیسی. در زمینه‌های شعر و نقد و پژوهش کار کرده‌ام؛ ولی کار اصلی‌ام شعر است.


کلمات کلیدی : کارنامه فرمند / رضا فرمند / فرمند / اشعار فرمند / اشعار رضا فرمند / مجموعه اشعار رضا فرمند
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  ویرایش شده توسط: anything   
زن

 
آثار رضا فرمند

نخستین دفتر شعرم «رقص جاودانه»، پس از چاپ در سال ۱۳۶۳ در تهران، به خاطر واژه‌هایی چون «پستان»، «ران» و چند شعر اجتماعیِ بی تاریخ، در محاق سانسور ماند.
در بیرون از کشور آثار زیر را به صورت کتاب و آنلاین منتشر کرده‌ام:


  • جهان پُر از راه است- ۲۰۱۱
  • یار، یک شراب انسانی‌ست- ۳۰۵ شعر کوتاه
  • ترانه، سبز فردا بود
  • اسطوره‌ی ندا- ۲۰۰۹
  • اوج، یک پله است (۲۰۰۸)
  • زن‌سُروده‌ها ( زن‌پردازی‌ها)
  • کیمیا خاتون
  • دمکراسی هماغوشی (۲۰۰۸)
  • فرصت از سرعت جدا شده است- سد شعر کوتاه، ۲۰۰۷
  • ما یکدیگر را زیباتر می‌کنیم (۲۰۰۷)
  • اسطوره‌ی «دوعا» (۲۰۰۷)
  • پدرم به خاطره‌ها چکید (۲۰۰۶)
  • شعرهای کوتاه پاریسی (۲۰۰۶)
  • زن، کهربای آزادی‌ست- شعر بلند
  • پیگال- شعر بلند
  • شعرهای پاریسی (۲۰۰۶)
  • میزبانی بحران (۳-۲۰۰۲)
  • شعرهای قطبی، نشر نیما. آلمان ۲۰۰۲
  • شبهای سفید. شعرهای اروتیک. کتاب ارزان. سوئد، ۱۹۹۱
  • مادرم زیبا نشد. کپنهاک، ۱۹۹۱
  • بهار کلمه. کپنهاک، ۱۹۹۱
  • نور کلمه و فروتنی خدا. کپنهاک، ۱۹۹۱
  • اسیدِ غربت. کپنهاک، ۱۹۹۱
  • انتظار. سوئد، ۱۹۸۹
  • رقص جاودانه. کپنهاک، ۱۹۸۸


هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  ویرایش شده توسط: anything   
زن

 


اشعــار ایـن کتــاب


◘♦◘ حق با زندگی‌ست خطر کن ◘♦◘ سکس ◘♦◘ آفرین هدیه‌ای فردایی‌ست! ◘♦◘

◘♦◘ واژگانت را همیشه سبز نگه دار ◘♦◘ باور کنی کوه می‌شوی ◘♦◘ اکنون، خدایان هم آدم شده‌اند ◘♦◘

◘♦◘ چقدر با تو بودن زیبا بود! ◘♦◘ زنان پالایشگاه وقت‌اند ◘♦◘ با دلشوره مخالفت کن! ◘♦◘

◘♦◘ قلب زمان همیشه اکنون است ◘♦◘ واژن ◘♦◘ از شکست اگر نیاموزی شکست می‌خوری! ◘♦◘

◘♦◘ بدون پریدن به شعر نخواهی رسید ◘♦◘ زن، تنها راه همه‌ی انسان‌هاست ◘♦◘

◘♦◘ زبان زبان‌اش الماس خوشبختی ◘♦◘

◘♦◘ به یاری شعرم برمی‌خیزم ◘♦◘ چوچوله ◘♦◘ امید را باید واژه به واژه‌ آموخت ◘♦◘

◘♦◘ زندگی می‌گوید ◘♦◘ خوشبینی ◘♦◘ وقت را آبیاری کن ◘♦◘

◘♦◘ برهنگی ◘♦◘ خطابه‌ی واژن ◘♦◘ دست وقت را بگیر ◘♦◘

◘♦◘ با پرچم برهنگی ◘♦◘ سیب و کلید ◘♦◘ هماغوشی ◘♦◘

◘♦◘ زلزله‌ای با ریشتر مرگ ◘♦◘ آزادی مرتد شده است ◘♦◘ شراب ◘♦◘

◘♦◘ موتور شعر همیشه باید روشن بماند ◘♦◘ آینه‌هایت را زیاد کن ◘♦◘ عاشق سکس توام ◘♦◘

◘♦◘ زبان زبان‌اش ◘♦◘ آذربایجان ◘♦◘ جهان، تشنه‌ی دروغ شماست! ◘♦◘

◘♦◘ حباب‌های دروغ ◘♦◘ اعدام پاسخ کدام پُرسش است؟ ◘♦◘ کتاب ایران ورق می‌خورد ◘♦◘

تجاوز ◘♦◘ چقدر مصرف دروغ شما بالا بود ◘♦◘ ما دروغ شما را باور نمی‌کنیم ◘♦◘

◘♦◘ شنای شامگاهی زن سالخورده ◘♦◘ با زور، هیچ پیامی را نباید به دل‌ها نوشت! ◘♦◘ همه می‌‌خواهند شهروند آزادی شوند ◘♦◘

◘♦◘ پرنده باران‌تر است ◘♦◘ هرچه می‌گویم اقرار کن! ◘♦◘ زن یعنی زندگی به زبان ساده ◘♦◘
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  ویرایش شده توسط: anything   
زن

 


حق با زندگی‌ست خطر کن!
حق با خوشی‌ست خطر کن!
*
خطر کن تا زیبایی‌ات بشکفد
خطر کن تا پرهایت را بیابی
*
اوج از خطر بالاتر است
شاهین عشق باش و خطر کن!
*
بیرون حرف باش و هرچه می‌خواهی بگو!
بیرون شکست باش و تا می‌توانی بتاز!
*
کنار حقیقت به هر دری بزن
کنار حقیقت، دیوانه‌وار خطر کن!
*
واژه‌هایت را هر جور که می‌خواهی بباف
راه‌هایت را هر جور که می‌خواهی بکوب
*
خطر کن تا لذت پرواز را دریابی
خطر کن تا لذت شتاب را دریابی
*
در خود جایی بایست که نیافتی
در پیروزی‌ات بمان و خطر کن!
*
حق با خوشی‌ست خطر کن!
حق با زندگی‌ست خطر کن!

۲ آپریل ۲۰۰۹
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 


سکس، هوش تکامل را در خود آب کرده است؛
و هر معنایی را نمی‌پذیرد.
*
سکس، زیباست!
سکس، وحشی‌ترین گل خون است!
*
سکس، آبی‌ نیست که گره بخورد؛
و آتشی نیست که خاکستر شود
*
سکس، فرزانه‌ترین آب زندگی‌ست!
سکس، آبی‌ترین شتاب جهان است!
*
سکس، هر راهی را در خود آب می‌کند
سکس، هر شتابی را در خود آرام می‌کند
*
ایل‌ها و مذهب‌ها مرزهاشان از سکس گذر دادند؛
و خون‌شان را در سکس پاییدند
با این‌همه سکس، همان سخن پیشین‌‌اش را تکرار می‌کند
*
سکس، هوش شعله‌ور آینده است و با هیچ نیایشی خاموش نمی‌شود
زاهدان هر چه کردند نتوانستند نام خداشان را روی سکس بنویسند
عارفان هرچه کردند نتوانستند سکس را به زنجیر ذکر ببندند
*
سکس، هوش تکامل را در خود آب کرده است؛
و هر معنایی را نمی‌پذیرد.

۴ آپریل ۲۰۰۹
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 



آفرین! غنچه‌ای‌ست که درجان‌، رفته‌رفته باز می‌شود!
*
آفرین، هدیه‌‌ای فردایی‌ست
آفرین‌ای کز جان برخیزد به گردش شتاب می‌افزاید
آفرین‌ای کز جان برخیزد
یک هدیه‌ی بهاری‌ست
*
آفرین، نوازش هشیاری‌ست
آفرین، نوازش شتاب است
آفرین، نوازش پرواز است
*
مادر به هر پَرش کودک آفرینی می‌گوید؛
و او را می‌بالاند؛ اوج می‌دهد
*
آفرین، مدالی از عشق است
آفرین! یعنی که تو می‌توانی گل شوی
*
آفرین! غنچه‌ای‌ست که در جان،‌ رفته‌‌رفته باز می‌شود!

۱۵ آپریل ۲۰۰۹
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 


واژگان‌ات را همیشه سبز نگه‌‌دار تا کبوتران دوست‌ات بدارند
واژگان‌ات را همیشه سبز نگه‌دار تا بتوانی گل کنی
آینده در تو روی‌ می‌دهد؛ اوچ‌ات را پیدا کن
*
پرواز کن تا آینده‌ای داشته باشی!
فریاد بکش تا آینده‌ای داشته باشی
از آرمان‌ات بالا برو تا آینده‌ای داشته باشی
*
اکنون‌ات را چنان بنویس که آینده بشنود
اکنون خوب، شاهراه آینده است!
*
آینده را در راه ببین؛ در پرسش ببین؛ در گام ببین!
آینده را چون ستاره‌ی شتاب ببین!
تا زنده‌ای همیشه در آینده‌ای!
*
آینده را روی تاقچه‌ی شعر بگذار!
پرسش‌های آینده را همیشه بشنو!
***
در جشن‌گاه روز کارگر امروز
در پارک‌شهر بزرگ کپنهاک
سرگردان‌سرگردان به جست و جوی خودم بودم
*
جوانان می‌دانند کجا و چگونه جشن بگیرند
حرف‌هایت را به آینده بگو!
*
واژگان‌ات را سبز نگه‌دار تا کبوتران دوست‌ات بدارند!

اول ماه مه ۲۰۰۹
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 



باور کنی سبز می‌شوی!
باور کنی کوه می‌شوی!
باور کنی شتاب می‌گیری!
*
باور کن! گام‌های واژه‌هایت را پیدا کن!
باور کن! بال‌های واژه‌هایت را یپدا کن!

باور کن! تا هر کجا که خواستی بروی!
باور کن! تا هر کجا که خواستی بپَری!
*
پیرامون‌ات را نگاه کن:
پُر از مواد پرواز است؛ پُر از مواد نازک شعر
تو می‌توانی هر بالی را از زمان بیرون بیاوری
تو می‌توانی هر راهی را از زمان بیرون بیاوری
*
آرمان‌هایت نباید در بلندایی آسوده بنشینند!
بال‌های تو اگر عاشق باشند
هر اوجی را خواهند شکست
گام‌های تو اگر عاشق باشند
هر راهی را پشتِ سر خواهند گذاشت
*
تنها پرواز است که واژه‌ها را شعر می‌کند
تنها پرواز است که دوستی را عشق می‌کند
تنها پرواز است که زندگی را اوج می‌دهد
*
واژه‌ها را ببوس!
واژه‌ها دوستان راه‌اند
واژه‌ها را ببوس!
واژه‌ها دوستان پروازند

۲۰ آپریل ۲۰۰۹
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 



زن فرزانه می‌گفت:
اکنون، خدایان هم آدم شده‌اند
دستگاهِ دروغ و خدائی‌‌اتان را برچینید
*
زن فرزانه می‌گفت:
ایمان سخت،
مومی‌ست که به هر دیو و دد و اهریمنی تبدیل می‌شود
*
زن فرزانه می‌گفت:
زورِ، تنگ‌ترین زندان‌هاست
شمشیر اگر مقدس باشد، بُمب اتم خداست!
*
زن فرزانه می‌گفت:
الماس معنا را اکنون همه‌ می‌توانند تماشا کنند
گذشت آن زمان که امیری، قدیسی الماس معنا را
به میل خود بُرش می‌داد و تاج زورش را با آن می‌آراست
*
زن فرزانه می‌گفت:
دین، همیشه زن را نادرست خوانده است
عرفان، همیشه زن را نادرست نوشته است
*
زن فرزانه می‌گفت:
در جهان دیجیتالی
در جهان چرخش معنا
دین است که معنای‌اش را کامل می‌کند
عرفان است که معنای‌اش را کامل می‌کند
مگرنه زن همیشه کامل بوده است!
*
زن فرزانه می‌گفت:
دین‌ات را در دل هرجور که می‌خواهی بپوش؛
و با خدای‌ات هرجور که می‌خواهی خلوت کن
اما آزادی را به زور، مؤمن نکن!
*
زن فرزانه می‌گفت:
زور، زبان دوران سنگی‌ست
باورهایت را روی میز آزادی بگذار
تا هر که دوست دارد بردارد
*
زن فرزانه می‌گفت:
اکنون، خدایان هم آدم شده‌اند
دستگاهِ دروغ و خدائی‌‌اتان را برچینید

اوت ۲۰۱۱
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 



چقدر مزیدن شتاب‌های تن‌ات زیبا بود
چقدر شناور شدن در روشنی اندام‌ات زیبا بود
در سُرین‌ات چیزی مقدس بود!
*
نان خانگی‌ات بوی روستا می‌داد
و اندام‌ات طعم شتاب‌های وحشی
چقدر با تو لمیدن، چقدر با تو پریدن زیبا بود!
*
«هر هوسی داری بگو!
لمبرهایم را سخت‌تر بگیر؛
و دردم را در نوک‌ پستان‌هایم
بلندتر از فریادم گاز بگیر!»
*
چقدر دانش هوس‌ات بالا بود!
چقدر با تو بودن زیبا بود!

۴ آپریل ۲۰۰۹
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
صفحه  صفحه 1 از 30:  1  2  3  4  5  ...  27  28  29  30  پسین » 
شعر و ادبیات

Reza Farmand Poems | مجموعه اشعار رضا فرمند


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA