انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 154 از 154:  « پیشین  1  2  3  ...  152  153  154

Incest Sexy Story - داستان های سکسی با محارم


مرد

 
sooskmar48
مثل همیشه عالی مگه میشه مگه داریم .
لطفاً ادامه داستان زودتر بزار و ادامه داستان که در باره مادر بزرگ بود و داستان قبلش که نوشته بودین هم ادامه بدین واقعا داستان ها یکی از یکی بهتر من او یاد داستان های قدیمی سایت میندازه زمانی که هیچ سایتی دیگه ای توان رقابت با بخش داستان های لوتی نداشت ولی نمیدونم چرا چند ساله که این بخش مثل قبل نیست که داستان های داشت که بقیه از اینجا کپی می‌کردند کاش مدیریت یک فکری راجب این موضوع انجام بده . ویکی از مضوع ها یی که داستان های شمارو با بقیه فرق داره اینه که شما به موضوع های زند کی روز مره می پردازید و آدم فکر می‌کنه که دار با اون افرادی که در داستان هستن زندگی می‌کنه وهمش سکس نیست عشق .زندگی .کار .و زندگی روز مره هم در داستان خیلی خیلی مهمه و لطفاً نویسنده ها به این موضوع بیشتر توجه کنید .
❤️❤️❤️
     
  
مرد

 
sooskmar48
عالی بود سعی کن همینجوری فعلا ادامه داشته باشه زود رودر رو سکس نکنن اینجوری که موقع سکس مامانه باپیام درخاست میکنه که چکار کنه هیجان انگیز تره
     
  
مرد

 
رابطه من و خواهرم
باید میرفتم خونه پدربزرگم تا وسایلی که جاگذاشته بودند میوردم خونمون، قرار نبود کسی اونجا باشه، درو که بازکردم دیدم روی میز پر عرق و مزه و... هست، ترسیدم نکنه دزد اومده، رفتم اتاقارو چک کردم دیدم خواهرم لخت روی تخت خوابیده! خیلی عجیب بود تنها بود و شوهرش تو خونه نبود، احتمالا بخاطر تعمیرات خونشون اومده بودند اینجا، نتونستم تحمل کنم یکم با فصله نگاه میکردم بدنشو، آروم به ممه هاش دست زدم دیدم بیهوشه بیهوشه، بیشتر جرعت کردم و شروع کردم خوردن سینه هاش، بهترین حس دنیا بود، کم کم رفتم سراغ کصش یکم بررسیش کردم خیلی خوشگل بود کلوچه ای و کمی تازه داشت پشماش درمیومد، بازش کردم و زبونمو روی چوچولش گذاشتم شروع کردم بازی کردن با چوچولش، همزمان با دست ممشم چنگ میزدم اونم نفس نفس افتاده بود که احتمالا بیدار بود، بعد چند لحظه انگشتمو کردم داخل کصش تا نقطه جی تحریک کنم همزمان با خوردن و میک زن چوچوله، تا اینکه پاهاش شروع کرد لرزیدن و ارضا شد، پاشدم در خونه و اتاق قفل کردم خودمم لخت شدم تو کیفش گشتم گفتم شاید کاندوم باشه که نبود، کیرمو لای چاک کصش یکم عقب جلو کردم و آروم فرو کردم، داشتم دیونه میشدم، احتمالا کیرم از شوهرش بزرگتر بود چون واقعا تنگ بود، تلمبه شروع کردم و اونم تمام مدت چشمش بسته بود بعد یک لحظه فقط بازکرد‌ منو دید و سریع چشمشو بست، منم شروع کردم همزمان با تلمبه چوچولشو با انگشت مالیدن، تا دوباره ارضا شد، خوابیدم روش لباشو خوردم و با سرعت و قدرت هرچه تمام تلمبه زدم، صداش با لبام خفه میشد ولی با چنگ کمرمو داشت جر میداد تا دیدم آبم داره میاد تا ته کردم تو و پاچیدم تو کصش، عقلم دیگه کار نمیکرد و شهوت تصمیم میگرفت همینجوری روش رلو شده بودم برای چند دقیقه، که گفت پاشو گمشو برو داروخونه قرص اورژانسی بخر بیشعور ازت حامله بشم خودم می‌کشمت! خریدم خورد، اون موقع سه بار دیگه هم داشتیم.
     
  
↓ Advertisement ↓
زن

 
چشم حتما . خوشحالم که مورد پسند واقع شده .Akaaa
     
  
زن

 
شیرین تر از شیرین نیست . قسمت دوم

اون روز مدرسه بودیم هردومون زنگ استراحت بود پیام دادم بهش جواب داد و چت میکردیم دیدم بین چت دیر جواب میده گفتم کار داری؟
نوشت اره خره تو دسشویی ام تقصیر تو شد کاش دیشب فلافل نخورده بودم نفخ کردم و اسهال بدی هم گرفتم از صبح صد بار رفتم ریدم گه زدم به خودم و دسشویی شورتمم کثیف شده.
به شوخی گفتم پس کلاس و بو برداشته کمک نمیخوای چند تا ایموجی خنده فرستادم
یهو گفت خاک تو سرت بیا بخورش
منم باز به شوخی نوشتم اگه دوست پسرت بودم حتما
گفت اولا گهمو گفتم بخور روانی خجالت بکش دوما واقعا که حالا اگه دوست پسرم بودی عمرا میدادم دهنت حیف من نیست
گفتم چرا که نه
گفت خیلی بیشعوریا میدونستی
گفتم شوخی کردم بابا
گفت دیوونه شوخیشم خوب نیست خجالت بکش من خجالت کشیدم خب
گفتم نکش نخوردم که
گفت خیلی پررویی شهاب خاک برسرت الان وقت این حرفاس
من: مگه چیه منم امروز نفخ داشتم ولی راحت زدم و کیف کردم
شیرین: دیوونه بلبلی بزن منحرف بسه دیگه خودمو بشورم برم که زنگ خورد.
قشنگ متوجه شدم از این لحن حرف زدنم کیف کرده و پیش خودش میگه دیگه از دستش ناراحت نیستم که البته هم نبودم.
چند دقیقه بعد پیام داد اخ از بس اسهال داشتم بگمونم جر خوردم همه جام درد میکنه نمیتونم بشینم دوباره پیام داد: تو چی میگفتی بخورم بخورم.
گفتم من ؟ من ؟ من چیزی نگفتم
گفت غلط کردی بگو منظورت چی بود؟
گفتم اومدی خونه برات چربش میکنم
شیرین:خاک تو سرت روت میشه اینا رو بهم میگی؟
من: از دید مثبت فکرکن دارویی فکر کن
شیرین: اره جون خودت منم گوشام درازو یه چشمک فرستاد
من: حالا تو بیا خونه ببینمت
شیرین: میترسم
من: از چی؟
شیرین: ولش کن بای
من: بگو از چی میترسی؟
شیرین: مهم نیست در مورد حرف نزنیم
من: بگو از چی میترسی تا منم بدونم
شیرین: نمیدونم ولی از اینکه ... اینجوری حرف میزنی میترسم ازت
حدس میزدم از چی میترسه واسه همین سمج نشدم که اگه خودش خواست بگه
ظهر اومد خونه رفت تو اتاقش یجورایی داشت ازم فرار میکرد و برعکس همیشه تا عصر نه پیامی داد نه از اتاقش بیرون اومد عصر رفتم تمرین و حدود هشت اومدم خونه تا صدای در رو شنید رفت تو اتاقش حدودای یازده شب پیام داد چرا اون حرفا رو بهم زدی؟
من: همینجوری . چیز خاصی نبود
شیرین: جون من راستشو بگو شهاب
من: چرا میترسی بهم بگو جریان چیه من از رو منظور نگفتم
شیرین: بگو جون شیرین
من: جون تو رو قسم نمیخورم ولی مطمین باش
شیرین: از ظهر جرات نمیکنم حتی ببینمت استرس گرفتم
من: حتما چیزی هست که باعث ترست شده بهم بگو
چند دقیقه گذشت و انلاین بود ولی پیامی نداد که نوشت: کاش یه نفر و داشتم که میتونستم اونقدر باهاش راحت باشم و بهش اطمینان داشته باشم که حرف بزنم براش
من: از من مطمین تر کسی رو نداری که هیچ وقت نه بهت خیانت میکنه نه از اعتمادت سواستفاده
شیرین: تو خیلی مسایل اره از تو مطمین تر ندارم ولی خب یه چیزایی رو نمیشه به داداشت بگی
من: شیرین هرچیزی رو میتونی به من بگی و خیالت راحت باشه که قضاوتت نمیکنم دیگه بیشتر از اینکه دوست پسر داشته باشی
شیرین: دوست پسر که نداشتم تا حالا ولی
من: بگو و نگران چیزی نباش
شیرین: چطوری بگم اخه فقط بگم از پسرایی که اینجور حرفا میزنن خیلی میترسم
حس کردم بهتره من سر حرف رو باز کنم
من: ببین شیرین منم دوست دختر ندارم ولی همه دوستام دارن و سکس هم دارن
شیرین: خب
من: پسرای تو سن من حالا بالاتر یا پایین تر این جور چیزا فقط دنبال یه چیز هستن
شیرین: چی
من: دیدن بدن دخترا و اگه بتونن سکس که اونم تو سن دخترای پایین از پشت
شیرین: چند تا علامت خجالت
من: حتما توهم دو مدرسه دوستایی داری که دوست پسر دارن یا حتی تجربه سکس دارن
شیرین: خب
من: ولی به این پسرا نمیشه اعتماد کرد چون اگه کیس بهتر از اون دختر پیدا کنن یا اون دختر نخواد با پسره بره خونه خالی یا هر دلیل دیگه ولش میکنن و تو این مورد دختره که اسیب میبینه
شیرین: خب
من: داستان تو چی بوده
شیرین : چند تا علامت خجالت
من: بگو . درسته منم پسرم ولی داداشت هستم و تو این مورد مطمین تر از من کسی رو پیدا نمیکنی
شیرین: بگم عصبانی نمیشی یا دعوام کنی؟
من: نه اصلااااا
ادامه دارد.....
     
  
زن

 
ببخشید دیر شد دو سه روز سرم خیلی شلوغ بود نتونستم بذارم
     
  
زن

 
شیرین تر از شیرین نیست . قسمت سوم

شیرین: پارسال تو دوران بلوغ که بودم خب تازه داشتم میفهمیدم عروسی فهیمه(دختر خالم) تو باغ یادته
من: اره
شیرین: دسشویی داشتم و میخواستم برم دسشویی و فرزاد(پسر داییم هم سنش هست) از دسشویی اومد بیرون خب تاریک بود گفتم بایست تا منم برم دسشویی بیام از ترس در دسشویی رو نیمه باز گذاشته بودم و پشتم به در بود دسشویی کردم اومد بیرون فرزاد دستمو گرفت و حرفای اینجوری میزد و اونقدر اصرار کرد که یه بار ببینم منم خیلی ترسیده بودم که اونقدر اصرار کرد قبول کردم و بردم پشت درختای پشت دسشویی
شیرین ساکت شد چند دقیقه
من: خب
شیرین: همین
من: بقیشو بگو چکار کرد باهات
شیرین: چی بگم خب خودت میدونی
من: کامل بگو
شیرین: کلی علامت خجالت
من: بگو شیرین گفتم که قضاوت نمیکنم که کم سن و سال بودی
شیرین:دیدم دیگه
من: عزیزم کامل و با جزییات بگو
شیرین یکم مکث کرد گفت: میگم ولی دعوام نکنیا
من: نه عزیزم بگو
شیرین: رفتیم پشت درختا من پشت بهش ایستاده بودم و از پشت لباسمو داد بالا و شورتمو کشید پایین و نشست پشت سرم و نگام میکرد که بهم دست زد خیلی ترسیده بودم یکی دو بار هم گفتم بریم دیگه زشته که با اصرار نذاشت چند دقیقه نگام کرد و بهم دست میزد که صدای دو نفر شنیدم اومدن دسشویی شورتمو کشیدم بالا و برگشتم گفتم بسه بریم که اومدیم
من: همین؟
شیرین: چند تا علامت خجالت.خیلی ترسیده بودم ولی خب تو اون سن کنجکاو هم بودم . اخرای عروسی اومد کنارم گفت میخوام برم دسشویی تو دسشویی نداری ؟ منم یکم جیش داشتم ولی بیشتر از سر کنجکاوی گفتم چرا و رفتیم . تو راه گفت بیا بریم پشت درختا دسشویی کنیم گفتم زشتههه گفت نه بابا کی میفهمه کسی نیست که و اونقدر اصرار اصرار که قبول کردم و رفتیم همونجا یکم عقب تر اول اون شلوارشو کشید پایین شروع کرد جیش کردن اولین بار بود اونجای یه پسر بزرگ رومیدیدم چطوریه خیلی تعجب کرده بودم گفت چیه مگه تا حالا ندیدی گفتم نه گفت پس ببین زود تموم شد و گفت تو هم جیش کن دیگه خجالت کشیده بودم نشستم و لباسمو دادم بالا و شورتمو کشیدم پایین و جیش کردم که دیدم همونجور شلوارش پایین بود چراغ موبایلشو روشن کرد و نشست و منو نگاه میکرد از خجالت سرخ شدم جرات هم نداشتم حرف بزنم میترسیدم یکی صدامونو بشنوه جیشم تموم شد گفتم اب از کجا بیاریم که یه بطری اب معدنی دستش بود و اول ریخت رو خودش و شست و بعدش خودش ریخت روم که یهو دیدم دستشوبرد زیرم و منو شست و گفت تو هم دست بزن دوست داشتم بهش دست بزنم شکلش جالب بود برام همونجور که اون داشت بهم دست میزد منم بهش دست زدم شهاب خجالت میکشم بگم بسه دیگه
من: نه بگو میخوام بدونم. البته هوسی هم شده بودم و دستم تو شورتم بود و با کیرم بازی میکردم
شیرین: بذار نگم
من: بگو عزیزم
شیرین: پشتمو بیشتر دست میزد یهوانگشتشو کرد تو پشتم دردم گرفت خواستم بلند شم نذاشت و باز اونقدر اصرار که صبر کنم پشتم درد میکرد اروم انگشتشو در میاورد و دوباره میکرد تو و بهم گفت دستتو بیار جلو و یه تف انداخت کف دستم گفت بمالش منم انجام میدادم و اونم انگشتشو تو پشتم عقب و جلو میکرد خیلی دردم میومد گریم گرفته بود ولی نمیذاشت بلند بشم که یهو یه اب لزجی ازش ریخت بیرون تو دستم و منم ترسیدم بلند شدم فکر کردم جیش کرد که گفت چیه ابم اومد و لباسمونو مرتب کردیم و برگشتیم بعد از اون تا یکی دو ماه من یواشکی با گوشی مامان باهاش چت میکردم یا تلفنی حرف میزدیم خیلی بهش وابسته شده بودم حرفای خیلی خوبی میزد همش میگفت دوست دارم
من: بعدشم باز داشتین؟
شیرین: دو باری که اومدن شیراز باز انجامش دادیم همونجوری
من: کجا؟
شیرین: تو سرپله خونشون
من: فقط با انگشت
شیرین:چند تا علامت خجالت . اره ولی بار اخر میخواست اونجاشو بکنه تو که مقاومت کردم و نمیذاشتم اونم موهامو محکم گرفت تو دست و بهم فحش میداد و محکم انگشتشو تا اخر تو پشتم کرده بود که خیلی دردم گرفت همه تنم سوخت جیغ زدم و زدم زیر گریه اونم از ترس یه پس گردنی محکم بهم زد چند تا فحش داد و فرار کرد منم زود خودمو مرتب کردم و رفتم
من: کسی نفهمید؟
شیرین: خاله اومد بیرون منم الکی خودمو انداختم زمین مثلا خوردم زمین و خاله بلندم کرد بردم تو خونه و منم زود زنگ زدم مامان اومد دنبالم اومدم خونه
من: بعد از اون دیگه سراغت نیومد؟
شیرین: یه بار دیگه اومد راضیم کلی التماس کرد که هر چی گفت قبول نکردم اخرش میخواست بترسونتم و تهدیدم کرد که منم داد و بیداد کردم سرش و از ترس فرار کرد رفت
من: خوب کاریش کردی
شیرین: شهاب
من: جانم
شیرین: تو که فکر نمیکنی من دختر بدی ام؟ -نه قربونت برم چرا باید این فکر روبکنم تو این جور چیزا هر کسی یه جاهایی یه کارایی کرده
ش: مگه تو هم کاری کردی؟ من: نه اینجور ولی جورای دیگه –ش: تو بگو چکار کردی ؟ -من: واقعا بگم؟
-ش: اره خب من گفتم تو هم باید بگی دیگه . گفتم :یادته تابستونا کلاس نجات غریق و کلاس هلال احمر و دوره های امداد و نجات اورژانس میرفتم -گفت اره . گفتم یادته پارسال کلاس ماساژ هم رفتم . گفت اره .گفتم خب تو این یه سال دیده بودی خیلیا بهم گفتن براشون امپول بزنم . گفت خب امپوله دیگه واسه مامان خاله مهوش خاله شیما خاله مینا عمه مهناز اینا فقط زنا بود مردا هم که خیلیا تقریبا واسه همه همیشه خودت میزنی کلی هم تعریف میکنن که چقدر خوب و بی درد میزنی
گفتم خب تو همون امپول زدنا خیلی چیزا از خیلیا فهمیدم .گفت مثلا چی؟
گفتم میگم ولی نباید اصلا به رو خودت بیاری که میدونیا باشه بین خودمون بمونه
گفت باشه قول میدم. گفتم مثلا خیلیاشون موقع امپول زدن شورتشونو کامل میکشن پایین .ش: چند تا علامت تعجب واقعااااااا گفتم اره تازه این که چیزی نیست واسه خیلیاشون خودم شیاف گذاشتم تا الان ولی کسی نمیدونه گفت وایییی یعنی خودشون ازت خواستن؟ کیا؟.
ادامه دارد....
     
  
زن

 
شیرین تر از شیرین نیست – قسمت چهارم

گفتم اره یکیش مامان که هر وقت شیاف داره میده من براش بذارم موقع امپول زدن هم شورتشو تا زیر باسنش میکشه پایین یا خاله مهوش که مشتری ثابتم هست هفته ای دو تا تقویتی براش میزنم و حتی یه بار بعد از امپول شورتشو کامل کشید پایین گفت شهاب مقعدمو ببین حس میکنم شقاق دارم تو هم یه نگاه بنداز اگه لازمه برم دکتر
ش: واقعااااااا؟
من: منم لای باسنشو باز کردم و سوراخشو نگاه کردم شقاق داشت ببخشید میگما ولی تحریک شده بودم اروم انگشتمو اطرافش و رو سوراخش میکشیدم گفتم درد هم داری خاله؟ گفت موقع دسشویی درد داره ولی کم از دیدن مقعد خاله خیلی تحریک شده بودم الکی ازش پرسیدم سکس مقعدی داری؟ گفت تو از کجا فهمیدی وای معلومه؟ گفتم خب من دوره های پزشکی رو تا یه حدی گذروندم خاله .
گفت لو ندی اره معمولا هفته ای یه بار
گفتم نمیگفتی هم مشخصه که هم داری و هم الت بزرگی داره .
خاله گفت دیوووونه اینو از کجا فهمیدی؟ گفتم از باز شدگی سوراخ مقعدت خاله خیلی خجالت کشید .
پرسیدم یبوست چطور؟ گفت شدید گفتم دلیل اصلی شقاق یبوست مزمن هست که باعث میشه تو دسشویی بیشتر زور بزنی و کم کم بیرون زدگی بوجود میاد که یکی از دلایل یبوست سکس مقعدی هست
ش: خاله مهوش که مجرده سکس داره؟
گفتم خب اره مگه چه ایرادی داره 28 سالشه ها نیاز جنسی داره دیگه .
ش: خب
من: خب دیگه همونجور هم داشتم اطراف سوراخشو معاینه میکردم با دست اروم انگشتمو فرو کردم تو که خاله گفت اخ اخ گفتم ببخشید اذیت شدی ؟
گفت نه انتظارشو نداشتم.
گفتم:مگه انتظار داره؟ یکم تحمل کن دیواره داخل روده هم ببینم و انگشتمو میچرخوندمو و معاینه کردم و در اوردم.
گفت اره خب قبل از سکس خودمو اماده میکنم بعدشم میدونم میخواد فرو کنه تو هم اگه قبلش گفته بودی امادگیشو داشتم .
گفتم دفعه بعد میگم و پرسیدم نفخ هم داری؟
گفت دیوونه مگه قراره همیشه منو انگشت کنی . نفخ هم شدیدا البته بیشتر بعد از رابطه الانم که انگشتت رو دراوردی به زور دارم خودمو نگه میدارم .
گفتم: شاید بازم مثل الان لازم شد در ضمن نفخ رو نگه ندار هیچ وقت نباید باد معده رو نگه داری.
گفت نگه نمیدارم کلا ازادم تو خونه الان هم به خاطر تو گفتم شاید ناراحت بشی.
گفتم نه عزیزم راحت خودتو خالی کن .
که یهو زارت زد بیرون و یه چند تا. دارو که در مورد شقاق میدونستم بهش معرفی کردم
ش: عجببب. این از خاله مهوش دیگه کی؟
من:البته خاله مهوش بعد از اون بار دیگه باهام راحته و موقع امپول زدن میکشه پایین. دیوونه همه رو میخوای بگم؟ .
ش: اره خب دوست دارم بدونم مثلا من اصلا حتی فکرش هم نمیتونم بکنم که خاله مهوش که اینهمه با حجابه و مذهبی دوست پسر داره . گفتم خب چه اشکالی داره
ش:میدونی شهاب من تجربه سکس نداشتم ولی همون یه بار به گه خوردن افتادم و اصلا نمیتونم به این فکر کنم که از پشت سکس داشته باشم خیلی دردناکه . گفتم اره ولی بعضیا دوست دارن که کم هم نیستن .
ش: تو چند نفر و میشناسی که از عقب سکس دارن؟ گفتم اولیش خاله مهوش دومیش مامان . یهو گفت ماماننننن محاله تو دوران نامزدی با خاله مینو یه بار کلی دعوا کرد که چرا از پشت سکس داشته . تو از کجا میدونی مامان از پشت سکس داره؟
گفتم اولا که خودم ازش پرسیدم و دوما تو سوراخ مامانو ندیدی .
ش:نه چرا باید دیده باشم چطوریه مگه ؟ گفتم در حالت دراز کش همین که لای باسنشو باز کنی سوراخش هم باز میشه .
ش:خودش بهت گفت ؟ گفتم اینو فقط به تو میگما گفت چی؟ گفتم یادته بابا دو ماه رفت ماموریت گفت اره گفتم همون شبی که بابا فردا صبحش بیاد اخر شب حدود دوازده مامان پیام داد امشب دو تا شیاف برام بذار مامانو که میشناسی چقدر حساسه و وسواس داره رو تمیزی و نظافت و این چیزا
گفت اره .
گفتم همینو در مورد بدن خودش صد برابرش کن
گفت چطور؟ .
گفتم دلیل اینکه خیلی از زنا خودشون واسه خودشون شیاف نمیذارن میدونی چیه؟ گفت نه.
گفتم چون باید حدود یک تا دو سانت شیاف رو بفرستی تو و خیلی از زنا چندششون میشه انگشتشون و فرو کنن تو خودشون حالا مامان در مورد سکس مقعدی هم همینجوره اون شب چون بعد از حدود دو ماه میخواس سکس مقعدی داشته باشه تنگ شده بود به بهونه شیاف منو برد تو اتاق و به زبون بی زبونی ازم میخواست من امادش کنم گفت واقعااااااا یعنی بکنیش؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟کلی علامت تعجب . گفتم نه دیوونه با انگشت و کرم گفت عجب . چکار کردی؟
گفتم خودش هم خجالت میکشید بهم بگه اولش گفت برام دو تا شیاف ملین بذار که گذاشتم و همونجور که به شکم دراز کشیده بود گفت امشب بابات میاد گفتم اره گفت خب دیگه بعد از دو ماه دوری از خونه خب من باید یه کارایی براش بکنم گفتم میدونم مامان من زن و شوهرین خب گفت اره ولی اون جاهای دیگه هم میخواد فکر کنم اونقدری منو دیدی که خودت میدونی گفتم اگه منظورت از پشت هست اره میدونم خیلی خجالت کشیده بود صداش میلرزید گفت خب بعد از دو ماه اماده نیستم اینو که گفت فهمیدم چی میخواد و کرم نرم کننده هم تو دستش بود گفتم نمیخواد به زبون بیاری متوجه شدم و از تخت بلند شدم و پشتشو کردم سمتم و گفتم تو هر حالتی راحتی قرار بگیر که خم شد رو تخت و شلوار و شورتشو کشیدم پایین و کامل خم شد سوراخش جلوم بود
شیرین: چطوری بود بعد از دو ماه؟
گفتم دقیق که ندیدم تاریک بود ولی تو نور چراغ خیابون رنگش که قهوه ایه ولی معلوم بود تنگ شده کرم و مالیدم رو انگشتم و حسابی دور سوراخشو مالیدم
واسه اینکه باسنش باز بشه رفت تو داگی و باسنشو داد بالا تازه هم رفته بود اپیلاسیون و حموم حسابی با لوسیون نرمش کردم و انگشتمو فرو کردم تو یکم دردش گرفت همه انگشتمو فرو کردم تو و اروم عقب و جلو میکردم که کم کم دو تا انگشتمو فرو کردم تو و اروم عقب و جلو میکردم و حدود هفت هشت دقیقه دو تا انگشتمو عقب و جلو کردم که دیدم از شکاف جلو مامان اب سفید لزجی داره میاد بیرون که یهو بلند شد و گفت بسه دیگه بسه و شلوار و شورتشو سریع پوشید و رفت دسشویی.
شیرین: چش شد مگه ؟ گفتم خب اون اب سفید رنگ موقعی از جلو زن میاد بیرون که زن خیلی تحریک بشه و ارضا بشه
ش: یعنی مامان ارضا شده بود؟ گفتم اره خب .
ش: مگه میشه ادم با پسر خودش ارضا بشه؟ گفتم چرا نشه خب غریزه جنسی که نسبت نمیشناسه
ش: خودت چی ابت نیومد؟ گفتم اون موقع نه ولی بعدش چرا
ش:چطوری؟ . چند تا علامت خجالت فرستادم و گفتم جق زدم
ش: واقعااااااا
گفتم خب اره چکار کنم خیلی هوسی بودم .ولی یه چیزی رو میدونی ؟
ش: چی؟
گفتم بعد از اون شب رابطه بین من و مامان خیلی عجیب شده
ش: چطور مگه
ادامه دارد..........
     
  
صفحه  صفحه 154 از 154:  « پیشین  1  2  3  ...  152  153  154 
داستان سکسی ایرانی

Incest Sexy Story - داستان های سکسی با محارم

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA