انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 2 از 125:  « پیشین  1  2  3  4  5  ...  122  123  124  125  پسین »

داستان های پیوسته و قسمت دار سکسی


زن


 
شقایق (۴)

ادامه از زبان بابام
احساس کردم که شقایق مثل اینکه چیزی نمی فهمه وخیلی راحت خودشا توی بغلم ولو کرده من هم به راحتی هر چه تمام تر داشتم لمسش می کردم برای اینکه مطمئن تر بشم که حالیشه یا نه چند بار عمدی دستما به طرف سینه هاش برد وفشارشون دادم دیدم که فقط می خندیدو چشماش را می بنده ازش لبم می گرفتم فهمیدم که نه حایش نیست وخوشش می آید دیگه می خوردمشون در نظر داشته باشید که یه دختر 17 ساله را لباش را بخوری مکشون بزنی چی میشه ،تو ی رویایی دیگه بودم ، که صدای اون پیر زن را شنیدم که می گه شام حاضر بعدش ما هم رفیتم شام را خوردیم بعد از کمی صحبت موقع خواب شد که باید می خوابیدیم قبل از خواب هم کلی با شقایق لاس زدم ومی مالدوندمش که طوری شده بود که هر چی بهش می گفتم نه نمی گفت و اگه می خواستم همون شب هم بکنمش چیزی نمی گفت چون تا حد لخت کردش پیش رفتم اما دیگه نخواستم ادامه بدم خواستم یه فرصته دیگه این کار انجام بدم .
صبح شد و قتی بیدار شدم دیدم که خودم لختم و کسی هم پیشم نیست ولی بعد از دو سه دقیقه باز هم شقایق را دیدم که همون لباسهای کهنه قبلیش را پوشیده و سلام کرد و صبح خیر گفت بعد اومد باز هم تو ی بغلم من هم اونو مثل بچه ها بغلش کردم بعد رفیتم صبحانه را خوردیم وآماد شدیم که بریم به طرفه خونه خودم تو راه هم همش حرف می زدیم هنوز هم باورم نشده بود که همچین دختر نازی دارم .
خلاصه رسیدم خونه بعدش کمی خونه را نشونش دادم کاملا گیج شده بود وهنوز باور ش نشده بود که اینجا خونشه یه جوری هم خودم دلم واسش می سوخت چون کلادر کمبود بزرگشده واسه همین هم ازش دلجویی می کردم در تمام این مدت همش می مالوندمش واونهم راضی بود وچیزی هم نمی گفت تا اینکه رفیتیم بیرون وچند دست لباس هم براش خریدم دیگه شب رسیدم خونه شام هم بیرون خورده بودیم خیلی خسته بودم می خواستم برم یه دوش بگیرم که یه لحظه فکری به سرم زدوگفتم یه امتحانی بکنم ببینم که چی می شه به شقایق گفتم که بریم حموم تا خستگیمون در بره اون هم اصلاً مثل اینکه از خداش باشه چیزی نگفت منهم دستش راگفتم بردم تو حموم لباس های شقایق همهرا درآوردم اصلا باز هم باورم نشده بود لختش کرده بودم واقعاً زیبا بود بدنی سفید وکمری باریک وباسن بزرگ و وسینهای لیمویی ازخصوصیاتش بود لباسهای خودما راهم در آوردم وفقط شورتم موند رفیتم زیر دوش آب و شروع به خیس کردنش کردم بعد لیف وصابونرا برداشتم تا بهانه ای باشه برای دست زدنم به بدنش .
کارم را شروع کردم خیلی آروم وبا حوصله ابتدا سینههاش را بعد آروم آروم به باسن دیگه تقریبا ً به جای بدنش لیفا می کشیدم بعضی وقتا هم فقط دستما می کشیدم شاید 5 دقیقه ای نشده بود که کل بدنش را می مالیدم هر بار که با بدن لخت بغلش می کردم باورکنن نزدیک بود که آبم بیا ولی خودما نگه می داشتم به زور همینطورکه می مالیدمش دستم به کونش می خورد احساس می کردم حال به حال می شه واسه همین هم دستما بیشتر اطراف کون کوسش می چرخوندم به سرم زد که کمی کونش را انگشت کنم واسه اینکار مدام خمش می کردم وکارم آروم شروع کردم بعد از یک دقیقه ای متوجه شدم شقایق توی آسمونهاست واسه همین هم سریع دو انگشتی اینکار کردم و خیلی سریع کونش جواب داد بعد سه انگلشتی دیگه اونقدر این کارانگشتش کرده بودم که کونش بسته نیم شد واسه همین هم وقتی خمش می کردم آروم کیرم دم سوارهخش گذاشتم و فشارش دادم خیلی راحت بدون که اصلا چیزی بکه تا ته فرستام توش کمی توش نگه داشتم بعد بلند کردم وبالا پایینش می کردم با این کارم تلمبه می زدم باور کنند اونقدر گشاد شده بود که تا ته می کردم و جیکش همدر نمی آومد همینطور چشم بسته تو بغلم بود نمی دونم چندق دقیقه ای همین طور می کردم که یه لحظه احساس کردم که آبم داره می آید وهمه را توی کونش خالی کردم و محکم فشارش می داد می لرزیدم اونهم می لرزید باشدت بسیار بالا بعد از چند دقیقه به بخودم اومدم دیدم که شقایق هنوز بی حاله بعد با کمی نوازش و بوس اون را هم سر حال آوردمش بعد از حموم اومدیم ورفیتم تو اتاق خواب الان دیگه هردو لخت لخت تو ی اتاق خواب بودیم بعد کشیدمش روی تخته خواب ووتوی بغلم گرفتمش چیزی نمی گفت ومنگ بود همینطور کشیدمش روی خودم کمی به سوراخش نرم کند زدم باز هم کیر با سوراخش میزان کردم وخیلی آروم فشار دادم رفت توش دیگه واقعاً توی اوج بودیم ومحکم تلمبه می زدم بعد نیم ساعت باز هم توش خالی شدم همین طور خوابیدم صبح باز وقتی بیدار شدم اونهم بیدار شد باز هم یه لب از گرفتم بازهم کمی نرم کنده زدم بهش وباز شروع کردم به کردنش صبحی کمی تنگ شده بود به سختی می رفت توش اما رفت .
خلاصه 5 روز از امدنش به خونه من گذ شت بود که می خواستیم یه سری به بابا بزرگش ومادر بزرگش بزنیم توی این 5 روز باور کنید شاید روزی 10 یا 12 باراز کون می کردمش دیگه خوش هم عادت کرده بود در عرض این 5 روز هم کونش بزرکو قلمبه شده بوده سنه هاش بزرگتر و برجسته تر بدنش پر شده بود صورت هم گرد توپولیتر شده بود بعد از دیدار از خونه پدر بزرگ رفیتم خونه خودشم هم راضی بود بعد رفیتم به شمال شب شده باهم می خواستم بخوابیم واینبار دستم را به کوسش می زدم تا برای کردنش آمادش کنم همون شب هم دو بار کوسش را کردم .

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن

 
سکس با پدر شوهر قسمت اول

نمی دونم دخترا با پسرا چه جوری با هم آشنا میشن، دوست میشن ویا اصلا چه جوری و به چه اعتباری دوران دوستیشون به سکس منتهی میشه. خوب من تو شرایطی بزرگ شدم که زن عموهام جلوی برادر هام چادر تو خونه سر میکردند یا مثلا شیوا (یکی از زنداداشام) برای 2 سال فقط با برادر شوهرش قهر بود که چرا سر زده اومده تو خونه و اون چادر سرش نبوده. کاشکی فقط همین چیزا بود. علاوه بر 2 برادرم، 1 خواهر دارم که البته من کوچکترینم و بقیه هم، همه ازدواج کردن.بابام بازاریه و فوق العاده دیکتاتور و معتقد به اصول خانواده پدرسالار. وضعمون خوبه ولی به لحاظ فکری و فرهنگی،متاسفانه باید بگم,خانوادم همیشه باعث شرمم هستند. داداشام تحصیلات دانشگاهی ندارن یعنی اصلا دیپلمشون رو هم به زور گرفتن,اما خواهرم فوق دیپلم حسابداریه. یادمه اون موقع که خواهرم میخواست بره دانشگاه,بابام میگفت داداشات هیچ پخی نشدن, تو رو بفرستم دانشگاه کجا رو بگیری؟ خلاصه خواهرم رفت دانشگاه و اتفاقا بعد از 2 سال(درسش که تموم شد) از همون بچه های دانشگاه, یکی اومد خواستگاریش که پسر خوبی هم هست.بگذریم... من اون موقع تازه سال آخر دبیرستان(ریاضی فیزیک) بودم , علیرغم اینکه بابام خیلی اظهار نارضایتی می کرد اما مادرم همیشه پشت من بود و حتی هزینه کلاس کنکور سال آخرم رو, مادرم می داد.اشتیاق مادرم برای ادامه تحصیل من و از طرف دیگه اینکه می دیدم خواهرم واقعا خوشبخت شده, منو وسوسه می کرد تا بیشتر درس بخونم.کنکور نزدیک می شد و تنها علاقه من برای ورود به دانشگاه(فقط و فقط تهران وگرنه بهم اجازه نمی دادن برم) آشنا شدن با یک پسر خوب دانشجواونم برای ازدواج بود. از پسر های موسسه خیلی خوشم نمی اومد, خیلی هیز و چیپ و بی شخصیت بودن. خلاصه کنکور رو دادم, جواب هاش اومد و من رفتم دانشگاه. ترم 1 و 2 فقط تو حال و هوای ورود به دانشگاه بودم. خیلی فضای خوبی بود,نسبتا باز و باکلاس.رشته من(صنایع) دختر زیاد داشت ولی اکثر یا دوست پسر داشتن یا با بچه های دانشگاه بودن.اینم بگم که من با وجود پیشنهاد های زیادی که شاید هر روز داشتم, ولی هنوز با کسی دوست نشده بودم آخه پسر رویاهام رو ندیده بودم شایدم از ترس خانوادم. درسم بد نبود. بخودم قول دادم درسمو بخونم به امید اینکه علاوه بر زیبایی بخاطر درسم هم مطرح بشم و چون پاک و نجیب هم هستم حتما پسر محبوب من خودش میاد سراغم دیگه.گذشت و ترم هفتم شد و تازه دوران سرخوشی من شروع شده بود.یکی از همون روزا بود که برای اولین بار پسری رو می دیدم که قبلا ندیده بودمش(با یکی از پسرای هم رشتم اومده بود و دوستش بود).نگاه جذاب و گیرایی داشت.سر کلاس زبان تخصصی شرکت کرد و در قالب Free Discussion کلی با هم تبادل نظر کردیم.یه جورایی خیلی خوشحال بودم که بالاخره پیداش کردم اما از اینکه اونم یه همچین حسی داره مطمئن نبودم. کلاس که تموم شد مثل همیشه کوله ام رو برداشتم و رفتم بیرون که یکدفعه دیدم با همون صدای قشنگش گفت: الناز خانوم,ببخشید یه لحظه! خیس عرق شده بودم.بعد از یه گفتگوی ساده ادامه داد که اگه امکان داره می خوام با هاتون بیشتر آشنا بشم. کارتشم بمن داد و بدون اینکه از من جواب بشنوه رفت.......... خلاصه ما با هم آشنا شدیم پدرام مهندس مکانیک بود و خودش یه سوله تو چالوس گرفته بود و چند تا دستگاه پرس داشت و برای ایران خودرو قطعه های مختلف می زد. 2 سال از من بزرگتر بود و اون روز هم به سفارش میثم(بچه های دانشگاه) اومده بود که منو ببینه.پدر پدرام آژانس مسافرتی داشت و یه کارایی هم (که هیچ وقت نفهمیدم چی کار) با پتروشیمی انجام می داد.بطور غیر رسمی هم صادرات میگو انجام می داد. خلاصه بدجوری خوشبخت شده بودم. خونشون درروس(تهران) بود و خیلی خانواده باکلاسی بودن.هر وقت از خانوادم می پرسید من همش تفره می رفتم ولی بالاخره یه روز بهش گفتم.یه هفته رابطمون سرد شد تا اینکه پدرام گفت: الناز خیلی فکر کردم, می خوامت بدجوری هم می خوامت. شاید 3 یا 4 بار مراسم خواستگاری انجام شد.هر دفعه خراب می شد.خانواده ها اصلا بهم نمی اومدن. بابای من با اینکه تقریبا مرفه هستیم ولی می گفت اینا بی ایمونن, اینا کین؟ بابای پدرام هم می گفت این امّل ها رو از کجا پیدا کردی؟می دونین دیگه کسی هم اصلا متوجه نبود که منو پدرام همدیگه رو دوست داریم.سکس هم در رابطه دوستی ما اصلا جایی نداشت, واقعا پدرام پسر خوب و با کلاسی بود.خلاصه منو پدرام به هزار بدبختی بهم رسیدیم.جشن و سالن و... بماند که سالن رو جمشد خان(بابای پدرام)انداخت گردن بابای من که_شما با خونه اگر مشکل دارین خودتون هم پول سالن رو بدین_ پدرام خودش خونه گرفت و ما زندگیمون رو شروع کردیم.پارمیس(خواهر پدرام)سال آخر دبیرستان بود تقریبا همیشه بعد ازظهرها خونه ما بودتا من واسه درساش بهش کمک کنم, اگر هم اون نمی اومد پدرام می رفت تا بهش کمک کنه. رابطه سکس من با پدرام روز به روز داغتر می شد وبدن من هم جا افتاده تر. دروغ نگم سینه های سایز 75 زمان دختریم, به 85 رسیده بود.باسنم گوشت آورده بود و کسم کاملا تپلی شده بود. رونام هم دیگه یه پرده گوشت آورده بود.خودم هم بیشتر از پدرام از وضعیتم راضی بودم.دیگه حتی با پارمیس سر کون کل کل می کردیم(آخه پارمیس کون گنده ای داشت). وای از سکس اون موقع ها بگم براتون, شبایی که پارمیس خونمون بود ,پدرام فقط سینه هامو می خورد و می ذاشت تو کسم. ولی اگه پارمیس نبود, وای ...(نوک سینم الان شق شد)شروع می کرد لیسیدن کسم, بخدا قشنگ کسم آب می انداخت, وقتی شروع می کرد تلمبه زدن(همون پسر مودب و با کلاس) فحش خواهر و مادر می داد که من خیلی حشری می شدم.کیر تقریبا کلفتی داره ولی به لحاظ قدی, نسبتا کوتاست. اگه بدونین وقتی تو کسم عقب جلوش, می کرد چه حالی می داد. خیلی با دقت و با حوصله منو می گایید.من واقعا لذت می بردم, کارش رو خوب بلد بود.همزمان اگه تو تخت منو می کرد پا هامو مدل 7 باز می کرد خودش می رفت پایین وا می ایستاد و همزمان چوچولم رو با دست تحریک می کرد.یادم داده بود موقع ساک زدن,بیضه هاش رو هم بلیسم,اگه بدونین لیسیدن تخمای سفتش چه حالی بهم می داد.این اواخر دیگه با انگشت با سوراخ کونم هم بازی می کردو من تحریک می شدم(اما چون مادرم بهم گفته بود که از کون نده-البته نه با این صراحت- رو همین حساب حتی نمی ذاشتم انگشتشو توش بکنه.) ولی با این وجودپدرام هیچ وقت نسبت به کون من حریص نبود. دیگه همه کار می کردیم.حتی بعضی وقتا جلوی پارمیس هم دو تایی به حموم می رفتیم. حتی بعضی شبا که از کار صبح تو شرکت خسته می شدم(آخه پدر پدرام به اصرار من واسم تو پتروشیمی کار گرفته بود چون می خواستم تجربه کاری کسب کنم) و حال دادن نداشتم,واسش ساک می زدم و لاپستونی می رفتیم تا آبش در می اومد. خانواده پدرام تقریبا دیگه منو قبول کرده بودن ولی هنوز جمشید خان,با من اونطور که باید صحبت نمی کرد. منیژه خانوم(مادر پدرام) با اینکه بعضی وقت ها بابت خانوادم بمن متلک می انداخت ولی چون می دید پدرام حسابی سر حال و داره بهش خوش می گذره, با محبت با من برخورد می کرد. تا اینکه...

ادامه دارد...
     
  
زن

 
سکس با پدر شوهر قسمت دوم

جواب های کنکور پارمیس اومد.رتبه 2537 برای پارمیسی که اصلا درس خون نبود,واقعا عالی بود.همه خوشحال بودن و به اصرار پدرام و علاقه خودش سیالات رشت رو انتخاب کرد وبعدا هم قبول شد و رفت. خانوده پدرام دیگه واقعا با من خوب شده بودن. پدر پدرام برای اینکه از دل من در بیاره و تشکری هم کرده باشه گفت: همگی یه هفته می ریم شمال ویلای من. با آخه و اما و این چزا هم کوتاه نمی اومد.خلاصه قرار شد دوشنبه هفته بعد بریم شمال. جمشید خان به زور منو برد تو ماسین خودش و پارمیس رو فرستاد پیش پدرام. اگه بدونین تو راه چقدر خوش گذشت.جوک سکسی می گفت,پشت رول می رقصید. منیژه جون رو که دیگه نگو.تو سیاه بیشه ناهار رو خوردیم و دوباره حرکت کردیم. بنا به مسائل امنیتی نمی گم ویلاشون کجاست. خلاصه با کلی توقف که تو مسیر داشتیم ساعت 4.5-5 بود که رسیدیم ویلا. وای خدای من,چی می دیدم.عجب خونه ای,عجب عمارتی.خیلی خوشگل بود. چقدر هم بزرگ بود. با چمدونا رفتیم بالا. تو حال خودم بودم و داشتم لباسای خودم و پدرام رو می ذاشتم تو کمد که دیدم جمشید خان با یه شلوارک(فقط) داره می گرده. اتاق خواب ها بالا بود و من که از اتاق بیرون اومده بودم داشتم از بالای راه پله اون رو نگاه می کردم.وای چه کیری داشت.اصلا انگار شورت پاش نبود, ولی مگه میشه آدم به این باکلاسی تو این وضعیت؟؟ کیرش شق نبود ولی آویزون بود و کلفت. از زاویه دیدم داشت دور می شد که ته کادر واستاد. یه دستی اومد و خورد به شلوارکش(دقیقا به کیرش) بخدا دست پارمیس بود. ولی با خودم گفتم آخه دختره حشری, مگه تو به کیر بابات دست زدی که الان پارمیس این کار رو بکنه؟تازشم اگه بر فرض محال پارمیس هم باشه,مگه مرده که بیاد اینجا, این کار رو بکنه. گفتم حتما تاثیر جوک هایی که (در رابطه با گاییدن دختر توسط بابا) تعریف کرده, یه جورایی هم حشری شده بودم. امیدوار بودم شب برسه و پدرام منو بکنه که دیگه از این فکرا بیام بیرون. لباسی رو که از دستم تو راهرو افتاده بود برداشتم و رفتم تو اتاق.لباسم رو عوض کردمو اومدم بیرون.شلوار جین پام بود و چون رونام گوشتیه به پام چسبیده بود.هوای شمال گرم و شرجی بود.مگه می تونستم تحمل کنم,برگشتم تو اتاق, شلوارم رو درآوردم, گشتم دنبال دامن که منیژه در رو باز کردو اومد تو. خجالت کشیدم ولی وقتی خودشو دیدم خجالتم برطرف شد. با یه شلوار چسب سفید و یه تاپ جلوم واستاده بود. دقیقا معلوم بود که شورت هم پاش نیست.گفت دختر تو چه جوری تو این هوا اینو پات کرده بودی؟گفتم خوب چی کار کنم؟ گفت مگه پدرام واست لباس نخریده؟ لحنش معلوم بود داره متلک میگه که مثلا خونه بابات لباس نداشتی.تا اومدم حرف بزنم اومد سر وقت کمد لباسا. یه پوز خندی زد و گفت: ای بابا تو چقدر آخوندزاده ای! خیلی بهم برخورد.آخه اصلا پدرام هیچ وقت بابت لباس پوشیدنم بهم گیرنداده بود. پارمیس رو صدا زد. دیدم وای پارمیس دبیرستانی عین این جنده ها 2 تیکه پوشیده. پارمیس دست چپش رو گذاشته بود رو سینه هاش که مثلا نیفتن بیرون.خشکم زد وقتی این صحنه رو دیدم. بخدا قسم همون دست با همون انگشتری بود که به شورت جمشید خان خورده بود. سایز کمر من و پارمیس تقریبا یکی بود, البته سینش خیلی کوچیک بود و از این اسفنجی ها می بست که کم نیاره(به زور شاید می شد 75) ! مادر دختر با هم اختلاط کردن و پارمیس رفت بیرون. منیژه گفت پیرهنتو درآر! مردم و زنده شدم چون 4 چشمکی زل زده بود به سینه هام. گفت همون, با اینا پدرام رو نعشه کردی. هم خوشم اومد هم نه. پارمیس دامن کوتاهی تو دستش بود و اومد تو اتاق.اینبار نوبت منیژه بود که بره. رفت و زود برگشت ولی هیچی دستش نبود. لبخندی زد و گفت جمشید خان اون تاپ منو بیار. جمشید انگار که پشت دره, گفت کدوم؟ منیژه هم با پررویی گفت همون که همیشه ممه هام رو از زیرش در میاری! من مرده بودم از خجالت, پوست سفیدم سرخ شده بود انگار همین الان پدرام تو کسم تلمبه زده باشه. من هنوز لخت بودم و با شورت و سوتین واستاده بودم که جمشید خان با یه تاپ صورتی فوق العاده خوش رنگی اومد تو اتاق.دستم رو گذاشتم لای پام رو شورتم و اونیکی رو هم وسط سینه هام. جمشید خان که با پررویی داشت سینه هام رو نگاه می کرد, گفت: به به, خوش بحال پدرام. اینو گفت و رفت بیرون. پارمیس خندید و گفت: بابام همینه, به منم میگه بعضی وقتا, تازه چیزای دیگه هم میگه که مادرش بدجوری نیگاش کرد که یعنی خفه شو. دامن کوتاه زرشکی سایز 40 رو بهم داد و گفت بپوش. گفتم نه آخه ... که پدرام اومد تو. از خودم بیخود شدم و گفتم : تو کدوم گوری بودی؟ مادرشوهرم با عصبانیت نگام کرد و رفت بیرون. پدرام قبل از اینکه حرفم رو بشنوه داشت پر و پاچه سفید پارمیس رو نگاه می کرد و لذت می برد. داد زدم پدرام ! گفت رفته بودم یه خورده خرت و پرت بگیرم. بعد دست زد به کون پارمیس و گفت : چی شدی داداشی؟ دیگه داشتم دیوونه می شدم.انقدر مگه یه خانواده شهوتی می شن, همه تو نخ همن! منم از حرصم فقط برای اینکه پدرامو رام کنم سریع دامن زرشکی رو پام کردم. اولین بار بود که اینجوری نظر می داد.گفت: آها بابا مردیم. یه خورده از اینا بپوش. باورم نمی شد چرا تا اون موقع حرفی نزده بود. داشت می رفت بیرون که دستشو گرفتم و گفتم جواب منو ندادی , ما که همه چی آوردیم با خودمون, چی رفتی بگیری؟ خندید و گفت وودکا نیاورده بودیم, یه دستی به رونام کشید و گفت : چه شبی بشه امشب؟ دیدن صحنه دستمالی کردن کیر جمشید خان توسط پارمیس, حرفای منیژه جون ورفتار پدرام یه خورده حشریم کرده بود.گفتم بذار دهن مادرشوهرم رو ببندم به پدرام هم حال داده باشم,سوتینم رو درآوردم و تاپ صورتی رو تنم کردم. وای سینه هام داشت لباس رو جر می داد.منیژه خودش سایزش 75 بود. نوک سینه هام قشنگ اومده بود بیرون. با خودم گفتم: اگه جوش های منیژه رو از این زیر در میاری, با اینا می خوای چی کار کنی جمشید خان؟ رفتم پایین...

ادامه دارد...
     
  
↓ Advertisement ↓
زن

 
سکس با پدر شوهر قسمت سوم

پدرام و پدرشوهرم رو کاناپه لم داده بودن داشتند ماهواره تماشا می کردند. صداش کم بود توجه نمی کردم .پله سوم و چهارم بود که دیدم دارن گاییده شدن یه زن رو نگاه می کنن!..باورم نمی شد پدرام با پدرش ... قبلا از این فیلما آورده بود خونه ولی آخه ....از این که می دیدم از گاییده شدن زنه دارن لذت می برن خیلی خوشم اومد.سرم رو چرخوندم دیدم پارمیس داره با یه ظرف میوه میاد تو سالن.ظرف رو گذاشت و نشست کنار پدرام! وای خدای من! دختره داره با باباش و برادرش فیلم سوپر می بینه!!!! اومدم بالا که منونبینن. جمشید خان گفت بیا بغل بابا ببینم,عروسکم! وای دیگه داشتم می مردم. من هیچ موقع اونا رو دور هم ندیده بودم یا منیژه آرایشگاه بود و جمشید خان بیرون و یا ... خداییش هیچ وقت هم اینجوری تو خونشون نمی گشتن, یعنی پدرشوهرم رو که می دونم با روبدوشامر می گشت. هم حشری بودم هم عصبی. خدا شاهده دست پدرشوهرم لای پای پارمیس بود. مطمئن نیستم می مالید یا نه ولی هر موقع که پدرام این کار رو با من می کرد, بلا استثناء می رفت سراغ چوچوله ام, احتمالا از پدرش یاد گرفته بود وقتی کس ننشو میمالونده. !!! تمام این فکرا داشت آتیشم می زد. لای پام از عطش کیر داشت می سوخت. منیژه هم دیگه اومد تو سالن. صاف نشست پیش پدرام. رفتار شوهرش رو پشم کسش هم حساب نمی کرد. دست انداخت یه موز از رو میز برداشت آورد طرف پدرام. نفهمیدم چرا ولی پدرام زد زیر خنده, نمی دیدم مادر و پسر چی کار می کردن آخه پدرام پشتش بمن بود. جمشید خان دستشو آورد بالا رو سینه بند پارمیس, یه کم فشار داد. پدرام فکر کنم می دید آخه صورتش اونوری بود, احتمالا منتظر بود تا نوک پستون خواهرشو ببینه. پارمیس اومد دربره که دستش افتاد تو چاله رون های باباش صاف روی کیرش. هیچی از اون فاصله معلوم نبود. من فقط خدا خدا می کردم یه خورده بیشتر ادامه پیدا کنه تا ارضا بشم(با خودم اون موقع ها ور نمی رفتم) اگه صحنه هایی رو ببینید که اصلا انتظارش رو ندارین حق می دین بمن. وای سکس پدر و دختر. یعنی الان پارمیس رو جلوی منیژه و پدرام میگاد؟ شرتم کاملا خیس شده بود, بوی ترشحاتم داشت خفم می کرد. نشسته بودم جوری که انگار می خوام بشاشم. رونم هم دیگه داشت خیس می شد. تو حال خودم بودم و چشمام رو بسته بودم که پدرام گفت: بسه مامان, الان الناز میاد, زشته! بلند صدا کرد: الناز... منو میگی سریع پریدم تو اتاق, قلبم داشت از سینم می افتاد بیرون.گفتم الان میام. رفتم دستشویی, شورتم رو درآوردم و شستم و یه دونه مشکی پوشیدم . صورتم رو شستم و رفتم پایین... از پله ها که پایین می رفتم نگاه سنگین پدرشوهرم رو کاملا حس می کردم که داشت رونام رو می خورد.ولی تنها چیزی که اهمیت داشت این بود که نفهمن من نگاشون می کردم. پارمیس دیگه کنار جمشید خان نشسته بود. پدرام بنظر می رسید سیخ کرده و مادرش هم سرخ شده بود. پدرشوهرم گفت عجب تیکه ای شدی الناز. این اولین بار بود که اسمم رو صدا می کرد. پدرام با خنده نگام کرد لباشو گاز گرفت و با چشم بمن فهموند که نوک سینه هام بیرون زده.3 تا 4 دقیقه همه داشتند منو نگاه می کردند, مادرشوهرم گفت چقدر خوشگل شدی! اومدم بشینم , مبل لعنتی یه کم گود شده بود و منم افتادم تو گودیش, و تقریبا به پهلو چرخیدم. از زیر دامن کونم معلوم شد. جمشید خان گفت شورت مشکی بیشتر بهت میاد تا زرد.!!!!! مادرشوهرم گفت : این همینه, خیلی هیزه, تازشم محرمه, مشکلی که نیست! نفسم بالا نمی اومد. هنوز داشت فیلم پخش می شد ولی صدایی نداشت , جوری که نشسته بودم پشتم به تصویر بود که پارمیس گفت: اااااااااه, چه کلفته! من با عجله برگشتم که ببینم. یارو داشت ارضا می شد و آب کیرشو ریخت رو صورت زنه! کف کرده بودم , اینا چقدر بی حیان دیگه. خودمو جمع و جور کردم که انگار اتفاقی نیفتاده. جمشید خان که دیگه معلوم بود شق کرده گفت: خوش بحالش. پارمیس گفت : نیست تو کم از این کارا کردی. جمشید محکم زد در کونشو به شوخی گفت: گمشو مادر جنده. دیگه بخدا بریده بودم.شانس آوردم که پدرام از این فحشا موقع گاییده شدنم می داد وگرنه شاید کلا حالم بهم می خورد. موبایل پدرشوهرم زنگ زد وبلند بلند شروع کرد به صحبت کردن: سلام آقای مهندس ... کیرشو صاف کرد و رفت تو آشپزخونه.دیگه مطمئن بودم که شورت پاش نیست. مادرشوهرم خندید و گفت: با همون می افته جون من بدبخت. پدرام که خوشش اومده بود گفت چرا به اون میگی؟ اون خودش یه دونه داره. من که یه کم روم باز شده بود گفتم آره, باید به پارمیس بگی که از اون کلفتا نداره. پارمیس لبخند معنا داری زد و رفت بالا. فکر کردم تنهامون گذاشته تا راحت تر حرف بزنیم. منیژه گفت : ولی چی کار کردی قاپ بچمو دزدیدی؟ دیگه با مادرشم حال نمی کنه؟ گفتم: دیگه دیگه. گفت آره دیگه توپولیت تنگ تره!!!!!!!!!!!!! خیس عرق شدم. این حرف یعنی کس من گشاده و پدرام دیگه دوست نداره بذاره تو کسه من!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! پارمیس با یه حوله و یه لوسیون مانند اومد پایین و جیغ زد دادشی بیا بریم دریا. برق شعف رو می تونستم تو نگاه پدرام ببینم, اول لجم گرفت ولی با خودم گفتم بهتر, بذار بره , بمونم با منیژه ببینم اینجا چه خبره؟ پارمیس با کون گندش تمام صورت پدرام رو پوشونده بود و نمی تونستم رد نگاهش رو ببینم. پدرشوهرم که تازه صحبتش تموم شده بود اومد و از پاهای پارمیس بغلش کرد و گفت: حروم زاده میخوای بری دریا چی کار؟ کیرش(که از بغل داشتم می دیدم) داشت کم کم بلند می شد. عجب کیری بود. از اون درازا و کلفتا. یه لحظه پیش خودم گفتم: خوش بحالت منیژه, 2 تا زاییدی ولی یه عمر حال کردی, عین مادر بدبخت من نیستی که فقط حامله شده! آخر ویلا(شاید پیاده 7 دقیقه) ساحل بود.سه تایی که دور می شدن به بهانه کمک کردن رفتم آشپزخونه…

ادامه دارد...
     
  
زن

 
سکس با پدر شوهر قسمت چهارم

گفتم شما چقدر بازین؟ گفت یعنی چی؟ مگه شماها اینجوری نیستین؟ دیدم دوباره بوی متلک داره میاد,سریع گفتم خوش بحالتون. هر کی هر چی دلش میخواد میگه, به اون جاهای همدیگه گیر میدین و ... بعد خندیدم و منتظر شدم تا اون شروع کنه. گفت چرا خجالت می کشی؟کیر و کس که دیگه این حرفا رو نداره. منو شوهرم اینجوری بار آورده, از اون اول هم می گفت دلم نمی خواد بچه هام تو کف باشن.... خلاصه حرفایی که می زد مخم داشت سوت می کشید, یک آنی با خانواده مذهبی خودم مقایسه کردم. واقعا به لحاظ فرهنگی متفاوت بودیم(البته من از شرایط فعلی خیلی راضی بودم)حرف آخر مادرشوهرم خیلی به دلم نشست که اگه میخوای از زندگی لذت ببری انقدر تو خماری این حرفا و این رابطه ها نباش, از جوونیت لذت ببر.... تقریبا 1 ساعتی می شد که پدرام و پارمیس و باباشون اومدن. ایندفعه پدرام , پارمیس رو بغل کرده بود. منیژه گفت: چقدر زود برگشتین؟ پدرشوهرم زد در کون پارمیس وجواب داد دریا گهی بود, نشد زیاد حال کنیم. خیلی از طرز حرف زدنش خوشم اومد. وقتی با دوستاش حرف میزد رو باید می شندید که چقدر مودبه و حالا... پارمیس از بغل پدرام اومد پایین, آهسته آهسته چند قدم برداشت و بعد گفت من رفتم حموم. پدرام دستشو گرفت و با اخم گفت بعدا. نفهمیدم چرا ولی پدرشوهرم و مادرشوهرم هم به نشونه تایید کله تکون دادن. کلا ویلا 3 تا حموم داشت که هر 3تاشم بالا بود و 1 سونا و جگوزی که منتهی الیه سمت چپ طبقه همکف بود و من هنوز اونو ندیده بودم. آنقدر شمال شرجی بود , من که دریا نرفته بودم هم دلم می خواست حموم برم, گفتم شام بخوریم که می خوام برم حموم منم. پدرشوهرم گفت: بیاین بعد شام همه بریم سونا, یه خورده این کوناتون رو ببینیم ... یه مکث کوتاهی کرد و متوجه نگاه سنگینه من شد و ادامه داد ... ببینیم لاغرتر میشه یا نه؟ منم که حالا خیالم راحت شده بود گفتم پسرت که خیلی دوست داره. خندید و گفت کی دوست نداره. دیگه واقعا اعتقاد داشتم که آدمای خوش دل و خوش مشربین و حرف رو همین جوری می زنن.واقعا باید بگم منیژه جون روم تاثیر گذاشته بود. شام رو که خوردیم پارمیس دوباره خودشو ول داد رو کاناپه و ماهواره رو روشن کرد. پدرام وودکاها رو آورد(از این پاکتی ها بود), من که تا حالا به عمرم مشروب نخورده بودم, از ترس رفتم آشپزخونه تا مثلا ظرف ها رو بشورم. جمشید خان داد زد: منیژ, یخ ها رو بده عروس گلم بیاره, تو هم 5 تا لیوان بردارو بیا,با تاکید هم گفت 5 تا.ظرف یخ ها رو داشتم میذاشتم رو میز که دیدم تا ته سینه هامو داره نگاه میکنه. گفتم من تا حالا مشروب نخوردم وبلد نیستم. یه قهقه ای زد و به پدرام نگاهی انداخت و گفت بهتر. پدرام هم گفت بخوریم به سلامتی کس و کون نسوان و یکی یکی پاکت ها رو باز می کرد و می ریخت تو ظرف یخ. پارمیس صدای تلویزیون رو زیاد کرد, 2 تا مرد داشتن همزمان یه زنو میگاییدن, خیلی حشری کننده بود, جمشید خان یه لیوان رو پر کرد داد دست پارمیس و اونم یه جا همش رو رفت بالا. پدرشوهرم هم کلی قربون صدقش می رفت.تصمیم گرفتم منم همین کارو بکنم. یه قلپ خوردم, نصفشو تف کردم بیرون. پارمیس زد زیر خنده و گفت زنداداش ریدی!!! خیلی بهم برخورد, تصمیم گرفتم هر طور شده لیوانمو سر بکشم, ولی تا نصفش بیشتر نتونستم.اااااااااااااااااؠ ?ه. بدنم داشت داغ می شد.دیگه مهم نبود که باباش چه جوری داره نگام میکنه. مادرشوهرم اومد نشست کنارمولیوانشو برداشت وسرکشید. پدرام هم اینورم نشسته بود. احساس کردم نمی تونم همونجوری بشینم, خودمو ول کردم تو بغل پدرام, پدرام که تازه داشت لبی تر می کرد, لیوانش از دستش افتاد و همش ریخت روی رکابی و شلوارکش. وای چه بوی بدی می داد ولی دلم نمی خواست از تو بغلش بیام بیرون. بدنم کاملا داغ شده بود. پدرام که متوجه نگاه های پدرش شده بود, سعی می کرد تا دامنم رو بکشه پایین تر که کمتر شورتم معلوم بشه,ولی اصلا واسه من مهم نبود. پدرشوهرم داشت کم کم سرخ می شد ولی پارمیس سومیشو داشت می خورد. دلم می خواست پدرام منو ببره بالا و حسابی بماله تا خستگیم در بره. دلم میخواست ببوسمش و کیرشو بکنه دهنم ولی همش هم می خواستم بالا بیارم.نمی دونم چرا ولی پدرام میخواست بلند بشه بره که…

ادامه دارد...
     
  
زن

 
سکس با پدر شوهر قسمت پنجم

نمی دونم چرا ولی پدرام میخواست بلند بشه بره که چنگ انداختم به کیرشو گفتم پدرام حالم بده. گفت دراز بکش اینجا خوب میشی, بعد بیا تو اتاق سونا ... منیژه تاپ ارغوانیشو درآورد و سوتین پسته ای رنگش معلوم شد. من که به پهلو رو مبل دراز کشیده بودم, کیر پدرشوهرم رو می دیدم که داره سفت می شه.دامنم کامل رفته بود بالاو شورت مشکیم تو چشم پدرشوهرم. هر چی به زور چشمای خمارم رو چرخوندم تا پدرام رو ببینم پیداش نکردم, یه لحظه فکر کردم دیگه تمومه, اون لحظه دلم نمی خواست جمشید خان منو بکنه. دیدم پدرشوهرم بلند شد و دست زنش رو گرفت و رفتن ...چشمام دیگه بسته شد و... نمی دونم چقدر طول کشید ولی با صدای زنی که داشت تو فیلم گاییده می شدبه خودم اومدم, فکر کردم منو داره میکنه, بدنم هنوز داغ بود و کرخت.به زور بلند شدم و دیدم حتی شورتم هم پایین نیومده, ولی کسم کاملا داغ شده. سرم رو چرخوندم هیچ کس نبود. از اتاق سونا و جگوزی صداهایی می اومد. اولش فکر کردم بازم خیالاتی شدم ولی صدای پارمیس بود که از رو خوشی داشت جیغ می زد, انگار مثلا دارن برف بازی می کنن.دلم می خواست ببینم چه خبره ولی نمی تونستم بلند شم. دوباره افتادم رو مبل,یکی از زنهایی که تو فیلم بود, مرد نداشتو خودشو داشت می مالوند.خوشم اومد ولی یه لحظه یاد حرفای مادرم افتادم که یه بار داشت خواهرم رو بابت این کارش سرزنش می کرد.با خودم گفتم دیگه مامان زهرا که اینجا نیست.دستم رو گذاشتم رو شورتم ولی نمی دونستم چی کار باید بکنم. فرستادم تو شورتمو یه خورده لای کس داغم نگه داشتم. فایده ای نداشت, خیلی دلم می خواست پدرام کسمو بماله. با چوچولم ور رفتم ولی خیلی حال نکردم. حالم داشت بهتر می شد.از تو جگوزی هم دیگه صدا نمی اومد.بلند شدم و تلو تلو خوران رفتم دم در جکوزی, صدای ناله خفیفی می اومد مثل اینکه یکی بگه هااااااا .......اووم ... در رو باز کردم. 3 نفر لخت تو یه وان بزرگ. اااااه, بعضیشون آشنان. پدرام داشت سینه های مادرشو می خورد و مادرشم روی پاش نشسته بود ! پشتشون طوری که کامل دیده نمی شد, پدرشوهرم لبه جکوزی نشسته بود و چشماش رو بسته بود و خیلی خفیف ناله می کرد و به نظر می رسید پاهاشم بازه. پدرام که منو دید,سریع از تو آب و از زیر ننش بلند شد و با کیر سیخ شده اومد سراغ من. بدون اینکه من بخوام، تاپ و دامنم رو در آورد و شورتم رو دید که رفته لای چاک کسم.کشیدش پایین و گفت به به چی کار می کردی؟ با عشوه خیلی زیاد ,گفتم پدرام... لباشو گذاشت رو لبام. یه خورده احساس امنیت کردم . سرم رو گرفت بالا و گفت بهتر شدی؟قبل از اینکه جواب بدم منو از پله های جکوزی هدایت کرد و گفت :بابا, ....! باباش اومد بلند شه دست منو بگیره, پارمیس سرشو از لای پای پدرشوهرم آورد بالا. وای یعنی داشت ساک می زد؟؟؟ کیر جمشید کلفت و سیخ شده , کاملا آماده ....شاید5/1 برابر کیر پدرام بود.کلفت و دراز با خایه های گنده و آویزون. پارمیس قهقه ای زد و اومد دوباره کیرشو بگیره که پدرشوهرم زد رو دستشو گفت مادر جنده زشته جلوی عروس گلم. از بلند شدن پدرشوهرم و رفت و آمد پدرام, آب داخل محفظه تکون می خورد و می گرفت به لبای کسم, منم که آتیش گرفتم, کیر به اون کلفتی هم که جلومه وااااااااای ... منیژه هم اومد و یکی از سینه هامو گرفت و هدایتم کرد به سمت جمشید. چشام خماره خمار بود و فقط می خواستم یکی منو جرم بده.جمشید این دفعه نشست تو آب, عمدا رفتم جلو,وسط پاهاش تا با پاهام بیضه هاشو لمس کنم. 2 تا خایه سنگین و گنده.اونم متوجه شدو یه ذره بیشتر اومد طرف من و این دفعه کیرشو بلند کرد تا کاملا کیرش لای ساق پاهام بیفته و تخماشم رو پاهام. پدرشوهرم اول رونام رو گرفت, دستاش که بهم می خورد می لرزیدم.بزرگ و مردونه, مادرشوهرم که از پشت سینه هامو می مالید, یه دستشو آزاد کرد و با انگشت شست و سبابه چوچولم رو گرفت و نرم فشار داد. یه جیغی زدم و خودمو ول کردم رو پدرشوهرم..سینه هام الان دیگه آویزون شده بود و جمشید خان می تونست اونا رو بماله. هی زن و شوهر قربون صدقم می رفتن و با کس و کونم بازی می کردن. خیلی کسم داغ شده بود.اصلا تعادل نداشتم ,سنگینیم افتاده بود رو جمشید خان. خبری از پدرام و پارمیس نبود! پدرشوهرم بعد از اینکه خوب سینه هام رو مالوند, از کمرم گرفت و صافم کرد ولی پاهام دیگه جون نداشت وایسم. مادرشوهرم هم کمکم کرد تا پاهام رو بندازم رو دوشش.دیگه فقط لبای جمشید خان بود که داشت چوچولم رو می مکید. از خودم بد جوری بیخود شده بودم. دیگه کامل ارضا شده بودم. اصلا یادم نمیاد کی... یه خورده بخودم اومدم دیدم هنوز کسم دهنه پدرشوهرمه و منیژه جون هم داره عین پدرام با سوراخ کونم ور میره. صدای جیغ پارمیس منو بخودم آورد, برگشتم عقب ببینم چه خبره, منیژه اومد جلو و گفت بذار خواهر برادر تو حال خودشون باشن.دوباره انگار از فرق سر تا نوک پا بدنم داغ شده باشه, دوباره حشری شدم. جمشید خان هم دیگه داشت دیوونم میکرد. انقدر حرفه ای میخورد که ...واااای.زبونشو میکرد تو کسم بعد تاب می داد.بعد درش می آورد میداد زیر چوچوله با اون بازی می کرد. چوچولمم خون پر شده بود توش عین بادکنک این ور اونور می رفت.منیژه یکی از رو مبلی ها (کوسن) رو آورد. جدی جدی پدرشوهرم می خواست منو بگاد. وای فکر اون کیر کلفت رو می کردم, سینه هام سفت می شد.منو بازم بکمک مادرشوهرم خوابوند کنار جکوزی.کوسن رو گذاشت زیر کونم تا کس داغ و تپلم, بیاد بالاتر و خودشم رفت تو جکوزی .کیرش که تازه از آب دراومده بود(خیس خیس) رو گذاشت رو لبای کسم.چندین بار لای درز کسم, عقب جلو کرد, وقتی سر کلفتش می رفت زیر چوچوله شق شدم, دنیا رو می خواستن بهم بدن. یه نگاهی به پدرام انداخت و اروم سرشو هل داد تو. تا ختنه گاهش که رفت تو دوباره درآورد و از اول فرستاد تو, 7 یا 8 بار فقط تا ختنه گاه می کرد تو. دفعه آخر تا ته کرد تو. وای داشتم می مردم از خوشی. نمی دونم چند نفر از مخاطبین این مطلب زنن, ولی خوب می دونن وقتی کست با یه کیر درست حسابی پر بشه, چه حالی میده, هر بار که عقب و جلو می کرد کاملا احساس می کردم دارم گاییده می شم. لبای کسم, موقع بیرون اومدن کیرش قشنگ کش می اومد.نامردی هم نمی کرد تا سر کلاهک می کشید بیرون که کسم قشنگ گشاد بشه, دو سه باری اون وسطا کیرشو در آورد و خیسش کرد و دوباره شروع کرد تلمبه زدن. چشمام رو بسته بودم و فقط با هر بار عقب جلو کردن کیرش, نفس می کشیدم. عین پدرام آروم می گایید ولی می گاییدا. خیلی حرفه ای تر از پدرام بود.کم کم داشت سرعتشو زیاد می کرد. دوباره داشتم می اومدم. چشام رو بستم و فقط لرزیدم وبرای لحظاتی هیچی نفهمیدم. چشمام رو به آرومی باز کردم نمی دونم چقدر طول کشید بهوش بیام ولی هنوز کیر داغشو تو کسم حس می کردم.حالتم تغییر کرده بود و پاهام عوض اینکه دور کمرش باشه جمع شده بود و دو دستی رونام رو گرفته بود و تلمبه می زد. اثری از منیژه نبود ولی پارمیس بغلم واستاده بود و گاییده شدن زنداداششو نگاه می کرد. سرعت تلمبه زدن پدرشوهرم کم شد کم شد, هنوزم من لذت می بردم. تا دیگه فقط تا ته کرده بود و نگه داشته بود. گرمای خایه هاش به سوراخ کونم می خورد. کشید بیرون , فکر کردم تموم شده, خیلی سرخ شده بود, حشر هنوز تو چشماش موج می زد. به زور کس و کونم رو جمع کردم , دروغ نگم کسم اندازه دهنم بازه باز شده بود. پارمیس شروع کرد ور رفتن با کیر باباش. جمشید خان دستشو گرفت, کشیدش سمت من, خمش کرد تا کلش بیاد زیر بیضه هاش. واااااای چی می دیدم,سوراخ کون گشاد پارمیس رو ببینم یا لیسیدن بیضه های باباش رو. دیگه داشتم داغون می شدم . اصلا انگار نه انگار که همین الان (اونم اونطوری) دادم. بازم کیر می خواست این سوراخ بد مصب. هنوزم مست بودم وداغ. تازه فهمیدم پدرام کونش گذاشته, از فرم سوراخشم معلوم بود بار اولش نبوده, حتما اون مواقعی که پدرام می رفت خونه باباش تا باهاش درس کار کنه بلللللللله.واسه همینم بود که از من کون نمی خواست.اااااااه اصلا واسه همین بود که کون پارمیس انقدر گنده بود. آه معناداری که پدرشوهرم کشید , تفکراتم رو پاره کرد.بلند صدا زد منیژ…

ادامه دارد...
     
  
زن

 
سکس با پدر شوهر قسمت ششم

بلند صدا زد منیژ...نمی دونم پدرام و مادرش چی کار می کردن ولی مادرشوهرم یه خورده با تاخیر از اتاق سونا اومد بیرون. دنبالش هم پدرام, شوهر بی شرف من با یه دودول سیخ شده! از گاییده شدنم توسط جمشید خان احساس غرور می کردم , تازه فهمیده بودم چرا انقدر زن و بچش ازش حساب می برن؟ واقعا حس می کردم تازه پاره شدم و لذت یه سکس واقعی چیه! پارمیس هنوز داشت خایه های جمشید خان رو لیس می زد و پدرشوهرم هم که هنوز با همون صدای لرزون پر از شهوت داد می زد, از موهای منیژه گرفت و گفت منیژ کون میخوام. من سریع خودمو جمع و جور کردم که دیگه این یکیو من نیستم. اومدم بلند شم به هوای دوش گرفتن برم بیرون که جمشید خان دستمو گرفت و گفت پارمیس برو کرم کون رو بیار بمالم در کون مامانت. اینا رو که داشت می گفت تو چشمای من نگاه می کرد. دیگه هیچ کاری نمی تونستم بکنم. پارمیس با همون لوسیونی که برای کنار دریا باخودش برده بود برگشت . پس چیزایی که از بعدازظهر دیده بودم واقعیت داشت.نگو اون موقع هم که رفتن دریا, بللللله!پس دریا گهی بود همین بود,واااااااای این که بعد از دریا هم خانوم آروم قدم بر می داشتن هم ... بی اختیار ازش پرسیدم خیلی درد داره؟ گفت نه خیلی ولی حال میده, ادامه داد که اگه بابام بذاره چرا خیلی درد داره. رنگم سفید شده بود پام شل شده بود , نزدیک بود که از عقب بخورم زمین که پدرام بغلم کرد, گردنمو بوسید و گفت تو مال منی, من تو رو می کنم, ببین اون خودش داره و یه سری کس و شعرهای دیگه که هر وقت یادش می افتم سرم درد می گیره. حرفای پدرام با صحنه چرب شدن کیر پدرشوهرم و سوراخ کون مادرشوهرم میکس شده بود. واااااااای, برای چی آخه؟ داشت گریم می گرفت, من واسه چی, انقدر ترسیده بودم که گفتم پدرام نمیشه تو همون پارمیس رو بذاری؟ جمشید خان که تمام رگ های کیرش از فرط حشر زده بود بیرون, زد زیره خنده و گفت بی غیرت بیا کیرتو چرب کن... التماس پدرام رو می کردم , پدرام تو رو خدا برات ساک میزنم, تخماتو می خورم, جوون مامان زهرا ,... پدرام سگ پدر که اصلا انگار با التماس های من جریتر می شد. یکدفعه مادرشوهرم بد جوری جیغ زد من از ترسم نشستم طوری که روم به مادرشوهرم بود و بالای سرم هم دودول پدرام. خدا رو شاهد می گیرم کیر جمشید خان نبود, فقط بیضه هاش چسبیده بود در کون منیژه. مادرشوهرم داشت از درد می مرد. ناخن هاش رو داشت به سنگفرش های کنار جکوزی می کشید.صداش در نمی اومد.کبود کبود شده بود. نمی دونم چرا برگشتم کنار مادرشوهرم و به همون حالت قنبل کردم(شاید واسه اینکه پدرام کس کش گفت اگه بمن ندی بابا کونت می ذاره) . پدرام داشت کیرشو چرب می کرد و خلاصه اماده می شده. به پارمیس التماس می کردم نظرشو برگردونه, ولی خواهر شوهره جنده ما که اون موقع مست مست بود. گفتم اقلا پارمیس جان تو که تجربه داری بیا کونمو چرب کن!!! باباش تازه تلمبه زدنشو شروع کرده بود و هر عقب و جلویی که می کرد منیژه بمن می خورد. بد بخت جیکش در نمی اومد. اصلا حالیش نبود داره بمن (اونم انقدر محکم) برخورد می کنه. پدرشوهرم که متوجه شد, بی شرف همونجوری که تا دسته کرده بود تو, از بغل کپلاش گرفت و برد اونورتر. پارمیس بدون مقدمه 1 بند انگشتشو کرد تو کونم. جیغ زدم گفتم درآر, پارمیس خانوم درآر, پارمیس جان... دختره هرزه مست بود نمی تونست درست حرف بزنه گفت ششششششل کننننن بذاااااااار بموووونه... فهمیدم که باید خودمو شل کنم, یه چند دقیقه ای داشت منو انگشت می کرد, نمی دونم پدرام چی کارش کرد که جیغ زد و رفت کنار.دیگه داشتم عادت می کردم. پدرام 1 انگشتشو کامل کرد تو و شروع کرد جا بازکردن.داشتم می مردم, دوباره قسمش دادم, انگشتشو درآورد, فکر کردم به حرفم گوش داده,وااااااااای بی شرف این دفعه 2 تا انگشتو کرد تو. هم حشری شده بودم هم درد بدجوری داشتم. پدرام همش فحش می داد که حرومی بازش کن, مادر جنده بازش کن و... یه چند دقیقه ای فقط داشتم درد توام با لذت می کشیدم. پدرام دیگه انگشتشو کامل کرم میمالید, می کرد تو و حتی دیواره های رودم رو ماساژ میداد. گفت حالا می خوام بکنمت... واااااااااااای .. دوباره خودمو سفت کردم. صدای مادر پدرام هم شنیده می شد که از ته کونش ضجه می زد و هر از چند گاهی هم باباش می گفت شل کن. آروم سر داغ کیرشو گذاشت دم سوراخ کونم, گفتم پدرام تو رو خدا, سر شو هل داد ,چشام رو بستم و جیغ زدم. هیچی نمی فهمیدم, فقط صدای محو 2 تا مرد که تو صدای آب هم قاطی شده باشه و بگن شل کن, کونتو باز کن. نمی دونم چقدر گذشت بخودم بیام , دردش کمتر شده بود ولی انگار یه جسم کلفت داغ تو رودم بود. سوراخ کونمو می خواستم ببندم ولی نمی تونستم, دردم بیشتر می شد حتی, نمی خواستم کیرش جلوتر بیاد,داشتم جر می خوردم,انگار کل بدنم قفل شده بود و فقط یه چیزی داشت وارد بدنم می شد.وجودش هم درد داشت هم لذت یعنی اصلا بخاطر دردش لذت داشت. پدرام بیشتر فشار می داد, کاملا احساس می کردم پدرام داره میاد تو. تمام وجودش تو من بود.فقط هم فحش می داد(فاحشه بازش کن). تو حال خودم نبودم, اصلا نمی فهمیدم داره چی میشه. پدرام در می آورد, می کرد تو , تلمبه میزد, فحش می داد, کم کم داشت عادی می شد, منم خوشحال که دیگه درد نداره. واقعا رفته بودم تو کما. نمی دونم چند دقیقه یا شایدم چند ساعت منو از کون کرد. یه مدتی گذشت تا دوباره سرحال شدم, مادرشوهرم با شربت روبروم بود.موهام رو زد کنار و گفت دخترم حموم گرفته بودت, همینه دیگه, لذت جوونیتو ببرو.... وااااااای بنده خدا لیوان رو که میخواست ببره آشپزخونه, بخدا اگه دروغ بگم, یه دستش رو گذاشته بود روکمرش, همچین گشاد گشاد راه می رفت که نگو.داشت حالم خوب می شد که پدرام کونی اومد صورتم رو بوسید و گفت مرسی. کونم دیگه خالی بود ولی بدجوری می سوخت. دمرو کنار جکوزی افتاده بودم ،پاهامو نمی تونستم جمع کنم, پارمیس اومد کمکم ,پرسید خوب بود زنداداش؟ چیزی نگفتم, گفتم اگه راستشو بگم به داداشش می گه اونوقت اون پر رو میشه. گشاد گشاد راه می رفتم, طوری که احساس می کردم 1 گردو درسته تو کونم جا میشه. پارمیس کمکم کرد تا از پله ها خودمو به اتاق خواب برسونم. باورم نمی شد ساعت 9.30 صبح فردا بود . پدرشوهرم رو دیدم که رو تخت اتاق اولی دراز کشیده و خورو پوف می کنه! گفتم من برم تا بیدار نشده, هوس کنه بگیرم بکپم ,بخدا طاقت این یکی رو ندارم دیگه, داداشت که دودول داشت این بلا رو سرمون آورد وای اگه ... پارمیس زد زیره خنده,اونم بلند, ترسیدم پدرشوهرم بیدار بشه بخواد تلافی دیشب رو در بیاره. پارمیس رو هلش دادم تو اتاق خواب خودمون, یه خورده بهش برخورده بود,گفتم چرا دیوونه می خندی؟ گفت اون که باهات دیگه کاری نداره؟ گفتم یعنی چی؟ گفت پس فکر کردی دیشب کی از کون کردت, خره, بابام بود دیگه. گفتم پدرام؟ گفت اونکه همون اولیه بود. اشک تو چشام جمع شد, بازم خریت من ... اونجایی که فکر می کردم داره با انگشت میکنه ...واااااااای.... و اونجایی که از هوش رفتم و احساس می کردم با تمام وجود دارم گاییده میشم پدرشوهرم عزیزم بوده.... دمرو افتادم رو تخت و انقدر گریه کردم که خوابم برد...

پایان
     
  
مرد

 
کیر من و کوس خاله جونم قسمت اول
موضوع از بچگیم شروع شد زمانیکه من 7 سال بیشتر نداشتم.یک خاله دارم که تقریبا 15 سال ازم برزگتره.من وقتی بچه بودم مثل تمام بچه های دیگه توی تابستون با شرت توی خونه میچرخیدم و هیچی هم از جریان زن و مرد نمیدونستم.من یک چند مدتی در حین دست شویی کردن سوزش داشتم که با مادرم و خاله ام رفتیم دکتر گفت که قبل و بعد از دست شویی رفتن با آب سرد دودولم رو آب بگیرم بعد.دست شویی کنم.ماجرا ازهمینجا شروع شد سرهمین موضوع خاله ی من دودل من رو دید البته قبل از اون حتما دیده بود ولی از وقتی من حواسم بود..ندیده بود تا اون زمان خلاصه این سوزش من ادامه داشت البته بهتر شده بود.یک بار یادمه خیلی سوزش داشتم مادرم نبود.خاله ام گفت شرت رو بده پایین تا ببینم؟؟.باید بگم از خاله ام خیلی حساب میبردم در حد پدرم چون داد زیاد میزد و کلا اهل دعوا کردن بود برعکس مادرم وقتی گفت که بده پایین چون قبلا مادرم گفته بود عیب نداره شرتم رو دادم پایین البته اون موقع من نمیدونم رو چه حسابی فکر میکردم باید دودلم رو بپوشونم وگرنه عیبه خلاصه دادم پایین و خاله ام یک کم نگاهش کرد دید سرش قرمزه.یک کم دست بهش زد و نوک دودلم رو کشید گفت چیزیش نیست بعد از این سوزش دودلم شده بود بهانه دست خاله ی من که هر روز که میومد خونه ی ما حتما دودل من رو میکشید و کلا ور میرفت باهاش حتی یکی دو بار مادرم گفت چیزیش نیست.یک چیزایی میگفت به مادرم که یادم نیست چی بود ولی میدونم ترسونده بود و مادرم از ترس این که مریضی چیزی نگیرم حتی روزایی که خاله ام بیخیال بود میگفت بیا خاله نگات کنه.البته خاله من دوره پرستاری رو گذرونده بود و اون موقع از دکترا بیشتر تحویل میگرفتن پرستار زنو چون خیلی کم بودن خلاصه تا 9 سالگی این جریان سوزش قطع شد و دیگه خاله من بهانه نداشت.این رو بگم که من اصلا از کارش خوشم نمیومد چون خیلی خشن بود و خیلی بد اخلاق.مادرم با خاله ام صحبت کرده بود و گفته بود که خدا روشکر خطر رفع شده و دیگه چک کردن لازم نیست و منم دارم بزرگ میشم خلاصه خاله من یک 4-5 ماهی دست از سرم برداشته بود تا اینکه یک بار توی یک مغازه لیزر دیدم که چند تا سرهای مختلف داشت که تازه توی ایران اومده بود.خیلی خوشم اومده بود قیمت گرفته بودم و میخواستم که بخرم اما چون پول کم داشتم رفته بودم سر جیب بابام که خاله ام یدفعه سر رسید و مچمو گرفت.چون ازش میترسیدم کلی ترسوند من رو که به بابام میگه و غیره کلی هم دعوام کرد.من به التماس افتادم که توروخدا نگو من خیلی ناراحت میشدم وقتی بابام از دستم ناراحت میشد.خلاصه گفت که فعلا نمیگم تا ببینم چی میشه از اون به بعد من ترسم از خاله ام دوبرابر شده بود.خاله هم که منو کامل میشناخت دوباره شروع کرده بود به دستمالی دودولم اما دوراز چشم مامانم.هر دفعه که میدیدمش حتما دودولمو اذیت میکرد چون لخت شدن و غیره هم نیاز نداشت 5 دقیقه هم کافی بود منم که صدام در نمیومد.هیچکس خبردار نمیشد.خاله ام هم کارش این بود که من رو به اتاق بکشه شلوارم رو بده پایین.شرتمو بده پایین.بعد اول دودولمو بگیره بعد تخمام رو بعد محکم فشار میداد که کلی قرمز میشدم بعد تخمامو با یک دستش میگرفت.با دست دیگه اش دودولمو از سرش میگرفت محکم میکشید طوریکه انگار بخواد دودولم از تخمام جداشه.اینکار رو نزدیک 2 دقیقه انجام میداد.ولی وارد شده بود که چقدر بکشه تا زخم نشه و یا طوری نشه که من ناچار بشم به مادرم بگم که دودلم زخم شده و یا کج راه برم.این جریان چندین سال ادامه داشت و منم دیگه عادت شده بود که هردفعه خالمو میدیدم اون باید دودولم رو که حالا دیگه داشت میشد کیرررررر دست مالی کنه وقتی تقریبا 14 سالم شد دیگه ازدست خاله ام فراری نبودم هرچند هنوز ازش میترسیدم و یک ترس بچگونه از بچگی با من مونده بود دیگه باهاش کنار اومده بودم.خاله م هیچ وقت کاری نمیکرد که من کیف کنم هرچند دودولم سیخ میشد بعضی وقتا ولی وقتی اینطوری میشد اونقدر تخمم رو اذیت میکرد که زود میخوابید تازه من به خودم فحش میدادم که این چرا الان باید بلند بشه که من درد بشتر بکشم خلاصه این کارهای خاله باعث شده بود که من هم مقاومترشم.مثلا توی فوتبال که توپ به دودولم میخورد زیاد درد نمیکشیدم تازه زودم میرفت.از 14 سالگی یواش یواش پشم داشتم درمیاوردم بیشتر شبیه کرک بود تا پشم.برای اولین بار که خاله م پشمم رو دید یک کم باهاش بازی کرد و همین باعث شد که منم برای اولین بار یک حس خوبی از این کارش احساس کنم.راستی شما شاید بگید که این خاله بیکار بوده خاله من یک کوچه بالاتر توی خونه ی مادر بزرگم اینا زندگی میکرد و سر همین اکثرا که پدرم میرفت سر کار خونه ی ما بود و با مادرم خیلی خوب بود شوهرم نکرده بود علتش رو نمیدونستم و برام مهم هم نبود.ولی میدونستم خواستگار زیاد داشته و داره خلاصه 15 سالگیم هم رسید و من و خاله م همین برنامه رو داشتیم اما دیگه یواش یواش دیگه داشت خوشم میومد و خاله م با این حال که داشت همون کارهای ضجرآور قدیمیش رو میکرد اما دیگه مثل اینکه من قوی تر شده بودم چون میدیدم اون خیلی زور میزنه ولی زیاد من چیزیم نمیشه.دودولم دیگه شده بود کیرررررررر از مدرسه و اینور اونور اطلاعاتی داشتم راجع کوووووس و کیرررررر یاد میگرفتم و رساله تهیه کرده بودم البته چون لغات عربی زیاد توش داشت چیزی زیادی حالیم نمیشد.تقریبا آخرای 16 سالگیم بود که خاله م دست از کاراش برداشت.یادمه رفتم پیشش گفتم که بیا.گفت بعدا این بعداش رو چندین و چندبار گفت و من چون هنوز ازش حساب میبردم روی حرفش حرف نمیزدم تا اینکه دیگه اصلا این کارشو کامل کنار گذاشت منم نه این که از بچگی از این کارش بدم میومد حالا فکر میکردم راحت شدم و خیلی خوشحال شده بودم توی 17 سالگی که بودم دیگه کلی فیلم سوپر دیده بودم و با 2-3 تا دختر دوست شده بودم و همینطوری از رو مانتو حال کرده بودم اما هیچ دختری رو لخت از نزدیک ندیده بودم.دست به همه جاشون زده بودم ولی لخت ندیده بودم یک بار دوست من گفت بیا بریم چند تا دختر هست که با پول میدن و جاشم هست اگر دوست داری پول بیار بکنیم..منم که اولین بارم بود با کله قبول کردم پولم هم آماده کردم و رفتیم تا دخترها رو ببینیم.2 تا دختر بودن یکی سارا یکی مهناز قرار شد من با مهناز برم و دوستم هم با سارا.مهناز یک زن 27 ساله میزد و منم چون قیافه ام واقعا بیشتر از سنم میزد هیچی نگفتم فکر میکرد 22-23 سالم باشه.مهناز بنظر ورزش کار میومد چون تمام عضلاتش سفت بود.پوستی سبزه داشت.کمرش خیلی باریک بود همین باعث میشد کووونش تو چشم بزنه.سینه های کوچیکی داشت اما روهم رفته بد نبود.اینهارو از روی مانتو دیدم کسانی که دختر میکنن میدونن که کردن دختر یک طرف لخت کردنشونم یک طرف.خلاصه این دختره رو خوابوندم رو تخت و خواست خودش لخت شه نذاشتم اول روسریش رو درآوردم بعد شروع کردم به درآوردن مانتو.زیرش پیراهن ساده ای تنش بود با شلوار لی پیراهنشو درآوردم سویتنش معلوم شد.راستش با سینه اونموقعها زیاد حال نمیکردم.بعد وقتی خواستم شلوارشو دربیارم خیلی شلوارش تنگ بود طوری بود که وقتی به زور درآوردم شرتشم باهاش دراومد.بعد برای اولین بار چشمم به جمال کوووووووس روشن شد.نزدیک یک دقیقه دست مالیش کردم که دختره گفت چیکار میکنی؟؟؟؟.خلاصه با ناشیگری شروع به کار کردم اول کیررررمو درآوردم.شروع کردم به لب گرفتن حال نکردم رفتم سراغ سینه اش بازم حال نکردم رفتم سراغ کوووووسش.دیدم کوسش تمیزه شروع به وررفتن باهاش کردم.دستمو توشششششش کردم داشتم آزمایش میکردم اول یک انگشت کردم توش بعد 2 تا بعد 3 تا.تا 5 شروع به انگشت کردنش کردم تا اون لحظه دختره همینطور روی تخت دراز کشیده بود هیچ نه سرش رو بلند کرده بود ونه صدایی ازش بلند شده بود چون من کار خواصی هم باهاش نکرده بودم زیاد براش فرقی نداشت که چیکار دارم میکنم.اما وقتی که انگشت کردمش دیدم یک ذره صدا ازش در اومد بعد که 5 تا انگشتم رو بعد از مدتی تو کووووووسش به زور کردم.خواست شروع به فحش دادن کنه که من جلوشو گرفتم و دستمو درآوردم از توکوووووسش یه صدای آخ خ خخخخخخخخ بلند کرد فهمیدم انگشتم که دراومد اینطوری کرده.پس دوباره شروع به فروکردن 5 تا انگشتم کردم و هی عین حالت کردن عقب جلو میکردم.چون ناخن هم نداشتم اصلا اذیت نمیشد و کووووووسش کاملا باز شده بود و منم با یک دست کمرشو گرفته بودم که عقب جلو کمتر بشه و با یه دست دیگه تند تند انگشتش میکردم دیدم داره یک خبرایی میشهههههههه.توی کووووووسش داغتر شده بود و داشت آب لزجی از کوووووسش بیرون میومد...ادامه دارد..
#جاوید_شاه👑
مرگ بر ۳ فاسد : ملا چپی مجاهد(+پسمانده های ۵۷؛نایاک؛مصومه قمی؛حامد مجاهدیون؛مهتدی کهنه تروریست تجزیه طلب و شرکا)
     
  
مرد

 
کیر من و کوس خاله جونم قسمت دوم
یکجا شروع به تند کردن انگشت کردنم کردم که دیدم خیلی داره اینور اونور میشه نگو نزدیک ارگاسمش بوده.ارگاسم دخترا طوریکه میتونه حتی نزدیک یک دقیقه طول بکشه بستگی به محیط داره اما وقتی به ارگاسم میرسن چون تمام سیستمای عصبیشون عجیب و غریب میشه بعضی هاشون نمیذارن کردن ادامه پیدا کنه تا وقتی ارگاسم تموم بشه این هارو بعدا فهمیدم.بعد شروع به لرزیدن کرد فهمیدم به ارگاسم رسیده.با توجه به تجربه پسرونه ی خودم که موقع جلق وقتی آب داره میاد ما دوست داریم جلق تندترشه و ادامه پیداکنه برای همون دختره هم سرعت دستمو به آخرین حدم رسوندم و اونم جیغغغغغغغ میکشید.چون خونه ویلایی بود صدا بیرون نمیرفت.منم تند تند داشتم انگشتش میکردم دستشو آورد سمت دستم تا نذاره ادامه بدم منم با یه دست آزادم 2 تا دستشو گرفتم و بکارم با قدرت بیشتری ادامه دادم خلاصه دیوونه شده بود و نزدیک 1-2 دقیقه توی ارگاسم واقعا شدید بود که تممم بدنش داشت میلرزید.بعد که ارگاسمش تموم شد نای حرف زدن با منو نداشت بعداز 5-6 دقیقه با صدای ضعیف گفت تا حالا توعمرم همچین ارگاسم وحشتنکای نداشتم.قلبم هنوز داره مثل چی میزنه.من گفتم تازه هنوز نکردمت؟؟ فکر کردی تموم شده؟؟؟ بعد کیرررررررررررمو بردم سمت صورتش انداختم تودهنش حتی اگه نمیخواست برام ساک بزنه توی اون وضعش ناچار بود.بعداز اینکه اولین ساک رو زد گفت این دیگه چیههههههه؟؟؟؟ گفتم کیررررررره ه ه مگه ندیدی؟؟؟ توکه کارت اینه؟؟ گفت من کیررر زیاد دیدم اما مثل این ندیده بودم؟؟؟ گفتم مگه چشه؟؟؟ گفت از چیش بگم کلفتیش؟؟؟ درازیش؟؟؟ ظاهر کشیدش؟؟؟.گفتم حالا بده یا خوبه؟؟؟ گفت بد یا خوبیش با من نیست که بگم اما اکثرا آرزشون که شوهرشون همچین کیررررری داشته باشه خلاصه من با خودم گفتم این جنده داره خایه مالی میکنه که پول بیشتر بگیره تموم حرفاشو ازاین گوشم شنیدم ازاون گوشم درش کردم حالا نوبت کیرررررررمممممم رسیده بود که برای اولین بار کووووووس کنههههه.کیررررمو گذاشتم دم کووووسش یک کم سخت میرفت توششششش.درآوردم دستمو کردم توکوووووووسش یکم از اون همه آبی که توی کوووووسش جمع بود ریختم روکیررررممممم و دم دروازه کووووووسش تا راحت تر بره توششششششش بعد دوباره سعی کردم ایندفعه بهتربود سرکیرررم وارد شده بود ولی باز تنگ بود.دختره اشکش دراومده بود میگفت وااااااییییییییییی مردمممممممممم خدااااااااااا.این چیههههههههههههه 5 تا انگشت کردی توکووووووووسم هیچی نشد.این همه کیررررررررو جا دادم هیچ چی نشد این چیههههههههه؟؟؟؟.منم به حرفاش اصلا گوش نمیدادم تموم فکرم کردنش بود.بعد کلی فشارررررررررر آوردم و کیرررررررمو تقریبا 3/4 رو کردم توی کووووووسش دیدم صورتش قرمزه و داره جیغهای وحشتناک میزنه.گفتم ساکتتتتتتتت؟؟؟ سرشو کرد تو بالشت صدا خیلی کمتر شد تمرکزم بالاتر رفت و شروع به عقب جلو کردن کردم.با کاندوم داشتم میکردم.توی کوووووسش خیلی داغ غ غ غ بود ابشم که فوران کرده بود.کیرررررررمممممو عقب جلو میکردم.ولی میخواستم تا تههههههههه بکنم توششششششش.زور میزدم ولی نمیرفت سرشو بالا آورد دیدم اشک توچشماش جمع شده گفت بابا دیگه جاااااااا ندارممممممممم بسهههههه.بهش گفتم الان برات بازش میکنم فشارررررررررمو بیشتر کردم.واقعا کووووووس زن یه چیز عجیبیه هرچقدر بخوای جا باز میکنه.با فشاررررررررررم دیگه داشت گریه میکرد کیرررم تقریبا تا تهههههه توشششششششششش بود.دلم براش سوخت گفتم خب بابا درش آوردم دیدم سوراخ کوووووسش همینطور باز مونده و توشو میشه دید.قرمز قرمز بود.گفت بده کیرررررتو به من.دادم بهش شروع به جلق زدن کرد گفتم داری چیکار میکنی؟؟؟ گفت غلط کردم پول نمیخوام بده تمومش کنم.گفتم اینطوریکه نمیشه تازه من میخواستم کونتو هم بکنم؟؟؟گفت چییییییییییییی کوووووسم جواااااااب این کیرررر رو نمیدهههههههه میخوای بکنی توی کوووووووونم نهههههههههههههه.گفتم ارررررررههههه زود کاندومو از سرکیرم برداشت و کیرمو کرد تو دهنش خیلی حرفه ای بود.دیگه چون داشتم حال میکردم چیزی نگفتم.تند تند برام میخورد کاندوم رو هم برداشته بود خیلی حس عالی داشتم.با این حال آبم خیلی دیراومد و طوری شد که دختره یه چیزایی میگفت که نمیدونستم اصلا همچین کارایی هم میشه کرد؟؟؟ گفت اسپری بی حس کننده زدی و یا چمودنم چی چی زدی؟؟ گفتم نه بابا برای چی؟؟ گفت چرا پس آبت نمیاد؟؟؟ گفتم نترس میاد.خلاصه بعد ازکلی ساک زدن رفتم توی آسمون ها و دختر که تموم آرایشش بخاطر گریه ش بهم خورده بود بعد بلند شد دوباره آرایش کرد گفت من تا بحال همچین کیری جز توی تلویزیون و فیلم سوپر جای دیگه ای ندیدم.دیگه یواش یواش داشت باورم میشد که کیرم بزرگه.گفتم یعنی مشکلی داره؟؟؟ گفت نه اما بعضی ها فقط درازن بعضی ها کلفت بعضی ها سرشون کلفته و یا ته شون و....تازه اکثرا آبشون با ساکی که من میزنم زیر 2 دقیقه میاد اما توهم کیر یدست صاف کلفت و دراز داری آبتم دیر میاد.نکنه دارویی چیزی مصرف کردی و یا عملی کردی ؟؟؟ منم دو تا فحش بهش دادم که تو سوسول نارنجی هستی و... خلاصه من هنوز لخت بودم اون لباسشو پوشید و گفت هم حال کردم و هم مردم بخاطر همین تا چندروز کار رو باید تعطیل کنم.امروز کلی قرار داشتم.ازاتاق رفت بیرون منم اومدم برم دستشویی تا سرکیرمو بشورم.در رو که باز کردم دوستم و سارا رو دیدم که به کیر من زل زدن.سارا چشاش گرد بود.مهناز برگشت بهش گفت این چیههههههههه بابا به درد تو میخورد.خلاصه منم که دیگه اصلا بعداز خالی شدن حس دختر رو ندارم رفتم دستشویی و این جریان گذشت.دوست ماهم توی مدرسه جریان رو تعریف کرده بودن و همه از این به بعد یک آقا پشت سر اسمم میذاشتن کلی حال کردم.حتی جلوی معلمها هم منو با آقا صدا میکردن که معلمها کلی شک کرده بودن.من تازه فهمیده بودم که کیرم خیلی بزرگه و از جنده کردن هم خوشم نمیومد رفتم دکتر تا بفهمم جریان این کیر گنده من چیه؟؟؟ دکتره مرد بود نیگاه کرد و گفت کیرت کاملا سالم و جالبه ورزش خواصی میکنی؟؟؟؟ گفتم نه چطور؟؟؟ گفت این صافیش و این فرم اندازه و همینطور تخمهات خیلی بنظر روشون کار شده.من سوالی که برام مهم بود رو پرسیدم اقای دکتر این ایراد داره یا نه؟؟؟؟ گفت نه تنها ایراد نداره بلکه خیلی هم خوبه الان همه مردا میان پیشم تا یکی از چیزایی که تو داری رو داشته باشن.گفتم برای سکس مشکل ساز نمیشه؟؟؟ گفت البته برای زن یک کم اولش سخته ولی اگه تو وارد باشی چند دفعه اولت شاید نتونی اون کاری رو که میخوای انجام بدی اما یواش یواش زنتم غیرمستقیم گفت که گشاد میشه و لذتی که اون از این کیر میبره هیچکس نمیبره تازه این کیر جوابگوی گشادی بعد از زایمانم هست یعنی هرکی زن تو بشه از لحاظ سکسی زن خوشبختی خواهد بود.منم خوشحال که مشکلی نیست و اومدم خونه چند روزی تو فکر کیرم بودم و بحرفهای دکتر فکر میکردم مخصوصا اون جایی که گفت ورزش خواصی میکنی؟؟ یکدفعه دوزاریم افتاد که نکنه این کیرم بخاطر کارای خالم اینطوریه؟؟؟؟ بعد که حرکاتش یادم اومد دیدم بله کار اونه شاید قبل از دکتر رفتنم این جریانو میفهمیدم ازخالم متنفر تر میشدم اما الان فهمیدم که چه کاری برام کرده.الان که تقریبا 18 سالم داشت تموم میشد افتخار میکردم کیری دارم که هیچکس نداره.باخالم خیلی خوبتر صحبت میکردم.هرکاری که میخواست براش انجام میدادم.شک کرده بود اما چیزی نبود که بخواد بهش شک کنه.خلاصه من تازه چشمم باز شده بود از خودم اطلاعات داشتم.کوس کرده بود.فیلم سوپر و.... دیده بودم.بعد رفته بودم تو نخ خالم برای اولین بار اون رو نه به چشم خاله بلکه به چشم یک زن دیده بودم خالم جدا میگم خیلی جوون مونده بود نمیدونم چیکار کرده بود ولی هنوز کلی خواستگار داشت منکه تا 2 سال پیش کیرمو دست خالم میدادم خیلی جلو بودم حالا دیگه هدفم کردن خالم بود.شروع به نقشه کشیدن و فکر کردن کردم.نقشمو اینطوری پیاده کردم چون من شرتک توی خونه میپوشیدم همیشه موقعیت لخت شدن رو داشتم پشم کیرمو همیشه میزدم.کلی با صابون میشستم و بوی خوب میداد.خلاصه من از اون روز شروع کردم به لخت شدن جلوی خالم کیرررمو ازهرطریق بهش نشون میدادم.به دستش میزدم اما اون اصلا بهم رو نمیداد دیدم اینطوری نمیشه.دیگه اون دورانی که بخواد با داد و بیداد منو از یک کار منصرف کنه گذشته بود خودشم اینو خوب میدونست.سعی میکرد همیشه یه نفر خونه باشه وقتی میاد خونه ی ما.اما برام مهم نبود.کیرمو راست میکردم مینداختم توی شرتکم اگه کسی خونه بود حتما موقعی پیش میومد که خالم باهاش فاصله بگیره مثلا بره یک اتاق دیگه.من کیرمو که راست میکردم میبردم طرفش یکدفعه از زیر شورتکم درمیاوردم و بهش لبخند میزدم اوایل سعی میکرد مثل قدیم با دستور و غیره منو از اینکار منصرف کنه.اما بعدا اومد با کلک و چرب زبونی.ولی فایده نداشت.من بکارم ادامه میدادم و هردفعه که میدیدم اون بیشتر کم میاره.بیشتر جلو میرفتم چون تا 2-3سال پیش به کیرم دست میزد.نمیتونست دیگه منو تهدید به گفتن بکسی کنه چون اونوقت منم ماجرا رو براشون تعریف میکردم اینو خودش میدونست.توی یک باتلاق گیر کرده بود که هر روز بیشتر توش فرو میرفت.منم کیرمو هرروز بهش میچسبوندم.از پشت بی هوا با سرعت کیرمو میزدم به کونش .اما زرنگ بود حواسشو جمع کرده بود و دیگه فرصت بمن نمیداد.من دیگه انقدر توی خطش بودم که حتی پریودهاش رو هم میدونستم.کم کم من زرنگتر شدم به بهونه های مختلف میرفتم خونه مادر بزر گم اینا مادر بزرگم که پیر بود نمیفهمید چی به چیه.اونجا دوباره شروع به گیر انداختن خالم میکردم.اما هنوز پا نمیداد.فهمیدم این هیچوقت راضی نمیشه و خیلی سفت و سخته.با خودم گفتم این که بکسی نمیتونه چیزی بگه پس باید به زورم شده این رو کنم.برنامه رو عوض کردم حالا دنبال موقعیت بودم که زوری هم شده بکنمشششش.ادامه دارد...
#جاوید_شاه👑
مرگ بر ۳ فاسد : ملا چپی مجاهد(+پسمانده های ۵۷؛نایاک؛مصومه قمی؛حامد مجاهدیون؛مهتدی کهنه تروریست تجزیه طلب و شرکا)
     
  
مرد

 
کیر من و کوس خاله جونم قسمت سوم
اول ازهمه کلی شروع به تقویت بدنم کردم چون خالم قوی بود و من لاغرمردنی باید حداقل 2برابر اون قدرت داشته باشم تا بتونم کاریو انجام بدم.نزدیک 4-5 ماه ورزش کردم اونم تو خونه.شنا میرفتم.بارفیکس میرفتم.وزنه خریده بودم انواع اقسام حرکتا رو میکردم هیکیلم واقعا خوب شده بود چون زیاد هم سنگین کار نکرده بودم واقعا بهم میومد.البته توی این 4-5 ماهه همون نشون دادنها و چسبیدنها رو داشتم که تنور سرد نشه.حالا دنبال فرصت بودم.یه روز مادربزرگم مریض میشه خالم نبوده.مادرم میاد میبرش دکترخالم میاد خونه ما میفهمه جریان چیه زود میره خونشون که من فرصت نداشته باشم.حتی وارد خونه نشد.منم زود حاضر شدم رفتم سمت خونه مادربزرگم میدونستم دربزنم باز نمیکنه پس کلید مامانمو برداشتم بردم در روباز کردم رفتم تو.دیدم تواتاقش دراز کشیده.سلام کرذم گفتم سلام خاله.چشاش گرد شد اما به روی خودش نیاورد.گفتم بچه بودم من از تو فراری بودم حالا تو ازمن فراری شدی؟؟ توی اون حالت اخموش خنده اش گرفت ولی باز چیزی نگفت.زود پا شد رفت دستشویی.کلی دست شوییش رو لفت داد اومد بیرون بی صدا.خواست ردشه که من فهمیدم.رفتم زود بغلش کردم.خواست خودشو مثل سابق ازم جدا کنه زورش نرسید یه لحظه ترسو توچشاش دیدم.ایندفعه برای اولین بار بجای محکم صحبت کردن مثل یک دختر بچه گفت من هرکار کردم بخاطر خودت بوده بعدا میفهمی اگه میخوای تلافی دربیاری من هیجا نمیرم وقتی فهمیدی من چیکار کردم اونموقع بیا هرچی تو گفتی من میگم باشه.گفتم خاله جونم؟؟ خاله قوربونت برم هیچوقت انقدر باهاش خوب صحبت نکرده بودم خودش یکه خورد گفتم من میدونم توچیکار کردی.تو بهترین هدیه زندگیمو بمن دادی من بخاطر همین عاشقت شدم تو بهترین زن دنیا شدی برام.خالم از تیزهوشیش خواست زود استفاده کنه گفت حالا که میدونی پس بمن مدیونی باید حرفمو گوش بدی؟؟ گفتم البته تو جون بخوای برات انجام میدم اما از من نخواه که بهترین زنی که تا حالا دیدمو کنار بذارم.اون خواست دوباره شروع کنه که من دستمو بردم سمت سینه هاش برای اولین بار توی عمرم دستم به سینه اش خورد قند تو دلم آب شد عجب سینه سفتی داشت واقعا سفت بود.اون یلحظه خودشو شل کرد.باخودم گفتم بلاخره راضی شد.دو دستی خواستم سینشو بگیرم که ازدستم یدفعه در رفت و رفت توی اتاق در رو با چه سرعتی قفل کرد.من دهنم باز مونده بود.دیگه فرصتی بهتر از اینم گیرم نمیومد رفتم جعبه ابزار رو آوردم گفتم خاله یا در رو بازکن یا در رو بازمیکنمااااااا.صدایی نیومد شروع بکار که کردم صدای پرده اومد یادم افتاد اون اتاق به نورگیر پنجره داره و نورگیرم به راهرو که راهرو ته خونه بود و به بیرون راهی نداشت.فهمیدم میخواد وقتی من وارد اتاق میشم از پشت فرار کنه و ازخونه بره بیرون.منم در رو بعداز مدتی بازکردم.گفتم دیدی باز شد در رو با صدای زیاد بازکردم که بشنوه اما زود اومدم بیرون کمین کردم.کمتر از 2 ثانیه نکشید که خالم خواست در بره منم پریدم گرفتمش.گفتم تو دیگه کی هستی؟؟ اون با نگاش بمن فهموند که نه بابا تو دیگه کی هستی؟؟.بعد بغلش کردم بردمش تویه اتاق که به هیچ جایی راه نداره درو قفل کردم خالم زود رفت کنج اتاق.گفتم خاله بیخود سختش نکن؟؟ اما فایده نداشت کلی دنبالش دویدم تا دوباره گرفتمش.روی مبلی که تواتاق بود خوابوندمش.سینه هاشو محکم گرفتم.صداش خفه شد از درد به خودش میپیچید.با خودم گفتم باز فیلمشه چون به خیالم انقدرم نمیتونست به سینه هاش فشار بیاد چون 2 تا پیرهن تنش بود و یه سویتن.بعد شروع به لخت کردنش کردم پدرمو درآورد اما بخاطر آبرو سر و صدای زیادی نمیکرد.چون آبروی من آبروی اونم بود و نمیتونست بذاره کسی از این ماجرا بویی ببره.اما صداشو طوری میکرد که منو بترسونه که الانه که داد بزنه همه بفهمن ولی من دیگه اونو میشناختم پیرهن اولش و درآوردم.واقعا قوی بود.پیرهن دوم چون یقش کیپ بود و سینه هاش هم کل پیرهنو تنگ کرده بود و خودش هم تقلا میکرد نمیتونستم دربیارم.یدفعه اعصابم خورد شد پیرهنو از یقه جرررر دادم.یدفعه سینه هاش معلوم شد فهمیدم اصلا سویتن نبسته و سینه هاش سفته..پوستش خیلی سفیدتر از من بود سینه هاش اصلا دور قهوه ای رنگی که خیلی از زنا دارنو نداشت اما نوک سینه هاش خیلی برجسته بود و اگه سیخ می ایستاد و ازبغل یعنی نیمرخ به سینه هاش نیگاه میکردی واقعا سرسینه هاشو میدیدی که چقدر برجسته و نوک تیزه.اول همینطور موندم.اونم از همین داشت استفاده میکرد و دستمو گاز گرفت.زود از موهاش گرفتم.اشکش داشت درمیومد ولی من میدونستم که خیلی غده و گریه عمرا نمیکنه.دیدم شلوارشو با این حساب نمیتونم دربیارم.سعی کردم الکی خستش کنم.نمیذاشت به سینه هاش دست بزنم.اگه دستمو از رودستاش برمیداشتم زود یه کاری میکرد تموم انرژیمو ذخیره داشتم میکردم ولی اون داشت تموم زورشو میزد دیگه به نفس نفس افتاده بود و من روش افتاد بودم دستاشو گرفته بودم و لباس تنش نبود فقط شلوار پاش بود.خسته شده بود ولی باز سعی میکرد.میدونستم باز انرژی داره.شروع کردم بخوردن سینه هاش دوباره اینگار جون تازه گرفته شروع به اینور اونور کرد و نیروی ذخیرشوهم استفاده کرد وقعا خسته شده بود.شروع به باز کردن دکمه هاش کردم دیگه شروع به ناله کردن و حرف زدن کرد گفت من خالتم بخدا تو رو از همه بیشتر دوست دارم کاری نکن پشیمون بشم و اینکار درست نیست؟؟؟ گفتم با کیرم پروژه انجام میدادی درست بود؟؟؟ اونموقع خالم نبودی حالا خالم شدی؟؟ دیگه شلوارشو درآورده بودم با یک دستم جفت دستاشو گرفته بودم با دست دیگه شلوارشو پایین میدادم روشکمش هم نشسته بودم.شرتش معلوم شد.شرتش سفید و گلهای صورتی داشت و خیلی باد کرده بود فهمیدم نوار بهداشتی داره زیرش.گفت من پریودمااااااا.تو با یک زن پریود چیکار میتونی کنی؟؟ منم که کامل آمار دستم بود گفتم عجب تو الان 4 روزه که از پریودت میگذره این نوار رو وقتی توی اتاق بودی گذاشتی که اگه به همچین موقعی رسیدی ازش استفاده کنی تا من ولت کنم؟؟ چشاش گرد شد اشک توچشاش جمع شد.گفتم کاریت نمیکنم مگه میخوام شکنجت کنم؟؟ تو با این اخلاق و هوشی که داری فقط من میتونم جوابگوت باشم بیخود نیست این همه خواستگار رو رد کردی حال میفهمم اما حیف تو نیست که همینطور دست نخورده موندی؟؟/ دیگه حرف نزدم نوار بهداشتی رو برداشتم کووووووسی دیدم که واقعا نمیتونم توصیفش کنم دیگه لخت شده بود.من شروع کردم به لخت شدن.اون هنوز زور میزد ولی دیگه عضلاتش جواب نمیداد.شروع به در آوردن شلوارم کردم شرتمو درآوردم.کیرم تا خورد به بدنش یه حسی بهم دست داد که انگار این کیر به صاحب اصلیش برگشته.هنوز باورم نمیشد خاله ای که این همه سال ازش بدم میومد و این همه سال خودشو ازم مخفی میکرد همچین هیکلی داشته باشه؟؟ واقعا هیچ چیش بد نبود پاهای کشیده کوس تمیز سوراخ کون ناز چوچولی خوردنی سینه های سفت متوسط رو به بالا.کیرم که داغ بود رو انداختم لاپاش خوابیدم روش س سینشو کردم تو دهنم.شروع کردم به مک زدن و گاز زدن.اووووووووف جاااااااااان دیدم انگار که خون توش جریان پیدا کرده باشه. سرسینه ها 2 برابر شد.دیگه واقعا یه چیزی تودهنم پر شده بود از این سینه به اون سینه.معلوم بود که چه بخواد چه نخواد داره کیف میکنه.صداش قطع بود.تقلاش کمتر شده بود اما اشک بود که میریخت کیرمو که هم زمان با خوردن سینه هاش داشتم بالا پایین میکردم ازلای پاش آوردم.دوتا سینه هاشو با دستام چسبوندم بهم کردم لاش و عقب جلو میکردم.تازه متوجه سایزش شدم.واقعا روی بدن ظریف یه زن کیرررررر بزرگ و یا کوچیک مشخص میشه.سر کیررررررم بصورت و لبش میخورد.بعد شروع به بازی کردن با کوووووووسش کردممممم.ادامه دارد.
دیگه خالم ناامید شده بود و فقط منتظر بود زودتر تمومشه.منمکه تو آسمون ها بودم یه بار آب کیرم برای اولین بار زیر ده دقیقه اومد ریخت رودماغش.یک کم هم رولبش.دستاش کیپ زیرم بود چون دماغش پر آب کیر داغ من بود ناچار شد دهنشو بازکنه همین باعث شد آب کیرررررم که داشت از دماغش پایین میومد بره توی دهنش.باز به ناچار با شروع گریه قورتش داد.کیررررممممم اصلا نخوابید.دوباره که سینه هاشو دیدم کیررررررممممم داغ شد خالم فکر میکرد کار تمومه ولی وقتی دید من تازه شروع به مالیدن کووووووووسش کردم دوباره رفت توهمون حس قبلیش وقتی دست روی کوسش کشیدم یه کم لرزید اونطورکه تو داستانهای دیگه نوشته شده اینطوری نیست که تا دست به کوس دختر میزنی دیگه کامل راضی میشه و پا میده این لرزشم بخاطر حال نبود بیشتر بخاطر اینکه تا حالا کسی به اون قسمتش دست نزده بود.شروع به مالیدنش کردم چند بار تف انداختم روش و شروع به مالوندن کوووووسش کردم به چوچولش کاری نداشتم.بهش گفتم حالاکه من دارم کارمو میکنم میخوای همینطوری اسیر باشی یا دستاتو آزاد کنم؟؟ گفت آزاد کن.گفتم خودت میدونی کلید توشلوارمه تا بخوای از زیرم دربری کلیدو برداری در رو باز کنی من گرفتمت و کار رو طولانی تر میکنی.هیچی نگفت.دستشو آزاد کردم.تونستم بیام عقبتر.کونمو گذاشته بودم تقریبا رو زانوش شایدم پایین تر.شروع بخوردن کووووس خیس شدش کردم.مثل حیوون میخوردم.اونقدر خوردم که صداش دراومد.این صدایی که ازش شنیدم برای اولین بار توعمرم بود چون صدای گریه دعوا.ناز کردن.خر کردن.با صدای حشریت خیلی فرق داره.این صدای حشریت بود.بکارم ادامه دادم.حالا یکی از دستامو بردم سمت سوراخ کونش دست دیگمو بردم سمت چوچولش شروع به نوازشش کردم.یدفعه انگار باطری هاش روعوض کرده باشن انرژی گرفت.کمرشو بالا پایین و عقب جلو میکرد اینکار ناخداگاه بود حالتی رو داشت که انگار داشت یه نفر میکردش.با یه دستم سوراخ کونشو با 3 انگشت باز کرده بود با زبونم داشتم بکار خوردن کووووووووسش ادامه میدادم.یواش یواش دیدم که از کوووووووسش داره آب میاد.فهمیدم ارگاسمش نزدیکه.نقشه کشیدم.یکم کارمو سریعتر کردم تا اینکه دیدم میخواد به ارگاسم برسه.خیلی سریع کارمو کند کردم.دیدم هی خودشو میده سمت من فهمیدم منظورش اینه که ادامه بدم.روش نمیشد یک کلمه بگه.سرعتمو کم کردم شروع کرد بمالوندن خودش بمن منم عقبتر رفتم و نذاشتم زیاد بماله درعوض 5 تا انگشتمو کردم توکووووونش چون نزدیک ارگاسم بود زیاد حالیش نمیشد.اندازه 20 ثانیه دوباره با سرعت کوووووووسشو خوردم.دوباره ول کردم دیدم داره بال بال میزنه.گفتم چیههههههه نه به اون ندادنت نه به بال بال زدنت خاله جوووووونممممممم قربونت بررررررممممممممم.خوب شد خودتو برام نگه داشتی؟؟؟ خالم باز با این حالش خواست به مغروریتش ادامه بده.صداش درنیومد چون اگه درمیومد تابلو بودکه حشریه و از اونطرفم نمیخواست بگه من راست میگم سعی کرد تکون نخوره. من دوباره 10 ثانیه رفتم تو کارش دیدم ایندفعه خیلی به ارگاسمش نزدیکم.زور میزد خودشو بمن بماله گفتم خاله اگه حرف نزنی تا عبد اینکارو میکنماااااااا؟؟؟ 1 بار دیگه انجام دادم.گفت بابا کشتی منو توروخدااااا بخورررررشششششششش دارم میمیرممممممممم اگه منو دوست داری ادامه بدهههههههههه.من اول شروع کردم با کووووووونش ور رفتن بد سریع کوووووووسشو خوردم دستمو بردم سمت چوچولش.یدفعه لرزشی گرفت 10-20 ثانیه با قدرت تموم هرچی تو توانم بود گذاشتم.چهره خالم تواوج لذت برام از سکس با هاش لذت بخشتر بود.اخرای اورگاسمش بود که زود بلندشدم کیرررررمو بسمت کوووووونش بردم میدونستم تا جاییکه میشده بازش کردم.یکم مالیدم به کووووووسش.اون هنوز توی ارگاسم بود.بعد با آب کووووسش کیررررمو خیس کردم بردم سمت سوراخ کوووووونش.با قدرت و فشارررررررررر فرستادم توکووووووونش.برخلاف انتظارم تا نصف توششششششش رفت.یه لحظه حالت خفگی بهش دست داد درست مثل یه بچه که زیاد گریه میکنه نفسش بالا نمیاد 3-4 ثانیه نفس نمیکشه.نه صدایی ازش درمیومد و نه کاری میکرد بعد یدفعه دیدم دوباره داره میلرزه.این لرزش معلوم بود که ارگاسم دومی هست نگو درد توی اون چند ثانیه اونقدر بالا بوده که شوک وارد کرده که ارگاسم دوم بعد از ارگاسم اول اومده منم دیدم تا تنور داغه بایه دست کووووووسشو میمالیم با یه دست چوچولش و کیررررررمو تا تهههههه داده بودم توکوووووووونش.جووووووووون.حالا تند تند تبلمه میزدم اونم دستاشو آوردم بود بالا روسینه هام گذاشته بود داشت چنگ میزد که صبر کنم و ادامه ندم.چون خیلی زورصرف کرده بود دیگه قدرتشو نداشت الان جلومنو بگیره.لرزشیکه توصورتش بود هیچوقت یادم نمیره.اینکارای من باعث شد براچند ثانیه از هوش بره.بعد بلند شد.منم کیررررررمو تا تهههههه دادم توکوووووونش همونجا نگه داشتم آروم چوچولش رو میمالیدم روش دراز کشیدم شروع کردم به بوس کردنش.صداش دراومد بصورت بریده گفت وووو-اااااا-ییییییی چییییی-کااااا-ررررر-مممممرم-کردییییییی.توروخداااااااا فرصت بدهههههههه اینطوری سکته میکنماااااااااااا.حالش بهتر شده بود.گفت دارم میمیرم از درد گفتم واقعا فقط درد بود؟؟؟؟ دید دیگه هیچ چیز ازم پوشیده نیست.خواست بحرف زدن ادامه بده که من چوچولش رو سریعتر مالیدم کیرررررررمو بحرکت درآوردم گفت یکی دیگههههههه؟؟؟ نههههههههه.اما خودشو عقب جلو میکرد.گفتم نه اینکه تو خیلی ازش بدت میاد؟؟؟؟.کارمو ادامه دادم.ایندفعه انگشت یه دستمو بجای مالیدن به کوسش داخل کوووووسش کردم.داد زد نهههههههههههه من دخترمممممممممم؟؟؟. گفتم نترس مواظبم خالههههههههه.ادامه دادم پردشو حس کردم.3 تا انگشتمو وارد کووووووسش کردم تا جاییکه پردش بود.شروع به جلق زدن کردم براش.روشم گاهی میخوابیدم.لبو بوس میگرفتمو یا سینه هاشو میمکیدم.دوباره دیدم داره میره توی اوج تموم کارهامو متوقف کردم گفتم اگه بدت میاد قطع کنم؟؟؟ دو سه ثانیه طول کشید تا جواب بده.گفت واقعا بدجنسی توکه میدونی من دوست ندارم اغرار کنم ولی تو میخوای غرورمو ازم بگیری؟؟؟؟.دیدم داره بلبل زبونی میکنی دوباره شروع کردم و سرموقع قطع کردم.صداش قطع شده بود.گفتم میگی یا نه؟؟؟ تیکه تیکه گفت چی بگم تو چی میخوای ازم؟؟؟ منو که پاره کردی؟؟؟ واقعا چی میخوایییییییی؟؟ گفتم میخوام رضایت بدی از این به بعد ماله خودمی باید بگی که بهت بد نگذشته و دوست داری من ادامه بدم؟؟؟ با کلی مکث گفت باشهههههههه هرچی تو بگیییییییی من ماله تواممممممممممم الان توروخداااااااااا ادامه بدهههههه دارم میمیرماااااااااااااا.منم 5 ثانیه ادامه دام دوباره ایسادم.گفت چرااااااااااا ایستادییییییییییی پسسسسسسس منکه گفتم منو که خورد کردی دیگه چی میخواییییییییییییی؟؟؟ گفتم حالاکه مال من شدی باید همه چیزت ماله من باشههههههه حتی کووووووست؟؟؟ با ترس و تعجب منو نگاه کرد؟؟؟ منم نذاشتم حرف بزنه بکارم ادامه دادم تند تند با قدرت هرچه تمومتر به ارگاسم سومش رسید.گذاشتم خوب حال کنه.چون آب کیرم یدفعه اومده بود و مکثهایی که هی میکردم خیلی بهم قدرت داده بود.آخرین لرزه های ارگاسمش بود که دستمو از توکووووووسش درآوردم کیرررررررمم همینطور.اما چوچولشو میمالیدم.دستش به علامت صبر کردن روسینه من بود و میگفت صبر کننننننننن.اول فکر کرد میخوام صبرکنم اما کیررررررمو دستمو برداشتم دیگه آخرین رگه های ارگاسمش بود که کیررررررررمو با فشارررررررررررررر بردم بالا و با سرعت هرچه تمومتر تا جاییکه میتوسنتم کردم توکووووووووووووسش.یه جیغغغغغغغغغغغغغ کشید که موهای تنم سیخ شد.همزمان با حالت رعشه گریه اش گرفت و بازم همزمان ارگاسم چهارمش صورت گرفت..خواستم کیررررررمو عقب جلو کنم انقدر توشششششششش داغ غ غ ع غ شده بود که جمعا با 3-4 تلبمه منم رفتم توی ارگاسم.اونقدر ارگاسم این سری طولانی بود که تازه فهمیدم واقعا چقدر انرژی میخوا چندتا عین این اورگاسمو آدم بگیره.دیگه وسطای ارگاسمم بود که ارگاسم خاله جونم تموم شد.حدود 15 دقیقه کیرم توکوسش بود روش خوابیده بودم.اونقدر ضعیف بودم بعد از15 دقیقه تازه قدرت بلند شدنو پیدا کردم.وقتی بیدار شدم دیدم خالم زیرم افتاده و چشماش بسته است.خیلی ترسیدم.فکر کردم مرده.اما بعد گفتم یا بیهوش شده و یا خوابش برده.طفلک 4 تا ارگاسم بعلاوه یه جنگ با منو پاره شدن پردش و جرررررررررر خوردن کووووون و کووووووسش همه دریه شب اتفاق افتاده بود.دیدم کیررررررررم هنوز توکوووووسشه.درآوردم دیدم خونیه.هنوز داغ بود پنج دقیقه قدرتمو جمع کردم بعد بلندش کردم بردم حموم.خیلی خوب شستمش.گذاشتمش روی تخت خواب.بعد رفتم از بیرون چند تا آب میوه و کیک تازه و کلی خرت و پرت بعلاوه یه دسته گل و کلی گل رز قرمز خریدم رفتم خونه دیدم خوابه به مادرم زنگ زدم گفتم من پیش خاله هستم و نگران ما نباش.اونم گفت مادر بزرگم حالش خوب میشه اما شب اونجا میمونه خلاصه خیالم که از اونا راحت شد رفتم گلهای روز قرمزو پر پر کردم ریختم روتخت خوابش.اونقدر رز تواتاقش و تخت خوابش ریختم که بوی گل همه جا رو گرفته بود.خلاصه صبح بلند شده بود منم کنارش خوابم برده بود.اول منو بیدار کرد اومد مثل سابق باهام محکم حرف بزنه اما درعوض تو چشام نیگاه کرد و زد زیرگریه.زود بغلش کردم گفتم تو دیشب قول دادی که ماله من باشی اما من به تو قولی ندادم الان بهت قول میدم که همیشه تا زمانیکه تو بخوای از شوهر برات عزیزتر میشم.همیشه ماله تو خواهم بود.یک کم با شنیدن حرف جدیم آرومتر شد اون چیزیکه همیشه میدونستم ازش میترسه رو دورانداخت اونم تنهایی بود من رفتم با آب میوه و کیک برگشتم و دسته گلم که تویه گلدون قشنگ بود آوردم گذاشتم کنارش دوباره گریه کرد.گفتم چیه؟؟؟هیچی نگفت ولی فهمیدم از خوشحالیش بوده.بهش گفتم رابطه منو تو بین خودمون میمونه ولی من ازشوهرم بتو نزدیکتر خواهم بود خلاصه از اون روز به بعد من عاشق خالم هستم و از وقتی کار گرفتم اکثر درآمدم رو خرج اون میکنم هنوز ازدواج نکرده و مادر بزرگم فوت کرد خونه رو دادن به اون که توش زندگی کنه همه فامیل فکر میکنن کار میکنه اما نمیدونن که تموم خرجشو من میدم بهش گفتم اگر بچه دوست داشته باشه میتونیم درخارج بچه دارشیم و با انواع کلک اونو مثلا به فرزندی قبول کنیم و یا این که اصلا یک بچه از ایران به فرزندی قبول کنیم..که هنوز جواب نداده.شاد باشید دوستان
#جاوید_شاه👑
مرگ بر ۳ فاسد : ملا چپی مجاهد(+پسمانده های ۵۷؛نایاک؛مصومه قمی؛حامد مجاهدیون؛مهتدی کهنه تروریست تجزیه طلب و شرکا)
     
  
صفحه  صفحه 2 از 125:  « پیشین  1  2  3  4  5  ...  122  123  124  125  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

داستان های پیوسته و قسمت دار سکسی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA