سکس با پدر شوهر قسمت ششم
بلند صدا زد منیژ...نمی دونم پدرام و مادرش چی کار می کردن ولی مادرشوهرم یه خورده با تاخیر از اتاق سونا اومد بیرون. دنبالش هم پدرام, شوهر بی شرف من با یه دودول سیخ شده! از گاییده شدنم توسط جمشید خان احساس غرور می کردم , تازه فهمیده بودم چرا انقدر زن و بچش ازش حساب می برن؟ واقعا حس می کردم تازه پاره شدم و لذت یه سکس واقعی چیه! پارمیس هنوز داشت خایه های جمشید خان رو لیس می زد و پدرشوهرم هم که هنوز با همون صدای لرزون پر از شهوت داد می زد, از موهای منیژه گرفت و گفت منیژ کون میخوام. من سریع خودمو جمع و جور کردم که دیگه این یکیو من نیستم. اومدم بلند شم به هوای دوش گرفتن برم بیرون که جمشید خان دستمو گرفت و گفت پارمیس برو کرم کون رو بیار بمالم در کون مامانت. اینا رو که داشت می گفت تو چشمای من نگاه می کرد. دیگه هیچ کاری نمی تونستم بکنم. پارمیس با همون لوسیونی که برای کنار دریا باخودش برده بود برگشت . پس چیزایی که از بعدازظهر دیده بودم واقعیت داشت.نگو اون موقع هم که رفتن دریا, بللللله!پس دریا گهی بود همین بود,واااااااای این که بعد از دریا هم خانوم آروم قدم بر می داشتن هم ... بی اختیار ازش پرسیدم خیلی درد داره؟ گفت نه خیلی ولی حال میده, ادامه داد که اگه بابام بذاره چرا خیلی درد داره. رنگم سفید شده بود پام شل شده بود , نزدیک بود که از عقب بخورم زمین که پدرام بغلم کرد, گردنمو بوسید و گفت تو مال منی, من تو رو می کنم, ببین اون خودش داره و یه سری کس و شعرهای دیگه که هر وقت یادش می افتم سرم درد می گیره. حرفای پدرام با صحنه چرب شدن کیر پدرشوهرم و سوراخ کون مادرشوهرم میکس شده بود. واااااااای, برای چی آخه؟ داشت گریم می گرفت, من واسه چی, انقدر ترسیده بودم که گفتم پدرام نمیشه تو همون پارمیس رو بذاری؟ جمشید خان که تمام رگ های کیرش از فرط حشر زده بود بیرون, زد زیره خنده و گفت بی غیرت بیا کیرتو چرب کن... التماس پدرام رو می کردم , پدرام تو رو خدا برات ساک میزنم, تخماتو می خورم, جوون مامان زهرا ,... پدرام سگ پدر که اصلا انگار با التماس های من جریتر می شد. یکدفعه مادرشوهرم بد جوری جیغ زد من از ترسم نشستم طوری که روم به مادرشوهرم بود و بالای سرم هم دودول پدرام. خدا رو شاهد می گیرم کیر جمشید خان نبود, فقط بیضه هاش چسبیده بود در کون منیژه. مادرشوهرم داشت از درد می مرد. ناخن هاش رو داشت به سنگفرش های کنار جکوزی می کشید.صداش در نمی اومد.کبود کبود شده بود. نمی دونم چرا برگشتم کنار مادرشوهرم و به همون حالت قنبل کردم(شاید واسه اینکه پدرام کس کش گفت اگه بمن ندی بابا کونت می ذاره) . پدرام داشت کیرشو چرب می کرد و خلاصه اماده می شده. به پارمیس التماس می کردم نظرشو برگردونه, ولی خواهر شوهره جنده ما که اون موقع مست مست بود. گفتم اقلا پارمیس جان تو که تجربه داری بیا کونمو چرب کن!!! باباش تازه تلمبه زدنشو شروع کرده بود و هر عقب و جلویی که می کرد منیژه بمن می خورد. بد بخت جیکش در نمی اومد. اصلا حالیش نبود داره بمن (اونم انقدر محکم) برخورد می کنه. پدرشوهرم که متوجه شد, بی شرف همونجوری که تا دسته کرده بود تو, از بغل کپلاش گرفت و برد اونورتر. پارمیس بدون مقدمه 1 بند انگشتشو کرد تو کونم. جیغ زدم گفتم درآر, پارمیس خانوم درآر, پارمیس جان... دختره هرزه مست بود نمی تونست درست حرف بزنه گفت ششششششل کننننن بذاااااااار بموووونه... فهمیدم که باید خودمو شل کنم, یه چند دقیقه ای داشت منو انگشت می کرد, نمی دونم پدرام چی کارش کرد که جیغ زد و رفت کنار.دیگه داشتم عادت می کردم. پدرام 1 انگشتشو کامل کرد تو و شروع کرد جا بازکردن.داشتم می مردم, دوباره قسمش دادم, انگشتشو درآورد, فکر کردم به حرفم گوش داده,وااااااااای بی شرف این دفعه 2 تا انگشتو کرد تو. هم حشری شده بودم هم درد بدجوری داشتم. پدرام همش فحش می داد که حرومی بازش کن, مادر جنده بازش کن و... یه چند دقیقه ای فقط داشتم درد توام با لذت می کشیدم. پدرام دیگه انگشتشو کامل کرم میمالید, می کرد تو و حتی دیواره های رودم رو ماساژ میداد. گفت حالا می خوام بکنمت... واااااااااااای .. دوباره خودمو سفت کردم. صدای مادر پدرام هم شنیده می شد که از ته کونش ضجه می زد و هر از چند گاهی هم باباش می گفت شل کن. آروم سر داغ کیرشو گذاشت دم سوراخ کونم, گفتم پدرام تو رو خدا, سر شو هل داد ,چشام رو بستم و جیغ زدم. هیچی نمی فهمیدم, فقط صدای محو 2 تا مرد که تو صدای آب هم قاطی شده باشه و بگن شل کن, کونتو باز کن. نمی دونم چقدر گذشت بخودم بیام , دردش کمتر شده بود ولی انگار یه جسم کلفت داغ تو رودم بود. سوراخ کونمو می خواستم ببندم ولی نمی تونستم, دردم بیشتر می شد حتی, نمی خواستم کیرش جلوتر بیاد,داشتم جر می خوردم,انگار کل بدنم قفل شده بود و فقط یه چیزی داشت وارد بدنم می شد.وجودش هم درد داشت هم لذت یعنی اصلا بخاطر دردش لذت داشت. پدرام بیشتر فشار می داد, کاملا احساس می کردم پدرام داره میاد تو. تمام وجودش تو من بود.فقط هم فحش می داد(فاحشه بازش کن). تو حال خودم نبودم, اصلا نمی فهمیدم داره چی میشه. پدرام در می آورد, می کرد تو , تلمبه میزد, فحش می داد, کم کم داشت عادی می شد, منم خوشحال که دیگه درد نداره. واقعا رفته بودم تو کما. نمی دونم چند دقیقه یا شایدم چند ساعت منو از کون کرد. یه مدتی گذشت تا دوباره سرحال شدم, مادرشوهرم با شربت روبروم بود.موهام رو زد کنار و گفت دخترم حموم گرفته بودت, همینه دیگه, لذت جوونیتو ببرو.... وااااااای بنده خدا لیوان رو که میخواست ببره آشپزخونه, بخدا اگه دروغ بگم, یه دستش رو گذاشته بود روکمرش, همچین گشاد گشاد راه می رفت که نگو.داشت حالم خوب می شد که پدرام کونی اومد صورتم رو بوسید و گفت مرسی. کونم دیگه خالی بود ولی بدجوری می سوخت. دمرو کنار جکوزی افتاده بودم ،پاهامو نمی تونستم جمع کنم, پارمیس اومد کمکم ,پرسید خوب بود زنداداش؟ چیزی نگفتم, گفتم اگه راستشو بگم به داداشش می گه اونوقت اون پر رو میشه. گشاد گشاد راه می رفتم, طوری که احساس می کردم 1 گردو درسته تو کونم جا میشه. پارمیس کمکم کرد تا از پله ها خودمو به اتاق خواب برسونم. باورم نمی شد ساعت 9.30 صبح فردا بود . پدرشوهرم رو دیدم که رو تخت اتاق اولی دراز کشیده و خورو پوف می کنه! گفتم من برم تا بیدار نشده, هوس کنه بگیرم بکپم ,بخدا طاقت این یکی رو ندارم دیگه, داداشت که دودول داشت این بلا رو سرمون آورد وای اگه ... پارمیس زد زیره خنده,اونم بلند, ترسیدم پدرشوهرم بیدار بشه بخواد تلافی دیشب رو در بیاره. پارمیس رو هلش دادم تو اتاق خواب خودمون, یه خورده بهش برخورده بود,گفتم چرا دیوونه می خندی؟ گفت اون که باهات دیگه کاری نداره؟ گفتم یعنی چی؟ گفت پس فکر کردی دیشب کی از کون کردت, خره, بابام بود دیگه. گفتم پدرام؟ گفت اونکه همون اولیه بود. اشک تو چشام جمع شد, بازم خریت من ... اونجایی که فکر می کردم داره با انگشت میکنه ...واااااااای.... و اونجایی که از هوش رفتم و احساس می کردم با تمام وجود دارم گاییده میشم پدرشوهرم عزیزم بوده.... دمرو افتادم رو تخت و انقدر گریه کردم که خوابم برد...
پایان